مسجد گوهرشاد
موضوع بحث: مسجد گوهرشاد
تاریخ پخش: 26/09/60
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه که این شب جمعه میخواهیم طرح کنیم به مناسبت سالگرد هجوم پهلوی به مسجد گوهرشاد است. چون از این هجوم کمتر نامی برده شده است. از شهدای 15خرداد تجلیل شد، از شهدای 17شهریور تجلیل شد، ولی از مسئله گوهر شاد خبری نیست و این خواهر و برادرها اکثرا نیز از جمله خود من خبر از آن زمانها نداشتهایم. حادثهی خیلی مهمی بوده است. من میخواهم امشب در ذیل اینکه درسهایی از قرآن را میگویم و چند حدیث و آیه مینویسم و ترجمه و تفسیر میکنم، یک مقدار از آن خاطرهها را هم بررسی کنیم و ببینیم این پهلوی با ما چه کرده است. چقدر از خواهر و برادرهای مشهدی ما و زوارهای امام رضا(ع) در مسجد گوهر شاد در خاک و خون غلتیدند، به نحوی که در و دیوار مسجد گوهر شاد پر شده بود و راه رفتن در مسجد امکان نداشت و قدم که میگذاشتی روی شهید و کشته قدم میگذاشتی. خاطرهی خیلی تلخی بوده است که بدست رضاشاه خائن به وقوع پیوسته بود. حال این شب جمعه چون سالگرد آن حادثه است در ضمن سخنان یک مقدار نیز راجع به آن زمان صحبت داشته باشیم.
1- حاکم طاغوت کشت و نسل را از بین میبرد
قرآن میفرماید: «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری»(طه/14) نماز بخوان تا دائم یاد من در تو زنده شود. اینکه میگویند ذکر، یعنی اینکه به خودتان تذکر بدهید. «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ»(بقره/40) بنی اسرائیل یاد خود بیاورید نعمتهایی را که به شما دادهایم. حال قرآن میفرماید خاصیت طاغوت این است. «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ»(بقره/205) وقتی ولایت را بدست گرفت، تلاش میکند که در زمین فساد ایجاد کند. جامعه رهبری میخواهد. امیرالمومنین(ع) میفرماید «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ»(نهج البلاغه، خطبه40) جامعه رهبر میخواهد، زندگی اجتماعی رهبر میخواهد. زنبورها هم که زندگی اجتماعی دارند، ملکه دارند. منتهی این رهبر یا باید فقیه و عادل باشد و یا طاغوت ظالم است. راه سومی نیز وجود ندارد. در مورد حکومت طاغوت قرآن میگوید: «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ» نشانه طاغوت این است که وقتی ولایت و حکومت را بدست گرفت، سعی میکند در زمین «لِیُفْسِدَ فیها» فساد کند «وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» و کشت و نسل را از بین ببرد. بناست که کشت از بین برود. بناست که انسانها از بین بروند. این خاصیت حکومت طاغوت است.
2- کشف حجاب به دستور رضاشاه
قرآن میفرماید: قصه چه بوده است؟ قصه این است. برای اینکه ما را غربی بار بیاورند رضا شاه سفری به خارج ایران رفت و آن جا یک کارنامه دستوری گرفت و بدون اینکه ما را از علم و صنعت غرب باخبر کنند، بارآوردند. قبل از انقلاب جوان تحصیل کرده ما و دیپلم ما بلد نبود یک دوچرخه باز و بسته کند. مهندس ساختمان بود و بلد نبود 2 کیلو سیمان درست کند و استفاده کند. مدرک داشت هنر کم داشت یا نداشت. بودجهی ما در کشورهای غربی مصرف میشد. جوان ایرانی خوش فکر بود، اما نتوانست یا آن چیزی که باید یاد بدهند، یاد ندادند. ولی از طرفی باید ما را یک جوری اشباع کنند که ما متمدن شدهایم و ما تحت عنوان اینکه مثلاً کلاهت را چگونه بگذار به ظاهر سرگرم میکردند. پهلوی مجبور کرده بود که کلاه حتما باید شاپو باشد و زنها حتما باید چادر از سرشان برداشته شود. رضاشاه دستور داد در تمام شهرها حتی در مشهد و حتی در حرم امام رضا(ع) چادر را از سر زنان بردارند. حالا باز پسرش یک شیطنتی داشت و از روی شیطنت یک تظاهری میکرد. لااقل فرح وقتی به حرم امام رضا میرفت، چادر سر میکرد.
زمان طاغوت ما در یک دبیرستان دخترانه رفتیم که سخنرانی کنیم، گفتم اگر خواسته باشید که ما بیاییم سخنرانی کنیم، این خواهرها باید یک لباس داشته اسلامی باشند، گفتند نمیشود. گفتم من هم سخنرانی نمیکنم، من که مأمور دولت نیستم، خواستید من بیایم باید چنین کاری انجام شود. خلاصه سر و صدا بلند شد که ایشان آمده باید سخنرانی کند. صدای دبیر بلند شد که ایشان اجبار میکند. گفتم اگر شما آزاد هستید که بی حجاب باشید، من هم آزاد هستم. میخواهم سخنرانی میکنم، نمیخواهم و سخنرانی نمیکنم. سر و صدا شد و مجبور شدند که روسری سرکنند و من سخنرانی کردم. بعد این مطلب را درساواک برای من علم کردند که قرائتی گفته دخترها حتما باید پوشش داشته باشند. ما دیدیم دارند علم شنگه درست میکنند، گفتم: شماها مگر نه اینکه از منویات اعلی حضرت تبعیت میکنید؟ گفتند: منظورت چیست؟ گفتم: خود فرح که در حرم امام رضا(ع) میرود چادر سر میکند. شما شاخه فرح، من هم شاخهی امام رضا(ع) هستم. چطور رئیس شما پهلوی رئیس ما چادر سر میکند؟ شما هم باید پهلوی من چادر سر کنید. بالاخره مسئله گذشت. غرض این است که باز آن فرح چادری سر میکرد. اما رضا شاه دستور داده بود که چادر را به هیچ وجه نباید سر کرد. در این ماجرا بود که در شهرها خیلی اقدامات انجام شد. من دقیقش را نمیدانم، پدربزرگها خوب میدانند.
3- قضیه مسجد گوهرشاد و مشهد
اما قصهی مشهد را برایتان بگویم. مشهد علما تصمیم گرفتند که در برابر رضاشاه مقاومت کنند. گفتند: اینجا مشهد و پایگاه امام رضا(ع) است. مردم در مسجد گوهر شاد مشهد جمع شدند و علماء نیز آمدند. واعظی نیز بالای منبر رفت و مردم را امر میکرد که باید استقامت کنید و مقاومت کنید. در این هنگام مسجد را به رگبار بستند و تمام اینهایی را که در مسجد بودند کشتند. هرکس توانست فرار کند و خود را تصادفی بیرون پرتاب کند، زنده ماند. کامیون، کامیون با ماشینهای کمپرسی جنازهها را بردند و ماشین کفاف نمیداد. گاری آوردند و این جنازهها را بردند و مردم مشهد و زوارهای عزیز امام رضا(ع) مقاومت کردند. چقدر دست و پا شکست؟
در یکی از روزنامهها که ظاهرا روزنامه سروش بود خاطرات جالبی نقل شده است. یک ویژه نامه در این رابطه نوشته است. خاطره بسیار تلخی است. خاصیت طاغوت این است. ما وقتی میگوییم غرب زدگی بد است، نه اینکه استفاده از غرب بد است. استفاده از غرب را کسی نگفته است بد است. مثل یخ زدگی که یخ زدگی بد است، اما استفاده از یخ در تابستان خیلی هم خوب است. استفاده از گرما خوب ولی گرمازدگی بد است. غرب زدگی به این معنا است که قبل از اینکه من علم و صنعت غرب را یاد بگیرم، موهایم غربی میشود. لباسم غربی میشود. رضا شاه خارج رفت و برگشت و بناشد پوست ایران پوست غربی شود. ولی برای دریافت علم و شعور و هنر آنها، هیچ تلاشی در این جهت نشد. نه آن زمان نشد، بلکه پنجاه سال نشد. «إِذا تَوَلَّى» وقتی ولایت و حکومت را طاغوت بدست میگیرد، سعی میکند «فِی الْأَرْضِ» در زمین «لِیُفْسِدَ فیها» فساد ایجاد کند «وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ» و انسانها و کشتها را نابود کند. قرآن میفرماید: «وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ»(بقره/49) شما را از آل فرعون نجات دادیم. هزار نفر از شما را در کنار مرقد مطهر امام رضا در خانه خدا به جرم اینکه نمیخواهید لباس غربی بپوشید به رگبار بستند و کشتند و نمیگفتند: «جبر و اجبار» الان آزادی است، منتهی آزادی را هرکس نادرست معنی میکند.
یادم نمیرود یک وقت یکی از برادرهای فرهنگی انتقاداتی به جلسهی خبرگان داشت. جوانها را در مدرسه جمع میکرد و سرکلاس انتقاد میکرد و اینها را داغ میکرد که این دانش آموزان به خبرگان رای ندهند. مسئول فرهنگ به من گفت و رفتم آنجا تا وارد شدم گفتند حکومت آخوندی، آخوندهاآمدند. گفتم میخواهید چه کنید؟ مگر نه اینکه شما اشکال دارید؟ اگر راست میگوئید اشکال را بگوئید که ما نیز بشنویم. شما آزاد هستید که اشکال را بگویید. بچهها هم آزاد هستند که اشکال را بشنوند و من هم جواب شما را میدهم. بچهها هم آزاد هستند که جواب مرا بشنوند. 5 دقیقه شما بگویید و 5 دقیقه من میگویم و بچهها هر دو را آزادانه میشنوند و هر یک را که خواستند انتخاب میکنند. این معنای آزادی است. معنای آزادی این نیست که شمای دبیر یا معلم بیایی در را ببندی و هرچه خواستی بگویی و وقتی خواستند جوابت را بدهند، بگویی خفقان است و حکومت آخوندی است. آزادی با نامردی فرق میکند. آزادی با تجاوز فرق میکند. آزادی معنا دارد، حد دارد و معیار دارد.
4- ظالمترین افراد کسانی هستند که از مساجد خدا منع کنند
یادتان باشد که بر ما چه کسانی حاکم بودند. پهلوی چه میکرد؟ چند هزار نفر را در خانه خدا میکشت. به چه دلیل؟ به جرم اینکه خانم میخواهد خودش را بپوشاند. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ»(بقره/114)
چه کسی ظالمتر از کسی است که مساجد خدا را منع کرده است و مسجد را بسته شود؟ «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ» کیست ظالمتر از کسی که گفتن الله اکبر را در خانه خدا ممنوع میکند؟ امسال و همچنین پارسال گفتن الله اکبر در مسجد الحرام ممنوع بود. یکی از دوستانمان که در مسجد الحرام صحبت میکرد، آخوند مزدور صعودی آمد و گفت: چرا شما الله اکبر میگویید؟ «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه»(نور/36) گفت: خدا اجازه داده است که ما داد بزنیم و بگوییم الله اکبر! گفت: نه! حق ندارید و ایشان را گرفتند و بردند. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ»(بقره/114) کیست ظالمتر از کسی که مسجد خدا را منع کند؟ ظالم ترین افراد کسی است که نگذارد ما در خانه خدا الله اکبر بگوئیم. من بنده خدا هستم و اینجا خانه خداست و میخواهم نام خدا را ببرم. اینجا ممنوع است؟
«أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى»(علق/10-9) رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم رفتند در مسجد الحرام نماز بخوانند. یک نفر رسید و گفت الان که ایشان سرشان را روی زمین گذاشتهاند و میگویند. «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» میروم آن چنان به او میزنم که سرش را با زمین یکی میکنم. تصمیم گرفت و به نزدیک پیغمبر آمد، همینکه به پیغمبر رسید حالتی به او دست داد «أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى» آیا دیدی کسی را که نهی میکند و باز میدارد بندهی ما را وقتی که نماز میخواند. بندهی ما وقتی میخواهد نماز بخواند به او لگد میزند. چقدر برادران ما در زندان خواستند نماز بخوانند و در حال نماز اینها را میزدند. من قبل از اینکه اینجا بیایم، تقریبا یک ساعت پیش زندان اوین برای تماشا و ملاقات رفته بودم. کتابخانه دارند و مطالعه میکنند. فیلم درست میکنند، عزاداری میکنند، سخنرانی گوش میکنند، ورزش میکنند، با هم گفتگو میکنند. منتهی خودشان کردند که برخودشان کردند. در کدام کشور شما سراغ دارید که بعد از انقلاب تمام ساواکی هایش را امام عفو میکند؟ در کرهی زمین و در طول تاریخ نداریم یک انقلابی پیروز شود و تمام آنهایی را که انقلابیون را مدتها اذیت میکردند و تمام انقلابیون از اینها میترسیدند فوری مورد عفو امام قرار بگیرد و این خیلی مهم است. منتهی اگر کسی نخواست، با خودش است.
ترحم بر پلنگ تیز دندان *** ستم کاری بود هرگوسفندان.
«أَرَأَیْتَ الَّذی یَنْهى» آیا دیدی کسی را که نهی میکند «عَبْداً إِذا صَلَّى» بنده ما را از نماز «عَبْداً إِذا صَلَّى» یک نفر را که میخواهد توبه کنند. تحت تعقیب قرار میدهند و. . .
من یک خاطراتی برایتان بگویم، جمع بندی سخنان گذشته باشد. مسجد گوهرشاد به دست رضا شاه مورد تهاجم واقع شد. قیام مسجد گوهرشاد زمانی اتفاق افتاد که رضا شاه از خارج برگشت. دلیل حمله، حمایت از حجاب توسط زائران و متحصنین حرم امام رضا(ع) بود. (البته وضع حجاب خوب شده و خود خواهرها هم راحتتر شده اند) حجاب به نفع زن است. فحشاء زیاد بود، دلهره زیاد بود، متلک زیاد بود، چشم چرانی زیاد بود، سود قصد زیاد بود، تجاوز زیاد بود، اولاد سر راهی زیاد بود، اولاد حرام زاده زیاد بود و سقط جنین و کور تاژ هم زیاد بود. خودکشیها زیاد بود و اینها همه از مفاسد بی بندوباری است. و از آثار این انقلاب همین است که این مسئله تا حدود زیادی حل شده است. به جوری که اکنون اگر واقعا آزاد بگذارند، یعنی بگویند بدون نام، چه کسی طرفدار حجاب است و چه کسی طرفدار حجاب نیست، خود اینها که حجاب نداشتهاند و الان حجاب دارند، طرفدار حجاب هستند. یعنی خودشان حس میکردند که در زمان رضا شاه عروسک بودند و خودشان را پیدا کردند.
5- حجاب زنان مساوات است
اصولا مگر ما طرفدار مساوات نیستیم؟ خود حجاب یک مساوات است. بدلیل اینکه وقتی همه یک فرم لباس میپوشند، دیگر سالن آرایش نیست و همه یک جور میشوند. هرکس هم هر چه هست، زیر چادر است. در بیرون چادر همه یک جور میشوند. اگر طرفدار مساوات هستید، حجاب خوب است. اگر ایرانی و ملی هستی، باید بدانی که ملیتمان حجاب داشته است. شما تا به حال یک زن غربی پیدا کردید که حاضر باشد لباس شرقی بپوشد؟ ولی میلیونها آدم شرقی لباس غربی را میپوشند. این یعنی چه؟ یعنی اینکه غربیها عارشان میشود که لباس ما را بپوشند. یعنی اینها خود را بالا میدانند ولی ما تا لباس آنها را دیدیم سریع ماهیت خو را از دست میدهیم و به شکل آنها در میآییم. لباس پوشیدن مهم نیست، زیرا لباس نخ و پشم است. کار به لباس و نخ و پشم نداریم، مسئله این است که فرم پذیری نداشته باشیم. این دلیل بر آن است که انسان خودکم بینی داشته است. یعنی تا من خود کم بینی نداشته باشم، تا احساس حقارت و پستی نکنم، تا رنگ پذیر و شکل پذیر نباشم، رنگ و شکل دیگران را قبول نمیکنم. چرا باید شرق اینقدر زود تحت تاثیر قرار بگیرد؟ چرا یک غربی تا به حال لباس شرقی نپوشیده است؟ چرا میلیونها شرقی لباس غربی را پوشیدند؟ این ریشه فرهنگی دارد. مسئله این نیست که شما چه بپوشید. مطلب این است که چرا بپوشید؟ دلیل آن مهم است.
6- توزیع در کشور باید عادلانه باشد
چند وقت قبل مسئله تبلیغ پیش آمد، گفتم: حق این است که انسان برود و در شهرهای کوچک تبلیغ کند. حال مسئله تلویزیون و فیلمبرداری و برق قوی و امکانات رادیو و تلویزیون است که انسان مجبور است در شهرهای بزرگ باشد. ولی برای سخنرانی باید به شهرهای کوچک رفت. چون شاید شهرهای کوچک خدمتشان به انقلاب بیشتر از شهرهای بزرگ است. بادام از شهرهای کوچک به جبهه میرود. جوانان بسیاری از شهرهای کوچک به جبهه میروند. محرم به دهی رفته بودم که یک کیسهی نایلونی بزرگ پول به جبهه فرستاده بودند، جایی که در آنجا آب آشامیدنی وجود نداشت. یعنی وضع خودشان اینگونه بود. شهداری ماشین آب به آن ده میبرد و در انبار میرفت و از آن انبار با سطل آب را میفروختند. آب نداشتند، جاده نداشتند و. . . از چنین جایی که آب و جاده ندارد، یک کیسهی نایلون مملو از اسکناس برای جبههام داده بودند. آن وقت زمانی که بازن هایشان صحبت میکنیم، اگر دکمهای در لباسشان باز است فوری میبندند و حرف میزنند. یعنی همان زنان عفیف بیشتر خدمت کردهاند.
هرچه زنهای جامعهی ما برهنهتر هستند، خدمتشان کمتراست. ولی برداشت آنها از انقلاب بیشتر است. این بی انصافی است و باید ان شاءالله اینها درست شود. دارد بوی اسلام به مشام میرسد. همین اتوبوس جدید را که بالای شهر میبردند و کهنه هایشان را پایین شهر میگذاشتند، با هم قاطی شده است، اینکه کسی که در شمال تهران است و کسی که در فلان نقطه فلان منطقهی فقیر نشین پایین شهر است همه یکسان هستند، نشانگر نزدیک شدن به اسلام است. این تقسیمات عادلانه باید انجام شود. چون امیر المومنین میفرماید: باید امکانات مساوی تقسیم شود. این حدیث را که میخوانم نمیخواهم بگویم حدیث برای کوپن است، حدیث برای عدالت است، منتهی شامل کوپن نیز میشود. ممکن است یک زمان کوپن نیز ظالمانه باشد. من حمایت از کوپن نمیکنم، نمیخواهم بگویم طرفدرا کوپن هستم یا نیستم ولی این عدالت در سخن امیر المومنین(ع) آمده است. عدالت این است که: «إِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلْأَدْنَى»(نهج البلاغه، نامه53) این در مورد توزیع عادلانه است که همه باید یک جور مصرف کنند و به همه یک جور برسد. «مِثْلَ الَّذِی لِلْأَدْنَى» یعنی نزدیکترین نقاط کشور و دورترین نقطه آن، و دورترین افراد و نزدیکترین افراد باید مثل هم باشند. این توزیع عادلانه است. منتهی نگذاشتهاند و نمیگذارند. کشوری که جنوب و غرب آن باید با صدام و آمریکا بجنگد و در محاصره اقتصادی قرار گرفته است، برایش خیلی دشوار است. تروریست هر روز حادثه بوجود میآورد. نفت را فروشندگان نفت بقیهی کشورها ارزان میفروشند تا کشورهایی که نفت میخرند فقط از آنها بخرند که نفت ایران فروش نرود. از یک سمت نفت ایران را نخرند و از یک سو بندر امام را بزنند. در محاصرهی اقتصادی و با هه مشکلات این خیلی مهم است که ایران خود را حفظ کرده است.
یک فردی نامش مخفی بود. خیلی رنگش زرد بود. گفتند: آقا مخفی سلام علیکم! چرا اینقدر رنگ شما زرد است؟ گفت من باید مرده باشم، حال خوب است که فقط رنگم زرد است. گفتند: چرا باید مرده باشی؟ هرکس به کس دیگری نامه مینویسد در نامهاش مینویسد، مخفی نماند، قبل از سخنرانی میگویند: مخفی نماند. همه میگویند: مخفی نماند. حال خوب است که من ماندهام و فقط رنگم زرد است. بنابراین باز خوب است که این جمهوری اسلامی مانده است. جمهوری اسلامی که همه بر سرش میزنند و میگویند جمهوری اسلامی نماند باز خوب است که جمهوری اسلامی مانده است و فقط رنگش زرد است.
7- رضاشاه امر به معروف و نهی از منکر را ممنوع کرد
ببینیم چه به ما کردند و تاریخ خودمان را بررسی کنیم. یک روحانی را که میدیدند، بزرگترین توهین را به او میکردند. رضا شاه گفت باید امر به معروف و نهی از منکر ممنوع باشد. رئیس دربار را به قم فرستاد که علماء قم را تهدید کند و امر به سکوت کند که در مقابل رضاشاه چیزی نگویند. موسس حوزهی علمیه قم استاد رهبر انقلاب آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله علیه که تمام مراجع ما شاگرد ایشان بودند، فوت کرد و حق اینکه مجلس ختم برایش بگیرند، نداشتند. رئیس شهربانی قم اعلامیه داد که هر کس عمامه سرش باشد، هرکس کت و شلوار نپوشد و کلاه شاپو نگذارد، 2 ماه زندان و 5 تومان و 2 ریال جریمه میشود. بنابراین دیدیم خیلیها به خاطر فشار به نجف و عراق هجرت کردند.
یک زمان سال تحویل بود. زن رضا شاه با بچه هایش به قم آمده بودند و با بی بندوباری و لباسهای خیلی زنندهای در غرفهی آینه نشسته بودند. در زمان سال تحویل نیز مردم در حرم حضرت معصومه، امام رضا، حضرت عبدالعظیم و جاهای مذهبی جمع میشوند. تمام مردم در حرم جمع شده بودند و در صحن یک نفر جرات نکرد به این زن و بچه بگوید که این رقم لباس زشت است. فقط یک آخوند و یک عالم روحانی را دیدند که ایشان آمد و هجومی آورد و انتقاد خیلی شدیدی کرد که باعث شد زن و بچهی رضاشاه خودشان را جمع کنند.
در خیابان امام رضا که قبلا خیابان تهران بود، و در مقابل مسجد گوهرشاد تا آنجا که چشم کار میکرد، توپ آورده بودند و مسجد را به توپ بستند. در مسجد را بستند که راه فرار برای زوارهای امام رضا و مردم محترم مشهد نباشد. عدهای از علماء مشهد را به سمنان بردند و در زندان حبسشان کردند و عدهی زیادی از علماء تحت تعقیب قرار گرفته بودند. دست بعضی از علماء را از پشت بستند و از مشهد به تهران آوردند و زندانی کردند. یکی از علماء میگوید: 3سال و چندین روز بخاطر دفاع از حجاب و پوشش دخترها در زندان انفرادی رضاشاه بودم و آیه الله العظمی حاج آقا حسین قمی که هر وقت رضاشاه به مشهد میآمد، هرچه به او اصرار میکردند، به دیدن اونمی رفت، وقتی دید که احتمال دارد به تهران بیاید و با رضا شاه صحبت کند و اثر بگذارد، بخاطر نهی از منکر به تهران آمد و از حجاب دفاع کرد. یکی از علمایی که از حجاب دفاع میکرد با آمپول هوا کشتند. بعضی از علمای بزرگ مشهد مثل حاج شیخ هاشم قزوینی یا حاج شیخ مجتبی قزوین و حاج شیخ کاظم دامغانی و بسیاری دیگر از علماء و مدرسین مشهد، عبا درست کرده بودند، ولی عباهای کوتاه با نحوی که شکل آن شکل پالتو بود. اینها با این وضع به طلبهها درس میدادند.
بنابراین بزرگترین جنابت را ما از دودمان پهلوی دیدیم و حال بحمدالله جمهوری اسلامی ایجاد شده است. رژیم شاهنشاهی دختران و پسران ما را از خانه بیرون آوردند و به پارکها بردند و محفوظات جوانهای ما چه بود؟ به هر جوانی اگر میگفتند شعری بخوان، چه شعری در ذهنش بود؟ چه محفوظاتی داشت؟ آرزویشان چه بود؟ عشق آنها چه بود؟ این جمهوری اسلامی الحمدلله این رژیم را برانداخت و همه امت از این انقلاب حمایت کردند و تنها کسانی که کارشکنی میکردند، همین گروهکها بودند.
8- تفاوت ولایت طاغوت با ولایت فقیه
پس ما دو نوع ولایت داریم:
1- ولایت طاغوت
2- ولایت فقیه
اگر ولایت طاغوت باشد، بخاطر دو سه مهمانی که برای رضا شاه برپا میکنند وقول حمایت به او میدهند، او میآید و بخاطر راضی کردن خارجیها همه مردم ایران را به رگبار میبندد. این حکومت طاغوت است. «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ»(بقره/205) وقتی طاغوت حکومت را بدست گرفت، تلاش میکند که در زمین فساد کند و کشت و انسانیت را از بین ببرد. یادتان باشد شما را از شر پهلوی نجات دادیم.
چه کسی ظالمتر از کسانی است که در خانهی خدا، جلو یا الله گفتن و نماز جمعه و جماعت را بگیرد؟ آیا ظالمی را دیدهاید که وقتی بندهی ما دارد نماز میخواند، جلو نماز خواندن او را بگیرد. این جو گذشته ما بود. و حال ما باید از این نعمتها قدردانی کنیم. جوانهای عزیز باید از اینها استفاده کنند. امکانات ما این است و باید از آن حداکثر استفاده را بکنیم. دنیا آمادهی پذیرش اسلام است. هم دنیای مسیحیت و هم دنیای غرب، هم کشورهای شرق، همه آماده هستند تا با اسلام آشنا شوند. چاپخانهها، جواب چاپ کتابها را نمیتواند، بدهد. 2یا3هزار کتاب چاپ میشد. مدتها طول میکشید تا فروش برود. الان در چاپخانههای ما100 هزار 100 هزار کتاب چاپ میشود و چند روز نمیکشد که فروش میرود. دهانها برای مکیدن پستان اسلام باز است و اگر ما پستان اسلام را که پر از شیر است، به دهان بچهها نگذاریم دیگران پستانک دهان آنها میگذارند. و یکی از توطئههای مستشرقین این بود. چون بطور کلی توجه به شرق شناسی و اسلام شناسی و شیعه شناسی و در کل توجه به اسلام شده است، و برای اینکه این را به نحو کاذب اشباع کند، افرادی را به سراسر دنیا میفرستند تا اسلامی را که امیخته به یک سری خرافات و دروغ است، تبلیغ کنند. بگویند اگر شما میخواهید مسلمان شوید ما افرادی را فرستادیم به کشورهای شرقی و اسلامی که اسلام را دیدند عقاید و برنامههای اسلام را دیدند و نوشتند و شما که میخواهی مسلمان شوی این را بخوان و میخواندند و از اسلام زده میشوند. مثل بچهای که میخواهند او را از شیر بگیرند، بچه میخواهد شیر بخورد و مادر برای اینکه او را از شیر دور کند، سر پستان را مقداری فلفل، زنجبیل، یک چیز تندی میمالد. و بچه تا تندی را میبیند، برمی گردد. دنیای غرب میل به اسلام پیدا کرد و این میل را فهمیدند. حالا چه کنند؟ سر پستان اسلام مقداری فلفل میمالند، مستشرقین را فرستادند، چیزهایی به اسلام نوشتند و ترجمه کردند و از خود نیز مقداری خرافات با آن مخلوط کردند، در لیوان آب یک مگس انداختند که طرف بخاطر مگس آن از آب خوردن هم سیر شود. خرافاتی را قاطی حرفهای حق گذاشتند تا آن توجه به اسلام از بین برود.
و این مسئله ستارهای درخشان هم همین است، و فقط بخاطر این است که انقلاب را در چهار چوپ ایران دفن کنند و دیگر انقلاب صادر نشود. بخواهیم یا نخواهیم انقلاب صادر میشود. قرآن در آیات(توبه/33 – صف/9 – فتح/28) فرموده است: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(توبه/33) که دین اسلام بر همه دینها پیروز خواهد شد. مکتب ما عالم گیر است و این وعده خداست. «وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ»(حج/47) خداوند هم خلف وعده نمیکند. و آثار آن را نیز کم و بیش میبینیم. هم قدیم و هم امروز آثارش به وضوح نمایان است. در قدیم چقدر گفتند که اسلام بازور و شمشیر پیش رفت؟ چقدر شعار این مطلب را دادند و یک عدهای هم بدبخت قبول کردند؟ یمن کشوری است که مسلمان زیاد دارد. فقط یک نفر و آنهم علی بن ابیطالب امیر المومنین(ع) به یمن رفت. آنهم یک نفره و خون از بینی کسی هم نیامد و تمام یمن به هدایت یک نفر مسلمان شدند. آیا اسلام با زور شمشیر پیش رفت؟ خوب داستان هجرت علی(ع) به یمن را نمیدانند. نمیدانند که حضرت علی تنها به یمن رفت و نمیدانندکه یمن بدون خونریزی مسلمان شدند.
یک سری تهمتهای اینچنینی زدند والان نیز اسلام را به عنوان اینکه کشوری است که خونریزی میکند و آدمهایی را میکشد، معرفی می کنند. چه کسی را میکشد؟ و چرا میکشد؟ آیا مفسد فی الارض را نکشیم؟ متاسفانه بعضی از نویسندهها تحت تبلیغات مسئله رحم و عفو را مطرح میکنند. رحم و انتقاد هر دو جای خویش را دارد. یک کسی که خلاف میکرد امیر المومنین او راشلاق میزد، ولی بعد از شلاق نیز او را مورد لطف قرار میداد. چون خود شلاق هم خودش مرحمت است. گاهی اوقات زدن پدر لطف است. یک پزشک جراح که روده را قیچی میکند، لطف است. برداشتن خارسر راه لطف است.
خلاصه مطالب را بگویم. ولایت دو جور است یا ولایت فقیه که طبق آیه قرآن مفسد فی الارض باید کشته شود و یا ولایت طاغوت که در مسجد گوهر شاد باید مسلمانها کشته شوند. این به خاطر خدا میکشد. و او به دلیل اینکه غرب گفته است، می کشد. او برای راضی کردن خدا میکشد و او کشته میشود ولی حاضر به کشتن نیست. مومن به خدا حاضر است در راه خدا کشته شود و از انتقاد هم نمیترسند. اما آنها میکشند و اگر بناشد خود کشته شوند فرار میکنند. این شب جمعه یک مقداری راجع به جنایات رضاشاه در مسجد گوهر شاد صحبت کردیم. اگر طوماری برداشته میشد، اگر یک مقایسهای اکنون بین زندان های ما و زندانهای کشورهای دیگر، انجام می شد و اینکه آنها چه کسی را میگیرند و ما چه کسانی را میگیریم. آنها در زندانها چه میکنند و ما چه میکنیم؟ یک مقایسهای بین ارتش ما وارتش دیگران بشود، بین نحوهی جنگیدن ما و نحوهی جنگیدن دیگران، هدف ما و هدف آنها، نماز ما و نماز آنها، خطبههای ما و خطبههای آنها، اگر یک مقایسه بشود، قدر خودمان را میدانیم. یکی از راههایی شناخت «تعرف الاشیاء باضدادها» است.
خداوند ان شاءالله شهدای راه اسلام را، از صدر تاریخ اسلام تاکنون، همه را با امام حسین(ع) محشور بگرداند. خداوند ان شاء الله آنهایی را که مردم را مظلوم کشتند، همه را به جزای خود که رسیدهاند، عذابشان را زیاد و به باز ماندگان شهداء صبر و به رزمندگان ما هرچه سریعتر پیروزی نهایی مرحمت بفرماید.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»