عوامل رشد و رکود-1
موضــوع: عوامل رشد و رکود-1
تاریخ پخش: 16/8/58
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در این جلسه بحثی داریم تحت عنوان فکر باز و فکر بسته چون می گویند فلانی فکرش باز است و فلانی فکرش بسته است چه چیزی باعث می شود که فکر باز بشود و چه عاملی باعث می شود که فکر جامد و راکد باشد و چه چیزی فکر را باز می کند؟ این هم که می گوئیم فکر باز و فکر بسته، تیتر آنرا از قرآن گرفته ایم.
1- قلب یا دل در قرآن همان روح است
«أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» (محمد/24) (قلوب جمع قلب است) (اقفال جمع قفل) یعنی بر دلها قفل هاست، اما دل چیست؟ در قرآن وقتی می گویند قلب یا دل، مراد این قلب صنوبری نیست که در سمت چپ بدن ما هست دل یعنی روح، در فارسی هم که می گوئیم دل خیلی وقتها مرادمان روح است می گوئیم دل فلانی از دست فلانی درد می کند، نه یعنی اینکه دلش درد می کند بلکه یعنی روحش درد می کند، دل به درس بده یعنی روح و فکرت متوجه درس باشد. پس خیلی جاها که قرآن می گوید دل منظور قرآن روح و توجه و فکر است، فلانی دلگیر است، دل و دماغ ندارم، یعنی روحم آمادگی ندارم در قرآن هم وقتی می گوئیم قلب مراد غیر از این قلب صنوبری است.
2- بعضی افراد فکرشان بسته است
قرآن می فرماید فکر و مغز بعضی ها بسته شده است البته دل قفل بخورد معنایش این نیست که آدم بی سواد باشد چون فرق است بین دانش و بینش، گاهی ممکن است آدم دانش داشته باشد ولی بینش نداشته باشد، دانش یعنی شناخت و یاد گرفتن اما بینش یعنی تفسیر کنیم و بفهمیم پس مانعی ندارد که انسان دانش داشته باشد اما فکرش بسته باشد.
آدمهای ظاهر بین فکرشان بسته است، چی باعث می شود که فکر انسان بسته باشد؟ عوامل رکود و بستگی فکر:
3- تقلید نابجا عامل رکود و بسته بودن فکر است
1- تقلید نابجا:
ما چهار رقم تقلید داریم که اسلام می گوید سه رقم آن بد و یک رقم آن خوب است، یکوقت تقلید عالم از عالم است، یکوقت تقلید جاهل از جاهل است، سوم تقلید جاهل از عالم است، و عالم از جاهل است، این چهار رقم تقلید است. عالم از عالم تقلید کند یعنی اینکه تو می فهمی اما به فهم خودت بدبین هستی اعتماد به نفس نداری این خوب نیست، کسی که مقدمات شناخت دارد و می تواند که خوب بفهمد چرا به فهم خودش بی اعتنا باشد.
جاهل از جاهل هم خوب نیست، عالم از جاهل هم خوب نیست در قرآن آیاتی داریم که پیامبران ما می آمدند می گفتند چرا از بت تقلید می کنید می گفتند «قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا» (انبیاء/53) پدران ما بت می پرستیدند ما هم بت پرست شدیم که قرآن می فرماید «أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» (انبیاء/54) خودتان و پدرتان نمی فهمید. تقلید جاهل از جاهل یعنی پدر بت پرست پسر بت پرست، آن تقلیدی که درست است تقلید جاهل از عالم است و این در تمام ملت ها و کشورها هست که اگر کسی نمی داند به کارشناس مراجعه می کنند «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» (نحل/43) یعنی آن کسی که نمی داند از کسی که می داند بپرسد و این معنایش دیکتاتوری نیست و این یعنی اینکه انسان با اراده حس می کند که نیاز دارد از کسی که او را می پسندد نیازمندیهای علمی اش را فرا می گیرد اما اینکه گفتیم تقلید نابجا غرض ام این سه رقم تقلید است تقلید نابجا این است که خودش فکر نمی کند دربست در اختیار دیگران است. تقلید نابجا وقتی است که انسان خودش فکر نداشته باشد ولذا یکی از علما در قم درس می داد شاگردها درس اش را می نوشتند یک روز یکی از شاگردها درس اش را داد به استاد گفت نگاه کن که درسم چطوری است استاد بحث را که مطالعه کرد گفت خوب بود اما دوست دارم که یکی دو تا پاورقی به بحث های من بزنی یکی دو تا اشکال به درسهای من بکنی تا فکرت باز بشود هر چه من گفته ام تو نوشته ای این دلیل بر این است که تو درس را می فهمی اما دلیل بر این نیست که فکر تو هم باز است.
قرآن برای تقلید نابجا خیلی آیه داریم که من بمناسبت بحث رهبری این آیه ها را گفتهام اینجا هم می گویم قرآن خیلی آیه داریم که می فرماید «وَلَا تُطِعْ» یعنی اطاعت نکن از گروههایی، آیاتی زیادی داریم «وَلَا تَتَّبِعْ» از گروههایی تبعیت نکن، قرآن فرموده است دربست در اختیار هیچکس نباشید و حتی در اسلام این تقلیدی را هم که گفته اند از مرجع تقلید کنید گفتهاند که تحقیق کند آن رهبری را که از او تقلید می کنید باید فقیه باشد تقوا داشته باشد مخالف هوی و هوس باشد جذب این و آن نباشد افکار غیر اسلامی در او رخنه نکند و اصولاً باید شناخت داشته باشیم.
4- کتمان حقیقت و سانسور عامل بستگی فکر است
2- کتمان و سانسور:
قرآن می فرماید بسیاری از بزرگان رسول الله را خوب می شناختند چطور بابا بچه اش را خوب می شناسد، پیغمبر را خوب می شناختند اما «یَکْتُمُونَ» کتمان می کردند یعنی به ملت نمی گفتند آن رهبر آسمانی که تورات و انجیل گفته اند این همان است می فهمیدند و می شناختند اما حق را کتمان می کردند بخاطر کتمان حق عده ای را بسته نگه داشتند، سانسور هم جنایت است.
سانسور در زمان ما هم هست، دانشجو را می فرستیم کشورهای غربی یکسری اطلاعات را به بچه های ما یاد نمی دهند یعنی یکسری مطالب را از نسل ما کتمان می کنند بعضی از پزشکها هستند که مرض را نمی فهمند اما کتمان می کند سوال می کند بلد نیست ولی جواب می دهد در اسلام حدیث داریم اگر از تو سوالی کردند بلد نبودی با جان و دل بگو که بلد نیستم یکی از مسائل کتمان است و هیچ گناهی را قرآن باندازه کتمان حق روی آن تکیه نکرده است می گوید «أُوْلَئِکَ یَلْعَنُهُمْ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمْ اللَّاعِنُونَ» (بقره/159) این آیه و این تعبیر درباره هیچ گناهی نیست، کسانی که حق را می فهمند ولی آنرا کتمان می کند خدا بر آنها لعنت می کند و تمام لعنت کنندگان برای او لعنت می فرستند آنوقت نه یک دفعه فعل مضارع آورده است یعنی همیشه لعنت خدا بر دانشمندانی که حقیقت را می فهمند اما به ملت نمی گویند و چون کتمان می کنند مردم فکرشان بسته می ماند.
البته ما کتمان مثبت هم داریم زمانهایی ممکن است تقیه کند یعنی ایمان دارد ولی ایمان خودش را کتمان کند در قرآن هم داریم که شخصی ایمان داشت اما در دربار فرعون «یَکْتُمُ إِیمَانَهُ» (غافر/28) یعنی ایمان خودش را کتمان می کرد پس گاهی باید ایمان را کتمان کنند این قانون کلی نیست که کتمان همیشه بد است. البته تقیه هم مواردی دارد که این مسئله فقهی است.
در مقابل کتمان افشاگری است، افشاگری هم گاهی واجب است و گاهی حرام افرادی را باید افشا کرد و مواردی هم حرام است افشا کنیم، افراد مهمی که در پُست حساسی هستند که اگر جنایات آنها افشا نشود برای جامعه خطرناک است اینها در مواردی باید افشا بشود اما یکوقت یک کسی در یک جایی گناهی انجام داده است که مربوط به پُست اجتماعی نیست اینجا افشا کند غیبت است. غیبت یعنی اینکه شما یک عیبی داری و من بیایم عیب شما را فاش کنم.
5- استعمارگران از هر راهی فکر ملت را بسته نگه میدارند
4- استعمار:
نقشه های استعماری برای اینکه فکر ملت را بسته نگه دارند، نامه سرگشاده می نویسند جنگ مصنوعی راه می اندازند که فکر را از مسیر خودش منحرف کنند مثل اینکه شما داری مطالعه می کنی یک بچه کوچولو می آید جلو و نمی گذارد که درس بخوانی شما یک پولی یا تسبیح ای می اندازی آنطرف اتاق که توجه بچه برود آنطرف اتاق تا می رود آنطرف شما مطالعه می کنی.
حدیث داریم پیغمبر وارد مسجد شد دید دور یک کسی شلوغ است گفتند این کیه؟ گفتند علامه است فرمود چه علمی دارد؟ گفتند فلان و فلان، فرمود اینها علم نیست اینها سرگرمی است. فرهنگ استعماری معنایش این است که گاهی مطالبی را در کتابها می خوانیم که هیچ نیازی به آن نداریم مثلاً یک دختر در دبیرستان می خواند که کوه هیمالیا چند متر است و حال آنکه اطلاع از کوه هیمالیا ضرورت ندارد اما روانشناسی کودک برای دختری که فردا مادر می شود ضرورت دارد روانشناسی کودک، چه کنیم بچه ترسو می شود، چه کنیم بچه عقده ای می شود، چه کنیم بچه شجاع بشود، روانشاسی کودک را بلد نیست اما کوه هیمالیا را بلد است.
6- غرور کاذب و اظهار محبت بیجا فکر انسان را بسته نگه میدارد
غرور کاذب دادن از نقشه های استعمار است، اظهار محبت کردن، اینها یک چیزی است که فکر انسان را بسته نگه می دارد. من وارد یک جایی می شوم می گویند برای سلامتی فلانی صلوات ختم کنید یک غرور تازه ای که من خیال می کنم به درجه نهایی معلومات رسیده ام همین تشویق های نابجا فکر من را می بندد دیگر نمی گذارد من رشد کنم و لذا گفته اند «احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَابَ» (منلایحضره الفقیه/ ج 4/ ص11) کسی تعریف کسی را نکند من که تعریف شما را می کنم به شما غرور می دهم به شما می قبولانم که شما آدم خوبی هستید و شما خیال می کنی که واقعاً خوب آدمی هستی و همینطور که هستی باقی می مانی ولذا گفته اند که استاد به شاگرد نگوید آفرین خیلی خوب هستی بلکه باید بگوید آفرین خوب هستی اما بهتر هم می توانی بشوی رهبر انقلاب به ما می گوید انقلاب ما به نهایت درجه نرسیده است تا یکوقت ما دچار غرور نشویم. یکسری بله قربانگو میآمدند دور فرعون را می گرفتند و میگفتند بله قربان، هر غلطی می کرد می گفتند بله قربان هر غرور کاذبی را به فرعون می دادند.
7- تعصب بیجا فکر را بسته نگه میدارد
4- تعصب، این باعث می شود که فکر انسان باز نباشد ما چند رقم تعصب داریم یکی تعصب مذهبی، یهودیها می گفتند مسیحی ها کی هستند مسیحی ها می گفتند یهودیها کی هستند، البته تعصب داریم بمعنای استقامت بر حق، این تعصب خوب است انسان اگر حقی را فهیمد باید روی حق تعصب را داشته باشد «قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» (فصلت/30) قرآن تعریف می کند از کسانی که از حق دفاع می کنند و تعصب دارند اما یکوقت تعصب بی جا است. یک جایی هم تعصب حزبی داریم و سازمانی این هم تعصبی است که در هر زمانی و در زمان ما هم است سازمانی یک نفر را الگو می کند و تمام این سازمان به او عشق می ورزند بدون اینکه بدانند علم او از همه بیشتر است؟ نه، تقوایش بیشتر است؟ نه، نه علم او بیشتر است و نه تقوایش خود آن سازمان هم قبول ندارند که این دانشمندترین و باتقوا ترین افراد است فقط چون برخیزیده از این حزب و این سازمان است پای پرچم او سینه می زنند ولذا اگر گروههای دیگر افراد باتقوا تر را علم کنند چون جزو این دارو دسته نیست به او اعتنایی نمی کنند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»