خودباختگی و وابستگی
موضــوع: خودباختگی و وابستگی
تاریخ پخش: 25/7/58
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الان إلی قیام یوم الدین.
ما باید گام به گام با قرآن عزیز و روایات اهل بیت آشنا بشویم یکی از گرفتاریهایی که ما داشتیم و این گرفتاری باعث شد که ما ذلیل بودیم مسئله وابستگی و خودباختگی بود خیال میکردیم که کسی نیستیم نمیتوانیم و خیلی وقتها آدم این خیال را میکند نمیدانستیم که میتوانیم اگر کسی از ما بپرسد چند کیلومتری میدوی، میگوئیم سه کیلومتر چهار کیلومتر، اما اگر یک گرگ دنبال ما بدود چهل کیلومتر میدویم پیدا بود که میتوانستیم بدویم ولی نمیدانستیم که میتوانیم، ما خودمان را باخته بودیم و در این انقلاب خودمان را یافتیم و کشف کردیم اما ریشــﺔ این خودباختگی چیست؟
ما اگر به ریشهها و عوامل خودباختگی که قرآن فرموده است توجه کنیم خیلی چیزها گیرمان میآید، این بحث برای بزرگترها خوب است برای کوچکترها هم خوب است چون این دردی بود که به آن مبتلا بودیم و الان داریم کم کم نجات پیدا میکنیم و باید خوب از آن بهره برداری کنیم.
1- خودباختگی به گمان علمی بودن حرفهای دیگران
1- خیال میشود مطلب قوانین دیگران علمی است، در حالی که اینچنین نیست «إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» (انعام/116) یعنی آنها هم از گمان تبعیت میکنند مثلاً از لحاظ تاریخی میگویند تاریخ دورههایی داشته بعد دلیل شان هست، فرض کنید دزدی میگویند ریشه این دزدی فقر اقتصادی است بله گاهی فقیر دست به دزدی است اما دیگران که دزد هستند همه فقیر هستند؟ گاهی هم ریشه دزدی ممکن است که حرص باشد گاهی ممکن است ریشه اش انتقام باشد گاهی ممکن است اظهار قدرت باشد.
ما خودمان را میبازیم چون خیال میکنیم که حرفهای دیگران علمی است و حال آنکه حرفهای آنها علمی نیست حتی به نظر خودشان تجربی هم نیست. اگر حرفهایشان برهان علمی داشت اسلام قبول میکند اسلامی که بیش از صد مرتبه گفته دنبال علم بروید مگر میشود که علم باشد و اسلام بگوید دنبال آن نرو، ما خیال میکنیم که قوانین آنها وحی منزل است و حال آنکه در آمریکا بیست و پنج بار قانون اساسی اش عوض شده است در بلژیک صد و بیست دفعه عوض شده است.
ما اگر به قرآن عمل کنیم به ما میگویند اُمل و ارتجاعی اما اگر به قوانین آنها عمل کنیم میگویند روشنفکر و… به ما میگفتند اگر میخواهید روشنفکر باشید و شرق و غرب شما را قبول کنند یا باید شرقی باشید و یا غربی نه خیر ما نه شرقی میشویم نه غربی قرآن نظیر اینرا یک قصهای نقل میکند، عدهای تبلیغ میکردند که «وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا» (بقره/135) میگفتند یا یهودی باشید یا مسیحی تا هدایت پیدا کنید حالا میگویند «کونوا شرقیاً او غربیاً تهتدوا» اینطور نیست ما میگوئیم: لا یهودیاً و لا نصاری! این تبلیغاتی است که میشود و ما باید حواسمان جمع باشد.
2- دیگران را که از پیشرفت ما هراس دارند دوست تصور می کنیم
2- خیال میشود که دیگران دوست ما هستند، برای همین ما بند به آنها میشویم و حال آنکه ما بهترین مغزمان را میفرستیم در غرب، اینها حاضر نیستند آنطوری که به داشنجوی خودشان درس میدهند به دانشجوی ما هم درس بدهند. اگر هم دانشجوی ما مخترع بشود نمیگذارند به ایران بیاید. آنها دوست دارند که غافل باشیم قرآن میفرماید «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ» (نساء/102) کفار دوست دارند که شما غافل باشید هم از اسحله و هم سرمایه هایتان، آنها نه تنها ما را دوست ندارند بلکه دوست دارند از آنچه هم که خودمان داریم غافل باشیم.
اگر هم یکوقت فندق پرت میکنند دوست دارند که گردو برگردد، دوست دارند که ما در سختی قرار بگیریم و خودشان هم گفتند که ما میخواهیم شما را در محاصره اقتصادی قرار بدهیم قرآن میفرماید «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ» (آل عمران/118) دوست دارند برای شما سختی را، دوست دارند شما در مضیقه قرار بگیرید جنگل نداشته باشید آتش میزنند، خرمن نداشته باشید آتش میزنند، نیازمند باشیم به دارو و پزشک آنها، به همه چیزها آنها وابسته باشیم و در بدبختی باشیم.
ارتجاع، ارتجاع از رجوع است یعنی عقب گرد، دوست دارند که ما برگردیم و در این نظام ما مثلاً دوست دارند که نظام شاهنشاهی باشد دوست دارند… جوانهای ما یکوقتی دنبال عیش و تفریحهای غیر سالم بودند الان میبیند که جوان ما لانهی جاسوسی را گرفتهاند شب تا صبح خوب درس میخواند.
آنها دوست دارند جوانهای ما بروند توی آن تفریحهایی که سالها در آن رشدی نیست و نجاتی توی آن نیست قرآن میفرماید «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا» (بقره/109) مخالفین شما دوست دارند شما را برگردانند بعد از آنکه گرایش و عقیدهای پیدا کردید، بعد از آنکه جوان بی تفاوتی بودید حالا شدهاید جوان با تفاوت و مسئول میخواهند دو مرتبه شما را به عالم بی تفاوتی برگردانند.
چرا ما و شما بند به آنها میشویم؟ چون خیال میکنیم که آنها دوست ما هستند، قرآن در این آیات میفرماید که نخیر آنها دوست شما نیستند. آنها دوست دارند که ما سازش کنیم آنها دوست دارند که ما با آنها بسازیم میخواهند جوانهای ما از تعهد سلحشوری دست بردارند قرآن میفرماید «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (قلم/9) دوست دارند که تو نرمش کنی با آنها قاطع نباشی و نرمش نشان بدهی که بگویند ایشان خوب است به ما کاری ندارد ایشان با سیاست ما کاری ندارد، دوست دارند که کاری به کار آنها نداشته باشی آنها هم کاری به کار تو نداشته باشند.
اگر به ما گفتند که قرآن بخوان اینطور نیست که لای قرآن را باز کنی شروع کنی به قرآن خواندن تند و تند، میخواهد بگوید این آیات درس مکتب است گام به گام به این آیهها نزدیک بشوید.
3- از عوامل وابستگی عدم آشنایی با مکتب رهبران آن است
3- عدم آشنایی با مکتب و رهبران بزرگ، ما واقع اش این است که آشنا به مکتب و رهبرانمان نیستیم پیغمبری که اینقدر میخواسته مستقل باشد عزیز باشد در یکی از جنگها کفار به مسلمانها خندیدند پیغمبر متوجه شد که خنده کفار به مسلمانها اینست که توی سربازهای مسلمانها یک مشت سرباز ریش سفید و پیرمرد هستند فرمود بروید ریش هایتان را رنگ بزنید تا نگویند ارتش اسلام پیرمرد هستند پیغمبر وقتی وارد مدینه شد یک مسجد ساخت کنار مسجد هم یک بازارچه ساخت با چند تا مغازه، بعد فرمودای مردم میخواهیم حکومت اسلامی درست کنیم برنامههای شورا، تعلیم و تربیت، در مسجد باشد دادوستد هم در این بازار باشد تا نیازی به بازار دیگران نداشته باشیم.
یک روز پیغمبر ما را در مکه سنگ باران کردند رفت طائف در طائف هم او را سنگ باران کردند رفت بیرون، خوب پیغمبر ما حالات مختلفی داشت چون دویده بود سنگ باران شده بود خسته و کوفته از طائف رفت بیرون پای دیوار باغ نشست یک نفر از باغ آمد بیرون حضرت از او پرسید این باغ برای کی است؟ گفت فلان یهودی، حضرت تا دید باغ دیگران است خواست بلند شود دید طاقت ندارد چون خیلی خسته شده بود خودش را از روی خاک کشید رفت یک درختی آنطرفتر بود که به آن تکیه داد مرد مسلمان تکیه به دیوار دیگران نمیدهد.
این درس است که پیغمبر ما آن وقتی که هم که خسته است و حال ندارد خودش را به خاک میزند میرود پای درخت دیگر که تکیه به درخت دیگران ندهد علت این وابستگیها این است که ما نمیدانیم مکتب و رهبران ما چقدر غنی هستند از قرآن و حدیث و نهج البلاغه موارد زیادی را میتوانیم پیدا کنیم که اسلام فرموده است خودت باش و وابسته به دیگران نباش.
پیغمبر ما پانزده سال اذان نداشت هر چه گفتند یا رسول الله مسلمانها زیاد شدهاند اجازه بدهید که طبلی بزنیم فرمود اگر صدای طبل باشد این شباهت دارد به ناقوس گفتند اجازه بدهید که آتش روشن کنیم فرمود آتش روشن کردن هم شباهت دارد به زرتشتیان نمیخواهیم کاری کنیم که دیگران به ما ناز بفروشند.
4- امید نجات از غیر خدا عامل وابستگی است
4- امید نجات، قرآن هم این امید را قطع میکند «مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ» (عنکبوت/41) کسانی که به غیر خدا تکیه میکنند تکیه گاه آنان مثل خانه عنکبوت است که اگر به آن فوت کنی از بین میرود و با چشم خودمان هم میبینیم که شاه سابق ما به تمام کشورها باج میداد برای روز نجات و دیدیم که الان کسی او را نجات نمیدهد و اگر هم نجات بدهد بیش از این رسوا میشود بنابراین امید نجات هم نیست.
«أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمْ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا» (نساء/139) یعنی آیا آرزو دارید که پیش آنها عزیز بشوید؟ عزت را از اینها میخواهید؟ در حالی که عزت پیش خداست.
ما مسلمانها سالها خودمان را فراموش کرده بودیم و چون فراموش کرده بودیم وابسته شده بودیم که در اثر خون شهدا و انقلاب داریم از وابستگی دور میشویم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»