نقش معلمان در تربیت نسل نو(2)

موضوع: نقش معلمان در تربیت نسل نو(2)

تاریخ پخش: 05/07/1403

عناوین:

1- تقویت باورهای دینی نسل نو

2- تلخی‌ها و خوشی‌ها در کنار یکدیگر

3- حضور مدیران مدارس در نماز جماعت مدرسه

4- بهره‌گیری از داستان و خنده‌های حیکمانه

5- کاربردی کردن پایان‌نامه‌های دانشگاهی

6- توسعه جلسات دینی با حضور نسل نو

7- نقش مدیران و معلّمان در استعدادیابی دانش‌آموزان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

خدمت عزیزانی هستیم که مدیران مدارس هستند. من هم راجع به برخورد با نسل نو مطالبی را خدمتتان بگویم، چون من هم معلّمم، همکار شما هستم. اوّل، در جوانی بود، افتادیم عوض طلبگی رفتیم معلّمی. یک کسی، افرادی به من می‌گفتند: «تو باختی، تو می‌توانستی فقیه بشوی، مجتهدی بشوی، جایگاه اجتماعی‌ات بالا می‌رفت، حالا شدی معلّم!». رفتم خدمت آیت الله عظمای گلپایگانی، از مراجع هشتاد، نود ساله، گفتم: «آقا، من خطّم را از طلبگی بردم، گرداندم روی معلّمی. بعضی‌ها به من می‌گویند تو خسارت، باختی، اشتباه کردی»، گفت: «کارت چیه؟»، گفتم: «کار من با تخته سیاه هست و یک فرق‌هایی هم با منبر دارد»، گفت: «میشه من ببینم؟»، گفتم: «اجازه می‌دهید تخته سیاه را خانه‌ات بیاوریم؟»، گفت: «بیاورید.» یک تخته سیاه بزرگ برداشتیم، رفتیم خانه‌ی آیت الله گلپایگانی و گفت: «یک نمونه کاری که برای نسل نو می‌کنی، برای من هم بگو.» خب من هم می‌خواستم پُز بدهم، از منبرهای درجه یکم را آنجا رفتم. ایشان گفت: «ادامه بدهید.» عوض بیست دقیقه، یک ساعت و بیست دقیقه ما برای این مرجع تقلید نود ساله حرف زدیم. گفت: «خوب دیدم»، گفتم: «آقا، باختم، یا بردم؟»، فرمود: «برنده تو هستی.

1- تقویت باورهای دینی نسل نو

اگر عقاید جوان‌ها را حفظ کنید، امام زمان علیه‌السلام خوشحال‌تر هست تا مثل من فروع دین را برای پیرها بگویم.

ما رساله که می‌نویسیم، مردم چهل سال به بالا نگاه می‌کنند. این راهی که تو می‌روی، اگر قوی بشوی، اگر، اگر قوی بشوی، شبهات جوان‌ها را جواب بدهی، امام زمان خوشحال است.» این‌که من منقلب شدم، این‌که تا رفت بگوید امام زمان علیه‌السلام راضی‌تر است، سرش را آورد پایین گفت: «امام زمان راضی‌تر هست»، یعنی با یک ادبی گفت امام زمان علیه‌السلام. کارتان مهم هست، خیلی مهم هست، شغلتان را با کسی عوض نکنید. اگر هم یک وقت، یک مسئله‌ای پیش آمد که رفتید، وظیفه‌ی تان بود بروید، امّا تا وظیفه‌ی تان نیست معلّمی را دو دسته داشته باشید.

زمان شاه یک پولی از نخست وزیری اوقاف آن زمان آوردند دادند به بعضی از آخوندها که آخوندها را درباری کنند و بخرند. یک، سه تا طلبه هم یک پولی گرفتند و رفتند و جزء دربار شاه. آقای گلپایگانی شنید و ناراحت شد و من پای درسش بودم، ایشان گفت که: «هر طلبه‌ای از آخوندی بیرون رفت، نگوید رفتم، بگوید نکند یک گناهی کردم، امام زمان من را از حوزه بیرون انداخت»، حرف مهمّی بود. آقایان فرهنگی، اگر نسل نو را ول کردید، رفتید سراغ نسل کهنه، اگر عقاید را ول کردید، رفتید سراغ هی تحلیل‌های سیاسی، نمی‌گویم تحلیل سیاسی نباشد، یک خورده هم به عقاید برسید. یک کسی یک شبهه‌ای دارد، باید جوابش را داد.

2- تلخی‌ها و خوشی‌ها در کنار یکدیگر

در نهج‌البلاغه داریم که هر کسی را که یک خوبی بهش دادیم، یک تلخی هم بهش دادیم، به هر کس هم یک تلخی دادیم، یک خوبی. (نهج‌البلاغه، خطبه 234) یعنی هر جا قلّه هست، درّه هم هست. شما زشتی؟ زیبایی شما نداری؟ استعدادت چی؟ فکرت چی؟ بیانت چی؟ طبع شعرت چی؟ حافظه‌ات چی؟ من صدا ندارم مردم را روز عاشورا بگریانم، روضه خواندنم ضعیف هست، ولی قدرت خندانم قوی هست، خب یکی از راه خنده، یکی از راه گریه.

این شست نباید بگوید: «حالا که من کوتاهم، من هم کار نمی‌کنم»، برود کنار. «آهای کوتاه، شست جون، تو شستی، کوتاهی، امّا اگر تو نباشی تمام کارها تعطیل می‌شود. شما شست را کنار بگذار نمی‌توانی بنویسی، شست را کنار بگذار دگمه‌ی یقه‌ات را نمی‌توانی ببندی، شست را کنار بگذار آمپول نمی‌توانی بزنی، شست را کنار بگذار بیل و پیچ‌گوشتی نمی‌توانی دست گیری. تمام فن و حرفه‌ی ما مال همین هست.»

شما یک مثقال پوست روی انگشتت گذاشته، یک مثقال هم نیست، شاید یک پنجم مثقال باشد، یک ذرّه پوست گذاشته روی انگشت، اینجا. چرا؟ اگر این پوست زیادی نباشد، دستت خم نمی‌شد. دست خم نشود، هیچ کاری نمی‌توانی، تمام علم و صنعت فلج هست. با یک مثقال پوست، تمام حرکات. هیچ کاری پیدا نشده که بگوید که یک کاری داشتم یک آدم یازده انگشته می‌خواستند، من چون ده تا انگشت داشتم، استخدامم نکردند. برای بشر تا حالا کاری پیش نیامده.

یک وقت همین آقای پزشکیانی که رئیس جمهور شد، یک زمانی وزیر بهداشت و درمان بود و در اجلاس نماز، ما چند تا وزیر را دعوت می‌کنیم، وزیر آموزش و پرورش، وزیر ارشاد، وزیر چی، از جمله وزیر بهداشت به خاطر دانشجوهایی که دارد. یک مَثَل خوبی زد این مَثَل، مَثَل را اگر تکرار هم هست بشنوید، می‌گفت: «اگر آدم یک انگشت داشته باشد، باهاش تلفن می‌کند. دو تا انگشت داشته باشد، باهاش سطل ماست بلند می‌کند. سه تا داشته باشد، باهاش سیب‌زمینی و پیاز برمی‌دارد. چهار تا داشته باشد سطل آب هم برمی‌دار. پنج تا داشته باشد باهاش آمپول هم می‌زند. یعنی هر انگشتی اضافه شد یک کاری را توسعه می‌دهد، به ده تا رسید که چی؟ دیگر هیچ کس نهایتش را ندارد.» یعنی هیچ بشری، در هیچ زمان و مکانی پیدا نشده بگوید یک کاری پیدا شد، آدم یازده انگشته می‌خواستند، من چون ده انگشت داشتم، استخدامم نکردند.

3- حضور مدیران مدارس در نماز جماعت مدرسه

این را گفت برای چی؟ برای اینجا، حدیث داریم اگر یک نفر به نماز شرکت کند، یک رکعتش چی می‌شود، دو نفرش چی، سه نفرش، به ده تا رسید که با امام جماعت بشود یازده تا. اگر نماز جماعت به ده تا رسید، ثوابش را هیچ کس، جز خدا نمی‌داند. (بحار الأنوار، ج‏85 ، ص 14 و 15) آن وقت حالا مدیر ما توی دفتر نماز می‌خواند. برو توی بچّه‌ها نماز بخوان. «ریا می‌شود!»، مگر ریا حرام است؟! اصلاً بعضی ریاها واجب هست. اگر به شما گفتند: «فلانی خمس نمی‌دهد»، باید بگویی: «آقا، من این خمسم هست»، مکّه نمی‌رود، بگو: «مکّه‌ام را هم رفتم». یک جایی که مورد تهمت هستی بگو، خوبی‌هایت را بگو، ریا نمی‌شود. برای دفاع از خودت خوبی‌هایت را بگو، ریا نیست، اشکال ندارد. بعضی از ریاها مستحب هست. زن و شوهری که خودشان را برای همدیگر آرایش می‌کنند ریا هست، خانم خودش را درست می‌کند که شوهرش خوشش بیاید، شوهر خودش را جوری وامی‌دارد که زنش خوشش بیاید، امّا همین ریا ثواب دارد، من ریا می‌کنم برای این‌که شوهرم را، همین خوشحال کردن شوهر یا همسر، همین خوشحال کردن همسر، همسر را، این خودش عبادت هست.

خیلی شما می‌توانید نقش داشته باشید. اثر حرف مدیر بیش از معلّم هست، معمولاً. اگر معلّم یک چیزی به بچّه‌اش بگوید، مثلاً بگوید: «شب ساعت نه بخواب»، پدرش هم بگوید: «شب ساعت ده بخواب»، حرف معلّم را گوش می‌دهد. نفوذ کلام داریم، به خصوص … تحت تأثیرترند، بچّه‌های ده ساله مهم‌تر از یازده ساله هستند، یازده ساله مهم‌تر از دوازده ساله‌اند، هر چی سن پایین‌تر باشد، اثرپذیری‌اش بیش‌تر هست.

4- بهره‌گیری از داستان و خنده‌های حیکمانه

خاطرات شیرین برای بچّه‌ها بگویید که کلاس‌هایتان خشک نباشد. قرآن بیش از حدود دویست و، با کم زیادش، در قرآن دویست و پنجاه تا قصّه هست. قصّه گفتن ننگ نیست، کمال هست، خدا می‌گوید: «نَحْنُ نَقُصُّ‏» (یوسف/ 3، کهف/ 13)، من خودم که خدا هستم قصّه می‌گویم برای، قصّه‌گو خداست، منتها قصّه‌های حقیقت‌دار، قصّه‌های زودبازده. بعضی از قصّه‌ها را باید مثل فیلم‌های تلویزیون چند جلسه می‌نشینیم و این تا آخرش بفهمیم که چی شد.

در ورزش بچّه‌ها یک تغییری بدهید. بچّه‌های ما مسابقاتی که می‌روند و جوایزی می‌گیرند، باعث افتخار ایران هست، دستشان درد نکند، امّا یک بازی هم خودمان خلق کنیم که بگویند این بازی مال ایران هست. این بازی‌هایی که ما می‌کنیم، بازی‌های آن‌ها را یاد گرفتیم انجام می‌دهیم، خودمان ولی بلد نیستیم طرح بازی داشته باشیم؟ خودمان بازی را طرح کنیم.

آموزش و پرورش یک سایت خنده داشته باشد، خنده‌های حکیمانه در سه سطر، در سه سطر خنده‌های حلال. این‌ها را جمع کنند، به همه‌ی بچّه‌ها بگویند: «بچّه‌ها، برای تفریحتان، خنده‌ی‌تان بروید سایت آموزش و پرورش». یک گروهی می‌خواهد هان، حالا من ان‌شاءالله با وزیر هم صحبت می‌کنم، یک گروهی می‌خواهد که خنده‌های حکیمانه، کوتاه. می‌گویند: «کم و تیز و چسبان»، قدیمی‌ها می‌گفتند: «مفت و مفید و مختصر». ما پنج میلیون با کم و زیادش دانشجو داریم، هر یک دانشجو در سال، یک خنده‌ی حلال بدهد، سالی بیست جلد کتاب خنده‌، خنده‌های حلال هست. ما الآن بخواهیم بخندیم، یا نوای همدیگر را درمی‌آوریم، ادای همدیگر را درمی‌آوریم، یا مسخره‌اش می‌کنیم، شهری را دهاتی می‌کنیم، دهاتی را شهری می‌کنیم، لباس‌هایش را عوض می‌کنیم، لهجه‌اش را عوض می‌کنیم، کلاهش را عوض می‌کنیم، خودمان را می‌کشیم تا این مردم بخندد، آخرش هم کسی نمی‌خندد، خیلی. من بعضی فیلم‌های خنده را که می‌بینم، می‌گویم که بندگان خدا می‌خواهند بخندانند، امّا بلد نیستند که چه جوری بخندانند. بچّه‌ها باید خنده‌ی شان تأمین بشود.

درس‌های علمی‌شان ساعت اوّل باشد، دم ظهر نقّاشی و خطّاطی و ورزش باشد. علمشان علم مفید باشد. طرح بدهید که چه چیزی، بچّه باید یاد بگیرد. ما گاهی وقت‌ها آموزش و پرورش خوابش می‌برد. هشت سال جنگ در کشور ما بود، ده‌ها هزار جوان جبهه رفتند، ولی در کتاب‌های دینی آموزش و پرورش در آن هشت سال، یک صفحه راجع به جبهه و جنگ نبود. جوان‌های دبیرستانی در جبهه بودند، ولی نویسندگان، کارشناس‌های فرهنگی در آموزش و پرورش، یک صفحه راجع به جبهه و جنگ ننوشتند. این یعنی چه؟ یعنی کارشناس، فوق لیسانس هست، دکتر گرفته، به اسم کارشناس حقوق خوبی هم می‌گیرد، امّا راجع به جبهه نمی‌گوید، حرف نمی‌زند، موارد زیادی هست.

بعضی از کارشناس‌های ما ناشی هستند. من یک مناجات درست کردم: «یا مَنْ مُتَخَصِّصینُهُ ناشی»، خدایا کارشناسان ما بعضی‌هایشان ناشی هستند. یک کسی اسمش سخائی بود، ولی سخاوت نداشت، می‌گفتند: «إلهی بِسِخاوَهِ سَخائی». شجاع هم نبود،  اسمش شجاعی بود: «و بِشُجاعَهِ شُجاعی»، گفتم یکی هم از من اضافه کنید: «و بِقَراءَهِ قَرائَتی»، چون من اسمم قرائتی هست، صوت ندارم. صرف کارشناس عوض، با اسم عوص نمی‌شود. آقا کارشناس نبودی، کار غلط هست. یک جای اسلام که خیلی مهم هست پنج سطر می‌نویسد، یک جای اسلام که خیلی مهم نیست بیست سطر می‌نویسد.

5- کاربردی کردن پایان‌نامه‌های دانشگاهی

یک هشدار هست مال دانشگاه، آقای دکتر محمّد باقر حجّتی، ایشان استاد تمام دانشگاه هست، سی، چهل تا کتاب نوشته، چند تا از کتاب‌هایش در دانشگاه تدریس می‌شود، ده‌ها سال هست تدریس می‌شود. ایشان مریض شد، من عیادتش رفتم. گفت: «آقای قرائتی، من در پایان‌نامه‌ی علوم قرآنی، مشاور یا راهنما بودم. یک قانونی هم دولت دارد که هر دانشجو، هر تحقیقی کرد، پایان‌نامه نوشت، یک نسخه‌اش را بدهد به وزارت علوم برای استخدامش، یک نسخه‌اش را هم بدهد به استاد راهنما، یک نسخه هم پهلوی خود دانشجو باشد. من چون استاد راهنما بودم، همه‌ی دکترای علوم قرآنی، یک نسخه‌ی پایان‌نامه‌ی شان را به من دادند. من هم زیر اتاقم، یک اتاق بود، می‌بردم آنجا می‌گذاشتم. رفتم آنجا دیدم این اتاق تا نزدیک سقفش پایان‌نامه‌ی دکتراست، چه دکترایی؟ دکترای علوم قرآنی. بعد تلفن کردند دو تا ماشین آمده، تمام پایان‌نامه‌های دکترای علوم قرآنی را بار کنند، بروند کارخانه‌ی مقوّاسازی، بدهند مقوّا بشود.»

این‌ها را باید گریه کرد، یعنی باید آموزش و پرورش و یعنی همه با هم مقصّر هستیم، حالا کی چه‌قدرش را نمی‌گویم، ممکن است کسی بگوید تقصیر آخوندهاست، من هم بگویم تقصیر کت شلواری‌هاست، نه آن‌ها نیست، بنشینیم فکر کنیم چه کردیم که لیسانس ما نمی‌تواند قرآن بخواند؟ چه کردیم که دیپلم ما نمی‌تواند قرآن بخواند؟ مزه‌ی قرآن را نچشاندیم، قصّه‌های قرآن را نگفتیم. حالا تهرانی که ده‌ها هزار معلّم و دبیر دارد، یک جلسه تفسیر، فرهنگیان ندارند، یک جلسه‌ی تفسیر قرآن ندارند.

این آقای پزشکیان مرتّب از نهج‌البلاغه استفاده می‌کرد، ما دلمان خوش شد الحمدلله، یک کسی پیدا شد از نهج‌البلاغه هم گفت. ما الآن کسی را نداریم که دعای صحیفه‌ی سجّادیه چند تا دعا دارد؟ سوره‌ی نساء کجای قرآن هست؟ حالا این هم باز مفید نیست. یک انقلابی باید بکنید، یک حرکتی باید بکنید. مسئولیت را به روی دوش کسی نگذارید، همه‌اش هم نظام نیست، همه‌اش هم نظام نیست. نظام هم یک جاهایی ممکن است مقصّر باشد، یا قاصر باشد یا مقصّر، آن را خودش می‌داند، ولی ما هم می‌توانیم یک کاری بکنیم. جلسات خانگی، هر کدام می‌توانید. افرادی هستید، خواهرتان، برادرتان، فامیل‌هایتان، در همان کوچه و محلّه و خیابان خودتان هست، ماهی یک مرتبه، یک جلسه بگیرید.

مرحوم پرورش که وزیر آموزش و پرورش بود، یک لیسانس بود، در اصفهان، ولی زمان شاه بسیار جلسه برای جوان‌های اصفهان داشت. در انقلاب اصفهان ایشان سهم داشت، خیلی‌ها سهم داشتند، یکی‌اش هم ایشان بود، مرحوم پرورش. آقای اکرمی بعد از ایشان وزیر آموزش و پرورش شد. من حرف که می‌زدم، دیدم قرآنش را هم می‌خواند. گفتم: «آقای اکرمی، طلبه بودی؟»، گفت: «نه»، گفتم: «آیات قرآن را از کجا می‌گویی؟»، گفت: «من یک مدّتی زندان بودم، آیت الله شهید سعیدی هم زندان بود، گاهی که بیکار بودیم، پهلوی ایشان عربی می‌خواندیم. همان تکّه پاره‌های وقت، حالا خیلی‌ها آیات قرآن را می‌فهمم.» به نهج‌البلاغه سر بزنیم، به قرآن سر بزنیم. یک صلواتی بفرستید. اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

6- توسعه جلسات دینی با حضور نسل نو

خودتان جلسه درست کنید، لازم نیست جلسه درست کنند، منطقه‌ی فلان شما را دعوت کند، تشریف بیاورید اینجا، زحمت بکشند، سالنی و غذایی و کلاسی و برنامه‌ای. خب دستتان درد نکند، امّا این مثل چاه خشک هست که یک سطل آب در آن بریزی، با یک سطل آب این چاه آبدار نمی‌شود، خودتان از درونتان باید بجوشد. فرق است بین داغ و پخته، این جلسات و سمینارها و جشنواره‌ها آدم را داغ می‌کند، ولی پخته نمی‌کند. فرق بین داغ و پخته چیه؟ داغ، هر داغی سرد می‌شود، این قانون هست، هر داغی سرد می‌شود، ولی هیچ پخته‌ای خام نمی‌شود. این جلسه‌ها سالی یکی، دو بار باشد باشد، امّا شما خودت نمی‌توانستی یک جلسه‌ی درون‌گروهی با شاگردهای خوبت، شاگردهای دانه مستعدّ که فشار به درسشان نیاید، از درس‌های خودشان عقب نمانند، یک چند تای این‌ها، تیزهوش‌هایشان، یک جلسه‌ی یک ربعی داشته باشید؟

من یک تفسیری داریم تفسیر قطره‌ای، مثل آبیاری قطره‌ای، در یک دقیقه تفسیر بگو. گفتند: «مگر می‌شود در یک دقیقه تفسیر را گفت؟»، گفتم: «نیم دقیقه هم می‌شود»، گفتند: «بگو»، گفتم: «می‌گویم، بسم الله الرّحمن الرّحیم. در قرآن چند بار گفته «کُلُوا»، یعنی بخورید، تنها آیه‌ای که همه‌ی مردم بهش عمل می‌کنند، «کُلُوا»، بخورید. ولی هر جا می‌گوید «کُلُوا»، کنارش یک مسئله‌ هست، یک جا می‌گوید: «کُلُوا … وَ اشْکُرُوا» (بقره/ 172، نحل/ 114، سبأ/ 15)، خوردی شکر خدا، رابطه‌ی شکم با خدا، «کُلُوا … وَ اشْکُرُوا»، شکر خدا. یک جا می‌گوید: «کلوا … وَ اعْمَلُوا صالِحاً» (مؤمنون/ 51)، خوردی، عمل صالح انجام بده، از انرژی‌اش یک کار خوب و مفیدی بکن. «کُلُوا … لا تُسْرِفُوا» (انعام/ 141، اعراف/ 31)، خوردی پرخوری نکن. «کُلُوا»، «أَنْفِقُوا»، انفاق، به دیگران هم بده، خوردی به دیگران هم بده، «کُلُوا»، «أَنْفِقُوا». «کُلُوا … أَطْعِمُوا» (حج/ 28 و 36)، خوردی به دیگران هم بده. یک «کُلُوا» هست، یعنی در قرآن «کُلُوا»، «کُلُوا» هست، امّا بخور، بخور نیست، کنار هر خوردنی، یک مسئولیتی هست. و السّلام علیکم و رحمه الله». تفسیر یک دقیقه‌ای، تا جلسات را کوچک نکنیم، مختصر نکنیم، مفید نکنیم، از بحث‌‌های حاشیه‌ای هم کنار برویم، از بحث‌های حاشیه‌ای هم کنار برویم. خیلی وقت‌ها عمر ما صرف یک بحث‌هایی می‌شود که نتیجه‌ای ندارد، از بازی با الفاظ کنار برویم. ما بیش از این و بهتر از این می‌توانیم. معلّم کار پنج تا مهندس را می‌کند.

7- نقش مدیران و معلّمان در استعدادیابی دانش‌آموزان

شما مدیر هستید، کار پنج تا مهندس را می‌کنید:

یک- مهندسی هستید که معدن را کشف می‌کند. کشف معدن کار مهندسین هست.

دوّم- کشف که شد یک گروه دیگر می‌آیند، استخراج معدن. اوّل کشف، دوّم استخراج.

سوّم- ذوب معدن.

چهارم- قطعه‌سازی.

پنجم- مونتاژ.

این ماشینی که سوارش می‌شویم، پنج تا کار، پنج تا مهندس کردند. من بگویم چرا، شما بگویید، یکی‌اش را من می‌گویم، یکی‌اش را شما بگویید، کشف؟، با هم بگویید، بعد کشف؟ «استخراج»، بلندتر، «استخراج». سوّم؟ «ذوب»، ذوب. چهارم؟ «قطعه‌سازی»، قطعه‌سازی. پنجم؟ «مونتاژ».

این پنج تا کار را که شما می‌کنی، باید شما روی این بچّه بکنی، بچّه را کشفش بکنی، چه استعدادهایی در این بچّه هست؟ کشف کنید. بعد کشف، استخراج، «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (بقره/ 257). بعد ذوب کنید، با اخلاق و رفتار و کردار و بیانمان این بچّه تار و پود روحش در اختیار شما باشد، بچّه در شما ذوب بشود. آیت الله شهید صدر گفت: «ذوبُوا فی الإمام خمینی»، در راه امام خمینی ذوب بشوید؛ «کَما ذابَ لِلّه»، خمینی درباره‌ی خدا ذوب شد، شما هم درباره‌ی خمینی ذوب بشوید. بچّه باید ذوب بشود. الآن متأسّفانه بچّه مدرسه‌ای کتاب دستش هست، دارد می‌خواند، معلّمش هم می‌بیند دارد می‌رود، سلامش نمی‌کند، می‌گوییم: «آقا، ایشان استاد شما نبود؟»، می‌گوید: «چرا»، می‌گوییم: «چرا سلامش نکردی؟!»، می‌گوید: «این ترم پهلویش درس ندارم!»، می‌گوید چون پهلویش درس ندارم، سلامش نمی‌کنم، خب این.

دبستانی‌ها شرکت‌شان در نماز بیش‌تر هست یا راهنمایی‌ها؟ «دبستانی‌ها». راهنمایی‌ها شرکت‌شان در نماز بیش‌تر هست یا دبیرستانی‌ها؟ «راهنمایی‌ها». دبیرستانی‌ها بیش‌تر هست یا دانشجوها؟ «دبیرستانی‌ها»، دانشجوها، سال اوّلی‌ها بیش‌تر در نماز می‌آیند یا سال دوّمی‌ها؟ «سال اوّلی‌ها». اگر هر چی باسوادتر می‌شوند بهتر شده، شکر کن خدا را که الحمدلله، من شاگردهایم، هم در کنکور قبول شدند، هم نمازخوان هستند، امّا اگر هر چی باسوادتر می‌شود، از خدا فاصله می‌‌گیرد، خب این علم برای ما نوری نیست.

از خدا نور بخواهید و نور بدهید. خدا ان‌شاءالله همه‌ی تان را با نور علم و ایمان و یقین و تقوا منوّر کند.

«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در تربیت نسل جوان، چه امری اولویت دارد؟
1) تقویت اصول اعتقادی
2) بیان فروع دین
3) برگزاری جشنواره‌های فرهنگی

2- خطبه 234 نهج‌البلاغه به چه امری تأکید دارد؟
1) امتحان همه‌ی انسان‌ها با خوشی‌ها و تلخی‌ها
2) خوشی‌ها و تلخی‌های زندگی در کنار یکدیگر
3) پایان یافتن خوشی‌ها و تلخی‌های زندگی

3- بر اساس روایات، تعداد نمازگزاران نماز جماعت، به چند نفر برسد، جز خداوند پاداش آن را کسی نمی‌داند؟
1) 100 نفر
2) 10 نفر
3) 1000 نفر

4- آیه 172 سوره بقره به چه امری فرمان می‌دهد؟
1) بهره‌گیری از نعمت‌های الهی
2) شکر و سپاس نعمت‌های الهی
3) هر دو مورد

5- در آیه 257 سوره بقره، به چه امری تأکید شده است؟
1) خروج مؤمنان از ظلمت به نور
2) ورود کافران به فسق و فجور
3) ورود منافقان در گروه کافران

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=10761

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.