کرامت در قرآن(2)

1- فراگیری علم و دانش، لطف خداوند به انسان
2- تکریم مردم در حضور و غیاب آنان
3- گذشت از لغزش مردم، نشانه کرامت انسان
4- راه مستقیم، خواسته پیامبران و اولیای الهی
5- پذیرش توبه و پوشش گناهان، لطف خدا به انسان
6- حمد و سپاس خدا بر نعمت های معلوم و مجهول
7- شکر نعمت، عامل بزرگی و شرافت انسان

موضوع: کرامت در قرآن(2)
تاريخ پخش: ۱۳/۰۶/93
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
 عزيزان بحث را در آستانه‌ي تولد امام رضا(ع) مي‌بينند. ذي القعده سال ۹۳ است. از توفيقاتي که خداوند به ايراني‌ها داده است، همين توفيق زيارت امام رضا است، که ثواب زيارت امام رضا به گفته امام جواد، از ثواب زيارت امام حسين بيشتر است. من اين را از يکي از علما پرسيدم: چرا ثواب زيارت امام رضا از ثواب زيارت کربلا بيشتر است؟ ايشان اينطور گفت: امام حسين را چهار امامي‌ها هم و شش امامي‌ها زيارت مي‌کنند. ولي امام رضا را فقط دوازده امامي‌ها زيارت مي‌کنند. بازي فوتبال هرچه به آخر مي‌رسد، فينالش مرغوب‌تر مي‌شود. امامان هم هرچه «تَوَلَّيْتُ‏ آخِرَكُمْ‏ بِمَا تَوَلَّيْتُ بِهِ أَوَّلَكُم‏» (عيون الاخبار الرضا/ج۲/ص۲۷۶) اينکه انسان به همه دين ايمان داشته باشد.
اسم اين را دهه کرامت گذاشتند و من هم راجع به کرامت حرف‌هايي را دارم، مقداري را جلسه قبل گفتم، مقداري را هم اين جلسه مي‌گويم.
موضوع بحثمان، بسم الله الرحمن الرحيم، کرامت است. کرامت خداوند بر مردم کرامت رسول خدا، کرامت امامان معصوم، کرامت مردم نسبت به مردم، کرامت مردم نسبت به کل هستي. نمونه‌هاي کرامت، اينها سرفصل‌هايي است که مي‌خواهم درباره‌اش صحبت کنم.
1- فراگيري علم و دانش، لطف خداوند به انسان
کرامت خدا به مردم همين است که مي‌گويد: «كَرَّمْنا بَني‏ آدَم‏» (اسراء/۷۰) ما بشر را گرامي داشتيم. ظرفيت‌هايي به او داديم، انسان مي‌تواند تا بي‌نهايت علم داشته باشد. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» (بقره/۳۱) قرآن مي‌گويد: وقتي فرشته‌ها گفتند: خدايا از خير خلقت اين بشر بگذر. اين انسان خونريزي مي‌کند.   «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك‏» (بقره/۳۰) ما فرشته هستيم، عبادت مي‌کنيم. آنوقت خداوند به آدم علومي ياد داد، به فرشته‌ها گفت: ظرفيت علمي اين از شما فرشته‌ها بيشتر است.
کرامت رسول خدا، خدا در قرآن يک آيه داريم به پيغمبر مي‌کويد: اينها که مي‌آيند زيارت مي‌کنند، نگذار آنها به تو سلام کنند، تا وارد مدينه شدند، تو به اينها سلام کن. آيه‌اش اين است: «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» (انعام/۵۴) مؤمنين وقتي سراغ تو مي‌آيند، تو پيغمبر به آنها سلام کن. آيه‌اي ديگر جاي ديگر داريم که «قالوا سلاما، قال سلاما» آنها سلام کردند، تو جواب بده. اينجا نمي‌گويد: اگر سلام کردند و گفتند: السلام عليک يا رسول الله! تو جواب بده. نه! «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ… فَقُلْ»، «ف» دارد يعني فوري. کسي که وارد مدينه شد يا وارد محضر شما شد، تو اينها را تکريم کن. تو به آنها سلام کن. حديث داريم پيغمبر فرمود: چند چيز را تا قيامت فراموش نمي‌کنم. يکي سلام به بچه‌ها است. تکريم پيغمبر است.
تکريم امامان معصوم، خود اميرالمؤمنين در خانه‌ها و افرادي را… بحمدلله الآن هم هستند افرادي که اين کار را کنند. من اخيراً متوجه شدم که مقام معظم رهبري يک پولي را در اختيار بعضي مي‌گذارد، مي‌گويد: برويد آنهايي که در مناطق محروم و آنهايي که دور شهرها جا ندارند، غذا ندارند، به اينها رسيدگي کنيد. «وَ يَمْشي‏ فِي الْأَسْواق‏» (فرقان/۷)، «وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواق‏» (فرقان/۲۰)، «طَبِيبٌ‏ دَوَّارٌ بِطِبِّه‏» (نهج‌البلاغه/ص۱۵۶) يعني امامان سراغ آنها مي‌رفتند. نمي‌گفتند: نخير، من فوق ليسانس هستم، او بيايد، به من سلام کند. من مادر شوهر هستم، عروس بيايد دست مرا ببوسد. اين حرف‌ها نيست.
2- تکريم مردم در حضور و غياب آنان
تکريم مردم نسبت به يکديگر! حق نداريم غيبت کنيم. قرآن مي‌گويد: غيبت خوردن گوشت برادر ديني است. برادر است. چه کسي حاضر است برادرش بميرد، اين گوشت برادرش را بجود. قرآن مي‌گويد: آيا کسي دوست دارد که گوشت برادر مرده‌اش را گاز بگيرد؟ بجود و بخورد؟ چرا گفتند: برادر مرده؟ چون با غيبت آبروي طرف را مي‌ريزيم. گوشت زنده را بکني جايش پر مي‌شود. ولي گوشت مرده را اگر کندي ديگر جايش پر نمي‌شود، با غيبت هم چون آبروي طرف را مي‌ريزي، جايش پر نمي‌شود. غيبت مثل گوشت مرده است. شايد به خاطر اين باشد که گوشت مرده را بکني، جايش پر نمي‌شود. غيبت هم آبرو مي‌رود و ديگر جايش پر نمي‌شود.
شايد هم براي اين باشد که مرده جان ندارد از خودش دفاع کند. کسي را هم که غيبتش را مي‌کني، نيست که از خودش دفاع کند. تشبيه‌اش را در اين مورد من فهميدم، شايد چيزهاي ديگر هم باشد که من بلد نيستم.
کسي که وارد جلسه مي‌شود، اگر آدم عادي است، تا وارد شد همه تکان بخوريد، جا بدهيد. «إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي‏ الْمَجالِسِ‏ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم‏» (مجادله/۱۱) مي‌گويد: تو در مجلس جا بده، من همه‌جا، جا مي‌‌دهم. تو در مکان جا باز کن، من فکرت را باز مي‌کنم. رزقت را باز مي‌کنم. آبرويت را باز مي‌کنم. تو در مکان گسترش بده، من در همه‌جا به تو گسترش مي‌دهم. خيلي مهم است. اگر عالمي وارد شد، برپا! «انْشُزُوا فَانْشُزُوا» (مجادله/۱۱) يعني برپا! آدم مهمي که وارد شد و مؤمن و عالم بود، بلند شو!
داريم اگر خودتان دعوت شديد، بچه‌تان را نبريد. صاحبخانه خود شما را دعوت کرده است. وقتي دو بچه هم مي‌بريد، اين مي‌بيند صندلي‌ها کم است. غذا را کم سفارش کرده است. بچه شما خوار مي‌شود. صاحبخانه نگاه مي‌کند مي‌بيند همه با بچه‌هايشان آمدند، مي‌گويد: چه خاکي بر سرم کنم؟ نه مي‌شود بچه را بيرون کرد و نه مي‌شود به بچه غذا نداد. حتي بعضي از علما شبهه شرعي مي‌کنند. مي‌گويند: اگر شما دعوت شدي، بچه‌ات را با خودت بردي، آنچه بچه مي‌خورد حرام است. بعضي از علما مي‌گويند: حرام است. من شما را دعوت کردم، چرا بچه‌هايت را با خودت مي‌آوري؟ گربه هرجا مي‌رود، بچه‌هايش را هم مي‌برد. ما گربه نيستيم. بچه هم احترام دارد. بي‌دعوت نبايد باشد.
3- گذشت از لغزش مردم، نشانه کرامت انسان
کريم، از لغزش‌ها مي‌گذرد. کرامت خداست. يک عمري انسان خلاف کند، وقتي به خدا مي‌گويد: معذرت مي‌خواهم، عذرخواهي صادقانه کند خدا او را مي‌بخشد. نخير! من از سر او نمي‌گذرم. مي‌خواهم روز قيامت يقه‌اش را بگيرم. دائماً به او نفرين مي‌کنم. بابا ببخش! مگر تو امت پيغمبر نيستي؟ پيغمبر در چند ثانيه تمام مردم مکه را روز فتح مکه بخشيد. در يک لحظه همه را بخشيد. يوسف در يک لحظه تمام برادرانش را بخشيد. «لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْم‏» (يوسف/۹۲) ما چه چيزي‌مان به اسلام مي‌خورد؟ در قرآن دعاهايي آمده است. دعاي قرآني مهم است. يکي از دعاهايي که قرآن روي آن تکيه مي‌کند، مي‌گويد: «وَ لا تَجْعَلْ في‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا» (حشر/۱۰) خدايا کينه‌ي کسي در دل من نباشد.
حالا يکجا به شما بي‌محلي کرده است. کلمه‌ي زشتي گفته است، شما را سبک کرده است، خوب بگذر. يک چيزي هم براي ذخيره ما مي‌خواهيم. الآن بنده را قيامت احضار کنند. آقاي قرائتي بيا ببينم! تو که مي‌گفتي من معلم قرآن هستم، به کدام آيه عمل کردي؟ «يَقْتُلُون‏» تو جبهه رفتي؟ شمشير کشيدي؟ «يُقْتَلُون‏» (توبه/۱۱۱) براي جبهه خون دادي؟ «في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون‏» (مؤمنون/۲) سر نماز خشوع داشتي؟ «لِلزَّكاةِ فاعِلُون‏» (مؤمنون/۴) اموالت را دادي؟ زکاتت را دادي؟ خمست را دادي؟ «وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» (بقره/۱۷۷) يک سختي را تحمل کردي؟ «وَ أُوذُوا في‏ سَبيلي‏» (آل‌عمران/۱۹۵) در راه خدا اذيت شدن را تحمل کردي؟ «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏» (نازعات/۴۰) جلوي هوا و هوست را گرفتي؟ «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاس‏» (‌آل عمران/۱۳۴) به تو ظلم کردند، آنها را بخشيدي؟ما به کدام آيه مي‌خوريم؟ اين قرآن را بگير، با يک آيه‌اي که متر مي‌شوي، خودت را متر کن. بنده هرچه نگاه کردم، نتوانستم خودم را با هيچ آيه‌اي متر کنم.
خيلي سرگرم ليسانس و کارنامه و ارشد و استخدام و مدير کل و وکيل و وزير نباشيم. قرآن را برداريد. قرآن مي‌گويد: اگر فکر مي‌کنيد آدم خوبي هستيد، بايد آرزوي مرگ کنيد. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْت‏» (جمعه/۶) اگر فکر مي‌کنيد شما آدم خوبي هستيد، نبايد از مرگ بترسيد. ما که مي‌ترسيم. اين مسائل روزمره اصلاً نمي‌گذارد به خودمان برسيم.
به نظر من يکي از بهترين مناجات‌ها اين است. بنشينيم خودمان را تحليل کنيم. امام سجاد سر نماز وقتي سنگين مي‌شود، سر نماز کسل است، مي‌نشيند يازده بار «لعل» مي‌گويد. در دعاي ابوحمزه ثمالي، سحرهاي ماه رمضان مي‌گويد: چرا با مردم حرف مي‌زنم حواسم جمع است، تا مي‌روم نماز بخوانم سنگين مي‌شوم. چرا؟ شايد، شايد، شايد، امام سجاد مي‌نشيند خودش را نقد مي‌کند. شما تا به حال دو هزار سلام کرديد. يکي براي خدا بوده است؟ اين آقا رئيست است. اين آقا مدير کل بود. اين آقا پولدار بود. اين آقا کدخدا بود. تا حالا به يک رفتگر شهرداري سلام کردي؟ يک شب افطاري به اين رفتگرها دادي؟ شهرداري‌ها هي بودجه فرهنگي درست مي‌کنند و بنر درست مي‌کنند و مي‌چسبانند، شهرداري يک کار فرهنگي مي‌خواهد بکند، همه رفتگرها از راه‌هاي دور آمدند. چهار تا مشکل دارند. ۱- شب‌ها تا صبح نخوابند. ۲- گرد و خاک هر شب. ۳- هر شب بايد روي پا بايستند. بوي تعفن زباله و دوري از زن و بچه. آنوقت اين آقاي رفتگر نماز بلد است؟ سواد دارد؟ خانم و بچه‌هايش چه؟ شهرداري‌ها بودجه‌هاي فرهنگي را کجا مصرف مي‌کنند؟ بنشينيد فکر کنيد، هي فواره درست مي‌کنيم. يک هفته آبي‌اش مي‌کنيم، يک هفته سرخش مي‌کنيم. الکي خوش هستيم. اصلاً فرهنگ يعني چه؟ ما نفهميديم فرهنگ يعني چه.   
يک مرتبه نگاه مي‌کنيم در ماه رمضان ۹۳، ۵۳۰۰ روستاي بالاي ۲۰۰ نفر پيشنماز نداشتند. ۵۳۰۰ روستاي بالاي ۲۰۰ نفر طلبه نرفت صحبت کند. آنوقت اين آقا مثلاً علامت درست مي‌کند، شانزده شاخه دارد. عاشورا ديگ بار مي‌گذارد. او کاشي مي‌کند. او منار درست مي‌کند. او جوشکاري مي‌کند. ما روز قيامت نمي‌دانيم که خدا با ما چه خواهد کرد؟
تمام کساني که بودجه‌ي مملکت دستشان است، بايد يک اسلام شناس داشته باشند، بپرسند آقا اين اولويت دارد يا ندارد؟ به ما گفتند: اگر مي‌خواهيد ببينيد آخوند خوب است يا آخوند معمولي، اگر مرد و جايش خالي بود معلوم مي‌شود آخوند خوبي است. «وَ إِذَا مَاتَ‏ الْعَالِمُ‏ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة» (محاسن/ج۱/ص۲۳۳) حديث داريم عالم خوب، عالمي است که اگر بميرد، ديگر جاي او نيست. حضرت عباسي اين کارها را ما نکنيم، چه مي‌شود. هيچ نمي‌شود!
من به پاسدارم گفتند: مرا ترور کنند چه مي‌کني؟ گفت: مي‌آيم خاکت مي‌کنم سراغ يک شخصيت ديگر مي‌روم. (خنده حضار) پيداست من آدم بي‌خودي هستم. بعضي مسجدها چند پيشنماز دارد. من گفتم: اگر شما از دنيا بروي چه مي‌شود؟ يک خرده فکر کرد گفت: شما خبري داري؟ گفتم: نه! به دلت برايم شده از شما بپرسم. شما اگر الآن بميري، چه مي‌شود؟ يک خرده فکر کرد و گفت: به نظر شما چه مي‌شود؟ گفتم: هيچي نمي‌شود. مردم شبستان کناري مي‌روند. پس پيداست وجود شما لغو است. چون حديث داريم آخوند خوب آخوندي است که اگر او را از جايي برداريم، يک جايي… ما الآن رجايي رفته، ديگر جايش را نداريم. با هنر و مطهري نداريم. بهشتي را نداريم. اما اگر بنده پيشنماز اين مسجد هستم، نباشم، مردم مسجد بغلي مي‌روند. گاهي در يک خيابان پنج روضه‌خواني مي‌کنند، هر روضه خواني هم چهار واعظ دارد. يعني بيست واعظ در يک خيابان يا دو خيابان مي‌خوانند. آنوقت ۵۲۰۰ نفر در روستا آخوند ندارند. مگر اينکه خدا به جهل ما رحم کند. بگويد: «عَصَيْتُكَ‏ بِجَهْلِي‏» (بحارالانوار/ج۹۴/ص۱۸۳) خدايا نمي‌دانستم. چون گاهي آدم نمي‌داند. واقعاً بايد «اهدنا الصراط المستقيم» بگوييم.
4- راه مستقيم، خواسته پيامبران و اولياي الهي
من هرچه ريشم سفيدتر مي‌شود، ايمانم به اين آيه اضافه مي‌شود. هر روز بر ايمانم اضافه مي‌شود. «اهدنا الصراط المستقيم» پيغمبر ما سوار بر راه مستقيم بود. چون در چند جاي قرآن، حداقل دو جا است. مي‌گويد: پيغمبر تو «عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏» (يس/۴) کلمه‌ي «علي» يعني سوار است و تسلط دارد. «يس، وَ الْقُرْآنِ الْحَكيم‏، إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلين‏، عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏» (يس/۱-۴) تو سوار بر راه مستقيم هستي. يعني راه مستقيم در مشت تو است. تو بر راه مستقيم تسلط داري. در عين حال با اينکه بر راه مستقيم تسلط داري، «اهدنا الصراط المستقيم» بگو. مردم چند بار مي‌گويند؟ هفده رکعت نماز مي‌خوانيم. هفت رکعت «سبحان الله والحمدلله» است. ده رکعتش حمد است. بر همه‌ي ما واجب است حداقل ده مرتبه «اهدنا الصراط المستقيم» بگوييم. بر پيغمبر ما نماز شب واجب بود. نماز شب هم يازده رکعت است. پيغمبر ما ۲۱ بار «اهدنا الصراط المستقيم» مي‌گفت. آن کسي که سوار بر راه مستقيم است، دو برابر مردم عادي «اهدنا الصراط المستقيم» مي‌گويد. اين يعني چه؟ يعني خاص و عام راه کج مي‌رويم.
به اسم بودجه‌ي فرهنگي خدا مي‌داند چقدر… يک چيزهايي مي‌خوانيم که نه واجب است، نه مستحب است. پاي حرف‌هايي مي‌نشينيم که ضرورت ندارد. گاهي هم اسمش را درست مي‌کنيم، مي‌گوييم: شأن! شأن ما است. اين حديث شأن را پيغمبر متوجه نبود. اميرالمؤمنين متوجه نبود. فقط ما متوجه هستيم که شأن ما است.
کرامت، خدا به گناهکارها گفته، «يُحِبُّ التَّوَّابين‏» (بقره/۲۲۲) شما هم هرچه توبه کرديد و توبه را شکستي، باز مأيوس نشويد. شما باز هم براي من عزيز هستيد. مأيوس نشويد. «يا اله العاصين» در مناجات داريم خدايا معصيت کارها! يعني حتي معصيت کارها هم…
بابا آخر شهرداري‌ها از زباله‌ها بازيافت مي‌کنند. اگر شهرداري از زباله، بازيافت درست مي‌کند. مجرم که از زباله بدتر نيست. مي‌شود مجرم هم عوض شود. کسي نگويد: کار از کار گذشته است. ما ديگر قابل نيستيم. افرادي هستند يک خلافي از آنها سر مي‌زند، فکر مي‌کند چه غلطي کردم، تو ديگر به درد نمي‌خوري. اصلاً نمي‌خواهد مسجد هم بروي. نماز هم نمي‌خواهد بخواني، برو باقي کارهايت را درست کن. يک گناه مي‌کند، آن گناه قلاب مي‌شود که اين گناه‌ها اضافه شود.
5- پذيرش توبه و پوشش گناهان، لطف خدا به انسان
روايت داريم «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنين‏» (شعرا/۲۱۵) تواضع نسبت به مردم، نسبت به باقي مردم تواضع داشته باشيد. همين که عبادت ما را ده برابر حساب مي‌کنند. اين کرامت است. خدا ما را تکريم مي‌کند که «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/۱۶۰) يعني خوبي‌هايت را ده تا حساب مي‌کنم. شما را تکريم مي‌کند. عيب‌ها را مي‌پوشاند. «ستار العيوب» کرامت است. يعني خدا مي‌داند من چه کردم ولي رسوايم نمي‌کند. اينها کرامت‌هاي خدا نسبت به ما است. عبادت را ده برابر، گناه را مي‌پوشاند. «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب‏» (حجرات/۱۱) بدي‌ها را به خوبي‌ تبديل مي‌کند. قرآن مي‌گويد: «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات‏» (فرقان/۷۰) اين يعني چه؟ من يک مثل دارم براي اينکه بدي‌ها را به خوبي تبديل مي‌کند.
خدا آيت الله العظمي فاضل لنکراني را رحمت کند. مي‌گفت: تو در تلويزيون که مي‌آيي، حرف‌هاي تو را بلد هستم. اما مي‌نشينم ببينم اين ضرب المثل‌هايت را از کجا مي‌آوري؟ اين مثل‌هاي تو قصه را خيلي روان مي‌کند. مثلاً يک آيه داريم «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات‏» آيه قرآن است. يعني خدا بدي‌ها را خوب مي‌کند. اين يعني چه؟ باغچه‌ها همين کار را مي‌کنند. آب کثيف در باغچه مي‌رود. گل بيرون مي‌آيد. «سيئه» يعني آب بد بو فرو مي‌رود. گل خوشبو بيرون مي‌آيد. اين کرامت انسان است که هم عيب را مي‌پوشاند و هم عيب را تبديل به حسنه مي‌کند.
قرآن چند جا فرموده: «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَة» (انعام/۵۴) من واجب کردم که به شما رحم کنم. مهم است! گفته: نيت کار خير کني، ولو موفق نشوي، خدا از ما کار نمي‌خواهد. اگر خدا از ما کار مي‌خواست، آيه اين بود: «ليس للانسان الا ما عمل» خدا در قرآن گفته: «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» (نجم/۳۹) من از تو کار نمي‌خواهم. سعي کن! شد شد، نشد نشد!
شما وقتي از يک منطقه‌اي و شخصيتي حفاظت مي‌کني، اجرت را داري. حالا چه تروريست حمله کند يا نکند. کسي که سر مرز ايستاده اجر دارد، ولو به مرز هجومي نباشد. چون سعي خودت را کردي.
من هيچوقت احساس نکنم از بوعلي سينا عقب‌تر هستم. بنده يک آدم معمولي هستم، بوعلي سينا يک آدم تيزهوش و نابغه است. دو ساعت از ساعت ۸ تا ۱۰ کتابخانه مي‌رويم، بعد از دو ساعت از کتابخانه بيرون مي‌آييم، بوعلي سينا ۵۰ مطلب فهميده، من يک مطلب فهميدم. اما خدا نگفته هر کلمه‌اي که ياد گرفتي ثواب است. گفته: به مقدار سعي. تو دو ساعت زحمت کشيدي، او هم دو ساعت زحمت کشيد. اجرتان يکسان است. «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» اجرتان يکسان است. نبايد احساس حقارت کنيد. بگذار اين مثل را بزنم. يک صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
شما يک نيم دايره را فرض کنيد. يکي آن بالا است، رهبر است. رئيس جمهور، رئيس مجلس، وکيل، وزير، سفير، تا يک آدم عادي. يکي آيت الله العظمي است تا يک طلبه سال اولي. يکي تاجر درجه يک است، تا يک کاسب. هرکسي آن بالا يا متوسط يا پايين، هرکجا قرار گرفته، اينها هيچ کدام نبايد غصه بخورند، که چرا او آنجا و من اينجا هستم. براي اينکه اگر هدف گم نشود، هدف چيست؟ «كتاب اللّه و عترتي‏» حرکت هم صاف باشد. يعني اگر آن بالا هستي، درست حرکت کني. صاف اينجا بروي، صاف آنجا بروي. اين زاويه قائمه است. اينجا هم باشي، صاف اينجا بيايي، صاف آنجا بروي باز زاويه قائمه است. از هر کجا، اگر هدف را گم نکني، حرکت تو هم درست باشد، زاويه قائمه است. يکي بوعلي سينا است، يکي بنده است. يکي تاجر فلان، يکي چه… هرکسي هرکجا مي‌خواهد باشد. به شرط اينکه هدف را گم نکنيم و خط را انحراف نکنيم. هدف و خط را اشتباه نکنيم، زاويه قائمه است. لذا الآن معني اين جمله را مي‌فهمم. در مناجات هست «يا من» اي کسي که «يَا مَنْ‏ سَوَّي التوفيق» اي خدايي که توفيق را «بين الضعيف و القوي» مساوي قرار دادي. اين در مناجات هست. يعني خدا بين ضعيف و قوي مساوي قرار داده است. يک کسي هزار تومان دارد. يک تومان به فقير مي‌دهد. يک هزارم داده است. يک کسي هم يک ميليارد دارد، يک ميليون داده است. او هم يک هزارم داده است. خدا نگاه نمي‌کند چه کسي يک تومان داد و چه کسي يک ميليون داد. مي‌گويد: آن کسي که يک تومان داد، در هزار تومان يک تومان داد. آن کسي هم که يک ميليون داد، يک ميليارد داشته است. هردو يک هزارم دادند.
حديث داريم خدا به مبلغ نگاه نمي‌کند. يک تومان است يا يک ميليون است. نگاه مي‌کند اين مبلغ به نسبت دارايي او چقدر است. آدمي که زانويش درد مي‌کند، نشسته نماز مي‌خواند، نشستن او ثواب ايستادن آدم‌هاي سالم را دارد. به پيغمبر گفتند: بلال به جاي «اشهد» مي‌گويد: «اسهد» سين مي‌گويد. پيغمبر فرمود: سين بلال ويتامين شين را دارد! بنابراين هيچکس نگويد: من چرا در شوراي شهر رأي نياوردم؟ خودت را عرضه کن. شد شد، نشد نشد! منتهي کوتاهي نکنيم. تلاش و فکر و مشورت و تحصيل و هجرت کنيم، تمام تلاش‌هاي قانوني را انجام بدهيم، هرچه استطاعت داريم به کار بگيريم. منتهي نشد، نشد که نشد!
6- حمد و سپاس خدا بر نعمت هاي معلوم و مجهول
در جلسه قبل يک کليد به شما دادم. گفتم: هروقت مي‌خواهيد الحمدلله بگوييد، دو بار بگوييد. يکي بگوييد: الحمدلله به اين نعمتي که فهميدم. يکي هم بگويد: الحمدلله به ميلياردها نعمتي که نفهميدم.
يک کليد ديگر هم امشب بگويم. شما لحظه‌ي خواب يک الحمدلله بگوييد براي کارهاي خوبي که امروز شده است. امروز روي کره زمين چند کار خوب شده است؟ کمکي بوده، آموزشي بوده، پرورشي بوده، خدمتي بوده، امدادي، نجاتي، خدايا هرکس هر کار خيري کرده است، الحمدلله! با يک الحمدلله شما مي‌توانيد در همه خوبي‌هاي کره زمين شريک باشيد. بنده در تلويزيون رفتم و شما نرفتي. بحث مرا گوش مي‌دهي، مي‌بيني بحث خوبي است. مي‌گويي: «الحمدلله رب العالمين» تا گفتي: «الحمدلله رب العالمين» اگر من ثواب داشته باشم، شما در ثواب من شريک هستي.
عکس شهيد را مي‌بيني چرا رد مي‌شوي؟ تا عکس شهيد ديدي، «اللهم صل علي محمد و آل محمد» ثواب اين صلوات براي اين شهيد باشد. هرکس مي‌خواهد باشد، باشد. لازم نيست او را بشناسيم. آنوقت در کار او شريک مي‌شويم. ما مي‌توانيم شريک شويم و خودمان را ميلياردي کنيم. مشکل ما اين است که علم ما زياد مي‌شود، خودمان زياد نمي‌شويم. قرآن نمي‌گويد: علمت زياد شود. علم زياد فايده ندارد. بايد خودت بزرگ شوي. خدا در قرآن نگفته: «رب زد علمي» اگر اينطور مي‌گفت: يعني خدايا علم  مرا زياد کن. مي‌گويد: «زدني» خودم بزرگ شوم. آدم‌هايي هستند سوادشان زياد است ولي کوچک هستند. يک مقدار چايش کمرنگ باشد، قهر مي‌کند. عطسه و سرفه جابه‌جا شود، تا امروز مدير کل بود، مي‌گويند: از امروز ديگر مدير کل نباش، معاون باش! مي‌گويد: من نيستم. من ديگر نمي‌توانم با اينها کار کنم. اعصاب من خرد شد. اين ممکن است سوادش بالا باشد، اما خودش کوچک است. قرآن از ما نمي‌خواهد سوادمان و پولمان زياد باشد.
امام فرمود: عقل رجايي بيشتر بود. بني صدر ادعا داشت که علمش بيشتر است. برنده کدام است؟ اين بحث ظاهراً هفته دولت پخش مي‌شود. مرحوم رجايي يک رفيق داشت، هنوز هم زنده است. به من مي‌گفت: با يک دوچرخه قراضه جواني‌هاي مرحوم شهيد رجايي در بازار تهران چيزي مي‌خريديم و مي‌فروختيم. يکسال با همين دوچرخه قراضه کار کرديم. هشت هزار تومان چهل سال پيش زياد بود. هشت هزار تومان سود داشتند. استکان و نلبکي مي‌فروختند. وقتي خواستيم تقسيم کنيم، رجايي گفت: من فعلاً دو بچه دارم. دو هزار تومان براي من و شش هزار تومان براي تو! رجايي از دو تومان خودش گذشت. رجايي سخاوت داشت، پول هم نداشت، يتيم هم بود، پول هم نداشت اما چون خودش بزرگ بود، دو تومان پنجاه سال پيش در تهران يک قطعه زمين بود. حالا با بيست ميليون هم نمي‌شود خريد. سخاوت داشت ولو پول نداشت. بعضي هم پول دارند و سخاوت ندارند.
افرادي هستند مقامشان را بگيري، پوک هستند. زمان قديم، شاهزاده‌هايي که حمام عمومي مي‌رفتند، لنگ قيمتي به کمر مي‌بستند که معلوم شود اين شاهزاده است. در حمام يک پيرمردي را ديد، گفت: پيرمرد! گفت: بله! گفت: نرخ من چقدر است؟ پيرمرد يک دستي زير لنگش زد و گفت: نرخ شما هفتصد تومان است. گفت: احمق! هفتصد تومان قيمت لنگم است! گفت: من هم قيمت لنگت را گفتم. خودت ارزش نداري. (خنده حضار) بعضي‌ها پستشان را بگيري، خودشان مفت نمي‌ارزند. آدم بايد خودش بزرگ باشد.
7- شکر نعمت، عامل بزرگي و شرافت انسان
قرآن نمي‌گويد: «لئن شکرتم لازيدن نعمتکم» سعدي اين را اشتباه معنا کرده است. سعدي مي‌گويد: شکر نعمت، نعمتت افزون کند. اين درست نيست. يعني اگر من هزار تومان دارم، بگويم: الحمدلله دو هزار تومان مي‌شود. اينطور نيست که هي الحمدلله بگويي و پولت زياد شود. شکر نعمت، نعمت را افزون نمي‌کند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم‏» (ابراهيم/۷) نمي‌گويد: «لازيدن نعمتکم» يعني آدم خدايي خودش بزرگ مي‌شود. بچه‌اي که دستش را در دست پدرش گذاشت، اين بچه بزرگ مي‌شود. بچه تنها که باشد، هر لاتي او را نگاه کند، مي‌ترسد. اما اگر دستش در دست پدرش است، هر لاتي هم نگاهش کند، احساس زور مي‌کند. آدم با خدا احساس مي‌کند زور دارد.
اگر مي‌خواهيم کريم و شريف شويم، بايد به کريم وصل شويم. گفتگو با خدا، نماز، تلاوت آيات خدا، رفيق شدن با اولياي خدا، با کسي رفيق شويم که حديث داريم حرف که مي‌زند، يک کلمه به تو اضافه شود. ما رفيق مي‌شويم براي انتقال اس ام اس و چرت و پرت! تا يک چرتي شنيديم، به همه‌جا مي‌فرستيم. تا به حال يک حديث و يک پيام خوبي را فرستاديد؟ در کشور ما خيلي‌ها موبايل‌هايشان وسيله انتقال طنز و چرت و پرت است. حکمت نيست. شعر خوب نيست. خاطره خوب نيست. چرا انتقال علم نباشد. حديث داريم با کسي رفيق شو که حرف که مي‌زند به تو علم منتقل شود. نگاهش مي‌کني ياد قيامت بيافتي. ياد تقوا بيافتي.
خدايا به حق کرامت خودت، به تک تک افراد ما کرامت و شرافت و عزت مرحمت بفرما. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضي بدار.
يکي از ابزار کرامت، تقليد از مجتهد اعلم است. يعني حيف است دست تو در دست فقيه نباشد. اگر دستت را در دست کس ديگر بگذاري باختي. اگر دست انسان در دست معصوم نباشد، يا دست عادل نباشد، ظلم به انسانيت است. يعني ابر و باد و مه و خورشيد و فلک… خدا هستي را براي من آفريد، آنوقت رهبر بشر آدم فاسق است. اين توهين است. مثل آدمي که سفره مي‌اندازد و بعد گربه و موش را در اتاق پذيرايي رها مي‌کند. اين هستي را آفريدي، «خَلَقَ لَكُمْ» (بقره/۲۹)، «سَخَّرَ لَكُم‏» (ابراهيم/۳۲)، « مَتاعاً لَكُم‏» (مائده/۹۶) اين همه آفرينش براي اينکه يک مشت ظالم و مظلوم هيچي به هيچي! دست بشر در دست معصوم براي انسان کرامت و عزت است. ما بايد افتخار کنيم که در تقليد اعلم مي‌گوييم. افقه، اعدل، عادل‌ترين و فقيه ترين، در مؤذن خوش صدا ترين، در پيشنماز، کسي که قرائتش از همه بهتر است. «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (هود/۷) به بهترين کار عمل را انجام مي‌دهد. خدا مي‌گويد: من احسن، «أَحْسَنُ الْخالِقين‏» (مؤمنون/۱۴)، «أَحْسَنِ تَقْويم» (تين/۴)‏ تو هم احسن! «يَقُولُوا الَّتي‏ هِيَ أَحْسَن‏» (اسراء/۵۳) خدايا کارهاي تو احسن است، به ما توفيق بده، فکر و نيت کار ما احسن باشد و همه کارهاي ما ذخيره قيامت شود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 31 سوره بقره به کدام کرامت انسان اشاره دارد؟
1) آفرينش ويژه انسان
2) استعداد آموزش و فراگيري علوم
3) قدرت تسخير عوامل طبيعي
2- قرآن، اولين عنايت رسول خدا به زائرانش را چه مي داند؟
1) سلام به زائران
2) استجابت دعاي آنان
3) آمرزش گناهان آنان
3- آيه 92 سوره يوسف به چه امري اشاره دارد؟
1) گذشت از لغزش برادران
2) انتقام نگرفتن از برادران
3) قهر و طرد برادران خطاکار
4- در نماز، چه چيزي را روزي ده بار از خدا طلب مي کنيم؟
1) آمرزش گناهان
2) همراهي با نيکوکاران
3) هدايت به راه مستقيم
5- آيه 54 سوره انعام به کدام صفت الهي اشاره دارد؟
1) قدرت الهي
2) رحمت الهي
3) عظمت الهی

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3603

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.