کار، محکم کاری

موضوع: کار، محکم کاري
تاريخ پخش:76/08/29

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

موضوع اين هفته ما درباره محکم کاري است. در مقابل محکم کاري، سهل انگاري و سستي و سر هم بندي و… قرار دارد. در اينجا نمونه‌هايي از محکم کاري را خدمت شما عرض مي‌کنم. بيست و چهار نمونه را نوشته‌ام.
1- استحكام و محكم‌كاري در آفرينش
محکم کاري در آفرينش: خداوند در آفرينشش محکم کاري کرده است: «صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ» (نمل/88) هرچيزي را محکم خلق کرده است. شما چشم مرا ملاحظه کنيد. چشم محکم آفريده شده است. چشم اگر مثلا بيرون بود آسيب پذيرتر بود. اما مي‌بينيم که داخل کاسه‌اي قرار دارد. اشک چشم، شور است. لب دروازه چشم، خداوند مژه را قرار داده تا گرد و خاک در آن نرود. بالاي چشم، ابرو آفريده تا نور خورشيد به چشم، زياد فشار نياورد. خطوط پيشاني را افقي آفريده تا عرق داخل چشم نرود. زمين را طوري آفريده که دور آن، امواج زيادي قرار دارند که وقتي سنگهاي آسماني پرتاب مي‌شوند با اين امواج درگير شوند تا مانع از برخورد اين سنگها با زمين شوند. هرچيزي را درست آفريده است. تا خوني از بدن خارج مي‌شود، به محض خوردن آب و غذا، بدن خون سازي مي‌کند. بدن در مقابل ميکروب‌هاي وارده مقابله مي‌کند؛ درون زمين گازهايي وجود دارند که دائماً زمين را مي‌جنبانند. خداوند اين کوهها را قرار داده، هم در زمين ريشه دارند و هم در فضا، باعث ثبات زمين مي‌شوند.
«وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً» (نبأ/12) يعني هفت آسمان، خداوند آفريده و «شِداداً» آسمان‌هايي محکم. ما خيلي هم معناي آسمان‌هاي محکم را نمي‌دانيم. چون تا حالا هرچه رفته‌ايم فضا بوده است. تمام ستاره‌ها و حتي دورترين ستاره‌ها زينت‌هاي آسمان اول هستند. هنوز به آسمان دوم نرسيده‌ايم. دور ترين ستاره‌ها.
قرآن در اين باره مي‌فرمايد: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ» (صافات/6) تمام آسمانها زينت آسمان اولند. اميرالمؤمنين علي(ع) مي‌فرمايند: آسمان اول در مقابل آسمان دوم مثل يک حلقه در يک بيابان است. آسمان دوم در مقابل آسمان سوم همينطور و… اين فضاي بي نهايت معلوم نيست کجاست. همه‌اش حساب و کتاب دارد.
2- استحكام در تشريع و قانون‌گذاري و كارها
اين در آفرينش يعني در تکوين، اما در تشريع چطور؟ در دين هم محکم کاري است. اصولا دينداري شل شلکي نمي‌شود. قرآن به پيغمبرش مي‌فرمايد: «يا يَحْيى‌ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ» (مريم/12) يعني دينداري بايد محکم باشد. در دعا داريم: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ» (كافي/ج‌2/ص‌585) پناه مي‌برم به تو از بي حالي.
پيمان مي‌خواهي بگيري، محکم کاري کن. قرآن درباره پيمان مي‌فرمايد: «ميثاقاً غَليظاً» (نساء/154). و لذا گفته‌اند دو تا شاهد عادل. هرکس حرف زد گوش به حرفش ندهيد. دو نفر شاهد عادل بايد شهادت دهند که ما بوديم و ديديم. چرا دو تا؟! زن چون يک آدم عاطفي است و خداوند زن را براي تربيت و پرورش نسل‌ها آفريده است و عاطفه و محبت را بيش از مرد قرار داده است. زن لطيف‌تر از مرد است. چون محبت و عاطفه زن بيشتر است گفته‌اند: براي زنان 2 نفر شاهد عادل کافي نيست، بلکه بايد چهار نفر شهادت دهند. وقتي نخي نازک است مي‌گوييم: چهار لا کن و بعد بدوز، حالا چرا نازک، چون نخ نازک، براي دوختن مناسب است اما نمي‌توان از طناب براي دوختن استفاده نمود (مشکل است.) براي تربيت محبت لازم است، لطافت لازم است. براي دوختن، نخ باريک لازم است. براي شهادت، بايد چهار نفر زن شهادت بدهند. مرد 2 تا و زن 4 تا. اين به خاطر محکم کاري است.
در کار کردن، محکم کاري لازم است. کارگر ما در کارخانه سر هم بندي نکند. وقتي صحبت است از ماشين خارجي مي‌گويند: محکم است. ولي وقتي از ماشين ايراني صحبت مي‌شود مي‌گويند: زود خراب مي‌شود!! محکم کاري به ايران عزت مي‌دهد. اگر محکم کاري نکنيم مي‌گويند: جنس ايراني است، پس ولش کن! خوب اين ذلت ايران است. پيغمبر ما(ص) در دفن جنازه «معاذ» كه يکي از ياران حضرت بود. خشت‌هاي قبر را کنار هم و محکم مي‌چيدند. گفتند: يا رسول الله(ص) در قبر که اين کارها لازم نيست. مي‌خواهد بپوسد! خاک بريز برو! فرمود: نه! «وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ» (أمالي صدوق/ص‌384) خداوند دوست دارد هرکسي هرکاري که مي‌کند محکم کاري کند. سر هم بندي حتي در دفن مرده نيز جايز نيست. اگر کسي آدم کشته و فردا قرار است اعدام شود، در عين حالي که قرار است او را فردا بکشي، امشب اگر قرار است به او ماست بدهي، ماست درست بايد بدهي، بعضي‌ها مي‌گويند: بريز آب را روي ماست، او فردا اعدامي است! فردا اعدامي است ولي شما نمي‌تواني اين کار را انجام بدهي. حالا امشب بي لحاف باشد! نه خير امشب هم بايد لحاف داشته باشد. اينکه فردا اعدام مي‌شود حسابش جداست ولي تا هست کارهايش حتي اگر در شب اعدام، مسواک خواست بايد به او داد. اينکه فردا اعدامي است نمي‌شود کارهايش را سر هم بندي کرد. کار بايد درست باشد. قول دادي بايد عمل کني. يا قول نده و يا اگر قول دادي بايد عمل کني.
3- محكم‌كاري در ساخت و ساز و قضاوت
در مورد ساختمان: يک روايت داريم: آنهايي که ساختمانشان آبکي است، يعني مثلا آن جايي که بايد قير گوني کنند نمي‌کنند، آنجا که بايد پايه‌ها را محکم کنند و نمي‌کنند روايت اين است: قَالَ الصَّادِقُ (ع): «مَنْ بَنَى فَاقْتَصَدَ فِي بِنَائِهِ لَمْ يُؤْجَرْ» (المحاسن/ج‌2/ص‌608) اين حديث برايم تازگي دارد. يعني: هرکس بنا کند (ساختمان بسازد) اما صرفه جويي کند، مثلا بگويد: سيمان نمي‌خواهد حالا با گل پر کن! يعني هرکسي در ساختمان سازي سر هم بندي کند، خداوند هرگز به او اجر نمي‌دهد. يعني او خيال نکند که آدم خوبي است. اين روايت در بحارالانوار جلد هفتاد و سه صفحه يکصد و پنجاه است.
در مورد قاضي: اگر قاضي مي‌خواهد يک کسي را تنبيه کند، جريمه کند يا زنداني کند، بايد محکم کاري کند. و لذا اگر چيزي شبهه ناک است، يک مسئله‌اي پيش آمد که قاضي شک کرد، در اينجا قاضي نبايد شلاق بزند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «ادْرَءُوا الْحُدُودَ بِالشُّبُهَاتِ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌4/ص‌74) حد يعني شلاق زدن (البته در اينجا) اگر وقتي مي‌خواهند مجرمي را شلاق بزند، مجرم حرفي زد. و اين حرف مجرم در ذهن قاضي شبهه ايجاد نکند و او پيش خود بگويد: نکند اينطور نباشد؟! دزدي را مي‌گيرند موقعي که دستش در جيب کت ديگري بوده است. مي‌گويند: چرا دزدي کردي؟ بگويد: کت من و کت او پهلوي هم بودند، من خيال کردم دست در جيب کت خودم مي‌کنم! اگر قاضي حتي يك درصد احتمال دهد که او راست مي‌گويد، ديگر نمي‌تواند شلاق بزند. وقتي مي‌توان شلاق زد که قاضي صد درصد اطمينان دارد که او مجرم است. جلوي پسر را در خيابان مي‌گيرد! مي‌گويد: اين خانم کيست که با او راه مي‌روي؟ مي‌گويد: خواهرم است. همين که گفت: خواهرم است بايد او را رها کني، حق نداري شناسنامه از آنها بگيري. بايد بگويي ان شاء الله که خواهرش است. تجسس لازم نيست. تجسس شما خلاف محسوب مي‌شود. مگر اينکه جوان، جوان هرزه‌اي باشد. يا دختر هرزه است. يا فضا فضاي فاسدي است. اين جا حسابش جداست. در مورد قبلي نمي‌توان احتياطاً او را به عنوان مجرم دستگير کرد. البته اينها مسايل عمومي است. يک سري مسايل خيلي حساس هستند. مثل طرح کودتا، رژيم برانداختن، بمباران و… گناهان هم فرق مي‌کند يا يک وقت گناهاني شخصي است، گناهان فرد به فرد است، يکوقت هم يک کسي عليه نظام اسلامي مي‌خواهد طرحي انجام دهد. مورد گناه هم فرق مي‌کند.
4- محكم‌كاري در شيوه كار و حفظ علوم
در وقت کار: در وقت کار بايد جدي باشيم. داريم که امام کاظم(ع) مي‌فرمودند: «اغْدُ إِلَى عِزِّكَ» (كافي/ج‌5/ص‌149) مي‌خواهي بروي بازار، صبح زود برو. عوضش موقع ظهر ببند. بازاري‌هاي ما چاشتي مي‌روند بازار، عوضش ظهر مغازه‌شان باز است. اسلام مي‌گويد: 20 دقيقه زودتر برو عوضش 10 دقيقه موقع ظهر، به احترام نماز، مغازه‌ات را ببند. حضرت فرمود که: «اغْدُ إِلَى عِزِّكَ» يعني صبح زود برو بازار. اول وقت بيا سرکار.
در حفظ علوم: محکم کاري کن. يکي از آرزوهاي ما اين است که تمام مردمي که به مسجد مي‌روند قلم و دفتر همراهشان ببرند. و همه آخوندها حرف تازه بزنند. چون حديث داريم: هر آخوندي بايد هر روز يک کلمه حرف تازه بگويد. حديث اين است: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «مَنِ اخْتَلَفَ إِلَى الْمَسَاجِدِ أَصَابَ إِحْدَى الثَّمَانِ أَخاً مُسْتَفَاداً فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً أَوْ آيَةً مُحْكَمَةً أَوْ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً أَوْ كَلِمَةً تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى أَوْ يَسْمَعُ كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى هُدًى أَوْ يَتْرُكُ ذَنْباً خَشْيَةً أَوْ حَيَاءً» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌1/ص‌237) کسي که مي‌رود به مسجد، هشت تا چيز گيرش مي‌آيد. يکي از اين هشت چيز اين است که: «عِلْماً مُسْتَطْرَفاً» علمي باشد که تازه باشد. اگر روزي يک جمله تازه بشنويم در سال 365 جمله تازه شنيده‌ايم. يک کسي که 20 سال در مسجد مانده، اسلام شناس مي‌شود. الآن ما کيلويي به مسجد مي‌رويم؟! و لذا هشتاد سال در مسجد مي‌گوييم: الهي آمين، معني‌اش را نمي‌دانيم!! حديث داريم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «قَيِّدُوا الْعِلْمَ بِالْكِتَابَةِ» (أعلام‌الدين/ص‌82) در علم محکم کاري کن. چيزها را بنويس. هرچه داري بنويس. حتي داريم: در نوشتن هم خوب بنويسيد. يکي از علماء را سراغ دارم، از بس چشمانش خوب بوده و ريز مي‌نوشته، حالا هم پير و عينکي شده است و خط خودش را نمي‌تواند بخواند! الآن که مي‌نويسي، فکر هشتاد سال ديگر هم باشي. آقايان و خواهران! با خودکار مشکي بنويسيد: اگر خواستيد کپي بگيريد، رنگ قرمزو آبي کپي‌اش خوب نمي‌گيرد. بعد هم خلاصه بنويسيد. بعضي آقايان هم عمر خودشان را آتش زدند و هم عمر ما را! مثلا سفر نامه مي‌نويسد. (در سفرنامه بايد آن کلمات جاندار را نوشت) مثلا مي‌نويسد: چهار بعداز ظهر ماشين حرکت کرد. چه فرقي مي‌کند که چه ساعتي حرکت کرده باشيد. آقا سفرنامه مي‌نويسد. در آن تمام کارهاي جزئي را هم مي‌نويسد! آقا ولش کن اين حرفها را. بگو: در اين سفر مثلا 10 روز به اين نکات رسيديم. و با اين کار تجربياتش را به گوش مردم برساند. خيلي عمرمان را تلف مي‌کنيم. صحبت کردن اين خانمها را ديده‌ايد؟! مي‌گويند: آره، شوهرم آمد، غذا نداشتيم، رفتيم بيرون، از اين کوچه و آن کوچه گذشتيم و… يک ساعت صحبت مي‌کند و آخرش مي‌گويد: بالاخره يک ساندويچ خورديم! حرف حسابي دو کلمه است. اينقدر چرند و پرند در کتابها هست، اينقدر حرفهاي ياوه در کتابها هست. و متأسفانه مي‌خوانيم و فکر هم مي‌کنيم علم هستند.
من رفتم جايي و ديدم شخصي روي منبر است. مي‌خواهد بگويد: ‌اي مردم! و «‌اي مردم» را توضيح مي‌دهد! بعد مي‌گفت: کشاورز، روستايي، فرهنگي، دانشجو، ارتشي، سپاهي و… به او گفتم: تو هم مثل زنهاي خانه دار شدي که کار ندارند و با هم اختلاط مي‌کنند. آقا جان! کم حرف بزنيد اما وقتي حرف زديد حرفهايتان مثل در باشد. ما گاهي اوقات يک تحقيق‌هايي مي‌کنيم که به هيچ جا بند نيست! شخصي شعري گفته بود که مضمونش اين است: «گل و لاله بي تو آب نمي‌خورند. شيشه بي تو مي ‌نمي‌خورد و…» اين را دادند تحليل کنند هرکسي يک چيزي گفت. يکي گفت: مراد از اين شعر توحيد افعالي است. «بي تو» يعني: خدا. يعني: خدايا بي تو هيچ کس کاري نمي‌کند. همه‌اش با اراده تو انجام مي‌گيرد. يکي گفت وحدت وجود است. آخرش بردند تا از خودش بپرسند. گفت: غرض اين بود: منظورم از اولي بيل است! چون تا بيل آب را نگرداند گل و لاله آب نمي‌خورند. منظورم از دومي هم قيف است! چون تا قيف نباشد مي در شيشه نمي‌رود.
يک شب از جايي مي‌گذشتيم. صداي اذان را شنيديم و رفتيم داخل يک مسجد تا نماز بخوانيم. مردم فکر کردند من براي بازرسي رفته‌ام. خادم گفت: خدا مي‌داند من هرشب اينجا را جارو مي‌زدم امروز وقت نکردم! آقا گفت: نماز گزاران اينجا زياد هستند. ولي الآن چون فصل امتحانات است، کم مي‌آيند. گفتم: من آمده‌ام نماز بخوانم. نه وزيرم، نه مسؤولم و نه وکيل؛ 29 روز که روزه گرفتند اگر ماه را ديدند فردايش عيد فطر است و اگر نديدند بايد روزه سي‌ام را هم بگيرند. و لذا غروب روز بيست و نهم دنبال ماه مي‌گردند. خلاصه گفتند: کرمانشاه ماه را ديده‌اند. زنگ زدند کرمانشاه، آنها گفتند: بله، فلان منطقه ماه را ديده‌اند. رفتند در محله، گفتند: مردم مسجد ماه را ديده‌اند. رفتند در مسجد، آنها گفتند: مشهدي عباس خادم ماه را ديده است. رفتند پيش مشهدي عباس، ديدند اصلاً کور است و چشمانش نمي‌بيند، گاهي همينطور الکي مي‌بافيم. نبايد هر حرفي را الکي قبول کرد. در نوشتن: اگر چيزي ياد گرفتي، آن را بنويس. من خودم حدودا دو هزار ساعت در راديو و تلويزيون حرف زده‌ام. اگر يک قلم و دفتري بود و گاهي حرفهاي مرا مي‌نوشت شايد 10، 15 تا کتاب شده بود. اما ما فقط پاي تلويزيون تماشا مي‌کنيم. جدي نيستيم، مثل خود من! خود من چند هزار ساعت پشت ماشين نشسته‌ام اما چون دل نداده‌ام هنوز رانندگي بلد نيستم.
5- محكم‌كاري در حفظ جان
در حفظ جان: روايتي داريم که مي‌فرمايد: پشت بام‌هايتان را ديوار بکشيد. اگر کسي پشت بامش ديوار نداشت و آسيبي به او رسيد خودش را ملامت کند. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ بَاتَ عَلَى سَطْحٍ غَيْرِ مُحَجَّرٍ فَأَصَابَهُ شَيْ‌ءٌ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ» (كافي/ج‌6/ص‌530) اگر روي پشت بامي خوابيدي که ديوار نداشت و به تو آسيبي رسيد هيچ کس را جز خودت ملامت نکن. مقصر خودت هستي. اگر کسي حوضي دارد و روي حوضش نرده نگذاشته است و بچه‌اش افتاد و غرق شد، مقصر خودش است. اگر کسي رفيق بدي انتخاب کرد و در آخر ضرر کرد بزند تو سر خودش. اگر کسي مراعات قوانين رانندگي را نکرد، سوار ماشيني شد که محکم کاري نيست و تصادف کرد، مقصر خودش است. مي‌گويد: مي‌روم، «تَوَکَّلْتُ عَلَي الله»! اين به آن معنا نيست که سوار ماشين قراضه شوي. کداميک از امامان ما گفته‌اند: اين اسب کاه ندارد، آب نخورده! عيب ندارد برويم! «تَوَکَّلْتُ عَلَي الله»! کداميک از امامان ما «تَوَکَّلْتُ عَلَي الله» را اينگونه معني کرده‌اند! «تَوَکَّلْتُ عَلَي الله» يعني: به او آب بده، جو بده، سم اسب را ببين، هوا را ببين، محاسبات عقلي را بکن و سپس بگو: «تَوَکَّلْتُ عَلَي الله». زيرا ممکن است انسان تمام محاسبات را انجام بدهد ولي راهش را کج برود.
داريم که: خداوند سه گروه را حفظ نمي‌کند. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «ثَلَاثَةٌ لَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ رَجُلٌ نَزَلَ فِي بَيْتٍ خَرِبٍ وَ رَجُلٌ صَلَّى عَلَى قَارِعَةِ الطَّرِيقِ وَ رَجُلٌ أَرْسَلَ رَاحِلَتَهُ وَ لَمْ يَسْتَوْثِقْ مِنْهَا» (خصال صدوق/ج‌1/ص‌141) 1- «رَجُلٌ نَزَلَ فِي بَيْتٍ خَرِبٍ»: کسي اگر در جاي خرابه برود سکني کند. 2- «وَ رَجُلٌ صَلَّى عَلَى قَارِعَةِ الطَّرِيقِ»: کسي که در وسط جاده نماز مي‌خواند. 3- «وَ رَجُلٌ أَرْسَلَ رَاحِلَتَهُ وَ لَمْ يَسْتَوْثِقْ مِنْهَا»: کسي که اسب و شترش را ول مي‌کند و افسارشان را نمي‌بندد. اين يعني محکم کاري.
6- محكم‌كاري در مسائل فردي و اجتماعي
در گرفتن دزد محکم کاري کنيد. (حديث) در ازدواج محکم کاري کنيد. پسري دختري را مي‌بيند و از او خوشش مي‌آيد. کيلويي مي‌سنجد. فکرش چي؟ اينها معيار سنجش نيست. قرآن مي‌فرمايد: «وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ» (بقره/221) وقتي ازدواج مي‌کنيد فکر او را بسنجيد. فکر مهم است.
چرا بايد دو ميليارد تومان لاستيک ما بسوزد؟!
براي اينکه محکم کاري نمي‌کنيم. چرا ما بايد اينقدر تلفات در کنار دريا داشته باشيم؟! چرا بايد اينقدر مردودي داشته باشيم؟! مي‌دانيد چقدر سرمايه خرج يک دانش آموز مي‌شود؟! بياييد محکم کاري کنيم. حديث داريم با هر کس مي‌خواهي رفيق شوي سه بار او را عصباني کن. اگر فحش نداد و دري وري نگفت با او رفيق شو. قَالَ الصَّادِقُ (ع): «لَا تَعْتَدَّ بِمَوَدَّةِ أَحَدٍ حَتَّى تُغْضِبَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ» (تحف‌العقول/ص‌357). چون در گردنه‌ها و مشکلات، رفيق خوب از رفيق بد مشخص مي‌شود. در سرازيري‌ها همه بشکه‌ها بي‌ام و و بنز هستند!
محکم کاري در وام دادن؛ در حفظ آبرو: داريم در حفظ آبرو محکم کاري کن. چرا با فلاني رفيق شدي؟! که بعد مردم درباره تو حرف بد در بياورند. تقصير خودت است. شما در انتخاب دوست، محکم کاري نکردي. خانه کسي رفتي که مسأله داشت. کسي از تو عکس برداشت که مسأله داشت. حديث داريم: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «مَنْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلتُّهمه فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ» (كافي/ج‌8/ص‌152) اگر کسي در جايي قرار گرفت که زمينه سوء ظن بود، اگر مردم به او سوء ظن پيدا کردند تقصير خودش است. پيش يک آدم مسأله دار نشستي و خودت هم مسأله دار شدي.
در جلوگيري از اختلاف: امام رضا(ع) فرمودند: مزد کارگر را قبل تعيين کن. اين محکم کاري است. اگر اينگونه نباشد کارگر دغدغه خواهد داشت. خداوند مي‌فرمايد: ما مزد کارگر را مي‌دهيم، غذايش را مي‌دهيم. بعد مي‌فرمايد: «وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ» (بقره/58) به انسانهاي خوب بيشتر مي‌دهيم.
7- محكم‌كاري در داد و ستد و ديون
در داد و ستد محکم کاري کن. بزرگترين آيات قرآن مربوط به داد و ستد است. يک صفحه از قرآن را به خود اختصاص داده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‌ وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً إِلى‌ أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى‌ أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليمٌ» (بقره/282).
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» ‌اي مسلمانها، «إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ» وقتي به هم وام مي‌دهيد، با هم پول رد و بدل مي‌کنيد، نسيه مي‌خريد، «فَاكْتُبُوهُ» بنويسيد. هرچه به هر که مي‌دهيد بنويسيد. الآن الحمدلله فقط 22 درصد بي سواد داريم. «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ» اگر بي سواد هستيد يک باسواد پيدا کنيد. «بِالْعَدْلِ»: عادلانه بنويسد. اگر کسي سراغ آدم باسواد آمد نگويد نمي‌آيم «وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ»: حالا که خدا به تو سواد داده براي بي سوادها بنويس. «وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ» کسي بايد بنويسد که حق با اوست. يعني بدهکار بنويسد. شخص سوم که مي‌خواهد بنويسد بدهکار بگويد و او بنويسد. آخرش مي‌فرمايد: اگر طرف خل بود، « سفيه بود» يا «ضعيف بود» يا کسي بود که نمي‌توانست املاء کند. «فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ»: وليّ‌اش يعني پدر و عمو و پدر بزرگش و…
«وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ» اگر پول رد و بدل مي‌شود بنويسيد دو نفر هم شاهد بگيريد. اگر دو تا شاهد مرد نبود، يک مرد باشد و دو تا زن. شاهد‌ها نبايد ناز کنند. «وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا»، هرچه هست بنويس: «أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً»: در دين و حق الناس ريز و درشت را بنويسيد. مسئله حق الناس خيلي مهم است. تمام سوراخ سمبه‌ها را بگيريد تا فردا مسئله‌اي پيش نيايد.
8- محكم‌كاري در عقايد و احكام
در عقايد: کنار تهران شهر ري است. در شهر ري حضرت عبدالعظيم مدفون است. هر که حضرت عبدالعظيم را زيارت کند ثواب زيارت کربلا را مي‌برد. حضرت عبدالعظيم(ع) خيلي مقام دارد. يکي از کارهايش اين بود که اصول عقايدش را به امام دهم عرضه نمود. رفت پيش امام و عقايدش را تک تک بيان کرد. ايشان هم محکم کاري کردند. ممکن است انسان يکي از عقايدش غلط باشد و با آن عقيده غلط از دنيا برود. برود در پيش يک اسلام شناس و عقيده‌اش را مطرح کند.
9- محكم‌كاري در تحليل و تقليد و حفظ اموال
محکم کاري در قرائت نماز: نمازتان را عرضه کنيد پيش يک آدم مطمئن. نگوييد من دکترم، دانشجو هستم، دانش آموز هستم. ممکن است نمازتان غلط باشد. «صَلِّ» با «سَلِّ» معنايش خيلي فرق مي‌کند. نماز را درست بخوانيد.
محکم کاري در تحليل سياسي، قرآن انتقاد مي‌کند که تا يک حادثه‌اي پيش مي‌آمد اعراب آن را تحليل مي‌کردند. «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ» (نساء/83). الآن هم تا يک خبر به گوششان مي‌رسد آن را در روزنامه مي‌نويسند. اين جمله را به روزنامه نگارها مي‌گويم. يک خرده بيشتر تقوا داشته باشيد. گاهي چيزهاي دروغ مي‌نويسند. براي من خيلي دروغ‌ها نوشته‌اند. نوشته‌اند: ستاد اقامه نماز درست شده و آقاي قرائتي رئيس آن است. هرکس مي‌خواهد وارد دانشگاه شود بايد از آنجا امضاء بگيرد. اين يک دروغ محض است. من در يکي از روزنامه‌ها (مجله) 28 تا دروغ راجع به ستاد اقامه نماز ديدم! اين قدر بي حيايي!! ستاد اقامه نماز، کتاب چاپ مي‌کند. هرکه مي‌خواهد بخواند و هرکه نمي‌خواهد نخواند. همه مردم نماز بخوانند و همه مردم نماز نخوانند در خدا تأثيري ندارد: «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً» (ابراهيم/8). اگر با خدا رابطه نداشته باشيم با چه کسي مي‌خواهيم رابطه داشته باشيم؟!
محکم کاري در تقليد: داريم از کسي تقليد کنيد که علم و تقوايش بيشتر باشد.
در فهم امور: داريم محکم کاري کنيد و با ديگران مشورت کنيد. اين که مي‌گويند: پيغمبران معجزه داشتند، معجزه براي محکم کاري است.
در حفظ اموال، قرآن مي‌فرمايد: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ» (نساء/5) اموالتان را به آدمهاي سفيه ندهيد. در مراجعه داريم از هر کس و ناکسي نپرسيد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» (نحل/43) از کارشناس بپرس، در قرآن مي‌فرمايد: «قَوْلاً سَديداً» (نساء/9) در حرف زدن محکم کاري لازم است. حرفت را محکم بگو، آبکي حرف نزن.
خلاصه اينکه در همه کارها بايد محکم کاري کنيم. حزب اللهي يعني آدم محکم کار.
بعضي‌ها بعضي کارها را انجام مي‌دهند و وقتي به آنها مي‌گويي نکن، مي‌گويد: برو بابا حزب اللهي باش؛ حزب اللهي امام سجاد(ع) است که مي‌فرمايد: خدايا مرا حزب اللهي قرار بده. امام سجاد(ع) اين را مي‌فرمايد، آنوقت آن شخص مي‌گويد: من حزب اللهي هستم! خدايا در عقايد و رفتار ما را محکم کن.

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2403

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.