بسم الله الرحمن الرحيم
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
تا داشتهام فقط تو را داشتهام *** با ياد تو قد و قامت افراشتهام
بوي صلوات ميدهند دستانم *** از بس که گل محمدي کاشتهام
شريعتي: سلام ميکنم به همهي شما هموطنان عزيزم. خانمها و آقايان، انشاءالله اين روزهاي پايان سال براي شما پر خير و برکت باشد و دلتان بهاري بهاري باشد. خوشحاليم که خدمت شما هستيم، انشاءالله اين لحظاتي که در کنار شما و در محضر حاج آقاي قرائتي عزيز هستيم، لحظات مفيد و پر خير و برکتي باشد. حاج آقاي قرائتي، سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: مشتاق هستيم بحث امروز شما را بشنويم.
حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم. «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
اين بحث با روز درختکاري توأم شده و در آستانه عيد هستيم. روايت داريم بهار بايد معاد را در چشم شما زنده کند. چطور اين درختهاي خشک همه سبز شدند؟ همينطور که درختهاي خشک سبز ميشوند، انسانهاي مرده هم زنده ميشوند. در روايتي داريم همينطور که ميخوابيد ميميريد، همينطور که صبح بيدار ميشويد، زنده ميشويد. مقداري در اين باره صحبت کنيم. يکي اينکه دليل معاد اين است که خدا حکيم است. چون اگر معاد نباشد حکمت خدا به چالش کشيده ميشود. يعني ما از خاک گندم، برنج و سبزي و ميوه شويم، از خاک محصولات دربيايد، از محصولات نطفه درست شود و اين نطفه در رحم مادر، کودک شود. کودک به دنيا بيايد و بزرگ شود، دبستان و راهنمايي و دبيرستان را سير کند. کار و تخصص و حرفه و هنر پيدا کند. خوب که رشد کرد، بميرد و مردهاش را خاک کنند و دوباره بپوسد و خاک شود. اين يعني چه؟ مگر اول خاک نبوديم؟ اگر بناست من بميرم و خاک شوم، خوب خاک را اول بدهيم. چرا اين خاک تبديل به ميوه شد. ميوه به نطفه تبديل شد. نطفه به کودک تبديل شد. کودک به دنيا آمد و انسان کامل شد و دوباره انسان کامل بميرد و خاکش کنيم و هيچي به هيچي! اين سير بيفايده است. مثل کوزهگر مست! آيا حاضر است کوزهاي که ساخته بشکند؟ کوزهگر اگر مست هم باشد، کوزهاي که ساخته نميشکند. چطور خدا انساني را بشکند؟ بميرد و بپوسد و هيچي! قرآن يک آيه دارد ميگويد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً» (مؤمنون/115) شما فکر ميکنيد بيهوده خلق شديد؟ کمونيستها هم يک لحظه فکر کنند، اصل را اقتصاد ميدانند. ميگوييم: اصل اقتصاد است يعني چه؟ ميگويد: يعني انسان براي کار است. کار کند براي اينکه نان دربياورد و بخورد. ميگوييم: خوب براي چه بخورد؟ ميگويد: براي اينکه جان داشته باشد کار کند. دوباره يک چرخه ميشود. بخور براي کار کردن، کار کن براي خوردن! بخور تا جان داشته باشي کار کني. کار کن تا پول داشته باشي يک چيزي بخوري! بخور براي کار کردن و کار کن براي خوردن.
«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً» آنوقت خداي حکيمي که همه کارهايش روي حکمت است. در همين چشم ما چقدر حکمت است. جايگاه چشم ما کجاست؟ در گودي قرار داده که اگر مشت خورد، چيزي نشود. چشم ما از پي است و پي اگر در آب و نمک نباشد خراب ميشود. اشک ما شور است. مژه گذاشته است. پلک را سرپوش گذاشته است. ابرو گذاشته که خورشيد که ميتابد به چشم فشار نيايد. خطوط پيشاني به اين شکل است که عرق از اين طرف بيايد. يعني پوست پيشاني طوري است که عرق وارد چشم نشود. گوش ما کجا باشد بهتر است؟ چين و چروکهايش چه حکمتي دارد؟ اگر گوش ما صاف بود، صدا را ميشنيديم اما تشخيص نميداديم از کدام سمت است. اين چين و چروکها جهت صدا را تشخيص ميدهد. پشت دست ما يک خرده پوست زيادي دارد. چرا؟ براي اينکه اگر خواستيم از اين طرف خم کنيم، پوست زيادي باشد. ولي از اين طرف نياز نداريم. تا الآن بشري خلق نشده که اگر نياز داشتم دستم از اين طرف خم شود، چون نياز نداريم از اين طرف خم شود، اينجا پوست زيادي نيست. ولي چون نياز داريم از اين طرف خم شود اينجا پوست زيادي هست. زانوي ما از عقب خم ميشود ولي از جلو نميشود. چون نيازي هم نيست. ميلياردها انسان وقت تولد مکيدن را بلد هستند. يک نفر فوت کردن بلد نيست. نوزاد نيازي به فوت کردن ندارد. خدايي که به هرچه نگاه ميکني، حکمت ميبينيم. آنوقت بگوييم: کل بشريت ميميرند و ميپوسند و خاک ميشويم و هيچي به هيچي! اين يعني خدا حکيم نيست. چون خدا حکيم هست بايد معاد باشد.
دليل دوم اينکه چون خدا عادل است بايد معاد باشد. اين هم جوابش خيلي روشن است. مردم دو دسته هستند. خوب و بد! قرآن ميگويد: «فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِن» (تغابن/2) يک عده خوب و يک عده بد هستند. در دنيا هم جزا نيست. افرادي هستند تمام عمر جنايت ميکنند و کسي هم کارشان ندارد. تمام عمرشان خدمت ميکنند و کسي از اينها تشکري نميکند. پس مردم دو دسته هستند، با چشممان هم ميبينيم و دليل عقلي هم نميخواهد. مشهود است. در دنيا هم جزا نيست. پس بايد يک جاي ديگر جزا باشد وگرنه خوب و بد قاطي ميشود. «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُون» (سجده/18) مؤمن و فاسق يکسان باشد؟ خوب و بد يکسان باشد؟ اينجا که جزا نيست جاي ديگر هم نبايد جزا باشد؟ اينها بايد يک جايي حساب شود.
در دنيا هم جاي جزا نيست. دنيا نميشود جزا داد. شما در دنيا جزاي صدام حسين را چه ميدهي؟ اين همه جوانهاي ما را کشت، فرض که صدام حسين را دادگاهي کني، فوقش يک گلوله در مغزش بزني. خود صدام را بکشي مقابل يک نفر است که کشته است. هزارها جوان را کشته است! باقي افراد چه؟ الآن خواسته باشيم به پيغمبر مزد بدهيم، چه ميدهيم؟ صبحانه عسل ميدهيم. کله پاچه ميدهيم. کباب برگ ميدهيم. قالي ابريشم و هواپيماي شخصي ميدهيم. اينها را به هرکسي هم ميشود داد. بنابراين نه براي پيغمبر جزا داريد بدهيد و نه براي صدام ميتوانيد کيفر بدهيد. چون دنيا کوچک است. علاوه بر اينکه آدم بعضي وقتها نيست که دريافت کند. مثلاً شهدا که جانشان را براي کشورشان دادند، براي دين و وطنشان دادند، براي ناموس و مرزشان دادند، شهيد وقتي رفت نيست که دريافتي داشته باشد. علاوه بر اينکه بعضي کارها عقبه دارد. کتاب خوبي به نام «الغدير» يا «المراجعات» نوشته شده است. شما علامه سيد شرف الدين صاحب المراجعات و علامه اميني صاحب الغدير را ميخواهيد مزد بدهيد. نميشود! چون ممکن است صد سال ديگر باز اين کتاب يک آثاري داشته باشد. بايد تا آخر دنيا صبر کنيم ببينيم اين دعاي کميلي را که کميل نقل کرد، چند نفر تا آخر تاريخ ميخوانند؟ و الا کميل دعاي کميل را نقل کرد، بگوييم: اين پول را بگير و برو! مزد توست. حق نوشت توست. بعد از آن چه؟ ما نميتوانيم به کميل جزا بدهيم. بايد صبر کنيم تا آخر عمر ببينيم چند نفر از دعاي کميل استفاده کردند؟ يعني از هر طرف گير هستيم. گير اينکه معاد باشد. معاد هم خيلي راحت است. در بدن ما همه معاد است. سلولها هر چند سالي عوض ميشوند. هرشب که ميخوابيم ميميريم و هر صبح زنده ميشويم.
شما از بهار ميتوانيد معاد را لمس کنيد. «اذا رأيتُم الرَّبيعَ فَاكثروا ذكر النُّشور» بهار را ديديد ياد قيامت کنيد. براي معاد خيلي آيه داريم. حدود هزار آيه در مورد معاد است. يعني تقريباً يک ششم قرآن در مورد معاد است. سهم معاد در سخنرانيها کم است. «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26) فراموش ميکنيم. تمام مفاسد اقتصادي و هر بلايي هم داريم براي اين است که فراموش کرديم قيامتي هست. يعني چوب فراموشي قيامت را ميخوريم. در قرآن يک آيه داريم ميگويد: چرا کلاهبرداري کردي؟ چرا کم فروشي کردي؟ «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيم» (مطففين/4 و5) تو نميداني بايد جواب پس بدهي؟ يعني ما يادمان نرود رشوه گرفتي، کلاهبرداري کردي، سرقت کردي، ربا گرفتي، دختري را گول زدي، پسري را گول زدي. اگر ايمان داشته باشد که حساب و کتاب هست. اگر آدم بداند که در اين خانه دوربين کار گذاشتند، تمام لحظات مرا ثبت ميکند. مگر اگر بدانم دوربين هست حواسم را جمع ميکنم. پوست بدن دوربين است. همين پوست بدن در روز قيامت به زبان ميآيد و شهادت ميدهد که من در سر يک مظلوم زدم. وجدان شاهد است. خدا شاهد است. فرشتهها شاهد هستند. «وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ» (زخرف/80) فرشتهها مينويسند. ريز و درشت را مينويسند. «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيد» (ق/18) لبت را تکان بدهي، مينويسند چه گفتي.
انبياء شاهد هستند. هر هفته نامه اعمال ما دست حضرت مهدي(ع) ميرسد. ما مشکل ايمان داريم. مشکل ضعف ايمان داريم. الآن جوانهاي ما که ازدواج نميکنند مشکل دين دارند. ميگويند: اگر يکي باشم خدا رازق است. اگر دو تا شويم از کجا بياوريم بخوريم؟ اين معنايش اين است که خدايا اگر يکي باشم تو رزق مرا ميدهي اگر دو تا شوم تو ديگر نميتواني رزق بدهي! اين مشکل توحيدي دارد. توکل و ايمان کم شده است. يا ميگويد: ليسانس بگير که بعداً بگوييم: عروس ليسانس دارد. فوق ليسانس دارد. اين عزتش را از مدرک ميخواهد. قرآن ميگويد: «ُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء» (آلعمران/26) عزت دست خداست. ممکن است فوق ليسانس هم بگيري و باز هم عزيز نشوي. ممکن است مدرک هم نداشته باشي، عزيز باشي. عزت دست خداست. ما هرجا ميرويم آخرش به اين ميرسيم که مشکل از درون است. مشکل از ايمان به مبدأ و معاد است. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) من بدانم که خدا در کمين است. لقمان به بچهاش ميگفت: کوچکترين کار اگر زير سنگهاي سنگين باشد، بيرون ميکشيم. «وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» (کهف/49) همه عمل تو در روز قيامت حاضر ميشود. قرآن ميگويد: لوحي روز قيامت جلوي انسان باز ميشود، ميگويند: «اقرأ کتابک» ميخواند ميگويد: اِ… «ما لِهذَا الْكِتابِ» (کهف/49) اين چه لوحي است؟ «لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» همه چيز در آن ثبت شده است. يعني ما فکر نميکرديم اينها ضبط شود! ميگويد: «اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً» (اسراء/14) به خودت بگو، چه کار کنيم؟ اين پرونده تو است. يک عمر يک رکعت نماز به درد بخور نخواندي. اين همه ثروت داشتي، عيد آمد و رفت، يک برهنه را نپوشاندي. انواع ميوهها در خانهات بود، يک رقم ميوه در خانه همسايه تو نبود. بعد هم نميدانيم دعاي آن آدم سير وضع ما را هم ادامه ميدهد. چون اگر من يک گرسنه را سير کنم، آن کسي که در حق من دعا ميکند، مشکل مرا حل ميکند. توجه نداريم! وگرنه بالاخره شما لباس نو خريدي، بچههاي همسايه لباس نو نميخواهند؟ بچههاي فاميل لباس نو نميخواهند؟ خيلي از پدر و مادرها ايام عيد ندارند چيزي بخرند.
اين مسأله ريزگردها با درختکاري حل ميشود؟ چه اشکالي دارد به جاي درختهاي زينتي، درخت ميوهدار بکاريم؟ يک استفادهاي از آن بکنيم. خدا يکي از علماي بزرگ را رحمت کند. وقتي ميخواست وضو بگيرد، لب باغچه ميآمد وضو ميگرفت. ميگفت: هم وضو ميگيرم و هم اين بوته آب ميخورد. ما درخت ميوهدار بکاريم. در يکي از شهرهاي شيراز، درختهايي که در خيابان بود، درخت نارنج بود.
در پارکها، آب گران، زمين گران، نيروي انساني گران، يک سبزي براي خودشان نميکارند. اين همه چمن کاشتي يک بيست متر هم سبزي بکار. کارگر شهرداري از آب دولت و زمين دولت استفاده ميکند، ولي سبد دست ميگيرد ميرود سبزي ميخرد. بايد چه تعبيري در اين مورد کنيم؟ آب داريم، خاک هم داريم، ولي سبزي ميخريم؟ در پارک هم سبزي بکار. من نميگويم چمن نکار!
يکوقتي يک بنده خدايي بود، زمان شاه در هر مسجدي يک جعبه ميگذاشت، جعبه مهر ميگذاشت. ما بعد از اينکه ستاد نماز درست کرديم، بعد از انقلاب ايشان را ديديم. رفتيم جايگاه او را ديديم. ديديم يک انبار است پر از مهر است، در ندارد. گفتيم: اين انبار چرا در ندارد؟ گفت: مهر را که نميدزدند. حالا فرض هم که بدزدند. غير از نماز خواندن با آن چه ميکند؟ حالا ميوه هم بکاريم، بچهها ميخورند، خوب بخورند! ما بايد يک مقدار مراقب باشيم که حساب و کتاب سخت است.
شريعتي: من احساس ميکنم در معادلاتمان ياد قيامت را لحاظ نميکنيم. اگر بشود خيلي چيزها عوض ميشود.
حاج آقاي قرائتي: در قرآن دو آيه داريم، يک آيه داريم «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/27) اين قيامت را قبول ندارد. يک آيه داريم که قبول دارد اما فراموش ميکند. «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26) قبول دارد ولي فراموش ميکند. روز قيامت روز سختي است. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه» (زلزله/7) وزن يک ذره حساب و کتاب دارد. در اوج آسمان باشد، زير صخرهها باشد، در عمق درياها باشد، عمل حاضر ميشود. انسان اقرار ميکند. دنبال پناه ميگردد. اول ميگويد: مرا برگردانيد. ميگويند: نه برگشتن نيست. ميگويد: مرا برگردانيد کار خوب ميکنم. منتهي غير از خوبيها قبل. «نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَل» (فاطر/37) مرا برگردان کار خوب ميکنم غير از کارهاي خوب قبلي. يعني چه؟ يعني کارهايي هم که در دنيا ميکردم،فکر ميکردم کار خوب بوده است. حالا اينجا پرده کنار رفت، ميبينم نه اينها هوس و خيال بوده است.
خيلي از کارهايي هم که نشده پاي ما مينويسند. مثلاً داريم يک قطره خون به سينه يک نفر ميچکد، نگاه ميکند قطره خون است! ميگويد: اين چيست؟ ميگويد: يک نفر را به نا حق کشتند، تو هم به اندازه يک قطره خون شريک هستي! لذا داريم اگر جايي شراب مينوشند، نميتواني بگويي: نميخورم. اصلاً نبايد آنجا بنشيني. ولو نخوري! سفرهاي که در آن شراب است نبايد حضور داشته باشي.
يکوقت مقام معظم رهبري، رئيس جمهور که بودند يک سفري داشتند، کشورهاي آفريقايي بود و من هم خدمتشان بودم. در يکي از مهمانيها شراب بود. آقا فرمود: تعطيل کنيد! گفتند: رئيس جمهور فلان کشور است! گفت: باشد. سر سفرهاي که شراب است نشستن حرام است. يکجايي دارند گناه ميکنند، شما حق نداري تماشا کني. يا بايد دفاع کني، جلسه گناه را بر هم بزني يا بلند شوي بروي. الآن عيد نزديک است، در بعضي رفت و آمدها ميداني که اگر در اين وادي بروي، مبتلا به گناه ميشوي، نرو! يک مقداري حساب و کتاب دقيق است. اين رقمي که تو آرايش کردي، يک جواني را به فساد کشاندي. اين معاشرت مقدمه گناهي شد. محرم و نامحرم در ملاقاتها قاطي ميشود.
شريعتي: اگر اينقدر بخواهيم ياد قيامت باشيم و اينطور رفتار کنيم خيلي زندگي سخت نميشود؟
حاج آقاي قرائتي: نخير! زندگي خوب ميشود. کلاهبرداري کم ميشود. اگر من بدانم قيامتي هست. اگر بدانم اين دوربينهاي هستي دارند فيلم برداري ميکنند حواسم را جمع ميکنم. بسياري از گناهاني که ميکنيم يادمان ميرود، فکر ميکنيم آزاد هستيم. در خانه آدم يادش ميرود دوربين است، ملق ميزند. اگر بدانيم دوربينها ريز و درشت کارهاي ما را ضبط ميکنند، خودمان را نگه ميداريم.
قرآن در مورد قيامت آياتي دارد که ميفرمايد: قيامت هست «قادِرٌ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم» (اسراء/99) آن کسي که اول تو را درست کرده بعد هم تو را درست ميکند. خشتي ساختند، اين خشت را ميکوبند، خاکش ميکنند. دوباره همين خاک خشت ميشود. «بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى» (احقاف/33)، «عَلى رَجْعِهِ لَقادِر» (طارق/8) نه خودش را، «بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَه» (قيامت/4) يعني خطوط سر انگشتش را هم ميتوانيم بياوريم. خطوط سر انگشت هر انساني به يک شکل است. انگشت نگاري که ميکنند دو نفر مثل هم نيستند. ميگويد: نه خودت را زنده ميکنم، آن خطوط دنيايي هم عين همان درست ميکنم! ولي ديگر آنجا ميگويد: «كَلَّا لا وَزَر» (قيامت/11) پناهگاهي نيست. انسان آنجا بخواهد برگردد ميگويند: نميشود.
يک آيه در قرآن داريم، انسان ميگويد: همه را بگيريد و مرا رها کنيد. «يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيه» (معارج/11) مجرم ميگويد: اين بچه مرا بگير و مرا رها کن. بچه مرا جهنم ببر! «وَ صاحِبَتِهِ» همسر مرا بگير. «وَ أَخِيهِ» برادرم را بگير. «وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» همه مردم دنيا را بگير، «ثُمَّ يُنْجِيهِ كَلَّا إِنَّها لَظى» (معارج/15) ميگويند: نه! يعني انسان الآن دلش نميآيد بچهاش را در آتش بياندازد. ولي آن زمان اينطور نيست. قرآن يک آيه دارد، «وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى» (حج/2) مردم را مست ميبيني، يعني تعادل و تعقل ندارند. «وَ ما هُمْ بِسُكارى» شراب نخوردند. عذاب خدا عقل را از سر اينها پرانده است. «وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ» عذاب خدا اينها را مست کرده است. تمام اعضاي ما يکطور ديگر ميشود. در قرآن داريم افرادي که پولشان را پنهان ميکنند و وام نميدهند. مشکل مردم را حل نميکنند، اين پول را خدا داغ ميکند و مثل فلز بر پيشاني او ميگذارد. «فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ» (توبه/35) يعني با اين فلز بر پيشاني او ميزنند و ميگويند: «هذا ما كَنَزْتُمْ» اين همان کنز است. آن پولهايي که پنهان کردي اين است. به پهلويش هم ميزنند. «جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُم» پيشاني و پهلو! ميگويند: «هذا ما كَنَزْتُمْ». ما ثروتمنداني داريم که اگر اينها خمس مالشان را بدهند، اگر اينها زکات بدهند، بخش کوچکي از ثروتشان کلي گره باز ميکند. يک برگ زرد وقتي در حوض آب ميافتد، کشتي پنجاه مورچه ميشود. يک برگ زرد است ولي بايد بيافتد و تر شود. ولي در عوض اين طرف که تر شد، آن طرف کشتي پنجاه تا مورچه ميشود. همه مردم خمس و زکات بدهند. اگر خمس و زکات ندهيد، مالتان آتش ميگيرد. ممکن است افرادي کافر باشند و مالشان آتش نگيرد. ولي خدا اينها را براي روز قيامت گذاشته است. مؤمن اگر خلاف کند، خدا حالش را ميگيرد.
يکسري از مشکلاتي که ما داريم، هرچه ميدويم به جايي نميرسيم و زندگي ما تنگ شده است، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا» (طه/124) قرآن ميگويد: آنهايي که خدا را فراموش ميکنند، زندگيشان پر از نکبت ميشود. الآن رئيس جمهور آمريکا را حساب کن. پولدارترين آدمها رئيس جمهور آمريکا است. هم سياسي است و هم اقتصادي است. زندگياش تنگ نيست. در خيابانهاي آمريکا چقدر عليه او شعار ميدهند و کاريکاتورش را آتش ميزنند. صبح يک تصميم ميگيرد که هفت کشور را راه ندهند. بعد قوه قضاييه ميگويد: اينها را راه بدهيد. رأي او وتو ميشود، مردم هم او را فحش ميدهند و پولدارترين آدم هم هست.
قرآن ميگويد: بعضيها را پول ميدهيم که آنها را بسوزانيم، اما متوجه نيستند. دنيا را به آنها ميدهيم. «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها» (توبه/55) ميخواهيم اين را بسوزانيم. مثل کسي که خواب است و صدايش ميزني و ميگويي: اين پول را بگير. پول را که گرفت ديگر خوابش نميبرد. ميگويد: با اين پول چه کنم؟ فکر ميکند! ميخواستي خواب از سرش بپرد. او خودش خيال ميکند ما به او کمک کرديم و پولش داديم. ولي خواب را از سر او پرانديم. گاهي وقتها تحقيقها هم همينطور است. براي اينکه ما، دانشجوها و طلبههايمان به مسائل کليدي فکر نکنند، مسائل فرعي را مطرح ميکنند. با مسائل فرعي ما را از مسائل اصلي باز دارند.
به يک نفر گفتند: شما شبها که ميخوابي ريشهايت روي لحاف است، يا زير لحاف؟ گفت: هرشب ميخوابيم دقت نکردم! امشب دقت ميکنم. رفت فکر کرد شبها چطور ميخوابد؟! خواب از سرش پريد و گفت: خدا لعنتت کند با اين پژوهش که مرا بيخواب کردي! اين فضاي مجازي که هست خيليهايش براي سرگرم کردن مردم است. چند وقت پيش در فضاي مجازي گفتند: قرائتي مُرد! هي زنگ ميزدند پشت سر هم که ببينند من زندهام يا نه؟ ديگر خسته شدم، گوشي را برميداشتم و ميگفتم: سلام من زندهام و گوشي را قطع ميکردم! اينکه من بميرم يا زنده باشم چه مسألهاي است که مطرح ميکنند؟
قرآن ميگويد: چقدر دلار خرج ميکنند «يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّه» (انفال/36) دلار خرج ميکنند که آدمها را ضايع کنند. بعد ميگويد: ضايع نميشوند. اگر از خود آمريکا سؤال کنند چقدر تا حالا براي تخريب ايران پول خرج کردي؟ ايران در 38 سال از سال اول بهتر شده يا ضعيفتر؟ يعني عزت آمريکا در اين 38 سال يا عزت ايران؟ خدا قول داده و گفته: «يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّه» پول خرج ميکنند، آدم ميبينند، نيروي انساني به کار ميگيرند ولي خودشان رسوا ميشوند.
من در محرم جايي منبر ميرفتم. جمعيت چند هزار نفري بودند و مسئولين کشوري و لشگري هم ايام عاشورا پاي منبر ميآمدند. رئيس هيأت آمد و اين بچهها را بلند کرد. مسئولين را نشاند. من هم بالاي منبر بودم و گفتم: کسي را که نشسته نبايد بلند کرد. حتي بچه دو ساله را جايي نشسته باشد حق نداري بلندش کني. هر آيت اللهي هم جايي نماز بخواند، نماز آيت الله هم باطل است. اين رئيس هيأت آمد بچهها را بلند کرد، مسئولين را نشاند و منکر شد. من ناراحت شدم. اصلاً قيام امام حسين براي امر به معروف و نهي از منکر است. گفتم: مسئولين از اينکه پاي منبر من در ايام عاشورا آمديد، تشکر ميکنم. اما چون رئيس هيأت بچهها را با زور بلند کرد و شما را نشاند. جاي شما مثل جاي غصبي است. بلند شويد! گفتند: کجا بنشينيم؟ گفتم: هرجا دوست داريد بنشينيد. به بچهها گفتم: سر جايتان بياييد. بچهها پاي منبر آمدند، يک موقع ديدم بچهها از پايين منبر براي من بوس ميفرستند.
يکي از برنامههاي ماهوارهاي هم يک خانم بسيار بسيار بد حجاب را جاي مجري نشاندند. خانم از من ميپرسد: آقاي قرائتي اگر شما در خيابان يک دختر زيبا و زن زيبا را ببيني، چه ميکني؟ گفتم: من! اين تکه بوس فرستادن از ماجراي قبلي را ميبرند و اينجا ميگذارند. اينها که لو ميرود. براي همه هم درست کردند. اما به چه چيزي ميرسند؟ اينها ايمان ندارند. قرآن ميگويد: «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا» (حج/38) خدا از مؤمن دفاع ميکند. يعني خرج کنيد، به کوري چشم شما لو ميرود. بعد از چهار مرتبه که کلاه گذاشتيد، بار پنجم بيدار ميشوند. معلوم ميشود همه حرفهاي شما همينطور بوده است. چوپان دروغگو! يعني وقتي فضاي مجازي سه مرتبه دروغ گفت، چهار مرتبه در سايت دروغ گفتند، دستشان رو ميشود. اينها خودشان را خراب ميکنند.
مسأله تحقير هم خيلي مهم است. يکجا داريم اگر گناه کرديد، «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُم» (هود/3) استغفار کنيد. يکجا داريم گناه تو زياد بود و استغفار تو کافي نيست. رسول الله هم دعا کند، من بخاطر پيغمبر گناه تو را ميبخشم. پس يک گناه را ميگويد: خودت استغفار کن. يک گناه را ميگويد: «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول» (نساء/64) پيغمبر در حق شما دعا ميکند. يک جاي قرآن ميگويد: پيغمبر هفتاد بار هم استغفار کني من اينها را نميبخشم. ميگويد: من چه گناهي کردم؟ ميگويد: تو مؤمنين را مسخره ميکردي؟ دست ميانداختي. ميرفت نماز بخواند سر به سر او ميگذاشتي. ميخواست دين داشته باشد، رفت نماز بخواند به او خنديدي. گفت: غيبت نکنيد، او را مسخره کرديد. حرفها و فکر و سياست او را مسخره کرديد. تقواي او را مسخره کرديد. دختر خواست در فاميل حجابش را حفظ کند، در فاميل او را مسخره کرديد. اين مسخره کردن خيلي مهم است. ميگويد: اگر هفتاد بار تو پيغمبر هم دعا کني من اينها را نميبخشم. چون اينها مؤمنين را مسخره کردند. مواظب باشيم. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة» (همزه/1) يعني واي بر آنهايي که با نيش و نوش و چشم و ابرو و داد زدن، طعنه و کنايه زدند.
روز فتح مکه پيغمبر فرمود: همه مردم مکه را ميبخشم. سه نفر را نميبخشم. گفتند: اين سه نفر چه کردند؟ فرمود: هجو ميکردند! يعني کاريکاتور ميکشيدند. مسخره ميکردند. اينکه زينب کبري(س) فرمود: شام بدتر از کربلا بود، چون در کربلا آدمها را ميکشتند ولي در شام متلک ميگفتند. مسخره ميکردند.
مثلاً دو نفر با هم دعوا ميکنند. بزن بزن ميکنند. در اين دعوا يکي به يکي ميگويد: دزد! بالاخره ميآيند اينها را جدا ميکنند و بعد هم با هم آشتي ميکنند. آن طرف ميگويد: ببين، کتک کاري را کنار بگذار! تو وسط دعوا به من گفتي: دزد! چه چيزي دزديده بودم؟ يعني کتککاريها را از بين ميبرد ولي اين کلمه دزد را فراموش نميکند. ما گاهي يک کاري ميکنيم که دل ميسوزد «الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَة» (همزه/7) قرآن ميگويد: آتش جهنم از درون ميسوزاند. چون ما گاهي يک حرفي را ميزنيم طرف از درون ميسوزد. آدم نميتواند کاري بکند. گاهي وقتها مادر شکايت دخترش را به همسايهها و فاميل ميکند. اين دختر هم نميتواند چيزي بگويد و از درون ميسوزد. ميگويد: من مادرش هستم! مادرش باشي ولي حق غيبت او را نداري. عيبش را به خودش بگو. چرا در مهماني عيب دخترت را ميگويي؟ اين دختر من در کنکور رد شد. پسر من رفت ماشين برداشت و تصادف کرد. يعني تا کسي را ميبينند، هرچه عيب است براي همسايه و فاميل ميگويند. ما حق نداريم بگوييم. نهي از منکر بايد آرام باشد. به خودش باشد. اينکه ما يک چيزي را که نيست، ايجاد کنيم. شايعه درست کنيم. آبروي مؤمن را بريزيم.
اگر من به شما و يا هر ايراني گفتم: خواهر عزيز، دخترم، پسرم! من شما را امشب مکه ميبرم. رايگان! ولي يک شرط دارد. به اندازه يک قاشق چاي خوري لجن برداريد و به کعبه بماليد. اين کار را بکنيد کل مکه هزينهاش با من است. اصلاً راضي نميشوند. ما به کعبه جسارت کنيم؟! چند ميليون خرج مکه تو را من ميدهم. ميگويد: بده ولي من جسارت به کعبه نميکنم. امام صادق فرمود: اي کعبه تو عزيز هستي! بعد فرمود: آبروي مؤمن از تو هم عزيزتر است. چرا آبروي مردم را لجن مال ميکنيم. انشاءالله خدا همه را ببخشد و بيامرزد. ما قيامت را فراموش کرديم.
شريعتي: نکات خيلي خوبي را شنيديم. در آستانهي سال جديد يک تلنگري بود که انشاءالله ياد قيامت را در زندگي و لحظاتمان پر رنگتر کنيم. امروز صفحه 510 قرآن کريم، آيات 30 تا 38 سوره مبارکه محمد در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ «30» وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ «31» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ «32» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ «33» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ «34» فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ «35» إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ «36» إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ «37» ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ «38»
ترجمه: و اگر بخواهيم آنان را به تو مىنمايانيم، آنگاه ايشان را به سيمايشان مىشناسى و در شيوه و آهنگ كلامشان نيز آنان را خواهى شناخت و خداوند (ظاهر و باطن) كارهايتان را مىداند. ما قطعاً شما را مىآزماييم تا از ميان شما مجاهدان و صابران را نشان دهيم و اخبار (و اعمالتان) را آزمايش خواهيم كرد. همانا كسانى كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند و بعد از آنكه برايشان راه هدايت روشن شد، با پيامبر مخالفت كردند، هرگز به خداوند گزندى نرسانند و زود باشد كه خداوند اعمالشان را تباه سازد. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدا را اطاعت كنيد و از رسول (نيز) پيروى نماييد و كارهايتان را باطل نسازيد. همانا كسانى كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، سپس در حال كفر از دنيا رفتند، پس خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشيد. پس سستى نورزيد، تا به سازش دعوت كنيد، با اينكه شما برتريد و خداوند با شماست و هرگز چيزى از (پاداش) اعمالتان را كم نمىكند. زندگى دنيوى، تنها بازيچه و سرگرمى است و اگر ايمان آوريد و پروا پيشه كنيد، خداوند به شما پاداش مىدهد و همه اموالتان را نمىخواهد. اگر خداوند همه اموالتان را بخواهد و به آن اصرار ورزد، بخل مىورزيد و (به سبب همين بخل،) كينههاى شما را آشكار مىسازد. آگاه باشيد! اين شماييد كه براى انفاق در راه خدا دعوت مىشويد، پس بعضى از شما بخل مىورزند و هر كس بخل ورزد، فقط نسبت به خود بخل مىورزد و خداوند غنىّ و بىنياز است و شماييد نيازمندان و اگر روى بگردانيد، قومى غير شما را جانشين شما مىكند كه آنان مثل شما (سست ايمان و بخيل) نباشند.
شريعتي: خيلي خوشحاليم که همراه شما هستيم. فرصت کرديد به کانال برنامه سمت خدا سر بزنيد. مطالب خوبي را دوستان من در کانال قرار دادند. فايلهاي صوتي برنامه در کانال قرار دارد. اشاره قرآني را بفرماييد و بعد هم حسن ختام فرمايشات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي قرائتي: اين صفحه، هر کلمهاش جاي صحبت دارد. ميگويد: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ» همه شما را امتحان ميکنيم. در قرآن حدود بيست مرتبه گفته: امتحان ميکنيم. منتهي يک سؤال هست که مگر خدا نميداند چه کسي خوب است و چه کسي بد است؟ امتحان خدا براي چيست؟ ما که امتحان ميکنيم، نميدانيم. مثلاً من نميدانم مزه آب چطور است؟ ميخورم ميفهمم چطور است. ما امتحانمان به علم است. چون من و شما همديگر را نميشناسيم، همديگر را امتحان ميکنيم که علم پيدا کنيم. خدا امتحانش براي علم نيست. علم دارد منتهي ميخواهد از نوع کارش سر بزند. توسط کار مزد بدهد. يک مثال بزنم. شما ميداني ايشان لحاف دوز است. علم داري. اما تا ندوزد به او نميدهي. علم داري که فلاني چه کاره است اما روي علمت مزد نميدهي. ميگويي: يک کاري انجام بدهند. اين خياط است، ولي تا ندوزد به او نميدهم! خدا هم علم دارد که او چه کاره است. ولي بايد از نوع کارش سر بزند. حضرت امير ميفرمايد: امتحان خدا براي اين نيست که چيزي ياد بگيرد، خدا ميداند. امتحان خدا براي اين است که يک کاري از ما سر بزند. خدا ميداند که چه کاره است ولي امتحان ميکند که از نوع کارش سر بزند. يک پولي ميدهد که ببيند ما سخاوت داريم يا بخل داريم؟ من صد ميليون به تو دادم. گفتم: هشتاد ميليون براي خودت، بيست ميليون براي امام زمان است. ميتواني بدهي يا نه؟ اين امتحان است.
انشاءالله خدا به همه ما توفيق بدهد، چون بخواهيم يا نخواهيم به سمت ابديت ميرويم. «إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيه» (انشقاق/6) يعني با چنگ و دندان به سمت معاد ميرويم. بخواهيم يا نخواهيم! چقدر خوب است که انسان اين سرمايههايي که دارد در بهترين راه خرج کند، با بهترين نيت خرج کند. عمرمان را کجا خرج کنيم؟ ميخواهيم درس بخوانيم، چه کتابي بخريم؟ ميخواهيم رفيق بگيريم، با چه کسي رفيق شويم؟ چه تصميمي بگيريم؟ مورد ازدواج ما با چه موردي باشد؟ انتخاب شغل ما با چه شغلي باشد؟ همه ما در انتخاب امتحان ميشويم. خدا به حق محمد و آل محمد به همه ما توفيق بده در انتخاب امتحان احسن باشيم. خدا در قرآن گفته: کارهاي ما احسن است، دلم ميخواهد تو هم احسن باشي. «أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» (مؤمنون/14)، «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»، «أَحْسَنَ الْحَدِيث» (زمر/23) چند آيه در قرآن داريم که ميگويد: کار من نمره بيست است. بعد ميگويد: دلم ميخواهد «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/18) تو هم بهترين را انتخاب کني. «يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَن» (اسراء/53) حرف ميزني بهترين را بگويي. خدا گفته: من بهترين را گفتم. از تو هم بهترين را ميخواهم.
خدايا هرچه بهترين را در گذشته انتخاب نکرديم، ببخش و از الآن تا ابد مسير همه ما را انتخاب احسن که سعادت دنيا و عزت دنيا و رو سفيدي قيامت در آن باشد، ما را به آن انتخاب احسن موفق بدار.
شريعتي: خيلي بحث خوبي بود و همه استفاده کرديم. از خداي متعال ميخواهم که انشاءالله در پس پردهي باور ما قيامت را به همه ما نشان بدهد و انشاءالله براساس باور به قيامت در زندگيمان رفتار کنيم و تصميم بگيريم. دعاي سلامتي حضرت وليعصر(عج) را همه با هم تلاوت ميکنيم و براي آمدنش دعا ميکنيم.