وظایف ما در برابر پیامبر اسلام

1- ويژگي‌ها و امتيازات پيامبر اسلام
2- ايمان به پيامبر و تسليم بودن در برابر دستوراتش
3- بهره‌مندي از هدايت معصومان، حق طبيعي انسان
4- دفاع از پيامبر در برابر گفتار و رفتار دشمنان
5- غيرت ديني در برابر بي‌حرمتي‌هاي دشمنان
6- لزوم احترام به پيامبر و نام مباركش
7- پرداخت خمس، براي حمايت‌ مالي از دين پيامبر

 

موضوع: وظايف ما در برابر پيامبر اسلام

تاريخ پخش:  20/07/91

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در اين ايامي كه به عزيزترين فرد هستي، رسول خدا توهين شد و همه دنيا و شهرهاي ايران و غير ايران غيرت نشان دادند، گفتيم ما هم به عنوان يكي از افرادي كه جزء امت پيغمبر «إِنْ شاءَ اللَّه‏» مي‌خواهيم باشيم، در درسهايي از قرآن راجع به پيغمبر صحبت كنيم.

دو جلسه صحبت كرديم درباره خصوصيات پيغمبر. انبياء يك صفات عمومي دارند. مثلاً همه آنها معصوم هستند. همه آنها بهترين فرد زمان خود هستند، يك كمالاتي براي همه انبياء است. اما يك چيزهايي پيغمبر ما خصوصي دارد. خصوصيات پيغمبر را در دو جلسه گفتيم، در اين جلسه مي‌خواهيم وظيفه ما نسبت به پيغمبر را بگوييم. حالا خصوصيات را براي كساني كه نشنيده‌اند فهرست وار بگويم.

1- ويژگي‌ها و امتيازات پيامبر اسلام

پيغمبري كه نام و نشانش در تورات و انجيل آمده است. «مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيل‏» (اعراف/157)، پيغمبري كه آخرين پيغمبر است. «خاتَمَ النَّبِيِّين‏» (احزاب/40)، پيغمبري كه به معراج رفت، «أَسْرى‏ بِعَبْدِه‏» (اسرا/1)، پيغمبري كه خدا به او مي‌گويد: «فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً» (نساء/113) فضل خدا نسبت به تو بزرگ است. اين كلمه را براي پيغمبرهاي ديگر نگفته است. پيغمبري كه خدا به او مي‌گويد:«وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ» (قلم/4) درباره هيچ پيغمبري اين تعبير را نكرده است. تنها پيغمبري است كه مي‌گويد: «ثمُ‏َّ دَنَا فَتَدَلىَ‏، فَكاَنَ قَابَ قَوْسَينْ‏ِ أَوْ أَدْنىَ» ‏(نجم/8 و9) نزديك ترين مقام قرب را به خداوند دارد.

تنها پيغمبري است كه خدا به او مي‌گويد: «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (شرح/4) تنها پيغمبري است كه مي‌گويد: مكتب تو كره‌ي زمين را فرا خواهد گرفت. خداوند سه مرتبه در قرآن، سفارش كرده، فرمود: اسلام كره‌ي زمين را خواهد گرفت. اسلام كره‌ي زمين را خواهد گرفت. اسلام كره‌ي زمين را خواهد گرفت. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه‏» (توبه/33) اين تعبير را براي هيچ پيغمبري نگفته است.

تنها پيغمبري است كه خداوند دائماً و فرشته‌ها دائماً بر او صلوات مي‌فرستند. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» (احزاب/56) خدا و فرشته‌ها، «يُصَلُّون‏» فعل مضارع است. صَلّي، يُصَلّي، فعل مضارع براي استمرار است. خدا و فرشته‌ها دائماً «يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» بعد بخشنامه كرده كه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» شما هم «صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (صلوات حضار)

تنها پيغمبري است كه عضو عضوش معصوم است. چشم پيغمبر معصوم است. «ما زاغَ الْبَصَر» (نجم/17)، زبان پيغمبر معصوم است. «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏» (نجم/3)، قلب پيغمبر معصوم است «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏» (نجم/11)، تنها پيغمبري است كه عضو عضوش در قرآن آمده است. «وَجْهَك‏»، «أَقِمْ وَجْهَك»‏ (يونس/105) صورتت، «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (شرح/1) سينه‌ي تو، «الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ» (شرح/3) كمر تو، «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ» (اسرا/29) دست تو، «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ» (حجر/88) چشم‌هاي تو، «بِلِسانِك‏» (مريم/97) زبان تو، «عُنُقِك‏» (اسرا/29) گردن تو، «ثِيابَك‏» (مدثر/4) لباس تو، «قَرْيَتِكَ» (محمد/13)، «نِساءكَ»، «بَناتِك‏» (احزاب/59) كل هستي را خدا يك «رب» خرجش كرده است. «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِب‏» (معارج/40) به شخص پيغمبر كه مي‌رسد، بيش از 240 بار مي‌گويد: «رَبُّكَ» كل مشارق و مغارب يك رب دارد. «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِب‏» ولي به شخص پيغمبر بيش از 240 بار مي‌گويد: «رَبُّكَ». من پروردگار تو هستم.

تنها پيغمبري است كه مي‌گويد: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً» (فتح/1) اما امروز در اين جلسه مي‌خواهيم چه بگوييم. موضوع بحث اين است. وظيفه‌ي ما در برابر پيغمبر.

2- ايمان به پيامبر و تسليم بودن در برابر دستوراتش

اول ايمان، هرچه پيغمبرفرمود بايد اطاعت كنيم. گاهي وقت‌ها مي‌پرسند كه اين حكم ديني را كجاي قرآن نوشته است. اصلاً در قرآن ننوشته باشد. وقتي خدا در قرآن گفته، «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ»، «ما» آنچه، «آتاكُمُ» براي شما آورده است. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ»، هرچه رسول براي شما آورده، «فَخُذُوهُ» بگيريد. چانه هم نزنيد. «وَ ما نَهاكُمْ» هرچه را پيغمبر نهي كرده، «وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/7) هرچه گفته انجام ندهيد، انجام ندهيد. هرچه گفته انجام بدهيد، انجام بدهيد. خلاص! و لذا خيلي چيزها در قرآن نيست ولي در سخن پيامبر هست.

آمد گفت: اسم علي كجاي قرآن است؟ به او گفتم: اسم ابوبكر كجاي قرآن است؟ بنا نيست اسم باشد. مي‌گويد: رهبر شما همان است كه در ركوع انگشتر داد. برو ببين چه كسي داد! اگر رهبر معظم گفت: به فلاني رأي بدهيد. اين خيلي جالب نيست. بايد بگويد: به كسي رأي بدهيد كه چنين است، چنين است، چنين است. خودت برو پيدا كن. معيار بدهيم خود مردم بروند انتخاب كنند. «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» (مائده/55)، «اِنَّما» يعني فط، فقط ولي شما آن كسي است كه در ركوع انگشتر داد. برويد ببينيد چه كسي داد. لازم نيست اسم باشد.

كجاي قرآن نوشته نماز صبح دو ركعت است؟ كجاي قرآن نوشته طواف هفت مرتبه؟ قرآن يك كلياتي را گفته است. ده‌ها هزار حديث ذيل آيات است. به پزشك مراجعه كنيد. اما ديگر پزشك چه كسي باشد؟ پزشك چه نسخه‌اي بدهد؟ چطور با اين نسخه برخورد كنيم؟ آنها را ديگر… وظيفه‌ي ما ايمان به پيامبر است.

بعد هم مي‌گويد اگر ايمان هست، بايد تسليم باشد. آخر گاهي وقت‌ها آدم ايمان دارد ولي تسليم نيست. مي‌گويد: خيلي خوب، باشد. ديگر حالا چاره چيست؟ نه، «وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً» (نساء/65) يعني ايمان عاشقانه، آگاهانه، متواضعانه، و الا دو نفر سر كشاورزي دعوا كردند، گفتند: نزد پيغمبر برويم. رفتند گفتند: ما دو تا دعوايمان شده، حق با چه كسي است؟ پيغمبر حرف‌ها را گوش داد و فرمود: حق با ايشان است. طرف ديگر گفت: بله، بايد بگويي حق با ايشان است. فاميل تو است! پيغمبر خيلي ناراحت شد. گفت: يعني من پارتي بازي كردم. فاميل بازي كردم. آيه نازل شد، «فَلا وَ رَبِّك‏»، «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُون‏» (نساء/65) اين آيه‌ي قرآن است. «فَلا وَ رَبِّكَ» به خدا قسم، به پروردگار قسم، «لا يُؤْمِنُون‏» اينها ايمان ندارند، «لا يُؤْمِنُون‏» ايمان ندارند كساني كه «يُحَكِّمُوك‏» تو را حكم و داور قرار مي‌دهند، اما آنوقتي كه تو مي‌گويي: حق با كيه، نق مي‌زنند. نبايد نق بزنيم. «يُسَلِّمُوا» هم كافي نيست. «وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما» يعني با علاقه. نه زوركي! وگرنه قرآن مي‌گويد: بعضي‌ها زوردكي نماز مي‌خوانند. در حال كسالت، «وَ هُمْ كُسالى‏» (توبه/54) زكات مي‌هند، «وَ هُمْ كارِهُونَ» (توبه/54) نماز با كسالت، زكات با كراهت، مهم نيست. تسليم باشيم، خدا گفته چشم! ايمان به خدا و رسول.

آنهايي كه به حرف پيغمبر گوش نمي‌دهند، ايمان به پيغمبر ندارند، قوانين پيغمبر را عمل نمي‌كنند، قانون چه كسي را عمل مي‌كنند؟ ما كشوري در اروپا داريم كه 119 بار تا حالا قانون اساسي‌اش عوض شده است. خود آمريكا تا به حال 25 بار قانون اساسي‌اش عوض شده است. ما خودمان مي‌بينيم مثلاً صبح مي‌گويند: اينجا يك طرفه است. عصر مي‌گويند: نه دو طرفه است. خودمان مي‌بينيم گاهي يك جايي را خراب مي‌كنند، دومرتبه مي‌سازند. دومرتبه… خود مجلس ديديد، بهارستان اول خانه براي نماينده‌ها ساختند، چند سال شده و نشده دوباره خراب كردند. انسان، انسان است ديگر. هركس مي‌خواهد باشد. آخر ما دستمان را در دست انساني مي‌گذاريم كه او هم مثل ما پشيمان مي‌شود. دستمان را در دست خدا بگذاريم كه دست پيغمبر معصوم است. اصلاً گذاردن دست بشر، در دست غير معصوم جنايت بر بشر است.

3- بهره‌مندي از هدايت معصومان، حق طبيعي انسان

ببينيد، همه‌ي هستي براي بشر است. ابر و باد و مه و خورشيد و فلك… «خَلَقَ لَكُم‏» (بقره/29)، «سَخَّرَ لَكُم‏» (ابراهيم/32) هستي براي بشر… خوب حالا، بشر مي‌خواهيم چه كنيم؟ بشر براي رشد، خوب براي رشد چه كنيم؟ مي‌گويد: دستت را در دست فاسق بگذار. اين رشدت مي‌دهد. اين جنايت نيست؟ كل هستي براي ما آفريده شده است. آنوقت بشر كه بنا است «لِيَعْبُدُون‏» (ذاريات/56) رشد كند، رشد معنوي، انتخابي آزادانه، بگوييم: تو رهبرت يك آدم فاسق باشد. دست بشر در دست غير معصوم ظلم به بشريت است. ظلم به خورشيد است. چون مي‌گويد: «سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْس‏» (ابراهيم/33) خورشيد براي من است. خوب براي اينكه دستم در دست فاسق باشد؟ «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعا» (جاثيه/13) همه‌ي موجودات زمين براي تو است. آنوقت دست من در دست فاسق باشد؟ «سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ» (ابراهيم/33)، «سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْك» (ابراهيم/32)،‏ «سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْس‏»، «سَخَّرَ لَكُمُ القمر» همه را مي‌گويد. ابر و باد و مه و خورشيد، براي تو است ولي رهبر تو يك آدم جنايتكار باشد، فاسق باشد. اين ظلم به بشريت نيست؟

بيشتر شما آموزش و پرورشي هستيد. آزمايشگاه، زمين ورزش، دبير، استاد، گزينش، انتخاب، تقدير، اضافه‌كار، آموزش ضمن خدمت، همه اينها را درست كنيم براي اينكه يك بچه درس بخواند، آنوقت يك خل را سر كلاس بفرستيم. اين ظلم به بودجه آموزش و پرورش نيست. همه بودجه را خرج كنيم كه اين بچه درس بخواند، ولي سر كلاس يك معلم خلي باشد. اگر دست ما در دست غير معصوم باشد، ظلم به بشريت است.

وظيفه دوم، ياري پيامبر است «يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (حشر/8) پيغمبر را بايد ياري كرد. ايمان خالي فايده ندارد. ما در قرآن سه تا ايمان داريم. «آمَنُوا بِه‏» (اعراف/157)، «آمنوا له»، «آمَنُوا مَعَهُ» (بقره/214). «به» يعني به پيغمبر، «له» يعني به نفع پيغمبر، «معه» يعني فداي پيغمبر، «آمنوا به»، «آمنوا له»، «وَ الَّذينَ مَعَه‏» (اعراف/64)، «معه» يعني فقط، وگرنه هم ما به كوه هيماليا ايمان داريم. همه ما مي‌دانيم… مسافت ما با خورشيد چقدر است؟ خوب بعدش چي؟ بله پيغمبر را ياري كنيد. «يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»

4- دفاع از پيامبر در برابر گفتار و رفتار دشمنان

وظيفه سوم، دفاع كنيد. «تُعَزِّرُوهُ» (فتح/9)، از پيغمبر دفاع كنيم. خدا از پيغمبر دفاع مي‌كند. به پيغمبر مجنون گفتند. خدا گفت: «وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ» (تكوير/22) تا به پيغمبر گفتند: مجنون، خدا گفت: صاحب شما مجنون نيست. به پيغمبر گفتند: ابتر! خدا فرمود: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (كوثر/3) خودش ابتر است. «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا» (حج/38) خدا دفاع مي‌كند. ما اگر ايمان داريم بايد دفاع كنيم.

اگر كسي به پيغمبر جسارت كرد، لازم نيست از مرجع تقليد اجازه بگيريد. مي‌شود همان‌جا او را كشت. اين مهم است. اينطور نيست كه آزادي نيست. معناي آزادي اين نيست كه شما به پيامبر جسارت كني. قرآن به ما گفته: به بت پرست‌ها جسارت نكنيد. «لا تَسُبُّوا» (انعام/108) به بت پرست‌ها فحش ندهيد. استدلال كن.

در يكي از جبهه‌ها، يكي از ياران اميرالمؤمنين يك فحش به دشمن داد. حضرت فرمود: چرا فحش دادي؟ گفت: آقا اينها مخالف شما هستند. گفت: خوب مخالف باشند. چرا فحش؟ «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُواسَبَّابِين‏» (شرح‌نهج‌البلاغه/ج11/ص21) من ناراحت هستم كه شما فحش مي‌دهيد. ما منطق داريم. آدمي كه منطق دارد چرا فحش مي‌دهيد؟ معناي آزادي اين نيست كه كسي با لباس شنا سر كلاس فيزيك بنشيند. بگويد: آزادي است. خوب آزادي معنا دارد.

يك كفتر پراني بود مي رفت پشت بام سراغ كفترهايش، صاحبخانه‌هاي همسايه گفتند: آقا «يَا اللَّهُ» بگو. گفت: لازم نيست يا الله بگويم. خانه‌ي خودمان است، پشت بام خانه‌ي خودمان است، كفترهاي خانه‌ي خودمان است.گفت: خيلي خوب. آن همسايه هم يك طبل و يك چوب برداشت و پشت بام خانه‌ي خودش رفت. هروقت كفترها جمع مي‌شدند مي‌زد اين كفترها را، گفت: آقا چرا نمي‌گذاري كفترها بنشينند؟ گفت: خانه‌ي خودم است،طبل خودم است و چماق خودم!
زمان جنگ بود، مدينه بوديم. يك دعا مي‌كنم… خدايا همه‌ي اينهايي كه سفر حج هستند، همه را حج مقبول قسمتشان كن و زيارتشان مبارك كن و سالم به وطن برگردان.

سالهاي قبل بود، زمان جنگ بود، مكه بودم. صدام پيشنهاد كرده بود صلح كنيم. اين عرب‌ها هم در مدينه هي مي‌گفتند: مقصر امام است. صدام كه مي‌گويد: بيا صلح كنيم. چرا امام قبول نمي‌كند صلح شود؟ اين ايراني‌ها نمي‌دانستند به اين عرب چه بگويند. ما آمديم رد شويم، گفتند: حاج آقا بيا ببين اين چه مي‌گويد؟ گفتم: چه مي‌گويي؟ گفت: صدام مي‌گويد: بيا صلح كنيم. چرا امام قبول نمي كند؟ خوب صلح كنيد. من به يكي از اين ايراني‌ها گفتم: يك طاقه از اين پارچه‌ها را بردار و بيرون برو. فرار نكني كه بگويند: دزد هستي. همينطور بردار و بيرون برو. اين هم يك طاقه پارچه را برداشت و بيرون رفت. گفت: كجا بردي؟ گفتم: بيا صلح كنيم. گفت: اِ… صلح كنيم، صلح صلح! گفت: پارچه… گفتم: ما هم همين را مي‌گوييم. زمين‌هايي را كه گرفته پس بدهد، بعد صلح كنيم. تو مي‌گويي: طاقه‌ي پارچه را برگردانيم…

حالا گاهي وقت‌ها بايد مقابله به مثل كرد. دو نفر گفتند: بياييد دروغ بگوييم. منتها دروغ شاخدار! بزرگ ترين دروغ را بگوييم. فكر كنيد. هركدام يك مدتي فكر كردند و آمدند، براي اينكه بزرگترين دروغ تاريخ را بگويند. يك نفر گفت: باباي من يك طويله دارد، اسب كه از اين طرف طويله مي‌خواهد آن طرف طويله برود، چند بار حامله مي‌شد و مي‌زاييد و آخرش هم به آخر طويله نمي‌رسيد. گفت: يعني اينقدر طويله‌ي پدر تو دراز بود؟ گفت: حالا تو بگو. گفت: حالا دروغ من. باباي من هم يك چوب بلندي داشت، هروقت ابر مي‌شد، با چوبش ابرها را جابجا مي‌كرد. گفت: خوب وقتي ابر نبود، اين چوب را كجا مي‌گذاشت؟ گفت: مي‌گذاشت در طويله‌ي پدر تو! (خنده حضار)

5- غيرت ديني در برابر بي‌حرمتي‌هاي دشمنان

گاهي وقت‌ها بايد مقابله به مثل كرد. ياري كنيم پيغمبر را. همين حماسه‌ها ياري است. ما بايد حساس باشيم، غيرت ديني داشته باشيم.

شاه گفت: اسم امام را نبريد. ما گفتيم: حالا كه شاه گفت اسم امام را نبريد، ما اسم امام را مي‌برديم، سه صلوات مي‌فرستيم. براي پيغمبر يكي مي‌فرستاديم، چون شاه روي پيغمبر حساس نبود، روي امام حساس بود. گفتيم: حالا به كوري چشم تو براي امام سه تا صلوات مي‌فرستيم.

معاويه بخش‌نامه كرد، اسم علي روي بچه‌هايتان نگذاريد. امام حسين فرمود: همه بچه‌هايم را علي مي‌گذارم. علي اكبر، علي اوسط…

وقتي آمريكا يا اسرائيل يا هر جنايتكار ديگر مي‌خواهد به پيغمبر ما جسارت كند، ما بايد مثلاً امسال سال 91، حالا من پيشنهاد مي‌كنم. سال 91، 92، هر زني پسر زاييد اسمش را محمد بگذارد. (صلوات حضار)

نيم ميليون محمد داشته باشيم. چون آنها، گاهي وقت‌ها مي‌خواستند حضرت علي را مسخره كنند، يك مناطقي مثلاً مي‌گفتند: علي وَرجه! كه علي را… عَلي يُك، كوچه‌ي علي چَم… چه؟ علي چَم… علي چَم، علي وَرجه، اينها را خوب روي نقشه بود. در مقابل اينها روستاييان ايران سعي مي‌كردند، اسم هم جا را علي آباد بگذارند. ما مثلاً در لغت نامه دهخدا سه هزار تا علي آباد داريم. وقتي او مي‌گويد: علي ورجه، ما بايد بگوييم: علي آباد. وقتي او براي پيغمبر كاريكاتور مي‌كشد، هر زني پسر زاييد، اين هم ذخيره‌ي قيامت، حالا نگو برادرم محمد است، پسر برادرم محمد است. هرچه باشد. در همه خانه‌ها باشد.

يكي از كارهايي كه سابقه هم دارد.من اين را قبلاً در تلويزيون گفتم. امام سجاد پسري به نام زيد داشت. او را كشتند. زيد هم پسري به نام يحيي داشت،او را هم كشتند. زن‌هاي خراسان گفتند: به كوري چشم بني اميه كه امام حسين كه شهيد شد، امام سجاد شهيد، امام زيد شهيد، يحيي شهيد، امسال در استان خراسان، هر زني پسر زاييد اسمش را يحيي مي‌گذاريم. سال 91 هر زني پسر زاييد اسمش را محمد بگذارد. (صلوات حضار)  

در قرآن هروقت به پيغمبر، حالا هروقت مي‌ترسم يك وقت خلاف باشد. بسياري از وقت‌هايي كه يك نيشي به پيغمبر مي‌زدند، فوري خدا از پيغمبر دفاع مي‌كند. «إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّه‏» (توبه/40) شما حمايتش نمي‌كنيد، خدا او را حمايت مي‌كند.

6- لزوم احترام به پيامبر و نام مباركش

وظيفه چهارم، احترام پيامبر، «تُوَقِّرُوه‏» (فتح/9) احترام بگذاريد. نمي‌شود دست بي‌وضو را روي اسم پيغمبر گذاشت. كساني كه پيشاني بند دارند، يا زنجيري گردن كردند، اگر اسم الله، علي، اسم يكي از چهارده معصوم باشد، بدنشان با وضو نباشد، دائماً در حال گناه هستند. يك مسأله‌ي فقهي، زنجير الله است. مي‌گوييم آقا تو كه وضو نداري، دائماً با وضو نيستي. خوب اين الله به بدن تو مي‌چسبد، تو به اسم الله داري ضد الله راه مي‌روي. يا در پلاستيك بگذار، يا در نايلون بگذار، يا روي زير پيراهني بگذار كه به بدنتان نچسبد. احترام كردن، خدا به پيغمبرش احترام مي‌گذارد. «يا أَيُّهَا النَّبِي‏»، «يا أَيُّهَا الرَّسُول‏» (مائده/41). اصلاً دو جاي قرآن مي‌گويد: فقط به خاطر گل روي تو اين كار را كردم. قبله را عوض كردم، «فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها» (بقره/144) قبله را عوض كردم كه تو راضي باشي. «وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‏» (ضحي/5) مقامي به تو مي‌دهم، شفاعت كني كه تو راضي باشي. وظيفه پنجم، بيعت كردن. حالا وقتي پيغمبر نيست، با جانشين پيغمبر بيعت مي‌كنيم. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» (فتح/10) كساني كه با پيغمبر بيعت مي‌كنند، با خدا بيعت مي‌كنند. «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏» (نساء/80) اطاعت از رسول، اطاعت از خداست.

حضرت مهدي(ع) به ما پيغام داد، به شيعه پيغام داد. فرمود: زماني كه دست شما به امام نمي‌رسد، امام زمان(ع) غايب است. مجتهد عادل بي هوس، مجتهد جامع‌الشرايط، جامع الشرايط يعني چه؟ يكي از شرايط عدالت، يكي هم نداشتن هوس، فقيه عادل بي‌هوس.

وظيفه ششم، الگو پذيري، «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21) دوبار كلمه‌ي اسوه در قرآن آمده است. يكي راجع به ابراهيم، يكي راجع به… منتها ابراهيم مقيد است. ابراهيم و اينهايي كه با ابراهيم هستند اسوه هستند، در چه؟ در اينكه در مقابل مشركين قد علم كردند. اسوه بودن، الگو بودن ابراهيم در قاطعيت، در مقابل شرك است. با شرك كوتاه نمي‌آييم. محكم ايستادند در مقابل شرك و مشرك. ولي پيغمبر، «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» هردو اسوه هستند، ابراهيم اسوه هست، پيغمبر هم اسوه هست. منتها خصوصيات دارد. يكي كلمه‌ي «لَ» دارد،  «و لَقَد» اين «لَ» يعني حتماً. اين تأكيد در اسوه بودن ابراهيم نيست. باز كلمه‌ي «قَد»، «قَد» يعني به تحقيق، يعني حتماً، «و لَقَد» لام يعني حتماً، «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» اسوه بودنش زمان بردار هم نيست. در يك موضوع خاص هم اسوه نيست. در همه چيز اسوه است. «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة»

وظيفه بعدي، رجوع به پيغمبر، قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: هر وقت اختلاف داريد، «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُول‏» (نساء/59) اگر اختلاف داريد كه حق با چه كسي است، ببينيد رسول چه مي‌گويد؟ هرچه رسول گفت. داور بايد او باشد. ما بعد از پيغمبر سراغ چه كسي برويم. ببينيم رسول چه گفته است؟ در غدير خم رسول اكرم، چه كسي را معرفي كرده؟ «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ» اگر نزاع داريد، در اينكه بعد از پيغمبر چه كسي است، چه بايد بكنيم، ببينيد پيغمبر چه گفته است؟ آيه قرآن است. «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُول‏».

7- پرداخت خمس، براي حمايت‌ مالي از دين پيامبر

حمايت مالي، پرداخت خمس، حالا بگذاريد من اينجا بگويم. برادرها و خواهرها، اولاً من سيد نيستم كه بگوييد خمس را براي خودش مي‌خواهد. دوم اينكه فقير هم نيستم. خمس را هم بدهند برنمي‌دارم. سوم اينكه از هيچ مرجعي اجازه‌ي گرفتن خمس ندارم. وكيل هيچ مرجعي نيستم. چهارم اينكه خودم هم خمس مي‌دهم. ولي خمس را جدي بگيريد. با مال خمس نداده تجارت نكنيد. دود مي‌شود. دود مي‌شود. ميلياردر هم شويد، خيرش را نمي‌بينيد. بركت را خدا برمي‌دارد. همه امام رضا را قبول داريم. سال تحويل مي‌رويم آنجا، در طول سال دوست داريم براي زيارتش برويم. امام رضا فرمود: كساني كه خمس نمي‌دهند، ما اهل بيت به آنها دعا نمي‌كنيم و به حال خودشان رها مي‌كنيم. امام جواد فرمود: به شيعيان بگوييد، من ضامن هستم خمس بدهيد مال شما كم نشود. مثل درخت انگور، شاخه‌هايش را بزني، انگورش بهتر مي‌شود. خمس هم مشكلي نيست. خيلي چيزها اصلاً خمس ندارد. خانه، ماشين، تلفن، نيازهاي زندگي، او مي‌خواهد عروس شود، جهازيه تهيه كند. او مي‌خواهد داماد شود مسكن تهيه كند. ماشين بخرد، اينها خمس ندارد. چيزي نمي‌ماند، ولي خوب است آدم حساب و كتاب داشته باشد. من كه حالا خدا يك ميليون به من داده، دويست هزار تومانش را خمس بدهم. خمس هم بايد به دست مرجع تقليد برسد. مرجع تقليد را هم خودت انتخاب كن. گاهي آدم به يك آخوندي دلش نمي‌چسبد خمس بدهد، مجبور نيستي به اين آخوندي كه دلت نمي‌چسبد خمس بدهي. برو يك آخوندي كه دلت مي‌چسبد، خمس بدهد. منتها بايد خمس را داد.

اگر يك مورد خاصي است، به آقا بگو: آقا، من خمس بدهكار هستم، اما فلاني و فلاني يك مشكل حادي دارند.شما به من اجازه بدهيد خمس را خرج او كنم. اجازه‌ي آقا را بگير و برو خرج آن جا كه مي‌خواهي بكن. منتها بايد با اجازه باشد. معلوم باشد كه اين پول‌ها براي امام زمان(ع) است.

اگر كسي خمس ندهد در رديف كساني است كه فدك را خوردند، او هم خمس را مي‌خورد. فدك براي حضرت زهرا بود، خمس براي پسر زهراست، امام زمان(ع). چه فرقي مي‌كند؟ مسأله‌ي خمس و حمايت مالي از پيغمبر. اگر مردم خمس بدهند، فقيري نمي‌ماند. يك زماني امام مي‌فرمود: خمس بازار بغداد، براي همه فقرا كافي است. معاملات مي‌كنند، ميلياردي، ولي خمس نمي‌دهند. معتقد هم هستند، مسلمان هستند، ولي همت نمي‌كنند. «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْض‏» (اعراف/176) قرآن مي‌گويد: بعضي‌ها به زمين چسبيدند. بعضي‌ها هم اول زندگي‌شان مي‌گويند: «إِنْ شاءَ اللَّه‏» رشد كنم خمس خواهم داد. رشد كه مي‌كنند، دل نمي‌كنند.

در قرآن يك آيه داريم خيلي آيه‌ي تندي است. مي‌گويد: يك كسي كشاورزي داشت، نزد پيغمبر آمد. مثل اينكه صعلبه بود. گفت: يا رسول الله من كشاورزي دارم، دعا كن وضع من خوب  شود. حضرت فرمود: همين مقدار كه هستي برايت بس است. گفت: نه من مي‌خواهم ترقي كنم. گفت: بس است الآن زندگي تو روي فرم است. بس است! گفت: نه مي‌خواهم ترقي كنم. گفت: به نفع تو نيست. گفت: شما دعا كن. اصرار كرد كه من مي‌خواهم ترقي كنم. خوب ايشان ترقي كرد. ديگر مدينه براي كشاورزي و دامداري تنگ بود. بيرون مدينه رفت. توسعه در توسعه، حضرت فرستاد يك كسي را كه زكات بدهد. گفت: من زكات نمي‌دهم. عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ» اگر خدا از فضلش به ما كمك كند، وضع من خوب شود، «لَنَصَّدَّقَنَّ» (توبه/75) حتماً صدقه مي‌دهم و زكات مي‌دهم. «فَلَمَّا ءَاتَئهُم مِّن فَضْلِهِ بخَِلُوا» (توبه/76) وقتي به او داديم، «بَخِلوا» بخل كرد و نداد. قرآن مي‌گويد: مي‌دانيد با او چه كرديم؟ «فَأَعْقَبهَُمْ نِفَاقًا فىِ قُلُوبهِِم‏» (توبه/77)  بذر و تخم نفاق را در قلبش كاشتيم. يعني انسان سر از نفاق درمي‌آورد.

يكبار پيغمبر در مسجد آمد و به مسجدي‌ها نگاه كرد. «قُم» بلند شو بيرون برو. «قُم»، «قُم» چند نفري را بيرون كرد و گفتند: يا رسول الله چرا اينها را بيرون مي‌كني؟ فرمود: اينها نماز مي‌خوانند و زكات نمي‌دهند. ما كه عاشق امام زمان هستيم بايد امام زمان را ياري كنيم. كمك به امام زمان، كمك به اسلام‌شناسان متقي است. از صد كشور در قم طلبه جمع شده است. بيست هزار طلبه از صد كشور، بالاخره اين حركت بايد امكانات داشته باشد، رشد كند و اسلام را معرفي كند. ما خيلي در تبليغ عقب هستيم. اين قرآن ما به چهل، پنجاه زبان ترجمه شده است. كتاب مسيحي‌ها به دو هزار زبان ترجمه شده است. ما عقب هستيم. ما در تبليغ عقب هستيم.

اين را خيلي زمان‌هاي قبل شنيدم. شايد بيست، سي سال پيش شنيدم. از آيت الله مكارم كه مي‌فرمود: يك رفيقي داشتيم تاجر بود، پولدار بود، پسرهايش هم پولدار بودند. مريض شد. آن زمان هم مثل الآن نبود. بعد از انقلاب پزشكي در ايران خيلي رد كرده است. ولي آن زمان پزشكي ايران متوسط بود. خيلي از دكترهاي ما هم در روستاها، پاكستاني و اينها بودند. مي‌گفت: چون اين پولدار بود، بچه‌هايش او را خارج بردند، بهترين بيمارستان، بهترين اتاق، بهترين و بهترين. پيرمرد را خواباندند. پيرمرد از خواب بيدار شد ديد بالاي سر او نوشته است، بيمار ايراني چنانچه از خواب بيدار شدي، شماره را بگير با شما صحبت مي‌كنيم. شماره را گرفت. گفت: ايراني هستي؟ گفتم: بله. گفت: بيدار شدي؟ گفتم: بله. گفت: مشكلي داري؟ گفتم: نه! شما نگفتي اگر بيدار شدي و مشكلي داشتي، گفتي اگر بيدار شدي، زنگ بزن، من هم بيدار شدم و زنگ زدم. گفت: وقت داري با شما صحبت كنم. نمي‌دانستم مي‌خواهد چه بگويد. گفتم: صحبت كن. گفت: چقدر؟ باز نمي‌دانستم مي‌خواهد چه بگويد. گفتم: پنج دقيقه. مي‌گفت: در پنج دقيقه، يك شعر خواند و يك جوك گفت و دو دقيقه هم از مسيحيت تبليغ كرد. مي‌دانيد چه مي‌گويم؟ يعني دنياي مسيحي، براي پيرمرد ايراني كه دو بعد از نصف شب از خواب بپرد، پنج دقيقه وقت داشته باشد از اين پنج دقيقه‌ها استفاده مي‌كند. ولي ما چه؟ ما از همه امكانات استفاده كرديم؟

ديگر بس است مي‌گويند: وقت تمام شد. دعاي من بحث من باشد. همين بحثي كه كردم دعا كنم.

خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ما را نسبت به پيغمبر اعلي درجه‌ي ايمان، قوي‌ترين ياري، قوي‌ترين دفاع، قوي‌ترين احترام، قوي‌ترين همكاري، قوي‌ترين پيروي، قوي‌ترين الگو بودن، قوي‌ترين رجوع در نزاع‌ها و اختلاف‌ها، قوي‌ترين حمايت مالي، قوي‌ترين نوع تسليم را نسبت به پيغمبر به همه ما مرحمت بفرما و ما را امت خوبي براي پيغمبر قرار بده.

جنايتكاراني كه با انواع برنامه‌ها پيغمبر اسلام را نشانه كردند، «فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلينَ» (صافات/98) قرآن مي‌گويد: خواستند پيغمبر را نابود كنند، ابراهيم را خواستند نابود كنند، در آتش بسوزانند، آتش براي او گلستان شد. آنها هرچه بر عليه اسلام تيراندازي مي‌كنند اسلام شكوفاتر مي‌شود.

نمي‌دانم من در تلويزيون گفتم يا در سخنراني‌هاي ديگر، من بعد از ماجراي دانمارك كه كاريكاتور براي پيغمبر كشيدند رفتم دانمارك. رفتم خانه امام جمعه‌ي دانمارك. گفتم: وضع چطور است؟ گفت: قبلاً سالي چهار پنج نفر مسلمان مي‌شدند. بعد از آنكه توهين به پيغمبر كردند سالي صد نفر مسلمان مي‌شوند. عدو شود سبب خير، هرچه بيشتر جسارت كنند، عصمت پيغمبر، مظلوميت پيغمبر و حمايت‌هاي مردمي بيشتر پرده از اسلام برمي‌دارد. «يَدْخُلُونَ في‏ دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) به كوري چشم دشمن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 

«سؤالات مسابقه»

1- نام پیامبر اسلام در كدام یك از كتاب‌های آسمانی آمده است؟
1) تورات یهودیان
2) انجیل مسیحیان
3) هر دو گزینه
2- آیه 56 سوره احزاب به چه امری فرمان می‌دهد؟
1) درود دائمی بر پیامبر
2) دفاع از حریم پیامبر
3) پذیرش دعوت پیامبر
3- احكام دین اسلام بر چه امری استوار است؟
1) آیات قرآن كریم
2) سخنان پیامبر اكرم
3) آیات قرآن و سخنان معصومین
4- بر اساس آیه 38 سوره حج، چه كسی از مؤمنان دفاع می‌كند؟
1) خداوند متعال
2) پیامبر اسلام
3) فرشتگان الهی
5- آیه 80 سوره نساء به چه امری اشاره داد؟
1) بیعت مردم با پیامبر
2) اطاعت مردم از پیامبر
3) حمایت مردم از پیامبر

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3465

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.