وظايف والدين در تربيت کودکان

برنامه سمت خدا 2 آبان 1395

بسم الله الرحمن الرحيم

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

صبحي گره از زلف تو باز خواهد شد *** راز شب تار بر ملا خواهد شد
تو آيه‌ي وحدتي که با آمدنت *** هر قطب‌نما، قبله نما خواهد شد
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه‌ي شما هموطنان عزيزم. بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان، آرزو مي‌کنم در هرکجا که هستيد بهترين‌ها نصيب شما شود. حاج آقاي قرائتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: امروز هم سرا پا گوش هستيم و بحث شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم. قرآن مي‌گويد: اينهايي که مي‌خواهند نماز بخوانند اگر سالم هستند بايستند. اگر سالم نيستند بنشينند. بيمار جدي هم هستند بخوابند. ما سالها پاي تخته سياه ايستاديم. حالا نشسته هستيم. مثنوي يک شعري دارد مضمون شعر اين است که کسي که سکنجبين مي‌پزد، اگر ديد ترش است شکرش را زياد مي‌کند. بحث امروز ما هم اين است که ترشي زياد شده است، شما بايد شکرش را زياد کنيد. موضوع بحث ما اين است. چون فضاي جامعه، فضاي مجازي و اينترنتي و ماهواره‌اي شده است. اگر در سرما پدر و مادر لباس خوب تن بچه نکنند، سرما مي‌خورند. سرما زياد شده است. زمين‌ها يخ است. اگر کفش بچه خوب نباشد، ليز مي‌خورد. يک مقداري بايد بيشتر دقت کنيم وگرنه خسارت مي‌بينيم.
قرآن مي‌گويد: خسارت اين نيست که شما برج ساختي و کسي نمي‌خرد. يا سکه ارزان شد. به مردم بگو: خسارت واقعي براي کساني است که خودشان را باختند و نسلشان را هدر دادند. ما براي اينکه سرمايه‌گذاري کنيم، الآن فقط در مسائل اقتصادي سرمايه‌گذاري مي‌کنند. آن هم هست. اما سرمايه‌گذاري اصلي اين است که وقتي پدر و مادر از دنيا رفتند يک نسل مؤمني را گذاشته باشند. اين سرمايه‌گذاري است. سرمايه‌گذاري واقعي اين است. به هر حال اگر پدر من مرا خوب تربيت کرده باشد، من اگر الآن حرف حقي را بزنم، ثوابش را پدر و مادر من مي‌برد. اين سرمايه‌گذاري است. سرمايه‌گذاري که فقط آجر و آهن نيست. براي خرجي زن و بچه بايد آن سرمايه‌گذاري هم بشود. «من لا معاش‏ له‏ لا معاد له‏» زندگي هم اصل است. قرآن به دنيا هم عنايت دارد. در قرآن 115 مرتبه کلمه دنيا آمده است. 115 مرتبه هم کلمه آخرت را گفته است. و لذا گفتند: «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَة» سرمايه‌گذاري فقط اقتصادي نيست. کسي روي بچه‌ها سرمايه‌گذاري نمي‌کند.
يک سرمايه‌گذاري است که دولت و ملت با هم بايد بيشتر توجه کنند. ما يک چيزي به نام دانشگاه فرهنگيان درست کرديم. ديپلم را استخدام مي‌کنند، چهار سال دوره مي‌بينند. ليسانس که شد سي سال براي نسل آينده صحبت مي‌کنند. نيت خير است. اما چقدر بودجه دارد؟ مسئولين چقدر روي پا هستند؟ چقدر جدي هستند و بودجه دارند؟ ما دانشگاه فرهنگيان را شنيده بوديم که در اين چهار فقط فنون معلمي ياد مي‌دهند. به ما گفتند: جمعي از اينها فارغ‌التحصيل شدند و امسال وارد آموزش و پرورش مي‌شوند. تو هم براي اينها سخنراني کن. ما براي اولين بار رفتيم و سخنراني ما طول کشيد. به اينها گفتم: پنجاه سال هست معلم هستم. در مورد فنون معلمي حرف‌هايي دارم ببينيد اينها در کتاب‌هاي شما هست يا نه؟ بحث من که تمام شد گفتند: هفتاد درصد از فنون معلمي که گفتي در کتاب‌هاي ما نيست. نياز ما به حرف‌هاي تو بيش از نياز به کتاب‌هاست. محتواي اين کتاب‌ها چيست؟ ما کسي را داريم ممکن است مسلمان نباشد ولي نمره تعليمات ديني‌اش بيست باشد. مسأله‌ي انگيزه، مسأله‌ي محتوا و امکانات و تحصيلات مهم است. اگر شب‌هاي محرم و صفر و ماه رمضان منبر مي‌رويد و براي مردم صحبت مي‌کنيد. مدرسه هم برويد و پنج دقيقه هم براي بچه‌ها حرف بزنيد. پنج دقيقه حرف زدن براي بچه‌ها مهم‌تر از حرف زدن براي بزرگ‌ها است.
پدر و مادرها اول باورهاي خودتان را تقويت کنيد. ماشين نمي‌تواند يک قطار را بکسل کند. اگر خودت ضعيف باشي نمي‌تواني بار کشي کني. ممکن است کسي در مورد خدا و پيغمبر شک کند. هيچکس تا به حال در مورد مرگ شک نکرده است. مرگ هست. بعد از مرگ يا قيامت هست يا نيست. اگر قيامت نبود مذهبي‌ها چقدر ضرر کردند؟ چند دقيقه نماز خواندند. ماه رمضان هم ناهار را چند ساعت عقب انداختند. حالا بر فرض قيامت نبود. مذهبي ضرر نکرده است. اين خانم هفتاد کيلو است. نيم کيلو هم حجابش را رعايت کرده است. قيامت هم نبود، ضرر نکرده است. مثل راننده‌اي که هميشه تجهيزات همراهش هست. اگر نيازي نبود که هيچ. اما اگر قيامت نياز بود که به هزار و يک دليل هست، آن کسي که نماز نخوانده چه مي‌گويد؟ بگويند: اين زبان را ما به تو داديم. با هرکسي حرف زدي. پنج دقيقه هم با خدا حرف مي‌زدي. چه جوابي مي‌دهد؟ ما يک باغ انگور به شما داديم. گفتيم: يک جعبه را هم زکات بده. خمس بده. حالا اگر قيامت هم نبود در صد تا جعبه انگور، دو تا جعبه به فقرا بدهي چيزي نمي‌شود. حالا اگر کسي ندهد، چه وجداني دارد؟ هرکس يک ذره عقل داشته باشد، عقل مي‌گويد: بايد دين داشته باشي. راننده اگر عقل داشته باشد بايد جک و زاپاس را بردارد. اگر نياز بشود و نداشته باشد با مسافرين چه مي‌کند؟
پدر و مادرها راهش اين است که کتاب‌هاي مفيد را مطالعه کنيد. شب‌هاي زمستاني مطالعه زياد کنيد. از پنج عصر تا ده شب مي‌توانيد مطالعه کنيد. يک ساعت مطالعه کنيد. کتاب‌هاي خوب و مفيد را بخوانيد که دو تا نکته درونش باشد. پدر و مادرها بايد خودشان را تقويت کنند. بعضي از پدر و مادرها دچار غرور علمي هستند. فکر مي‌کنند چون ديپلم و ليسانس دارند خيلي باسواد هستند. کسي که ليسانس دارد نه ماه بيشتر درس نخوانده است. چون چهار سال که دانشگاه هستند چهار تا تابستان تعطيل است. چهار تا سه ماه تابستان است. يک سال هيچي! هر سالي 52 جمعه  و 52 پنجشنبه تعطيل است. سالي 104 روز هم پنج شنبه و جمعه تعطيل است. چهار تا 104 تا مي‌شود 416 روز هم پنج شنبه و جمعه تعطيل است.     هر سال 20 روز هم عيد نوروز تعطيل است. چهار تا 20 روز هشتاد روز مي‌شود. بيست روز بين ترم تعطيل هستند. اين جا هم هشتاد روز تعطيل هستند. سي چهل روز هم عاشورا و تاسوعا و 22 بهمن و شب قدر است. از چهار سال اين قدر تعطيل هستند. تازه درس‌هايي هم که خواندند خيلي از درس‌ها ضرورتي نداشته است. آخوند خوب آخوندي است که اگر بميرد جايش خالي باشد. يعني بايد کتابي بخوانيم که اگر نخوانيم احساس کنيم کمبود داريم. چيزي بخوانيم که يک گره‌اي باز کند. مقام معظم رهبري فرمود: ما گفتيم توليد علم، نگفتيم: توليد مقاله. يا رئيس جمهور هم فرموده بود بايد دانشگاه و پژوهش‌ها ما وصل به ثروت شود. يعني نان داشته باشد. اينکه بدانم کوه هيماليا چند متر است به چه دردي مي‌خورد؟
تقويت پدر و مادرها از چند راه است: اول مطالعه کتب مفيد؛ کساني که ليسانس هستند کتاب‌هاي مطهري را بخوانند. مطهري 52 کتاب دارد. سال هم 52 هفته است. هفته‌اي يک عدد از کتاب‌هاي مطهري را بخوانيد. خودشان را باسواد ندانند. قرآن مي‌گويد: «وَ ما أُوتِيتُمْ‏ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (اسراء/85) همه با هم يک ذره سواد داريد. يعني از علم فقط يک اندکي مي‌دانيد.
به من مي‌گويند: ديگر کسي کتاب نمي‌خرد. اين خيلي بد است. سقوط يک جامعه به اين است که نسل نو مطالعه نکنند. اين خيلي مهم است.
مشغله زياد براي خودمان درست کرديم به بچه‌ نمي‌رسيم. در خانه بايد به بچه رسيد. اين شش سال اول براي تربيت خيلي مهم است. با بچه بايد بچه شد. حديث داريم هرکس بچه دارد خودش هم بچه شود. پايين بياييم که اين بچه رشد کند. يکبار حضرت امير خانه يک بچه يتيم آمد و گفت: عزيز! آقا زاده! هرچه گفت اين بچه يتيم همينطور نگاه کرد. اميرالمؤمنين هي گفت و بچه هيچ نگفت. حضرت خيلي ناراحت شد که چرا اين بچه نمي‌خندد. با زانوهايش راه رفت و بع بع کرد. اين يتيم خنديد. يک کسي گفت: آقا شما اميرالمؤمنين هستي. صداي بز درمي‌آوري؟ گفت: مي‌خواهم اين يتيم بخندد. پدر و مادر يک مقدار مشغله‌اش را کم کند و به بچه برسد.
مسأله‌ ديگر اينکه خيلي دنبال رفاه مادي هستيم. فکر روح بچه نيستيم. فکر کمبودهاي معنوي روح بچه نيستيم. بيشتر به لباس بچه مي‌رسيم. براي خريد يک کفش غصه نمي‌خورند. اما اگر براي بچه يک کتاب بخرند گران باشد ناراحت مي‌شوند.
گاهي هم در خانه يک گفتگوهايي مي‌شود در ذهن بچه مي‌ماند. روبروي بچه از گراني جامعه مي‌گويد. بچه نمي‌داند گراني يعني چه! يا اينکه پدر و مادر با هم بد حرف مي‌زنند. نخير نمي‌خواهم! به شما ربطي ندارد. اين بچه ياد مي‌گيرد. اگر بچه در گهواره هست پدر و مادر با هم رابطه نداشته باشند. مقابل بچه نباشند. چون اگر دختر باشد زناکار مي‌شود. پسر باشد زنا کننده مي‌شود. بچه‌ها را بچه ندانيم. گفتن اذان و اقامه در گوش بچه براي اين است که بچه از همان ساعت اول مي‌فهمد. عصباني نشويم. اگر عصباني شديم حرف نزنيم. اگر خواستيم بروز بدهيم مقابل بچه نباشد.
خورشيد بالاي سر ما مي‌تابد، لامپ هم روشن است. اين تناقض است. ما بايد بچه را طوري تربيت کنيم که در تناقض‌ها بتواند تشخيص بدهد. درکش را بالا ببريم. جاده موج دارد ما بايد لاستيک را کلفت کنيم که از اين موج‌ها رد شود. لاستيک دوچرخه در موج‌ها تاب برمي‌دارد. لاستيک تراکتور چون کلفت است از موج رد مي‌شود.
اگر پدر و مادر تلاش کردند تو را از خط خدا دور کنند، براي خدا شريک قائل شوي. درست را بخوان نمازت را هم مي‌خواني. نمي‌گويم درست خوب نيست. بايد با هم باشد. با دو بال بايد پرواز کرد. يک کسي از من پرسيد: چرا کشورهايي که نماز مي‌خوانند ترقي نکردند؟ گفتم: خدا در قرآن فقط «و اعبدوا» ندارد. «و اعلموا» هم دارد. «و اعبدوا» يعني نماز بخوان. «و اعلموا» يعني درس بخوان. هر دو لاستيک بايد باد داشته باشد. وقتي يک لاستيک پنچر است ماشين حرکت نمي‌کند.
قرآن مي‌گويد: اگر پدر و مادر تلاش کردند تو را منحرف کنند، «فَلا تُطِع‏» (فرقان/52) اطاعت نکن. احسان بکن. اما اطاعت نکن. تسليم آنها نشو. گاهي پدر و مادر کج فکر مي‌کنند. «فَلا تُطِعْهُما» (عنکبوت/8) دو بار در قرآن آمده است. يعني اطاعت از پدر و مادر نکن. بي‌احترامي نکن. «براً كان أو فاجراً» حديث داريم خوب باشند يا بد، بايد احترام بگذاريم. ولي تسليم نشويم. چرا؟ براي اينکه گاهي وقت‌ها خدا مي‌گويد: توحيد، پدر و مادر مي‌گويد: شرک. اينجا بايد ظرفيت و قدرت تشخيص بچه را بالا برد. هماهنگي بين پدر و مادر هم مسأله مهمي است. پدر يک برخورد دارد. مادر يک برخورد دارد.
معلم در مدرسه مي‌گويد: سيگار ضرر دارد. بچه مي‌آيد خانه مي‌بيند پدرش سيگار مي‌کشد. هرکس مي‌خواهد سيگار بکشد يک اسکناس آتش بزند. اگر اسکناس را آتش بزنم پولم سوخته ولي ريه‌ام سالم است. اما اگر سيگار را آتش زديم هم پولم مي‌رود و هم ريه‌ام از بين مي‌رود. هرکس خواست سيگار بکشد اسکناس را آتش بزند. هيچکس حاضر نيست اين کار را بکند. عدم هماهنگي بين گفتار و کردار مهم است.
يکي از علما در اجلاس نماز دعوت شد. گفت: پسر جواني داشتم در خانه نماز مي‌خواند. به مادرش گفتم: برو بگو تو که مسجد کنار خانه‌ات هست. چرا نمازت را در خانه مي‌خواني؟ برو مسجد نماز بخوان. مادرش شب به جوان گفت. جوان گفت: به پدر بگو: تو خودت چرا در خانه نماز مي‌خواني؟
گاهي شيوه‌هاي بدي عمل مي‌کنيم. زن‌ها وقتي مي‌خواهند بچه را از شير بگيرند. قديم به سينه فلفل مي‌زدند. اين بچه مي‌آمد شير بخورد مي‌ديد تند است. گاهي هم ما دين را بد معرفي مي‌کنيم. به دين فلفل مي‌زنيم. طوري دين را معرفي مي‌کنيم که قشنگ نيست. مؤذن بد صدا اذان بگويد که جاذبه ندارد. تلويزيون نماز يک آيت الله پير را همراه با جمعي از پيرمردها نشان مي‌دهد. خوب اين که تبليغ دين نيست. آيت الله نماز مي‌خواند ديگر. نماز تربيت معلم‌ هم داريم. نماز دانشگاهي هم داريم. مدارس شبانه روزي داريم. همه نسل نو هستند. اينها را نشان بدهيد.
يک بچه جلوي خانه ايستاده بود گريه مي‌کرد. گفتند: چرا گريه مي‌کني؟ گفت: مي‌خواهم زنگ بزنم دستم نمي‌رسد. گفت: گريه ندارد من برايت مي‌زنم. گفت: مي‌خواهم خودم بزنم. گفتم: بغلت مي‌کنم خودت بزن. بچه را بغلش کرديم. زنگ را زد و پايين آمد. گفت: بيا با هم فرار کنيم! مي‌خواست زنگ بزند فرار کند. حالا هم ما بايد با هم فرار کنيم. نمي‌شود گفت: چه کسي مقصر است. گاهي مسئولين مقصر هستند. گاهي ما مقصر هستيم. دين را شيرين نشان نمي‌دهيم.
کارهايمان را به نماز وصل کنيم. بگوييم: دختر جان اگر نمازت را خوب خواندي برايت گوشواره مي‌خرم. معلم نمره بيست داده به بچه‌اي که درسش خوب است. بنويسد: فرزندم شما که نمره‌ات بيست است،     انشاءالله نمازت هم بيست باشد. زير نمره بيست نصيحت کني گوش مي‌دهد. زير نمره صفر نصيحت جايز نيست.
الآن گدايي روانشناسي مي‌خواهد. يک گدا جلوي تالار عروسي مي‌ايستد، همه شاد هستند. مي‌گويد: من هم دختر دم بخت دارم. عروسي شما مبارک است. انشاءالله دختر من هم جهازيه دار شود. در آن حال خوش کلي پول جمع مي‌کند. يک گدا     جلوي دفتر طلاق مي‌ايستد. زن و شوهر دارند با هم دعوا مي‌کنند، اين مي‌گويد: بده در راه رضاي خدا! اين جايش نيست.
دعا هم همينطور است. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ‏» (ذاريات/18) سحر استغفار کنيد. «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا» (آل‌عمران/38) اينجا بود که دعاي زکريا مستجاب شد. دعا زمان خاصي دارد. ساعات آخر روز جمعه دعا مستجاب مي‌شود. سحر دعا مستجاب مي‌شود. شب عرفه دعا مستجاب مي‌شود. شب قدر دعا مستجاب مي‌شود. گفتگو با خدا زمان خاصي مي‌خواهد. اگر اشکت جاري شد دعا مستجاب مي‌شود. اگر دلت سوخت دعا مستجاب مي‌شود.
اگر خواستيم بچه ما نماز خوان شود بايد با محبت باشد. مسجدهاي ما غمکده است. يعني هروقت صداي بلندگو مي‌آيد، مي‌گويند: يکي مرده است. مردم از اين مسجد خاطره خوشي ندارند. اين آقا در مسجد سرهنگ شد. اين آقا در مسجد سرتيپ شد. بچه‌ها بايد از مسجد خاطره خوش داشته باشند. مسجد فاتحه و مراسم سالگرد نيست. عقد حضرت زهرا در مسجد بود. خبرهاي خوش در مسجد داده مي‌شد. خبرهاي تلخ هم داده مي‌شد. قرآن مي‌گويد: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ‏ وَ أَبْكى‏» (نجم/43) پيغمبر هم مي‌خنداند و هم مي‌گرياند.
ما بايد يک سايت خنده داشته باشيم. دانشگاه و حوزه ما بايد يک سايت خنده داشته باشند. همينطور که براي گريه به مسجد مي‌آيند، براي خنديدن هم به مسجد بيايند. منتهي خنده‌هاي حکيمانه باشد. يعني ضمن خنديدن رشد هم بکند. چون اگر با خنده مردم را غافل کنيم، غافل تعبير بدي دارد. در قرآن براي آدم نا اهل چهار تعبير هست. يک عده مي‌گويند: اينها مثل الاغ هستند. «كَمَثَلِ‏ الْحِمار» (جمعه/5) يک عده را مي‌گويد: «كَمَثَلِ‏ الْكَلْب‏» (اعراف/176) گاهي مي‌گويد: «كَالْأَنْعام‏» (اعراف/179) مثل گاو هستند. يکجا مي‌گويد: «كَالْحِجارَة» (بقره/74) مثل سنگ هستند. يکجا مي‌گويد: از گاو هم بدتر است. «بَلْ هُمْ أَضَل‏» اين از چهار پا هم بدتر است. اينها چه کساني هستند؟ «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون‏» اينها غافل هستند. خنده نبايد ما را از خودمان دور کند.
«أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون‏» يعني غافل از فقرا است. غافل از انرژي‌هايي است که در طبيعت هست. غافل از معاد، غافل از دشمن و توطئه‌هاي دشمن است. غافل از دانستني‌ها است. غافل از اينکه يک مهارتي پيدا کنم. يعني ما را از مسائل اصلي دور مي‌کند و به مسائل فرعي سرگرم مي‌کند. پدر و مادر بايد سعي کنند با بچه بازي کنند اما بچه غافل نباشد. بايد عزم ملي صورت گيرد تا ملت ما مطالعه کنند. دانشجو فقط شب امتحان درس نخواند. هيچکس خودش را فارغ و فاضل و فارغ التحصيل نداند.
شريعتي: امروز صفحه 377 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه نمل براي شما در سمت خداي امروز تلاوت خواهد شد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، طس‏ تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4» أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى‏ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى‏ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9» وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‏ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان‏،طا، سين. آن است آيات قرآن و كتاب روشنگر. كه (وسيله‏ى) هدايت و بشارت براى اهل ايمان است. كسانى كه نماز بر پامى‏دارند و زكات مى‏پردازند و تنها ايشانند كه به آخرت يقين دارند. همانا كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كارهاى (زشت) شان را زيبا جلوه مى‏دهيم تا (همچنان) سرگشته باشند. آنان كسانى هستند كه براى ايشان عذاب بد (و دردناك) خواهد بود و آنان در قيامت زيانكارترين افرادند. به يقين كه تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مى‏كنى. (ياد كن) زمانى كه موسى به خانواده‏ى خود گفت: همانا من آتشى احساس كردم (شما در همين مكان توقّف كنيد)، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعله‏ى آتشى براى شما مى‏آورم، باشد كه خود را گرم كنيد. پس همين كه (موسى) نزد آن آمد، ندا داده شد كه هر كه در آتش و هر كه اطراف آن است بركت داده شد و منزّه است خداوندى كه پروردگار جهانيان است. اى موسى! همانا اين منم خداى عزيز حكيم. و عصايت را بيفكن! (موسى عصا را افكند،) پس همين كه آن را ديد چنان جست و خيز مى‏كند كه گويا مارى كوچك است، پشت‏كنان فرار كرد و به عقب برنگشت. (ما به او گفتيم:) اى موسى! نترس كه پيامبران در آستان من نمى‏ترسند. مگر كسى كه ستم كند؛ سپس بعد از بدى كار خوبى را جايگزين نمايد همانا كه من بخشنده‏ى مهربانم. و دستت را در گريبانت كن؛ سفيد و درخشنده خارج شود، بى‏آنكه عيبى در آن باشد؛ (اين معجزه) در زمره‏ى معجزات نه‏گانه به سوى فرعون و قومش (آمده است) كه آنان قومى فاسق هستند. پس چون آيات و معجزات روشنگر ما به سويشان آمد، گفتند: اين سحرى است آشكار.
شريعتي: حسن ختام فرمايشات شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي قرائتي: گفتيم بايد فضاي خانه را طوري کنيم که در اين فضاي سخت و سرماي تند تبليغات فاسد بچه را لباسي بپوشانيم که سالم بماند. پدر و مادرها بايد يک شماره تلفن اسلام شناس داشته باشند. گاهي بچه‌ها يک سؤالي مي‌کنند پدر و مادر نمي‌توانند جواب بدهند. مثلاً مي‌پرسد: خدا کجاست؟ پدر و مادر نمي‌دانند چه بگويند. در قم هم مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني هست که پاسخگوي همه سؤال‌ها هستند. صدا و سيما بايد شبهاتي را پاسخگو باشد. کتاب‌هاي ديني نسل نو و دانشگاه بايد پاسخ به سؤالات و شبهات باشد. خيلي کاربردي تر مي‌شود. بچه‌ها را با مسجد آشنا کنيم.
پيغمبر ما سرش را روي سجده گذاشت. کوچولوها روي کمر پيامبر رفتند. آنقدر سجده را طول داد تا اينها خسته شدند و پايين آمدند و سرش را برداشت. گفتند: خيلي سجده طولاني شد. فرمود: بچه روي کمرم نشسته بود و بازي مي‌کرد. خواستم بازي بچه به هم نخورد. يکجا داريم پيغمبر نمازش را کوتاه کرد. سريع نماز خواند. گفتند: يا رسول الله چقدر تند نماز خواندي؟ فرمود: سر نماز صداي جيغ بچه شنيدم. فهميدم اين بچه از مادرش جدا شده است. سريع خواندم که مادر به بچه برسد. بايد مراعات حال مردم را بکنيم. اول روزي که مي‌خواهيم نماز را به بچه ياد بدهيم اول واجبات را ياد بدهيم بعد مستحبات را ياد بدهيم.
شريعتي: 09640 شماره تلفن مرکز پاسخگويي به سؤالات ديني هست که حاج آقا فرمودند. بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنيم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=9044

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.