نکاتي از سوره مبارکه کوثر

برنامه سمت خدا 8 اسفند 1395

بسم الله الرحمن الرحيم

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه‌ي شما، سلام به شما و دلهاي آسماني شما، سلام به شما و روح‌هاي دريايي شما، به سمت خدا خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا که هستيد تنتان سالم و قلبتان سليم باشد. حاج آقاي قرائتي، سلام عليکم خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.

شريعتي: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/1-3) حاج آقاي قرائتي امروز از لطايف سوره کوثر براي ما مي‌گويند که ما سراپا گوش هستيم و مي‌شنويم.

حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم. «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

راجع به دين هرکس حرفي مي‌زند، نمي‌تواند دين را معرفي کند. خودش را مطرح مي‌کند. يعني اگر من نکاتي را از سوره کوثر گفتم، اين علم خودم است دارم عرضه مي‌کنم، نه اينکه کوثر اين است. مثل کسي که کنار دريا مي‌رود، يک ليوان آب برمي‌دارد، مي‌گويد: اين آب درياست. بله اين آب دريايي است که تو در ليوان ريختي. کسي که در مورد حضرت امير صحبت مي‌کند، مي‌خواهد بگويد: علم من در مورد علي اين است. ولي اميرالمؤمنين کسي نيست که بشود با زبان‌هاي ما وصفش کرد.

سوره کوثر کوچکترين سوره‌هاست. چه اشکال دارد در لا به لاي بحث بيننده‌ها بخوانند. تقريباً اکثر مردم هم حفظ هستند. با هم بخوانيم و ثوابش را به حضرت زهرا هديه کنيم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» اين با بسم الله چهار آيه است. کوتاهترين سوره قرآن است. ريتم هم دارد، «کوثر، و انحر، ابتر» قرآن خودش موسيقي دارد. نماز ما خودش آهنگ دارد، «رب العالمين، الرحمن الرحيم، مالک يوم الدين، نستعين، مستقيم، ضالين، احد، صمد، يلد، يولد» خود قرآن آهنگ دارد.

من در تفسير نور به اين سوره که رسيدم، يک مقدار بيشتر از باقي سوره‌ها دقت کردم. 82 نکته گير من آمد. يعني اگر ملاصدرا فکر کند بيشتر گيرش مي‌آيد. اگر امام خميني فکر کند، بيشتر گيرش مي‌آيد. ما نفهميديم اين چيست. ما عوام هستيم. مثل اينکه مي‌گويند: نفت چيست؟ مي‌گوييم: اينکه در چراغ است. ولي دنياي پتروشيمي هزار رقم چيز از اين نفت استخراج مي‌کند. ولي عوام مي‌گويد: نفت همين است که در چراغ است. از اين 82 نکته، 20 تا 30 موردش را در تفسير نور آوردم. چون در آستانه شهادت حضرت زهرا هستيم و چند روز بعد هم تولد حضرت زهرا است، گفتم که سوره کوثر را بخوانم. اما نکاتي که نوشتم را بگويم.

عمروعاص را در فيلم حضرت علي ديديد. يک پدري داشت، نااهل بود. به پيغمبر متلک مي‌گفت. مي‌گفت: پيغمبر! تو ابتر هستي. ابتر يعني بي عقبه هستي. چرا؟ چون پيغمبر ما دو پسر داشت، کوچک که بودند، مردند. از پيغمبر فقط زهرا ماند. اثر ماندگار زهرا بود. در دوران جاهليت هم هرکس دختر داشت، نمي‌گفتند: اين عقبه دارد. مي‌گفتند: پسر است که نام پدر را زنده نگه مي‌دارد. هرکس دختر دارد سوت و کور است. پدر عمروعاص به پيغمبر گفت: ابتر! آنوقت سوره نازل شد. به تو مي‌گويد: ابتر؟ خودش ابتر است. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» شانِئ‏ يعني دشمن تو. «شانِئَکَ» دشمن تو است. «هو الأبتَرُ» يعني خود خودش است. و گرنه مي‌گفت: «إِنَّ شانِئَكَ الْأَبْتَرُ» مي‌گويد: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»      مثل اينکه مي‌گويند: با خودت هستيم.

بسم الله در همه سوره‌ها هست و مشترک است. جمله‌اي است که مي‌گويند: همه قرآن در سوره حمد است. همه سوره حمد در بسم الله است. همه بسم الله در «با» بسم الله است. من فکر مي‌کردم، يعني چه؟ در ذهنم اين آمد و ممکن است معناي ديگر هم داشته باشد. «بِسم» يعني به نام خدا. چه کسي مي‌تواند بگويد: به نام او؟ کسي که خدا را قبول داشته باشد. بداند خداوند قادر و رئوف و رحمان و رحيم است. چون اگر رحمت نداشته باشد که من به او توکل نمي‌کنم چون رحم ندارد. وقتي مي‌گويم: به نام او، يعني بيا دست مرا بگير. يعني توکل درونش است. يعني به تو پناه مي‌برم، «اعوذ بالله» درونش است. استنباط درونش است. ايمان به خدا، تکيه به خدا و توکل به خدا و پناهندگي به خدا در مقابل همه خطرهاي پيش بيني شده و نشده، همه در بسم الله است. يعني تمام صفات را مي‌پذيرم و به نام او آغاز مي‌کنم. چون اگر نپذيرم به سمت او نمي‌روم.

کلمه «إِنَّا» يعني ما، در قرآن هم «اني» داريم، هم «انَّا» داريم. «اني» يعني من، «انَّا» يعني ما. يک جاهايي خدا گفته: من اين کار را کردم. يک جاهايي مي‌گويد: ما اين کارها را کرديم. اين مواردش فرق مي‌کند. مثل اينکه آدم يکوقت لباس نازک مي‌پوشد. يکوقت لباس کلفت مي‌پوشد. خوب يک زمستان لباسش کلفت است و تابستان نازک است. يکوقت خدا در مقام توحيد است، اينجا هم مي‌گويد: ما، مثل اينکه مي‌گويد: «وَ أَنَا رَبُّكُمْ‏ فَاعْبُدُونِ» (انبياء/92) مي‌گويد: من، چون در مقام توحيد است. يا مثلاً بخشش فقط کار خداست. مي‌گويد: «أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (حجر/49) من هستم که مي‌بخشم. يکسري کارها بي‌واسطه است مي‌گويد: من کردم. يکسري کارها با واسطه است، نمي‌گويد: من، مي‌گويد: ما. مثلاً باران که مي‌آيد خدا باران را مي‌آورد، اما با واسطه، واسطه چيست؟ خورشيد مي‌تابد. بخار از اقيانوس درياها بلند مي‌شود. بخار متراکم مي‌شود، فشرده مي‌شود، جاذبه زمين پايين مي‌کشد و باران مي‌شود. يعني خدا که باران مي‌دهد، با ابزار است. «إِنَّا خَلَقْناكُم‏» (حجرات/13) چون خلقت ما براي اين است که عروسي باشد، دامادي باشد، پدري باشد، آميزش باشد، حاملگي باشد، يک سيري طي مي‌شود تا ما متولد مي‌شويم. پس خدا هروقت کاري را مستقيم مي‌کند، بي‌واسطه مي‌گويد: من. «أَنَا الْغَفُورُ» بخشش دست خداست و دست کسي نيست. ولي کاري که با واسطه مي‌کند، مي‌گويد: ما. «انَّا أَعْطَيْنا» مي‌خواهد بگويد: ما کوثر را با واسطه داديم. يا در مقابل عظمت که هست مي‌گويد: ما اين کار را کرديم. ما خودمان هم در حرف‌ها همينطور هستيم. مثل مسئوليني که مي‌گويند: ما گفتيم. نمي‌گويد: من گفتم. چون مقام، مقام عظمت است. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» چهار سوره قرآن با «إِنَّا» است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/1)، «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» (فتح/1)، «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً» (نوح/1)، «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» چهار سوره با «إِنَّا» شروع شده است. يک رابطه بين اين چهار سوره هست. نوح اولين پيغمبر اولوالعزم است. کوثر يادگار پيغمبر است، «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» پيروزي اسلام است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» قدر است. يعني شب قدر و قرآن، پيغمبر اولوالعزم، پيروزي اسلام، دامنه اسلام تا قيامت که کوثر است. يعني به چهار زاويه مهم اشاره شده است.

بعد مي‌گويد: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» «عطا» با «اتا» فرق مي‌کند. قرآن مي‌گويد: «آتَيْناكَ‏ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» (حجر/87) در مورد قرآن مي‌گويد: «آتينا». زهرا را مي‌گويد: «أعطَينا». فرق اين دو چيست؟«آتَيْنا» در مواردي گفته مي‌شود که يک چيزي را مي‌دهند، ولي ممکن است پس بگيرند. «اعطي» براي چيزي است که مي‌دهند و ديگر پس نمي‌گيرند. يعني ما زهرا را داديم و ديگر پس نمي‌گيريم. ولي قرآن را مي‌گويد «آتينا» ممکن است وحي را قطع کند. «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَ‏ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلًا» (اسراء/86) اگر بخواهيم وحي را قيچي مي‌کنيم. هرچه منتظر وحي هستيم، وحي نمي‌آيد. «اعطي» هديه‌اي که مي‌دهي و پس نمي‌گيري.

يکوقت کسي نزد پيغمبر آمد، خرما داد و گفت: آقا هديه است. حضرت گفت: دست شما درد نکند. خورد! وقتي خورد، گفت: پولش را بده. پيغمبر خنديد. گاهي هم که پيغمبر خسته مي‌شد، مي‌گفت: کاش آن مرد عرب مي‌آمد و مرا مي‌خنداند. يعني پيغمبر به خنده نياز داشت. يکي از اشکال‌هاي ما اين است که عرضه نداشتيم خنده‌هاي حلال و حکيمانه را توليد کنيم. 38 سال از انقلاب رفت، نتوانستند، حتي نهادهاي فرهنگي، مثلاً ارشاد يک سايت خنده داشته باشد. خنده حکيمانه يعني آدم هم بخندد و هم چيزي ياد بگيرد. خيلي از خنده‌هاي ما دلقک بازي است. اداي همديگر را درمي‌آوريم. لهجه عوض مي‌کنيم. يعني با تغيير قيافه و لهجه و مسخره کردن يک فرد و شخص و روستا و نژاد مي‌خواهيم بخندانيم. خنده‌هاي ما لغو است و حکيمانه نيست. البته من خودم چند سال است به اين فکر افتادم، چون خود من خيلي مردم را خنداندم. يعني سه سال فيلم اول انقلاب مرا سال 57 و 58 و 59 هزار بار مردم را خنداندم، در هر بحثي چند بار، يعني خنده، حکمت، تمثيل، خاطره، اينها چيزهاي خوبي است. قرآن مي‌گويد: من مي‌خندانم. «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ‏ وَ أَبْكى‏» (نجم/43) خدا هم مي‌خنداند، هم مي‌گرياند. ما همينطور که در عزاداري بايد حق اهل‌بيت را ادا کنيم و مظلوميت آنها را مطرح کنيم، در وقت خنده هم بايد خنده‌هاي حکيمانه داشته باشيم. صدا و سيما مي‌تواند يک کاري کند. همين برنامه سمت خدا مي‌تواند بگويد: هرکس يک خنده حکيمانه، يعني يک خنده که نکته درونش باشد. يعني به بصيرت آدم اضافه کند، در چهار سطر بنويسد. ممکن است هزارها ورقه کاغذ بيايد و شما انتخاب کنيد، به مناسبت اعياد بگوييد. تولد امام رضا مي‌شود تلويزيون پخش کند. مناظرات امام رضا را يک کانال بگويد. کمالات يک بحث باشد. لطايف يک بحث باشد. از خود مردم کمک بگيريم چيزهاي خوبي به ذهنشان مي‌آيد.

در سوره کوثر خدا پنج بار به پيغمبر مي‌گويد: تو! «أَعْطَيْناكَ»، «فَصَلِّ» يعني تو، «وَ انْحَرْ» يعني تو، «شانِئَكَ» يعني تو، يعني محور پيامبر است. اين جاي ديگر هم هست. «ربّ‏ النّاس‏» شايد سه چهار مورد در قرآن باشد. «ربکم»، «ربهم»، «رب المشرقين»، «رب المشارق»، تمام رب‌هايي که در قرآن است بالاترينش شانزده مورد است. ولي به پيغمبر 240 بار «رَبُّک» مي‌گويد. «رَبُّک» يعني من مربي تو هستم. خيلي مهم است. کل مشارق و مغارب را يک «ربّ» خرجش مي‌کند. ولي به شخص پيغمبر مي‌گويد: «رَبُّکَ». هيچ پيغمبري عضوهايش در قرآن نيامده است. اما عضو عضو پيغمبر ما در قرآن آمده است. «وَجهَکَ» صورت تو، «عَينَيکَ» چشم تو، «لسانَکَ» زبان تو، «عُنُقِکَ» گردن تو، «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك‏» (شرح/1) سينه تو، «ظَهرَکَ» کمر تو، «يَدَکَ» دست تو، «قَريَتَکَ»، «نِسائَکَ»، «بناتِکَ» هيچ پيغمبري اين رقمي عضوش در قرآن نيامده است. «قَريَتَکَ» اينها عنايت خداوند به پيغمبر اسلام است. حالا اين پيغمبر ما که عصاره همه انبياء است، يک يادگار دارد و آن زهرا(س) است.

چون در آستانه شهادت هستيم يک مقدار از قرآن بگويم. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» کوثر يعني کثير، کثير يعني زياد. در قرآن دو سوره به نام کثير است. يکي سوره تکاثر است، «أَلْهاكُمُ‏ التَّكاثُر» (تکاثر/1)، «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» کوثر و تکاثر هردو يعني زياد. منتهي يک زياد مبارک، يک زياد منفي. کوثر يعني خير زيادي که با برکت است. شن‌هاي بيابان هم خيلي است. ولي برکت ندارد. ولي گاهي وقت‌ها برکت دارد. چون گاهي آدم با يک قلم و خودکار و خودنويس صد تا نامه مفيد مي‌نويسد. گاهي با يک خودنويس خيلي گران يک نامه مفيد نمي‌نويسد. هم خير زياد باشد و هم با برکت باشد. خير زياد توأم با برکت، هم بايد خير باشد، هم بايد زياد باشد و هم بايد همراه با برکت و ماندگار باشد. يکبار ديگر سوره کوثر را با هم بخوانيم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» پيغمبر ما به تو کوثر داديم. کوثر يعني چه؟ مصاديقي را گفتند، يعني امت تو زياد مي‌شود. «لِيُظْهِرَهُ‏ عَلَى الدِّينِ كُلِّه‏» (توبه/33) مکتب تو، اسلام دنيا را مي‌گيرد. خُلقت مهم است. «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ‏ عَظِيمٍ» (قلم/4) مقام شفاعت داري. «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‏» (ضحي/5) همه اينها خير زياد است. اما آخر آيه، اول آيه را معنا مي‌کند. چون گاهي وقت‌ها در شعر ممکن است که بند دوم، بند اول را تکميل کند. مثلاً شما بگويي: شير ديدم. آدم ذهنش مي‌رود چه شيري ديدي؟ شير خوردني، شير گاو، شير سماور، شير جنگل؟ اگر گفتي شير را ديدم، بعد بگويي: در حمام! در حمام که شير نيست، پس يعني يک مرد شجاع را ديده است! اينجا هم آخر آيه مي‌گويد: دشمنت بي‌عقبه است. معلوم مي‌شود يک کسي به پيغمبر گفته: بي عقبه، خدا مي‌گويد: خودت هستي. دشمنت بي عقبه است. من يک دختر به پيغمبر دادم، ببين چقدر سيد است. اينهايي که پدرشان سيد است، سيد هستند. اينهايي که مادرشان هم سيد است، آنها هم سيد هستند. منتهي اينکه نبايد خمس بگيرند، يک حکم فرعي است. ممکن است کسي کاري کند و ثواب شهيد داشته باشد، منتهي در مزار شهدا خاکش نکنند. بگويند: اين قطعه زمين براي کساني است که در جبهه شهيد شدند. حالا کسي هم که داشته جبهه مي‌رفته، ممکن است در اثر تصادف، در راه جبهه از دنيا رفته باشد، ممکن است پاداش شهيد هم به او بدهند. اما بنياد شهيد قانون خودش را دارد. اما اجر شهيد را دارد.

دشمنت ابتر است. آن کسي که پدرش سيد است، سيد است. آن کسي هم که مادرش سيد است هم سيد است. پدر و مادر هم سيد باشند، چه بهتر. حالا ساداتي که پدرشان سيد است، يا مادرشان يا هردو، در هر منطقه‌اي دست بلند کنند، ببينيم از يک دختر چه نسلي مانده است! حتي فخر رازي از علماي بزرگ اهل سنت است. مي‌گويد: «زهرا واقعاً کوثر بود. امام صادق از اوست. امام باقر از اوست. امام رضا از اوست. مهدي از اوست!» يک ذريه و نسلي از زهرا مي‌آيد، امام خميني مي‌شود. علامه طباطبايي مي‌شود. چقدر خير کثير هست. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» ما به تو خير زياد داديم.

الآن مثلاً کسي مي‌گويد: من ديپلم گرفتم، بروم دانشگاه يا طلبه شوم؟ ما الآن الحمدلله وفور دانشگاه داريم. دانشگاه علمي کاربردي، آزاد، پيام نور، اينها صدها هزار تحصيل کرده تحويل دادند. ما الآن مشکل ليسانس و فوق ليسانس نداريم. ولي طلبه نداريم. تقريباً نيمي از مساجد ما طلبه و پيشنماز ندارد. قاضي کم داريم. گاهي يک پرونده تا به قاضي برسد طرف بايد مدتي بازداشت شود تا قاضي به پرونده رسيدگي کند. امام جمعه خيلي جاها نداريم. گرچه يکوقتي بيست تا امام جمعه داشتيم و الآن هشتصد نفر داريم. ولي باز هم اگر کسي دوست دارد درس آخوندي بخواند، الآن کوثر اين است که بيايد طلبه شود. علم کوثر است، ما مي‌توانيم خودمان را کوثر کنيم. يعني با نيت‌مان مي‌توانيم در همه خيرها شريک باشيم.

الآن من در تلويزيون حرف مي‌زنم. شما پاي تلويزيون نشستي، از حرف‌هاي من خوشحال مي‌شوي. مي‌گويي: امروز شيخ خوب حرف زد. الحمدلله! تا گفتي: الحمدلله، در کار من شريک هستي. من آب مي‌خورم. مي‌توانم اين آب خوردن را کوثر کنم، چطور؟ يک آب خوردن طبيعي داريم. اين مهم نيست چون گربه و گنجشک هم تشنه شوند، آب مي‌خورند. آب خوردن مکتبي اينطور است که بگويي: سلام بر حسين و لعنت بر يزيد! اين ياد امام حسين و عطش و کربلا و عصمت و شهادت مهم است. يک آب خوردن ميلياردي داريم. آب مي‌خوري مي‌گويي: خدايا! براي هر قطره‌ي آبي که به حق نازل شده و به حق مصرف شده است، الحمدلله! چند ميليارد آب به حق نازل شده و به حق مصرف شده است. يک الحمدلله بيشتر نمي‌گويي. منتهي مي‌گويي: هر قطره آبي که به حق نازل شد و به حق مصرف شد. يک الحمدلله مي‌گويي ولي در ميليارد ميليارد شريک هستي. ما مي‌توانيم به همديگر خير برسانيم.

لامپي که مي‌زني يک جايي بزني که کوچه روشن شود، راهرو خانه هم روشن شود. مي‌روي ميوه بخري، نان بخري، برف آمده، بگويي: براي پيرزن همسايه هم يک نان بخرم. تو که در صف نان هستي، مي‌روي نان بگيري، دو تا بگير. نماز جمعه مي‌روي، يک نفر را هم سوار کن ببر. مي‌خواهيم برويم قدم بزنيم، بگوييم: از اين خيابان برويم در خانه عمه هم يک سلامي بکنيم! امام رضا(ع) به امام جواد نامه نوشت: از دري برو که مردم تو را ببينند و کمک آنها بکني. آخر بعضي از مسئولين مي‌گويند: اگر در نمازخانه برويم، دور ما جمع مي‌شوند. اينکه انسان بتواند کارش را کوثر کند. وقف، کوثر است. کمک به قرآن کوثر است.

يک نوشته‌اي دست من رسيد که ما حدود هزار روحاني و طلبه‌ي جوان، در ايام عيد در امامزاده‌ها مي‌نشينند، چون ايام تعطيل است، خيلي‌ها به امامزاده‌ها مي‌روند. اينهايي که به امامزاده مي‌روند اگر سؤالي هم دارند، پاسخ به سؤالات بدهند. طلبه در خانه‌اش بود، امامزاده و مردم هم هستند ولي از هم جدا بودند. الآن اوقاف مي‌آيد اين طلبه را گزينش مي‌کند، يک دوره‌هاي کوتاه هم برايشان مي‌گذارد. مي‌گويد: شما بنشينيد، اينهايي که زوار هستند، مي‌آيند تابلو بزنيد، پاسخ به سؤالات! يک کسي يک سؤالي دارد، پاسخ بدهيد. آدم مي‌تواند از فرصت‌ها استفاده کند.

ما فقط غصه خواهيم خورد که مديريت نکرديم. يک آيه در سوره ابراهيم داريم، آيه 32 تا 36 است. خدا مي‌گويد: همه چيز به تو دادم. «سَخَّرَ لَكُمُ‏ الْأَنْهارَ» (ابراهيم/32) نهرها را در اختيارت گذاشتم. «وَ سَخَّرَ لَكُمُ‏ الشَّمْسَ وَ الْقَمَر» (ابراهيم/33) خورشيد و ماه، «سَخَّرَ لَكُمُ‏ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ» (ابراهيم/33)، «سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ وَ الْفُلْك‏» (حج/65) کشتي، پنج، شش مورد «سَخَّرَ لَکُم» در اين سوره ابراهيم آمده است. اين همين است که شاعر مي‌گويد: «ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند» آخرش مي‌گويد: پس همه چيز داده، گير کجاست؟ مي‌گويد: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ‏ كَفَّارٌ» (ابراهيم/34) مديريت تو ضعيف بود.

اين راهيان نور، بالاخره جوان‌ها يک جايي مي‌خواهند بروند. يک برنامه‌ريزي شده که اينها بروند قسمت‌هاي جنگ را ببينند، جوان‌هاي ما چطور هشت سال در مقابل حمله دنيا بر ايران، مملکت را نگه داشتند؟ تو که مي‌خواهي ببري، بصيرت هم به اين نوجوان بده. ما مي‌توانيم خودمان را کوثر کنيم. يعني يادداشت‌هايمان را در اختيار ديگران بگذاريم. به ديگران مشورت بدهيم.

پزشک است در يک محله زندگي مي‌کند، در مسجد اعلام کند که من هفته‌اي يک شب، دو شب در مسجد مي‌آيم و طبابت مجاني مي‌کنم. بيايد نماز بخواند و خدا هم پس مي‌دهد. يعني پزشکي که خودش را هفته‌اي يک شب در اختيار مردم گذاشت، مردم هم قدرداني مي‌کنند. يک زماني همين پزشک کار داشته باشد، مردم نوکرش مي‌شوند. چون تو نوکر ما شدي، من هم نوکر تو مي‌شوم. فکر نکنيم که به ما ابلاغ نشده است و شرح وظيفه ما نيست. اصلاً اگر کارهايي که مي‌کنيم شرح وظيفه باشد که با دنيا فرقي نمي‌کنيم. هنر ما اين است که کاري که شرح وظيفه ما نيست انجام بدهيم. يعني اگر شما سلام کني و من جواب بدهم که دليل بر تواضع من نيست. جواب سلام واجب است. هنر اين است که تو سلام نکردي و من به تو سلام کنم. اين فضيلت است. بخشنامه نشده، مأموريت نيست، اضافه کار نيست. مرخصي نيست. اين به ما اهميت مي‌دهد. اينقدر مردم پلو و غذا دادند، ولي براي «وَ يُطْعِمُونَ‏ الطَّعام‏» (انسان/8) سوره‌ي «هل أتي» نازل شد. آنجا نه بخشنامه بود و نه چيزي، از خودشان کندند و به ديگران دادند. ما به تو کوثر داديم. ما پولمان کم است. فکرمان، علم‌مان، اجرتمان، عمرمان همه کم است اما نيت ما که کم نيست. من گاهي وقت‌ها دعا مي‌کنم و ديگر کار به استجابتش ندارم. مي‌گويم: اصلاً اين دعا مستجاب نشود. اين دعا چقدر مرا بالا برد. مثلاً در دعاي عهد مي‌گويد: «زنة عرش الله» وزنش وزن عرش خدا، حالا عرش خدا کجاست؟ نمي‌دانم. «مداد کلماته» دانه دانه کلمات خدا، «في مشارق الارض و مغاربها سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» کوه‌ها، دشت‌ها، درياها، بحرها، وزن عرش خدا، يعني وقتي مي‌خواهد دعا کند، ذهن ما را به کهکشان‌ها مي‌برد. دعاها ما را رشد مي‌دهد. «اللهم اغن کل فقير» کُلَّ، کُلَّ!

حضرت زهرا نماز شب که مي‌خواند، امام حسن مي‌گويد: ديدم که مادرم از سر شب تا صبح به همسايه‌ها دعا کرد. گفت: به خودت دعا نمي‌کني؟ گفت: اول همسايه! به جاي «ني» بگو: «نا» مي‌خواهي بگويي: «اهدني» بگو: «اهدنا». «السلام عَلَيَّ» غلط است. بگو: «السلام علينا» اينهاست که ما را باز مي‌کند.

«فَصَلِّ» اين «فَ» يعني فوري، تشکر بايد فوري باشد. همين که چاي را گذاشت بگو: دست شما درد نکند. يک آقايي يک عمر چاي مي‌خورد، مي‌گويد: شب عيد، عيدي را خواهيم داد. بابا همين الآن هم بگو: دست شما درد نکند! «فَصَلِّ» يعني فوري. «صَلِّ» يعني نماز، پيداست نماز بهترين عبادت است. خود نماز هم کوثر است. يعني کمالي نيست جز اينکه در نماز هست. جواب کوثر، کوثر است. بعضي گل فروشي‌ها، کلمه گل را هم روي مغازه‌ها با گل مي‌نويسند. مي‌گويد: پيغمبر من به تو زهرا دادم. تشکر کن. اما تشکر فوري باشد. نماز بخوان، خود نماز کوثر است. شما کمالي پيدا نمي‌کني جز اينکه در نماز هست. انتخابات در نماز هست. اين آقا را قبول نداري، مسجدي برو که آقا را دوست داشته باشي. حضور در صحنه کوثر است. «قد قامت الصلاة» مردمي بودن کوثر است. در مسجد همه با هم هستند. اينطور نيست که صف اول براي کساني باشد که بنز دارند. صف دوم براي کساني باشد که تويوتا دارند. همه با هم بحول الله! در رابطه با رهبر همه يکسان هستند. يعني اينهايي که به مسجد مي‌آيند، رابطه‌شان با پيشنماز يکسان است. همه با هم سمع الله، همه با هم بحول الله، ياد شهيد در نماز هست. مهر کربلا! خورشيد در نماز هست، با تشخيص ظهر. «لِدُلُوكِ‏ الشَّمْس‏» (اسراء/78) ماه در نماز هست. براي نماز اول ماه و آخر ماه، ستاره در نماز هست براي تشخيص قبله، آب در نماز هست براي وضو و غسل. خاک در نماز هست. براي سجده و تيمم. قيامت در نماز هست، «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» در چه خطي هستي؟ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم‏» طرفدار چه کسي هستي؟ «َأَنْعَمْتَ عَلَيْهِم‏» مخالف چه کسي هستي؟ مغضوبين و ضالين. ورزش در نماز هست، حرکات رکوع و سجود. ادب در نماز هست. تا آقا حرف مي‌زند تو حرف نزن. صدايت بلندتر از آقا نباشد. اطاعت در نماز هست.

يکوقت من حساب کردم 135 نکته در نماز پيدا کردم. اسمش نماز است اما خود نماز کوثر است. اينهايي که نماز را سهل انگاري مي‌کنند، پشيمان خواهند شد. اين زباني که خدا به تو داده است، با گوشت حرف مي‌زني. با پي مي‌بيني، با استخوان مي‌شنوي، دو دقيقه هم با خدا حرف بزن. چه گناهي کرديم که از حرف زدن با خالق محروم شديم و با حرف زدن با مخلوق سرگرم شديم؟ تو که 24 ساعت با مخلوق حرف مي‌زني، پنج دقيقه هم با خالق حرف بزن. خدا مي‌گويد: بيا، ما دهان کجي مي‌کنيم. «تحبب إلي و هو غني‏ عني‏» (بحارالانوار،ج94، ص192) هي خدا مي‌گويد: بيا. مثل پدربزرگي که به نوه مي‌گويد: آقاجان بيا! اين پشت مي‌کند. گناه مي‌کنيم مي‌بخشد. انگار خدا از ما خجالت مي‌کشد. «كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِى‏» (مصباح‏المتهجد،ص587) يعني من خلاف کردم و تو بايد مرا رسوا کني. مي‌گويد: نه! هرچه هم خلاف کردي، من نمي‌گذارم لو بروي. مي‌گويد: خدايا عوض اينکه من خجالت بکشم، انگار تو خجالت مي‌کشي. يک چنين خداي به اين خوبي، «فَصَّلِ لِرَبِّكَ» باز هم مي‌گويد: «لِرَبِّک» يعني خود نماز تو را تربيت مي‌کند. مي‌گويد: نماز بخوان چون خدا رب تو است، مي‌خواهد تو را تربيت کند، راه تربيت تو نماز است. نماز خوب تو را تربيت مي‌کند. مثل کسي که لباس مي‌شويد. کسي که لباس مي‌شويد، دستش هم پاک مي‌شود. غذايش هم هضم مي‌شود. عرق بدنش هم درمي‌آيد. ايام فراغتش هم پر مي‌شود. در لباس شستن همه اينها هست.

کارهاي خوبي دارد براي نماز مي‌شود. الآن رقابتي است بين اينکه درهاي مساجد باز باشد. ولو صبح‌ها مشتري کم است. ولي در مسجد بايد باز باشد. درست نيست در مسجد بسته باشد. قرآن به ما گفته: حتي تنها هم هستي باش، «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ» (سبأ/46) خدا مي‌گويد: يک نصيحتي به تو مي‌کنم. «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى» دو تايي بوديد، بوديد. نبوديد تنهايي، تنها برو نمازت را در مسجد بخوان. کارت را بکن. نماز تو را تربيت مي‌کند. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ»، لِرَبِّکَ يعني بايد اخلاص هم داشته باشي.

«وَ انْحَرْ» شتر هم بايد بکشي، نبايد بز بکشي. يعني نماز بايد خالصانه باشد. شتر باشد چون بايد سخاوتمندانه باشد، من به تو زهرا دادم. کسي که کوثر دارد، نبايد بز و ميش بکشد، بايد قرباني بزرگ بدهد. کسي که پولدار است نبايد درون صندوق کميته امداد پول خرد بياندازد. پول خرد براي کساني است که فقير هستند و پولي در جيب ندارند. ولي تو که وضعت خوب است يک دختر را جهاز بده. حضرت زهرا جهازيه دادن را به ما ياد داد. لباس عروسي‌اش را به فقير داد. با اينکه خودش عروس بود، وسط راه لباسش را درآورد و به فقير داد.

الآن عيد نزديک است. همه در عيد تخمه کدو مي‌شکنند. تخمه کدو شکستن هنر است؟ آدم بيست روز تخمه کدو بشکند؟ در فاميل پنج نفر پولدار هستند. پنج نفر هم فقير هستند. نود نفر هم نه فقير هستند و نه پولدار هستند. اين پنج نفر پولدار عيد که جمع مي‌شوند صله رحم کنند، دور هم جمع بشوند و بگويند: ما پنج نفري وضعمان خوب است، بياييد جهازيه فلان دختر را جور کنيد. بياييد فلان پسر را داماد کنيم. کمک کنيم. گاهي وقت‌ها تنهايي هم نمي‌شود ولي چند نفري مي‌شود.

يکوقت کسي نزد پيغمبر آمد، گفت: من پول ندارم تجارت کنم. گفت: برو کار کن. گفت: کار نيست. گفت: برو از خانه‌ات يک چيزهايي را بياور و بفروش. گفت: در خانه چيزي ندارم. گفت: برو ببين! اين شخص ناراحت شد، که من مي‌گويم: نيست، پيغمبر مي‌گويد: يک چيزي بياور. رفت يک نمد و موکت پاره را آورد و گفت: يا رسول الله در خانه ما همين بود. گفت: باشد. فرش پاره را گرفت و به اصحاب فرمود: چه کسي اين را مي‌خرد؟ گفتند: ارزش ندارد ولي ما يک درهم مي‌خريم. پيغمبر واسطه شد فرش فروش رفت. يک درهم را گرفت و به مرد داد. گفت: برو يک کله‌ي تبر را بگير و بيا. به اصحاب فرمود: چه کسي دسته‌ي تبر در خانه‌اش دارد؟ يکي از اصحاب رفت و دسته تبر آورد. پيغمبر دسته تبر را گرفت و درون تبر جاسازي کرد، گفت: اين ابزار کار تو، برو هيزم بکن! يعني وقتي خواست توليد کار کند، پلاس را از درون خانه آوردند. فروختند، با پولش کله تبر خريدند. يک نفر چوبش را داد، پيغمبر نجاري کرد و ابزار توليد را درست کرد. هيچ کشوري بيست روز تخمه کدو نمي‌شکند. کاري کنيم که عيد و صله رحم ما کوثر شود.

شريعتي: دعا کنيد و همه آمين بگوييم.

حاج آقاي قرائتي: خدايا هرچه از عمرمان، فکرمان، زبانمان، نگاهمان، مالمان، نسلمان تلف کرديم و مي‌توانسته خير زياد و کوثر باشد، عقلمان نرسيد و از دست داديم، از دست داده‌هاي گذشته ما را ببخش و بيامرز. از الآن به بعد هر نعمتي به ما دادي، آن نعمت در راه رضاي تو کوثر شود.

شريعتي: امروز صفحه 503 قرآن کريم، آيات 6 تا 14 سوره مبارکه احقاف در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.

«وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ‏ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ «6» وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «7» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى‏ بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى‏ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ «11» وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى‏ لِلْمُحْسِنِينَ «12» إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «13» أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «14»

ترجمه: و آنگاه كه مردم محشور شوند، آنها دشمن‏شان خواهند بود و عبادتشان را انكار خواهند كرد. و هرگاه آيات روشنگر ما بر آنان خوانده شود، كسانى كه كفر ورزيدند، در باره حقى كه برايشان آمده، گويند: اين سحر آشكار است. يا اين‏كه مى‏گويند: (آنچه را پيامبر آورده) افتراست. بگو: اگر من آن را بافته و دروغ (به خدا) بسته باشم، (در آن هنگام) شما در برابر قهر خداوند نمى‏توانيد از من دفاع كنيد. خداوند به آنچه در آن وارد مى‏شويد (و به گفتگو و جدال مى‏پردازيد) آگاه‏تر است. براى گواه بودن ميان من و شما خداوند كافى است و اوست بسيار آمرزنده و مهربان. بگو: من در ميان پيامبران، بى‏سابقه نيستم و نمى‏دانم با من و شما چگونه عمل خواهد شد و جز آنچه به من وحى مى‏شود از چيز ديگرى پيروى نمى‏كنم و من جز هشدار دهنده‏اى آشكار نيستم. بگو: اگر (اين قرآن) از نزد خدا باشد و شما به آن كفر ورزيد، در حالى كه گواهى از بنى‏اسرائيل، بر همانند آن (يعنى تورات) گواهى داده و ايمان آورده، ولى شما (همچنان) تكبّر ورزيده‏ايد، آيا (عاقبت كار را) ديده‏ايد؟ همانا خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى‏كند. و كسانى كه كفر ورزيدند، درباره كسانى كه ايمان آورده‏اند، گويند: اگر (اسلام) خوب بود، آنان در پذيرفتن آن بر ما سبقت نمى‏گرفتند. و چون خود هدايت نيافتند، به زودى خواهند گفت: اين دروغى سابقه‏دار است. و پيش از قرآن، كتاب موسى امام و رحمت بود و اين كتاب كه به زبان عربى است، تصديق كننده (كتاب‏هاى آسمانى) است تا به ظالمان هشدار دهد و براى نيكوكاران بشارت باشد. همانا كسانى كه گفتند: پروردگار ما تنها خداست، سپس (بر ايمان و گفته خود) پايدارى كردند، هيچ بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نخواهند شد.آنان به خاطر آنچه (از كارهاى نيك) انجام مى‏دادند، اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند.

شريعتي: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=9068

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.