نقش ایمان به معاد در زندگی (1)

موضوع: نقش ایمان به معاد در زندگی (1)
تاريخ پخش: 04/02/1400
عناوين:
1- دوری از کم فروشی و فساد اقتصادی
2- ایمان ساحران به حضرت موسی و پذیرش شهادت
3- توجه به محرومان، در سایه ایمان به قیامت
4- خسارت بزرگ در معامله آخرت با دنیا
5- آمادگی برای مرگ، نشانه اولیای خدا
6- آثار یاد مرگ در زندگی انسان
7- یاد مرگ به معنی ترک دنیا نیست

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحث ما در رمضان 1400 بحث معاد بود. حالا در این جلسه می‌خواهیم نقش معاد را بگوییم. «نقش معاد در مسائل اقتصادی». خداوند در قرآن وقتی به کم‌فروش‌ها می‌خواهد بگوید چرا کم‌فروش هستی؟ می‌گوید قیامت را قبول نداری؟ یعنی چی؟ یعنی تو که کم‌فروشی می‌کنی، لقمه‌ی حرام می‌خوری، قیامت باید جواب بدهی. به کم‌فروش‌ها می‌گوید: «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظيم‏» (مطففین/ 4 و 5)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظيم‏» (مطففین/ 4 و 5)
1- دوری از کم فروشی و فساد اقتصادی
آیا نمی‌دانید کم‌فروشی می‌کنید؟ کم‌فروش چه کسی است؟ کم‌فروش کسی است که وقتی می‌گیرد، خوب می‌گیرد، وقتی می‌دهد، کمش می‌گذارد. من یک چیزی در ذهنم آمده، ولی نمی‌دانم درست هست یا نه، ولی به نظرم درست است. ما وقتی نماز می‌خوانیم کجای نماز بیشتر حواسمان جمع است؟ آن وقتی که حمد و قل هو الله می‌خوانیم، یا آن وقتی که قنوت می‌خوانیم؟ به نظر شما کجای نماز حواس آدم بیشتر جمع است؟ هر چه عقیده‌تان است بلند بگویید: قنوت، بلندتر: قنوت. چرا؟ چون در قنوت می‌خواهیم از خدا بگیریم، پر مایه می‌گیریم، حمد و سوره که تحویل خدا می‌دهم حواسم نیست. [خنده] الله اکبر.
کم‌فروشی می‌کنی، وقتی می‌گیری خوب می‌گیریی، وقتی می‌دهی کمش می‌گذاری. کم‌فروشی هم مال بازاری‌ها نیست هان، من طلبه هم ممکن است کم‌فروشی کنم. یک جایی که باید مثلاً یک چیزی را خوب بگویم، کمش می‌گذارم، یا مفصل بگویم، کمش می‌گذارم. استاد دانشگاه، معلم. «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظيم‏» قرآن می‌گوید که شما در مسئله‌ی اقتصادی «أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ» (توبه/ 38) به دنیا راضی شدی؟! دینت را فروختی به چه قیمت؟! پولدار شدی به چه قیمت؟! خدا رحمت کند پیرمردی را سراغ دارم در شیراز، مرحوم شد، تاجر فرش بود، به شاگردش گفت: تو شاگرد من هستی، اگر یک وقت یک مشتری از من نرخی را خواست، گفت این قالی را چند خریدی، که به من می‌خواهی بفروشی، چه قدر سود می‌خواهی بکشی رویش؟ اگر کسی خرید و نرخ یک جنسی را از من خواست و من دروغ گفتم، رو به روی مشتری آب دهان بینداز روی صورت من، زشت است که دیگر ریشم سفید شده، باز هم فکر می‌کنم باید با دروغ زندگی کنم، یعنی خدا قدرت ندارد از راه حلال پر کند. حدیث داریم رزق همه‌تان از راه حلال اندازه‌گیری شده، آن‌هایی که عجله می‌کنند، ناخنک می‌زنند به حرام، خدا از سهم حلال کمش می‌گذارد. «أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ»
نقش ایمان با برخورد با طاغوتیان

2- ایمان ساحران به حضرت موسی و پذیرش شهادت
الله اکبر. فرعون همین که دید حضرت موسی ادعای پیغمبری می‌کند و عصایش را می‌اندازد، اژدها می‌شود، گفت خیلی خب چه کنیم؟ مشاورانش به او گفتند: جادوگران درجه یک «سَحّار» نه ساحر، «سَحّار» یعنی فوق تخصص سِحر و جادو، این هم علیم نه عالم، نمی‌گوید ساحرٌ عالم، می‌گوید: «سَحَّارٍ عَليمٍ» (شعراء/ 37)، هم «علیم» معنایش این است که خیلی باسواد است، هم کلمه‌ی «سحّار». هر جادوگر درجه یک هست از همه‌ی مناطق جمع کنیم، با سِحر و جادو آبروی موسی را بریزیم، کار موسی را خنثی کنیم. این‌ها آمدند و بنا شد که کارشان را انجام بدهند، سحر و جادویشان را نشان بدهند. به فرعون گفتند: «أَ إِنَّ لَنا» «أ» یعنی آیا، «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبين‏» (شعراء/ 41) اگر ما با سحر و جادو آبروی موسی را بریزیم، سکه و پولی هم گیرمان می‌آید؟ جایزه داریم: «قالَ نَعَم‏» بله، (شعراء/ 42)، «إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبين‏» (شعراء/ 42) جایزه چه هست؟ یک کارت سبز می‌دهم صاف بیایید در کاخ، شما جزء دربار می‌شوید دیگر.
خب بعد هم قسم خورند که «بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ» (شعراء/ 44) به عزتت ما غالبیم «بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ» (شعراء/ 44). این‌ها سحر و جادویشان را انجام دادند، با طناب و عصا و چیزهایی که داشتند، حضرت موسی هم عصایش را انداخت، اژدها شد، تمام این طناب‌ها و عصا و چوب‌ها را قورت داد، تا این‌ها دیدند اِه، سحر و جادو نبود این، همه افتادند: «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدين‏» (شعراء/ 46) ساحرها همه به سجده افتادند. گفتند ما ایمان آوردیم. بعد فرعون گفت: قطعه قطعه‌تان می‌کنم، دو تا پا را قطع نکنم که سینه‌خیز بروید، دو تا دست را قطع نکنم که با پا بروید، دست راست پای چپ، دست چپ پای راست. ضرب دری می‌کُشمتان، فلجتان می‌کنم. گفتند: «فَاقْضِ» (طه/ 72) الله اکبر! چه می‌کند ایمان. «فَاقْضِ» یعنی قضاوت کن، دستور بده ما را تکه تکه کنند. تو کسی نیستی! «إِنَّما» (طه/ 72)، «إِنَّما» یعنی فقط زور تو این است «تَقْضي‏» (طه/ 72) یعنی قضاوت تو این است، «هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» (طه/ 72) زور تو همین دنیا است، دنیا هم که چیزی نبود، اِه اِه این که بود؟ این یک ساعت پیش به فرعون می‌گفت یک سکه بده. «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبين‏» (شعراء/ 41) یک ساعت پیش می‌گفتند یک سکه بده، حالا می‌گویند دنیا، کره‌ی دنیا چیزی نیست. انسان چه موجودی است؟! اگر وصل به غیب شد و ایمان به خدا و معاد شد، کره‌ی زمین برایش کوچک است، اگر از آن‌ها جدا شد، سکه پهلویش بزرگ است.
انسان بی‌نهایت مهم است و بی‌نهایت خطرناک. یا روی قله أعلی علیین است یا در دره أسفل السافلین است. خیلی مهم است. ساعت هشت به فرعون می‌گویند ما آبروی موسی را می‌ریزیم یک سکه بده. ساعت هشت و نیم به فرعون می‌گویند کره‌ی زمین چیزی نیست، تو رئیس زمین هستی، زمین هم چیزی نیست. هشت می‌گوید سکه بزرگ است، هشت و نیم می‌گوید کره‌ی زمین کوچک است.
خیلی به ما پیام می‌دهد. یعنی هیچ اطمینانتان نباشد که من لیسانسم، فوق لیسانسم، حجت الاسلامم، دکترم، نمی‌دانم، مذهبی‌ام، سابقه‌ی جبهه دارم. ما در انقلاب خودمان آدم‌هایی دیدیم که خیلی سابقه‌ی انقلابی خوبی داشتند، یک مرتبه یک چیزهایی گفتند و یک کارهایی کردند که خدایا عاقبت آدم، خیلی خطرناک است، آدم خودش را نمی‌شناسد. مرحوم مطهری می‌گفت هر کس می‌خواهد خودش را بشناسد ببیند چه خوابی می‌بیند. خیلی از این‌ها که در بیداری دست از پا حرکت نمی‌کنند، در خواب بدترین گناهان را می‌کنند. آنکه در بیداری در رو در بایستی می‌گوید التماس دعا. در یک لحظه آدم عوض می‌شود.
یکی از آقایان می‌گفت من رفتم سر نماز، خانمم هم آمد پشت سر من نماز بخواند، به من اقتدا کند، به خانمم گفتم: تو پشت سر من نماز می‌خوانی؟ گفت: بله گفتم: تو مرا عادل می‌دانی؟ گفت: بله. گفتم: خب اسلام می‌گوید اگر مرد عادل است یک زن دیگر هم می‌تواند بگیرد. گفت: برو گمشو عادل نیستی. [خنده] یعنی در فاصله‌ی چند ثانیه، به یک دقیقه نکشید.
منافع ما یک جایی در خطر باشد، معلوم نیست چه کنیم. منافع باید در خطر باشد، آدم بفهمد چی هست.
نقش معاد، معاد چیست؟ ایمان چیست؟ معاد [پای تخته]
ایمان و معاد، یقین، ایمان به خدا و معاد اگر باشد: «إِنَّما تَقْضي‏ هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» (طه/ 72) به دنیا می‌خندد، می‌گوید اصل آخرت است، این «هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» دنیا چیزی نیست، اصل آخرت است. اگر ایمان بود، کره‌ی زمین کوچک می‌شود، ایمان نبود، سکه بزرگ می‌شود. این هم یک مسئله.
3- توجه به محرومان، در سایه ایمان به قیامت
بحث نقش معاد را می‌گفتیم. نقش معاد در توجه به محرومین. سوره‌ی «هل أتی» قصه‌اش را خیلی‌ها شنیده‌اند. اهل بیت ما روزه داشتند، امام حسن و امام حسین دو تا بچه کوچولو بودند، مریض شدند، پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد عیادتشان، پیشنهاد شد به حضرت امیر که برای سلامتی این حسن و حسین کوچولو نذر کنید، نذر کردند که اگر خدا این‌ها را خوب کرد، سه روز، خوب شدند و سه روز، روزه گرفتند، هر دفعه که رفتند افطار کنند، یک شب یتیم، یک شب مسکین، یک شب اسیر و این‌ها غذایشان را به آن‌ها دادند و با آب افطار کردند. بعد حالا این قصه‌اش را شنیدید چرا؟ می‌گوید چون این‌ها به معاد ایمان داشتند. گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً» (انسان/ 10) ما از روز قیامت می‌ترسیم، علت اینکه کَندیم از خودمان دادیم به این‌ها، ترس از قیامت بود.
همه‌ی کمالات همین‌طور هست. در جبهه چه جوری جبهه پر شد؟ با بخشنامه پر شد؟ با ریال و دلار پر شد؟ با تشویق پر شود؟ ایمان به خدا باعث شد که ولیّ خدا امام خمینی دستور داد جبهه‌ها را پر کنید، این‌ها رفتند جبهه، جانشان را هم می‌دادند، باکشان هم نبود. با دل آرامی هم کار می‌کردند، من دیدم در جبهه که والیبال بازی می‌کردند، بازی‌شان که تمام شد رزمنده‌ها، گفتند امشب شب عملیات است ولی شب باید برویم عملیات، الآن تا مغرب چهل دقیقه هست، یک بار دیگر بازی کنیم. چهل دقیقه‌ی دیگر می‌رود عملیات، و شاید شهید شود، چهل دقیقه به فوتش می‌گوید بیا یک دور دیگر بازی کنیم. از کجا این‌ها پیدا شدند؟ دلار بود؟ ریال بود؟ مدرک داشتند؟ نقش ایمان به معاد این‌طور‌است.
وقت شهوت، وقت گناه، ثروت چه عاملی انسان را حفظ می‌کند؟ زن فرعون. خدا در قرآن می‌گوید از زن فرعون یاد بگیرید، نه زن‌ها یاد بگیرند، مردها، مردها و زن‌ها همه‌تان از این خانم چیزی یاد بگیرید. زن می‌تواند الگو باشد؟ بله زن می‌تواند الگو باشد. قرآن می‌گوید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ » (تحریم/ 11)
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً» یعنی خدا یک نمونه گفته، مثل زده. «لِلَّذينَ آمَنُوا»، «الَّذينَ آمَنُوا» یعنی مردها، البته مرد و زن، ولی نگفته این زن فرعون برای زن‌ها الگو هست، می‌گوید این زن فرعون برای مردها هم الگو هست، «امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ » زن فرعون، زن فرعون مگر چه کرده است؟ زن فرعون پول گولش نزد، پُست گولش نزد، کاخ گولش نزد، طلا گولش نزد، ناز فرعون گولش نزد، حواسش به آخرت بود، آخرش می‌گوید بیین این زن: «رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» (تحریم/ 11)
نه کاخ می‌خواهم، نه ثنا می‌خواهم، نه ناز فرعون را می‌خواهم، هیچی نمی‌خواهم، می‌خواهم پهلوی خودت یک خانه داشته باشم روز قیامت. در کاخ فرعون بود دلش یک جای دیگر بود «ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ»
4- خسارت بزرگ در معامله آخرت با دنیا
خب امیرالمؤمنین فرمود: «أخسر النّاس‏ من رضى الدّنيا عوضاً عن الأخرة» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 197 و 198) خاسرترین افراد کسی است که دنیا را با آخرت معامله کرده است. یک کسی می‌زد توی سرش، باختم، باختم، باختم، باختم! گفتند: چته؟ گفت: به من گفتند برو کربلا امام حسین را بُکُش، جایزه بگیر. من ده درهم خرج خودم و اسبم و شمشیرم کردم، رفتم کربلا جزء لشکر یزید، حالا که برگشتم شش درهم به من دادند. یعنی گاهی انسان چه‌قدر می بازد. أخسر الناس، أخسر یعنی خیلی خسارت، می‌گویند فلانی أعلم است یعنی خیلی علمش از من بیشتر است. أخسر یعنی بالاترین خسارت این است که دنیا را با آخرت معامله کنی.
گاهی به هوایی که خانه عوض بشود، ماشین عوض بشود، نرخ عوض بشود، دست به یک کاری می‌زنی که حساب نمی‌کنی که این تربیت بچه‌مان چه شد؟ شخصی پهلوی یک عالمی، گفت یک استخاره کن می‌خواهم بروم مسافرت، استخاره کرد گفت بد است، بعد ایشان گوش به حرف آقا نداد و رفت مسافرت و درآمد خوبی هم گیرش آمد، آمد گفت: آقا شما استخاره‌ات آبکی شده، گفت: چه طور؟ گفت: شما گفتی سفر بد است، ما رفتیم خیلی خوب بود، خیلی سفر برای ما سود داشت، ایشان گفت: در این سفر یک روز نمازت قضا نشد، نماز صبحت؟ گفت: چرا؟ خب برو دنبال کارت. کل درآمدت به اینکه نماز صبحت قضا شد نمی‌ارزد. خسارت.
داریم اگر ماه رمضان تمام شود، انسان بخشیده نشود، آدم بدبختی هست. ماه رمضان بود، ولی بخشیده نشد. کنار خانه‌اش رودخانه بود، یک آبی به صورتش نریخت. أخسر الناس.
امیرالمؤمنین یک جای دیگری می‌گوید: «مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ» (نهج البلاغه، خطبه‌ی 82)
دنیا چه دنیایی است، اولش دردسر دارد، آخرش هم نیست می‌شود.
دندان داشت نان نداشت، نان پیدا کرد. دنیا اولش، آخرش. البته ایمان به معاد باید یاد معاد هم باشد. چون بعضی‌ها ایمان به معاد دارند ولی فراموش می‌کنند. «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون‏» (روم/ 7)
«يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا» این‌ها ظاهر دنیا را می‌بینند. زرق و برق را می‌بینند، از آخرت غافلند. ظاهر دنیا را می‌بینند. خب یاد مرگ برکاتی دارد:
1- «ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَات‏» (مصباح الشریعة، ص 171) جلوی شهوت را می‌گیرد.
چون آدم هی برای خودش خیلی خط و نشان می‌کشد. یک وقتی ما یک کسی را دعوت کردیم برای همکاری، حالا در تفسیر، نماز، جاهای مختلفی پیشنهاد کردیم. سه جلسه گرفتیم با او صحبت کردیم، آخرش گفت: که ببینید من اگر بیایم پهلوی تو، باید معاون تو بشوم، یا قائم مقام تو بشوم، من خودم یک کسی هستم در کشور، چرا بیایم معاون تو بشوم؟! من صبر میکنم خودم یک کسی می‌شوم. گفتم که حالا بلکی رفتی پشت در افتادی مُردی، یک دفعه جا خورد، گفت راست می‌گویی. خط و نشان برای خودتان نکشید. «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا» از این بانک می‌گیریم به آن صندوق قرض الحسنه وام می‌دهیم، با او شریک می‌شویم، با او شریک می‌شویم، با او شریک می‌شویم، نصف این‌هایی که، یعنی بخش عظیمی از این‌هایی که مبتلا می‌شوند، برای خودشان خط و نشان می‌کشند. مثلاً فکر می‌کند که اگر مدرک دکترایش را بگیرد، دیگر مشکلی نخواهد داشت. ما چه‌قدر دکتر داریم که مشکلات فراوانی در زندگی‌شان دارند. افرادی هم هستند که نه، مدرک علمی‌شان بالا نیست، ولی هیچ مشکلی ندارند، زندگی‌شان راحت است. توجه به معاد مهم است.
«يَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَة» (مصباح الشریعة، ص 171) آدم را از غفلت بیرون می‌آورد. یاد مرگ.
«يُقَوِّي الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّه» (مصباح الشریعة، ص 171) دل انسان را به وعد‌های خدا محکم می‌کند.
«يُرِقُّ الطَّبْع‏» (مصباح الشریعة، ص 171) روح سنگ‌دل را لطیف می‌کند.
«يُطْفِئُ نَارَ الْحِرْص‏» (مصباح الشریعة، ص 171) حرص آدم را کم می‌کند.
5- آمادگی برای مرگ، نشانه اولیای خدا
این که حدیث داریم یک ساعت فکر کردن، ثواب یک سال عبادت دارد، امام فرمود؟ فکر چی؟ فکر در آینده؟ حاضر هستی بمیری؟ قرآن می‌گوید اگر فکر می‌کنید آدم خوبی هستید «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ» (جمعه/ 6) هر کس که فکر می‌کند که آدم خوبی هست باید از مرگ نترسد. نمی‌گوید «لا تَخافُوا» می‌گوید: «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ» یعنی سراغ مرگ بروید، نه که اگر آدم خوبی هستید از مرگ، ما که سراغ مرگ که هیچی، آن پیش کشمان. می‌گوید هر کس فکر می‌کند که آدم خوبی است، می‌گوید آقا باید آرزوی مرگ بکنید. کسی آرزوی مرگ نمی‌کند، جز افراد نادر در شرایط خاصی.
دیدیم افرادی که «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ». نقل شد که امام خمینی اواخر عمرش به بعضی‌ها گفته بود از خدا بخواهید که خدا مرا بپذیرد «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ». خب «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ».
یک ساعت فکر، ثواب یک سال عبادت را دارد؟ فکر چی؟ حضرت فرمود: فکر در اینکه قیامت چی می‌خواهی بگویی؟ بازپرس‌ها چی؟ حسابت چی؟ دادگاه عدل الهی چی؟ «یا مَن فِی الحِسابِ هَیبَتُه» در دعای جوشن است، ای خدایی که وقتی حساب کنی، در حساب من خودم را می‌بازم. اصلاً این نمازی که ما می‌خوانیم، پهلوی یک طلبه بخوانیم می‌گوید آقا این نمازت غلط است، این نماز اگر برود پهلوی یک مرجع تقلید، می‌گوید دو تا عیب دیگر هم دارد، تا برسد به امام صادق چند تا می‌شود، تا برسد به امیرالمؤمنین چند تا می‌شود، تا برسد به پیغمبر چند تا می‌شود، تا برسد به خدا هیچی.
کسی جرأت می‌کند دستش را بلند کند بگوید من در عمرم دو رکعت نماز با توجه خواندم. راستی چرا ما با مردم که حرف می‌زنیم، خودم را می‌گویم، چون اولش خودم هستم، چرا با مردم حرف می‌زنم، حواسم جمع است، چرا سر نماز حواسم پرت است؟ این یعنی چه؟ برای خلق خدا حواسم جمع است، برای خود خدا حواسم پرت است. نمی‌خواهیم روی این‌ها یک دقیقه فکر کنیم؟
در دعاهایی که ایام ماه رمضان و غیر رمضان می‌خوانیم تا حالا کسی گفته خدایا حال نماز به من بده، عشق نماز به من بده، لذت نماز به من بده. ما داشتیم که بعضی‌ها وصیت کردند که نمازشان را دومرتبه بخوانند، گفتند: مگر نمازت باطل است؟ نگفت نه، من از نماز خوشم می‌آمد، سر نماز که می‌گفتم الله اکبر، عشق می‌کردم. و لذا حالا که می‌خواهم بمیرم شک می‌کنم که برای خدا نماز خواندم یا چون نماز را دوست داشتم، خواندم. چون گاهی وقت‌ها انسان روی نفسش کار می‌کند، ولی خیال می‌کند برای خداست.
آب رودخانه‌ای بود خنک، تابستان، بلوری دست می‌زدی چه آب سردی! گفتند: آب برف است، گفتم: خیلی سرد است، پس یک وضو می‌گیرم، های های های های، گفتم: وضویت باطل است، تو برای های های وضو می‌گیری. گفتم خب پس هیچی، وضویم که باطل است، گفتم که های های که حرام که نیست، رودخانه آب می‌ریزد، گفتم: خدایا می‌خواهیم کِیف کنیم حلال است دیگر، سیر شدم، گفتم حالا که سیر شدی، یک مشت آب برای خدا بریز.
حضرت امیر مهمان بود، آمد خانه یک چیزی خورد. حضرت زهرا سلام الله علیها گفت: یا علی شما امشب مهمان هستید، گفت: چون مهمان هستم، غذا می‌خورم، برای اینکه گرسنه‌ام می‌خواهم وقتی می‌روم به مهمانی به خاطر دیدن مؤمن به مهمانی بروم، نه برای اینکه گرسنه‌ام. من یک چیزی می‌خورم، که انگیزه‌ام برای رفتن به مهمانی خدا باشد، نه سیر کردن خودم. مهم است این.
أکیس الناس، کیّس کیست؟ آخر بعضی‌ها می‌گویند فلانی زرنگ است، پراید را خرید پیکانش کرد، پیکان را فولکسش کرد، فولکس را نمی‌دانم از این ماشین‌هایی که اسمش را بلد نیستم. فکر می‌کند مثلاً جا به جایی ماشین، خانه. می‌گوید زرنگ است. امیرالمؤمنین فرمود: أکیس الناس، رئیس زرنگ‌ها کسی است که مواظب آینده‌اش باشد، مواظب آینده‌اش باشد. حدیث داریم پیغمبر فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَصْدَأُ كَمَا يَصْدَأُ الْحَدِيدُ» همان‌طور که آهن زنگ می‌زند، گاهی قلب انسان هم زنگ می‌زند. «قیل»: پرسیدند یا رسول الله «فَمَا جِلَاؤُهَا» اگر قلبمان زنگ زد، چه چیزی آن را جلا می‌دهد؟ فرمودند: «ذِكْرُ اللَّهِ وَ تِلَاوَةُ الْقُرْآن‏» (الدعوات، راوندي، النص، ص 237)
6- آثار یاد مرگ در زندگی انسان
خب. یاد مرگ گناهان را پاک می‌کند. انسان را به دنیا بی‌رغبت و زاهد می‌کند. یاد مرگ برای ثروتمند مفید است. دل آن را کم می‌کند، عشق او را به مال. برای فقرا هم مفید است. صبر آن‌ها را زیاد می‌کند. یاد مرگ انسان را از کلک‌های دنیا نجات می‌دهد. یاد مرگ انسان را نسبت به کارهای خیر هُل می‌دهد، تشویق می‌کند، سرعت می‌بخشد. خب.
حضرت داریم که «أين من حصّن و أكّد و زخرف» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 182)، کجا هستند کسانی که برای خودشان قلعه ساختند، «حَصَّنَ»، «حِصن» یعنی قلعه، کسانی که برج‌هایی ساختند، «حصّن»، حصن، « أكّد» محکم‌کاری هم کردند، برج محکم ساختند، طلاکاری هم کردند، کوشند؟ کجا هستند؟ انسان گاهی می‌بیند یک روز ما رفته بودیم کاخ شاه تماشا، اول انقلاب بود، اوایل انقلاب بود. گفتیم این چه هست؟ گفتند: این یک فیل را پایش را قطع کردند از بالای زانو، پای فیل را بریدند، گفتم: خب چه با این کردند؟ گفتند: داخلش را یک چاله کردند به اندازه‌‌ی یک نعلبکی، این جاسیگاری اعلی حضرت است. هر چه فکر کردم یعنی انسان نمی‌دانم واقعاً چی چی بگویم، انسان کارش به جایی برسد که برای توتون سیگارش، پای فیلم را قطع می‌کنند، انسان به اینجا می‌رسد؟!
«أین»، حضرت فرمود کجا هستند این‌ها؟ «أين العمالقة و أبناء العمالقة؟» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 181) کجا هستند پادشاهان یمن و حجاز. «أين كسرى و قيصر؟» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 182) کجا هستند پادشاهان ایران و روم؟ «أين الجبابرة و أبناء الجبابرة؟» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 181) یعنی گاهی آدم برود بنشیند، نگاه کند کجا هستند؟ چه شدند؟ سر چی چه‌قدر چانه زدند؟
«أين من كان أطول منكم أعمارا و أعظم آثارا» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 182)، کجا هستند کسانی که قبل شما بودند، آن‌هایی که عمرشان از شما طولانی‌تر بود، آثارشان هم از شما بزرگ‌تر و مهم‌تر بود. حالا.
به یکی از علما گفتند اگر یک گوینده‌ی راستگو، مُخبر صادق به شما بگوید هفته‌ی دیگر می‌میرید، این هفته‌ای که ماندی چه خواهی کرد؟ اگر یک گوینده‌ی راستگو بگوید شما هفت روز دیگر بیشتر زنده نیستید، چه می‌کنید در این هفت روز آخر عمرت؟ ایشان گفت که: همان کاری که از اول جوانی کردم، من از اول جوانی دست به هر کاری می‌خواستم بزنم، فکر کردم که اگر هفته آخرم باشد این کار را می کنم یا نه. گفتم: اِه، گفت بله، من از اول عمرم کارهایی که میخواستم بکنم، فرض کردم. فرض کن که هفته‌ی دیگر نیستی به ما گفتند نماز که می‌خوانی فکر کن این نماز آخر است، «صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ» (مصباح الشريعة، ص 163) یعنی همچین نماز بخوان که دیگر بعد از این نماز نخواهی خواند. آدم نمی‌داند.
در قرآن کلمه‌ی «بَغتَةً» خیلی آمده است، «بَغتَةً» یعنی ناگهانی، نمی‌دانم هستیم یا نیستیم. شما پارسال فکر می‌کردید کرونا این‌قدر آدم را از جهان بگیرد؟ چه کسی فکرش را می‌کرد؟ کدام متخصص؟ کدام فیلسوف و پروفسور؟ ما نمی‌دانیم هستیم یا نیستیم. به امام صادق گفتند که بعضی از مرده‌ها چشمشان باز است، بعضی‌ها چشمشان بسته است، فرمود: آن کس که باز است، فرصت نکرده است ببندد، آن کس که بسته، فرصت نکرده باز کند. حالا.
7- یاد مرگ به معنی ترک دنیا نیست
به هر حال این‌ها یاد مرگ. معنای یاد مرگ این نیست که دنیا را ترک کنیم. به ما گفتند جوری زندگی کن که انگار صد سال، هزار سال دیگر هستی، یعنی محکم‌کاری کن، حرف می‌زنی استدلالی باشد. خانه می‌سازی، محکم‌سازی باشد. حدیث داریم کسانی که در ساخت و ساز از مصالح ضعیف استفاده می‌کنند این‌ها اجری ندارند، فکر نکنید این‌ها آدم خوبی هستند. دنیا را باید حقتان را بگیرید اما در دنیا غرق نشوید. دنیا مثل آب دریاست، آب دریا بیرون کشتی خوب است. قایق و کشتی می‌افتد رویش و افراد را می‌برد، می‌آورد و می‌برد، اما اگر این آب دریا برود داخل قایق، داخل کُشتی می‌شود. آب دریا بیرون پشتی است، ولی داخل باعث کُشتنمان می‌شود.
دنیا هم مثل خورشید می‌ماند. از نور خورشید استفاده بکن، اما به نور خورشید خیره نشو، کور می‌شوی. از دنیا استفاده بکنیم اما در دنیا غرق نشویم. معنای توجه به آخرت رها کردن دنیا نیست، مست شدن به دنیا است که انسان به خاطر دنیا مست بشود، برای اینکه به دنیا برسد، دروغ بگوید، آبرو‌ریزی کند، نمی‌دانم در جریانات سیاسی یکی را بالا ببرد، یکی را پایین بیاورد، همه‌اش برای دنیا.
خدایا در یک کلمه بگویم ما، بنده خودم، خیلی‌های دیگر، ما نمی‌توانیم خودمان را نگه داریم، سریع گول می‌خوریم.
تو را به حق محمد و آل محمد هم دنیای ما را آباد کن، هم آخرت ما را آباد کن.
بالاترین درجه‌ی ایمان به مبدأ و معاد را در ما مستقر بفرما.
ما را با ایمان زنده بدار و با ایمان بمیران.
کسانی که سال‌های قبل بودند، نیستند، همه‌شان را با محمد و آل محمد محشور بفرما.
هر چه در ماه رمضان برای خوب‌ها مقدر می‌کنی، به آبروی خوب‎ها همه‌ی آن‌ها را هم برای ما مقدر بفرما.

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=8192

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.