نعمتهای خدا-4، عقل – 1
موضوع بحث: نعمتهای خدا-4، عقل – 1
تاریخ پخش: 71/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
در رمضان 71 قبل از افطار چند دقیقهای با بینندههای عزیز مسئله نعمتها را مطرح میکنیم.
1- اسراری که در شکل نعمتهای خداست
نمی شود نعمتها را شمرد نمیشود فکرش را کرد نعمتها وقتی شناخته میشود که گرفته میشود. ما تا حالا نگفتهایم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/2) که گوشمان چین و چروک دارد برای چین و چروکهای گوشمان تا به حال شکر نکردهایم چون نمیدانیم نقش آن چیست. اگر گوش ما – مثل پیشانی- صاف بود صدا را میفهمیدیم اما نمیفهمیدیم از کدام طرف است. این چین و چروکها باعث میشود تنظیم امواج شود که جهت صدا را هم تشخیص بدهیم. چین و چروکها نقش دارد. یک سری چیزها را ما خیلی خیال میکنیم الکی است و حال آنکه اسرار زیادی دارد. نعمتهای مادی را ما نمیدانیم. حالا نعمتهای معنوی که فهم آن مشکل است. ما چند روزی نگاهی کردیم به نعمت آب و باد و خورشید ولی خب مگر میشود. نامی از کوه بردیم نامی از دریا بردیم وارد غذا شدیم مگر غذاها را میشود شمرد. مگر غذا 10 رقم 20 رقم 30 رقم و 50 رقم است. مگر میشود صحبت از آن کرد. فقط یک جملاتی راجع به شیر گفتیم.
یکی از نعمتهای خیلی مهم بعد از نعمت وجود و معرفت، نعمت عقل است. ما یک مقداری راجع به نعمت عقل صحبت میکنیم. نگاهی به گوشهای از نعمتها.
عقل:
2- امتیاز انسان با عقل است
خداوند در قرآن میفرماید حرف من با آدمهای عاقل است «لِأُولِی الْأَلْبابِ» (آل عمران/190)
آیات و نشانههایی را میگوید که این آیات را میگوید مال اولوالالباب است.
مردم هم مأمورند با آدمهای عاقل مشورت کنند. اموال هم قرآن گفته: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ» (نساء/5) بیت المال را دست آدم عاقل بدهید. امتیاز انسان با عقل است. عقل به قدری ارزش دارد که علمای ما کتابهای حدیث را که مینویسند اولین کتاب بحث عقل را میکنند. شما اصول کافی را نگاه کنید شما کتاب بحار را نگاه کنید قبل از آنکه هر حدیثی راجع به هر مسئلهای شود، اول بحث عقل مطرح میشود.
اصول دین ما و فروع دین ما، اصول دین ما تقلیدی نیست یعنی هر کس باید با عقل خود خدا را بشناسد. باید با عقل خود رهبر تعیین کند نمیشود گفت بابایم گفته خدا یکی است مادرم گفته فلانی پیامبر است.
عقاید ما بر اساس عقل است یکی از دلائل احکام ما در کنار قرآن و حدیث، عقل است. ما با هر کسی که حرف میزنیم میگوییم که «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» (بقره/111) استدلال عقلی بیاور.
علمای ما اولین بحثشان عقل است ما ماموریم با عقلا مشورت کنیم خداوند میفرماید این تذکر است مال اولوالالباب و مال عقلا است. با هر مخالفی بحث میکنیم میگوییم استدلال عقلی بیاور.
به امام صادق (ع) گفتند: فلانی خیلی نماز میخواند روزه میگیرد. فرمود: «کَیْفَ عَقْلُهُ»(کافی، ج1، ص11) مخ او چقدر کار میکند. چون ممکن است آدمی باشد خیلی عبادت کند اما کلهاش کار نکند یک شخصی در یک مزرعهای خیلی گریه و دعا و مناجات میکرد، گفتند: خدایا پهلوی تو خیلی آبرو دارد، گفتند: برویم ببینیم مخش چقدر کار میکند، رفتند گفتند: آرزویت چیست؟ گفت: آرزو میکنم که خدا یک خر خلق کند که این علفها را بخورد. گفت: دیدید مخش نمیکشد. یک کویری را اگر کسی ببیند یکی میگوید عجب جایی است برای گل زدن. یکی میگوید عجب جایی است برای تاسیس یک کارخانه. یکی میگوید عجب جایی است برای دیم کاری. یکی میگوید عجب جایی است برای باغ پسته و انار یکی میگوید عجب جایی است برای دامداری. باید دید که فکر چقدر کار میکند.
افرادی وقتی پول پیدا میکنند اول عکس خود را قاب میکند در اتاقش میزند. هیچی ندارد ولی عکس خود را در اتاق زده نه سواد دارد نه حال و روز دارد نه بچه دارد نه زن دارد نه ماشین دارد نه خانه دارد ولی اولین پولش را عکس خود را قاب میکند. میخواهید بدانید که چه کسی کلهاش چگونه کار میکند؟ ببینید چه نواری در ماشین خود گذاشته چه نواری گوش میدهد مخ او در اختیار کدام رقاصه است. از نواری که گوش میدهد پیداست رهبر فکری او کیست. خودش را به چه میفروشد. چون دنیا، دنیای خرید و فروش است من یک چیزی میدهم شما یک چیزی میگیری. امام کاظم(ع) فرمود: گوش به حرف هر که بدهی عبد او هستی اگر پای سخنرانی کسی نشستی عبد او هستی. اگر حق بگوید از امام و پیامبر بگوید عبد امام و پیامبر هستی اگر حرفهایش در مورد هوی و هوس خودش است، عبد هوی و هوس او هستی. اگر از حق بگوید عبد حق هستی اگر از باطل بگوید عبد باطل هستی مواظب باشید چه نواری گوش میدهید.
3- شخصیت و زینت انسان به عقلش است
اصلاً کار به حلالی و حرامی آن نداریم گیرم همه نوارها حلال. فرض کنیم اصلاً خدا حرام خلق نکرده اما شما مخ خود را در اختیار چه کسی میگذاری؟ یک ساعت میدهی چه میگیری؟ بعد از یک ساعت چه قدر بالا آمدی؟ چقدر رشد کردی؟ چه مشکلی را حل کردی؟ چقدر از هم باز شدی؟ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) : «العقل ثوب جدید لا یبلى»(غررالحکم، ص50) هر چیزی زیاد شود ارزان میشود عقل که زیاد شود ارزان نمیشود. امام میفرماید: لباسی است که هیچ وقت کهنه نمیشود. در روایت داریم چراغ است، شمشیر برنده است. شخصیت انسان با فکر و عقل او است. اصلاً کسی که عقل ندارد دین ندارد چون نمیتواند دین داشته باشد یک کارهایی میکند که. . .
زینت انسان به عقل اوست. ما واقعاً فکر کنیم خودمان یک سری کارها را نمیکنیم. جوانی زنجیر طلا گردن کرده بود بعد هم زیر پیراهنش اگر یک دلیل بتواند بگوید، آدم حق دارد پول زنجیر او را هم بدهد شما دلیلی که به خاطر آن زیر پیراهنت زنجیر طلا گردن خود کردی را بگو. کار به حلال و حرامی آن نداریم. پول زنجیر آن را من بهت میدهم. میخواهی بگویی من دخترم؟ میخواهی بگویی من پول دارم؟ اگر میخواهی بگویی دخترم یک گوشواره هم در گوشت کن. اگر میخواهی بگویی من پول دارم یک زنجیر طلا چقدر ارزش دارد؟ اگر میخواهی بگویی غربیها گردن کردهاند، اصلاً میخواهی بگویی من روشنفکر هستم. میخواهی بگویی من مخترع هستم. میخواهی بگویی من پهلوان هستم. اصلاً این زنجیر طلا نشانه چه میتواند باشد؟ جز یک رقم خودباختگی، یک قرتی گردن کرد تو هم شل شدی.
یک چیزی برای مرد زیباست یک چیزی برای زن زیباست. یک چیزی برای مرد حرام است، برای زن حلال. آخر دختر کوچولو عروسک قنداق میکند پسر کوچولو اسلحه میخرد یعنی اسباب بازیها آنطور که خدا خلق کرده دختر را برای تربیت خلق کرده پسر را برای تولید خلق کرده است. بازیهای پسرانه و بازیهای دخترانه با هم فرق میکند به طور طبیعی خدا اینطور کرده. شما یک پسر 5 ساله سراغ نداری عروسک قنداق کند. یعنی خداوند آن خطی را که درست کرده یک خط فطری و طبیعی است طلا برای دختر زیباست آخر تو پسری. یک گناه دائمی آنوقت بدتر از این، اینکه بعضی زنجیرها الله است. کلمه «الله» با بدن بی وضو در حال گناه. میخواهی بگویی چه؟
4- کارهایمان باید از روی عقل باشد
سیگار میکشد. شما اگر یک لحظه دلیل عقلی آوردی که چرا سیگار میکشی پول سیگارت را من میدهم. سیگار اسراف نیست که هست، تبذیر نیست که هست، ظلم به خودت هست، ظلم به دیگران است، آلوده کردن محیط زیست هست، اصلاً چه خاصیتی دارد؟ باعث تنگی سینه که هست، مردم آزاری هست، یک سیگاری اگر پول سیگارش را جمع کند پول یک خانه میشود برای بچه هایش، خودش در خانه مستاجری مینشیند بچه هایش هم بدبخت هستند، آن وقت سیگار میکشد و یک صدم آن مقداری که پول دود میدهد پول کتاب نمیدهد.
ما اگر در کارهایمان فکر کنیم. . . .
اصلاً بیایید بی دین شویم کارهایمان را از روی عقل انجام بدهیم. بعد اگر روی عقل انجام بدهیم عقل خودش ما را سراغ دین خواهد آورد. فکر کن مثلاً شما یک امام بود یک رهبر منافقین. این رهبر منافقین چه داشت؟ امام، رهبر مسلمین و فلانی هم، رهبر منافقین.
مثلا آن کسی که رهبر منافقین بود استدلال او چه بود؟ سواد او بیشتر بود؟ سابقه انقلابی او بیشتر بود؟ محبوبیت او بیشتر بود؟ استقلال فکری او بیشتر بود؟ یعنی ما دین هم نداشته باشیم روی عقل حساب کنیم. دانشجو میخواهد انتخاب شغل کند چه رشتهای انتخاب کند حتی طلبهها.
من به طلبهها گفتم طلبه عاقل طلبهای است که برود سراغ قرآن. از اول طلبگی اگر ما سراغ قرآن برویم از اول که میگوییم «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً» (نحل/75) از روز اول با قرآن آشنا شویم. سال اول یک جور تفسیر ببینیم سال دوم یک جور یعنی وقتی 20 ساله طلبه هستیم 15 ساله طلبه هستیم 15 جزء قرآن را دیده باشیم. بعد اگر آیت الله هم شدیم که مسلط بر قرآنیم. اگر وسط راه بریدیم نتوانستیم به آن درجات بالاتر برسیم باز یک آخوندی هستیم که با قرآن آشنا هستیم. اما فقه و اصولی که میخوانی اگر آیت الله شدی مفیدی اما اگر آیت الله نشدی، آنچه خواندی از بین رفته.
5- دوست خوب کسی است که عیبهایت را بگوید
در انتخاب رشته در سیگار کشیدن در دوست گرفتن. چرا با ایشان دوست میشویم. در روایت داریم: قَالَ الْبَاقِرُ (ع) : «اتَّبِعْ مَنْ یُبْکِیکَ»(کافی، ج2، ص638) رفیق شو با کسی که گریهات بیندازد. یعنی ناراحتت کند یعنی عیبهایت را بگوید، بعضیها میگویند برو بابا با این رفیق نشو تا میآیی حرف بزنی میگوید حرفت غلط است نمیگذارد، صفایمان را بهم میزند. میگویند رفیق نشو با هر کسی که هر کاری کردی زیر سبیلی رد کند، بخنداندت، رفیق شو با کسی که عیبهایت را به تو بگوید ولو ناراحت شوی چون آن کسی که عیبهایت را بگوید تو را بالا میبرد و هر کسی که هر کاری کردی میخندد تو را نگه میدارد.
رهبر خوب رهبری نیست که مردم را راضی نگه دارد. رهبر خوب رهبری است که مردم را بالا ببرد. مدیر خوب مدیری نیست که پرسنل از او راضی باشد مدیر خوب مدیری است که پرسنل خود را ببرد بالا. گرچه گاهی پرسنل از او شاکی باشند. اگر شما رفتید بالا رشد است. اگر ما همه از او راضی هستیم خوب اگر راضی هستیم پیداست ضعف است. یعنی یک کاری میکند که شما دوستش داشته باشید. ما حساب کنیم با چه کسی رفیق شویم. چه کسی رئیس ما باشد رهبر ما چه کسی باشد امام ما چه کسی باشد.
6- دین ندارد کسی که عقل ندارد
ولذا میگوید اگر عقل داشته باشیم دین داریم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ»(تحفالعقول، ص54) از عقل اگر استفاده نکنیم خط دین کج میشود.
مسئله ما خیال میکردیم بت پرستی زمان حضرت ابراهیم (ع) بود که بتها را شکست و در صدر اسلام بود که بت هبل و عزی در مکه و کعبه بت بود و. . . شما میدانید که الآن صدها میلیون بت پرست است. من چند سفر هندوستان رفتهام همینطور در خیابانهای هند بیش از مسجدهای ما بت خانه است. وارد بت خانه میشوی یک مجسمه است میآیند به آن سجده میکنند به یک تکه سنگ.
بعد اعتقاد به قداستی دارد بعد مینشیند سر این بت یک کارهایی میکند. بعد دستمال کاغذی دست میگیرد آلودگیهای گنجشک را پاک میکند بعد جایش را میبوسد آخر این شد خدا. با اینکه خدا حلیم است گاهی فحش میدهد میگوید: «أُفٍّ لَکُمْ» (انبیاء/67) خاک بر سرتان کنم. به بت پرستها میگوید شما عقل ندارید.
آن وقت جالب اینکه ما میگوییم زمان علم و صنعت دنیا، دنیای علم، اف 14. اف 16. بعد میبینیم در همین زمان علم مثلا مسجد بابری را میگیرند بت در آن میگذارند. اصلاً این چیست گاهی وقتها آدم نگاه میکند میبیند که. . .
بگذریم. «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (انبیاء/67) اگر دین داشته باشیم. . .
7- انسان عاقل قانع است و حرص نمیزند
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع) : «مَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ»(کافی، ج1، ص17) اگر عقل باشد انسان حرص نمیزند قانع است، بخاطر اینکه بنده نیم کیلو میارزم، اگر نیم کیلو چیز دارم نیم کیلو غذا دارم، میخورم دو دست لباس دارم میپوشم فرشی دارم. . . اگر به همین خانهای که دارم حالا یا مستاجری یا رهنی یا شخصی اگر عقل باشد به همین مقدار قانع است.
اگر حرص بزند آنوقت چقدر از خودش کم میشود تا اضافه شود. بگذارید من یک خرده قصه را باز کنم. روزی که من داماد شدم به من گفتند: برو در بازار کاشان چند تا قالی بگیر دور خانه قالیها را آویزان کن که عروس که میآوری خانه قالی بندان باشد. گفتم: باشد. عمامهام را گذاشتم و لباسم را پوشیدم و رفتم در کوچه گفتم: حالا ما باید برویم پهلوی یک تاجر بگوییم حاج آقا خدا سایهات را از سر ما کم نکند چهار تا قالی به ما بده عروس میآید خانهمان، من باید گردنم را پهلوی یک تاجر خم کنم، که پهلوی عروس خانم پز بدهم که من به خاطر ورود شما چهار تا قالی آویزان کردهام. حالا نه کلهام را پهلوی او کج میکنم نه کلهام را پهلوی او صاف میکنم. یعنی صاف کردن کله با کج کردن کله جمع و تفریق شود میشود چی؟ مثل کسی که یک خرده ماست میخورد یک خورده خرما میخورد یعنی با آن کسی که هیچکدام را نخورده راحتتر است. اگر آدم فکر کند که گاهی وقتها به خاطر حرص چقدر شخصیت آدم پایین میآید گردن کجی یک خرده از این وام بگیر یک خرده از آن. یک کسی میگفت: من از همه بانکها وام گرفتهام جز بانک خون یعنی این رقم دست و پا زدن برای چه؟ میگوید: اگر فکر کنید قانع هستید.
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع) : «مَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنَى أَبَداً»(کافی، ج1، ص17)
8- آدم وسواسی عقل ندارد و ضد پیامبر است
به امام صادق (ع) گفتند: فلانی بسیار آدم عاقلی است. فقط یک عیب دارد اینکه وسواسی است. فرمود: وسواسی «وَای عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ یُطِیعُ الشَّیْطَانَ»(کافی، ج1، ص12) مگر میشود آدم عاقل وسواسی شود وسواسی دیوانه است. وَای عَقْلٍ لَهُ. مگر میشود وسواسی عقل داشته باشد. اصلاً وسواسی ضد پیامبر(ص) است چون پیامبر (ص) میگوید: پاک شد. وسواسی میگوید: یا رسول الله! پاک نشده دروغ میگویی. خدا میگوید: پاک شد. وسواسی میگوید: خدایا دروغ میگویی پاک نشد. وسواسی به خدا و پیامبر میگوید: دروغگو. منتها توجه ندارد. نه که با زبان بگوید در معنا در دلش. نه که در دلش بگوید عملش معنایش این است یعنی با زبان عمل این حرف را میزند. این«کَیْفَ عَقْلُهُ».
9- عاقل دروغ نمیگوید و بلوف نمیزند
آدم عاقل دروغ نمیگوید. چون بالاخره، دروغ سبز میشود. شما بگو آقا بنده خربزه کاشتهام. وقتی دو سه روز دیگر که در میآید معلوم میشود هندوانه است چون دروغ کشف میشود لو میرود خدا قول داده دروغگو را منافق را رسوا کند.
«وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ» (بقره/72) رفته بود میهمانی یک ساعت قشنگی روی طاقچه اتاق بود دهانش پر آب شد دستش هم دله بود و آن را گذاشت در کیسهاش. صاحبخانه آمد، گفت: : ساعت کو؟ گفت: نمیدانم. بالاخره به بچهها گفت: شما برداشتید. گفتند: نه. یک مدتی گذشت و گذشت ساعت در کیسه ایشان صدا کرد. (لو میرود قصه)
قَالَ الْکَاظِمُ (ع) : «إِنَّ الْعَاقِلَ لَا یُحَدِّثُ مَنْ یَخَافُ تَکْذِیبَهُ وَ لَا یَسْأَلُ مَنْ یَخَافُ مَنْعَهُ وَ لَا یَعِدُ مَا لَا یَقْدِرُ عَلَیْه»(کافی، ج1، ص20) آدم عاقل بلوف نمیزند در مهریه حساب میکند من شغلم این است وضعیت مالی من این است این قدر میتوانم مهریه بدهم. خواستید ازدواج کنید، بسم الله، نخواستید اختیار با شما. دست و پایش را گم نمیکند. چیزهایی را نمیگوید که عمل نمیتواند بکند.
10- عاقل از خودش حسابرسی میکند و زمان شناس است
حضرت علی (ع) فرمود: «وَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یُحْصِیَ عَلَى نَفْسِهِ مَسَاوِیَهَا فِی الدِّینِ وَ الرَّأْیِ وَ الْأَخْلَاقِ وَ الْأَدَبِ فَیَجْمَعَ ذَلِکَ فِی صَدْرِهِ أَوْ فِی کِتَابٍ وَ یَعْمَلَ فِی إِزَالَتِهَا»(بحارالأنوار، ج75، ص6).
آدم عاقل از خودش حسابرسی میکند. چون گران ترین چیزها خود انسان است. شما خانهتان را سرکشی میکنی اموالتان را سرکشی میکنید ماشین خود را سرکشی میکنی همینطور که هر چیزی را بازرسی میکنی گران ترین اشیاء خود شما هستید. و حضرت فرمود: آدم عاقل باید از خودش بازرسی کند. من امروز دو تا گناه کردم. من امروز یک حرف زشت زدم. من امروز نگاه بد کردم. من امروز یک مومنی را ترساندم. من امروز. . .
حدیث داریم قَالَ الصَّادِقُ (ع): «فِی حِکْمَهِ آلِ دَاوُدَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ»(کافی، ج2، ص116) امام صادق (ع) فرمود: آدم عاقل باید زمان شناس باشد. الآن وقت چیست؟ این عنصر زمان عنصر خوبی است. ببینید دعاهای ما را دم افطار شکم گرسنه امام دعا یک سطری میگوید. چون آدم گرسنه را نمیشود گفت: بنشین دعا بخوان. و لذا میگوید: یک دعا بخوان یک سطری.
قَالَ الْکَاظِمُ (ع): «اللَّهُمَّ لَکَ صُمْتُ وَ عَلَى رِزْقِکَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ یُکْتَبُ لَکَ أَجْرُ مَنْ صَامَ ذَلِکَ الْیَوْمَ»(إقبالالأعمال، ص117)
شکم گرسنه بیش از یک سطر نمیکشد. افطاری که کردی میگوید: خب حالا میزان شدی حالا اگر خواستی دعا بخوانی دعای افتتاح بخوان. باز شکم پر هم بیش از یک ربع نمیکشد. یک چند ساعتی که گذشت بعد از ساعت 12 معده یک خرده فشارش کم شده میگوید حالا بنشین دعای ابوحمزه ثمالی را بخوان در سحرها. و در شهرهای ایران اصفهان درجه یک است از نظر اینکه دعاهای ابو حمزهی متعدد دارد. یعنی مردمی هستند در اصفهان سی شب ماه رمضان هر شب دعای ابوحمزه میخوانند. و دعای ابوحمزه را باید خود امام زین العابدین (ع) بخواند. در عمرش آدم بخواند میارزد. بخوانید و ترجمهاش را هم بخوانید. ای کاش! در هر شهری یک دعای ابوحمزه بود که چه میگوید: دو ساعت امام زین العابدین (ع) چگونه حرف میزند؟
عارف به زمان؛ الآن این را بگوییم یا نه. معلم عاقل کیست. معلم عاقل کسی است که وقتی نمره 20 به بچه میدهد زیر نمره 20 نصیحت کند فرزند عزیزم! شما که در این درس نمره 20 آوردهای دوست داشتم این کار را هم انجام دهید. نصیحت زیر نمره 20 میچسبد. اما وقتی معلم نمره صفر میدهد، آن هم صفر قد در قوری بعد زیر نمره صفر نصیحت میکند. ورقه را بچه پاره میکند میگوید: برو. حالا نصیحتم میکند. چون بچهها نمیگویند: به من 20 داد میگویند: 20 گرفتم. نمیگوید صفر گرفتم میگوید: به من صفر داد. بچه هر وقت 20 گرفت میگوید 20 گرفتم اما صفر میگیرد نمیگوید صفر گرفتم میگوید صفر به من داد. آدم باید حساب کند. آن شبی که برای دخترت گوشواره میخری نصیحتش کن. حدیث داریم: وقتی مرد میرود مسافرت لب در خانه موعظه کند به خانمش، آنجا اگر نصیحت کند میگیرد اثر میگذارد.
حدیث داریم که: مرد وقتی میخواهد سفارش به تقوا کند در وقت خداحافظی خانم خود را سفارش به تقوا کند. سفارشها وقت جدایی در ذهنها میماند لذا معمولاً وصیتها یادشان است که آخرین کلام بابایم، آخرین کلام مادرم، چه بود. عارف به زمان در این زمان کار حق چیست. عاقل، عارف به زمان باشد.
یک قصه برایتان بگویم احتمالاً قصه را شنیده باشید.
11- اثر ترک مباحثه امام رضا با صائبی بخاطر نماز
در قرآن اسم چند گروه مطرح شده یکی از گروههایی که اسمشان مطرح شده یهودیها هستند مسیحیها هستند و یکی هم صابئین. کلمه صابئین در قرآن آمده. گروهی هستند با حضرت یحیی (ع) خیلی رابطهشان گرم است. رابطهشان با ستارهها گرم است نمازی دارند برنامهای دارند زندگیشان باید کنار رودخانه باشد که الآن هم در اهواز و بصره و اینها هستند عقیده به تبلیغ ندارند. کاری نداریم. اسم صابئین در قرآن آمده زمان قدیم عددشان زیاد بود. یک شخصی رهبرشان شد به نام عمر، عمر صابئی، رهبر صابئین بود. ایشان خیلی دانشمند بود این آقای عمر یک دانشمند بسیار مغرور و لجباز بود. با امام رضا (ع) چند جلسه بحث کرد و خیلی آدم مغروری بود زیر بار نمیرفت. در یکی از جلسات امام رضا (ع) ایشان را ضربه فنی کرد. یعنی یک کاری کرد که گفت: درست است. حق با شماست. اسلام درست است تا در یکی از جلسات مباحثه امام رضا (ع) دلیل آورد ایشان را ساکت کرد. اذان گفتند: امام رضا (ع) بلند شد برای نماز خواندن. گفتند: آقا! ایشان رهبر یک فرقهای است یک چند دقیقه دیگر بنشین ایشان مسلمان میشود، جلسه جلسه حساسی است. مهمترین جلسات تاریخ است. فرمود: الان میخواهد مسلمان شود میخواهد نشود. مهمترین جلسات تاریخ را امام رضا (ع) رها کرد رفت سراغ نماز. الآن چی؟ الآن که در کتابخانههای ما اذان که گفت تعطیل میشود؟ بازار ما تعطیل میشود؟ کارخانه ما تعطیل میشود؟ کارگاه ما تعطیل میشود. به ساده ترین چیز ما نماز را عقب میاندازیم. عالم به زمان. امام حسین (ع) ظهر عاشورا گفت: الآن وقت نماز است. آقا! دشمن مسلح روبروی ماست. فرمود: الان وقت نماز است. استفاده کنیم از زمان توجه به زمان داشته باشیم.
خلاصهاش: دربارهی عقل روایات زیادی داریم و اشاره میکنند وقت تمام شد چیزهایی که عقل را رشد میدهند: مطالعه عقل را رشد میدهد مشورت عقل را رشد میدهد، مسافرت عقل را رشد میدهد. تحصیل عقل را رشد میدهد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»