محضر مبارک ائمه محترم جمعه و جماعات، مدرسین و فضلای گرامی و اساتید بزرگوار
الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد
محضر مبارک ائمه محترم جمعه و جماعات، مدرسین و فضلای گرامی و اساتید بزرگوار
سلام علیکم
با حذف مقدمات، گرچه در این سالهای بعد از انقلاب نسبت به قرائت و تجوید و حفظ قرآن بحمدالله کارهای خوبی شده است، اما تفسیر و تدبّر همچنان مهجور و بی رونق است.
آنچه قطعی است، همهی ما نسبت به قرآن و همتای آن اهل بیت(ع) مدیون هستیم و از قدیم به ما یاد دادهاند که اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد یعنی باید همهی ما باور کنیم که حق قرآن را پرداختهایم یا نه.
گرچه هر علمی ارزش دارد و ندانستن آن نقص است ولی تنها عدم تدبّر در قرآن مورد توبیخ جدی خداوند واقع میگردد «أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» (محمد/24)، «یا أَهْلَ الْکتابِ لَسْتُمْ عَلى شَیءٍ حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیکم» (مائده/68)
اساتید عزیز، برای مهجوریت زدایی از قرآن بهترین فصل ماه مبارک رمضان است (همان گونه که اتومبیلهای هوا گرفته را در سراشیبی روشن میکنند، ما باید از سرازیری شعبان و رمضان برای روشن کردن ماشین تفسیر استفاده کنیم و به طلاب و گویندگان سفارش کنیم تا به جای سخنرانیهای پر لفظ و کم محتوی، از وحی الهی مایه بگذارند.)
البته در تفسیر باید به چند نکته توجه شود:
1- آیاتی که مربوط به زندگی همهی مردم است، و یا سورههای کوچک و یا داستانهای قرآن انتخاب و مطرح شود تا برای همهی مردم جاذبه داشته باشد.
2- مدت بیان تفسیر حداکثر بیست دقیقه و حد متوسط ده دقیقه در نظر گرفته شود، از نقل احتمالات دوری شود و تفسیر در حد سه الی چهار برابر ترجمه بیشتر نباشد.
3- لحن تفسیر با لحن خطابه متفاوت باشد و تفسیرهای جدید حتماً مطالعه شود.
4- از کلیات برای زندگی امروز الهام بگیریم. برای مثال به یکی دو نمونه اشاره میکنم:
الف: اگر یعقوب(ع) به یوسف(ع) میگوید: «یا بُنَی لا تَقْصُصْ رُؤْیاک عَلى إِخْوَتِک فَیکیدُوا لَک کیدا» (یوسف/5) درس امروز ما از این آیه این است که از نقل و اظهار هر چیزی که دشمنان را علیه ما حساس میکند، خودداری کنیم. (کتب خطی، آثار عتیقه، منابع و معادن، افراد نابغه، طرحهای علمی و غیره)
ب: اگر ابراهیم(ع) به عموی بت پرست خود انتقاد میکند: «قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثیلُ» (انبیاء/52) از این جملهی تاریخی چند درس برای زندگی امروز میتوان گرفت:
در امر به معروف و نهی از منکر و اصلاحات از تنها بودن نترسید، از کمی سن خود نگران نباشید، از نزدیکان شروع کنید، مسایل اصلی را مطرح کنید، به جای آنکه با تندی برخورد کنید وجدان مخاطبین خود را به داوری بکشانید، (آری، ابراهیم(ع) هم تنها بود. هم کم سن بود، هم از بستگان شروع کرد، هم مسأله شرک را مطرح و هم انتقادات خود را در قالب سؤال طرح کرد).
ج: اگر در قرآن میخوانیم: گلههای گوسفند و بز که به صحرا و آغل رفت و آمد دارند، زیبا است: «وَ لَکمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ» (نحل/6) در این آیه نکاتی است که نه تنها برای دامداران، بلکه برای تمام مردم قابل دقت و تأمل است زیرا در گوسفندانی که به صحرا میروند و باز میگردند، هیچ گونه وابستگی وجود ندارد ولی حرکت دسته جمعی، آرامش، سیر کردن شکم خود و جامعه وجود دارد. حرکت آنها هدفدار و زیر نظر چوپان اسست که آنها را از تفرقه و دشمن انسانی و حیوانی حفظ میکند.
آری جامعهای زیبا است که خودکفا باشد، نه وابسته.
حرکت داشته باشد، نه رکود.
حرکت آنها دسته جمعی باشد، نه تک روی.
هم خود سیر باشد و هم دیگران را سیر کند.
در حرکت خود گرفتار گرگهای بین المللی نشود و رهبری شجاع و امین، آنها را از متفرق شدن و تسلط طاغوتها حفظ کند.
به هر حال، ما باید قرآن را با زندگی روزمرهی خود تطبیق دهیم و اگر سورهیی یوسف را میگوییم، به نسل نو بیاموزیم که همه حسود دارند، همه را به اسم بازی میبرند، همه را پرت میکنند، برای ربودن جوانان ما همان شعارهای برادران یوسف را سر میدهند: «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» (یوسف/11)، «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (یوسف/12) و همان جو سازیهای کاذب را به راه میاندازند «بِدَمٍ کذِبٍ» (یوسف/18) و اشک دروغین مییریزند و از تاریکیها برای توجییه عمل خلاف خود استفاده میکنند «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یبْکونَ» (یوسف/16).
یوسف یک نفر نبود بلکه هر جوانی که خود را حفظ کند مورد الطاف الهی قرار میگیرد: «وَ کذلِک نَجْزِی الْمُحْسِنینَ» (یوسف/22) تنها دعای یونس در شکم ماهی مستجاب نشد بلکه همهی دعاهای خالصانه مستجاب میشود: «وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ» (انبیاء/88).
هدف ما از این نامه آن است که از فضلایی که توان گفتن تفسیر را در منطقه خود دارند، دعوت به عمل آورید و با تبلیغات صحیح و قصد قربت و برای آنکه مشمول شکایت پیامبر(ص) نشویم که میفرماید: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/30) از این ایام شریف شعبان و رمضان بهره گیریم و جلسات تفسیر را در شعاع وسیع ایجاد کنیم تا پس از ماه مبارک رمضان هم انشاءالله این سنت حسنه ولو با تعداد کمتری باقی بماند و اگر جلساتی هست از آنان (گرچه با تلفن) تشکری شود.
ناگفته پیدا است که امروزه تا حدودی سخنرانی جاذبهی خود را از دست داده است، حوصلهها کم شده، گفتارها با سلیقه مخلوط شده، ولی تشنگی همچنان هست و ما باید مردم را به سرچشمههای وحی متصل کنیم. نشانهی تشنگی، استقبال چند صد هزار نفری نسل نو در مسابقهی تفسیر سورههای حجرات، لقمان، اسراء، قصص و یوسف بوده است و نشانه دیگر آنکه بیش از هزار نکته در تفسیر سورهی یوسف در اثر تدبّر جوانان به دست ما رسید که چهارصد نکتهی آن انتخاب و در چاپ جدید آن با علامت خاص مشخص و در اختیار عموم قرار گرفت. اگر ما درست و روان و پر محتوی تفسیر را ارائه دهیم استقبال زیاد است.
اگر مدیران مدارس علمیه هرروز دقایقی را برای تمام پایهها تفسیر بگویند، اگر تمام مدرسین حوزه هر هفته تنها نیم ساعت آیهای را تفسیر کنند، اگر اساتید دانشگاه به جای درس متون، قرآن را متن قرار دهند، اگر به قرآن مانند سایر دروس توجه شود، اگر بخشی از تشویقات مادی یا عنوانی به تفسیر اختصاص یابد، اگر یکی از خطبههای جمعه رنگ تفسیری داشته باشد، اگر قصههای ما، استدلالهای ما، موعظههای ما، تاریخ ما برخاسته از قرآن باشد، اگر در کنار بودجهها و زمانی که صرف مسائل حفظ و تلاوت و تجوید میشود مقداری هم به تفسیر اختصاص یابد، اگر صدا و سیما و قضات و روحانیون هرکدام برای کارمندان و علاقمندان هر روز یک آیهای را تفسیر میکردند، امروز قرآن سیمای دیگری داشت البته تدبّر و تفسیر هم آخر راه نیست بلکه وسط راه است زیرا همان گونه که تلاوت برای تدبّر است، تدبّر برای رشد و عمل و تبلیغ است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
محسن قرائتی
26/6/1382