شکر یا کفران نعمت
موضوع بحث: شکر یا کفران نعمت
تاریخ پخش: 25/7/64
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
خدمت برادران صنایع پشتیبانی و نوسازی هلیکوپترهای ایران هستیم. چند ماهی است که میخواستیم خدمت شما عزیزان برسیم، تا امروز که الحمدللّه توانستیم خدمت شما برسیم. در این جنگ خلبانان نقش مهمی دارند و هنگامی که هلیکوپترها نیاز به تعمیر دارند، کارهای شما باعث عزت ایران است و در افزایش قدرت جنگی ایران سهم دارید و هرخیری به خاطر جنگ نصیب ما شود، شما نیز در آن سهیم میباشید. من که کسی نیستم ولی به عنوان یک برادر دینی از شما تشکر میکنم و ان شاء اللّه خداوند همهی شما را از یاران حضرت مهدی و اسلام و وفادار به جمهوری اسلامی قرار دهد.
درادامهی بحثهای گذشته که کفران نعمت بود، بحث این هفته دربارهی شکر است. اگر ما بحثهای تخصصی داشته باشیم تنها برای عدهی خاصی از مردم مفید میباشد. برای همین ما باید طوری بحث داشته باشیم که به درد همهی مردم بخورد و مثل آب جوش باشد که با همهی معدهها سازگار باشد. یکی از مرضهایی که غالب مردم گرفتار آن هستند کفران نعمت میباشد و برخلاف آن شکر نعمت کم میباشد. دو هفته دربارهی کفران نعمت صحبت کردیم و این بار نیز کمی دربارهی آن بحث میکنیم.
1- شکر چیست؟
موضوع چند سالهی ما درسهایی از قرآن است. شکر چیست؟ آیا شکر فقط «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» میباشد؟ دیشب حدیثی را در تحف العقول دیدم. امام سجاد(ع) میفرماید: همین که انسان بگوید که خدایا من نمیتوانم شکرت را بگویم، همین اعتراف به ناتوانی از شکرگذاری، شکر میباشد. «سُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ الِاعْتِرَافَ بِالْعَجْزِ عَنِ الشُّکْرِ شُکْراً»(تحفالعقول، ص283) یعنی منزه است خدایی که اعتراف به عجز را شکر میداند. در جای دیگری امام سجاد(ع) میفرماید: «فَجَعَلَ مَعْرِفَتَهُمْ بِالتَّقْصِیرِ شُکْراً»(کافى، ج8، ص394) یعنی همین که انسان به ناتوانی خود از شکرگذاری پی ببرد، شکر میباشد.
شکر، اعتراف به عجز است. امام صادق(ع) میفرماید: «شُکْرُ النِّعْمَهِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ»(کافى، ج2، ص95) یعنی شکر نعمت، اجتناب از گناهان است. به فرمان خدا خورشید میتابد، اقیانوس به آسمان بخار میفرستد، بخارها ابر میشوند، بادها ابرها را به حرکت درمیآورند و ابرها تبدیل به باران میشوند. جاذبهی زمین باران را به طرف خود میکشد. هسته در داخل زمین میشکافد و از آن خوشهای بیرون میآید و خلاصه ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار باشند و برای شما و بنده، گندم درست کنند و این گندم در تصفیه خانه دستگاه گوارش تبدیل به مو و اشک و ناخن و. . . شود و بعد از اندکی، این گندم تبدیل به شهوت شود و انسان با این شهوتش، زنا کند. آیا این کار کفران نعمت نیست؟
به قول فیض کاشانی، خداوند شما را دعوت کرده و سفره را چیده و راهنما و وسیله فرستاده و گفته است: این مهمان سرا، این وسیله، این راهنما و این آدرس است و آن وقت شما آدرس را برداشته و با وسیله به جای این که به سوی صاحب خانه بیایی، با وسیله فرار میکنی و کفران نعمت میکنی.
به امام صادق(ع) گفتند: شکر چیست؟ فرمود: شکر این است که «وَ إِنْ کَانَ فِیمَا أَنْعَمَ عَلَیْهِ فِی مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ»(کافى، ج2، ص95) یعنی اگر در مالش حقی است آن را ادا کند. یعنی اگر به شما صد تومان بدهند و بگویند آن را خرج کن و تو آن را خرج کنی و بیست تومان اضافی آن را پس انداز میکنی و تا یک سال مهلت میدهند که آن بیست تومان را خرج کنی و بعد از یک سال میگویند از این بیست تومان چهار تومانش را خمس بده، میگویی نمیدهم.
2- اسراف نکنیم
ما در جامعهای هستیم که گروهی پر درآمدند و گروهی کم درآمد و گروهی نیز بی درآمد. در همین تهران ما دوچرخه سواری دوره گرد داشتیم که تصادف میکند و کشته میشود. وقتی به خانهاش میروند، در یک اتاق با ده بچه روبرومی شوند که هیچ پولی ندارند. اینطور افراد در کهنوج، هند یا آفریقا وجود دارند. خلاصه خیلی فقیر روی کره زمین وجود دارد.
من امسال عاشورا هند بودم و چند بار نیز به آفریقا رفتهام. آیا تحمل میکنید تا حرفی را برایتان بگویم؟ در بعضی کشورها به قدری فقر زیاد است که بچهای کوچک از گرسنگی پستان سگ مادهای را میمکید. با این وضعیت آیا صحیح است که در هر ظرف غذای ما یک سیر برنج اسراف شود؟ و کامیون کامیون، نان خشک از منازل جمع آوری شود؟ خوشا به حال زندگیهای قدیم که در هر خانهای، چند مرغ بود، تا اضافی نان و غذا را به آنها بدهند. حالا ما توقع نداریم که در تهران که محدودیت مکانی وجود دارد این کار بشود ولی چرا در شهرستانها این کار نمیشود تا از کفران نعمت جلوگیری شود؟
در مغازهای دو یا سه کیلو انگور آویزان شده بود و چند میلیون نفر از کنار مغازه عبور میکردند و توانایی خرید آنها را نداشتند. نمیخواهم بگویم که به خانه وزیر آموزش و پرورش کشوری رفتم که برای پذیرایی بشقابی جلوی ما گذاشت که دو سه تا بیسکوییت داخل آن بود. و نمیخواهم بگویم که آقای ولایتی وزیر امور خارجه میگفت: که یکی از مسئولان رده بالای کشوری در مقابل ما موزی آورد و آن را قاچ نمود و همهی آن را خورد و معذرت خواهی کرد که به ما تعارف نکرده است و دلیل کارش را اینطور نقل کرده بود که این موز جیرهی غذایی یک روزهی اوست و اگر آن را تعارف کند گرسنه میماند. در خیلی از کشورها برهنه وجود دارد و در کدام یک از خانههای ما خانمها کمتر از چهار دست لباس دارند؟ در یکی از کشورها سیصد و دو میلیون گرسنه وجود دارد و دویست هزار دبستان وجود دارد که میز و نیمکت و حتی حصیر در آن وجود ندارد. با این که پنج سال است که کشور ما در جنگ است هر موقع دو تومان یا پانزده ریال پول دادهایم نان داغ خوردهایم.
البته مشکلات زیادی برای هریک از ما وجود دارد. یکی یخچال قسطی خریده است، پول آب و برق و غیره باید پرداخت شود. ولی شاعری خوب حرفی زده که مضمون آن این است که به برگ زرد درخت نگاه نکن، به این فکر کن که همین برگ زرد در دریا کشتی صد مورچه میشود. پس برگ زرد را بی اهمیت نشمارید، چرا که کشتی صد مورچه است.
3- وظیفه کمیته امداد
من از تشکیل کمیته امداد که به فرمان امام و به دست آقایان کروبی و عسگر اولادی صورت گرفت خوشحال هستم. این اقدام خیلی خوبی در اوایل انقلاب بود چرا که در کوچه و بازار گدایانی حرفهای وجود دارند که بعد از مرگشان معلوم میشود که بعضی از آنها خیلی پول دارند. کمیته امداد برای جلوگیری از سوء استفادهی گدایان حرفهای و رسیدگی به خانوادههای محروم قلّکهای کوچکی را درست کرده تا به خانهها داده شود و هرکسی از دو ریال گرفته تا یک تومان و ده تومان، روزانه به قلکها بریزند. در آخرسال ممکن است پانصد تومان شود و بتوان ده جفت کفش برای نیازمندان خرید. همچنین قلکهای بزرگتری برای ادارهها ساخته است که هر کارمندی روزی دو ریال یا پنج ریال در آن بیندازد. در آخر ماه خانههایی را شاد میکنند. و قلکهای بزرگی که قفلهای رمزی دارند ساخته است که در فرودگاهها و ترمینالها گذاشته میشود. اگر هریک از ما صدقه بدهیم، قطره قطره جمع شود، وانگهی دریا شود.
از دانش آموزان فقیر روستایی در کپر سؤال شده که از جمهوری اسلامی چه میخواهید؟ جواب دادهاند طول عمر امام را میخواهیم و خیلی به جمهوری اسلامی علاقه دارند و این علاقههای عجیبی است.
زنی را در هندوستان دیدم که باسری برهنه در کنار خیابان خوابیده بود. از مترجم خودم خواستم که از او بپرسد که چرا آن جا خوابیده بود؟ آن زن گفت: خانه من عاشورا خانه شده است. پرسیدیم: عاشورا خانه چیست؟ گفت: برای امام حسین تکیه زدهام تا در آن عزاداری شود. گفتم: میشود آن جا را ببینیم؟ گفت: بفرمایید. وقتی به خانهاش رفتم دیدم که خانهاش فقط هشت متر است. آن زن میگفت: چون خانهاش مرکز عزاداری امام حسین شده است، مقدس گردیده است و به خاطر همین در ماه محرم که درخانهاش عزاداری برپا شده در خانهاش نمیخوابد و کنار کوچه میخوابد. این گونه افراد با علاقههای ناب که عین ارادت، کپسول ارادت و معجون ارادت به اسلام هستند ولی در فقر میسوزند، وجود دارند ولی ما کفران نعمت میکنیم.
در یکی از کشورها در روز عاشورا دیدم که زنها بی چادر و بی روسری سینه میزدند و حسین حسین میگفتند. وقتی من دلیل بیحجابی آنها را پرسیدم، جواب شنیدم که آنها پول ندارند تا روسری به سر کنند. خیلی وضع مردم بد است. کمی در خوردن، پوشیدن و استهلاک ماشین صرفه جویی کنید.
شکر چیست؟ امام صادق(ع) فرمودند: «مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِنِعْمَهٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَدَّى شُکْرَهَا»(کافى، ج2، ص96) یعنی وقتی ما شکر گذاریم که در قلب خود دریابیم که خدا به ما عطا کرده است. معمولاً ما در آخر وقت به سراغ خدا میرویم. تا احمد آقا آمپول زن باشد، میگوییم: خدا سلامتش کند، او بود که بچهی مرا خوب کرد. احمد آقا آمپول زن که نباشد، میگوییم: خدا سایهی دکتر را کم نکند، جناب دکتر بچه را خوب کرد. وقتی هم که نه دکتر بود و نه آمپول زن تازه به یاد خدا میافتد که این بار خود خدا بچه را خوب کرد. مثل این که نوبت خدا وقتی است که هیچ کس نباشد. یعنی خدا در آخر نمایان میشود، در حالی که ما نباید فراموش کنیم که وقتی هم واسطه هست این خدا بوده که گره گشایی کرده است.
4- همه را از خدا بدانیم
در نجف طلبهای خیلی فقیر شد. به حرم امیرالمؤمنین رفت. (خدایا رزمندگان ما را به کربلا و نجف برسان) و گفت: یاعلی شنیدم که شما به منزل فقرا میرفتی و برای آنها غذا میبردی. حالا هم من توقع ندارم که به خانهی من بیایی، من خودم به خانهی شما آمدم، آقا فقیر شدهام، صد تومان پول به ما برسان. بعد از مدتی یکی از آشنایان را دیدم. به او گفت: که وقتی کارهای سفرم درست شده بود، پدرتان را دیدم و گفتم که قرار است به نجف بروم و خواستم که پدرتان اگرپیغامی دارد برای شما بدهد تا اگر من شما را دیدم آن پیغام را به شما برسانم. آن وقت پدرتان این صد تومان را داد تا به شما بدهم. بعد از آن مرد تشکر کردم و به حرم امیرالمؤمنین رو کردم و گفت: آقا این صد تومان برای پدرم میباشد. آن صد تومانی که من میخواستم از خود شما بود. بعد به حجره برگشتم و متوجه شدم که پول نیست و هر کجا را گشتم اثری از آن پول ندیدم. به حرم برگشتم، کفش داری، دستشویی، نانوایی و خلاصه هر کجا را گشتم پول را پیدا نکردم.
آدم بچه نداشته باشد، زیاد مسئلهای نیست. ولی اگر داشته باشد و داغ او را ببیند مشکل است. آن فرد هم داغ پولها را دیده بود و چند روزی در نمازهایش دعا میکرد ولی فایده نداشت. به استادش گفت، جواب داد که تو بی ادبی کردی. بله ممکن است که پول از طرف پدرت بوده باشد، ولی هزار تا وسیله میخواهد تا آن پول به دست تو برسد و. . . خدا خیلی اوقات وسیله میشود. مثلاً در این مورد باید این مرد پدر شما را میدید، باید گذرنامهی سفرش درست میشد، باید در آن موقع پدرت صد تومان داشته باشد، باید تو در آن لحظه در حرم باشی، باید او در آن لحظه در حرم میآمد و خلاصه هزار شرط داشته باشد. گفت: خوب حالا چکار کنم؟ گفت: برو و توبه کن. آن هم نه «استغفراللّه» بلکه لفظی فارسی که اولش «گ» باشد. . . چون تو بی ادبی کردی، بعد از چند روز رفتم حرم امیرالمؤمنین و صیغهی توبه را خواندم. بعد از چند لحظه زن عربی گفت: من چند روز پیش مقداری پول در اینجا پیدا کردهام. هرکس نشانی آن را بدهد آن را به او برمی گردانم. نشانی پولها را دادم و آن را دریافت کردم و فوری رو به حرم کردم و گفتم: یا علی از توست، از توست.
کارهای ما مثل قفلی است که بگوید: زنده باد کلید! ای قفل بی شعور! کلید در دست است. میگوید: زنده باد دست. میگوییم: ای قفل بی شعور! دست جزئی از بدن است. میگوید: زنده باد بدن. باز میگوییم: ای قفل بی شعور! بدن نیز در اختیار روح است. باز میگوید: زنده باد روح. میگوییم: ای قفل بی شعور! روح هم در اختیار خداست. یعنی ما هر چه اول است را میبینیم و به منشأ آن توجه نمیکنیم. پس فراموش نمیکنیم که هرچه داریم از اوست و معنای شکر نیز همین بود که انسان باور کند همه چیز از خداست. شکر چیست؟ شکر، رضا و قناعت است. یعنی انسان به آن چه دارد راضی باشد. بعضی افراد که در ماشین خودشان هستند به این طرف و آن طرف نگاه میکنند و هرگاه ماشینی را ببینند که از ماشین آنها کمی بهتر است دلشان از حال میرود و دربارهی قیمت و مدل و. . . آن ماشین حرف میزنند. بعد از مدتی که ماشین بهتری را میبینند به سراغ آن میروند. پس شکر چیست؟ در لغت عرب شکر یعنی این که انسان راضی باشد.
5- ارکان شکر
شکر سه اساس و پایه دارد:
1- علم 2- روح و حال 3- عمل
گاهی آدم گلی را در باغچهای میبیند و خود گل شادی آور میباشد. گاهی صاحب خانه گل را میچیند و به دست شما میدهد و این شادی مضاعف را میآورد. گاهی وقتی این اتفاق میافتد، آدم نه به فکر گل و نه یاد لطف گل است، بلکه به یاد سخاوت صاحب خانه میافتد. گاهی شما عکس امام را میبینید و از آن خوشتان میآید و گاهی چون من عکس را به شما دادهام از لطف من خوشحال میشوید و گاهی شما فکر میکنید که خدا چه آفرید. پیرمردی که از هیچ ابرقدرتی نترسید «اللّه اکبر» با این آفرینش او کیست؟ ابراهیم است؟ موسی است؟ عیسی است؟ همهی بچهها را حرکت داد. حتی در جاهای دیگر نظیر مصر ولوله به راه انداخته است. و این طرز فکر در مقابل مواجهه با عکس مراحل تشکر میباشد. یعنی گاهی ازخود عکس لذت میبرید، گاهی چون عکس به شما داده شد، لذت میبرید و گاهی از صاحب عکس و صاحب اصلی لذت میبرید.
حالات انسان نیز فرق میکند. بهترین شکر این است که وقتی نعمتی را به انسان دادند فقط به خاطرخود نعمت خوشحال نشود. مثلاً اگر کسی به خاطر خود نعمت خوشحال شود ممکن است نعمتی مثل گل در بیابان باشد و باعث خوشحالی انسان شود. گاهی چون گل به شما داده شده است خوشحال میشوی و باز این هم کمی نفسانی است. چرا که خوشحالی برای این است که گل به او داده شده است. ولی گاهی شخص به خاطر خود نعمت و آن اصل خوشحال شود. در نعمت شما خود را مطرح نکنید، اصل، آفرینش نعمت است. گرچه در آفرینش به شما خیری نرسد.
مثلاً بارندگی در اثر هماهنگی دریا و خورشید و اقیانوس و بخار و ابر و باد، به وجود میآید و این بارندگی باعث رونق کشاورزی انسان میشود. اگر در مسیر کشاورزی آب به درون لانهی مورچه رود آیا درست است که مورچه بگوید: مرگ بر خورشید و تابش آن، مرگ بر اقیانوس و بخارش، مرگ بر باد، مرگ بر ابر، مرگ بر باران، مرگ بر زمین، مرگ برجاذبه، مرگ بر انسان، مرگ بر کشاورزی، برای چه؟ چون آب به لانهی مورچه رفته است. این مورچه خیال میکند کرهی هستی برای اوست. گاهی نیز مشکلاتی که برای من و شما رخ میدهد، چون مشکل برای ما به وجود آمده است، خیال میکنیم هستی خراب شده است.
مورچهای در یک لیوان آب افتاد، فریاد زد دنیا را آب برد، جواب شنید: نه دنیا سر جای خود است و تنها تو در استکان افتادهای.
بلاها نیز برای ما نعمت هستند. اگر امام فرمود: جنگ هم برای ما نعمت است یک واقعیتی است. قرآن میگوید: چه بسا شما چیزهایی را دوست ندارید ولی برای شما خیر است و چه بسا چیزهایی را دوست دارید ولی برای شما شر است. علتی که بعضی دعاها مستجاب نمیشود به فرمودهی امام این است که برخی دعاها اصلاً دعا نیست، چرا که دعا یعنی خیرخواهی برای خود، ولی ما خیلی اوقات دستمان را بالا میآوریم، حرفهایی را هم میزنیم و گمان هم میکنیم که خیر است ولی در واقع خیر نیست. بنابراین اگر دعا مستجاب نمیشود، برای این است که خیر نیست. اگر من به بلا مبتلا شدم، گاهی خیر من است.
امام سجاد(ع) در دعا میفرماید: خدایا نمیدانم که مریضی مرا به تو نزدیک میکند و یا سلامتی؟ چرا که گاهی نقش بیماری از سلامتی بیشتر است. گاهی انسان نیاز دارد دو تا پس گردنی بخورد. گاهی سخنرانی میکنیم چهار نفر از ما تعریف میکنند و میگویند: «طیب اللّه» «احسن، احسن، احسن» و باد میکنیم ولی اگر یک نفر تلفن بزند و بگوید آقای قرائتی انصافاً این شب جمعه خراب کردی! و این باعث میشود آن باد خالی شود. گاهی خداوند برای تنظیم انسان او را گوشمالی میدهد، همانطور که گاهی ما لاستیکهای ماشین را تنظیم باد میکنیم.
در حدیث داریم اگر مرض و مرگ و فقر نبود، انسان خیلی گردن کلفت بود. گاهی تلنگری به انسان میزنند تا حواس او جمع شود. بنابراین نعمتها شکر است، دادنها شکر است، گرفتنها نیز شکرهستند و لذا امیرالمؤمنین میفرماید: خدایا شکر به خاطر نعمتهایی که دادی و خدایا شکر به خاطر چیزهایی که گرفتی. پس شادی من باید به خاطر خدا باشد و آفرین را بر خالق گل باید گفت، گرچه کسی این گل را به ما هدیه ندهد. گل، گل است.
شما وقتی هواپیمایی را میبینی به آن آفرین میگویی گرچه کسی شما را سوار هواپیما نکند. خود اختراع ارزش است و ما مخترع را دوست داریم. گرچه اختراع او به درد شخص ما نخورد. پس علم به نعمت یک اصل است. شادی ما به نعمت اصل دیگری است و بعد هم عمل است که باید نعمت را در مسیر خوب صرف کنیم.
«ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ»(نساء/147) قرآن میگوید که اگر شما شکر کنید من عذابتان نمیکنم. پس با توجه به آیهی سوره نساء، یعنی اگر شما شکرگذار نعمتهای خدا باشید و بدانید از خدا هستید و برای او هستید، دیگر خدا شما را عذاب نمیکند.
من بترسانم وقیح یاوه را*** آن که خود ترسد چه ترسانم ورا
6- محاسبه نفس
خدا میگوید: من آدم گردن کلفت را میترسانم و آن مرد با تقوایی که خودش میترسد را دیگر در روز قیامت نمیترسانم. اگر شما شکر کنید، خدا دیگر با شما کاری ندارد. در حدیث داریم اگر هر مسلمانی شب به شب ببیند از صبح تا شب چه کارهایی کرده است و اگر کار غلطی را که انجام داده است، بگوید. مثلاً بگوید: امروز سه تا کار غلط کردم، خدایا مرا ببخش! آنگاه خداوند در روز قیامت آن غلطها را حساب نمیکند. میگوید: او شب به شب خودش به حساب خود رسیدگی کرده و خدا بزرگوارتر از آن است که از یک انسان دومرتبه حساب کشد و او را عذاب کند.
مسئله دیگری که دربارهی شکر است این است که خداوند هر چیزی را که گفته است مشروط به این کرده که: اگر بخواهد. اما در بارهی شکر اگر ندارد.
خداوند در قرآن فرموده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»(ابراهیم/7) یعنی اگر شکر نعمت کنید و نعمتهای خدا را به جا مصرف کنید، برایتان بیشتر میشود. جوانهای داخل مدرسه درس بخوانید. پهلوانها، وزنه برداری خوب است اما از این زور بازو در جهت دستگیری از محرومین استفاده کنید. از مغزتان خوب استفاده کنید. از زبانتان خوب استفاده کنید. آیا به شما زبان داده شده که فحش دهید؟ چشم دادند که نگاه هرزه کنی؟ اگر شکر کنید به خدا قسم نعمت هایتان را زیاد میکنم و خداوند اگر نمیگوید، اما میبخشم اگر دارد، میپذیرم اگر دارد، روزی میدهم اگر دارد، دعا را مستجاب میکنم اگر دارد.
قرآن میفرماید: «فَسَوْفَ یُغْنیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ»(توبه/28) یعنی خدا اگر بخواهد شما را غنی میکند و وضعتان را خوب میکند. البته شاید هم نخواهد. در آیهای دیگر میفرماید: «فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ»(انعام/41) یعنی اگر بخواهد مشکلات شما را حل میکند «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ»(بقره/212) یعنی روزی میدهد هرکس را اگر بخواهد و هرکس را نخواهد روزی نمیدهد. «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ»(نساء/48) یعنی میبخشد هر کس را اگر بخواهد. «مَنْ یَشاءُ» «وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلى مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»(توبه/15) یعنی توبه را میپذیرد برای هرکس که بخواهد. نگفته حتماً توبه را میپذیرم، حتماً روزی میدهم، شاید هم خدا بود و ما بودیم و به ما روزی نداد و از گرسنگی مردیم روزی اگر. . . ، بخشش اگر. . . ، مغفرت اگر. . . ، اما اگر در شکر کردن نبود. خداوند گفته است که تو شکر کن، بدون اگر زیاد میکنم. «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»(ابراهیم/7) الطاف خدا جز لطف شکر همه قید دارند، که جزای شکر بی قید و شرط، بی اگر و مگر و شاید است و حتمی است. روایات زیادی و آیات بسیاری دربارهی شکر داریم.
7- قدردانی از خوبان
مسئلهی اخلاقی و اجتماعی که خیلی مهم است، شکر از مردم است. در جامعهی ما تشکر نیست. امام خوب تشکر میکند. به روزنامهها و رادیو و تلویزیون میگوید که عوض عکس من، عکس آن مخترع یا آن پلیسی که قاچاقچی گرفته است، یا آن جراح و کشاورز و کارگر را نشان بدهید. امام میفرماید: از مردم تشکر کنید. چه مانعی دارد یک بار عکس یک کشاورز نشان داده شود. من میخواهم کمی بحث تشکر از مردم را باز کنم.
1- اول کسی که تشکر از مردم میکند، خود خداست. قرآن میفرماید: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً»(احزاب/43) یعنی او خدایی است که صلوات بر شما میفرستد، تا شما را از تاریکی به سوی نور خارج کند. پس راه آدم شدن ما توسط خدا این است که از ما تعریف کند. پس راه این که مردم را به هدایت تشویق کنیم این است که مردم را تشویق کرده و از آنها تعریف کنیم تا متنبه شوند. این آیه جواب مادرانی است که میگویند: این دخترها بد هستند، آنها را نصیحتی کنید. همچنین جواب زنانی است که میگویند: آقای قرائتی تو را به خدا در برنامهتان دربارهی شوهرها کمی صحبت کنید. همچنین شوهرها میگویند: کمی دربارهی زنان صحبت کنید. همه میگویند: که به هم بگو. پس با توجه به قرآن راه تنبیه و هدایت مردم تشویق آنهاست. این نظر اسلام است و اگر من و شما عمل نمیکنیم ربطی به اسلام ندارد.
2- دومین شخصی که از مردم تشکر میکند پیغمبر است. خدا به پیامبر میفرماید: «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»(توبه/103) بر مردم صلوات بفرست. برای چه؟ «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» یعنی صلوات تو که پیامبر خدا هستی باعث دلگرمی مردم میشود.
حضرت موسی تحت تعقیب فرعون بود از شهر فرار کرد در خارج شهر دو دختر را دید که چند گوسفند دارند وپرسید که چرا کنار ایستادهاند؟ جواب دادند که پدر پیری داریم و ما چوپانی او را میکنیم و چون چشمهی آب شلوغ است صبر میکنیم تا چوپانهای مرد گوسفندانشان را سیراب کنند و بعد از این که همه رفتند، گوسفندان خود را آب میدهیم. حضرت موسی که خودش تحت تعقیب بود، روح مظلوم یابی داشت و گوسفندها را برد و چوپانها را کنارزد و دختران گوسفندان را آب دادند و برگشتند. پدرشان پرسید چطور امروز زودتر از روزهای پیش آمدید؟ گفتند: جوانی آمد و راه را باز کرد و ما هم زودتر گوسفندان را آب دادیم. حضرت موسی نمیدانست که آنها دختر چه کسی هستند و برای پول هم این کار را نکرده بود بلکه برای خدا کرده بود، اما حضرت شعیب گفت: بیا تا به تو پول دهم. دخترها پیش حضرت موسی آمدند و گفتند: «قالَتْ إِنَّ أَبی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا»(قصص/25) یعنی همانا پدرم ترا میخواند تاپاداش و مزد سقایی ترا بدهد و موسی برای خدا کار کرد اما اگر یک جوان حزب اللّهی برای خدا کار کرد شما باید به او توجه کنی. ما میگوییم برای خداست، درست است که برای خداست اما باید از آن تشکر کرد.
استاد به یکی از طلبههایش گفته بود که هر کجا میروی برای سخنرانی پولی دریافت مکن. مردم هم فهمیده بودند و به اوپول نمیدادند. این آقا هم هر جایی میرفت هیچ کس پولی به او نمیداد. روزی دید وضع خیلی خراب است، به مردم گفت: استاد من به من گفته که پول نگیرم، آیا به شما هم گفته که پول ندهید؟ حضرت موسی برای خدا چوپانی کرد اما شما هم برای خدا یک چیزی به او بدهید.
امام سجاد(ع) میفرماید: خدایا به تو پناه میبرم اگر مردم به من خوبی کرده باشند و از آنها تشکر نکرده باشم. یعنی تشکر نکردن گناه است. حدیث داریم خداوند در روز قیامت به بعضی خطاب میکند تو شکر نکردی، میگویند: چرا شکر نکردم؟ من نمازخواندم. شکر میکردم، سجدهی شکر میکردم. خدا به او میفرماید: بندگان من به تو کمک و احترام میکردند ولی تو از آنها تشکر نمیکردی. قرآن میگوید: اگر مردم احترام کردند تو دو برابر به آنها احترام کن. یعنی یا بهتر یا بیشتر. «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»(نساء/86) اگر چشم روشنی صدتومانی برای شما آورد، تو صد و پنج تومانی ببر. اگر دویست تومانی آورد، دویست و ده تومانی ببر. نون و ماست داد تو به او نون و ماست و خیار بده. یعنی باید یک قدم بهتر به مردم احترام گذاشت و اگر از مردم تشکر نشود آنها رشد نمیکنند. امامان ما تشکر میکردند. امام رضا(ع) جبه و لباس خود را به دعبل شاعر جایزه داد و از او تشکر کرد.
8- نمونههایی از قدردانی خوبان
آیت اللّه شیرازی(ره) از علمای حدود صد سال پیش که در سامرا و حوزهی علمیه بود. ایشان وقتی شاعری را میدیدند که شعر جالبی داشت دست او را میبوسید. این مطلب در الغدیر آمده است. مرجع تقلید دست شاعر را برای تشکر میبوسد.
امام صادق(ع) نشسته بود. وقتی هشام که جوان هفده ساله بود وارد شد حضرت به احترام او میایستد. همهی مردم میپرسند این پسر کیست؟ امام صادق(ع) اینگونه تجلیل و تشکر میکند. تشکر امام رضا(ع) و تشکر مرجع تقلید از شاعر و. . .
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه میفرماید: «أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْن»(نهجالبلاغه، خطبه 182) یعنی عمار کجاست، ابن تیجان کجاست، ذوشهادتین کجاست و از نبودن اصحاب ناراحت است و آن را با آه کشیدن نشان میدهد و به نوعی از آنها تجلیل میکند. خدا در قرآن میفرماید: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمینَ»(صافات/79)، «سَلامٌ عَلى إِبْراهیمَ»(صافات/109)، «سَلامٌ عَلى إِلْیاسینَ»(صافات/130)، «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا»(یوسف/24)، «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»(ص/30).
خداوند در قرآن تعریف و تشویق میکند. و اما ما در جمهوری اسلامی خود خیلی تشویق کم داریم. یعنی اگر تصادف کردی تو را میگیرند، ولی اگر بگویی چند سال است که تصادف نکردهای، میگویند: تصادف نکردهای که هیچ. برای بد کار زندان داریم، اما برای نیکوکار دسته گل کم داریم. در جامعه ما تشویق نیست باید تشویق کنیم. برادران ببخشید که من چارهای ندارم که این حرف را بزنم و احساس وظیفه میکنم. وقت حساسی است، مدرسه کم داریم. هرکس میتواند مدرسه بسازد. مدرسهی دو شیفته و سه شیفته داریم. در بسیاری از روستاها مدرسه نداریم در شهرها بسیاری از پدران دست بچه هایشان را گرفته و به مدرسه بردهاند، ولی گفتهاند جا نداریم. کلاسها چهل نفر، پنجاه نفر جمعیت دارد. کمبود مدرسه داریم. بیایید برای بچههای خودتان مدرسه بسازید. اگر ندارید پول جمع کنید و کمک همدیگر کنید. آقازادههایی که در مدرسه هستند در این اول مهر خوب درس بخوانید. خلبان کم داریم، پزشک کم داریم. زشت است یک مسلمان وقتی تب کرد پیش دکتر هندی آتش پرست برود و دست خود را به آتش پرست بدهد. امام زمان ناراحت میشود که مسلمان دستش را در دست آتش پرست و بت پرست بگذارد. امام زمان از این مسئله رنج میبرد. دکتر و مهندس کم داریم. عالم و آیت اللّه و اسلام شناس کم داریم، به شدت کم داریم. آن قدر دنیا بی خبر و نا آگاه است.
9- بت پرستی در دنیای امروز
در یکی از کشورها رفتم، در یک بت خانه دیدم افرادی که خیلی خوش تیپ بودند، آمدند و در مقابل هریک از بتها تعظیم کردند و رفتند. من هم با لباس روحانیت نرفته بودم و با لباس معمولی رفته بودم. به یکی از آنها گفتم: چرا پیش این بتها کرنش میکنید؟ جواب داد این بتی است که میتواند زمین و آسمان را به هم بریزد، کمی فکر کرد، کمی به من نگاه کرد، کمی به بت نگاه کرد و سرش را پایین انداخت و رفت و در مقابل بتهای بعدی کرنش نکرد. آن قدر آماده بود که با یک تلنگر از فکرش برگشت. دنیا خیلی در خواب است. قدر جمهوری اسلامی، قدر اسلام، قدر رهبری و قدرنماز جمعه را بدانیم و در برابر این نعمتها شکرگذاری کنیم.
پریشب ما با وزیر آموزش و پرورش و معاونین جلسهای داشتیم که میخواهم دربارهی آن مطلبی را به شما بگویم. خواهش میکنم مدیران، دبیران و آموزگارانی که پای تلویزیون هستند توجه کنند و عنایت داشته باشند. لازم نیست که حتماً آدم بگوید طبق بخش نامه شمارهی فلان و تاریخ فلان و. . . مطلبی را بدون بخش نامه میگوییم ببینیم چه اتفاقی میافتد؟ آقا این چیزی را که میگویم بخش نامه نیست اما پیام خداست. پیام پیغمبر است. پیام رهبر انقلاب است. میفرمایند: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ»(کافى، ج1، ص30) این را پیغمبر فرموده است و امام فرموده که بسیج شوید. چه کسی میتواند مردم را بسیج کند؟ وضع خودمان را برایتان بگویم که اول مهر که میشود معلمین نهضت سواد آموزی در منازل را میزنند و میگویند: خانم اگر سواد ندارید سر کلاس بیایید. میگوید: دنبال کارت برو، اگر دختر شما در هفده خانه را بزند و جواب رد بشنود چقدر روحیهاش خراب میشود، ما چه کار کنیم؟ بی سوادها را با زور جمع کنیم یا با پول؟ در حالی که هیچ نیرویی نداریم. خواهش میکنم این طرحی را که عرض میکنم انجام دهید. چون مدیر کل استان تهران با کمک ما این کار را کرد و موفق شدیم. تقاضا میکنم که برای رضای خدا همه استانها به این طرح عمل کنند. اگر فقط بخواهید طیق آیین نامه و بخش نامه عمل کنید که همهی کشورها اینطور عمل میکنند، شرافت انسانی به این است که به غیر ازآیین نامه هم یک کاری انجام دهد والا در هر کشوری که باشید اگر طبق آیین نامه عمل نکنید بیرونتان میکنند. کار طبق آیین نامه، عادی و معمولی و همه جایی است. کار ایثاری مهم است. کاری که از ایثار و اخلاص و از درون بجوشد، مهم است. هر مدیر و معلم مدرسهای با همکاری انجمن اولیاء و مربیان از پدران و مادران بچهها چه ابتدایی، چه راهنمایی و چه دبیرستان دعوت کند. مثلاً اگر مدرسه چهارصد دانش آموز دارد، باید چهارصد تا پدر و مادر را به مدرسه دعوت کند و اسم پدر و مادرهای بی سواد را بنویسد و یک کلاس مخصوص بی سوادها، عصرها در مدرسه تشکیل شود. این کار از قدیم هم بوده است.
فایدهی این کار چیست؟
1- به پدر و مادرهای بی سواد بگویند که اگر در کلاسها شرکت کنند نمرهی انضباط بچه هایشان اضافه میشود و اگر نیایند از انضباط آنها کم میشود.
2- معلم بچهها اگر با ما حرف بزند انسان آمادگی بیشتری برای پذیرش خواهد داشت.
تذکری داده شده است که بعضی از دکترهای هندی که در ایران هستند مسلمان هستند. بله ما مخلص مسلمانهایشان هستیم. خیلی از تذکر شما متشکرم.
من روزی از صدا و سیما پرسیدم چه کسی در حرفهایش در تلویزیون اشتباه کمتری دارد؟ گفتند: تنها کسی که درتلویزیون حرف میزند و نیاز نداریم که حرف هایش را اصلاح کنیم و قیچی کنیم، خود امام است. هرچه حرف میزند درست است. بعد از امام هرکسی حرف میزند یا خودش تلفن میزند که اینجای حرفهای مرا قیچی کنید یا ما وقتی بازبینی میکنیم، تشخیص میدهیم که قسمتی از آن را باید قیچی کرد. بله امام از همه پیرتر است و از همه سالمتر حرف میزند. خدایا این امام را برای اسلام نگه دار.
من و آموزشیار نهضت اگر بگوییم به کلاس نهضت بیایید، میگویند: نمیخواهیم بیاییم اما اگر خانم مدیر بگوید، دعوت مدیر نفوذ دارد. مدرسه میز و نیمکت و تختهسیاه و نجاری و نفت و برق و فراش هم دارد ولی ما هم باید تخته سیاه و موکت را فراهم کنیم. پس تدارکات کمتر است، دعوت اثرش بیشتر است و ازهمه گذشته حقوق معلمین خیلی کم است. ماهی دو، سه یا چهار هزار تومان بیشتر حقوق نمیگیرند و چه خوب است که عصرها هم یکی، دو هزار تومان از نهضت بگیرد و یک کمک خرجی هم به آقای معلم بشود.
آقای وزیر و همهی معاونان آموزش و پرورش صد در صد با این طرح موافق بودند و گفتند: کمیسیونی و جلسهای و بخش نامهای فراهم کنند ولی من دیدم تا بخواهند کمیسیون و جلسه و جمع بندی و بخشنامه و برنامه ریزی و. . . بشود، طول میکشد. گفتم: همین شب جمعه به مردم میگویم. هر مدیر مدرسهای، اولیاء را دعوت کند و همان پیام امام را که در همهی کتابهای نهضت موجود میباشد را بخوانند و ببینند که امام چه فرموده است. تکایا، مساجد، روحانیون، وزارت آموزش و پرورش، با تمام امکانات، بدون از دست دادن فرصت، بدون خجالت، تا دیر نشده، بسیج شوید. همهی کلمات امام در این پیام در کتابها موجود هست. درمجلس شورای اسلامی هم میخواستند اساس نامهای برای نهضت درست کنند. پیام امام را میخواندند و بند بند اساس نامه را از پیام امام استخراج میکردند. من تقاضا میکنم این کار را مدیران مدارس برای رضای خدا انجام دهند. پدران و مادران و اولیاء بچهها نیز دعوت مدیران را قبول کنند و شش ماه پیش چهارصد هزار نفر بی سواد در کلاسها شرکت کردند و الان به چهارصد هزار نفر کارنامه دادهایم، شما هم الان شرکت کنید، شش ماه بعد به شما هم کارنامه داده میشود و شما حداقل خواندن و نوشتن را میآموزید.
10- کمک به فقرا را فراموش نکنید
صندوقها و قلّکهای کمیتهی امداد را فراموش نکنید. روی آن نوشته بود صدقه دفع بلا میکند. در هر ادارهای یکی از صندوقهای بزرگ را بگذارید، پنج ریال پنج ریال جمع میشود و گره از کار عدهای فقیر بازمی کند. بگذارید شما که میخوابید وجدانتان راحت باشد. بگویید: خدایا اگر نان و سیب زمینی هم خوردم یا آب گوشت و پلو خوردم و با شکم سیر خوابیدم اما با پنج تومان و ده تومان، یک گرسنهای در یک جای عالم را سیر کردم. اگر پول انداختی و خوابیدی وجدانت راحت است، وگرنه اگر نینداختی چطور خوابت میبرد که بگویی من خوردم و سیرشدم و به من چه مربوط گرسنهها هم گرسنه باشند. اگر یک ریال هم بیندازید خوب است. برای بچه هایتان صندوق کوچک و در ادارهها صندوق بزرگ و در ترمینال هاو فرودگاه و راه آهن صندوقی بزرگتر درست کنید.
کمیته امداد را کمک کنید. معلمین اولیاء را دعوت کنند. شکر نعمت هارا به جا آورید. نگذارید نماز جمعه خلوت شود. بدانید هرگاه نماز جمعه خلوت شد، آمریکا شاد میشود.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»