موضوع: سو ظن
تاریخ پخش: 76/12/07
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- اصل بازرسی و ضرورت آن
در سازمان بازرسی هستند. اصل بازرسی یک اصل درستی است. قرآن میفرماید: ما برای شما حافظ فرستادیم. انگیزهها همه یکسان نیست. بعضی افراد اینقدر انگیزهشان قوی هست که هیچ کس هم بالا سرشان نباشد، تشویق هم نباشد، جریمه هم نباشد، حاضر و غایب هم نباشد، سر کارشان اتوماتیک هستند. خود جوش هستند. بعضی از افراد هستند که یک خرده باید از بیرون امر به معروف بشوند. از بیرون نهی از منکر بشوند. از بیرون تشویق بشوند. خلاصه بعضی میوهها خودش قند دارد و بعضی از میوهها بی مزه است که باید از بیرون کمی شکر به آن اضافه کرد. همه مردم اینطور نیستند که خودشان قند داشته باشند. لذا نیاز هست که افرادی امر به معروف کنند. نهی از منکر کنند. نظارت کنند. بازرسی کنند. نیاز هست برای اینکه همه مردم یک طور نیستند. منتها اگر خواسته باشم مسائلی که مربوط به سازمان است بگویم خیلی از بچه مدرسه ایها میگویند: ربطی به ما ندارد.
این بحث خصوصاً روزی است که مربوط به امور تربیتی است. یا مثلاً فرض کنیم آغاز هفته حج است و یک عده به فکر مکه هستند. یک عده در فکر تربیتی هستند. یک عده به فکر درختکاری و شخم هستند. به هر حال ما بحثمان را طوری جوش بدهیم که به همه معدهها بخورد. من سعی میکنم بحث خودم را انجام بدهم. البته با گرایش به شغل شما! موضوع ما سوء ظن، تجسس، بدگویی است.
2- ایمان همراه با مسئولیت است
قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» (حجرات/12) بعد هم فرموده است: «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ» (حجرات/12) هر کجا میگوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» این کار را بکن. یعنی ایمان مسئولیت دارد. نمیشود بگویی: من دین دارم ولی حال ایثار ندارم. ایمان مسئولیت دارد. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیام» (بقره/183) دین داری باید روزه بگیری. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا» دین داری ایمان تعهد دارد. دروغ میگوید کسی که بگوید: من قلبم پاک است. دین دارم. حالا مسئله این مهم نیست. کجا را سراغ دارید که قرآن «آمَنُوا» تنها داشته باشد؟ معمولاً هرجا «آمَنُوا» دارد پشت سرش گفته: «وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» پس ایمان تعهد دارد. نمیشود بگویی: من عمامه میگذارم اما کروات هم میبندم. عمامه با کراوات نمیشود. عمامه خودش کدی دارد. یک نشانهای دارد. ایمان تعهدی دارد. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا».
3- یکدیگر را با ادب صدا بزنیم
مسئله دیگر این است که مردم را با ادب صدا بزنیم. فکر نکنیم حالا که بازرس هستیم مثلا میتوانیم کاری کنیم که مردم از ما حساب ببرند. امیرالمؤمنین در نامه بیست و پنج میگوید: وقتی به جایی میروی مردم را نترسانی. مثل آدم متکبر وارد نشو. وقتی وارد میشوی سلام کن. بعد بگو: من فرستاده رسول الله هستم. بعد بگو: من آمدم زکات بگیرم. اگر گفتند: زکات نداریم. حرفشان را قبول کن. به مردم اطمینان کن. اگر گفتند: داریم. وقتی وارد میشوی خانه کسی نرو. به هر حال اگر خانه کسی رفتی یک وقت اگر چیزهایی بگوید که ذهنت را آشوب کند، «یا ایها الذین آمنوا أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ» تشکر کن. ما گاهی وقتها فکر میکنیم چه مسئولیتی داریم.
4- اگر به مقامی رسیدید، با دیگران به درستی برخورد کنید
قرآن یک آیهای دارد که میگوید: «ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّه» (آلعمران/79) حتی کسی که به مقام نبوت رسید، حق ندارد که به مردم بگوید: نوکر من شوید. فکر نکنید چون استاد مکانیکی هستید حق دارید بگویید: مغازه را جارو کن. من بچهام را پیش شما گذاشتم مکانیکی یاد بگیرد. چرا او را به نوکری میکشی؟ من دخترم را پیش شما گذاشتم که خیاطی یاد بگیرد. چرا میگویی: برو ظرفها را بشوی؟ مگر نوکر تو است. این خانم فکر میکند، حالا که خیاط است میتواند به دخترها زور بگوید. حالا چون مکانیک است میتواند از پسرها نوکری بکشد. حالا که بازرس است حتما باید با بنز بیایند و او را از فرودگاه ببرند. همین دلیل بر ضعف کارشان است. هرکس استقبال شما نیامد ضعیف است؟ خیلی انسان باید مواظب باشد که مسائل درونی به مسائل بیرونی اثر نگذارد.
حضرت میگوید: اگر میروی جایی زکات بگیری شب خانه کسی نخواب. برای اینکه اگر به خانه کسی رفتی و خوابیدی فردا به هرکس بگویی: زکات بده، میگوید: ایشان دیشت خانه فلانی خوابیده بود. فلانی او را پر کرده است. یک جایی باش که وقتی به کسی بگویی: زکات بده. نگویند: کانال توجیه او چه کسی است؟ یک کسی آمد گفت: چرا روزنامه نمیخوانی؟ گفتم: برای اینکه ممکن است مقاله این روزنامه در من اثر بگذارد و من در سخنرانی هایم بگویم. عدهای هم بگویند: این آقا تحریک شدهی فلان روزنامه است.
5- همه چیز نیاز به تقلید ندارد
من میخواهم اگر بیست سال در تلویزیون بودم، کسی نگوید: قرائتی را که پر کرده است؟ این حدیث را چه کسی گفت بخوان؟ ما خودمان هم آدم هستیم. همه چیز را که نباید تقلید کرد. وقتی سیگار کشیدید، همین سرفه دلیل بر این است که دود برای ریه بد است. اگر شب عید شما ماه را دیدید، برای شما عید فطر است. هر چند برای آقایان ثابت نشده باشد. برای شما فردا عید است. هرکس خودش با چشم خودش ماه را دید دیگر لازم نیست تقلید کند. همه چیز که تقلید لازم ندارد.
خدا آیت العظمی گلپایگانی را رحمت کند. داشت میرفت یک فقیری گفت: آقا من خیلی وضعم بد است. یک کمکی به من بکن. من مقلّد شما هستم. آقا گفت: پول همراهم نیست. منزل تشریف بیاورید. گفت: من مقلّد شما هستم. دارم میمیرم. گفت: به شما عرض کردم. من الآن پول ندارم. منزل بیایید کمک شما میکنم. گفت: من مقلد شما هستم. دارم میمیرم. گفت: داری میمیری بمیر. مردن که تقلید نمیخواهد. من چند بار بگویم: ندارم. سیگار که تقلید نمیخواهد. پس هرکس سرفه میکند، نشان دهنده این است که سیگار برای ریهاش ضرر دارد. تقلید نمیخواهد. در موضوعات تقلید نمیخواهد. آقا این سقف کوتاه است یا بلند؟ آقا خودت خفه میشوی. مهندس چه ساخته است؟ میگوید: ساکت باش. نقشه مهندسی آقا مهندس روی چشم ما جا دارد. آخر من دارم خفه میشوم. سقف کوتاه مهندس نمیخواهد. سیگار که سرفه دارد استدلال نمیخواهد. شکر شیرین است. دیگر لازم نیست که بگوییم: امام صادق فرمود: شکرشیرین است. ما گاهی وقتها اصل دین را جوش میزنیم. گاهی وقتها آنجایی که میفهمیم به فهم خودمان لگد میزنیم. پا روی فرق خودمان میگذاریم. تا آنجایی آزاد هستی که بگویند: فقط من خودم میفهمم. این اشتباه است.
6- ما باید خودمان از سؤ ظن اجتناب کنیم
روشنفکرانی که فکر میکنند بدون استمداد مرجعیت و فقاهت و حوزه میتوانند عالم شوند اشتباه میکنند. حرف خدا را هرکسی که نمیفهمد. بدون نیاز غلط است. آن کسی که فرح و خوشی زیر پا میگذارد، آن هم غلط است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ای مومنین! «اجْتَنِبُوا» اجتناب کنید. پیداست که سوء ظن سراغ آدم میآید. از آدم نمیپرسد که اجازه میدهید وارد شوم یا نه؟ چون یک چیزهایی بدون اختیار ما به فکر آدم میآید. ما خودمان باید اجتناب کنیم. مثل این که میگویند: مواظب باش سرما نخوری. بگوید: نمیشود که سرما نیاید. سرما خودش میآید. دست من که نیست. تو باید یک جبه بپوشی که سرما نخوری. این سوء ظن میآید. مثل حسد است. نمیشود بگویی: آقا حسد نداشته باش. مگر میشود؟ نمیشود که انسان حسد نداشته باشد. آن که حسدمان را به زبان نیاوریم، آن چیزی که در دلمان القاء شد که چرا آن دارد و من ندارم، این را تبدیل به یک عکس العمل نکنیم. خودمان را نگه داریم. «اجْتَنِبُوا» بالاخره سوء ظن است. ممکن است هزار دلیل بیاورم. خوب دلیل شما درست است. اما سوء ظن من سرجایش است.
یک نفر داماد شد. عروس را به خانه آورد و سه ماهه زایید. نزد پدر عروس رفت و گفت: آقا عروس سه ماهه زائیده است. گفت: باید چند ماهه بزاید؟ گفت: بنشین تا برایت بگویم. گفت: چند ماه است که دختر من زن شما شده است؟ گفت: سه ماه است. گفت: چند ماه است که شما شوهر او شدی؟ گفت: سه ماه است. گفت: چند ماه است که شما زن و شوهر شدید؟ گفت: سه ماه است. گفت: سه تا سه ماه میشود، نه ماه! گفت: ریاضی شما درست است. ولی سوء ظن من سر جایش است. سوء ظن میآید منتها شما باید اجتناب کنید. «کَثیراً مِنَ الظَّنِّ» این که میگوید: «کَثیراً مِنَ الظَّنِّ» پیداست که بیشتر سوء ظنها، بیشتر گمانها به جایی بند نیست.
7- سوء ظن گناه است
خیلی از حرفها شایعه است. بیشترش شایعه است. از بیشتر ظنها اجتناب کنید. بعضی ازسوء ظنها گناه است. گاهی بعضی گناهان مادر گناه است. یک گناه خودش یک گناه است. یک گناه مادر یک گناه است. یعنی یک گناه میزاید. یعنی گناه مادر است. پنیر، پنیر است. اما شیر مایه پنیر است. گاهی یک چیزی مایه چیز دیگر میشود.
یک حرام زاده با شیطان قرار گذاشتند که بروند و فساد بوجود بیاورند و شب بیایند گزارش بدهند. حرام زاده از یک طرف رفت. شیطان از یک سمت دیگر رفت. غروب آمدند گزارش کار بدهند. شیطان به حرام زاده گفت: چه کردی؟ گفت: من هفتاد و چهار نوع خلاف انجام دادم. اینقدر حرف بد، اینقدر عمل بد، اینقدر رشوه، اینقدر دزدی، هفتاد و چهار فساد بوجود آوردم. بعد حرام زاده به شیطان گفت: تو چه کردی؟ شیطان گفت: من نتوانستم کاری بکنم. فقط یک مرد و زن حرام را به هم رساندم. یک بچه حرام زاده درست شد. گفت: خاک بر سرت کند. من هفتاد و چهار قلم خلاف داشتم. گفت: نه! من یک حرام زاده درست کردم که او هم مثل تو روزی هفتاد و چهار نوع فساد تولید کند. گناه من گناه مادر است.
سوء ظن گناه مادر است. چون وقتی آدم سوء ظن پیدا کرد، میگوید: ببین چه شد؟ اول آدم سوء ظن پیدا میکند بعد تجسس میکند. تجسس که کرد عیبها را کشف میکند. سراغ غیبت میآید. یعنی اینها قدم به قدم است. گام به گام است. و لذا قرآن میگوید: سیاست گام به گام، سیاست شیطانی است. «خناس» یعنی دائم میرود و برمی گردد. از یک کانال میآید و موفق نمیشود. از کانال دیگر میآید و دور میزند تا بالاخره در شما راه پیدا کند. میگویند: «خناس» یعنی دور میزند و از یک راه نو میآید. میرود و میآید تا شما را آسیب پذیر کند. سوء ظن گامی برای تجسس است. یعنی تا آدم سوء ظن پیدا نکند که تجسس نمیکند. اول نگاه میکنی و میگویی: اینها چه کسانی هستند؟ اول سوء ظن پیدا میکنی بعد میگویی: برویم ببینیم. اول سوء ظن پیدا میکنی بعد میروی تجسس میکنی. بعد از تجسس غیبت میشود. و لذا قرآن در نهی از منکر میگوید: سرچشمه را بگیر. سرچشمه سوء ظن است.
8- سه نوع سوء ظن داریم
ما سه تا سوء ظن داریم: 1- سوء ظن به مردم بد است. 2- سوء ظن به خدا که خیلی بد است. 3- سوء ظن به خودت که خوب است. به خودت سوء ظن داشته باش. فکر نکن آدم خوبی هستی. خیلیها خودشان را آدم خوبی میدانند. بخاطر اینکه مثلاً پولی دادند. بخاطر اینکه مثلاً یک زمانی جبهه بودند. بخاطر اینکه یک مدرکی دارند. قرآن یک خط کشی دارد. میگوید: آقا خودتان را با این خط کش متر کنید.
اگر مثلاً به شما بگویند: شما هفت روز دیگر از دنیا میروی چه میکنی؟ من خودم را میگویم. اول به صدا و سیما زنگ میزنم و میگویم: من قرائتی هستم. هفت روز دیگر از دنیا میروم. این هفته بحثمان تعطیل است. میخواهم بروم و توبه کنم. دیگر بازار را میبندیم و اداره هم نمیرویم. اگر گیج شدی معلوم است کارهایت درست نبوده است. چون آدمی که کارهایش درست است گیج نمیشود. رانندهای که درست رانندگی میکند. بنزین هم دارد. خودش هم سالم است. خوابش هم نمیآید. سرعتش هم معقول است. قاچاق هم ندارد، میگویند: بیست دقیقه دیگر پلیس راه میرسیم. میگوید: خوب برسیم. آن رانندهای که دلش میریزد برای این است که قاچاق دارد. یا بنزین ندارد. یا جاده را گم کرده است. هرکس میخواهد بداند چطور آدمی است ببیند وقتی به او میگویند: تو فردا میمیری چطور میشود. آقا ما امسال چقدر افطاری داردیم؟ سه تا ختم قرآن خواندیم. جمکران رفتیم. مشهد رفتیم. خوب آدم خوبی هستی. حالا سه روز دیگر میمیری. اگر دلت شور نزند، آدم خوبی هستی. اگر توانستی بگویی: من با دلی آرام و قلبی مطمئن، اگر توانستی «فزت به رب الکعبه» (شرحنهجالبلاغه/ج9/ص207) بگویی. آن وقت آدم خوبی هستی. هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر میشد، امام حسین شادتر میشد. برافروختهتر میشد.
9- سوء ظن به خدا ممنوع است
سوء ظن به خدا ممنوع است. برای دختر خواستگار میآید. پدر دختر میگوید: این داماد که پول ندارد. دخترم گرسنگی میخورد. اینقدر بودند کسانی که دخترشان را به پسران پولدار دادند و گرسنگی خوردند. میگوید: اگر دخترم مدرک داشته باشد، شوهر بهتری برایش میآید. دلش به مدرک خوش است. عزت دست خداست. از فلانی عزت میخواهی. تو به فلانی متوسل میشوی که زور پیدا کنی؟ «الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمیعا» (بقره/165) عربیهایی که میخوانم قرآن است. «فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً» (نساء/139) آقا به من توهین شد. چه شده است؟ به من گفتند: در آن اتاق برو. خوب در آن اتاق برو. مگر چه شده است؟ مگر عزت تو به اتاقت است که اگر اتاقت را از دست بدهی توهین است. افرادی این قدر ضعیف هستند که اگر شیشه روی میزش را بردارند تا شب دیگر اعصابش به هم میریزد.
بنده بیست وپنج سال سابقه خدمت در این نظام دارم. آدمهایی هستند که اینقدر روده هایشان تنگ است که دانه انار در آن گیر میکند. سوء ظن به خدا خوب نیست. من دخترم را به ایشان نمیدهم. گرسنگی خواهد کشید.
خدا همه اموات را رحمت کند. پدرم وقتی من را برای طلبگی فرستاد، سی و پنج سال پیش همه گفتند: چشم! چون حالا بعد از نظام حکومت آخوندها یک رگ و روغنی پیدا کردند. البته بعضی هایشان الآن هم هشتاد درصد گرسنگی میکشند. بیست درصدشان که وکیل، قاضی، دادستان، امام جمعه، سخنران، نویسنده هستند اینها از فقر نجات پیدا کردهاند و الا طلبههای قم هنوز روزی سیزده ساعت درس میخوانند. ماهی بیست و چهار هزارتومان حقوق دارند. بالاترین حقوقمان بیست و چهار هزار تومان است. یعنی یک سوم حقوق یک کارگر ساده است. حالا آن زمان پدرم در بازار تجارت داشت. مغازه داشت و میگفتند: چرا گذاشتی طلبه شود؟ گرسنگی خواهد کشید. اینقدر پدرم را ترساندند که آخرش پدرم گفت: باباجان اگر بچه من خوب است، خدا به بندهی خوبش رزق میدهد. اگر بد است که من برای بچه بد چه چیز را وسیله کنم؟
یادم هست که ریش سفیدی پیش پدرم آمد و گفت: حالا یک اشتباهی کردی بچهات را آخوند کردی. حالا بیا یک زن سید برایش بگیر. گفت: چرا؟ گفت: برای اینکه این گرسنگی خواهد خورد. مردم بگویند: خانم این سید است. به او خمس بدهند. از طریق خانمش سر سفره خانمش بنشیند. واقعاً این سوء ظن به خداست.
مگر میشود بدون آمریکا زندگی کرد؟ بله! امام آمد و فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. بدون وابستگی به آمریکا میشود زندگی کرد. «فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً» بدون مدرک چطور؟ بدون پارتی چطور؟ مگر میشود بدون دروغ نان خورد؟ بله! داریم آدمهایی که دروغ نمیگویند و روزی میخورند. خدا به سگهای ولگرد روزی میدهد. به سوسکهای داخل سوراخ هم روزی میدهد. اگر بدون دروغ به من روزی ندهد که خدا نیست. ما نماز میخوانیم برای آن خدایی که قدرت دارد که بدون گناه هم روزی میدهد. اگر بدون گناه نتواند روزی بدهد اینقدر «اتقوا الله» به ما نمیگفت. اگر تو تقوا داشته باشی «یرزق» از راه بی گمان به تو میدهم. آیه قرآن است. کسانی که به گناه برسند، خودشان را نگه دارند از راه بی گمان خدا به آنها میدهد. خدا از راه بی گمان میدهد. سوء ظن به خدا ممنوع است. از ترس خرجی داماد ازدواج نمیکند. «وَ لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) تجسس نکنید. تجسس حرام است. البته اینها برای مسائل فردی است.
10- از حق نظام نمیشود گذشت
یک وقتی یک توطئهای علیه نظام است. حساب مسائل نظام با فرد جداست. آدم یک وقتی ضربه میزند. میتواند بگوید: من از حق خودم گذشتم. یک وقتی به نظام ضربه میزند. از حق نظام نمیشود گذشت. از حق شخصی بگذر. از جیب خودت به او بده. از بیت المال نده. اگر کسی بیت المال را نفله کند، نباید او را بخشید. این آقا که این لامپ را اینجا زده است، در خانه خودش هم همین لامپ را میزند؟ در خانه خودش چه لامپی میزند؟ جنسهایی که در انبار نگه داشته است برای کیست؟ مثلاً پنکههای خانه خودش را وقتی که تابستان تمام میشود در نایلون میگذارد و دورش هم نخی را میبندد. اما پنکههای دولت را در انبار میگذارد و کلی خاک بین آن میرود. در خانه خودش هم با کفش روی فرش میآید؟ خانهی خودش را موکت کرده است و از پله کفش هایش را در میآورد. اما در اداره که میآید این کار را نمیکند. میگوید: اینشان جمهوری اسلامی است که با کفش روی فرش بیایم. اگرشان است پس چرا در خانه خودت با کفش نمیآیی؟ چطور این در خانهی خودتشان نیست.
یک کسی پیش امام آمد و گفت: آقا رفتیم تبلیغ کردیم مردم اینقدر خمس، سهم امام و زکات دادند. این مقدار هم برای خودم دادند. امام فرمود: غلط کردی! این را که به تو دادند برای اسلام دادند. ما گاهی زیر سایه دیوار میخوابیم. فکر میکنیم زیر سایه خودمان خوابیدیم. یک منبری نباید بگوید: شب عاشورا چندهزار نفر پای منبر من بودند. این لیاقت تو نیست. این لیاقت امام حسین است. اگر مردی روزهای دیگر عاشورا برو ببین چند نفر میآیند و پای صحبت تو مینشینند؟ این عشق امام حسین را به خودش نسبت میدهد. عشق امام حسین را پای خودش حساب میکند. مثل بچهای که میگوید: «سمع الله لمن حمده» دو هزار نفر بلند میشوند. میگوید: آخ جان! چه عظمتی دارم؟ یک «سمع الله لمن حمده» گفتم، دو هزار تا صد و بیست کیلویی بلند شدند. نه! این زور تو نیست. به خاطر نماز است. نماز تمام شود یک جای دیگر بگو: «سمع الله» اگر کسی خم و راست شد. گاهی وقتها یک چیزی را به خودمان حساب میکنیم. اینها برای دین است. از خودمان چیزی نیست.
11- خوبیها برای خداست
«ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» (نساء/79) خوبیها برای خداست. بدیها از تو است. خوبیها برای خداست. هرچه بدی است از توست. یعنی چه؟ مثل زمین که میگردد و همیشه یک سمتش روشن است و یک سمتش تاریک است. نیمی که روشن است از خورشید است و هرجا که تاریک است از خود زمین است. نمیتواند بگوید: نیمی از من روشن است. میگوییم: برو کنار! از خورشید است. پز نده! آنجایی که روشن است از خورشید است. «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ» آنجایی که خوبی است از خداست. سوء ظن به خودت جایز است. اما سوء ظن به خدا ممنوع است.
12- سوء ظن به خلق خدا ممنوع است
سوء ظن به خلق خدا ممنوع است. سوء ظن در جاهایی که سوء استفاده نکنند. گاهی وقتها آدم میآید میگوید: بنده که قابل نیستم. یکی از دوستان میگفت: به مسجد رفته بودیم تا نماز بخوانیم. مسافر بود. وارد مسجد شدیم. تعداد کمی از مردم گفتند: آقا بفرمایید جلو نماز جماعت بخوانیم. من هم تواضع کردم و گفتم: من که قابل نیستم. تا گفتم: قابل نیستم. یکی گفت: آقایان حضرت آقا فرمود: قابل نیستم. نمازتان را فرادی بخوانید. یعنی میگفت: تواضع کردیم و او تواضع ما را گرفت. گاهی آدم فکر میکند که چون سواد دارد خیلی مهم است. نه سوادی نداری! چهار سال درس خواندی. مگر چه خبر است؟ ما سی سال درس خواندیم ادعا نداریم. تو چهار سال درس خواندی ادعا داری. خجالت بکش! با کسی که متکبر است باید متکبر بود. به جامعهای که فساد در آن حاکم است آدم باید سوء ظن داشته باشد. حدیث داریم اگر اکثر افراد جامعه خراب هستند، آدم باید حسن ظن داشته باشد. زود باور و ساده اندیش نباشید. اگر جامعه فاسد هستند جو عمومی فاسد است. سوء ظن داشته باش. اگر جو عمومی خوب است، سوء ظن نداشته باش.
13- حق ندارید از کسی غیبت کنید
حالا غیبت مثل گوشت مرده میماند. «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» (آلعمران/195) میگوید: غیبت هیچ کس را نکن. بعضی وقتها در جلسات غیبت دخترش را میکند. فکر میکند چون دخترش است حق دارد غیبت کند. حق نداری غیبت دخترت را بکنی. «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» هیچ کس حق ندارد غیبت کند. استاد حق ندارد غیبت شاگردش را بکند. شاگرد حق ندارد غیبت استادش را بکند. غیبت بچهی کوچک را هم حق ندارید بکنید. بچه کوچک هم آبرو دارد. گاهی در مهمانی پدر و مادر میگویند: این بچه را میبینی، پدر من را در میآورد. خیلی شر است. بچه سرخ میشود. سبز میشود. دائم از خجالت رنگ عوض میکند. غیبت بچه حرام است. غیبت بزرگ حرام است. غیبت شاگرد حرام است. غیبت هرکس را بکنی حرام است.
«بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْم» (حجرات/12) میگوید: آقا بد است. خوب! بد است. جالب این است که قرآن قاتل را هم میگوید: برادر! میگوید: اگر کسی کسی را کشت، میتوانید قصاص کنید. بعد میگوید: اگر برادرش خواست عفو کن. بله! قاتل است. یک غلطی کرده و کشته است. تو حق داری به عنوان ولی دم قاتل را قصاص کنی. اما در عین حال میگوید: اگر خواستی عفو کنی، نمیگوید: عفو از طرف قاتل! میگوید: حتی نسبت به قاتل لقب برادری از بین نمیرود. مؤمن برادر مؤمن است. حتی اگر قاتل باشد لقب برادریش لغو نمیشود. برادر تو است و غیبت مثل گوشت مرده میماند. چون گوشت زنده جایش پر میشود. ولی گوشت مرده جایش پر نمیشود. غیبت آبروی طرف را میبرد و آبرو جایش پر نمیشود.
بچه بودم ده تومان گم کردم. پدرم گفت: محسن بیا پیدا کن. گفتم: ببین آقا جان ده تومان گم کردم. به اندازهی ده تومان میایستم و غصه میخورم. میشود بیست تومان. ده تومان میدهم پیدا کنم، میشود سی تومان! گاهی وقتها اگر بروی و بایستی درستش کنی بدتر میشود.
یک نفر سوار الاغ شده بود. الاغ راه نمیرفت. دائم پایش را زیر شکم الاغ میزد. الاغ نمیرفت. به الاغ گفت: اینطور که الآن پایم را میزنم، اگر از آن طرف زده بودم الآن رسیده بودم. گاهی وقتها صرف نمیکند که آدم این مقدار نیرو بگذارد. جای پول پیدا میشود. ولی جای آبرو پیدا نمیشود. چون آبرو پر نمیشود.
قرآن غیبت را به گوشت مرده تشبیه کرده چون گوشت مرده را بکنی جایش پر نمیشود. حالا بدی غیبت برای همه روشن است. «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ» آیا دوست داری؟ از وجدانت استمداد میکند. «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ» دوست داری گوشت برادر دینیت را که مرده است بخوری؟ آبروی مردم خیلی مهم است.
اگر من به شما بگویم، البته من مسئولیتی ندارم. من در حج هیچ مسئولیتی ندارم. اما حالا فرض کنید من مسئولیتی پیدا کردم و گفتم: آقایان من شما را مکه میبرم به یک شرط! به شرطی که وقتی وارد مکه شدیم یک مقدار لجن به کعبه بمالی. ای بابا! کعبه قبله مسلمان هاست. ابدا! من به کعبه جسارت نمیکنم. امام صادق فرمود: ای کعبه خیلی عزیز هستی. بعد فرمود: آبروی یک مؤمن از تو هم عزیزتر است و ما آبروی یک مؤمن را راحت لجن میمالیم. در بازرسی باید مواظب باشیم که آبروی کسی را نریزیم.
14- آبروی مؤمن را نریزید
پیغمبر داشت نماز میخواند تا تمام شد به سمت در دوید. برای مردم تعجب بود که چرا پیغمبر دوید؟ حدیث داریم با سرعت دوید. باز حدیث داریم دو تا پاشنه در را گرفت و گفت: نمیگذارم بیرون بروید. یک آیت الله این کار را بکند چقدر زشت است که نمازش را بخواند و تا بگوید «السلام علیکم ورحمه الله و برکاته» بدود. همه میگویند: چه شد؟ بعد بگوید: نمیگذارم بیرون بروید. پیغمبر گفت: ای کسانی که دینتان پوک است. ای کسانی که دین دارید. هنوز ایمان در دلتان فرو نرفته است. یک شک به مردم وارد شد. چرا دوید؟ چرا پاشنه را گرفت؟ چرا نمیگذارد ما برویم؟ چرا به ما جسارت میکند؟ چرا میگوید: شما مسلمانهای پفکی هستید؟ بعد فرمود: آبروی مؤمن را نریزید. حالا بروید. پیغمبر میتوانست روی منبر هم بگوید. اما مخصوصا طوری گفت که در ذهنها بماند. پیغمبر ضمن سخنرانی هایش گاهی برای اینکه چیزی در ذهنها بماند با یک حرکتی میگفت.
مثلاً یک روز پیغمبر میخواست روی منبر برود. عبایش روی زمین کشیده میشد. پیغمبر دست نداشت. توجه نداشت که عبایش روی زمین است. نمیتوانست با دست عبایش را بردارد. میخواست یک عبایش روی دوشش باشد و یک عبایش روی زمین باشد. میخواست با هیجان صحبت کند.
15- مردم پنج نوع هستند
مردم پای منبر پنج نوع مینشینند. بعضی از مردم مغرور هستند. بعضی از مردم عاشق هستند. بعضی از مردم بی تفاوت هستند. بعضی از آدمها چشم چران هستند. هرکسی یک طور مینشیند. مربی تربیتی باید بداند، امور تربیتیها باید بدانند با بچهها چطوری صحبت کنند؟ تربیت کردن کار دقیقی است. چطوری بچه را به نماز دعوت کنیم؟ چه کلمهای را به کار ببریم؟ چه کلمهای را در چه زمانی بکار ببریم؟
یک وقتی کسی یک خاطرهای را نقل میکرد. میگفت: یک نفر یک بچهای را کنار خودش نشانده بود و میگفت: اگر پدرت بمیرد، او را در قبر بگذارند، دختر هم نشسته بود و گریه میکرد. یک نفر گفت: چرا چنین میکنی؟ گفت: میخواهم انس را با گریه در روح بچه بوجود بیاورم که بعد بتواند برای امام حسین گریه کند. گفت: غلط کردی! این چه نوع تربیت است؟ به بچه هفت ساله بگویی: پدرت بمیرد. بعد او را در قبر بگذاریم. خاکش کنیم که چه؟ گاهی وقتها نمیدانیم چه کنیم؟
یکی ریشهایش را سبز میکرد. گفتند: شال سبز، کلاه سبز، پیراهن سبز، جوراب سبز داری. دیگر چرا ریشهایت را سبز میکنی؟ گفت: میخواهم یک دست چهارده معصوم بشوم. بنده خدا نمیداند چه کار کند؟ میخواهد یک دست چهارده معصوم بشود. باید حساب کنیم که مردم را نترسانیم.
یک کسی میخواست به مکه بیاید. حالا که هفته حج هم در پیش است این را هم بگوییم. یک روحانی میگوید: ای مردم بیست و چهار چیز بر شما حرام است. یک دفعه مردم گفتند: اوه! آن طرف نمیتوانید عقد کنید. گفتند: حالا چه کسی میتواند عقد کند؟ همین را که دارند نمیتوانند اداره کنند. دوم اینکه شکار حرام است. گفتند: حالا چه کسی حال دارد شکار کند؟ یک زمانی مردم پیاده میرفتند. سفرشان چند ماهی طول میکشید. گاهی هوس میکردند یک شکاری بزنند. آخر این حرفها چیست؟
از این بیست و چهار تا، چند مورد وجود خارجی ندارد. خدا میداند در رسالهها باید بعضی از مسائل را برداشت. الآن زمانش گذشته است. نوشته بود مرجع تقلید باید حلال زاده باشد. مگر تا حالا مرجع تقلید حرام زاده داشتیم؟ این چه چیزی است که در رساله نوشته است؟ اصلاً میشود ثابت کرد که حرام زاده است؟ اصلاً غیر از مرجع تقلید، اگر کسی در خیابان راه برود میشود گفت: حرام زاده است؟ اصلا مگر میشود ثابت کرد که حرام زاده است؟ حضور یک حرام زاده در شهر ده میلیونی مشکل است. یعنی در شهر ده میلیونی نمیشود ثابت کرد که یک نفر حرام زاده است. حالا در مرجع تقلید رفته که بعد از امام زمان عزیزترین مقامات معنوی هستند. مرجع تقلید جای امام زمان نشسته است و ولایت دار است. آن وقت ما بگوییم: باید حلال زاده باشد. این زشت است. این از بدیهیات است.
16- دین را آسان جلوه دهید
اسلام میگوید: یک طوری بگویید دین را آسان جلوه بدهید. مشکل نگویید. سابق میگفتیم: هرکس میخواهد آخوند شود اول باید سرش را بتراشد و یک عرق چین سرش کند. خوب با این حرف خیلیها از آخوندی میترسیدند. حوزه قم راه را باز کرد. کت شلواریها هم میتوانند طلبه شوند. الآن ما چند هزار طلبه فاضل داریم که کت شلواری هستند. چه اشکالی دارد؟ نمیخواهد عرق چین بگذارد خوب نگذارد. ما به علم او کار داریم. به لباسش کار نداریم. در اسلام علم و تقوی مهم است. لباس پیغمبر قداست دارد اما چیزی را شرط نکنید. خدا میداند خیلیها واجب الحج هستند. منتها میگویند: اگر من بروم باید برگردم. باید تالار بگیرم. باید گاو و گوسفند بکشم. باید سه روز بنشینم. باید چهار روز غذا بدهم. این باید بایدها حج نیم میلیونی را یک میلیونی میکند. بعد همه میترسند. واجبات نماز هفده کلمه است. سمع الله را حذف کنید. کسی را که تازه به او نماز یاد میدهید «سمع الله لمن حمده» را دیگر نگو. آسان بگیر. فرمول دارد. اگر میخواهی غسل جنابت یاد بچه بدهی، اگر بخواهی بگویی: جنب بعد از سکس است. میترسی که حواسش پرت شود. اگر هم نگویی ممکن است نیاز به غسل داشته باشد و نداند که چکار کند. راهش این است که آدم یک عروسک بردارد و بگوید: این غسل روز جمعه است. بعد بگویی: این غسل جمعه را یاد گرفتی؟ بقیهی غسلها هم مثل این است. اگر میخواهی بچه برای امام حسین گریه کند، چرا میگویی: اگر پدرت مرد. او را خاک کردند. چرا با این حرفها اشک بچه را درمی آوری؟ یک مربی خوب اینطور نمیگوید. البته این ناشی گریها یک زمانی بوده است.
یک چند سالی است که امور تربیتی انصافاً به خاطر دورهها و کلاسها، سمینارها و کتابها خیلی عوض شده است. مثل گزینش کردن است. الآن اگر بگویند: مبطلات نماز چند تا است؟ نمیدانند. البته بنده هم در بعضی از سؤالات گزینشی رفوزه هستم. در امتحان حج از روحانی پرسیدند: کشتن خرگوش از فتوای آیت الله العظمی اراکی چه طور است؟ اصلاً تو را به حضرت عباس در این چند صد هزار نفر حاجی چه کسی خرگوش کشته است؟ آخه چرا یک چیزی میپرسی که مردم در آن بمانند؟ ببینید دین را طوری میکنیم که مردم فرار میکنند؟ دین شیرین است. امام رضا میفرماید: دین شیرین است. هر جا مردم فرار میکنند بدبینی است. اگر صدای اذان زیبا باشد. اگر پیش نماز، نماز را با سرعت بخواند. دین شیرین است. من این مسئله را در ماه رمضان گفتم. تکرار میکنم. کسی بین دو نماز حق ندارد پیش آقا بیاید و بگوید: استخاره کن. برای اینکه یک نفر میگوید: آقا استخاره بکن. آقا برای این استخاره میکند و دویست نفر معطل میشوند. گناه این دویست نفر چیست که پاسوز یک نفر میشوند؟ استخاره بعد از نماز باشد. بین نماز حق نداری از آقا مسئله بپرسی. مسئله برای تو است. گناه دویست نفر چیست؟ بین دو نماز حدیث و مسئله نگویید. مردم را گروگان میگیرید. دو تا نماز را بخوان بعد هرکس میخواهد برود. هرکس میخواهد گوش بدهد. میخواهی حدیث و مسئله بگویی. خوب مردم میخواهند نماز بخوانند و بروند. هرکس تعبیر خواب و استخاره و مسئله دارد برای بعد از نماز بگذارد. مردم ما الآن ساندویج میخورند. حوصله غذا پختن ندارند. جدیداً آب میوه میخورند. حوصله جویدن هم ندارند.
دین شیرین است. هر کس را دیدی که دین برایش شیرین نیست. بدان که دین برایش درست معرفی نشده است. اگر خوب معرفی بشود دین برایشان شیرین میشود. تفسیر قرآن خیلی شیرین است. ما امسال ماه رمضان در دانشگاه تهران تفسیر گفتیم. یک ذره یک ذره روزهای آخر دیدند که خیلی شیرین است. من یک روز میخواستم به اینها اثبات کنم که قرآن چیست. به اینها گفتم: قلم و کاغذ در بیاورند. گفتم: یک آیه بنویسید. یک آیه نوشتند. آیهای که پانزده کلمه داشت. گفتم: از این آیه چقدر نکته در میآید؟ چند نکاتش را این طوری گفتم. حالا شما اساتید محترم در آن رشته تخصصی خودتان اگر توانستید یک سطر بنویسید که در یک سطرش پانزده نکته باشد. دیگر روزهای آخر میگفتند: راست میگویید: خیلی شیرین است. تا حالا کسی نگفته بود که تفسیر چند تا نکته دارد؟ بخاطر اینکه دائم تفسیر علمی گفتیم مشتریش کم شده است. قرآن شیرین است. حدیث شرین است. نهج البلاغه شیرین است. نماز شیرین است.
مسجدها را تلخ میکنیم. صدای اذان اگر زیبا باشد شیرین است. این که میگوید: مسجد میروید با زینت بروید برای این است که دین شیرین میشود. ریتمی که آیات قرآن دارد شیرین است. آهنگ قرآن شیرین است. ما صدو بیست و چهار هزار پیغمبر داشتیم که هیچ کدام کچل نبودند. حتی پیغمبر میگفت: من از یوسف نمکم بیشتر است. پیغمبر ما خیلی نمک دارد. خیلی با مزه است. یک وقت میبینی یک جایی در ذوق تو میزند. امام حسن مجتبی از دنیا رفت. چهار صد زن مطلقه تشیع جنازهاش بودند. یعنی امام حسن مجتبی چهار صد زن گرفت. همهاش را طلاق داد.
ماجرا این بود بعد از حضرت علی امام حسن به خانه یتیمها سرکشی میکرد. به معاویه گفتند: امام حسن دارد محبوب میشود. چون خانه خانواده شهدا میرود. گفت: بگویید هر خانهای میرود آن خانم را عقد کند. امام حسن احوال پرسی خانوادههای شهدا میرفت. معاویه گفت: رسما بگویید که در هر خانهای که میرود ازدواج کند. بنابراین آبروی امام حسن را در قشر خانمها ببرند. گاهی وقتها این رقمی است.
میگفتند: خانه دکتر بهشتی سیزده طبقه بود. اصلاً اینطور نبود. خانه مظلوم بهشتی یک طبقه بود. گاهی وقتها میگویند: آقای قرائتی را میبینی، فلان برج برای او است. خیلی خوب! هرچه قرائتی دارد مصادره شود. تمام اموال من پهلوی هرکس هست بخورد راحت شود. امام حسن چهارصد زن طلاق داد. ای معاویه نامرد!
برادرها و خواهرها مواظب باشید هرچه شنیدید در بازرسیها دقت کنید. ضمناً در بازرسی از مسجد هم بکنید. شما که در یک منطقه میروید از نماز هم بازرسی کنید. نمازخانهاش کجاست؟ مردم اگر نماز خوان باشند قوه قضائیه باید بنشیند فکر کند پولی که خرج زندانها میکند اگر خرج نماز بکند آمار زندانها کم میشود. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45) شما از اول پول خرج نماز کن. روحانیون قوه قضائیه مسجد داشته باشند. بالغ بر هزار روحانی در قوه قضائیه داریم که بسیاری از آنها مسجد ندارند. روحانی قاضی میشود. فقط میگوید: بگیرید ببندید. همهاش میگوید: بگیرید ببندید. نماز هم نمیرود. ما در دبیرستان یک آماری گرفتیم آنهایی که نماز میخوانند در خانه یاد گرفتند. بیشتر آنهایی که در خانه نماز را یاد گرفتند از مادرشان یاد گرفتند و ما الآن چند میلیون دختر در دبیرستان داریم که پیشنماز ندارند. این قاضی به جای اینکه فقط بگوید: بگیر و ببند! ده دقیقه برود و نماز بخواند. مادر آینده را بسازد. سوراخ دعا را گم کردیم. به جای اینکه مادر آینده را درست کنیم، بگیر و ببند داریم. برای همین شکست خواهیم خورد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»