درختکاری

موضوع: درختکاری
تاریخ پخش: 76/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در جهاد سازندگی هستیم. موضوع بحثمان راجع به کشاورزی و درختکاری است. به مناسبت هفته درختکاری من یادداشت‌هایی قبلاً داشتم. دیشب هم توانستم چهار ساعتی مطالعه کنم. یک چیزهایی را هم درآوردم. عمومی‌تر صحبت کنیم. بگوییم: کشاورزی و درختکاری!
1- قدر نعمت‌ها را بدانیم و از نعمت‌ها درست استفاده کنیم
اصولاً ما چیزهایی که خودمان داریم قدرش را نمی‌دانیم. حالا ممکن است من بگویم و یک افرادی نپسندند. حالا توجه کنید. یک مقایسه کنیم. سبزی قدیم با سبزی جدید، قدیمی‌ها در باغچه‌هایشان یونجه می‌کاشتند. امروزی‌ها چمن می‌کارند. کدام امل هستند؟ قدیمی‌ها بزغاله داشتند. امروزی‌ها سگ دارند. از نظر علمی اگر ادرار سگ و مدفوع بزغاله را به آزمایشگاه بدهید، ببینید کدام یک آلودگی‌هایش بیشتر است؟ چطور شهرداری سگ نگه داشتن را اشکال نمی‌گیرد. اما بزغاله نگه داشتن را خلاف بهداشت می‌داند؟ حالا نه شهرداری ما شهرداری کل جهان اینطوری است. ما بحث تهران و وضع موجود را نمی‌کنیم. اما تفکر من، بحث من بحث فکری است. اصلاً فکری که می‌گوید: نگه داشتن بزغاله املی است و نگه داشتن سگ روشنفکری است، این فکر، فکر مرده‌ای است. از نظر علمی اکسیژن سازی یونجه بیشتر است یا چمن؟ هرچه برگ ساقه بزگتر باشد اکسیژن سازیش بیشتر است. چمن گل ندارد. یونجه گل هم دارد. چمن بو ندارد. یونجه بو هم دارد. چمن لوس است دو بار آب ندهی از بین می‌رود. یونجه دوامش بیشتر است. حالا یک کسی باغچه‌ی دو متری دارد نمی‌تواند یونجه بکارد. خوب گل بکار. اما این فکر به جای بزرگ هم می‌رسد. کسی که یک وجب پارچه دارد، دستمالش کند. اما کسی که پارچه زیاد دارد چرا آن را قیچی می‌کند. خرابش می‌کند. یک سری چیزها هست که قدیمی‌ها داشتند، اما تحقیر شده است. باید برگردد.
امیرالمومنین(ع) در نامه 25 فرمود: من مزرعه را بعد از فوت به امام حسن می‌دهم. بعد از من حسن متولی مزرعه باشد. اگر امام حسن از دنیا رفت، امام حسین متولی باشد. اگر امام حسین شهید شد به هرکس که متولی می‌شود بگویید: درخت‌های خرما را قطع نکند. اگر می‌خواهد به فقرا بدهد از میوه‌هاش بدهد. شاخه‌ها و نخیل را بفروشد. کنار هر شاخه‌ای یک درخت بکارید تا تمام منطقه نخلستان شود. کسی که باغی را بفروشد مثل این است که مالش را خاکستر کرده است و روی کوه گذاشته است. حدیث می‌گوید: فروش باغ آتش زدن به مال است. کشوری که آب دارد، خاک هم دارد، خودش تولید کند.
2- خودمان تولید کنیم
پادگانی که نیروی انسانی دارد، در بیابان هم هست. چاه آب هم هست. سربازها می‌گویند: جمهوری اسلامی دلار بدهد گندم از آن طرف دنیا بیاورد. پول گندم، پول حمل و نقل، پول کشتی، پول تخلیه، پول کامیون، پول سیلو باید بدهد تا گندم وارد شود. این گندم هم در پادگان پخته می‌شود و دور ریخته می‌شود. آن وقت این سرباز بیکار، هشتاد و پنج کیلو حیف نیست که بیکار بگردد؟ خوب خودتان تولید کنید.
حضرت فرمود: اگر آب دارید، خاک هم دارید. این امت از لطف خدا آب دارد. خاک هم دارد. خوردنی ندارد. بزرگترین نفرین را به این امت کردند. الحمد الله این طور که وزیر کشاورزی می‌گفت: الآن شانزده درصد وابسته هستیم و زمان قبل وابستگی ما خیلی بیشتر بود. چرا شانزده درصد وابسته هستیم؟ ما گفتیم: نمی‌شود درخت پارکها، درخت‌های پادگان‌ها درخت میوه باشد؟ خندیدند. چرا می‌خندید؟ من باید به شما بخندم. یک مقداری هویت خودمان را کشف کنیم. ما هنوز هم خودمان را کشف نکردیم.
خدا امام را رحمت کند. یک سفیری به من می‌گفت: من سفیر جمهوری اسلامی شدم. در تشکیلات یونسکو پیش امام رفتم و گفتم: من می‌خواهم بروم. شما فرمایشی ندارید؟ گفت: من نمی‌دانم اینها چه کسانی هستند و می‌خواهند چه بگویند؟ اما چیزی نیستند. هویت معنوی خودتان را فراموش نکنید.
من یک بار گفتم: سید جمال الدین اسد آبادی با دست غذا می‌خورد. به او می‌خندیدند. می‌گفتند: تو امل هستی که با دست غذا می‌خوری. گفت: نه خیر! من روشنفکر هستم چون فهیمیدم دستم را چطور شستم. ولی نمی‌دانم قاشق شما چطور شسته شده است؟ من به خاطر ایمان به کارم با دست می‌خورم و به خاطر سوء ظن به شما با قاشق نمی‌خورم.
یک مقدار برگردیم ببینیم اگر ما کار بکنیم چه اشکالی دارد؟ البته در آینده به ما فشار خواهد آمد. چون حکومت جمهوری اسلامی اداره‌ها را تعدیل می‌کند. ما خودمان در نهضت سوادآموزی با پنج شش هزار نفر خداحافظی کردیم و صد هزار تا، صد هزار تا لیسانس درست می‌کند. الحمد الله میزی که آقایان پشت آن بنشینند نیست. امیدواریم به سمتی برود که احساس نکنیم هرکس با سواد شد باید کار را کنار بگذارد.
3- کار کردن نعمت است
کار به معنی میز نیست. کار به معنای کار است. روایاتی داریم که خوشا به حال کسی که شغلش در بازویش است. خوشا به حال کسی که بچه‌اش بازویش باشد. بچه‌های ما بازو نیستند. بچه‌های ما شکم هستند. تا می‌گویند: فلانی 8 تا بچه دارد، می‌گویند: هشت تا شکم دارد. بد بخت است. اگر می‌گفتند: هشت تا بچه دارد، خوش به حالش پس 16 بازودارد. یعنی الآن بچه به معنای شکم است. به معنای بازو نیست. ولی در روایت می‌گوید: باید بچه‌ها را طوری تربیت کنیم که بچه بازو شود. یعنی هرکسی 6 بچه دارد، 12 بازو دارد. الآن هرکس 6 بچه دارد 6 شکم دارد. در زمان ما بچه شکم است. بچه به معنای بازو در فرهنگ اسلام است.
4- اهمیت درختکاری
امام صادق فرمود: درخت برای شما آفریده شده است. ما تکلیف شدیم. ما موظف به درختکاری هستیم. حدیث داریم اگر کسی درختی را آب بدهد، انگار مؤمن تشنه‌ای را آب داده است. آب دادن به درخت مثل آب دادن به مؤمن است. در قرآن داریم: «إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» (صافات/24) شما مسئولیت دارید. «الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ» (صافات/149) نسبت به زمین‌ها مسئول هستید. این زمین چرا همینطور افتاده است؟
5- در اسلام رکود معنی ندارد
رکود در اسلام ممنوع است. رکود مال حرام است. گنج یعنی مال راکد است. رکود طبیعت، ممنوع است. همینکه آب و خاک دارد ولی چیزی ندارد بخورد. رکود نیرو ممنوع است. حدیث داریم کسی که کار نکند دعایش مستجاب نمی‌شود. رکود فکر، ممنوع است. حدیث داریم کسی که به فکر خودش باشد یعنی حاضر نیست از نظر دیگران استفاده کند، مشورت نمی‌کند. رکود ممنوع است. وقتی هستی در جریان است. «کُلٌّ فی‌ فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» (انبیاء/33) وقتی هستی در حرکت است چرا ما حرکت نکنیم؟ وقتی پرنده هجرت می‌کند، چرا ما هجرت نکنیم؟ وقتی یک دانه به زمین می‌دهی یک خوشه می‌دهد، چرا ما در مقابل تولیدی نداشته باشیم. ما مسئول هستیم. باغبان نباید برای درآمدش فکر کند. گاهی وقت‌ها می‌گوییم: چرا کشاورزی می‌کنی؟ پولت را در بانک بگذار. ماه به ماه سود به تو می‌دهد. غصه هم ندارد. حدیث داریم که امام سجاد فرمود: «مَا أَزْرَعُ الزَّرْعَ لِطَلَبِ الْفَضْلِ فِیهِ» (بحارالانوار/ج61/ص304) من که کشاورزی می‌کنم برای سودش نیست. «وَ مَا أَزْرَعُهُ إِلَّا لِیَتَنَاوَلَهُ الْفَقِیرُ وَ ذُو الْحَاجَهِ» (بحارالانوار/ج61/ص304) من که کشاورزی می‌کنم می‌خواهم چهار چانه بجنبد. می‌خواهم چهار شکم سیر شود. وگرنه مسئله‌ی سود که نیست. فقط محاسبه نکنیم که به جای این کار یک کار دیگر بکن.
ما الآن پزشک داریم که شب تا صبح کشیک می‌دهد. درآمدش هم به اندازه‌ی بعضی از دلال‌های بازار نیست. این دلال نقشی ندارد. اما این شب تا صبح نخوابید و 5 نفر را از مرگ نجات داد. امام می‌فرماید: کشاورز نباید به فکر سودش باشد. کار ارزش دارد. حدیث داریم «فَإِذَا قَامَتِ السَّاعَه» (بحارالانوار/ج35/ص14) حدیث عجیبی است. زمانی که دیدید قیامت می‌خواهد درست شود، وقتی هم که قیامت می‌خواهد درست شود همه چیز به هم می‌خورد. «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) نور خورشید گرفته می‌شود. «وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ» (تکویر/2) ستاره‌ها تیره می‌شود. «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» (تکویر/6) دریاها به جوش می‌آید. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزال/1) وقتی همه‌ی نظام هستی دارد از هم می‌پاشد، اگر در چنین لحظه‌ای شما یک نهال در دستت هست، می‌توانی بکاری همان لحظه بکار. مثل اینکه می‌گویند: اگر هفت دقیقه دیگر می‌میری، ولی می‌توانی یک کلمه یاد بگیری، یاد بگیر و بمیر. باز بهتر از این است که ندانیم و بمیریم.
یکی از رجال علمی ایران در حال سکرات بود. دقیقه‌های آخر عمرش به دیدن او رفتند. بلند شد یک سؤال کرد. گفتند: شما داری می‌میری. گفت: بدانم و بمیرم بهتر است. «فَإِذَا قَامَتِ السَّاعَه» اگر قیامت به پا می‌شود و در دست یکی از شما نهال است، اگر می‌تواند تا قبل از این حوادث درخت را بکارد، بکارد.
تمام انبیا ما کشاورز بودند، فقط ادریس خیاط بود.
6- کشاورزی بهترین کارها است
روایت داریم که شخصی از امام صادق(ع) پرسید: شنیدم که شما می‌گویید: کشاورزی مکروه است. امام فرمود: مکروه است! کشاورزی کنید. درختکاری کنید. به خدا قسم کاری بهتر و پاکیزه‌تر از کشاورزی نیست.
حدیث داریم یک چیزی را که بکارید، هرموجودی از این استفاده کند برای شما ثواب است. شما یک درخت توت می‌کاری. هرموجودی از این درخت استفاده کرد مصرفش برای شما اجر است. روایت داریم اگر کسی درختی را بنشاند، صبر کند. در اینکه این را حفظ کند، مقاومت کند. یعنی نظارت و مدیریت کند. اگر کسی درختی را بکارد، و روی آن حفاظت کند، هر کسی و هر موجودی از این درخت استفاده کند، انگار این آقای درختکار صدقه داده است. روایت داریم امام صادق فرمود: انسان که می‌میرد، 6 چیز یادگاری اوست. که بعد از مرگش هم برای او صدقه است. یکی اولاد خوب است. یکی قرآن است. حفر چاه، یک سنت حسنه‌ای را در جامعه به وجود بیاورد. مثلاً طرح شهید رجایی که یک پولی را به روستاییان می‌دهند. سنتی بگذارد. مثل سنت مرگ برآمریکایی که امام گذاشت. یک خطی را ایجاد کند. درختی که بکارد و بعد هم از دنیا برود. از پیغمبر پرسیدند: «أَیُّ الْمَالِ خَیْرٌ» (بحارالانوار/ج61/ص121)
چه مالی بهتر است؟ فرمود: «زَرْعٌ زَرَعَهُ صَاحِبُهُ» (بحارالانوار/ج61/ص121) کشاورزی «وَ أَصْلَحَهُ» اصلاح «وَ أَدَّى حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ» (بحارالانوار/ج61/ص121) کشاورز حق او را بدهد. زکاتش را بدهد. اگر کسی باغ و درختی دارد در اختیار دیگران هم قرار بدهد.
7- باران نعمت کشاورزی است
کشاورز هیچ موقع از باران بدش نمی‌آید. «لِئَلَّا یَکْرَهُوا شَیْئاً مِنْ قَطْرِ السَّمَاءِ» (بحارالانوار/ج11/ص64) افرادی که کشاورزی می‌کنند از باران خوششان می‌آید. این خودش یک ارزشی است.
یکی از دوستان ما ماشین داشت. فروخت و پیاده رفت. گفتیم: شما ماشین داشتی. ماشینت چطور شد؟ گفت: راستش را می‌خواهی، من زمانی که ماشین نداشتم وجدان داشتم. کنار خیابان که می‌ایستادم هرکس ماشین داشت می‌گفتم: بی‌وجدان من را هم سوار کن. می‌گفت: ماشین که خریدم روزهای اول افرادی را سوار کردم. بعد دیدم به کارم نمی‌رسم. دیگر سوار نکردم. دیدم حالا خودم بی وجدان شدم. دوباره ماشین را فروختم که وجدانم را زنده نگه دارم. چون دیدم اگر بی ماشین باشم و وجدان داشته باشم بهتر از این است که ماشین داشته باشم و وجدان نداشته باشم. روایت داریم وقتی درخت‌ها بار می‌داد امام می‌فرمود: دیوار باغ را سوراخ کنید، اگر مردم می‌خواهند در باغ بیایند بخورند و بروند. البته مردم هم باید فرهنگ داشته باشند. ما باید به آنجا برسیم.
شخصی نزد ما آمد و گفت: همه مؤمن و متقی و حزب اللهی، خوب از مردم تعریف کرد. گفتم: مردم به آنجایی رسیدند که در جیب هم دست کنند و کسی نگویی: چه کسی بود؟ گفت: نه! گفتم: پس هنوز جا دارید. جامعه‌ای رشد کرده که واقعاً «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» (آل‌عمران/195) از همدیگر باشیم.
آیت الله مشکینی می‌گفت: ما چند طلبه بودیم و در یک اتاق درس می‌خواندیم. گفتیم: اگر کسی پول گیرش آمد زیر فرش بگذارد. هرکس هم نیاز دارد از زیر فرش بردارد و خرج کند. نپرسیم از چه کسی بود؟ چقدر بود؟ البته ما هم که طلبه بودیم دو ماه تقلید کردیم ولی بعد بریدیم. اینکه انسان بتواند همه را از خودش بداند خیلی خوب است.
روایت داریم: روز قیامت کشاورز و زارع مقام خاصی نزد خدا دارند. به امیرالمؤمنین گفتند: اینها چیست؟ فرمود: صد هزار درخت خرما انشاء‌الله! این صد هزار درخت خرما آینده نگری است. یعنی نگاه نکن که الآن هسته است. فردا درخت می‌شود. صد هزار درخت خرما یعنی برنامه‌ی دراز مدت است. صدهزار در خت خرما از صد هزار هسته‌ی خرما یعنی استفاده‌ی بهینه کردن. ما یک چیزهایی داریم که از کنارش ساده می‌گذریم.
در داننشگاه تیترها را برمی‌دارند و رساله می‌نویسند. بنده دوشنبه‌ها 8 سال است که تفسیر می‌گویم. بعداً دیدم که از حرف‌های من رساله مدیریت از حرف‌های قرائتی ساختند. من وقتی دیدم، دیدم بله من این حرف‌ها را زدم ولی خودم نفهمیدم که چه گفتم؟ یعنی واقعاً از کنار یک چیزهایی می‌گذریم و توجه نمی‌کنیم.
الآن پزشکان به این نتیجه رسیدند که سدر و گل ختمی بهترین چیز برای پوست است. آنهایی که شامپو می‌زنند می‌گویند: بگذار بگویند ما دو روز دیگر به ریششان می‌خندیم. وقتی روایت می‌گوید: سدر خوب است. روایت از پیغمبر است و پیغمبر از علم الهی است. خدا می‌داند که چه چیزی به درد این پوست می‌خورد. آنکسی که ساخته است می‌داند چه ساخته است. دکتر داروساز می‌داند چه ساخته است. ولذا می‌گوید: چه کسی با چه قاشقی چقدر بخورد. سازنده‌ی یک چیز همیشه بصیرتش از دیگران بیشتر است. خدا ما را ساخته است. دستور ما را هم او باید بدهد. آن کسی که این پوست را ساخته است، گفته سدر خوب است. حالا هرچه می‌خواهی بخند. ما باید به سراغ اسلام برگردیم. چند سال است که کنگره‌ی شیر مادر می‌گذارند. به حدیث‌ها گوش ندادیم. بعد دیدیم که عوارض شیر خشک در پوست و در رنگ و در هضم و در اعصاب و رفتن دلار و وابستگی و اینها است. حالا دوباره می‌گویند: شیر مادر بدهید.
8- اهمیت دادن حضرت علی به کشاورزی
روایت داریم که وقتی امیرالمؤمنین از جهاد فارق می‌شد، ایامی که جنگ نبود همین عزیزانی که در جبهه بودند، این امتی که در جبهه رفتند یکسال در بیابان بروند مشکل کشاورزی حل می‌شود. وقتی از جنگ فارق می‌شد، اول مسئله‌ی جهاد، امام فرمود: جنگ مسئله‌ی اصلی ما است. اول هویت و استقلال خودتان را حفظ کنید، خودتان را ضد ضربه کنید، بعد «یَتَفَرَّغُ لِتَعْلِیمِ النَّاس‌» (بحارالانوار/ج100/ص16) مسائل فرهنگی. «فَإِذَا فَرَغَ مِنْ ذَلِکَ اشْتَغَلَ فِی حَائِطٍ لَهُ یَعْمَلُ فِیهِ بِیَدِه‌» (بحارالانوار/ج100/ص16) وقتی از آن فارق می‌شد، یعنی بعد از مسئله‌ی امنیت و مسئله‌ی فرهنگ، سومین کار علی بن ابی طالب، کشاورزی و درختکاری بود. اما «وَ هُوَ مَعَ ذَلِکَ ذَاکِرُ اللَّه‌» (بحارالانوار/ج100/ص16) ذکر خدا را هم می‌گفت. ضمن اینکه بیل دست می‌گرفت ذکر خدا هم می‌گفت.
امام صادق فرمود: من گاهی در باغ بیل دست می‌گیرم. کسانی هستند که بیل را به آنها بدهم، اما دوست دارم در راه درختکاری و کشاورزی و در راه تامین رزق دوست دارم عرق بریزم. یعنی آنچه ما از آن فرار می‌کنیم.
خواستگار برای دخترمان می‌آید. می‌گوییم: داماد چه کاره است؟ بدبخت است! چرا؟ کارگر است. کشاورز است. امام صادق می‌فرماید: من می‌توان کشاورزی نکنم. اما بیل دست می‌گیرم تا بگویم خوش بخت هستم. یعنی آن چیزی را که در دید ما بدبخت است، در دید امام صادق خوشبخت است. من می‌خواهم خوشبخت باشم و در راه رزق حلال عرق بریزم. این رمز سعادت من است.
9- وظایف دولت در برابر کشاورزان
حالا یک وظیفه‌هایی هم دولت دارد. جمله‌ای را دیشب در نهج البلاغه دیدم که وظیفه‌ی دولت چیست؟ اول اینکه مالیات کشاورزها را نگیرد یا تخفیف بدهد. حتماً این کار هست. امیرالمؤمنین درباره‌ی اینکه از کشاورز مالیات نگیرید می‌گوید: «فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلا» (بحارالانوار/ج33/ص606) اگر کشاورزها راهپیمایی کردند و گفتند: مالیات سنگین است. از ما نگیر. «أَوْ عِلَّه» یا آزاد گرفته است. «أَوِ انْقِطَاعَ شُرْب‌» امسال آب نیست. «أَوْ بَالَّهٍ أَوْ إِحَالَهَ أَرْض‌» (بحارالانوار/ج33/ص606) مزرعه زیر آب رفته است. ماهی گیر هستیم قایق ما از بین رفت. خلاصه اگر کشاورزها و دامدارها آمدند گفتند: شما دیگر از ما مالیات نگیر، گوش بده. امیرالمؤمنین به استاندار می‌گوید: تخفیف بده. «وَ لَا یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْ‌ءٌ خَفَّفْت‌» (بحارالانوار/ج33/ص606) اگر نگرفتی نگو: دیدی ما از چه پولی گذشتیم؟ این چند خوبی دارد. اول اینکه اگر از کشاورزها مالیات نگیریم، نشاط پیدا کنند هر وقت صدایشان کنی لبیک می‌گویند. شاید در مملکت یک حادثه‌ای پیش آمد و به مردم گفتی: بیایید. وقتی آنجا بخشیدی، اینها هم آنجا می‌بخشند. اینها بازتاب دارد.
ما یک زمانی 25 سال پیش، فکر کردیم که ما پزشک اطفال داریم چرا آخوند اطفال نداشته باشیم؟ گفتیم: ما آخوند اطفال می‌شویم. یک نفر گفت: انگشترت را به من بده تا هروقت دیدم یادتو بیفتم. گفتم: نمی‌دهم تا هر وقت دیدی نیست یاد من بیفتی. اگر قرار است یادگاری باشد، چرا من عقب تو بیایم تو دنبال من بیا. گفتم: من خودم الگو و امام این حرکت می‌شوم. 5 بچه جمع کردیم و کم کم توسعه پیدا کرد، حالا آن جوان‌هایی که آن روزها به کلاس ما می‌آمدند، خیلی از آنها به جاهایی رسیدند و می‌گویند: آقای قرائتی اگر راجع به نماز کاری داری ما در خدمت هستیم. یکی از آنها چند وقت قبل آمد و یک تکه زمین داد، که الآن آن زمین بالای صد میلیون تومان است. گفت: شما من را می‌شناسی؟ گفتم: نه! گفت: من زمان شاه سر کلاس‌های شما بودم. الآن هم این زمین را برای نماز می‌دهم. برای مصرف شخصی نداد. برای مصرف در نهضت و نماز داد. چون من دو پست دارم. هم در نهضت سواد آموزی هستم. هم در ستاد نماز هستم. هم رئیس بی سوادها هستم. هم رئیس بی نمازها هستم.
امیرالمؤمنین به حکومت می‌گوید: اگر کشاورزها آمدند، گفتند: ما مشکل داریم. گوش بده و مالیات نگیر. اگر هم حادثه‌ای رخ داد، «إِذَا عَوَّلْتَ فِیهِ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَیِّبَهً أَنْفُسُهُم‌» (بحارالانوار/ج33/ص606) اگر حادثه‌ای پیش آمد گفتید بیایید کمک کنید، آنها هم برای کمک می‌آیند. قدیم بین روحانیون و مردم خیلی رابطه‌ی خوبی بود. آقا مردم را دوست داشت. نجار هم که می‌خواست در بسازد یک در خوب برای روحانی می‌ساخت. می‌گفت: من دینم را از این دارم. اگر من گفتم: آقا تا این پول را به من ندهی من به منبر نمی‌روم، شما هم چون مجبور هستی پول را به من می‌دهی اما می‌گویی: یک انتقامی از تو بکشم. می‌گوید: به مردم تخفیف بده سر وقت به تو کمک خواهند کرد. این مقداری که اینجا کم گرفتی جای دیگر جبران می‌شود.
الآن جمهوری اسلامی می‌گوید: ما جنس شما را این مقدار می‌خریم. یعنی دغدغه نداشته باشید. تأمین دادن مهم است. کود شیمیایی در اختیار گذاشتن، وام دادن، خدمات، سم پاشی، سد سازی، یعنی هرچه به کشاورز برسیم، این زحمت هدر نرفته است. پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمود: مواظب باش کشاورزها نزد تو مورد ستم قرار نگیرند. فکر نکن که چقدر سود گیرت می‌آید. ببین چرخ اقتصاد چقدر می‌گردد.
آخر گاهی وقت‌ها ‌می‌گوییم: این می‌خواهد بخورد. نگذارید بخورد. می‌رویم جلوی او را بگیریم، جلوی ده نفر نان خور گرفته می‌شود. مثلاً می‌گوید: این تاجر قالی دارد پولدار می‌شود جلویش را بگیرید. می‌آییم جلوی 5000 آدم را که دارند پولدار می‌شوند می‌گیریم. آن وقت نمی‌دانیم این 5000 نفر دست از کار که کشیدند، یا پولشان را بیرون آوردند یا ذوقشان کور شد، یک موقع می‌بینی صدها هزار خانواده که قالی می‌بافند ضرر می‌کنند. وقتی شما یک مهندس را زندان می‌کنی 50 نفر بنا و کارگر بیکار می‌شوند. یعنی محاسبه کن اگر اینجا مالیات بگیری، چقدر خزینه پر می‌شود و چه عوارضی دارد؟ اینجا تخفیف بدهی چه می‌شود؟ باید مسائل را روی هم بررسی کرد.
یعنی زمین را حفاظت کنید. محیط زیست را حفظ کنید. از قانون‌های خوبی که اخیراً تصویب شد همین بود که در مجامع عمومی سیگار نکشید. هوای اینجا برای همه هست. 16 نفر سیگار میکشند. این تجاوز به حریم هوایی است. یک موقع تجاوز هوایی با اف 16 و اف 14 است. یک موقع هم با سیگار است. «فَإِنَّهَا أُمُّکُم‌» (بحارالانوار/ج7/ص97) زمین مادر شما است. حدیث داریم در نهج الفصاحه که پیغمبر فرمود: روز قیامت زمین شهادت می‌دهد که این آمد و چه کرد؟
10- روز قیامت زمین هم شهادت می‌دهد
در سوره‌ی زلزال هم داریم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهََا، وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا، وَ قَالَ الْانسَانُ مَا لهََا، یَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا» (زلزال/1-4) یعنی روز قیامت زمین شهادت می‌دهد که تو چه کردی؟ گاهی وقت‌ها زمین می‌گوید: من از تو بهتر بودم. چون تو یک دانه به من دادی و من یک خوشه به تو دادم. آب زباله‌ات را به من دادی و من آب زلال به تو دادم. اما تو این همه نعمت خدا را خوردی، یک سجده نکردی. من یک دانه گرفتم و یک خوشه دادم، تو این همه نعمت گرفتی و سجده نکردی.
قرآن می‌گوید: «وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی‌ کُنْتُ تُراباً» (نبا/40) کافر می‌گوید: کاش خاک بودم. خاک دانه گرفت و یک خوشه داد. حدیث داریم زمین را حفظ کنید. هرکاری که روی زمین می‌کنید روز قیامت شهادت می‌دهد. برای تشویق گفتند: هرکس زمین را آباد کرد برای خودش است. یک قاعده‌ی فقهی است. این تشویق حکومتی است. تخفیف مالیات، خرید اجناس، یکی از تشویق‌ها این است که خود آقایان بزرگ، اهل باغ باشند. امیرالمؤمنین چقدر مزرعه تهیه کرد؟ چقدر باغ درست کرد. خدا مکه را قسمت شما کند. هنوز چاه‌هایی را که حضرت علی کنده است، آبش را در شیشه‌هایی می‌کنند و در ظرف‌های یکبار مصرف، می‌ریزند. رویش هم نوشته‌اند یعنی بعد از 1400 سال لب تشنه‌ی حاجی‌ها با آن آب چاهی که امیرالمؤمنین درست کرد، ‌تر می‌شود. نباید دنبال سود برویم. ممکن است اگر آدم با پولش سکه بخرد یا قالی بخرد سودش بیشتر باشد، اما خود سبزی، نگاه کردن به سبزی، غم را برطرف می‌کند.
حدیث داریم سه چیز غم را برطرف می‌کند. نگاه به سبزی یکی از اینها است. بیل را کنار گذاشتیم. بدنمان چربی آورد، بعد می‌گوییم: سونا برویم. سونا را ببند. بیل دست بگیر. مشکل حل می‌شود. دوچرخه را کنار گذاشتیم و سوار ماشین شدیم. هوای تهران آلوده شد. ترافیک شد. بعد هم کمیسیون سمینار هوا درست می‌کنیم. هرکس می‌تواند سوار دوچرخه شود. هم ماشین ارزان میشود. هم ترافیک حل می‌شود. هم هوا تمیز می‌شود. سمینار هم لازم ندارد. ما گیر کردیم دائم هم خرج می‌کنیم. بعضی از افراد صبح بلند می‌شوند و می‌گویند: هوا گرم است. دو تا خیار می‌خورد. باز می‌گوید: سردم شد. چای و نبات می‌خورد. باز می‌گوید: مثل اینکه گرمم شد یک خرده کاهو می‌خورد. اینقدر گرمی و سردی می‌خورد تا کلافه می‌شود. نخور خوب می‌شوی!
الآن یکی از مشکلات دانشگاه خوابگاه است. نمی‌دانید که دانشجوها با چه مصیبتی خانه می‌گیرند؟ این دانشجو 80 کیلو است، حاضر نیست 20 روز عملگی کند. وگرنه زمین هست که اگر بیست روز هر دانشجو عملگی کند می‌تواند خوابگاه خودش را بسازد. حاضر نیست 20روز عملگی کند. ولی حاضر است 5 سال پدر و مادرش را در فقر بسوزاند. خودش هم زجر بکشد. ما خودمان مشکل داریم. «وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ» (فاطر/12) دو دریا یکسان نیست. یک دریا شور است. یک دریا شیرین است. مشکل در خودت است. اگر تو صیاد باشی در هردو ماهی هست. اگر تو غواص باشی در هر دو دریا لولو و مرجان هست. تو اگر ناخدای خوبی باشد می‌توانی در هردو کشتی رانی کنی. مهم نیست که دریا شور و شیرین باشد. مهم این است که تو صیاد هستی یا نه؟ غواص هستی یا نه؟ ناخدا هستی یا نه؟ گیر در خودمان است. ما صیاد و غواص و ناخدا نیستیم. دائم هم سمینار درست می‌کنیم که این دریا شور است. این دریا شیرین است. خیلی از کارها که پیچش می‌دهیم حل می‌شود. یک نفر می‌گفت: اگر خواستید پشه را از بین ببرید چشم راستش را باز کن. از بیست سانتی یک سنجاق دربیاور و هفت بار در چشم راست پشه بزن. چشم راست پشه از بین می‌رود کم کم روی چشم چپش اثر می‌کند، دو چشمش که از بین رفت به مرور زمان از بین می‌رود. گفت: بابا اینقدر دردسر ندارد. پشه را با یک حرکت می‌شود کشت. همین برنامه‌ای که بنده 18 سال در تلویزیون دارم تنهایی با لطف خدا 18 سال است اداره می‌کنیم هر سالی هم آمار گرفتم پربیننده ترین برنامه‌ی مذهبی برنامه‌ی من است. اما اگر این برنامه را به گروه یا سازمانی بدهند، برنامه ریز، نویسنده، تایپیست، مجری، تلفن چی، یعنی 30 نفر مفت خور نان می‌خورند آخر هم برنامه خوب نمی‌شود. از دیروز غروب مطالعه کردم امروز هم برایتان گفتم. اگر خودمان جوهر داشته باشیم، مشکل حل می‌شود. پادگانهایی که گندم می‌خرند سربازهایشان بی جوهر هستند. وگرنه به سرباز نباید نان داد بخورد، باید خودش کار کند. چون باید تمرین کند که خودش نان دربیاورد. پادگان‌های ما، دانشجوهای ما، همه‌ی ما می‌توانیم این کار را انجام بدهیم.
خدایا یک راه میانبری نشان ما بده که منهای این تشریفات بتواند مشکلات این نظام را خودمان حل کنیم. خدایا به ما آن راه میانبری را که دلمان بخواهد کار کنیم را نشان بده. به کسی می‌گوییم: چقدر می‌دوی؟ می‌گوید: دو کیلومتر! می‌گوییم: اگر گرگ دنبالت کند سی کیلومتر می‌دوی. پس پیداست که 28 کیلومتر دیگر قدرت دویدن داری. منتها خودت به این قدرت توجه نداری. آیا ایران نمی‌تواند مشکل هوا را حل کند؟ آیا ایران نمی‌تواند مشکل کشاورزی را حل کند؟ ایرانی که شاه را بیرون کرد. ایرانی که 8 سال بمباران جنگید، ایرانی که در انتخابات، در نویسنده هایش، در حزب قرآنش، در کتابخانه هایش، ایرانی که این همه کار کرد، مشکل کشاورزی چیزی نیست. بچه‌های کشاورز به کشاورزی افتخار کنند. خدا آیت الله طالقانی را رحمت کند. حرف که می‌زد می‌گفت: این به عقل ناقص ما آمده است. ببینیم به عقل ناقص شما چه می‌آید؟ یکی از جلساتی که بنده دعوت شدم فاجعه‌ای بود که بچه‌های روستایی همین که دیپلم می‌گیرند دیگر بیل دست نمی‌گیرند. این فاجعه است. نمی‌توانیم که دبیرستان را هم تعطیل کنیم. چون این باید رشد کند. چطور بچه‌ی شهری دیپلم بگیرد؟ اگر هم دیپلم می‌گیرد بیل را کنار نگذارد. این چه فکری است که می‌گوید: هرکس سواد دارد دنبال کشاورزی نرود. هم کشاورزی کند و هم دیپلم داشته باشد. این فکر غلطی است که می‌گوید: خانم که دیپلم می‌گیرد نباید قالی ببافد. مگر فاطمه‌ی زهرا کار نمی‌کرد؟ مگر علی بن ابی طالب تحصیل نکرده بود. هزار باب علم روی حضرت باز بود. اما بیل دست می‌گرفت. این فکر فکر غلطی است. که حالا که سواد دارم بیل دست نگیرم. انشاءالله این فکر غلط ازبین برود و مشکل ما حل شود.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2438

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.