هوا، هوای لطیفی ست طراوت است و ترنم و شبنم است و شقایق، هوای همهمه دارند ابر و تندر و باران، هوای زمزمه دارند بید و باد و بنفشه و من هوای تو را دارم.
سوال- گاهی در زندگی احساس یاس و ناامیدی می کنیم، ریشه ی این یاس و ناامیدی در چیست؟ از نظر اسلام درمان آن چگونه است ؟
پاسخ – اهمیت گناه یأس، درمان و ریشه ی آن بحث مفصلی دارد. در دین ما یأس آتش است. منتها آتش بعضی چیزها را می سوزاند و بعضی چیزها را نمی سوزاند.ممکن است که آهن داغ بشود ولی نمی سوزد ولی پنبه می سوزد. یأس همه چیز انسان را می سوزاند. اگر انسان نابغه، تاجر یا خلبان یا در هر شغلی که باشد و یأس بر او حاکم بشود، همه چیزش می سوزد. پس یأس آتشی است که همه چیز را می سوزاند. یأس مرگ همه ی ترقی هاست. از نگاه قرآن دو تعبیر در مورد یأس وجود دارد. خدا می فرماید که جز کفار و منحرفین کسی ناامید نمی شود. کفار کسانی هستند که دین ندارند و منحرفین کسانی هستند که از نظر اعتقادی کج می روند. پس اگر کسی مأیوس شد معلوم می شود که از نظر ایمانی کم آورده است. در قرآن کلمه ی عسر، دوازده بار آمده ولی کلمه ی یُسر، سی و شش بار آمده است.در قرآن داریم: همانا با هر سختی آسانی است و هر با آسانی سختی است و در آیه ی دیگر داریم:بزودی می آید بعد از سختی آسانی یعنی در هر تنگنایی سه تا فراخی وجود دارد. حضرت امیرالمومنین می فرماید: قبل و بعد هر چیزی و با هر چیزی، خدا را می بینم. در قرآن دو نوع گناه داریم:کبیره و صغیره. خدا می فرماید: اگر شما از گناهان بزرگ دوری کنید، گناهان کوچک را می بخشم. شهید دستغیب کتابی بنام گناهان کبیره دارد. همه ی کتاب ها،اولین گناه کبیره را یأس می نامند. زیرا یأس خطرناک است. یأس مرگ انسانیت است.فردی که مأیوس است ممکن است که نفس بکشد ولی مرده است.
در زمان طاغوت همه می گفتند که کسی حریف شاه نمی شود زیرا شاه قوای مسلح دارد و با امریکا دست دارد. بعضی می گفتند که نمی شود شاه را از مملکت بیرون کرد. امام آمد و گفت که شاه باید برود و امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. یعنی یک انسان امیدوار آمد و همه ی مرده ها را زنده کرد. وقتی مطهری را شهید کردند همه ی بهت زده شدند ولی امام فرمود:بُکشید ما را،ما زنده تر می شویم. وقتی امام به ترکیه تبعید شد، مسئولین امنیت ترکیه خواستند امام را بترسانند.امام را به میدانی بردند و گفتند که چهل نفر از علمای ترکیه که در مورد دولت حرف می زدند،در این محل اعدام شده اند. امام فرمود: ما هم باید در ایران کاری بکنیم که شهید بشویم.
قرآن می فرماید: بعضی ها شایع می کردند که دشمنان علیه شما جمع شده اند ولی ایمان آنها زیادتر می شد. آقایی به گدایی پول داد و فردی به او گفت به این گدا پول ندهید زیرا معتاد است. آن آقا برگشت و مقدار دیگری پول به گدا داد و گفت: چون معتاد است خرج او بیشتر است. ما باید دشمن را مأیوس کنیم. مقام معظم رهبری فرموده اند که الان هدف دشمن مأیوس کردن مردم است.
کسی که مایوس است خدا را نشناخته است. در قرآن آیاتی داریم که می فرماید:دست خدا بسته نیست. فردی بچه دار نمی شود و ناامید است و می گوید که از من گذشته که بچه دار بشوم. خدا در قرآن می فرماید:به زکریا( پیرمرد) بچه دادیم. پس چرا شما مایوس هستیم؟
مثلا خانمی فرزند یتیم دارد و می گوید که بچه های من به جایی نمی رسند درحالیکه این طور نیست.کتابی داریم در مورد یتیم هایی که معروف شده اند. امام خمینی و شهید رجایی یتیم بودند.بسیاری از مراجع تقلید مثل آیت الله گلپایگانی یتیم بودند. پس نمی توان گفت که چون پدر من مرده است من به جایی نمی رسم. اگر خدا بخواهد کاری را بکند به پدر شما کاری ندارد. شن های طبس، امریکایی ها را سرنگون کردند. بعضی ها می گویند که دست خدا بسته است و قرآن از این مطلب شکایت می کند. وقتی شما دعا می کنید نباید بگویید که خدایا به من پول بده تا به مکه بروم. شما باید بگویید خدایا مکه را نصیب من بفرما. ما باید بگوییم که خدایا به ما سلامتی بده نه اینکه بگوییم خدا پول بده تا کباب بخورم که سلامت باشم. خیلی از مردم هستند که نان خالی می خورند ولی سلامت هستند. البته ما نمی خواهیم منکر ابزار بشویم ولی می خواهیم بگوییم که دست خدا باز است. حاج احمد آقا خمینی می فرمود که پدرم بیشتر از دویست جلد کتاب نداشت. امام با دویست جلد کتاب، دنیا را تکان داد. گاهی ما چند هزار جلد کتاب داریم ولی خاصیتی نداریم. مُهر انسان را نمازخوان نمی کند. انسان نماز خوان می تواند با برگ درخت هم نماز بخواند.دست خدا در ابزار مادی نیست البته ابزار اثر دارد و ما منکر آن نیستم. روایت داریم که اگر نان نبود نمی توانستیم روزه بگیریم و نماز بخوانیم. اقتصاد زیربنا نیست ولی یکی از شاخه هاست. پس ما برای خدا تعیین تکلیف نکنیم. ما نمی توانیم بگوییم که چون فقیر هستیم کسی ما را دوست ندارد. ما فقیر محبوب و پولدار منفور داریم. فردی ترشی فروش بود ولی بقدری انسان خوبی بود که وقتی از دنیا رفت، عده ی زیادی در تشییع جنازه ی او شرکت کردند. پول محبوبیت نمی آورد. اگر امکاناتی از دست ما رفت، نباید مأیوس بشویم و بگوییم که بدبخت شدیم.
ما نباید به خدا سوءظن ببریم. بعضی ها بخاطر مسائل مالی ازدواج نمی کنند. خدا به داماد و عروس ها گفته است که اگر ازدواج کنید وضع تان خوب می شود. خدا در چند جا گفته است که وضع تان را خوب می کنم، خدا به مردم مکه گفته است که وضع تان را خوب می کنم. مسلمانان برای خدا و کفار هم برای بت ها دور خانه ی کعبه طواف می کردند. کار به جایی رسید که کفار لخت طواف می کردند و آیه نازل شد که مکه برای مسلمانان است و مشرکین نجس هستند و از سال دیگر اجازه ی ورود به مکه را ندارند. بازاری های مکه فکر کردند که سال دیگر مشتری هایشان کم می شود. آیه نازل شد: اگر از فقر می ترسید بزودی پولدار خواهید شد.
روایت داریم که اگر کسی از ترس خرجی ازدواج نکند به خدا سوء ظن دارد. یعنی فرد می گوید که اگر من تنها باشم خدا می تواند روزی مرا بدهد ولی اگر دو نفر بشویم خدا نمی تواند روزی بدهد و این سوءظن به خداست. کسی که ناامید می شود یعنی می گوید که خدا دیگر نمی تواند کاری بکند. پس این فرد به قدرت و کرم خدا سوءظن دارد. ما باید الان مشکلات مردم را حل کنیم و فردا از خدا بخواهیم که مشکلات ما را حل کند. ما باید با خدا معامله کنیم. اگر در موردی به مردم گشایش برسانید و کار آنها را راه بیاندازید خدا هم کار شما را راه می اندازد. خدا می فرماید: اگر کسی وارد اتاقی شد و با اشاره دنبال جایی می گشت، برای او جا باز کنید، در این صورت،من برای همیشه برای شما راه را باز می کنم. یعنی خدا فکر، روح،نسل و… تو را باز می کند. اگر ما یک راه باز کنیم، خدا چندین راه را برای ما باز می کند.
به من گفتند که یادداشتهایت را به کسی نده یا آنها را سی دی کن و روی آن قفل بگذار یا اینکه پای تخته درس دادن قرآن را ثبت کن تا دیگر کسی مثل شما پای تخته نرود. زیرا اگر مطلب هایت را به دیگران بدهی، خودت مطلب نخواهی داشت. بعضی ها کارهایی را انحصاری می کنند و می گویند که دست زیاد می شود. این افراد مشکل ایمانی دارد.
اسلام گفته که فرزندان تان را نکشید زیرا خداوند بخاطر آنها به شما روزی می دهد. فرزندان کوچک حق های زیادی برگردن مادرشان دارند. فرزند به مادر آرامش می دهد و با هیچ چیزی نمی توان خلأ فرزند نداشتن را پر کرد. فرزند باعث مدیریت و برنامه ریزی مادر می شود. فرزند روح مادر را لطیف می کند. مثلا می گویند که خدا دیگر مرا نمی بخشد زیرا من توبه ام را شکسته ام. کسی که توبه می کند به او تائب می گویند ولی کسی که توبه می کند و آنرا می شکند و دوباره توبه می کند به او تواب می گویند. خداوند می فرماید: من توابین را دوست دارم. در قرآن داریم که خدا توبه را قبول می کند، در جای دیگر داریم که روش توبه را قبول می کند و در جای دیگر داریم که توبه کنندگان را دوست دارد. پس ما نباید از اصل خدا و قدرت خدا مأیوس بشویم. دختری که ازدواج می کند روزی اش قطع نمی شود زیرا فقط مکان دخترعوض می شود ولی رزقش قطع نمی شود. روایت داریم که فقیه کسی است که نه مردم را مغرور و نه مردم را مأیوس کند. بعضی می پرسند که چرا کشورهایی که مردم در آن نماز نمی خوانند پیشرفت بیشتری کرده اند؟ زیرا قرآن می فرماید که نماز بخوانید و یاد بگیرید، ما نماز خواندن را ا نجام می دهیم ولی درس نمی خوانیم. اگر کسی چرخ جلو را باد کند ولی چرخ عقب باد نداشته باشد چرخ حرکت نمی کند. عبادت خاصیت خودش را دارد و تحصیلات و تلاش هم اثر خودش را دارد. باید خوف و رجاء با هم باشد. یعنی باید آنقدر از خدا بترسیم که اگر یک گناه هم کرده باشیم ناراحت باشیم و از طرفی باید آنقدر به خدا امید داشته باشیم که اگر گناهان زیادی داشته باشیم باز هم ناامید نشویم. گاهی یک گناه انسان را نابود می کند. پس نباید مغرور بشویم و بگوییم که یک گناه که چیزی نیست.
سوال – آیا مشکلات اقتصادی هم به سوء ظن به خدا برمی گردد؟
پاسخ – اگر ما دین داشته باشیم بیشتر مشکلات مان حل می شود. البته در سایه ی تلاش،تدبیر و تحصیل.بیش استرس ها و یأس ها بخاطر مشکل ایمانی است. اگر بدانیم هستی حساب و کتاب دارد. حتی قطرات باران و دانه های شن شماره دارد، انسان هدفمند است و با مرگ از بین نمی رود، همه ی کارهای انسان زیرنظر است،خدا بخشنده است و قدرت بی نهایتی دارد،اینها باعث آرامش انسان می شود. اگر انسان بداند که در میهمانی غذا خوب تهیه شده است، صاحبخانه او را دوست دارد، میهمان ها فرهیخته و با کمال هستند،از همنشینی با آنها لذت می برد و صاحبخانه از غذا خوردن لذت می برد، این میهمانی دلچسب خواهد بود. اما اگر کسی را بصورت غیر منتظره به میهمانی ببرند او نمی داند که صاحبخانه کیست و… بنابراین می گوید که من بصورت تصادفی به این دنیا آمده ام و حساب،کتاب و هدفی در کار نیست. خدا می فرماید:عمل هیچ کسی چه زن چه مرد را ضایع نمی کنیم. پس با نگاه الهی زندگی شیرین است.
سوال- صفحه 257 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.
پاسخ – در این صفحه داریم: خدایا تو وکیل ما باش.خدا خوب وکیلی است. البته ما باید تلاش کنیم و فکرمان را بکار بیندازیم.
فردی می گفت که خانمی سراغ دارید که صددرصد خوب باشد. گفتم: اگر خانمی صد درصد خوب باشد، باید خدا را از خدایی بیندازیم و توکل نکنیم. ممکن است که ما همه ی برنامه ریزی ها را انجام بدهیم ولی چیز دیگری مقدر باشد.
فردی می گفت که هر کسی غصه ای دارد، اگر غصه ها را از مردم بگیریم و همه را در یک میدانی بریزیم و به مردم بگوییم که هر غصه ای می خواهید بردارید، مردم با دیدن غصه های مختلف، باز همان غصه ی خودشان را برمی دارند. حضرت امیر می فرماید: دنیا بدون غصه نیست. خدا می فرماید که وقتی به بلا می رسید مأیوس نشوید. ما در ماه رمضان 28 شب سحری می خوریم ولی اگر دو شب سحر نخوریم، به همه می گوییم که سحر خواب مانده ایم. بیست و هشت شب سحری خوردن به چشم ما نمی آید ولی دو شب سحری نخوردن به چشم ما می آید. ما منفی های دیگران یا خودمان را می بینیم. جوان فکر می کند که اگر در کنکور قبول نشد، روزگارش سیاه است ولی این طور نیست. مگر تمام کسانی که به دانشگاه رفته اند غصه ندارند ؟یا تمام کسانی که کنکور قبول نشده اند بدبخت هستند؟ افرادی هستند که تحصیلات عالیه دارند ولی مشکلات متعددی دارند. خداوند باید برای انسان خیر مقدر کند. تاجرها غصه هایی دارند که فقرا چنین غصه هایی ندارند. نوع غصه ها متفاوت است. ما باید ویژگی ها مثبت و منفی را با هم ببینیم. هر کس مشکل خاص خودش را دارد. پولدارها هم می میرند و آماری در دست نیست که پولدارها دیرتر از فقرا می میرند.
خدا با تار عنکبوت پیامبر را حفظ می کند،کلاغ را معلم بشر می کند، به مریم بی شوهر بچه می دهد، پس خدا را باور کنیم و تلخی و شیرینی ها را با هم ببینیم. خدایا به حق محمد و آل محمد، هیچ یک از ما را گرفتار یأس نکن و ما را از بن بست حفظ کن.