موضوع بحث: روزه – 1
تاریخ: 21/03/63- رمضان 63
بسم الله الرحمن الرحیم
1- اهمیت رمضان
بحث ما در بارهی عبادت بود، نماز را گفتیم و این جلسه را در بارهی روزه صحبت میکنیم. یک ماه از دوازده ماه سال به نام رمضان است. اصلاً کلمهی رمضان یعنی چه؟ در لغت یعنی سوزنده. به سنگهای داغی که پا را میسوزاند، میگویند.
ماه رمضان یعنی ماهی که گناهان انسان میسوزد. گناهان را این ماه ذوب میکند. در قرآن اسم هیچ ماهی برده نشده است، مگر رمضان. ماه به عربی میشود شهر. در ماه رمضان وقتی میگویند انسان مهمان خداست، گاهی میپرسد خوب این چه مهمانی است که گرسنگی و تشنگی دارد؟ این چه نوع پذیرایی است؟ مادر که بچهاش را دوست دارد او را لخت میکند و به حمام میبرد و آب داغ هم روی او میریزد و محکم هم تن او را کیسه و صابون میکشد. اما این بچه نمیگوید تو چه علاقهای به من داری؟ پدرم را درآوردی! این سختیها رشد است. تا انسان سختی نکشد، رشد نمیکند.
من بارها گفتهام که تا با بیل بر سر خاک نزنی، نرم نمیشود. اگر خواستی خاک آمادهی کشت شود، باید شخم بخورد، تا نرم شود. تا بشود در آن سبزی کاشت. تا در سر خاک نخورد علفی نیست و در نتیجه بزغاله بز نمیشود. گوشت بز و بزغاله هم تا در دیگ و زودپز پخته نشود، سلول انسان نمیشود. آدم هم تا پدرش در نیاید، آدم نمیشود، این نظام آفرینش است که خاک باید زیر و رو شود تا علف شود. علف در دهان حیوان جویده شود تا گوشت شود، گوشت باید در قابلمه و زودپز پخته شود تا بدن انسان شود. انسان هم باید در این حوادث زیر و رو شود. ما وصلهی ناهمرنگ نیستیم، تازه همه مثل هم هستیم.
2- امتیازات ویژه مهمانی خداوند
خداوند ماه رمضان، یک مهمانی داده است، ولی مهمانی خدا با مهمانیهای دیگر خیلی فرق دارد. امتیازات این مهمانی را برایتان بگویم. اول این که خود خدا شخصاً مهمان دعوت کرده است. آخر گاهی کسی برای کسی پیغام میدهد که به او بگو بیاید، و زمانی رسماً دعوت میکند. خداوند در ماه رمضان رسماً دعوت کرده است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»(بقره/183) ای مؤمنین! ای کسانی که با من رابطه وپیوند و علاقه دارید و به من ایمان آوردهاید، روزه بگیرید. بعد هم میگوید: ناراحت نباش که چرا باید روزه بگیری؟ «کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» همهی دینها روزه داشتهاند. اینطور نیست که حالا شما چون مسلمان هستید، باید روزه بگیرید. همهی دینها روزه داشتهاند. خدا گاهی اوقات برای آسان کردن مسأله میگوید: دیگران هم همینطور بودند. «إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُون وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ»(نساء/104) به رزمندهها میگوید: زمانی نگویید ترکش خوردم، تیر خوردم. این سختیهایی که شما میکشید، طرفداران صدام هم مشابه اینها را میکشند، با این تفاوت که شما سختی میکشید برای خدا، ولی آنها خدا را ندارند. شما سختی میکشید و خدا دارید، آنها سختی میکشند و صدام دارند. «وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ» شما امیدی به خدا دارید که آنها ندارند. بنابر این میگوید: روزه بگیرید. بعدهم میگوید: خیال نکنید روزه گرفتن کار سختی است، همهی دینها روزه داشتهاند. چیز تازهای نیست. بعد میگوید: حالا اگر کسی معذور است، مسافر یا مریض است، «فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ»(بقره/184) مهمانی داده و خودش هم دعوت کرده وبرای این که برای ما سخت نیاید میگوید، ناراحت نباش، دیگران هم این کار را میکردهاند. کسی که میخواهد از بلندی در آب بپرد، برایش مشکل است اما اگر دید همه یکی یکی رفتند و پریدند، او هم دل پیدا میکند که از بلندی بپرد. یعنی مقدمه را برای انسان آسان میکند. بعد میگوید، حالا کسی مسافر است یا روزهاش را بنا بر عذری خورده است، حالا باید پس بدهد. کادو و چشم روشنی برایش آوردهاند باید پس بدهد. این که خدا ما را مهمان میکند، مجبور نیست، از روی عشق و محبت است. با بقیهی مهمانیها فرق میکند. سه دفعه آمدهاند و خوردهاند، حالا باید پس بدهند. اما مهمانی خدا بر اساس محبت است. در بعضی مهمانیها صاحبخانه افتخار میکند و میگوید: امروز به 50 نفر غذا دادم. امروز 50 نفر افطار خانهی ما مهمان بودند. یا امروز فلان شخصیت به خانهی ما آمد. گاهی وقت هاکه آدم مهمان است، پز میدهد. در و همسایه وقتی میبینند در این خانه خبری است، موتور و ماشین پارک کرده است، خود صاحب خانه وقتی میآید و میبیند پشت خانهاش چند موتور و ماشین پارک است، همین که میبینند سرو صدا هست، بالاخره صاحب خانه کیف میکند. در این مهمانی میزبان خداست و از مهمانی ما هم لذتی نمیبرد. نه مجبور است و نه از مهمان کردن ما لذت میبرد، اصلاً در این مهمانی سنخیتی وجود ندارد. آخر وقتی یک کارمند به کارمند سور میدهد، آخوند به آخوند افطاری میدهد، اصلاً خدا با ما ربطی ندارد، سنخیتی ندارد. او عزیز است و ما ذلیل. او عالم است و ما جاهل. او غنی است و ما فقیر. او ابدی است و ما فانی. او خالق است و ما مخلوق سنخیتی نداریم. خیلی مهم است. اگر طلبه و دانشجو به هم سور بدهند، مهم نیست. اما یک آیت الله به یک طلبه سور بدهد، یک استاد دانشگاه به یک دانشجو سور بدهد، این خیلی کیف دارد. مدیر عامل یک کارخانه به یک کارگر بگوید، بیا نزد من، با هم ناهار بخوریم، خوب این افتخار است. حالا تازه مدیر عامل کارخانه و استاد دانشگاه و آیت الله، اینها همه از ترس پشه میروند در پشه بند میخوابند. خدا میزبان ماست و هیچ سنخیتی ندارد و تمامش لطف است. بعد هم وقت پذیرایی میگوید: خودم پذیرایی میکنم «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ»(حجر/49) پیغمبر به بندگانم بگو خودم، مستقیم شما رامی بخشم «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ»(بقره/186) اگر بندگان من آمدند که چگونه خدا را بخوانیم، بلند بخوانیم؟ بگو نه من نزدیکشان هستم، آرام بخوانید. «أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» خودم دعایتان را مستجاب میکنم. پس به خودم ایمان بیاورید. استجابت دعایتان را از خودم بخواهید و جای دیگر نروید.
در یک آیه پشت سر آیهای که میگوید: روزه بگیرید! آیهای داریم که هفت بار خدا گفته است: ای بندگان خودم. اگر سؤال کردند، خودم نزدیکشان هستم. این نوع محبت از خدا نسبت به خلق است. کسی میگفت: چرا ما دعا میکنیم و مستجاب نمیشود؟ به او گفته شد، همین که به تو اجازهی دعا و حرف زدن دادهاند، همین مقدار کافی است. مگر میشود با دیگران حرف زد. کسانی که کمی سرشان شلوغ میشود، خودشان دیگر گوشی تلفن را برنمی دارند. این خداست که هر وقت او را بخوانی جواب میدهد. نوبت هم نمیخواهد. وقت هم نمیخواهد. دکتر بخواهی بروی، میگویند وقت بگیر و دو روز دیگر بیا. تعمیرگاه ماشین، باید ماشین را داد و پنج روز دیگر آمد. تنها کسی که تا زنگ زدی گوشی را برمی دارد، خداست. تنها کسی که شب بگویی یا الله، روز بگویی یا الله «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ»(آل عمران/191) ایستاده یا نشسته باشی و یا در بستر خوابیده باشی. تا میگویی: یا الله جواب میدهد، هیچ نیازی هم ندارد. آخر شما که در را میزنی و خانم میدود و در را باز میکند، خانم نیاز دارد. نان و گوشت میخواهد. یک وقت کسی در را باز میکند و نیاز دارد و لذا در سحرهای ماه رمضان، در مناجات میگوییم، خدایا خجالت میکشم. هر وقت من به تو گفتم یا الله! جواب دادی، اما هر وقت تو گفتی ای بندهی من! جواب ندادم.
«إِلَهِی لَمْ تَفْضَحْنِی بِسَرِیرَتِی، وَ لَمْ تُهْلِکْنِی بِجَرِیرَتِی، أَدْعُوکَ فَتُجِیبُنِی وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاً حِینَ تَدْعُونِی»(صحیفه سجادیه، دعاى 51) خدایا هر وقت من تو را میخوانم، جواب میدهی. اماهر وقت تو مرا میخوانی، من با سر و سنگینی جواب میدهم. گناه میکنم و تو میپوشانی، من دائم گناه میکنم و تومی پوشانی «کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِى»(مصباحالمتهجد، ص587) مثل این است که تو از من خجالت میکشی. من گناه میکنم، تو پوشش میگذاری. گناهانی که اگر نزدیک ترین دوستم هم بداند، عکسم را هم اگر بتواند برمی دارد، میگوید باشد تا شاید زمانی افشا کنیم.
افرادی هستند در دنیا با هم رفیق میشوند و زیر پای یکدیگر را خالی میکنند تا صنفی از هم درآورند، بعد نقطه ضعفی را که گیر آوردند، در ذهنشان بایگانی میکنند و میگویند باشد تا اگر زمانی دعوا کردیم آنرا فاش کنیم و چقدر برای این رفاقتها حدیث داریم که چقدر خطرناک هستند. هر چه ما گناه میکنیم، خدا میپوشاند. بنابر این گناه از ماست، و خدا مرتب میپوشاند. امام سجاد(ع) در سحرهای ماه رمضان میگوید: مثل اینکه که تو از من خجالت میکشی.
3- تقوا اصلیترین هدف و فایده روزه
خدا با ماسنخیت ندارد، تازه مهمانی هم داده است. مجبور نیست و نیازی ندارد. از افطاری ما افتخار نمیکند. گفته بیایید سراغ خودم. آن وقت بعد هم گفته است، میدانی چرا تو را دعوت کردم؟ هدف از دعوت این است «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/183) میگویند روزه بگیر تا شاید متقی شوی. روزه خیلی فایده دارد، فایدهی مهمش تقواست. البته فایدههای جنبی هم دارد. سلامتی هم جزئش است و باقی فواید. و اینها همه فواید جزئی آن است. فایدهی اصلی تقواست. مثلاً فایده اصلی فرش این است که آدم رویش مینشیند و خاکی نمیشود. این فایده اصلی است منتهی فواید جنبی هم دارد. مثلاً این که آدم به بچهاش که میخواهد نقاشی کند، میگوید: گل روی فرش را بکش. این را دیگر نمیشود جزو فایدهها حساب کرد. فایده اصلی فرش نشستن روی آن است. منتهی فایده جنبی هم دارد. یک وقت انسان بی پول شد، فرشش را میفروشد. یک وقت مثلاً فرض کنید لحاف کم آمد گوشهی فرشش را روی خودش میاندازد. اینها جزء فواید فرش نیست. فایدهی اصلی روزه را قرآن میگوید «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» منتهی «صُومُوا تَصِحُّوا»(الدعوات راوندى، ص76) وقتی آدم میخواهد تقوا داشته باشد، روزه هم باید بگیرد و مثل این که فایده اصلی لباس شستن، پاک شدن آن است، منتهی وقتی آدم خوب لباسش را میشوید، دست خودش هم پاک میشود. غذایش هم هضم میشود. دیگر احتیاج به حمام و سونا ندارد. بیل به دست میگیرد و باغچه را شخم میزند و هم سبزی و میوه کشت میکند و هم ورزش میکند.
اجمالاً فایده اصلی یک چیز است و بقیه در دنبالهی آن و طفیلی هستند. فایده اصلی روزه این است که قرآن گفته است «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» منتهی در کنار فایده اصلی، فواید جنبی هم دارد. مثل اینکه غنی و فقیر یکسان میشوند. اغنیا مزهی گرسنگی را میچشند. عواطف انسان تحریک میشود. اراده انسان قوی میشود. وقتی انسان 30 روز نان خودش را نخورد، میتواند نان مردم را هم نخورد. وقتی کسی روز به همسر خودش دست دراز نکرد، به همسرمردم هم میتواند دست درازی نکند. ماه رمضان یعنی نان و آب خودت را نخور. با همسر خودت کار نداشته باش. خب وقتی آدم نان و آب و همسر خودش را یک ماه کنترل کرد، به نان و آب و همسر دیگری هم رسید، قدرت کنترل دارد. اینها دیگر فواید جنبی است.
4- شب قدر و پذیرایی ویژه خداوند
ماه رمضان عجب ماهی است، انسان مهمان خداست، پذیرایی قرآن و شب قدر است. تازه گاهی کسی آدم را به باغش مهمان میکند و میگوید بیا میوه بخور. گاهی وقتی در باغش رفتی و مثلاً توت خوردی یک سبد توت هم میدهد و میگوید برو و به زن و بچهات هم بده. خدا شب قدر در مهمانی ماه رمضان خوراک یک سال ما را هم مقدر میکند. یعنی میگوید: امشب هر چه میخواهی بردار و تا یک سال دیگر هم هرچه بخواهی به تو میدهم. این خیلی مهم است، آدم هر باغی هم برود دو تا پرتقال بخورد، در نهایت یک صندوق پرتقال هم به تو میدهند. در نهایت برای یک ماه کافی است.
شب قدر خدا پذیرایی میکند، با قرآن پذیرایی میکند. دیگران پذیرایی که میکنند، غذای جسم است، قرآن غذای روح است. غذای جسم موقت است و غذای روح دائمی است. غذای جسم مال جان است، غذای روح خاص روح است. غذای جسم مرا تا مرگ همراهی میکند ولی غذای روح مرا تا بهشت همراهی میکند. غذای جسم یا ویتامین سی دارد ویتامین دی ندارد یا بر عکس. یکبعدی، دو بعدی، یا چند بعدی است. قرآن «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»(نحل/89) هر چیز که باعث رشد فرد و جامعه است در آن هست و چه میخواهیم که در قرآن نیست؟ یک قانون حق را نمیبینی که اصولش در قرآن نباشد. ممکن است جزئیاتش نباشد. کجای قرآن و روایات نوشته است سر چهار راه در مقابل چراغ قرمز بایست و با چراغ سبز برو؟ این کجای قرآن است؟ گفتم لازم نیست چراغ قرمز و سبز در قرآن باشد، ولی همین که در نهج البلاغه میفرماید: «وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ»(نهجالبلاغه، نامه 47) کارتان باید نظم داشته باشد، معنایش این است که سر چهار راه دو دقیقه اینطرفیها باید بروند و دو دقیقه آن طرفیها. چراغ قرمز در نهج البلاغه و قرآن نیست ولی نظم هست. لازم نیست ریز مسائل مورد نیاز بشر در قرآن باشد، اما کلیاتش در قرآن هست.
ماه رمضان عجب ماهی است. ماه خدا، ماه فکر، ماه سحرخیزی. آدم در طول سال خواب است، افراد عادی اینطور هستند. اصلاً خدا ماه رمضان رابرای ما درست کرده است. آنهایی که بندهی خوب خدا هستند، هر شب با خدا رابطه دارند و همیشه یا الله میگویند.
5- درک شب قدر لیاقت میخواهد
اصلاً ماه رمضان مخصوص ماست «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3) شب قدر از هزار ماه بهتر است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ»(قدر/4) فرشتگان آسمان به زمین میآیند و زمینیها میزبان آسمانیها میشوند. منتهی ملائکه همه جا نمیروند. خانهی ما نمیآیند. خانهای که در آن مشروبات الکلی، نوار ویدئویی غلط و زن بی حجاب و دروغ و بهتان و تهمت است، ملائکه آن جا نمیروند. یک وقت یک زن آمده بود و جایی نقل کرده بود که من دیشب حضرت عباس(ع) را خواب دیدم که به من یک لیوان شربت داد. خوب آن حضرت عباسی که تو زن بی حجاب خواب میبینی شیطان است. حضرت عباس که به خواب تو نمیآید. شاه هم این حضرت عباسها را خواب میدید. شاه آمده بود در قم سخنرانی کند، میگفت حضرت عباس را خواب دیدم. آخر آدم خودش باید بفهمد چکاره است؟ اگر من دیدم روز گناه کردم، شب هم خواب فلان ولی خدا را دیدم، نباید بگویم من آدم خوبی هستم. میگویند: یکی از علما خواب دید که فردا به مسجد برو و به اولین کسی که میآید احترام بگذار. رفت در مسجد و در این فکر بود که چه کسی میآید؟ ناگهان دید یک سگ وارد مسجد شد. گفت: سگ که حرام است در مسجد باشد بعد گفت: من خواب دیدم که احترام بگذارم، بعد گفت: خواب کدام است چوب را برداشت و سگ را بیرون کرد. فردا شب خواب دید که مگر به تو نگفتیم اولین کسی که به مسجد میآید را احترام بگذار، فردا رفت، باز دید سگ آمد. گفت: ما در بیداری خواندیم که آمدن سگ در مسجدحرام است گور پدر خواب. زد و او را بیرون کرد. شب سوم گفت: آقا چرا گوش نمیدهی، احترام بگذار. گفت: چشم آقا! آن وقت به او گفتند حقاً که تو محققی. به او لقب محقق دادند یعنی اهل تحقیق هستی. بیداری را به خاطر خواب از دست نمیدهی.
گاهی کسی خواب میبیند که فلانی آدم بدی است. بابا در بیداری راست میگوید، تو خواب میبینی که آدم بدی است، بگو گور پدر خواب! گاهی وقتها آدم میداند که در بیداری چه غلطی کرده است، منتهی خواب میبیند که با 124 هزار پیغمبر است. من که خودم را میشناسم، حالا هر چه میخواهید خواب ببینید. آدم نباید گول خودش را بخورد.
حالا آدم وقتی خودش میداند که خلاف کار است، حالا خواب ببیند که. . . ! البته حدیث داریم که خواب یک چندم نبوت است. بعضی از انبیا قبل از رسیدن به مقام نبوت خواب دیدند. خواب راست داریم. حضرت ابراهیم خواب دید. حضرت یوسف خواب دید. پیغمبر ما خواب دید. امام حسین(ع)، ماجرای کربلا را خواب دید. خوابهای خوب از اولیای خدادرست است. الآن هم افرادی هستند که خوابهایی میبینند منطبق با واقعیت. اما هر وقت آدم خواب دید، بایدخوابش را با بیداریش بسنجد. شما که میدانی در نماز 32 غلط داری بعد خواب میبینی نمازت را با هلیکوپتر بالا میبرند. خوب تو که بیداریت را میدانی، هیچ وقت بیداریت را به خاطر خواب از دست نده. به او گفتند حقاً که تومحققی، یعنی خلاصه این خوابها و این جوسازیها، بیداری تو را تغییرت نمیدهد.
6- دعا و توبه در ماه رمضان
اگر هم در شب قدر شر مقدر شد باز هم گفته ممکن است طبق اعمالت شر مقدر شود. اما خود تو میتوانی با دعا جلویش را بگیری. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ الدُّعَاءَ یَرُدُّ الْبَلَاءَ»(بحارالأنوار، ج91، ص89) چرا روزه بگیرم؟ خدا عبادتی میخواهد که پیدا نباشد. آخر بعضی چیزها که پیدا نیست ارزش دارد. بهترین عبادت آن است که پیدا نباشد. در ذکرها، ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» خیلی جالب است چون تنها ذکری است که آدم میتواند بگوید و لبش هیچ تکان نخورد. یعنی هیچ کس نمیتواند تشخیص دهد. مخفی ترین کار ارزش دارد و روزه بین عبادات، عبادتی است مخفی، پیدا نیست. حج نمود دارد، نماز نمود دارد. بعضی عبادات هم بود دارد و هم نمود دارد. ریا عبادتی است که نمود دارد و بود ندارد و روزه عبادتی است که بود دارد و نمود ندارد. بعضی عبادات هم بود است و هم نمود دارد. بعضی کارها فقط نمود است ولی روزه بود است و لی نمود ندارد. خوب، خدا با ما چه کار دارد، چرا گفته است روزه بگیر؟ «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» اصل اول تقواست. حتی رئیس شهربانی نوشت که حتی زمان شاه آمار جنایت در ماه رمضان هفتاد درصد پایین میآید. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
تمام گناهانی که میکنیم از دو منبع آب میخورد. گناهانی که بشر میکند، مثل لوله کشی شهر یا از این منبع آب میخورد یا از آن منبع. گناهانی که بشر میکند، یا از منبع شهوت تغذیه میشود، ریشهی یک سری گناهان شهوت است و ریشهی یک سری گناهان غضب است. فحش و تهمت و چاقوکشی و دزدی و کتک کاری. یک سری گناهان از غیظ است و یک سری گناهان هم از کیف است. شهوت، گرسنگی شهوت را پایین میآورد، شهوت که پایین آمد، آب منبع که کم شد، فشار هم کم میشود. شهوت که پایین میآید، غضب که پایین میآید، گناه هم کم میشود.
خدا با چه چیزی پذیرایی میکند؟ با قرآن در شب قدر. بعد توبه، لحظهی افطار خداوند روزه داران را مورد لطف قرار میدهد و خسته هم نمیشود. آخرگاهی وقتها انسان کسی را مورد لطف قرار میدهد، باز گناه میکند، باز مورد لطف قرار میدهد، ولی خسته میشود. اما خداوند میگوید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابین»(بقره/222) و جالب این است که در قرآن «یحب التائبین » نداریم «یُحِبُّ التَّوَّابین» داریم. تائب یعنی کسی که توبه کرده است. توّاب یعنی کسی که دائم خلاف میکند و بعد متوجه میشود وهی توبه میکند. آدمهایی که زیاد گناه میکنند و دائم توبه میکنند، نگویند: اصلاً فایده ندارد، ماهر چه توبه میکنیم میشکنیم، ما دیگر مرخص هستیم. میگوید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابین» اصلاً این را برای جلوگیری از یأس این قبیل افراد گفته است. اگر یک بازاری بار نسیه داد و خوردی، دیگر رویت نمیشود نسیه بگیری. آن وقت میگوید: بنده به شما ارادت دارم. من شما را دوست دارم. خیلی مهم است. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابین» خدا اصلاً توبه کنندگان را دوست دارد. منتهی باید مواظب باشیم توبه را برای اواخر عمر نگذاریم و به تأخیر نیندازیم. حدیث داریم بعد از هر گناهی توبه کنید و توبهی جدی. بحث توبه را نمیکنیم چون طول میکشد.
7- پاسخ انسان به دعوت میزبان و میهمانی خداوند
خدا وقتی مهمان میخواهد برود، استقبال میکند. مرحوم فیض کاشانی مثل جالبی دارد. میگوید: اگر کسی یک سفره پهن کند و انواع خوردنیها وآشامیدنیها و وسایل رفاهی در این سفره باشد، بعد یک ماشین هم برای شما میفرستد، با یک راهنما میگوید: این سوئیچ ماشین، بنده هم راهنمایی میکنم. ماشین را سوار شوید و به مهمانی خانهی ما بیایید و پذیرایی شوید. صاحب خانهای بهترین سفرهها را میچیند و یک راهنمای خوب هم با یک وسیله میفرستد، بعد در خانهی شما رامی زند، اول که شما بیدار نمیشوی، بعد وقتی بیدار میشوی یک ابرویت رفته شمال شرقی و یکی رفته جنوب غربی، با بی حالی میگویی: خوب، چه میگویی؟ آقا گفتند: بفرمایید از شما پذیرایی کنیم. میگویی شما که هستی؟ من فرستادهی او هستم. آمدم شما را راهنمایی کنم، بزنی فرستاده را بکشی بعد هم سوئیچ را از جیبش برداری، بعد پشت ماشین بنشینی و از این طرف بروی، خیلی نامردی میخواهد. کسی فرستاده را بکشد ماشینی را هم که فرستاده سوارشوی و بروی این خیلی نامردی میخواهد. خداوند سفرهی هستی را گشوده است «لَحْماً طَرِیًّا»(نحل/14) ماهیها، پرندهها «وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ»(واقعه/21) البته خاص بهشت است. اما در دنیا پرنده هست، ماهی هم هست «وَ مِنَ الْأَنْعامِ»(انعام/142) چهارپایان، شجر دریا، صحرا، کوه، ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای شماست. بعد هم پیغمبر فرستاده، بعد هم وسیله داده و گفته سوار شو و بیا، چشم، با این چشم هایت ببین. با گوش هایت بشنو. با پا بیا. امکانات را به تو داده است. کلید هم داده، گفته با این کلید در را باز کن و آثار مرا ببین تا ایمانت به من زیاد شود. چشم کلیدی است که خدا به من داده است «وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(نحل/78) خدا به من چشم و گوش داده تا از این کلید چشم و گوش درهای حکمت را باز کنم. با چشم و گوش مطالعه کنم. با گوشم حق بشنوم، با چشم آثار خدا را ببینم و با این کلید چشم وگوش و کلید دل باید با این دسته کلید بروم در مدار قرب خدا. آن وقت از این کلیدها برمی دارم و به دزدی میروم. یعنی با همین چشم خلاف میکنم. با همین گوش و همین زبان خلاف میکنم. با ابزار و وسائلی که خدا به من داده تا به او نزدیک شوم، پیغمبرش را میکشم و ابزار و وسایل را برمی دارم و در مسیر خلاف میروم و اگر انسان گاهی بنشیند وفکر کند که چه کرده و چه میکند؟ تجدید نظر خواهد کرد.
8- پاداشهای میزبان
در ماه رمضان مهمان خدا هستیم. چرا گرسنگی؟ چون معدهای که پر از غذا هست، حکمت را نمیفهمد. در وقت گرسنگی انسان حال و نشاط پیدا میکند. در این مهمانی همه را هم دعوت کرده است. بعضی از میزبانها همه را دعوت نمیکنند، حتی در همین ماه رمضان امسال، همین افطاریهایی که میدهند، معمولاً صنفی است و محلی است ولی مهمانی خدا برای همه است، از همه دعوت کرده است. انشاء دعوت هم به یک شکل است. یکسان دعوت کرده است. اینطور نشده که یک عده را به نحوی دعوت کند و عدهای دیگر را به نحوی دیگر. با یک انشاء «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ»(بقره/183) همه را دعوت کرده است. آن وقت جلوی مزاحم را هم گرفته است که در ماه رمضان دستهای شیطان بسته است، البته اگر خودمان باز نکنیم. چون گاهی وقتها شیطان کاری به ما ندارد و ما به شیطان کار داریم. کسی وقتی میرفت بازار تا مغازهاش را در کاشان باز کند، میگفت: خدایا تو شر مردم را از سر من کم کن، من و شیطان خود با هم میدانیم. یعنی من حریف شیطان میشوم، حریف مردم وشر مردم نمیشوم. دستهای شیطان در این ماه رمضان بسته است، یعنی امکاناتی ندارد. آن وقت چه اجر و مزدهایی دارد. در ماه رمضان یک آیه میخوانید و ثواب یک ختم قرآن در ماههای دیگر را میبرید. وقتی«وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ»(توبه/30) یک آیه مثل این است که از اول تا آخر قرآن بخوانی و افراد بی سواد هم از این خیرات میتوانند استفاده کنند، به این که سورههایی را که بلدند بخوانند و اول سورهی توحید است.
نفس کشیدن، تسبیح است. خوابیدن عبادت است، دعا مستجاب است و این خیلی مهم است. تا حالا خدا را گفتیم، حالا مهمانها باید چه کنند؟
9- آداب و شرایط حضور در میهمانی خدا
مهمانها اولاً که باید سر وقت بیایند، دیر و زود نیایند، از طلوع فجر. بعضی وقتها میگویند: آقا تا کجای اذان میشود، سحری خورد؟ تا «حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ» نه از وقتی که اذان شد، آدم دیگر نباید سحری بخورد. حتی برای مقدمه خوب است آدم تا 3 دقیقه قبل از اذان، سحری نخورد. بعد هم اصلاً فلسفه روزه این است که آدم یک مقدار گرسنگی بکشد. ما ظهرها باید یک کیلو غذا بخوریم، نمیخوریم. در عوض افطار 4 کیلو میخوریم. خوب این که روزه نشد، این بدتر شد. اصلاً فلسفهی گرفتن روزه این بوده که معده یک مقدار استراحت کند اما اگر بنا باشد آدم افطاری اینقدر زیاد بخورد، اصلاً فلسفهی روزه به هم میخورد. بدتر میشود. هدف روزه را فراموش نکنیم، و لذا در اینجا مهمان باید خودش را آماده کند. مهمان باید از مهمانی خوشحال باشد و لذا داریم «عِیدَ أَوْلِیَائِهِ»(صحیفه سجادیه، دعاى 45) این از جملات دعا است. ماه رمضان عید اولیای خداست. آداب مهمانی را باید مراعات کند و لذا مثلاً وقتی شما به مهمانی میروی به دختر و پسرت میگویی اینجا مهمانی است، دو زانو بنشین، مؤدب باش. آدم وقتی مهمان است کمی حواسش راجمع میکند. ماه رمضان ما مهمان خدا هستیم و لذا حدیث داریم که امام صادق میفرماید: «لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ»(کافى، ج4، ص87) روزی که روزه هستی با یقیهی روزها فرق میکند. ماه رمضان است باید اخلاقتان عوض شود. زن داری و بچه داری شما باید عوض شود. افرادی هستند که میخواهند پز بدهند و افطاری بدهند، زنشان را اذیت میکنند. خوب باید حساب کنی که شما میخواهی افطاری بدهی، زنت چه گناهی کرده است. نکند ما برویم و افطاری بدهیم وزنمان را اذیت کنیم. لا اقل گاهی کمک کنیم. در افطاری دادنها، سورها طبیعی باشد. حالا اگر من بتوانم در جلسهای آداب آمد و شدها را میگویم. چون یک مسألهی اجتماعی است و در همهی خانهها هست. کمی در بارهی برنامهی آمد و شد با هم صحبت کنیم. پیغمبر(ص) فرمود: اگر ماه رمضان تمام شود و کسی آمرزیده نشود معلوم میشود او آدم بدبختی است.
10- حسن خلق و ولایتپذیری، جواز عبور از صراط
جمعههای ماه رمضان بر باقی اوقاتش شرف دارد و بهتر است. حدیث داریم که: «مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَام»(عیونأخبارالرضا، ج1، ص295) هر که در ماه رمضان خوش اخلاق باشد، روزی که روی پل صراط قدمها میلرزد، قدمش آن جا نمیلرزد. حسن خلق در این جا عبور از پل صراط است. این حسن خلق آن جا جواز عبور میشود و پل صراط جایگاه و پلی است بر روی دوزخ. قرآن میفرماید: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها»(مریم/71) همه باید عبور کنند و راهی که اینجا انتخاب میکنی، راه آن جاست، چون حدیث داریم: «نَحنُ الصِرّاط» آن پلی که در قیامت است، امام فرموده: ما آن پل هستیم. اگر شما در دنیا خط رهبری صحیحی داشته باشی، آن جا هم خطتان درست است. اینجا در خط که هستی؟ ولایت چه کسی را پذیرفتی؟ ولایت طاغوت یا ولایت فقیه؟ رهبر عادل یا رهبر فاسق «نَحنُ الصِرّاط» (بحارالانوار،ج24،ص12) امام فرمود: ما آن صراطی هستیم که در قیامت است. یعنی اگر انتخاب راه شما در اینجادرست نباشد و این انتخاب راه در اینجا خیلی دقیق است. چون در اینجا انتخاب دقیق است. الآن ببینید در این انقلاب ما چقدر راه دارد باریکتر میشود. اول که انقلاب پیروز شده بود، انقلاب مثل یک راه عریض بود چون هر چه نخ بود به این طناب انقلاب چسبیده بود. بعد یک مرتبه یک طناب به عنوان جبهه ملی بیرون آمد. یک طناب دیگر پوسیده بود، مجاهدین بیرون آمدند. یک طناب دیگر، لیبرالها رفتند بیرون. الآن یک نخ شده است. ممکن است درآینده باز از این نخ باریکتر شود. انقلاب ماشینی است که، امام رانندهاش است و مسافران سر هر ایستگاهی، ایستگاه لیبرال، ایستگاه مجاهد، ایستگاه تودهای، ایستگاه جبهه ملی، در هر ایستگاه یک مشت آدم پیاده میشوند. آخر خط، فقط خود امام میماند، میگویند علی مانده است و حوضش. اول سال طناب انقلاب خیلی کلفت بود. در هرفاصلهای یکی از این نخها جدا شد و خط رهبری صحیح واقعاً از مو هم باریکتر است. اگر میخوانیم در قیامت پل صراط از مو باریکتر است، برای این که اینجا انتخاب رهبر حق از مو باریکتر است. به نحوی که رهبر هر چه گفت، گوش بدهیم. قرآن خیلی قشنگ میگوید: «فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَریقاً تَقْتُلُونَ»(بقره/87) ترجمهاش این است. وقتی یک آیه میآید که مطابق میلشان نیست، قبول نمیکنند. خط رهبری صحیح میدانی چیست؟ خط رهبری صحیح آن است که هر چه امام گفت: «ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً»(نساء/65) خط رهبری کسی درست است که وقتی قانون خدا گفت این است، دیگر در دلش نق نزند. نگوید میدانی یا نه. میخواستم چنین کنم اما حالا دیگر امام گفت چنان کن. یعنی خلاصه خودش را نگه داشته است. مثل بخاری که میخواهد از پلوپز بیرون بزند، منتهی این سوپاپ آن را نگه داشته است. این که تسلیم نیست، تسلیم این است که همان را دوست داشته باشد که او میگوید. آن را دوست داشته باشد. آقا آب میریزی برای وضو امام میفرماید: اگر با یک مشت هم به صورتت آب رسید بس است، شما میگویی: بله! امام گفته است اما به دل من نمیچسبد. خوب تو در خط امام هستی، خود امام میفرماید: اگر با یک مشت آب ریختی و همهی صورتت را فرا گرفت، با یک مشت آب، آب را به همهی صورتت رساندی، خوب کافی است. شما که هی آب میریزی و بعد میگویی به دلم نمیچسبد. دل من یعنی چه، یعنی دلم ضد امام است و من تابع خط دلم هستم. هر کس در ماه رمضان حسن خلق داشته باشد، از آن صراط قیامتی که از مو باریکتر است، به دلیل حدیث «نَحنُ الصِرّاط» که ما آن صراط هستیم. و انتخاب خط رهبری خیلی دقت میخواهد. یکی از اصحاب امام صادق به امام گفت: ای امام صادق اگر یک سیب را برداری و بگویی این سمت آن حلال است و این طرف حرام من هیچ نمیگویم، فقط میگویم چشم. در مقابل فرمان خدا باید گفت چشم. تسلیم باید بود.
گاهی افراد، بعضی در ماه رمضان میگویند: ما زخم معده داریم، حالا بخوریم. من نمیدانم چه کسانی هستند که فقط ماه رمضان زخم معده میگیرند. خدا آنها را شفا بدهد. خوب دیگر، ماه رمضانها زخم معده میگیرند، حالا کار نداریم، بعضی از آنها هم راست میگویند. آنهایی که ماه رمضان زخم معده میگیرند، یا مریض هستند میگویند میدانی، چون ما زخم معده میگیریم پس روزه هایمان را بخوریم. روز بیست و یکم میگیریم، از روز بیست و یکم میترسند. یعنی همانهایی هم که مریض هستند، اگر تا شب نوزدهم بخورند، باز هم سعی میکنند نوزدهم و بیست ویکم روزه هایشان را بگیرند. بابا روزه فرمان خداست اگر امروز میتوانی بگیری، باید بگیری. فردا توانستی میگیری، نتوانستی نمیگیری. بعضی میگویند حالا میخوریم که روز بیست و یکم بتوانیم روزه بگیریم. ما مثلاً غیر از فرمان خدا حساب چیزهای دیگری هم میکنیم، البته خوب احترام حضرت علی سر جایش، احترام شب قدر سر جای خود. ما باید مواظب باشیم.
گاهی وقتها افرادی هستند که در کارهای عبادی میگویند: به دلم نمینشیند. تابع دل نباید بود. خلاصه اگر کسی درماه رمضان حسن خلق داشته باشد، خداوند به او لطف میکند تا روز قیامت به راحتی از پل صراط عبور کند و سفارش شده افرادی که شاگرد و کارمند دارند، ماه رمضان به آنها آسان بگیرند و حرفم تمام نشد ولی وقتم تمام شد.
خدایا در این مهمانسرای خود، در این مهمانسرایی که اولیایت کیف میکنند و آنها که نمیدانند کیف نمیکنند و آنهایی که کج میفهمند، ماه رمضان را مزاحم میدانند، میگوید: آقا نشد کار بکنیم، ماه رمضان پیش آمد، مثل این که عصبانی است از این که کمی کار یا درآمدش کم شده است. خدایا به محمد و آل محمد از الطافی که نصیب اولیایت میکنی، نصیب ما هم بگردان. شناخت و ایمان و تقوا و کار و عمر و برکت و اخلاص کار ما را لحظه به لحظه زیاد، رزمندگان را پیروز، رهبر عزیز را سالم، توطئهها خنثی و توطئه گران را نابود بفرما.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»