رمضان، ماه قرآن
2- مصونیت قرآن از تحریف
3- قرآن، هدایتگر به سوی رشد
4- قرآن، بیانگر حقایق و معارف الهی
5- جاذبه و دافعه در قرآن
6- شفاعت یا شکایت قرآن در قیامت
7- تبعیض در ایمان به آیات قرآن
8- سهم قرآن در شب قدر
موضوع: رمضان، ماه قرآن
تاریخ پخش: 11/05/90
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز بحث را در آستانهی رمضان نود میبینند. خوب من جلسهی قبل راجع به اهمیت قران صحبت کردم. چون ماه رمضان اهمیتش به قرآن است، اهمیتش به روزه نیست. خدا نمیگوید: «شهر رمضان الذی کتب علیکم الصیام» میگوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن» (بقره/185) میگوید: ماه رمضانی که قرآن آمد، نمیگوید ماه رمضانی که روزه آمد. یعنی پز رمضان به قرآن است. این یک مورد.
1- قرآن، دریای لطف و کرم الهی
قرآن، به نام کتاب کریم است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ» (واقعه/77) کرم این نیست که به آدم پول بدهد. فکر میدهد، نور میدهد، هدایت میدهد، رشد میدهد. چیزهایی در قرآن است که دست علم به آن نرسیده است. یک چیزی برای شما بگویم. تلفن همراه که آمده شما با یک اشاره با آنطرف دنیا حرف میزنی. بالاترش، از یک طریقی میتوانید عکسش را هم ببینید، بالاترش، میشود خودش را هم حاضر کنید. نه صدایش را، نه عکسش را، خودش بیاید. در قران یک آیه داریم میگوید: حضرت سلیمان گفت: من میخواهم تخت و تاج بلقیس را که پادشاه فلان منطقه است، تاجش و تختش را اینجا ببینم. چه کسی میتواند؟ یک کسی گفت: تا نشستهای، یعنی چند دقیقه میآورم. یک کسی گفت، عربیهایی که میخوانم قرآن است. «قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُک» (نمل/40) یعنی تا چشمت را به هم بزنی من این را میآورم. منتهی یک علمی داشت. «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب» (نمل/40) «عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب» یک علمی از کتابی داشت، حالا آن چه علمی است نمیدانم. کسی که یک تخصص علمی داشت، گفت: قبل از آنکه چشم به هم بزنی خودش میآید.
ببینید این آیه چه میگوید؟ قرآن در سورهی حج میگوید که آیههایی در آسمان هاست که بشر از کنارش رد میشود ولی خواب است. غافل است. قبل از پیدا شدن هواپیما میگفتند: آیه در آسمان است. آنوقت ما «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها» (یوسف/105) نشانههایی در آسمان است، که بشر «َیمُرُّ» مرور میکند، از کنارش رد میشود، تا هواپیما نبود میگفتند: این آیه چه میگوید؟ صدها و هزارها آیه در قرآن است که علم به آن نرسیده است.
کریم این نیست که یک مشت آجیل به ما بدهد یا یک وامی بدهد، کریم این است که به ما فکر بدهد، رشد بدهد. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ» قرآن لایههایی دارد. بطون دارد، بطنش بطن دارد. ببینید به یک عوام وقتی میگویی: نفت چیست؟ میگوید: همین که در چراغ است. اما دنیای پتروشیمی امروز از درون نفت صدها چیز بیرون می آورد. از هر کلمهی قرآن صدها چیز بیرون میآید. خدا آیت الله العظمی فاضل لنکرانی را رحمت کند. میگفت: من از این عبارت «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلَّه» (بقره/196) از این عبارت قرآن صد تا چیز بیرون کشیدم. منتهی باید فکر کرد.
ببینید یک کسی که لباس میشوید، به او میگوییم: چه میکنی؟ میگوید: خوب لباس میشویم دیگر. اما وقتی فکر میکنی، میبینی لباس که میشوید، ورزش هم میکند. دستهای خودش هم پاک میشود. عرق بدنش هم درمیآید. ایام فراغتش هم پر میشود. لباسش که تمیز شد، وقتی پوشید لباس تمیز نشاط میآورد. هرکسی هم که نگاهش میکند، آن هم که به لباس تمیز نگاه میکند، او هم نشاط پیدا میکند. یعنی یک کار است، اما هرچه فوتش کنی، از آن چیز بیرون میآید. اگر خداوند انرژی هستهای را در جماد گذاشته در آیات قرآن هم گذاشته است. «تجلى الله» (بحارالانوار/ج4/ص261) حدیث داریم خدا در قرآن تجلی کرده است. حالا ما نفهمیدیم حسابش جداست.
کتاب تازهای است، «فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِید» (بحارالانوار/ج2/ص280) حدیث داریم امام فرمود: در هر زمان حرف نو دارد. مثل روزنامه نیست. روزنامه چند روز که از آن گذشت ظرف بستنی نیست، یکبار مصرف، دو سال مصرف، پنج سال مصرف، «فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِید» لغو و ضعفی در آن نیست. یک چیزهایی در قرآن است که انسان گیج میشود، عجب! قرآن به اینجا توجه داشته است.
2- مصونیت قرآن از تحریف
کتاب محفوظی است. باقی کتابها دست خورده است، تصرف در آن شده است. خرافه در آن آمده است. شما وقتی کتاب انجیل را میخوانید میبینید یک چیزهایی در آن است که نمیشود کتاب آسمانی باشد، بله انجیل داریم اما حضرت عیسی یک انجیل داشت، نه الآن که چهار تا انجیل است. چطور یک انجیل، یک کتاب عیسی چطور چهار تا شد، و چرا این اختلافات در آن است؟ تورات را میخوانی کتاب آسمانی است، ولی تحریف شده است. قرآن یک نقطهای تغییر پیدا نکرده است.
یکوقتی وهابیها به ما نسبت میدادند که قرآن شما تحریف شده است. بله یکی دو نفر گفتهاند: آیاتی حذف شده است. اما چند صد عالم درجه یک علیه آن دو نفر کتاب نوشتند. یک نقطه از کتاب تحریف نشده است. مثل فیلم ظهور نزدیک است. چهار تا آدم ساده، گول خورده یا ناشی یا مسلمان ساده، یک چیزی میسازند اما در مدرسهی فیضیه در مقابل چند هزار نفر این فیلم را نقد میکنند. نباید بگوییم: آقا یک فیلمی ساختند باید نگاه کنیم این فیلم را که ساختند، چه کسی ساخت؟ یه نفر آدم بیخبر! چه کسی رد کرد؟ 500 نفر عالم. از مراجع درجه یک رد کردند، تا تخصصی مهدویت و دیگران. ما حرفی نداریم یک کسی یک چیزی بگوید، ممکن است مثلاً شما بگویی که یک عالمی فاسد شد. حتی یک روحانی خراب شد. بله! این روحانی خراب شد، اما دادگاه روحانیت او را نگرفت؟ ممنوعش نکردند؟ نباید عیبش را بگوییم. باید بگوییم: عیب شد اما برخورد هم شد! ما انکار نمیکنیم. یک آقایی اسم نبرم، یک چیزی راجع به قرآن گفت. اما چند صد نفر از مراجع مثل آیت العظمی خویی، مثل علامه طباطبایی، مثل مطهری، چند صد نفر علیه او که گفته بود قرآن تحریف شده استدلال کردند. خدا قول داده: «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/9) «لا یَأْتیهِ الْباطِل» (فصلت/42) عربیهایی که میخوانم آیهی قرآن است. قرآن کتابی است که هیچ تحریف نشده است. خوب حالا…
3- قرآن، هدایتگر به سوی رشد
هم طرح میدهد، هم الگو. طرح میگوید: این کار را بکن. الگویت میگوید: مثل این باش. کتابهای قانون طرح میدهند، باید و نباید هست اما الگو نیست، هم طرح دارد، هم الگو. هم قصاص دارد، هم عفو. هم میگوید: از که بیاموزیم. هم میگوید: برای چه بیاموزیم؟ هم میگوید: چگونه بیاموزیم؟ الآن اگر آموزش و پرورش و دانشگاه و حوزهی ما را با قرآن متر کنیم، بسیاری از کتابهای حوزه و دانشگاه باید حذف شود. چون قرآن میگوید: علمی به درد میخورد که «یَهْدی إِلَى الرُّشْد» (جن/2) بسیاری از اطلاعات ما فقط اطلاعات است، رشدی در آن نیست. مثلاً کوه هیمالیا چند متر است؟ حالا ما بدانیم چه میشود و ندانیم چه چیز خراب میشود؟ اما دختر باید بداند چگونه مادر شود؟ چه کند بچهاش ترسو نشود؟ یعنی روانشناسی کودک نیست. من بارها این را گفتم. بچههای کاشان فیض کاشانی را نمیشناسند، من توجه دارم که این تکراری است، خواهش میکنم صدا و سیما پاک نکند بگوید: یکبار دیگر هم گفتی. بعضی چیزها را باید صد بار گفت. بچههای کاشان نمیدانند فیض کاشانی چه کسی است؟ فیض کاشانی کسی است که حدود 200 کتاب علمی نوشته، امام خمینی میفرمود: اگر ما ورق بزنیم مچمان درد میگیرد. از بس کتاب علمی نوشته است. الان پایان نامه دکترهای ما دویست صفحه، سیصد صفحه است. تازه پایان نامهها خیلیهایش از این طرف و آن طرف قرض میشود. به هم میچسبانیم. دویست تا کتاب فنی نوشتن که امام خمینی از ورق زدنش مچش درد میگیرد، آنوقت بچه کاشان نباید فیض کاشانی را بشناسد؟ بچهی تبریز نباید علامه امینی را بشناسد؟ ولی کوه هیمالیا و اقیانوس اطلس، یک اطلاعاتی، ساسانیان، اشکانیان و چه و چه… اینقدر حرف است که اگر بدانیم جایی آباد نمیشود و اگر ندانیم جایی خراب نمیشود.
در مقابل هزارها چیزی است که یک دختر و پسر باید بدانند و اینها در کتابها نیامده است. قرآن میگوید: چه بیاموزیم؟ بسیاری از علمها ضرر دارد. حدیث داریم پیغمبر ما این دعا را هرروز میگوید. میگفت: «أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع» (بحارالانوار/ج2/ص63) پناه میبرم از علم بیخاصیت! مثلاً بنده چند کیلو هستم؟ بدانی چه میشود و ندانی چه میشود؟ اما این حرفی که میزنم درست است یا غلط مهم است. می پرسید آقا ستون توبه کجاست؟ گفتم: هرجا تو توبه کنی آنجا ستون توبه است. در صدر اسلام یک کسی پای ستون توبه کرده است. حالا میگوید: خلوت بود خوب است، برو دو رکعت نماز بخوان. اما اینقدر معطل ستون توبه نشو، در پای هر ستونی، در پای هر آجری توبه کنی، آن میشود محل توبه! میآید مکه به جای اینکه طواف کند میگوید: رکن یمانی کجاست؟ رکن عراقی کجاست؟ رکن شمالی کجاست؟ میگویم: چه کار به رکن داری؟ میرود در حرم امام رضا چنین میکند. این لوستر برای زمان ناصر الدین شاه است. یعنی امام رضا را رها کرده و لوستر زمان ناصر الدین شاه را قیمت میکند. آمده بود میگفت: مسجد الحرام 722 بلندگو دارد. یک حاجی از حج برگشته بود میگفت: هفت متر موز خوردم. (خنده حضار) یعنی هر دفعه که موز برایش میآوردند سانت میگرفته و در یادداشت سفرنامها مینوشته. خوب حاجی خل هم داریم. (خنده حضار) اصلاً در قرآن یک آیه داریم میگوید: بعضی از مؤمنین خل هستند. آیهای که میگوید: مؤمن است ولی خل است این است. میگوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» یعنی ای تو که ایمان داری. چنین باش، چنین باش، چنین باش، آخرش میگوید: «إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (آلعمران/118) اگر عاقل هستی. اگر عاقلی را به «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» میگوید. یعنی بعضیها دین دارند، ولی فکرشان را در راهی که باید مصرف کنند، مصرف نمیکنند. قرآن کتابی است که یک «واو»…
مثلاً در قوهی قضاییه یک بحثی دارند، آیین دادرسی، میگویند: قاضی باید جرم را به مجرم تفهیم کند. اسمش را میگذارند تفهیم اتهام یعنی مجرم بفهمد چه کرد. این تفهیم اتهام که یک اصلی است در قوهی قضاییه و آیین دادرسی، این بند است به یک حرف «ب»، میگوید: میدانی «بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُون» (غافر/75) «بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُون» (غافر/75) «بِما نَسیتُم» (سجده/14) یعنی میگوید: مجرم، این جرم تو به خاطر این کارت است. یک حرف «ب» در قرآن یک «ب» است، اما با این «ب» یک نکته در آن است. میگوید: تفهیم اتهام به مجرم! ما به هر حال نفهمیدیم، حالا چه کنیم با قرآن؟
4- قرآن، بیانگر حقایق و معارف الهی
قرآن هم تاریخ دارد هم جغرافی. قرآن هم توسل است، هم توحید، یک چیزی برایتان بگویم. خواهش میکنم زیادی گوش بدهید. هرکس پای تلویزیون نشسته این تکه را خیلی گوش بدهد. وهابیها میگویند: شما که میگویید: «یا حسین، یا علی» مشرک هستید. میگوییم: خوب چه کنیم؟ میگوید: بگو: «یا اللَّهُ»! چون توحید این است که «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» فقط خدا! امام حسین و علی آدمهای خوبی هستند، کنار بگذارید. فقط «اللَّهُ»! حالا قرآن چطور در دهان این وهابیها میزند؟ قرآن راجع به پرنده میگوید: «ما یُمْسِکُهُنَّ» یعنی نگه نداشته این پرنده را «إِلاَّ الرَّحْمن» (ملک/19) فقط خدا نگه داشته است. تو میگویی: «الا اللَّهُ» او هم میگوید: «إِلاَّ الرَّحْمن»! یعنی فقط خدا این پرنده را در آسمان نگه داشته است. اما این مخالف با یا حسین نیست، چون قرآن میگوید: «یَطیرُ» میپرد، «بِجَناحَیْه» (انعام/38) یعنی با دو بال! «إِلاَّ الرَّحْمن» یعنی فقط خدا! اما همین کاری که فقط خداست، با ابزار است، ابزارش دو بال است. یعنی اشکال ندارد، ما بگوییم: «یا اللَّهُ»! منتهی وسیلهی ما چه… هم میتوانیم بگوییم: «إِلاَّ الرَّحْمن» اما وسیلهی ما بال است. گرفتید چه میگویم؟
اینها فکر میکنند که هرکس سراغ غیر خدا رفت مشرک است. نه ما غیر خدا را هم کسی را جایش میگذاریم، چون اینها فی سبیل الله هستند. شرک دون الله است. یعنی ضد خداست. «دونه» است اما اینها «فی سبیله» در راه خدا… شما اگر بچهی مرا هم احترام کردی، من را احترام کردی. چون بچهی من است احترام کردی. شما اگر یک مرجع تقلیدی را دیدی عبایش را هم بوسیدی، نگو: آقا پشم بوسیدی، پشم که لباس خودم هم پشمی است. من این عبا را بوسیدم چون روی دوش یک عالم ربّانی است. ما هم میگوییم: «إِلاَّ الرَّحْمن». «الا الله» و «إِلاَّ الرَّحْمن» معنایش این نیست که دیگر ما از ابزار استفاده نکنیم. «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ» (شعرا/80) «فَهُو»، «هُو» یعنی خدا. «فَهُوَ یَشْفینِ» خدا شفا میدهد. اما همین خدایی که قرآن میگوید: «یَشْفینِ» شفا برای خداست، میگوید: «فیه شفاء» در عسل هم شفا است. یعنی خدا شفا میدهد از طریق… بگویید… با هم بگویید… عسل! «فَهُوَ یَشْفینِ» ولی «فیه شفاء»، «إِلاَّ الرَّحْمن» ، اما «بِجَناحَیْه»، «یا اللَّهُ»، «یا علی» یعنی یا علی، تو از خدا بخواه! ما از امیرالمؤمنین علی(ع) مستقل که نمیخواهیم. میگوییم: «یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ» تو نزد خدا وجهه داری. «اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه» ما اینها را مستقل نمیدانیم. اینها عبد خدا هستند. منتهی عبدی که آبرو دارند.
5- جاذبه و دافعه در قرآن
قرآن هم جاذبه دارد، هم دافعه. دافعه «أَعْرِضْ عَنْهُمْ» (مائده/42) ولش کن. «ذَرْهُمْ» (انعام/91) رهایشان کن، ولشان کن. با آنها مشورت نکن. حالا یک بحثی «إِنْ شاءَ اللَّه» خواهم داشت. بایکوت در قرآن، بایکوت یعنی این را از گردانه بیرون کنیم. خیلی آیه برای بایکوت داریم. دورش انداز! «أَعْرِضْ عَنْهُمْ»، «ذَرْهُمْ» در حدیث داریم «لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِک» (بحارالانوار/ج33/ص602) با او مشورت نکن. در حدیث داریم، «فَلَا تُصَاحِبْهُم» (بحارالانوار/ج71/ص208) با اینها رفیق نشو. هم داریم که از گردونه بیرونش کن، به او دختر نده. از او دختر نگیر. با او معامله نکن. نزد او ننشین. در جلسهاش دارد چرت و پرت میکند، ننشین بلند شو برو. ما یک جایی داریم که باید یک کسی را از منطقه بیرونش کرد، تبعیدش کنید. زندانش کنید. در قرآن زندان داریم. تبعید داریم. 28 رقم کیفر در قرآن است. یکبار «إِنْ شاءَ اللَّه» خواهم گفت. چند رقم زندان داریم، چند رقم کیفر داریم.
هم افرادی را با آنها برخورد میکنند، هم افرادی را جذب میکنند. «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُم» (توبه/60) ما در ماه رمضان نمیگوییم: اللهم اشبع… گرسنههای ایران! میگوییم «اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِع»، «اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَان» همهی برهنهها، همهی بیهمسرها را خدا همسر بدهد. «اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَان» خدایا همهی عریانها را بپوشان. میگویند: آقای قرائتی ما عریانی نداریم. بالاخره هرکسی یک پیراهن و شلواری دارد. عریانی نیست که ما این دعا را میکنیم هرروز میگوییم: «اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَان» خدایا همهی برهنهها را بپوشان. قرآن میگوید: زن و مرد لباس همدیگر هستند. «اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَان» یعنی خدایا همهی بیهمسرها را همسر بده. این هم یک رقم عریان است. چون «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» (بقره/187) قرآن میگوید: زن برای شوهر لباس است، شوهر هم برای زن لباس است. پس اینها هردو لباس هستند. کسی که همسر ندارد، انگار لباس ندارد. «اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَان»…
6- شفاعت یا شکایت قرآن در قیامت
میترسم یک خرده طول بکشد، حالا باید چه کرد؟ قرآن نزد ما وضع خوبی ندارد. بعد از انقلاب خیلی بهتر شده اما هنوز جا دارد. تا ما به جایش برسیم. اول قرآن شکایت میکند، حدیث داریم سه چیز روز قیامت شکایت میکنند. مسجدی که همسایههایش نروند نماز بخوانند. قرآنی که تلاوت نشود، شکایت میکند. عالم ربانی که به او مراجعه نشود. اینها روز قیامت شکایت میکنند. شفاعت هم میکنند. امیرالمؤمنین میفرمود: «الْقُرْآنَ شَافِعٌ مُشَفَّع» (بحارالانوار/ج7/ص12) شفاعت میکند و شفاعتش هم میگیرد. شفاعتهای انسان گاهی میگیرد و گاهی نمیگیرد. «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَهُ الشَّافِعینَ» (مدثر/48) یعنی شفاعت بود اما شفاعتشان شامل حال ما نشد. وام دادند، اما به ما ندادند. راجع به شفاعت انسانها شاید شفاعت شامل ما شود، مثلاً کسی که نماز را سبک بشمارد. امام صادق فرمود: ما شفاعتش را نمیکنیم. اما راجع به قرآن میگوید: «شَافِعٌ» قرآن شفاعت میکند، «مُشَفَّع» شفاعتش هم رد نمیشود.
نباید کتاب تشریفات باشد. نباید فقط کتاب سوگند باشد. حفظ خوب است و لطف است. به شرطی که به طرف فشار نیاید. تحمیل نباشد، فشار نباشد، به طور طبیعی یک کسی علاقهمند است، یک نعمتی است، حفظ یک نعمتی است. اما به حفظ قانع نشود. تجوید خوب است، اما تجوید عبورگاه است، توقفگاه نیست. شما در جاده تابلو که میبینی، پای تابلو نمیایستی، ببین برو! آیه را خواندی رد شو ببین، در آن چیست؟ شما صندوق را که میبینی درش را هم باز میکنی در صندوق چیست؟ پاکت را باز میکنی نامه اش چیست؟
بعضی افراد به بعضی آیهها ایمان دارند. مثلاً بیحجاب است. بد حجاب است، موهای سرش، آرایش کرده بیرون میآید و روزه هم میگیرد. قرآن راجع به اینها میگوید: «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء/150) یک جایش را قبول داریم، یکجا را قبول ندارد. مثل یک دکتری که یک نسخه میدهد چشم را خوب میکند، کلیه را خراب میکند. یک آمپول میزند برای کلیه خوب است برای قلب مضر است. پزشک خوب این است که وقتی نسخه میدهد همهی اعضا را در نظر بگیرد. اینکه ما روزه بگیریم و به بعضی کارها عمل نکنیم. مسلمان شدن کاری ندارد. اصلاً کل حجاب ما با بیحجابی ما نیم کیلو است. چون یکسری لباسها را که همه میپوشند. کسی که لخت در خیابان نمیآید. منتهی خوب این نازک است. این کوچک است، این بدننما است. همهی آنهایی که حجابشان اسلامی است با آنهایی که ضد اسلام هستند، نیم کیلو فرقش است. آخر به خاطر این نیمکیلو! اصلاً این نمازی که ما میخوانیم چند دقیقه طول میکشد؟ شما ساعت بگذار، «اللَّهُ أَکْبَر»! یک رکعت نماز یک دقیقه میکشد. هفده رکعت هفده دقیقه، بگو بیست دقیقه. چون وضویش جز حساب نیست، یعنی هر مسلمانی نماز هم نخواند، صورتش را میشوید. دستشویی هر دینی که دارد دستشویی میرود. آن مقداری که مخصوص نماز است، کلاً بیست دقیقه بگو: نیم ساعت، نیم ساعت چقدر طول میکشد که ما کاهل هستیم. آنوقت شما هشت ساعت، نه ساعت برای گرفتن حقوق روی پا میایستی، برای گرفتن رضای خدا مثلاً یک ربع برای ما سنگین است. علتش هم این است که ما خاشع نیستیم. قرآن میگوید: «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ» (بقره/45) نماز باید نسبت به نماز خاشع باشیم.
عرض کنم به حضور جنابعالی… یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
یک فیلمی را بارها تلویزیون نشان داد. پیرمردی با جوانش پارک رفتند، پیرمرد از پدرش پرسید، این چیه؟ گفت: گنجشک است. بعد از چند لحظه گفت: چیه؟ گفت: گفتم گنجشک است. بعد از چند دقیقه گفت: این چیه؟ گفت: گنجشک است. دفعهی سوم سر پدرش داد زد. پیرمرد هم بلند شد رفت و یک کتاب خاطرات آورد و گفت: بنشین برایت بخوانم. یک زمانی بچه بودی تو را در همین پارک آوردم. 27 بار از من پرسیدی این چیه؟ گفتم: عزیزم گنجشک است. دوباره گفتی چیه؟ گفتم: قربانت بروم گنجشک است. برایت بمیرم گنجشک است. 27 بار از من پرسیدی من داد نزدم. ولی من از تو 3 بار پرسیدم داد زدی. این بچه خجالت کشید. شرمنده شد و پدرش را بغل گرفت و بوسید و این را خشوع میگویند. یعنی گردن کلفتها باید بکشند.
ما اینقدر باید نعمتهای خدا را برای مردم بگوییم، تا مردم شرمندهی خدا شوند. خدا این همه چیز به من گفته، من سر چند گرم حجاب لجبازی کنم؟ سر چند دقیقه نماز لجبازی کنم؟ حالا کسی که روزهاش را میخورد چه میکند؟ ناهارش را یک و دو بعد از ظهر میخورد. ان کسی که روزه است هفت و هشت میخورد. یعنی برای پنج ساعت غذا را عقب انداختن، مقاومت کنیم. برای چه مقاومت کنیم؟ اصلاً اگر قیامتی هم نباشد ما ضرری نکردیم.
بزنم، بزنم، بزنم به سیم آخر. با یک آدم لجباز طرف شویم. یک آدمی که هیچی را قبول ندارد. میگوییم: آقا، میگویی: قیامت نیست، خوب نیست که نیست. ما همراه کافر میشویم. با کافر مدارا… میگوییم: مگر نمیگویی: قیامت نیست. خوب نیست که نیست. حالا اگر قیامت نباشد این خانمی که نیم کیلو حجابش را وزینتر گرفت، و این آقایی که بیست دقیقه نماز خواند، و این آقایی که در سال چند ساعت ناهارش را عقب انداخت، و این آقایی که دو سه میلیون برداشت و مکه رفت، اگر هم قیامت نباشد این چقدر ضرر کرده است؟ چند ساعت ناهارش را عقب انداخته، نیم کیلو هم حجابش بهتر است. این اگر قیامت نباشد ضرری نکرده است. خودش هفتاد کیلو است، میشود هفتاد کیلو و نیم. اما اگر قیامت بود که به هزار و یک دلیل هست، آن کسی که گردن کلفتی میکند، چه میخواهد بگوید؟ عقل میگوید… ببینید مثل ماشینی که من این را بارها گفتم. یک ماشین دارد میرود، یک زاپاس برمیداریم. یک چراغ قوه برمیداریم. یک جک برمیداریم. اگر تصادف نکرد، ضرری نکردی. خوب چهل تا مسافر هست صد کیلو هم زاپاس و جک و زنجیر و… چهل تا مسافر داریم، به اندازهی وزن یک مسافر هم نیازهای اولیه را صندوق عقب میگذاریم. اگر نیاز نبود، راننده ضرری نکرده است. اما اگر به هریک از این زنجیر، چراغ قوه، جک، زاپاس، نیاز داشت در بیابان چه خاکی به سرش خواهد کرد؟ تمام مذهبیها عاقل هستند. تمام آنهایی که در مقابل حکم خدا میایستند، اگر فکر کنند، میفهمند اشتباه است.
7- تبعیض در ایمان به آیات قرآن
راجع به قرآن به بعضی آیههایش ایمان میآوریم و به بعضی آیههایش ایمان نمیآوریم. حالا، یکی از ضربههایی که زدیم، قرآن را از اهل بیت جدا کردیم. یعنی جلسهی قرائت یک گروهند، سینه زنها یک گروه دیگر. این هم غلط است. همان سینهزنها باید جلسهی قرائت بیایند. همانهایی که در جلسهی قرائت هستند باید بروند سینه بزنند. یعنی نمیشود یک عده بگویند: «کتاب الله» یک عده بگویند: «و عترتی». سوزن و نخ نباید از هم جدا باشد. اهل بیت قرآن مجسم هستند. اینها کارهایی است که ما نسبت به قرآن کردیم. عملمان بیاعتنایی بوده، مهجور کردن بوده، بیمهری بوده، تشریفات بوده، فقط سوگند، فقط تجوید بدون تدبّر، فقط حفظ بدون اینکه رویش را بفهمیم. اختلاف، گاهی حرفها را کتمان کردیم. به بعضی آیهها ایمان آوردیم، به بعضی نیاوردیم. به سراغ چیزهای دیگر رفتیم. قرآن را از اهل بیت جدا کردیم. اینها ضررهای ما است. اما چه باید بکنیم؟ از کجا شروع کنیم؟
گاهی موقعها میگویند: آقای قرائتی الان رمضان است، 32 سال است از انقلاب میرود. چه کنیم؟ 1- اگر وارد قرآن شوی، نه ترتیبی که از اول قرآن، آیه به آیه، چون به ترتیب که رفتی مثلاً به آیهی 32 می رسید، آیهی طلاق است. جوان میگوید: آقا من هنوز داماد نشدم، تو برای من طلاق میگویی. میرسید به آیهی جبهه و جنگ، میگوید: «الْحَمْدُ لِلَّه» در مملکت ما الآن که جنگ نیست. بعضی آیات یک زمانی لازم است. مثل آیهی دفاع، مثل آیهی طلاق. بعضی آیهها مثل اکسیژن است، هر روز همه به آن… بنابراین نه همهی قرآن نه موضوعی، انتخاب کنید. مثل داروخانه یک قرص از این قفسه، یک کپسول از این قفسه، یک شربت از آن قفسه، به روحانیون بگویید: آقا آیاتی که الآن مورد نیاز ما است بگویید. این یک مسأله! از داستان ها شروع کنید. دو تا… آیات کوچک سه تا… آیاتی که با آن مأنوس هستیم. بعضی آیات مثلاً «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ» (نمل/62) «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِی» (احزاب/56) یک سری آیاتی است که مأنوس هستیم. با آنها صحبت کنیم. آقا «اللَّهُ الصَّمَدُ» (اخلاص/2) یعنی چه؟ «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» مغضوبین چه کسانی هستند؟ «وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/7) ضالین… یعنی اگر میخواهیم تفسیر بگوییم، از آن آیاتی باشد که نیاز ما است.
مدرسه که میرفتیم میگفتند آن سؤالهای آسان را اول جواب بده، که اگر وقت تمام شد یک چهار تا نمره داشته باشی. مدت جلسه مربوط به حوصله است، اصلش باید ده دقیقه باشد. اگر حوصله دارند، بیست دقیقه، بیشتر دارند سی دقیقه، ندارند پنج دقیقه. به ما سفارش کردند که جلسه خسته نباشد، چون مستمع دقیقهی اول دل میدهد و قیافهاش هم اینطور است. اگر ده، پانزده دقیقه شد خسته میشود. دیگر دل ندارد، گوش میدهد. قیافهاش هم این شکلی میشود. بیش از بیست دقیقه که شد دیگر نه ل میدهد و نه گوش میدهد. فقط کیلویی نگاه میکند. قیافهاش چنین میشود (خنده حضار) مقدار جلسه به مقدار نشاط باید باشد.
حالا تفسیر به رأی چیست، چگونه باید تفسیر گفت، اینها را بعداً… به هر حال باید یک توجهی به قرآن بکنیم و بدانیم قرآن هر کلمهاش یک نکته دارد. هر حرفش یک نکته دارد، جغرافیای کلمات یک نکته دارد. چرا این کلمه کنار این است؟ یک رازی دارد. قالبها یک رازی دارد. آمار قرآن یک رازی دارد. قرآن مملو از نکته است. گاهی یک کلمهی قرآنی، یک جملهی قرآن بیست، سی نکته دارد.
8- سهم قرآن در شب قدر
امیدواریم ماه رمضان نهضتی باشد برای تدبر در قرآن، و عمل به قرآن، و اتصال قرآن و اهل بیت. شبهای قدر دعای الغوث میخوانند، خوب است. سخنرانی، عزاداری، شب شهادت است، شب قدر است. اما سهم قرآن چه؟ هر منبری شب قدر دو تا آیه هم تفسیر کند، بعد بگوید: خوب این یک ربع برای قرآن. این ده دقیقه هم برای نهجالبلاغه، حالا برویم سراغ قرآن سر گرفتن. اینطور نباشد که ما هشت ساعت، هفت ساعت، شش ساعت، احیا گرفتیم، دعا خواندیم، گریه کردیم، قرآن سر گرفتیم ولی یک آیه از قرآن در مسجد ما تفسیر نشد. این بیمهری به قرآن است. امیدوارم که همهی مردم ایران و همهی روحانیون و همکاران عزیز بسیج شویم سهم قرآن یادمان نرود، بعد از آن هم سهم نهجالبلاغه و روایات، اول اینها، بعد سهم تاریخ و شعر و همهی کارها بعد، هرچیزی سهم دارد.
خانمهایی که جهازیه درست میکنند اول فرش و یخچال و اول چیزهای اصلی را تهیه میکنند، بعد اگر پول زیادی داشتند، پردهها را هم گل و بلبلش میکنند. نمیدانم، این تزئینات باشد بعد! گفت: فکر نان کن که خربزه آب است. اصل ما «کتاب الله و عترتی» است. شعر و خواب و قصه سهمش یک خرده است. سهم برنج چیست، سهم زعفران چیست؟ ما باید تبلیغاتمان سهمبندی داشته باشد. در ساختمان هم همینطور است. گاهی وقتها یک اتاق بزرگ درست میکنیم، که سالی دوبار، سه بار بیشتر در آن مهمان نمیآید. آنوقت زن و بچهمان را در اتاق تنگ کردیم. که نه آفتاب دارد، نه جا دارد. بابا مهمان سالی دو بار میآید، اتاق بزرگ را به بچهات بده نفس بکشد. بگذار به بدن بچهها آفتاب بخورد. حالا پیش پدر مهمان، سالی دو بار میآید در اتاق تنگ برود. ما بهترین اتاق را برای مهمانی میگذاریم، که سالی دوبار میآید. آنوقت زن و بچهی ما که صبح تا شب میخواهند نفس بکشند، در اتاق تنگ میکنیم. فیض کاشانی را نمیشناسیم، کوه هیمالیا را میشناسیم. سهمیهبندی نکردیم که چه چیزی اولویت دارد. باید بنشینیم یک سیاستگذاری و یک مهندسی روی تبلیغات کنیم.