جایگاه سؤال در قرآن و روایات

1- انگیزه‌های مختلف در طرح سؤال
2- ایجاد سؤال و شبهه در عقاید دینی
3- سؤال از امور لازم و مورد نیاز
4- دوری از تجسّس در زندگی مردم
5- دوری از طرح سؤالات نابجا
6- از چه کسانی بپرسیم؟
7- قرآن، پاسخگوی سؤالات ما
8- قرآن و روایات، نه خواب و خیالات

موضوع: جایگاه سؤال در قرآن و روایات

تاریخ پخش: 12/05/90

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

رمضان نود را گفتیم بخشی راجع به سؤال و جواب بحث کنیم. یک جلسه سؤالهایی که راجع به خداوند متعال است. سؤالهایی که مربوط به عدل خداست. سؤالهایی که مربوط به امامت و نبوت است. سؤالهایی که مربوط به معاد است. سؤالهایی که مربوط به عبادت است. بحث مربوط به سؤال و جواب شود. قبل از این لازم است سؤال کنیم اصلاً چرا بپرسیم؟

موضوع بحثمان، سؤال و جواب!‌ چرا بپرسیم؟ دلیل سؤال، سؤالهای مخرّب، چگونه بپرسیم؟ از چه کسی بپرسیم؟ چگونه جواب دهیم؟ این بحث غیر از چگونه جواب دهیم که مربوط به پدر و مادر است، بچه از پدر و مادرش سؤال می‌کند. پدر چگونه جواب دهد، یا استاد دانشگاه، یا طلبه، غیر از اینها باقی‌اش به درد همه می‌خورد. چرا بپرسیم؟ نه رقم دلیل من اینجا یادداشت کردم. یکی برای اینکه بدانیم. می‌گوید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43) اگر نمی‌دانید بپرسید. سؤال کن بفهمی. این روشن است.

1- انگیزه‌های مختلف در طرح سؤال

بعضی وقتها سؤال برای توبیخ است. تو چنین کردی؟ «أَأَنْتَ قُلْت‏» تو گفتی؟ «أَ تَبْنُونَ بِکلُ‏ِّ رِیعٍ ءَایَهً تَعْبَثُونَ» (شعرا/128) روی هر بلندی و تپه یک ساختمان برای عیاشی می‌سازی؟ یعنی توبیخ می‌کند، سؤال هست، یعنی می‌دانم، می‌گوید: تو اینجا رفتی؟ با این رفیق شدی؟ به فلانی تلفن کردی؟ با او عکس گرفتی؟ با او همبازی شدی؟ به او نسیه دادی؟ یعنی بی‌خود نسیه دادی، مالت را می‌خورند. گاهی سؤال برای توبیخ است.

گاهی سؤال می‌کنیم تا شنونده به حرف ما دل بدهد. یعنی سؤال و جواب می‌کنیم تا یک طرفه نباشد، چون یک طرفه که حرف می‌زنیم شنونده خوابش می‌برد، خسته می‌شود. جلسات پاسخ به سؤال برای اینکه نشاط گفتگو پیدا شود. گاهی سؤال برای بازداشتن از راه خلاف است. «لِمَ تَعْبُد» (مریم/42) «لِمَ تَکْفُرُون‏» (آل‌عمران/70) چرا چنین کردی؟ چرا چنین کردی؟ نه اینکه ندانم، می‌دانم. می‌خواهم در این باره نهی از منکر کنم.

گاهی سؤال برای تبلیغ است. گاهی سؤال برای امتحان است. برای اطمینان است. می‌دانم در عین حال از یکی دیگر هم می‌پرسم. ساعت را می‌بینم، می‌بینم ظهر است، مغرب است، افطار است، می‌بینم صدای اذان آمد، برای اطمینان است.

گاهی سؤال برای تعظیم است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (قدر/1) بعد می‌گوید: «وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ» (قدر/2) نمی‌داند شب قدر چیست. «وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّهُ» (حاقه/3) سؤال برای امتحان است. گاهی برای اقرار گرفتن است. حالا اینها هم مهم نیست. به هر حال انگیزه‌های سؤال اینها می‌تواند باشد.

اما گاهی هم سؤال جنبه‌ی تخریبی دارد. سؤال می‌کنند طرف را خراب کنند. برای استهزاء. مثلاً می‌گوید: «أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْن‏» (مؤمنون/47) ما، گوش به حرف این بدهیم؟ یعنی نمی‌دهم. گوش به حرف این نمی‌دهم. منتهی در قالب سؤال! می‌خواهند ایجاد شک کنند. «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ» (اعراف/75) یعنی شما یقین دارید حضرت صالح پیغمبر است؟ شک ندارید؟ این آقایی که حرف می‌زند حتماً غرضی ندارد. یعنی چه؟ یعنی غرض دارد. اینکه برای شما پول فرستاد، نمی‌خواهد فردا از شما در انتخابات استفاده کند؟ این مهمانی‌ها بو ندارد؟ این آمد و شدها، این تجلیل‌ها، پشت پرده چیزی نیست؟ یعنی چه؟ یعنی من شک دارم. گاهی وقت‌ها یک کاری هست سالم نیست. صفا در آن نیست. پشت این قصه یک قصه‌ی دیگر هم هست.

گاهی با سؤال کردن طفره می‌رود. هی سؤال می‌کند طفره برود. خداوند به موسی فرمود: به مردم بگو: گاوی بکشند. آنها نمی‌خواستند گاو بکشند. گفتند: حالا گاو رنگش چطور باشد؟ گفت: زرد باشد. گفت: سنش چقدر باشد؟ گفت: نه پیر باشد، نه جوان. هی برای اینکه طفره بروند، مثلاً من می‌خواهم مسجد بروم، به یک نفر می‌گویم: مسجد برویم. می‌گوید: آقا نماز تمام شده است. می‌گوییم: حالا به نماز دوم می‌رسیم. می‌گوید: آقا جای پارک نیست. می‌گوییم: حالا من پیاده می‌شوم شما برو جای دیگر پارک کن. می‌گوید: ممکن است آنجا چنین باشد. می‌خواهد من مسجد نروم. هی طفره می‌رود.

گاهی می‌خواهد از مسئولیت فرار کند. حالا چه کسی رفت از آن طرف خبر آورد؟ می‌گویید: بعد از مرگ چه خبر است؟ چه کسی رفت خبر آورد؟ چه کسی رفت خبر آورد یعنی چه؟ یعنی ول کن، این حرف‌ها را نزن. می‌خواهد فرار کند. آقا این زمین مردم است. از کجا آورده است؟ چرا سؤال می‌کند از کجا آورده، می‌خواهد بگوید از خودش نیست. از کجا آورده است؟

2- ایجاد سؤال و شبهه در عقاید دینی

«یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ، یَسَْلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَه» (قیامت/5 و 6) می‌گوید: انسان می‌خواهد راه را باز کند، هر خلافی می‌خواهد بکند، می‌گوید حالا چه کسی رفت و خبر آورد؟ حالا تا قیامت. خلاصه یک سؤال‌هایی هست، یا برای مسخره، یا برای انکار، یا برای ایجاد شک، یا برای تحقیر، این فرماندار شد؟! این شاگرد اول شد!؟ یعنی روی حسادت است. مثلاً می‌گویند: بچه‌ی فلانی شاگرد اول شده است. برو بابا! خودش نوشته؟! خودش امتحان داده؟ پولها از خودش است یا قرض کرده این ساختمان را ساخته است؟ خلاصه بعضی سؤالها هم سالم نیست. یا تحقیر است، یا استحضاء است. یا تشکیک است. مسئولیت است. یا ایجاد سؤظن است.

یا سؤال می‌کند برای ایجاد فتنه. نظر شما راجع به فلانی چیست؟ می‌خواهد من یک چیزی بگویم، الم شنگه به پا کند. یک ضبط صوت هم در جیبشان می‌گذارند. الآن که دیگر با موبایل، یک سؤال می‌کند می‌خواهد حرف من را، به همه موبایل‌ها بلوتوث کند. می‌خواهد یک فتنه، یک الم شنگه‌ای راه بیاندازد. گاهی سؤال می‌کند برای اینکه به بن بست بکشد. به چالش بکشد. گاهی سؤال می‌کند می‌خواهد یک عیبی را دربیاورد بایگانی کند، یک روز که با هم دعوایشان شد، بگوید: تو بودی. ببین عکست را دارم. خوب عجب! راست می‌گویی؟ هی شما را وادار می‌کند یک چیزی بگویی و حدیث داریم وای به کسی که با کسی رفیق باشد، زیر پایش را بکشد عیب‌هایش را دربیاورد. عیب‌هایش را در مغزش بایگانی کند، برای اینکه یک روزی بگوید و افشاگری کند.

گاهی سؤالها برای اشکال‌تراشی است. از کجا؟ معلوم نیست. بردند، خوردند، می‌گوییم: بیا. چه کسی برد؟ دلیل؟ دلیل؟ اگر دلیل داری چرا به من می‌گویی؟ برو قوه‌ی قضاییه بگو به این دلیل فلانی برد و خورد. اگر دلیل داری. اگر دلیل نداری چرا ذهن خودت را خراب می‌کنی، ذهن آدم‌ها را هم خراب می‌کنی؟ اینهایی که می‌گویند بردند و خوردند یا با دلیل هستند، یا بی‌دلیل. با دلیل هستند چرا به دادگاه مراجعه نمی‌کنند؟ بگوید: آقا طبق این پرونده آقای قرائتی برد و خورد. این هم پرونده‌اش. اگر دلیل داری چرا نمی‌روی کسی را که جنایت می‌کند را لو بدهی؟ اگر دلیل نداری چرا آبروی مردم را می‌ریزی؟ بعضی سؤالها اشکال تراشی است. کشف عیب است. به بن بست کشیدن است. ایجاد سوء ظن است.

گاهی هم اشکال می‌کند و جوابش را هم می‌دهد. یک کسی می‌خواست یک کسی را خراب کند، گفت: ایشان خیلی کمال دارد. کمالش این است، این است، این است، این است، این است خوب تعریف کرد. گفت: و اما اینکه می‌گویند: حرامزاده… این پدرش یهودی است. مثلاً جد پنجمش یهودی بوده، من تحقیق کردم اینطور نبوده. می‌گوید: من تحقیق کردم اینطور نبوده. ولی در ذهن همه می‌آورد که ایشان… هان… فلانی خیلی خوب است، خیلی خوب است، کمال‌هایش را می‌گوید. و اما اینکه می‌گویند: فلانی دزدی کرده است، نخیر من تحقیق کردم دزدی نکرده است. می‌گوید: دزدی نکرده اما در ذهن همه می‌آورد که رگ دزدی در این هست. اینها سؤالهای مخرّب است.

در سؤال و جواب باید سعی کنیم که با ادب سؤال کنیم. 2- در وقت مناسب سؤال کنیم. از پرسیدن خجالت نکشیم. حالا فکر نکنیم اگر کسی حجه‌الاسلام است همه چیزی بلد است. نه «و اللَّهُ» بلد نیستم.

ما چند سال پیش یک جایی مهمان بودیم، به صاحبخانه گفتم: صبح مرا بیدار کن. گفت: به به به، به به به! گفتم: چه شد؟ امام زنده بود. گفت: تو نماینده‌ی امام هستی، مثلاً در نهضت سواد آموزی. آنوقت برای نماز صبح خوابت می‌برد؟! گفتم: من خودم نماینده‌ی امام هستم. خوابم که نماینده‌ی امام نیست. خوب خوابم می‌برد. این فکر می‌کند که مثلاً می‌گوید: آقا یک استخاره کن. استخاره می‌کنم، نمی‌فهمم. می‌گویم: «و اللَّهُ» نفهمیدم. می‌گوید: به، 50 سال آخوندی هنوز هم نمی‌فهمی؟ می‌گوید: خوب من صد سال هم آخوند باشم، ممکن است نفهمم. خجالت نکشید. حالا فکر می‌کند حالا که لیسانس شده دیگر عارش می‌شود مثلاً کلاس قرآن برود. حالا لیسانس هستی ده جلسه هم قرآن برو. شنا بلد نیستی ده جلسه برو شنا یاد بگیر. بیست جلسه برو رانندگی یاد بگیر. چطور باقی کارها را یاد می‌گیری،عارتان نیاید. ما مشکلی که داریم این است که هم بلد نیستیم، هم عارمان می‌شود. آنوقت می‌مانیم. از پرسیدن خجالت نکشید.

سؤالمان برای فهمیدن باشد. برای بهانه‌گیری نباشد. حدیث داریم «فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِیهٌ بِالْعَالِم‏» (بحارالانوار/ج1/ص222) اگر برای سؤال بپرسی مثل عالم هستی، اما اگر بهانه‌گیری می‌کنی و می‌پرسی شبیه جاهل هستی.

3- سؤال از امور لازم و مورد نیاز

از چه سؤال کنیم؟ سؤالهایی که می‌کنید یا واجب باشد. یا مستحب باشد. یا نیاز فرد باشد، یا نیاز جامعه. آقا نماز در قطب شمالی که شش ماه شب است و شش ماه روز در آنجا چطور است؟ ببخشید مادرت رفته یا پدرت؟! (خنده حضار) شما بلیط پرواز داری برای قطب شمال؟ چه نیازی به این سؤال داری؟ خدا بیامرزد یک کسی بود هر طلبه‌ای محله‌اش می‌رفت، این طلبه را به چالش می‌کشید. یک سؤالهایی می‌کرد، می‌گفت: اگر زن برادر پسرعموی آدم شیر دختردایی خواهر زنش را خورد (خنده حضار) محرم است یا نامحرم؟ یک چنین زنی زاییده و یک چنین چیزی وجود خارجی دارد؟ ندارد؟ این فقط می‌خواست این طلبه را تحقیر کند. حالا سؤالها خوب شده است. اول انقلاب در گزینش‌ها خدا می‌داند چه چرند و پرندهایی می‌پرسیدند. کفن باید چند تکه باشد؟ مگر من مرده‌شور هستم؟ نمی‌دانم.شک بین دو و پنج در نماز حکمش چیست؟ من یا نماز نمی‌خوانم یا اگر می‌خوانم شک نمی‌کنم. یا اگر هم شک می‌کنم، شک یک و دو شاید، دو و سه شاید، سه و چهار هم، آخر شک بین دو و پنج مگر مست هستم؟ (خنده حضار) اصلاً یک سؤالهایی می‌کند که پیداست این بیمار است. کدام آیه یازده تا قاف دارد؟ مگر من رفتم قاف شماری؟ اصلاً مگر قرآن نازل شد که ما قاف بشماریم؟ این حدیث از امام باقر است یا امام صادق؟ چه فرقی می‌کند؟ مثل اینکه شما نماز جمعه آمدی، بگویند: با کدام شیر وضو گرفتی؟ آبش یکی است! سؤال احمقانه است. اینقدر سؤالهای غلط در بچه‌ها می‌اندازند، بچه‌های بنده خدا می‌گویند: حاج آقا سلام علیکم! ببخشید استادمان گفته: این حدیث از امام باقر است یا امام صادق؟ گفتم: به استادت بگو سؤال شما بی‌جاست. حدیث داریم یک حدیثی که شنیدید که از ما هست فرق نمی‌کند به هر امامی می‌خواهید نسبت بدهید. همه‌ی حرف‌های ما یکی است. چرا بچه‌ها را در دردسر می‌اندازید؟

سؤال که می‌کنیم سؤالهایی باشد که مورد نیاز باشد. بسیاری از سؤالهای تاریخی مظفرالدین شاه چند سال حکومت کرد؟ ناصرالدین شاه چند سال؟ گور پدر هردوی آنها. من الآن چه خاکی بر سرم کنم؟ الآن ما مشکل ناصرالدین شاه داریم، یا مشکل مظفرالدین شاه؟ آخر گوشت کیلویی چند هزار تومان، آخر اگر عمر شما حرام شود خورشید هم حرام شده است. چون خدا در قرآن می‌گوید: «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْس‏» (ابراهیم/33) خورشید به خاطر تو می‌تابد. «سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ» (ابراهیم/32) «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعا» (جاثیه/13) ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند. همه‌ی هستی برای توست. آنوقت تو که وقتت را تلف می‌کنی یعنی هستی هم تلف کردی. اگر یک بچه در مدرسه بازی گوشی کند، درس نخواند، نباید بگوید: به تو چه! عمر خودم است می‌خواهم تلف کنم. باید گفت: غلط کردی می‌خواهی تلف کنی. معلم به خاطر تو حقوق می‌گیرد. مربی به خاطر تو حقوق می‌گیرد. مدیر به خاطر تو، سرایدار به خاطر تو، آب و برق و گاز و تلفن به خاطر تو. پدر و مادر جان می‌کنند به خاطر اینکه تو درس بخوانی. اینطور نیست که بگویی نمی‌خواهم درس بخوانم. نمی‌خواهم درس بخوانم یعنی کل بودجه‌ی مملکت حرام شود، چه خبر است؟ شما می‌خواهی درس نخوانی. ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای ما است. مگر ما حق داریم عمرمان را تلف کنیم؟

خانم رفته عروسی «إِنْ شاءَ اللَّه‏» مبارک باشد. چه کسانی آمده بودند؟ دخترش هم آمده بود؟ دختر تهرانی‌اش هم آمده بود؟ نوه‌هایش هم آمده بودند؟ چشم روشنی چه آورده بودند؟ ربع سکه یا نیم سکه؟ ربع سکه، گدا هستند! (خنده حضار) سکه آوردند؟ پولها را از کجا می‌آورد؟ بابا ولش کن. عروسی است مبارک باشد، خلاص! هی وارسی می‌کنیم یک سری چیزهایی که نه واجب است، نه مستحب است، نه مشکل فرد است، حالا اگر با این متری که من می‌گویم متر کنید خدا می‌داند چقدر کتاب‌ها باید حذف شود. آقای قرائتی یک سؤال، بفرمایید. امام زمان(ع) زن و بچه‌ هم دارد یا نه؟ چه کار داری به زن و بچه‌؟ چه کار داری؟ چه مشکلی الآن در جامعه است که مشکل برای خانواده‌ی امام زمان است؟ آدم هرچه را بداند بهتر از این است که نداند. بسیار حرف غلطی است. یکی از کلماتی که در ایران مشهور است، و بسیار حرف غلطی است این است. انسان هرچیزی را بداند بهتر از این است که نداند. این را چه کسی گفته است؟ خوب شما عیب‌های مرا بدانی بهتر است؟ خوب اگر عیب‌های مرا بدانی که پای سخنرانی من نمی‌نشینی. من اگر عیب‌های شما را بدانم که اصلاً با شما سلام و علیک نمی‌کنم. دلیل ندارد که ما هرچیزی را بدانیم. هرچیزی که یا به درد فرد بخورد، یا به درد جامعه.

4- دوری از تجسّس در زندگی مردم

فلانی سرمایه‌اش چقدر است؟ فلانی با چه کسی شریک است؟ فلانی خمس می‌دهد؟ آقا ما می‌خواهیم افطاری برویم نمی‌دانیم فلانی خمس می‌دهد یا نه؟ مگر شما بازرس هستی؟ مسلمان دعوتت کرده برو افطاری. حالا من شک دارم. تو حق نداری شک کنی، به مال مردم. بگو: «إِنْ شاءَ اللَّه‏» خمس می‌دهد. تازه خمس ندهد، از کجا افطار شما مشمول خمس شود؟ ممکن است یک سرمایه‌ای دارد خمس هم نمی‌دهد، ولی فعلاً این غذایی که برای تو درست کرده از درآمد روزش است. هنوز خمس به آن نخورده است. چه کار داریم که مردم خمس می‌دهند یا نه؟ وارسی‌ها و تحقیق‌های بی‌خود، سؤالهای بی‌خود، هرچه را بدانیم غلط است.

از چه سؤال کنیم؟ هرچه که مفید است. یا برای فرد، یا برای جامعه. یا برای دنیا، یا برای آخرت. خیلی از چیزها را ما بدانیم بد است. «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُم‏» (مائده/101) آیه‌ی قرآن است. می‌گوید: خیلی چیزها را ندانید بهتر است. اصلاً اگر من بدانم هفده روز دیگر می‌میرم از حالا، از ترس می‌میرم. خوب است که آدم نداند. اصلاً خوب است که شب قدر را نفهمی چه شبی است؟ چون هرکس بفهمد شب قدر چه شبی است، آن شبی که احیا گرفته او را غرور می‌گیرد. آن کسی هم که نتوانسته شب قدر احیا بگیرد، مأیوس می‌شود. ما باید ندانیم عبادت ما قبول است یا نه؟ یک کسی است یک روضه‌خوانی می‌کند. یک مکه‌ای می‌رود، می‌گوید: خدایا، ما که مشهد آمدیم، امشب امام رضا به خواب من بیاید بگوید: تو خیلی آدم خوبی هستی تا من بفهمم زیارتم قبول است. خوب است امام رضا نیاید. این سؤالها را نکنید.

5- دوری از طرح سؤالات نابجا

آقای قرائتی؟ بفرمایید! یک دعایی به من یاد بده من خواب پدربزرگم را ببینم. پدربزرگم مرده، هی می‌خواهم خوابش را ببینم، خوابش را نمی‌بینم. چه کار به عالم گذشته داری؟ اصلاً به تو چه؟ مگر یکی از وظایف ما این است که هرکس مرده بدانیم بعدش چه می‌شود؟ در قرآن گفته بعد از مرگ چه می‌شود. حرف خدا را قبول ندارد، خواب پدر بزرگش را قبول دارد. خدا گفته بعد از مرگ چه می‌شود، چه می‌شود، چه می‌شود. شما برو قرآن و تفسیر قرآن و کلمات نهج‌البلاغه، روایات ائمه، می‌خواهی از آینده خبر داشته باشی، برو به قرآن و عترت مراجعه کن. چهل شب جمعه می‌رود، چهل تا شب چهارشنبه جمکران می‌رود. می‌خواهد امام زمان را ببیند. بیا… دیدن امام زمان بر تو واجب است؟ مشکل تو را حل می‌کند؟ امام زمان دستورهایش روشن است. این چهل تا شب چهارشنبه که جمکران رفتی، چهل تا خانه‌ی یتیم می‌رفتی. این پولی که نذر کردی فلان کار را بکنی، یک مشکل یک فقیر را حل می‌کردی. امام زمان نمی‌دانی چه گفته است؟ فرمایشات امام زمان را اجابت کن. می‌خواهی ببینی چه کنی؟ خیلی‌ها امام زمان را ندیدند، امام زمان از آنها راضی است. اویس قرنی آمد پیغمبر را ببیند، قول داده بود به مادرش می‌روم پیغمبر را ببینم مثلاً ظهر هم برمی‌گردم. آمد پیغمبر مکه نبود، مدینه نبود. یک مدتی ایستاد دید به مادرش قول داده است. گفت: یا رسول الله خیلی عاشقت هستم. می‌خواستم تو را ببینم. ولی چون به مادرم قول دادم از خیر زیارت تو می‌گذرم. مادرم دلواپس است. می‌روم! پیغمبر که آمد فرمود: بوی اویس می‌آید. اویس قرنی آمده؟ گفتند: بله. آمد نشست. گفت: بله. گفت: این زیارتش قبول است. گاهی وقتها نمی‌بینی انگار دیدی، گاهی وقت‌ها هم نزدش هستی انگار نیستی. یعنی هدف را گم نکنیم. مسأله‌ی اصلی چیست؟

6- از چه کسانی بپرسیم؟

ازچه کسی بپرسیم؟ 1- از کسی که با تقوا و متذکر است. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» (نحل/43) حتی نمی‌گوید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ العالم» از هر عالمی نپرسید. از عالمی بپرسید که با تقوا است. ذکر، قرآن است. یعنی از عالم قرآنی بپرسید. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» (حجر/9) من ذکر نازل کردم. یعنی قرآن را نازل کردم. «نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» یعنی «نَزَّلنَا القُرآن». «أَهْلَ الذِّکْرِ» یعنی اهل قرآن. «أَهْلَ الذِّکْرِ» یعنی اهل بیت پیغمبر. «أَهْلَ الذِّکْرِ» یعنی کسی که یادش باشد، نه درس خوانده و فراموش کرده است. متذکّر است. یعنی علمش در ذهنش است. گاهی وقتها درس‌ها را خواندند، اما چند سال گذشته یادش رفته است. «أَهْلَ الذِّکْرِ» یعنی از کسی که اهل دین است، اهل تقوا است، حرف‌هایی هم که خوانده در ذهنش است.

از چه کسی بپرسیم؟ از قرآن. خیلی سؤالها را قرآن جواب می‌دهد. شما بگو می‌خواهم انتخاب همسر کنم. با چه کسی ازدواج کنم؟ روانشناس می‌خواهد چه بگوید؟ خدا تو را خلق کرده است. آن کسی که تو را خلق کرده، گفته با اینها ازدواج کن. در قرآن هست، در روایات هم هست. آخر تو و من خالق ما خداست، خدا من را خلق کرده، معده‌ی من را خدا خلق کرده، گفته: گوشت خوک در این معده نرود. شراب در این معده نرود. شما از آن کسی که تو را آفریده نمی‌پرسی، می‌روی نزد فلان روان‌شناس یک مشاوره بگیری. این مشاور می‌خواهد چه بگوید؟ اگر حرف حسابی دارد در قرآن و حدیث هست. اگر هم ترجمه‌ی کتاب‌های غربی است که غرب الآن خودش عزای پدرش را دارد. اینقدر که هیجانات روانی در غرب است، غرب بیمار است. به حق غرب بیمار است. من که می‌گویم دنیا را گشتم. لا اقل صد تا سفر خارجی تقریباً داشتم. اینطور نیست، غرب بیمار بیمار است. عاطفه نیست، مروت نیست. عدالت نیست. تقوا نیست. شما نگاه کنید مردم در کشورهای مختلف در تونس، مصر، بحرین، در کشورهای مختلف مردم تکه تکه می‌شوند و غرب خفه شده است. آخر این چه حقوق بشری است، حقوق بشر در نهج‌البلاغه، امیرالمؤمنین فرمود: ابن ملجم یکی زده شما هم یکی بزنید. حق ندارید دو تا بزنید. او یکی زد، یکی به یکی. جمله‌اش این است. «ضربه بضربه» (شرح نهج‌البلاغه/ج15/ص144) یکی به یکی. آنوقت آمریکا چه می‌کند؟ آمریکا یک ساختمان دوقلو را خودش خراب می‌کند، بعد افغانستان را می‌گیرد. می‌گوید حالا که دو تا… حالا خودش که احتمالاً خودش، آنوقت شما مثلاً حقوق را از فرانسه می‌خواهی بگیری؟

از چه کسی بپرسیم؟ از قرآن، از روایات، از پیغمبر، «یَسْئَلُونَک‏» قرآن یادمان داده است، می‌گوید از پیغمبر سؤالهای مختلف، «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّه» (بقره/189) آیه‌ی قرآن است. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوح‏» (اسرا/85) آیه‌ی قرآن است. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحیض‏» (بقره/222) آیه‌ی قرآن است. «یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُون‏» (بقره/215) آیه‌ی قرآن است. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفال‏» (انفال/1) آیه‌ی قرآن است. از پیغمبر بپرسید. از مراجع تقلید بپرسید. به ما دستور دادند، که وقتی امام زمان غائب است و دست شما به او نمی‌رسد، چه کنید؟ «فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا» (بحارالانوار/ج2/ص90) از کسانی که یک عمری از آنها گناه ندیدید و یک عمری در قرآن و حدیث بودند. از اینها بپرسید.

از هر عالمی نپرسید. بعضی از علما «یَکْتُمُون‏» حق را کتمان می‌کنند. عالم است دین سازی می‌کند. «یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِم‏» (بقره/79) قرآن بعضی از علما را می‌گوید «کَثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبان‏» (توبه/34) بعضی از علمای یهود و نصارا، «لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِل‏» (توبه/34) پول مردم را به ناحق می‌گیرند.

7- قرآن، پاسخگوی سؤالات ما

«جاء رجل الی امیرالمؤمنین» یک کسی نزد امیرالمؤمنین علی(ع) آمد. گفت: از هفتاد فرسخی آمدم سؤال کنم. فرمود: «سل ما شئت» هر مشکلی برای هر فرد و جامعه‌ای پیش آید یا عین آن، یا اصولش در قرآن هست. به ما گفتند: «َإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآن‏» (کافی/ج2/ص598) هروقت گیج شدید، آقا! «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»، به چه کسی رأی بدهیم؟ رییس جمهور ما چه کسی باشد؟ نماینده‌ی مجلس ما چه کسی باشد؟ خبرگان ما چه کسی باشد؟ به چه کسی؟ در قرآن ده آیه داریم به چه کسی رأی بدهید؟ بعضی از آیات را حفظ هستید. نصفش را من می‌خوانم، نصفش را شما بخوانید. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/13) با تقواترین، 2- باسواد «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُون» (زمر/9)‏ دیگر چه کسی؟ مجاهدین. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى…» (نساء/95) آدم‌های شجاع با آدم‌های ترسو یکی هستند؟ دیگر چه کسی؟ کسانی که اهل هجرت هستند. کسانی که «آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا» (انفال/72) ایمان دارد ولی از شهرش، از رفاه شهری‌اش تکان نمی‌خورد. «ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ» (انفال/72) به اینها مسئولیت ندهید. دیگر چه کسی؟ سابقه، «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/10 و11) چه کسی سابقه‌اش بیشتر است؟ چه کسی اهل تلاش است؟ چه کسی اهل جهاد است؟ چه کسی باتقواتر است؟ چه کسی باسوادتر است؟ چه کسی قوی‌تر است؟ ملاک‌هایش در قرآن آمده است. حالا شیخ است یا سید؟ کت و شلواری است یا آخوند؟ بچه‌ی شهر ما است یا بچه‌ی جای دیگر؟ لهجه‌اش چطور است؟ قدش چطور است؟ تا به حال کجا بوده است؟ چه سابقه‌ی انقلابی دارد؟ از قرآن بپرسیم قرآن جواب می‌دهد.

 با چه کسی ازدواج کنیم؟ قرآن گفته. اسم بچه‌‌مان را چه بگذاریم؟ حدیث گفته است. چقدر به بچه‌مان شیر بدهیم؟ ما قرآن را رها کردیم، رفتیم دائم از خودمان می‌پرسیم.

چگونه جواب بدهیم؟ شتابزده جواب ندهیم. می‌گوید: «سَأَتْلُوا» (کهف/83) یعنی یواش یواش جواب می‌دهم. آیه‌‌ی قرآن است. بی‌پاسخ نگذارید. «قالوا قل»

گاهی به دیگران اجازه بدهیم. بگوییم: فلانی از من بهتر است. «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی‏» (قصص/34) اشکال ندارد. پزشک مرض را نمی‌فهمد، تشخیص نمی‌دهد بگوید: آقا فلان پزشک سوادش از من بیشتر است. یا در این رشته تخصص‌اش بیشتر است. در جا به دیگران بدهیم.

سؤال کننده را تشویق کنیم. سؤال کرد گفت: «سَلْ وَ إِنْ کَانَ أَرْبَعِین‏» (بحارالانوار/ج75/ص31) گفت: چهار تا سؤال دارم. فرمود: چرا چهار تا؟ چهل تا سؤال کن. یک کسی به پیغمبر نامه نوشت دو ماه به من فرصت بده تحقیق. فرمود: چرا دو ماه؟ چهار ماه! چرا دو ماه؟ چهار ماه. تشویق کنید.

نظم را مراعات کنید. اگر سه نفر سؤال کردند. اول جواب اولی، دوم جواب دومی، سوم جواب سومی.

قبل از آنکه سؤال کنند، باید ما آماده باشیم. می‌گوید: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ» (بقره/142) می‌گوید: در آینده افراد بی‌خرد یک چنین اشکالی خواهند کرد. از حالا قبل از آنکه اینها سؤال کنند، تو جوابش را آماده داشته باش. به هر حال نگذارید یک تیغی در پایتان بماند.

8- قرآن و روایات، نه خواب و خیالات

گاهی وقت‌ها یک کسی یک خوابی دیده، بر اثر خواب به یک کسی بدبین شده، با یک کسی قهر کرده، با یک کسی سؤظن پیدا کرده است. الو! سلام علیکم! به یک اسلام‌شناس… آقا خواب ارزش دارد؟ نه آقاجان خواب ارزش ندارد. صد دفعه هم خواب ببینی… یکی از علما خواب دید که برو در مسجد اول موجودی که آمد احترامش بگیر. صبح زود رفت یک سگ آمد. گفت: سگ، سگ نباید در مسجد بیاید. زد بیرونش کرد. دومرتبه خواب دید مگر نگفتیم احترام کن؟ فردا تکرار نکنی، می‌روی اول موجودی که می‌آید احترام می‌کنی. روز دوم هم باز دید سگ آمد. شب سوم خواب دید. گفت: صد بار هم خواب ببینم سگ نباید در مسجد بیاید. (خنده حضار) من که نمی‌توانم دینم را به خواب بزنم.

خانم با آن حجاب کذایی، قاطی مردها رفته در عروسی رقصیده است. بعد می‌گوید: خواب دیدم یک سید بزرگواری لابد ابالفضل بوده. این سید بزرگواری که به خواب این زنها می‌آید اینها شیطان هستند. آخر تو می‌دانی لقمه‌ات حرام است. چطور خواب دیدی امام زمان دیدن تو آمد؟ تو که خودت، خودت را می‌شناسی. او با این حجابش ابالفضل را خواب می‌بیند، او هم با این درآمد حرامش امام زمان را خواب می‌بیند. مگر می‌شود دین را از خواب گرفت؟ خواب ارزش ندارد. بله خواب اولیاء خدا ارزش دارد. من خودم را می‌شناسم. من اگر نماز صبحم قضا شده وارد جلسه شدم، همه‌ی ایران بگویند: صل علی محمد یار امام خوش آمد! ببین صبح نماز صبحت قضا شد. گول این حرف‌ها را نخور. تمام شد و رفت. تو کم‌فروشی می‌کنی. تو ربا می‌گیری، رشوه می‌گیری، اختلاص می‌کنی. پارتی بازی می‌کنی. به این خواب‌ها گوش ندهید. پایتان را جای محکم بگذارید.

خواب و شعر و خیال و تحلیل سیاسی و نمی‌دانم تحلیل‌های عارفانه و همه را رها کنید، آنچه متن قرآن است. آنچه متن روایات معتبر است، از این منابع سالم دینمان را بگیریم. وگرنه هرروزی با یک سی‌دی ظهور نزدیک است یک عده را هل می‌دهند. هر روزی با یک حرف‌هایی که پایش به جایی بند نیست یک عده را گول می‌زنند. قرآن و روایت، بچه را تاب بازی می‌برد، بابایش می‌گوید: دستت را به این دو تا طناب بگیر. اگر دستت را به این دو تا طناب گرفتی، هرچه هم این تاب حرکت کند، خیالت راحت است. اما اگر دست تو به این قرآن و حدیث نباشد، یا دستت به قرآن باشد یا حدیث دلواپس هستیم. یک تابت بدهند پایین می‌افتی. اگر می‌خواهید هیچ موجی شما را تکان ندهد، «کتابَ الله وَ اهلُ‌بَیتی»

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3365

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.