خمس – 3

موضوع بحث: خمس – 3 (شب قدر)
تاريخ: 29/03/63- رمضان 63

بسم الله الرحمن الرحيم

شب نوزدهم آخرين شبي است كه امير المؤمنين نماز ايستاده مي‌خواند و شب ضربت خوردن و اولين شب قدر است و بحث ما در باره خمس بود براي همين كمي در باره خمس و مابقي را در باره شب نوزدهم صحبت خواهم كرد.
1- شب نوزدهم و امام علي (ع)
اميرالمؤمنين از پيامبر شنيده بود كه در ماه رمضان شهيد مي‌شود و هميشه منتظر بود و هر چه به شهادت نزديك‌تر مي‌شد، لذتش بيشتر مي‌شد. چون حضرت علي(ع) مي‌گويد: اگر هزار بار شهيد شوم بهتر از آن است كه در بستر بميرم چون شهادت را دوست دارم. والله علاقه علي(ع) به شهادت، از علاقه بچه به پستان مادر بيشتر است. والله در عمرش نترسيده و والله در جنگ پشت به كسي نكرده است. او لقاءالله را دوست دارد و مي‌خواهد به ملاقات محبوب برود.
امشب علي(ع) بعداز افطار كردن به آسمان نگاه مي‌كند، چندين بار و جملاتي همچون «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» (كافي، ج1،ص230) مي‌خواند و خلاصه خبر مي‌دهد و فردا صبح كه به مسجد مي‌رود و شمشير مي‌خورد مي‌فرمايد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»(خصائص‏ الأئمة، ص‏63) معمولاً كلماتي كه انسان در لحظه مرگ مي‌گويد، عصاره‌ي عمرش استو پدر وقتي مي‌خواهد از خانه برود لحظه آخر به همسرش مي‌گويد: مواظب بچه‌ها باش و مي‌رود. چون هستي پدر و يادگار پدر همين بچه‌ها هستند و اميرالمؤمنين كه مي‌گويد «فُزْتُ» يعني مردم دنيا بدانيد كه خط سير 63 سال زندگي من فوز و رستگاري بود.
قرآن به چند چيز مي‌گويد: «فوز». علي(ع) وقتي مي‌فرمايد «فُزْتُ» يعني راه من درست بود و رستگار شدم و اين پله‌ها را طي نمودم و پيروز شدم و به آرزويم رسيدم. براي همين مي‌فرمايد: به خداي كعبه رستگار شدم و بايد هم آخرين حرف مولود كعبه، كعبه باشد.
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»(بقره/156) از كعبه متولد شد و به سوي كعبه هم بايد جان داد. و به سوي كعبه نماز خواند و كعبه را پاك سازي نمود و بت‌هاي كعبه را شكست و مردم را به سوي كعبه دعوت نمود و آخرين كلامش هم كعبه بود.
خوردن و خوابيدن هم بايد رو به كعبه باشد و جهت داشته باشد براي همين مي‌گويند: ذبح بايد رو به قبله باشد. و رو به كعبه خوابيدن مستحب است و حتي شستن هم بهتر است رو به قبله باشد.
2- قرآن و فوز رستگاري
آيه اول: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً»(احزاب/71) قرآن مي‌فرمايد: كسي كه در خط خدا و رسول بوده به رستگاري مي‌رسد و علي(ع) هم كه مي‌فرمايد «فُزْتُ» يعني سال 63 اطاعت خدا و رسول را نموده است.
آيه دوم: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(توبه/72) در سوره توبه آيه 72 خدا به مؤمنين و مؤمنات باغ‌هاي بهشتي را وعده داده كه نهرها از كنار آن جاري است و مسكن‌هاي دلپسند و. . . و همه اين‌ها مرحله اول است و درمرحله بعد «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» و اين رستگاري عظيم است و وقتي علي(ع) مي‌فرمايد: «فُزتُ» يعني خدا از او راضي است.
آيه سوم: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(مائده/119) افرادي كه خدا از آن‌ها راضي است و اين‌ها هم از خدا راضي هستند. يعني زندگي زير و رو شود در زير سم است، امام حسين (ع) در گودي قتلگاه از خداوند راضي است و روي دوش پيامبر(ص) هم راضي است و چه زندگي‌اش در رفاه باشد و چه در شدائد راضي است. بر خلاف ما كه وقتي وضعمان خوب بود مي‌گوئيم «رَبِّي أَكْرَمَنِ»(فجر/15) خدا دوستم دارد، ولي همين كه زندگي‌مان كم رنگ شد مي‌گوئيم «رَبِّي أَهانَنِ»(فجر/16) خدا به ما اهانت كرده است. فوز عظيم براي كساني است كه هميشه از خدا راضي هستند و خدا هم از آن ها راضي است.
آيه چهارم: «إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ»(مومنون/111) قرآن مي‌فرمايد: به خاطر صبر و پشت كاري كه مردان خدا دارند، امروز من به آن‌ها پاداش مي‌دهم. در جواب صبري كه داشتند و وقتي علي(ع) ضربه مي‌خورد و مي‌فرمايد «فُزْتُ» يعني صبر كردم، از خدا راضيم، خدا از من راضي است. مطيع خدا و رسول بودم و رسيدن به رضوان وهمه اين‌ها معاني لطيف «فُزْتُ» است و اين كه صبر كرديم و به جزاي الهي رسيديم و اين «فُزْتُ» كارنامه چند سال عمر است.
و اما بحث سلسله وار خودمان؛
3- شب قدر و لعنت بر قاتلان امام علي (ع)
شب نوزدهم يكي از شب‌هايي است كه امكان دارد شب قدر باشد و اعمالي دارد كه امت حزب الله آشنا هستند. يكي غسل كردن بعد از افطار و هنگام غروب است، دو ركعت نماز، شب احياء، شب توبه، شب دعا و شب استغفار وبه خصوص شب لعنت بر قاتلين اميرالمؤمنين است.
و جالب اين است كه به ما نگفتند بگو «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَاتَلَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ» (بحارالانوار،ج30،ص393) يعني خدايا قاتل اميرالمؤمنين را لعنت كن، بلكه گفتند بگو: «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ» ابن ملجم يك نفر است ولي «قتله» به معناي گروه است و اين به خاطر آن است كه تمامي كساني را كه به كشتن علي راضي بودند آن‌ها هم جزو قاتلين علي محسوب مي‌شوند. قرآن كساني كه به كاري راضي باشند را هم شريك در جرم و گناه مي‌داند «الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ»(نهج ‏البلاغه، حكمت 154) ناقه صالح را يك نفر كشت، ولي قرآن نمي‌گويد «عقر» بلكه مي‌گويد «فَعَقَرُوها»(شمس/14) يعني كشتند چون اگر چه يك نفركشت و بقيه هم راضي بودند.
خدا به يهودي‌هاي زمان پيامبر(ص) مي‌گويد: «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ»(آل عمران/183) يعني شما چرا پيامبرها را كشتيد، در صورتي كه آن‌ها كه نكشته بودند و يهوديان قبل از آنان كشته بودند، اما چون نسل‌هاي بعد راضي به اين كشتن بودند خدا آن‌ها را هم شريك مي‌داند.
4- سوره قدر و اهميت شب قدر
خداوند سيماي شب قدر را اينگونه ترسيم مي‌كند. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ»(قدر/1) يعني شب قدر شبي است كه قرآن بر قلب پيامبر نازل شد، چون مي‌دانيم قرآن يك بار دفعتاً در شب قدر نازل شد و يك بار تدريجاً در طول 23 سال پيامبري نازل شد. «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُكْثٍ»(اسراء/106) تا پيامبر كم كم بخواند و مردم بتوانند آن را فرابگيرند.
«وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ»(قدر/2) و تو چه مي‌داني كه شب قدر چه شبي است؟ «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3) شب قدراز هزار ماه بهتر است. يعني عبادت يك شب قدر از عبادت هزار ماه بهتر است. البته عبادت مستحب نه اين كه كسي به جاي نماز و روزه واجب شب قدر عبادت مي‌كنيم.
در شب قدر خدا به چند طريق پذيرايي مي‌كند: نزول قرآن در شب قدر.
فرشته‌ها ميهمان زميني‌ها مي‌شوند. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»(قدر/4) فرشتگان و روح كه مقامي بالاتر از فرشتگان است، همچون جبرئيل بر زمين نازل مي‌شود و براي هر كار و همه مسائل بشر «فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» يعني به اذن خداوند براي انجام همه امور نازل مي‌شوند. «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»(قدر/5) يعني اين شب سلامتي و لطف است و فرشتگان به اهل عبادت سلام مي‌كنند تا طلوع فجر و اين شب، شب بسيار مهمي است.
مهم ترين روز مجلس شورا روزي است كه بودجه را در آن تصويب مي‌كنند و همه ادارات و نهادها نگران تصويب بودجه‌شان هستند و شب قدر هم شبي است كه مقدرات ما را در يك سال تقدير مي‌كنند.
شب قدر سال گذشته ما چه شهدايي داشتيم كه خودشان از خدا خواستند كه شهيد شوند و چه افرادي به هلاكت رسيدند. در اين شب چه خبر است و چه شروري بر اساس ظرفيت هر كس مقدر مي‌شود به خاطر اعمالش. مثل اين كه اگر ظرف سفالي بودي در تو آشغال مي‌ريزند و اگر بلوري بودي برايت شربت مي‌ريزند. و احيا براي اين است كه سفال خودشان را بلور كنند و اين فقط به قرآن بر روي سر گرفتن نيست، چون قرآن سر گرفتن يعني احكام قرآن روي سر من است پس نمي‌شود در عمل احكام زير پا باشد. و توبه يك امر تصنعي نيست.
5- توبه و شرايط آن
يك حديث مهم در خصوص توبه برايتان بخوانم: قال رسول الله(ص): «أَ تَدْرُونَ مَنِ التَّائِبُ قَالُوا اللَّهُمَّ لَا قَالَ إِذَا تَابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ يُرْضِ الْخُصَمَاءَ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يَزِدْ فِي الْعِبَادَةِ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ لِبَاسَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ رُفَقَاءَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ مَجْلِسَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ فِرَاشَهُ وَ وِسَادَتَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ خُلُقَهُ وَ نِيَّتَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ يُوَسِّعْ كَفَّهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُقَصِّرْ أَمَلَهُ وَ لَمْ يَحْفَظْ لِسَانَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُقَدِّمْ فَضْلَ قُوتِهِ مِنْ بَدَنِهِ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى هَذِهِ الْخِصَالِ فَذَاكَ التَّائِبُ»(بحارالأنوار، ج‏6، ص‏35)
«أَ تَدْرُونَ مَنِ التَّائِبُ» مي‌دانيد چه كسي توبه مي‌كند؟ چون توبه به زبان و گريه كردن هم نيست، «إِذَا تَابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ يُرْضِ الْخُصَمَاءَ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ» يعني اگر كسي توبه كند و طلبكارهايش را راضي نكند، توبه‌اش درست نيست. پس توبه كار بايد طلبكارهايش را هم راضي كند. اگر با ماشينت مزاحمت ايجاد كني يا كسي را از خواب بيدار كني و بيش از ساعت كاري از كسي كار بكشي، بايد او را راضي كني. «وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يَزِدْ فِي الْعِبَادَةِ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ» يعني اگر توبه كار عبادتش زياد نشود، توبه‌اش ريشه و مايه ندارد. «وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ لِبَاسَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ» اگر كسي توبه كند ولي حجابش همان حجاب سابق باشد و ظاهر و لباسش تغيير نكند، توبه‌اش توبه نيست چون صورت و ظاهر برخي مثل گذشته است و وقتي مي‌پرسي مي‌گويند: من اهل تظاهر نيستم. در حالي كه اسلام مي‌گويد هم باطن و هم ظاهرخوب باشد. «وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ رُفَقَاءَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ» يعني توبه كند ولي رفقايش همان دوستان بد قبلي باشد، توبه‌اش توبه نيست و بايد رفقاي ناصالح را رها كند. «وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ مَجْلِسَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ» كسي كه توبه مي‌كند، بايد همنشينان و مجلسش راهم عوض كند و مجلس عروسي‌اش هم بايد تغيير كند. البته نه اين كه عروسي مثل ختم باشد، ولي نبايد در آن گناه بشود«وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ خُلُقَهُ وَ نِيَّتَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ» يعني كسي كه مي‌گويد: «استغفرالله ربي و اتوب اليه» (كافي،ج3،ص311) ولي اخلاق بدش را عوض نكرده توبه‌اش مورد قبول نيست.
«وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ يُوَسِّعْ كَفَّهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ» كسي كه توبه مي‌كند ولي اهل گذشت و انفاق نيست، توبه اين آدم هم ارزش ندارد. پس بايد كسي كه توبه مي‌كند پول خرج كن باشد. «وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُقَصِّرْ أَمَلَهُ وَ لَمْ يَحْفَظْ لِسَانَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ» كسي كه توبه مي‌كند ولي آرزوهاي دور و درازش را كوتاه نمي‌كند يا زبانش را حفظ نمي‌كند توبه‌اش صحيح نيست.
پس توبه واقعي توبه كسي است كه تمام اين شرائط را داشته باشد و تمام اين تغييرات را انجام بدهد. نه اين كه هنوز مثل طاغوت چند رقم غذا بپزد.
«وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ فِرَاشَهُ وَ وِسَادَتَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ» يعني اگر توبه كسي در خانه داري و زن داري‌اش اثر نگذارد توبه‌اش صحيح نيست. پس توبه كردن به گردن كج كردن و گريه كردن نيست بلكه انسان بايد بدهكاري‌اش را خصوصاً به مساكين و يتيمان جامعه بپردازد و بدهي خمسش را بايد بدهد.
6- خمس از حقوق و راهكارهاي تعادل ثروت
بحث خمس:
اگر كسي خمس ندهد يعني يك پنجم پولش مال خودش نيست و حتي اگر از آن سود كند و يا به كسي ببخشد، ديگران يعني يتيمان و صاحبان آن حق در مال او شريك هستند. و حتي غسل با پول خمس نداده باطل است و نمازي هم كه با لباسي خوانده شود كه از پول خمس نداده تهيه شده است، باطل است.
حال آيا خمس براي سيدهاست؟ خير. همانطور كه خورشيد براي سيدها نيست بلكه سيدها مي‌توانند از خورشيد استفاده كنند، در مورد خمس هم همينطور است.
ما در اسلام دو صندوق داريم: يكي خمس و ديگري زكات. اما چون زكات اموال عمومي است، پيامبر(ص) براي اين كه مورد تهمت واقع نشود، فرمود: خويشان من از اموال عمومي استفاده نكنند. و من فقيران و محتاجان سيد را از صندوق ديگري بي نياز مي‌كنم، چون به هر حال از ديگر فقرا و محتاجان كمتر نيستند و حق دارند برابر با ديگران از حقوق اجتماعي بهره‌مند شوند. پس چرا خمس را به سادات مي‌دهند؟ بايد گفت خمس براي سادات نيست، بلكه براي خدا و رسول و حكومت است اما يكي از مصارف آن سادات هستند و چون زكات ماليات رسمي و عمومي است اينطور قرار داده شده تا دست خويشان پيامبر(ص) از اموال عمومي جدا باشد تا مورد تهمت قرار نگيرند.
من در گذشته حديثي ديدم كه دورنما و شبهي از آن را براي شما مي‌گويم. گروهي از خويشان پيامبر نامه‌اي نوشتند به يكي از اولياي خدا كه اگر مي‌شود اجازه دهيد تا ما هم مثل باقي فقرا از زكات استفاده كنيم و سادات ناراضي بودند. چون در آن زمان اكثراً كشاورز بودند و 95 درصد مردم اينگونه بودند براي همين زكات بيشتر بود. و مثل الآن اينطور نبود كه همه تاجر باشند و فكر كنيد خمس را كه درآمد بهتري است براي سادات قرار دادند. زكات درآمد بهتري ومنبع بهتري بوده است. پس اينگونه نيست كه بگويد: خمس بازاري‌ها براي سادات است. بلكه سادات مي‌توانند به اندازه يك سال از خمس استفاده كنند(به قدر احتياج) به شرط اين كه شغلشان خمس گرفتن نباشد و حتي امام جماعت و پيش نمازي هم شغل نيست. چون اگر پيش‌نمازي شغل باشد پس نمازي هم شغل است، چون فرقشان تنها 1 متر است. بنابراين ما خمس بگير نداريم و در جامعه گدا پروري وجود ندارد و همه بايد كار بكنند.
7- راهكار مبارزه با فقر و احترام به فقرا
و چند حديث ناب براي مبارزه با فقر و سپس احترام به فقرا و سادات؛
شخصي نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: وضعيتم خراب است و پولي به من بدهيد. پيامبر(ص) فرمود: من نمي‌توانم به تو پول بدهم چون تو جواني و بايد كار كني. او گفت هيچي ندارم. پيامبر(ص) فرمود: اثاثيه منزلت را بفروش و گفت: هيچ ندارم و اوعصباني شد و رفت و جلي داشت و آن را آورد كه پلاس بود و به پيامبر گفت: بگير. پيامبر به اصحاب فرمود: چه كسي اين را مي‌خرد؟ چون اين جول و پلاس پاره قيمتي نداشت، بالاخره يكي از اصحاب آن را به دو درهم خريد و پيامبر فرمود: با يك درهم آن نان و گوشت بخر و با يك درهم تبر تهيه كن و او گفت با يك درهم تبر با دسته نمي‌دهند و پيامبرگفت: بي دسته‌اش را تهيه كن و از اصحاب پرسيد چه كسي چوب براي دسته تبر دارد و كسي داشت و آن را به پيامبرداد و پيامبر خودش دسته تبر را درست كرد و به او گفت: حالا هم زن تو غذا دارد و خود تو هم ابزار كار داري و برو هيزم تهيه كن و او رفت و بعد از 15 روز آمد و گفت: وضعم خوب شده و دست تو پر بركت بود.
از اين ماجرا مي‌فهميم 1- حاكم اسلامي ابزار كار و توليد در اختيار بي كار مي‌گذارد 2 – بي كاره‌ها اگر تلاش كنند اثاثيه خانه را بفرشند، مشكل حل مي‌شود. ما مشكل مسكن داريم ولي اگر خانواده عروس به جاي تهيه جهيزيه پولش را بدهند و داماد هم به جاي جشن گرفتن پولش را بگذارد مي‌توانند زميني بخرند تا مشكل مسكن جوانان حل بشود واثاثيه منزل بالاخره بدست مي‌آيد و خانواده عروس و داماد مي‌گويند: آبرويمان چه مي‌شود؟ و در نتيجه داماد بايد يك عمر سختي بكشد در حالي كه اين حديث مي‌گويد پلاس زير پايت را بفروش و روي خاك بخواب ولي ابزار كار بايد داشته باشي. و ابزار كار ارزشش از هر چيزي بيشتر است.
حديث ديگر: باز هم فردي نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: وضعم خراب است و خمس و زكاتي به من بدهيد. پيامبر(ص) فرمود: بروكار كن. گفت: فلج هستم، گفت: برو كاسبي كن. گفت: پول ندارم، گفت: سرت كه سالم است با سرت حمالي كن ولي گدايي نكن. حديث داريم كسي كه مي‌تواند كار كند و گدايي مي‌كند هر چه مي‌خورد گويي آب جو است. «فَإِنَّمَا يَأْكُلُ الْخَمْرَ»(بحارالأنوار، ج‏93، ص‏158) پس گدايي و گدا پروري در هر لباسي در اسلام غلط است. قَالَ الصَّادِقُ(ع): «مَنْ سَأَلَ مِنْ غَيْرِ فَقْرٍ فَإِنَّمَا يَأْكُلُ الْخَمْرَ»(بحارالأنوار، ج‏93، ص‏158) آن وقت كسي را داريم كه مي‌گويد من از همه بانك‌ها پول قرض گرفتم، غير از بانك خون كه پول ندارد.
البته به همين مقدار كه سفارش شده پول نگيريد، از طرف ديگر سفارش شده به در خانه گدا برويد و با احترام به او كمك كنيد و پول بدهيد. حضرت علي(ع) (كه امشب، شب ضربت خوردنش است) خودش به در خانه فقرا مي‌رفت در حالي كه صورتش را مي‌پوشاند و به آن‌ها كمك مي‌كرد.
روزي امير المؤمنين(ع) ديد زني مشك آب را با مشقت به خانه مي‌برد و اميرالمؤمنين(ع) رفت و مشك را گرفت تا به او كمك كند و تا خانه وي برد و وقتي به او داد، زن گفت: خدا به تو اجر بدهد‌اي جوان. گناه تو بر گردن علي(ع). امام فرمود: مگرعلي چه كرده است؟ او گفت: علي با شوهرم به جبهه رفت و شوهرم كشته شد، ولي علي كشته نشد و من الآن چندين بچه دارم ولي هيچي ندارم. علي(ع) فوري رفت و براي زن نان و خرما و روغن و وسائل آورد و گفت: به زن كه يا تو نان بپز و من بچه‌ها را نگه مي‌دارم يا بر عكس و زن گفت: من بهتر نان مي‌پزم و علي(ع) بچه يتيم‌ها را روي زانويش مي‌نشاند و خرماها را باز مي‌كرد و در دهان بچه يتيم‌ها مي‌گذاشت و مي‌گفت: ‌اي بچه‌هاي يتيم از علي(ع) بگذريد.
شبي كه علي(ع) بر زمين افتاد فقرا فهميدند كسي كه شب‌ها به فقرا غذا و. . . مي‌داده كه بوده است.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1603

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.