خبرگان از نظر منابع اسلامی – 1

موضوع بحث: خبرگان از نظر منابع اسلامي – 1
تاريخ پخش: 11/10/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«الحمدللّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الّدين»

ما به همه چيز نياز داريم و همواره نيازها سبب مي‌شود كه حرف هايمان را به مناسبت نيازها بزنيم. نيازي كه الآن مطرح است مسئله‌ي خبرگان است. من مي‌خواهم درباره‌ي خبرگان يك بحث قرآني بكنم. يعني ريشه‌هاي مسئله مجلس خبرگان را از قرآن و احاديث در بياوريم. چون آدم اگر بداند كه چيزي ريشه دارد، با دلگرمي آن را دنبال مي‌كند. ما به مجلس خبرگان معتقد هستيم و رأي نيز به آن مي‌دهيم. چون امام فرموده‌اند: رأي دادن تكليف است. چه خوب است كه خود ما نيز چهل، پنجاه دقيقه‌اي پاي بحث ريشه‌ي خبرگان بنشينيم.
1- ضرورت صحبت درباره رهبري آينده و مجلس خبرگان
بررسي مسئله‌ي خبرگان از منابع اسلامي موضوع بحثمان است. در اينجا چند حرف است. يك حرف اين است كه آيا صحيح است با وجود رهبر سخن از بعد او بگوييم؟ اين چيزي است كه هم به ذهن ما مي‌آيد و هم به ذهن افراد وگاهي هم ممكن است روي آن تبليغات شود كه امام زنده است. خجالت بكشيد. مثل اين است كه كسي پدرش زنده باشد و به او بگويد: كه ارثت را به چه كسي مي‌دهي؟ به او برمي خورد. آخر وقتي پدر زنده است كه خوب نيست آدم حرف ارث بزند. شما با بودن امام بد است كه حرف خبرگان را بزنيد.
سؤال اين است كه آيا خوب است با وجود رهبر درباره بعد از رهبر حرف بزنيم؟ زشت نيست؟ توهين نيست؟ مگر نمي‌گوييد: يك سري چيزها كه انتظار سوء در آن‌ها هست مكروه است؟ چرا مي‌گويند: كفن فروشي مكروه است؟ چون كفن فروش منتظر است كه كسي بميرد تا از او كفن بخرند. اين حالت انتظار بد است. تشكيل جلسه‌ي خبرگان بد است؟ مي‌خواهيم ريشه‌ي اين سؤال را از اصول كافي بررسي كنيم. اصول كافي در خيلي از خانه‌ها هست. روحاني، دانشجو و حزب اللهي‌ها، در خانه هايشان اصول كافي زياد است. جلد اول اصول كافي درباره‌ي بحث‌هايي از امامان مي‌باشد كه من در آن حديث‌هايي را ديدم كه جالب بودند. از خود امامان معصوم مي‌پرسيدند كه بعد از شما چه كنيم؟ من چند مورد از تعبيراتش را برايتان مي‌نويسم. مثلاً از امام مي‌پرسيدند: ‌اي موسي بن جعفر(ع): «إِن حَدَثَ حَادثٌ» (بحار الانوار،ج28،ص109) خدا ان شاءالله شما را به سلامت بدارد، اما اگر يك حادثه‌اي پيدا شد و خدايي نكرده شما در ميان نبوديد، ما چه كنيم؟ پس اين زشت نيست. چون از امامان معصوم نيز مي‌پرسيدند كه مسئله‌ي رهبري بعد از شما چه مي‌شود؟ در حديث ديگري هست كه شخصي خدمت امام عسكري(ع) مي‌آيد و مي‌گويد: اي امام حسن عسكري! آيا براي شما بعد از خودتان آقازاده‌اي هست كه جاي شما را بگيرد؟ مي‌فرمايد: بله و حضرت مهدي(ع) را معرفي مي‌كند.
من چون مي‌خواهم مجلس خبرگان را نه به خاطر تكليف امام، كه چون امام فرموده ما بايد عمل كنيم بلكه مي‌خواهم شواهدي از منابع قرآني را در اين مورد پيدا كنيم. در اصول كافي آمده است كه شخصي خدمت امام باقر(ع) مي‌آيد و ميگويد كه مي‌خواهم چيزي بپرسم اما خجالت مي‌كشم. «جَلَالَتُكَ تَمْنَعُنِي»(كافى، ج‏1، ص‏328) يعني جلال و بزرگي تو مرا از سؤال كردن منع مي‌كند. يعني مي‌خواهم چيزي بپرسم اما خجالت مي‌كشم. آيا اجازه مي‌دهيد كه سوال خود را بپرسم؟ امام مي‌فرمايد: بپرس و خجالت نكش. اگر شما نبوديد ما چه كنيم؟ حديث ديگري به عنوان آخرين حديث بخوانم. يك حديث داريم كه راوي مي‌گويد: «ان حدث حادث و نعوذ بالله» يعني اگر حادثه‌اي پيش آمد و خدا آن روز را نياورد. اين تعبيرات از متن روايات اصول كافي مي‌باشد. پس مانعي ندارد با بودن رهبر ما سخن از بعدش بگوييم. به دليل اين كه در روايات اصول كافي نزد امامان معصوم مي‌آمدند و از بعد آن‌ها سؤال مي‌كردند.
2- هدف خبرگان تبديل مسئله از شخص به نظام است
سؤال دوم: هدف خبرگان چيست؟ نقش خبرگان چيست؟ معيار خبرگان چيست؟ هدف خبرگان اين است كه مسئله را از شخص به نظام مبدل كنند.
در قرآن آيه‌اي هست كه مي‌فرمايد: بايد مسئله را از شخص به نظام تبديل كرد و دليل اين آيه اين است كه بايد وضع حكومت شخصي به سيستم تبديل شود. «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ»(آل عمران/144) من‌شان نزول اين آيه را برايتان بگويم وشما هم خوب گوش دهيد. چرا كه اگر با اين بحث مأنوس شويد با پختگي به خبرگان نگاه مي‌كنيد و به آن‌ها رأي مي‌دهيد. چيزي كه پخته شد راحت خورده مي‌شود. سيب زميني كه پخته باشد با نوك ناخن پوستش كنده مي‌شود، اما اگرنپخته باشد، با چاقو هم درست پوستش كنده نمي‌شود. گوشت كه پخته باشد با يك تكان از استخوان جدا مي‌شود ولي اگر نپخته باشد احتياج به كارد تيز است و قصاب ماهر مي‌خواهد. من مي‌خواهم در اين جلسه مردم ما خوب پخته شوند. خبرگان مي‌خواهند نظام را از شخص به سيستم مبدل كنند. ‌
شان نزول يعني قصه‌ي آيه‌ي مذكور اين است كه در جنگ احد شعار دادند كه پيغمبر كشته شد. تا اين شعار دروغين داده شد، مسلمانان فرار كردند. يكباره آيه نازل شد: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ» آيا چون پيامبر كشته شد شما بايد به گذشته و عقب برگرديد؟ فرض كنيم پيغمبر كشته شد. مگر شما شخص پرست هستيد؟ مگر شما هنوز نظام نداريد؟ مگر تكيه‌ي شما به شخص است؟ اگر تكيه به شخص باشد، با رفتن او همه چيز بايد برود. اما اگر تكيه بر نظام بود، حتي با رفتن اشخاص نظام سر جاي خودش هست. اين آيه مي‌گويد: حكومت پيغمبر، حكومت محمدي، بايد چنان حكومتي باشد كه شخص محمد(ص) هم اگر نبود، باز نظام فرو نريزد.
هدف خبرگان چيست؟ هدف خبرگان آن است كه سيستم را از شخص به نظام ببرد. البته اين كه سيستم را از شخص به نظام ببرد، معنايش اين نيست كه رهبري را از شخص بگيرند، بلكه هركس لايق رهبري است رهبر باقي مي‌ماند و بعد از شخص رهبر، نظام بر هم نمي‌خورد. بعضي از مسئولين امور تربيتي در مدارس راهنمايي و دبيرستان‌ها، بحث‌هاي درس‌هايي از قرآن را كه شب‌هاي جمعه پخش مي‌شود، سوژه مي‌كنند و از آن براي تربيت و آموزش محصلين استفاده مي‌كنند و محصلين را ترغيب مي‌كنند كه شب‌هاي جمعه پاي بحث بنشينند. مثلاً مسئول امور تربيتي مي‌پرسد كه در كدام جنگ شعار شايعه‌ي شهادت پيغمبر را دادند؟ و چهار گزينه را مطرح مي‌كند. محصل بايد پاسخ دهد كه در جنگ احد اين شعار داده شد. بنابراين اگر روي تمام حرف‌هايي كه مي‌زنم تكيه شود، اطلاعات فشرده و ساده‌ي اسلامي منتقل خواهد شد.
3- ستارگان هدايت در تاريكي‌ها
بنده مدتي درباره‌ي خبرگان فكر مي‌كردم، آيه‌ي سوره‌ي انعام به چشمم آمد كه پيشنهاد مي‌كنم اين آيه آرم جلسه‌ي خبرگان بشود. اين آيه نقش خبرگان را بيان مي‌كند. «وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها في‏ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْر»(انعام/97) يعني او خدايي است كه براي شما نجوم را قرار داد تا در ظلمات بيابان‌ها و درياها، وقتي در تاريكي به دام افتاديد، به وسيله‌ي آن ستارگان هدايت شويد. يعني وقتي شما جاده را در تاريكي گم كرديد، جاده‌ي آسفالت نبود يا فلش و راهنمايي هم نبود، در تاريكي اقيانوس و دريا و در تاريكي زمين، به وسيله‌ي ستاره راه را پيدا كنيد. خدا ستاره‌هايي را براي شما قرار داد تا در تاريكي‌ها راه را پيدا كنيد. اين آيه با خبرگان خيلي مناسبت دارد. با توجه به روايتي كه در ذيل آيه آمده است نجومي كه خداوند براي هدايت و پيدا كردن خط بيان فرموده است معناي لطيف‌تري دارد. معناي ظاهريش كه ستارگان هستند و معناي عميق‌تر آن نجوم است و اين روايت طبق فرمايش امام معصوم، حضرت ائمه و امامان مي‌باشد. يعني خداوند امامان را قرار داد كه مردم در تاريكي‌ها ببينند راه خط امام كدام است. آن وقت در خط امام حركت كنند. بعد از امام‌ها نيز عنواني است كه مي‌فرمايد: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء»(كافى، ج‏1، ص‏32) علماي ما، و خبرگان ما و فقهاي ما هم نقش همان نجوم را دارند. يعني اگر حادثه‌اي پيدا شد، ملوك الطوايفي شد. درمسئله رهبري تضادهايي شد. اگر اختلاف شد، مردم بايد به نجوم مراجعه كنند تا نجوم و ستارگان علمي مردم راهدايت كنند. همانطور كه هميشه اين چنين بوده است.
دست كم ما 35 ميليون شاهد داريم كه در درس ما از بيش ترين آيه و روايت استفاده مي‌شود، گرچه راديو آمريكا آيه‌ها و حديث‌هاي ما را ناديده مي‌گيرد و اسم ما را در راديوي خود چيز ديگر گذارده‌اند. البته گاهي نيز تعدادي جملات شيرين در لابه لاي حرف هايمان مي‌زنيم كه خسته نشويد. چون عقيده‌ي من اين است كه خنده در كلاس مثل قهوه خانه در سفر مي‌باشد. اگر شخصي مردم را از اينجا سوار ماشين كند و ده ساعت پشت سر هم در ماشين بمانند، خسته مي‌شوند. وقتي بعد از ده ساعت پياده شدند بايد ده ساعت هم استراحت كنند. اما اگر هر 100 كيلومتري پياده شوند و آبي به سرو رويشان بزنند و يك چاي بنوشند، بدون خستگي به مقصد مي‌رسند.
ما به خاطر اين كه خسته نشويد يك جمله‌ي شيرين مي‌گوييم. به خاطر اين كه اين جمله جذابيت به وجود مي‌آورد و كلاس مورد توجه عموم قرار مي‌گيرد و مورد رضايت آمريكا نمي‌باشد و اخيراً هم مقداري پرت و پلا نثار ما كرده است.
4- رجوع به خبره چيز جديدي نيست
حالا اشاره به قصه‌اي در مورد شناخت رهبري خود امام خميني مي‌نماييم. شما رهبري امام را به وسيله‌ي همان خبرگان شناختيد. شما كه از امام خبر نداشتيد. بعد از فوت آيت الله بروجردي، آيت الله منتظري به منطقه‌ي نجف آباد رفت و به مردم آنجا فرمود: بعد از مرحوم بروجردي همه از امام تقليد كنيد. بعضي از مدرسين قم، يا خيلي از علما گفتند: امام هست. مثلاً فرض كنيد مرحوم آقاي حكيم هم هست. مرحوم آقا سيد عبد الهادي شيرازي هم هست. مراجع قم هم هستند. بعد از فوت مرحوم آيت الله حكيم، 12 نفر از مدرسين حوزه‌ي علميه قم اعلاميه‌اي را امضا كردند كه تمام مقلدين آيت الله حكيم بعد از ايشان از امام تقليد كنند. پس امام را در زماني كه همه‌ي مردم او را نمي‌شناختند، خبرگان معرفي نمودند، ولي حالا خودمان هم فهميده‌ايم و حتي اگر امروز خبرگان هم بگويند: نه! ما مي‌گوييم: آري! چون ما خودمان رشد پيدا كرده‌ايم و با امام از طريق رسانه‌ها ارتباط برقرار كرده‌ايم و كارشان را ديده‌ايم. پس رجوع به خبره چيز تازه‌اي نيست. گاهي خيال مي‌كنيم اين جلسه خبرگان چيست؟ چيز جديدي نيست. كافي است در طول تاريخ شما هر توضيح المسائلي را نگاه كني تا مشاهده كني كه در آن نوشته شده كه براي شناخت اعلم بايد به اهل خبره رجوع كرد.
5- خبرگان نهاد اصلي و مادر نهادها است
خبرگان نهاد مادر است. يعني نهادي اصلي است. چرا كه در حكومت اسلامي چندين نهاد تأسيس شد. بنياد مستضعفان نهاد است. سپاه پاسداران نهاد است. جهاد سازندگي نهاد است. بنياد شهيد نهاد است. بنياد 15 خرداد نهاد است. بنياد نهضت سوادآموزي نهاد است. كميته‌ها نهاد هستند. اين نهادها همگي نهادهايي بودند كه مؤسسش امام بودند. يكي از فحش‌هايي كه راديوهاي خارجي مي‌گويند اين است كه ايران يك كشور نهادگرا شده و اين را عيب مي‌پندارند. در حالي كه ما اين را افتخار مي‌دانيم و تقاضا داريم و توقع داريم كه اداره‌ها نيز نهادينه عمل نمايند. نهادگرايي بد نيست. بايد اداره‌ها را نيز نهادي كرد نه اين كه نهادها را اداري نمود. نهادها را نبايد برايشان پاپيچ اداري درست كرد، بلكه بايد اداره‌ها را نيز نهادي كرد. امام و رهبري، مؤسس همه‌ي اين نهادهاست و خبرگان، مؤسس اين رهبر مي‌باشد. يعني خبرگان مؤسس را معرفي مي‌كند و مؤسس نهادها را تأسيس مي‌كند يا منحل مي‌نمايد. همه‌ي نهادها بند به رهبري است و رهبري بند به خبرگان است. پس خبرگان آخرين نهاد در جمهوري اسلامي است و مادر همه‌ي آن هاست. يعني ميخي است كه نهادهاي ديگر را نگهداري مي‌كند.
6- حوادث مشابه حكومت پيامبر و جمهوري اسلامي
اگر به خاطر داشته باشيد به مناسبت غدير خم قصه‌اي گفتم كه با توجه به هدفي كه دارم به نحو ديگري به آن قصه اشاره مي‌كنم. در آنجا مقايسه‌اي بين حكومت پيامبر و جمهوري اسلامي شد. آن چه براي حضرت محمد(ص) پيش آمد براي جمهوري اسلامي هم پيش آمد.
1- توهين: همان طور كه به پيامبر توهين كرده و به ايشان القاب ساحر، شاعر، كاهن و مجنون را دادند، به جمهوري اسلامي نيز توهين كرده و گفتند: استبداد نعلين، حكومت آخوندي، مرتجع، امّل، مفت خور. اما توهين‌ها نه در پيغمبرو نه در جمهوري اسلامي اثر كرد.
2- ترور: طرح ترور پيامبر را ريختند كه در آن شب پيامبر هجرت كردند. در جمهوري اسلامي هم از مطهري گرفته تامفتح و هاشمي نژاد تا قدوسي و طباطبايي در تبريز و تا شهداي محراب و. . . طرح ترور ريختند اما هيچ كدام از اين ترورها در پيغمبر اثر نكرد. در جمهوري اسلامي هم اثر نكرد.
3- محاصره: پيامبر را در صدر اسلام محاصره كردند. گفتند: كسي به مسلمانان جنس نفروشد، دختر به آن‌ها ندهد. با دختران آن‌ها ازدواج نكنند. جمهوري اسلامي را هم در محاصره اقتصادي قرار دادند. آن محاصره اثر نكرد، اين محاصره نيز اثر نكرد.
4- با پيامبر جنگ مسلحانه به راه انداختند و جنگ‌هاي فراواني را رسماً انجام دادند. با جمهوري اسلامي نيز جنگ مسلحانه به راه انداختند. ولي همانطور كه در صدر اسلام جنگ‌ها صداي اسلام را خاموش نكرد، اين كار شعاع جمهوري اسلامي را نيز كم نكرد. هر كاري با حكومت پيامبر كردند، با حكومت ما نيز انجام دادند. هر كاري كردند به هدف خود كه براندازي بود نرسيدند. فقط يك روزنه اميد براي كفار مانده بود و آن اين كه پيغمبر پير شده است، چرا كه تهمت‌ها و ترور و محاصره و جنگ اثر نكرد، هر كاري كرديم نشد و در آخر گفتند: ناراحت نباشيد، حضرت محمد پير شده است و دارد مي‌ميرد و پسري هم ندارد كه جانشين او شود. فقط يك دختر به نام فاطمه‌ي زهرا دارد و پنداشتند كه با مرگ پيامبر آرزوهايشان محقق مي‌شود. آن‌ها كه منتظر حادثه‌اي بودند كه براي پيامبر پيش‌ايد، پيامبر در غدير خم فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»(كافى، ج‏1، ص‏286) در غدير خم علي بن ابيطالب نصب شد و در زمان حيات پيامبر، جلسه‌ي بزرگ چند ده هزار نفري بر پا شد و حضرت علي(ع) در زمان حيات پيامبر به عنوان جانشين منصوب شدند و با اين كار كفار مأيوس شدند. در جمهوري اسلامي هم روزنه‌ي اميد تمام بني صدرها و رجوي‌ها و سلطنت طلب‌ها و ضد انقلاب‌ها اين بود كه امام پير شده و با رفتن ايشان رهبري منحل مي‌شود و بدين ترتيب حكومت جمهوري اسلامي فرو مي‌ريزد.
7- خبرگان مأيوس كننده كفار
در زمان صدر اسلام حضرت علي(ع) در زمان حيات پيامبر اكرم نصب مي‌شود، در حالي كه اگر پيامبرهم پسري داشتند، بهتر از حضرت علي نبود. اينجا هم در جمهوري اسلامي جلسه‌ي خبرگان روزي است كه در آن جا كفار مايوس شدند و در اين جا نيز جلسه‌ي خبرگان كار انقلاب را از امام به امامت منتقل كرد و به ضد انقلاب فهماند كه شخص امام مطرح نيست، بلكه امامت امام مطرح است. خبرگان امام را به امامت منتقل مي‌كند. شخص را به نظام منتقل مي‌كند و تنها روزنه‌ي اميد ضد انقلاب را كور مي‌كند. «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ»(مائده/3) روزي كه مردم به خبرگان راي دهند، چتر ضد انقلاب پاره مي‌شود و مشاهده مي‌كنند در زمان حيات امام نظام جا افتاده است. امام مطرح نيست، بلكه امامت مطرح است. روزنه‌ي اميد كفار مرگ پيغمبر بود و روزنه‌ي اميد ضد انقلاب حادثه براي امام است. خدايا كفار آرزوي خود را به گور بردند، آرزوي ضد انقلاب را نيز با طول عمر رهبر انقلاب به گورشان برسان.
8- خبرگان ريشه قرآني و حديثي دارد
رجوع به خبره كاري قرآني، حديثي و عقلايي و سنتي و عرفي است. در قرآن يك آيه در مورد رجوع به خبرگان وجود دارد، مي‌فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(نحل/43) اگر چيزي را نمي‌دانيد از كسي كه مي‌داند سؤال كنيد. مطابق اين آيه بايد چيزي كه نمي‌دانيم را از كسي كه اهليت دارد بپرسيم. خداوند در قرآن از كساني كه بدون مراجعه به خبره و خبره سنج هرچه مي‌شنوند را پخش مي‌كنند، انتقاد مي‌كند. پس مردم بايد خبرهايي را كه مي‌شنوند به آدم خبره انتقال دهند تا آدم خبره حق و باطل خبرها را بسنجد و حق را به مردم بگويند و بعد از آن اخبار پخش شود.
خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(نساء/83) يعني خبرهايي را كه مي‌شنويد به اهلش كه خبره‌اند بدهيد تا آن خبرگان كه اهل استنباط هستند، خبرهاي درست را معرفي كنند و شما آن‌ها را پخش كنيد. پس رجوع به خبره حتي در نقل خبر هم هست، همانطور كه گفته شده «أهل البيت أدرى بما في البيت»(بحارالأنوار، ج‏78، ص‏273) رجوع به خبره كاري عرفي نيز مي‌باشد، چرا كه تمام مردم وقتي مريض مي‌شوند به پزشك مراجعه مي‌كنند. چون پزشك در شناخت مرض خبره است. همه‌ي شما اصلاح زلفتان را به خبره مي‌دهيد. به آرايشگر مي‌دهيد. پس رجوع به خبره چيز تازه‌اي نيست. «وَ يَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»(نساء/26) يعني خداوند شما را به سنت پيشينيان شما هدايت مي‌كند.
9- خبرگان عادل حكمشان عملي است
تنها كسي كه حرف هايش همه درست است و احتياج به رفو ندارد، امام است. گاهي اوقات من پاي فيلم برنامه‌ي خودم مي‌نشينم و دقت مي‌كنم. متوجه اشتباهاتي مي‌شوم كه البته بيش‌تر اشتباه لفظي است. پس توجه به خبره درعرف ما هميشه بوده است. مثلاً در معاملات، در آرايش، در خياطي، در معماري و براي شناخت رهبري نيز گفته‌اند كه بايد به اهل خبره رجوع كرد. همانطور كه رهبري امام را در روزي كه ما امام را نمي‌شناختيم مطهري‌ها و بهشتي‌ها و منتظري‌ها و امام جمعه‌ها كه خبرگان بودند اعلام كردند، رهبري غير از امام را نيز بايد خبرگان بگويند. در مورد خبرگان گاهي تبليغاتي مي‌شود. مثلاً مي‌گويند: آيا خبرگان مي‌خواهد رهبري را شورايي كند يا فردي؟ جواب اين است كه ما به خبرگان عادل رأي مي‌دهيم. عادل هر كاري مي‌خواهد مي‌كند.
ما در ماشين راننده‌ي خوب مي‌نشينيم و ديگر در رانندگي او دخالت نمي‌كنيم كه اگر دخالت كنيم اشتباه است. من گاهي اوقات در ماشين مي‌گويم: آرام برو، تند نرو. مي‌گويند: آقا دخالت نكن. شما بايد در خبرگان دقت كنيد و به كسي كه علم و تقوا و بينش سياسي و پاكي و صداقتش برايتان قطعي است رأي دهيد. درخبرگان خوب دقت كنيد. در اين كه راننده و ماشين سالم هستند خوب دقت كنيد. وقتي از سلامت آن‌ها مطمئن شديد هر طور خبرگان گفتند عمل كنيد.
شما نزد پزشك مي‌رويد. وقتي رفتيد به دستورات او بايد عمل كنيد و نبايد كار ياد پزشك داد. هرچه شد، شد. ممكن است كساني تازه تلويزيون را روشن كرده باشند پس خلاصه‌ي بحث را برايشان بگوييم. بررسي مسئله‌ي خبرگان از منابع اسلامي يعني قرآن و حديث بحث اين جلسه است.
1- آيا صحيح است تا رهبر زنده است ما حرف از بعد از رهبر بزنيم؟ بله. در چهار حديث شاهد بر اين مطلب داريم. در اصول كافي داريم شخصي از امام معصوم مي‌پرسد «اِن حَدَثَ حادِثُ» اگر براي شما حادثه‌اي پيش آمد چكاركنيم؟
2- ‌اي امام حسن عسكري آيا بعد از خودتان پسري داريد كه ما از او پيروي كنيم؟ بله و حضرت مهدي(ع) را معرفي مي‌فرمايند.
3- شخصي نزد امام مي‌آيد و مي‌گويد: سؤالي دارم ولي «جَلَالَتُكَ تَمْنَعُنِي» (بحار الانوار، ج51،ص161) بزرگي شما مرا از پرسش باز مي‌دارد. امام مي‌فرمايد: بپرس و او مي‌گويد: بعد از شما كيست؟
4- اگر حادثه‌اي براي شما پيش آمد و خدا چنين روزي را نياورد، وظيفه‌ي ما چيست؟ پس از رهبران معصوم هم مي‌پرسيدند كه بعد از شما مسئله‌ي رهبري چطور مي‌شود؟
كار خبرگان چيست؟ خبرگان مي‌خواهند مسئله را از شخص به نظام تبديل كنند. يعني امام را به امامت تبديل كنند. دليل كار خبرگان چيست؟ گفتيم دليل آن منابع اسلامي است. اين آيه كه درباره‌ي جنگ احد نازل شد: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ»(آل عمران/144) اين آيه بعد از شايعه‌ي شهادت پيامبر و در نتيجه فرار مسلمانان نازل شد. مگر شما شخص پرست و شخص گرا هستيد؟ شما بايد نظام گرا باشيد. شما بايد از شخص به نظام تبديل شويد. فرض مي‌كنيم كه پيامبر شهيد شد مگر شما بايد فرار كنيد؟ بلكه بايد نظام شما اتوماتيك جريان داشته باشد. نقش خبرگان چيست؟ بهترين آيه‌اي كه مناسب بود، آرم جلسه‌ي خبرگان باشد را گفتيم. سوره‌ي انعام آيه ي97 بسيار مناسبت دارد. «وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها في‏ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» خدا براي شما ستاره‌هاي درخشان را قرار داد تا راه را از طريق آن‌ها در تاريكي‌ها و خشكي‌ها و درياها پيدا كنيد. امام در ذيل اين روايت مي‌گويد: معناي نجوم، ستاره مي‌باشد ولي نجومي هم هستند كه همان امامان هستند. يعني خداوند براي شما رهبري قرار داد كه از طريق او راه‌هاي طاغوت‌ها و شيطان‌ها را بشناسيد و خبرگان هم نقش امامان را دارند. يعني اگر ستاره‌ي جماد راهنمايي مي‌كند و امام اين جماد را مي‌برد و منطبق بر انسان كامل مي‌كند و مي‌گويد امام ستاره است، پس خبرگان هم مي‌تواند در شعاعي ستاره باشد.
شبيه حوادث حكومت پيامبر براي حكومت جمهوري اسلامي اتفاق افتاد. به حكومت پيغمبر توهين كردند و به پيامبر ساحر، شاعر، مجنون، ديوانه گفتند. به جمهوري اسلامي هم توهين كردند و به آن حكومت آخوندي، حكومت نعلين، استبداد، ارتجاع، انحصارطلب گفتند اما اين توهين‌ها نه در حكومت پيامبر و نه جمهوري اسلامي اثر كرد. ترور پيامبر نيز اثر نكرد و خداوند در شب هجرت، پيامبر را نجات داد. از همه‌ي اقوام يك چاقوكش جمع شدند و هنگام سحر به خانه‌ي پيامبر ريختند ولي حضرت علي بن ابيطالب درجاي پيغمبر خوابيد و پيغمبر به سلامت هجرت كرد. در آن جا ترور اثر نكرد، در اين جا هم ترور مطهري‌ها تا امام جمعه‌ها، هيچ كدام اثر نكرد و نه صداي پيامبر و نه صداي جمهوري اسلامي، هيچ كدام خاموش نشد. در صدر اسلام مسلمانان را محاصره كردند، ايران را هم محاصره‌ي اقتصادي كردند و در هيچ كدام مؤثر واقع نشد. در صدر اسلام ازطريق كفار و يهود جنگ كردند ولي مؤثر واقع نشد. در جمهوري اسلامي هم صدام جنگ كرد و مؤثر واقع نشد. فقط يك اميد براي كفار مانده بود و آن اين بود كه پيغمبر پير شده و به زودي مي‌ميرد و حكومت اسلامي تمام مي‌شود، اما در غدير خم حضرت علي نصب شد و روزنه‌ي اميد كفار قطع شد. الآن نيز روزنه‌ي اميد ضد انقلاب روزي است كه امام نباشد وجلسه‌ي خبرگان مي‌خواهد اين روزنه‌ي اميد ضد انقلاب را كور كند. «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ» (مائده/3) رجوع به خبره ريشه‌ي قرآني دارد:
1- «لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (نسا/83) يعني اگر خبر شنيديد آن را پخش نكنيد بلكه به اهلش رجوع كنيد تا خبرشناس امين تشخيص دهد و بعد آن را پخش كنيد.
2- «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» (نحل/43)
3- «أهل البيت أدرى بما في البيت» (بحار الانوار،ج63،ص31)
4- رجوع به خبره كاري عرفي است.
5- همان خبرگاني كه خود امام خميني را معرفي كردند، بايد همين خبرگان غير امام را نيز معرفي كنند. جامعه‌ي مدرسين بودند كه خبرگان را به ما معرفي كردند. الآن نيز بايد حوزه‌هاي علميه خبرگان را به ما معرفي كنند.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1545

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.