Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 85

Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 87
حساب در قیامت – درسهایی از قرآن
Warning: Undefined array key "beoreo" in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

Deprecated: md5(): Passing null to parameter #1 ($string) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

حساب در قیامت

موضوع: حساب در قیامت
تاریخ پخش: 76/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

توفیقی بود که ماه رمضان امسال را در اصفهان باشیم. در محضر مبارک اصفهانی‌ها هستیم. استانی که در ایران بیشترین شهید را داده و بیشترین نیروی انسانی را به استان‌های دیگر تزریق می‌کند، اصفهان است. سابقه هنری، علمی و مذهبی‌اش بالا است. بحث ما راجع به حساب است. حساب در قیامت را می‌گوییم. حسابگر کیست؟ از چه می‌پرسند؟
1- قیامت و بازخواست از همه‌کس و از همه‌چیز
از همه سؤال می‌شود. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ» (اعراف/6) این آیه چه می‌گوید؟ می‌گوید: «فَلَنَسْئَلَنَّ» وقتی«ل» می‌آید یعنی قسم و قطعیت دارد. والله قسم سؤال می‌کنند. «فَلَنَسْئَلَنَّ» حتما سؤال می‌کنیم. از چه کسی سؤال می‌کنیم؟ از کسانی که «أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ» برایشان رسول فرستادیم. از همه مردانی که برایشان پیغمبر فرستادیم سؤال می‌کنیم. بعد می‌گوید: «وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ» از خود انبیا هم سؤال می‌کنیم. از مردم هم سؤال می‌کنیم که چه کردید؟ از انبیا سؤال می‌کنیم که چه گفتید؟ پس روزقیامت از همه سؤال می‌شود.
دومین مسئله این است که سؤال از همه‌ی اعمال است. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/93) این آیه می‌فرماید: «لتسئلن» یعنی سؤال می‌کنیم. «عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» از هر کاری که کردی، می‌پرسیم.
از همه چیز و از همه کس می‌پرسیم. از همه حال هم می‌پرسند. پنهانی، آرام و علنی سؤال می‌شود. «لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی‌ أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ» (بقره/284) این آیه چه می‌گوید: «إِنْ تُبْدُوا» یعنی اگر ظاهر کنید. اگر علنی کنید. «أَوْ تُخْفُوهُ» یا مخفی کنید. چه علنی باشد، چه مخفی باشد، «یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ»، «یُحاسِبْ» یعنی محاسبه می‌کند. از همه کس، از همه چیز و از همه حال سؤال می‌شود.
عمل هرکجا واقع شود سؤال می‌شود. لقمان به پسرش می‌گوید: «یَابُنىَ‌ إِنهََّا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فىِ صَخْرَهٍ أَوْ فىِ السَّمَاوَاتِ أَوْ فىِ الْأَرْضِ یَأْتِ بهَِا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیر» (لقمان/16) خیلی آیه‌ی عجیبی است. لقمان به پسرش می‌گوید: فرزندم اگر به اندازه وزن دانه‌ای از خردل گناه انجام بدهی، اگر این دانه خردل «فی‌ صَخْرَهٍ» در صخره باشد. لابه لای سنگ‌های کوه باشد. «أَوْ فِی السَّماواتِ» در آسمان‌ها باشد. «أَوْ فِی الْأَرْضِ» در زمین باشد. «یَأْتِ بِهَا اللَّهُ» خدا آن را احضار می‌کند. این خیلی مهم است.
حساب شوخی نیست. نگو: در گوشش زدم و کیف کردم. حالا باید حساب پس بدهی. مالش را تصرف کردم. باید حساب پس بدهی. حساب، حساب است. به اندازه خردل هم باشد، حساب می‌شود. خردل که چیزی نیست. شما اگر در خانه وضو می‌گیرید و می‌خواهید با حوله صورت خود را خشک کنید. اگر حوله برای کس دیگری باشد، باید اجازه بگیرید. وقتی وارد مسجد می‌شویم، پای خود را روی کفش‌ها نگذاریم. یک روز امام بنیانگذار جمهوری اسلامی آمد تا در سالنی نماز جماعت بخواند. مردم در سالن منتظر آقا نشسته بودند. امام پشت در بود. دید کفش‌ها زیاد است. برگشت. گفتند: چرا برگشتی؟ گفت: اگر من بخواهم به مسجد بروم باید از روی کفش‌ها بگذرم. من در مال مردم تصرف نمی‌کنم. گفتند: آقا کفش‌ها را کنار می‌گذاریم. شما بفرمایید. گفت: کفشها با هم اشتباه می‌شوند و مردم باید دنبال کفش‌های خود بروند. امام از نماز جماعت می‌گذرد که پایش را روی کفش مردم نگذارد. اما ما گاهی وقت‌ها که می‌خواهیم جایی نماز بخوانیم. اگر کفشی جلوی پایمان باشد، آن را با لگد کنار می‌اندازیم. می‌خواهیم در خانه افطاری بدهیم، سر خانواده داد می‌زنیم و می‌گوییم: بلند شو! مهمان‌ها آمدند. شما می‌خواهی افطاری بدهی. به خانمت چه ارتباطی دارد؟ شما که می‌خواهی افطاری بدهی غذا را از بیرون تهیه کن. خودت هم ظرف‌ها را بشوی. در دین ما از همه چیز گفته شده است. حتی انسان به دخترش اگر یک کار گناهی نکرده باشد، نمی‌تواند تشر بزند. نمی‌شود جسارت کرد. بعضی از پدر و مادرها راحت هرچه بخواهند به بچه هایشان می‌گویند. پدر و مادر بچه‌اش را دوست دارد. حق ادب هم دارد. در مواردی هم حق گوشمالی و کتک زدن خفیف را هم دارد. اما توقع بیجا داشتن و انجام کارهای فوق طاقت، کارهایی که وظیفه‌اش نیست، درست نیست.
2- حسابرس کیست؟
حسابرس کیست؟ حسابگر چه کسی است؟ در سوره انبیا آیه 47 یک آیه داریم که می‌گوید: اولین حسابگر خداست. «وَ کَفى‌ بِنا حاسِبینَ» (انبیاء/47) می‌گوید: خودمان حسابگر هستیم و ما را هم بس است. سریع هم حساب می‌کند. «وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبینَ» (انعام/62) یک نفر پرسید: خدا در روز قیامت چه طور می‌تواند به حساب این مردم رسیدگی کند؟ حضرت فرمود: همین طور که به همه رزق می‌دهد. می‌تواند به حساب تمام مردم هم برسد. اول حسابگر خدا است. دوم حسابگر امام است. «ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ» (غاشیه/26) در سوره غاشیه آمده است «عَلَیْنا» یعنی امامان ما حسابگر هستند. حدیث داریم که حساب پیغمبرها با خداست. حساب اوصیای خدا و امامان با پیغمبر است و حساب مردم با امامان است. وجدان آدم می‌فهمد که چه کرده است. «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً» (اسراء/14) روز قیامت لوحی جلوی انسان باز می‌شود. به انسان می‌گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً» نامه‌ات را بخوان. پس حسابگر خدا است. «وَ کَفى‌ بِنا حاسِبینَ» پیغمبر و امام هم «إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ» حسابگر هستند. با توجه به روایتی که در این آیه هست، وجدان آدم می‌داند که چه کرده است. «کَفى‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً»
3- از چه می‌پرسند؟
از چه چیزی می‌پرسند؟ اول از عمر می‌پرسند. عمرت را چه کردی؟ از جوانی سؤال می‌کنند. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «وَ اعْلَمْ أَنَّکَ سَتُسْأَلُ غَداً إِذَا وَقَفْتَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ أَرْبَعٍ شَبَابِکَ فِیمَا أَبْلَیْتَهُ» (کافی/ج‌2/ص‌134) عمرت را چه کردی؟ جوان‌های عزیز هم خوب درس بخوانید و هم به این درس خواندن اکتفا نکنید. کنار درس یک هنری هم یاد بگیرید. منتظر نباشید که دولت شما را استخدام کند. یکی از مشکلات آموزش و پرورش و دانشگاه ما این است که همین که مدرک گرفتند، می‌گویند: دولت ما را استخدام کند. استخدام بسته شده است. انسان باید هم با سواد باشد و هم هنر داشته باشد. گذشت زمانی که بگوییم: هرکس علم دارد، به سرکار برود. هرکس علم ندارد باید سر کار دیگری برود. الان همه ما باید باسواد باشیم. کارگر ما، نانوای ما، نجار ما، همه باید تحصیل کرده باشند. به علم قانع نشوید. یک هنری هم یاد بگیرید.
از ما سؤال می‌کنند: جوانیت را چه کردی؟ از رهبری سؤال می‌کنند. با پرچم چه کسی سینه زدی؟ ولی تو چه کسی بود؟ از ولایت سؤال می‌کنند. بالاخره بعد از پیغمبر دستت را در دست علی بن ابی طالب گذاشتی یا نه؟ در زمان ما دستت را در دست چه کسی گذاشتی؟ با بودن امام چرا دنبال رهبر منافق رفتی؟ رهبر منافقین چه داشت که امام نداشت؟ امام چه کمبودی داشت که او نداشت؟ عیب امام چه بود؟ چه نقطه ضعفی داشت؟ علی بن ابی طالب چه عیبی داشت که سراغ معاویه رفتی؟ از ولایت سؤال می‌کنند.
از خون‌های ریخته شده‌ی مظلوم سؤال می‌کنند. «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» (تکویر/4-1) روز قیامت انسان هرچه سرمایه‌ی قیمتی داشته باشد، رها می‌کند و فرار می‌کند. «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» (تکویر/9-8) «الْمَوْؤُدَهُ» یعنی دختران مظلوم زنده به گور ‌شده. حالا این دخترها مسلمان هم نبودند. دختر کافر بودند. ولی در عین حال دختر کافر هم حق حیات دارد. آنهایی که دخترانشان را زنده به گور می‌کردند، مسلمان نبودند. کافر بودند. درعین حال خدا از دختر مظلوم کافر می‌پرسد و می‌گوید: دختر بود و کافر بود. تو چه حقی داشتی که او را بکشی؟ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ» یعنی دختر زنده به گور مورد سؤال است. «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» به چه گناهی دخترت را کشتی؟
4- سؤال از اعضای بدن
از اعضای بدن سؤال می‌کنند. قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» (اسراء/36) گوش، بصر، دل، از اینها سؤال می‌شود. نگفته «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» این «کُلُّ أُولئِکَ» چیست؟ می‌توانست بگوید: از چشم و گوش ودل می‌پرسم. اما می‌گوید: چشم و گوش و دل! بعد می‌گوید: می‌دانی قضیه چیست؟ می خواهد بگوید: از زبان هم می‌پرسم. از پا هم می‌پرسم. از دست هم می‌پرسم. وگرنه اگر فقط این سه کلمه بود. این کلمه «کُلُّ أُولئِکَ» حذف می‌شد. گوش و چشم و دل مورد سؤال هستند. نمی‌گوید: گوش و چشم و دل! می‌گوید: گوش و چشم و دل «کُلُّ أُولئِکَ» همه اینها مورد سؤال هستند. مرحوم آیت الله طیب، صاحب تفسیر اطیب البیان است. این تفسیر بسیار خوب است. من 50 دوره‌اش را تهیه کردم با اینکه نایاب است در اختیار افرادی که تفسیر می‌گویند، گذاشتم. این عالم مفسر مجهول است. کسی ایشان را نمی‌شناسد. ما بعد از اینکه تفسیر نمونه را نوشتیم با این کتاب آشنا شدیم. بعد دیدیم نه چیزهایی دارد که چیزهای خوبی است. ایشان حرف تازه زده است.
«إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» چشم و گوش و دل «کُلُّ أُولئِکَ» از زبان سؤال می‌کنند. اینها همه مورد سؤال است. این طور نیست که شما هرچه دلت بخواهد گوش بدهی. گوش امانت است. اگر من یک نوار به شما بدهم و بگویم روی آن نوحه ضبط کن. اگر شما بگویی: آقای قرائتی من روی این نوارها صدای گربه ضبط کردم. من می‌گویم: چرا این کار را کردی؟ روی نوار مغز هر صدایی نمی‌شود ضبط کرد. نوار مغز گرانتر از نوار کاست است. چشم من امانت است. خدا به من داده است. حق ندارم به هر چیزی نگاه کنم.
5- پرسش از نماز
دیگر از چه سؤال می‌کنند؟ از نماز سؤال می‌کنند. اولین سؤال از نماز است. «فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا» (کافی/ج‌3/ص‌268) می‌پرسند رابطه‌ات با نماز چه طور بود؟ اصلاً چه قدر نسبت به نماز حساس هستی؟ می‌خواهند بدانند که راجع به نماز چه قدر غصه خوردی؟ یک بار یک کسی نزد من آمد و گفت: آقای قرآئتی ما داشتم به جایی می‌رفتم. به راننده گفتم: برای نماز نگه دار. نماز من قضا شد. آیا من گناه کردم؟ گفتم: بله! گفت: من به راننده گفتم که نگه دارد. گفتم: چه طور گفتی؟ گفت: رفتم گفتم: آقای راننده ببخشید. نگه دارید تا نماز بخوانیم. او هم گفت: خیلی خوب! باشد. شاید هم فراموش کرد. گفتم: نه! اگر چمدانت از داخل ماشین می‌افتاد، چه طوری می‌گفتی؟ می‌گفتی: آقای راننده چمدانم افتاد، نگه دارید؟ نه! اگر چمدانت می‌افتاد می‌گفتی: نگهدار! نگهدار! چمدانم افتاد. آن غیرتی که برای چمدانت داری، برای نماز نداری. ما نسبت به نماز دردمان نمی‌آید.
اگر مدیر دبیرستان دید که در دبیرستان یک جوان نماز نمی‌خواند، باید بنشیند و اشک بریزد. باید به خانه‌ی همه علما تلفن کند و بگوید: آقا در دبیرستان من 600 جوان هستند که هیچ کدام نماز نمی‌خوانند. مدیر باید غصه بخورد. ما هنوز آدم‌هایی را داریم که مثلاً نماز برایشان جدی نیست. البته نماز می‌خواند اما جدی نیست.
نماز مسئله جدی است. زمان شاه علامه طباطبایی مریض می‌شود. استاد مطهری ایشان را برای عمل به خارج می‌برند. در هواپیما نمازش قضا می‌شود. نمی‌تواند نماز بخواند. روی صندلی نماز می‌خواند. در خارج یک پرفسوری که مرید ایشان بود، برای عیادت آمد. می‌گوید: عملم خوب بود اما دارم از غصه دق می‌کنم. گفت: چرا؟ آقا شما در عملتان موفق بودید. گفت: وقتی داشتم می‌آمدم نمازم را روی صندلی خواندم. حالا دارم غصه می‌خورم که چه طور برگردم؟ یکی دیگر از نمازهای دیگرم قربانی می‌شود. جسم دارد سالم می‌شود. اما به نماز من ضربه خورد. شما این جا اهل این کشور هستید. می‌تونید کاری کنید که من نمازم را درست بخوانم؟ ایشان به شرکت هواپیمایی می‌روند. می‌گوید: آقا می‌دانید ایشان چه کسی است؟ ایشان علامه طباطبایی است. علامه طباطبایی کسی است که از غرب دعوتش کردند. واسطه هم آیت الله العظمی بروجردی بود که ایشان برود و استاد فلسفه بشود. شخصی است که روی کره زمین مشابه ندارد. در این قرن، روی کره زمین نفر دوم ندارد. گفتند: نه! ما پروازمان را به خاطر یک نفر تغییر نمی‌دهیم. ایشان زمان شاه با یک شرکت هواپیمایی خارجی بحث کرد. گفت: آقا شما یک مهمان دارید که در دنیا مشابه ندارد. ایشان می‌خواهد با پرواز شما مسافرت کند. افتخار کنید که مسافر شما ایشان است. اصلاً افتخار کنید که یک چنین مسافری با پرواز شما حرکت کرده است. اما ایشان یک ساعتی باید نماز بخواند. با برنامه‌ی نماز ایشان هماهنگ کنید. وقتی آن شرکت دید که این پرفسور این قدر تعریف می‌کند، گفت: قبول می‌کنم. برنامه ریزی کردند که علامه طباطبایی به نمازش برسد. گفتند: در هواپیما مترجم ایشان به خلبان بگوید که الآن وقت نماز آقا است. ایشان هم بعد از چند دقیقه بایستد. خلاصه برنامه ریزی کردند. هواپیما در یکی از شهرهای مسیر راه پایین آمد و در فرودگاه نشست. پله گذاشتند. گفتند: هواپیما نقص فنی دارد؟ گفتند: نه! نقص فنی ندارد. ایشان پایین می‌آید و نماز می‌خواند. بی خود نیست که خداوند کاری می‌کند که شاگرد آیت الله جوادی آملی، آیت الله مطهری می‌شود. یک چیزی باید داد تا یک چیزی گرفت.
6- اهتمام به نماز
ما که نسبت به نمازمان کاهل هستیم. خانم به خاطر لاک رابطه‌اش را با خدا قطع می‌کند. او خداست. این لاک را پاک کن. می‌گوید: باید کفش هایم را در بیاورم. کفش هایم پوتین است. تا بندش را باز کنم، نماز قضا می‌شود. یعنی نماز برایش به اندازه‌ی بند کفش هم ارزش ندارد.
«فَاذْکُرُونی‌ أَذْکُرْکُمْ» (بقره/152) می‌گوید: یاد من باشید تا من یاد شما باشم. می‌گوید: اگر تو من را فراموش کردی، من هم تو را فراموش می‌کنم. «وَ قیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرینَ» (جاثیه/34) «الْیَوْمَ نَنْساکُمْ» ما امروز شما را فراموش می‌کنیم. «کَما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا» چون شما معاد را فراموش کردید. ما هم شما را فراموش می‌کنیم. «فَاذْکُرُونی‌ أَذْکُرْکُمْ» یاد من باشید تا من هم یادتان باشم. اگر من را فراموش کردید. من هم شما را به حال خودتان رها می‌کنم. هرچه می‌دوید به جایی نمی‌رسید.
به نماز اهمیت بدهیم. اصلا نماز باید محور باشد. حدیث داریم که کسی می‌خواست با پیغمبر ملاقات کند. پیامبر فرمود: کجا هم دیگر را ببینیم؟ گفت: آقا من غروب‌ها به فلان مسجد می‌آیم. شما یک ربع به غروب بیا تا همدیگر را می‌بینیم. قرار ملاقات می‌گذاریم. چرا می‌گویی: هفت شب بیا! بگو: یک ساعت بعد از نماز مغرب بیا. می‌خواهیم مسابقه دو بگذاریم. چرا می‌گوییم: از این چراغ تا آن چراغ بدویم؟ بگوییم: از این مسجد تا آن مسجد می‌دویم. اگر می‌خواهیم برای دخترمان لباس بخریم، بگوییم: به نماز جمعه برویم. وقتی برگردیم برایت می‌خرم. یعنی یک طوری نماز برای ما مطرح باشد. بعضی از اصحاب پیغمبر وقتی خانه می‌ساختند، به پیامبر می‌گفتند: یا رسول الله می‌شود که شما به خانه‌ی ما بیایی و نماز بخوانی؟ برای اینکه می‌خواهم آن جایی که شما نماز خواندی، سجاده بیاندازم وآن جا مصلای دائمی من باشد. پیغمبر را می‌بردند که یک جای خانه نماز بخواند تا خودشان هم همیشه آنجا نماز بخوانند. یک مقدار به نماز اهمیت بدهیم.
روز قیامت از چه سؤال می‌کنند؟ از نماز سؤال می‌شود. اگر نماز نباشد، بدانید که هیچ چیزی قبول نیست. «فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا» من یک موقع مثال زدم که اگر پلیس راه از شما گواهی نامه بخواهد. شما نمی‌توانی گواهی نامه‌ی تحصیلی و پزشکی خود را بدهی. حتماً باید گواهی نامه‌ی رانندگی خود را بدهی. اگر گواهینامه رانندگی شما نباشد، شما را جریمه می‌کند.
7- انواع حساب و حسابرسی در قیامت
چند نوع حساب داریم. 1- حساب آسان 2- حساب سخت 3- بی حساب که به جهنم می‌روند. 4- بی حساب به بهشت می‌روند.
حساب آسان؛ در قرآن داریم «فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً» (انشقاق/8) یک عده حسابشان آسان است. «فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً» یعنی حساب آسان دارند.
یک عده حسابشان سخت است. «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» (رعد/21) از بد حسابی می‌ترسند. روایت داریم خدا بد حساب نیست. اما سخت می‌گیرد. مو را از ماست می‌کشد. یک عده هم بی حساب به جهنم می‌روند. «فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً» (کهف/105) اصلاً روز قیامت را برایشان میزان قرار ندادیم. پس معلوم است که اینها جهنمی هستند.
یک عده هم بی حساب به بهشت می‌روند. مثل شهیدها و کسانی که در مقابل گناه خودشان را نگه می‌دارند. شخصی از یک کسی طلب داشت. خیلی فشار می‌آورد که طلب خود را بگیرد. هرچه می‌گفت: آقا ندارم. صبر کن. یک مهلتی بده. قبول نمی‌کرد. قرآن می‌گوید: اگر طرف ندارد «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَهٍ فَنَظِرَهٌ إِلى‌ مَیْسَرَهٍ» (بقره/280) «فَنَظِرَهٌ» یعنی منتظر باش و صبرکن. «إِلى‌ مَیْسَرَهٍ» تا اینکه پولدار شود. «فَنَظِرَهٌ إِلى‌ مَیْسَرَهٍ» یعنی اگر چک دستت است و چک برگشت. طرف را در زندان نیانداز. صبر کن تا پولدار شود. یک کسی از کسی طلب داشت. صبر نمی‌کرد و خیلی مته به خشخاش می‌گذاشت و سخت گیری می‌کرد. بدهکار ناراحت شد و نزد امام آمد و شکایت کرد. گفت: آقا فلان یار شما، شیعه شما که علاقه مند به شماست. خیلی به من سخت می‌گیرد. پدر من را درمی‌آورد. همین طور که گله می‌کرد آن شخص طرف وارد اتاق شد. فرمود: آقا شما با ایشان چه کردی که دارد از شما شکایت می‌کند؟ گفت: آقا طلب دارم. من هم می‌خواهم حقم را بگیرم. حق گرفتنی است. تا یک قران آخرش را می‌گیرم. امام گفت: قرآن خواندی؟ گفت: بله! قرآن خواندم. گفت: این آیه را خواندی؟ «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» مومن باید از بدحسابی خدا بترسد؟ گفت: بله! گفت: مگر خدا بد حساب است؟ گفت: نمی‌دانم. گفت: خدا بد حساب نیست. کسانی که مثل تو سخت می‌گیرند، خدا هم روز قیامت حساب اینها را سخت می‌گیرد. اما با کسانی که با دیگران به مدارا رفتار می‌کنند، خدا هم با اینها با مدارا رفتار می‌کند. اموال شخصیتان را سخت نگیرید.
خدایا تو را به مقام محمد و آل محمد به ما توفیق بده اگر حق مردم را از بین بردیم، دین مردم را بدهیم. در دعای ابوحمزه امام زین العابدین گریه می‌کند و می‌گوید: «وَ مِنْ أَیْدِی الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ یُخَلِّصُنِی» (مصباح‌المتهجد/ص‌590) یعنی روز قیامت که بدهکارها دور مرا را بگیرند و بگویند: آنجا به ما فحش دادی. آنجا به ما لطمه زدی. آنجا حق ما را گرفتی. «غَداً مَنْ یُخَلِّصُنِی» چه کسی خالصم خواهد کرد؟ خدیا روز قیامت را روز حساب آسان ما، روز سرفرازی ما قراربده. آنچه از حق مردم در مال ما هست توفیق جبران و پرداخت آن را بده. بزرگترین دینی که به گردن ما هست دین شهداست. شهدا تکه تکه شدند و انقلاب به ما دادند. اگر ما کاری بکنیم که به انقلاب ضربه بزنیم، خون آنها را پامال کردیم. خدایا ما را نسبت به انقلاب، شهدا، امام، جانبازان مدیون و خائن قرار نده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2429

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


Deprecated: stripos(): Passing null to parameter #1 ($haystack) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-includes/functions.wp-scripts.php on line 133