حبط عمل در قرآن

موضوع: حبط عمل در قرآن
تاريخ پخش: 74/11/29

بسم الله الرحمن الرحيم

1- حبط عمل در قرآن
بحث ما در مورد تأثير و تأثر عمل در يکديگر است. يک کاري در کار ديگر اثر مي‎گذارد. گاهي يک حالت در عمل اثر مي‎گذارد و گاهي يک عمل در حالت اثر مي‎گذارد. شما گاهي اوقات دو كار را پشت سر هم انجام مي‌دهيد. كار دومي كه شما انجام مي‌دهيد يا كار اول شما را كامل مي‌كند و يا كار شما را خراب مي‌كند و اين چند فراز دارد. گاهي عمل در حالت اثر مي‎گذارد. گاهي عمل در روح اثر مي‎گذارد. گاهي روح در عمل اثر مي‎گذارد. گاهي روح در روح اثر مي‎گذارد و گاهي هم عمل در عمل اثر مي‎گذارد. گاهي عمل در روح اثر مي‎گذارد مثلاً شما يک کارهايي مي‎کنيد و سنگدل مي‎شويد. غذاهاي خاصي را مي‎خوريد و قساوت قلب پيدا مي‎کنيد. اول دل شما صاف بود. اما در اثر گناه پي در پي سنگدل شديد. عمل در روح اثر مي‎گذارد. گاهي روح در عمل اثر مي‎گذارد. مثل اينکه اگر انسان نشاط داشته باشد، بهتر نماز مي‌خواند و اگر نشاط نداشته باشد نمازش را خوب نمي‌خواند. حالت در عمل اثر دارد. روح در روح اثر دارد. حالت در حالت اثر دارد. مثلا روح انسان گرايش دارد به اينکه با اشراف و اغنياء بنشيند. اين برخورد باعث مي‌شود كه انسان کم کم منش خاصي پيدا کند و طبيعت او خاص ‎شود. عمل در عمل اثر مي‎گذارد. روح در روح اثر مي‎گذارد. بحث اين جلسه‌ي ما درباره‌ي چيزهايي است که باعث مي‎شود عمل خوب انسان از بين برود. به از بين رفتن عمل خوب حبط مي‎گويند. اينکه يک کسي در طول ماه رمضان گناه نمي‌كند اما بلافاصله بعد از تمام شدن اين ماه، با يك كار اشتباه تمام رشته‌ها را پنبه مي‌كند، حبط كرده است.
2- عوامل حبط عمل
الف: راضي نبودن از خدا
يکي از عوامل حبط راضي نبودن از خداست. امام باقر(ع) مي‌فرمايد: «مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ» (كافي/ج‌2/ص‌62) خداوند اصولي را مقدر کرده است كه اگر شما غيظ کني و راضي نباشي، خدا به خاطر غيظ شما برنامه خودش را به هم نمي‎زند. غيظ شما فقط باعث مي‌شود که اجر شما از بين برود. بنابراين به چيزي كه خداوند مقدر كرده است، بايد گفت: آن زمان كه امام حسين(ع) روي دوش پيغمبر(ص) سوار مي‌شد، راضي بود. وقتي هم كه در قتلگاه كربلا بدنش زير سم اسبان رفت، باز هم راضي بود. کارمندان بانک هم همينطور هستند. يک روز رئيس بانک مي‎گويد: امروز در اين باجه بايست و پول بده. يک بار هم مي‎گويد: امروز در اين باجه بايست و پول بگير. آن كارمند نه آن روزي که پول مي‎دهد سکته مي‎کند و نه آن روزي که پول مي‎گيرد خوشحال مي‌شود. هر طور بگويند، انجام مي‎دهد. حضرت ابراهيم(ع) در دعاهاي خود مي‎گفت: خدايا من و ذريه‌ام را «أُمَّةً مُسْلِمَةً» (بقره/128) طوري قرار بده که تسليم بشويم.
ب: بدگويي كردن
سعايت به معني بدگويي به افراد مهم است. افرادي سعايت مي‎کنند. يعني نزد افراد مهم مثل: فرماندار، بخشدار، وکيل، وزير، حاکم، قاضي، امام جمعه، استاندار مي‎روند و مي‎گويند: فلاني چنين است و با اين كار ريشه‌ي شخص را مي‌زنند. اگر کسي براي کسي بزند، عبادت‌هايي که كرده است، هدر مي‎رود. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ سَعَى بِأَخِيهِ إِلَى سُلْطَانٍ وَ لَمْ يَنَلْهُ مِنْهُ سُوءٌ وَ لَا مَكْرُوهٌ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ» (ثواب‌الأعمال/ص‌285) اگر کسي نزد حاکمي برود و سعي كند كه با حرف‌هايش براي ديگري بزند، اگرچه آن حاکم ضرري به اين آقا نزد و فقط حرف‌هاي او را بشنود تمام اعمال اين آقا از بين مي‎رود. يک روز يک نفر عکسي را نزد من آورد و گفت: فلاني را ببين كه در اتاق کار خود نشسته است و با اين خانم حرف مي‎زند. در حالي كه اين خانم چادر از سرش افتاده است باز هم با او صحبت مي‌كند. گفت: خيلي تلاش كردم تا اين آقا را از كارش عزل كردم. گفتم: معلوم مي‎شود که تو يک دوربين مخفي داشته‌اي و در کمين بودي تا ببيني چه کسي گناه مي‎کند و فيلمبرداري کني! اگر گناهي را ديديم بايد برويم اطلاع بدهيم نه اينکه برويم از روزنه در نگاه کنيم و دوربين را آماده باش قرار دهيم. از اين كار معلوم مي‌شود كه تو مي‎خواهي سعايت کني. افشاء کردن يک موارد خاصي دارد. اصل اسلام اين است که تجسس حرام است. اگر گناهي را ديديم بايد اطلاع بدهيم اما به كساني كه اصل باشند.
سعايت باعث مي‎شود که تمام اعمال از بين مي‎برود. مي‎دانيد چرا اين بحث را مي‎کنم؟ براي اينكه شبهاي قدر را پشت سر گذاشته‌ايم و من مي‎ترسم كه هرچه بافته‎ايد، پنبه کنيد. قالي بافي چند ماه طول مي‌كشد اما حفظ آن دهها سال کار دارد. در زايمان مادر نه ماه زجر مي‎کشد اما بعد از نه ماه، بايد سي سال بچه داري كند. يعني هميشه حفظ چيزي از خود آن مهمتر است. عبادت هايتان را با سعايت كردن از بين نبريد. براي همديگر نزنيد.
چند وقت ديگر انتخابات مجلس است. خدا مي‎داند كه چه خواهيم کرد؟ من مي‌خواهم يك مطلبي را بگويم. گرچه گوش نمي‎دهند ولي مي‎گويم. من آدمي را‎ ديدم که براي تبليغاتش در انتخابات خيلي پوستر و عکس مي‎زدند و بعد هم تمام اين عكس‌ها پاره مي‎شد. وقتي يکي از نماينده‎ها مي‎خواست کانديدا بشود، گفتم: نمي‌شود يك دفتري درست كنيد و پشت اين دفتر از خودتان تبليغ كنيد. با اين كار هم خودتان را معرفي كرده‌ايد و هم به طبقات محروم كمك مي‌كنيد. ما بايد سعي كنيم كه مسير تبليغات را مسير مفيد قرار بدهيم.
ج: ظلم به كارگر
ظلم به کارگر: از عواملي که باعث مي‎شود که کارهاي انسان حبط بشود، ظلم به کارگر است. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌4/ ص‌11) اگر کسي به کارگرش ظلم کند، خدا تمام عمل او را از بين مي‎برد.
نگاه بد: اگر زن شوهردار به مردي نگاه کند و چهره‌ي آن مرد را ببيند، تمام كارهاي خوب آن خانم از بين مي‌رود. پيامبر(ص) فرمود: «اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَةٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَيْنَهَا مِنْ غَيْرِ زَوْجِهَا أَوْ غَيْرِ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِكَ أَحْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْهُ» (أعلام‌الدين/ص‌417) اگر زني به مرد نامحرم نگاه كند، تمام کارهاي خوب اين خانم از بين مي‎رود. فحشا عمل را از بين مي‎برد. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ رَمَى مُحْصَناً أَوْ مُحْصَنَةً أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ» (ثواب‌الأعمال/ص‌285) اگر كسي براي زن شوهردار يا مردي كه زن دارد شايعه درست كند و تهمت ناروا به آنها بزند، تمام كارهاي آن شخص به خاطر اين تهمت از بين مي‌رود.
حديث داريم که حضرت فرمود: هرکس يک «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» (كافي/ج‌2/ ص‌506) بگويد ده درخت در بهشت به مجموع درخت‌هاي او اضافه مي‎شود. يک نفر گفت: پس باغ من چقدر درخت دارد. خدا مي‎داند كه ما چقدر الله اکبر گفته‌ايم. حضرت فرمودند: گاهي هم يک آتش مي‎فرستيم و همه را مي‎سوزانيم. در استخر خيلي آب مي‎رود اما به خاطر سوراخ‌هايي كه دارد داخل آن آب زيادي نمي‎ماند. و لذا قرآن مي‎گويد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) مي‌گويد: «مَنْ جاءَ» نمي‎گويد: «مَنْ عَمل» مگر نمي‎گويد: هرکس عملي را انجام دهد، ده برابر به او مي‌دهيم. مي‎گويد: کار خوبتان را بياوريد. خيلي‎ها کار خوب انجام مي‎دهند اما نمي‎توانند اين کار خوب را بردارند و تا قيامت ببرند. وسط راه از دستشان مي‎افتد. «جاءَ» يعني بردار و بياور. حضرت علي(ع) داشت در كوچه مي‎رفت. در کوچه ديد كه کسي داخل خانه‌اش اين آيه را مي‎خواند و زار زار گريه مي‎کند. «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ» (زمر/9) حضرت فرمود: همين كسي كه با اين حال اين آيه را مي‎خواند، جزو خوارج است. يک کسي به مسجد پيغمبر(ص) آمد و يک نمازي خواند. همه مسلمانها گفتند: ديدي او چه نمازي خواند؟ او به معراج رفت و برگشت. حضرت فرمود: او يکي از خوارج است. حضرت علي(ع) فرمود: «لَا يَبْقَى لَهُ عَمَلٌ إِلَّا حَبِطَ وَ يَبْقَى عَلَيْهِ مُوَالَاتُهُ لِأَعْدَاءِ عَلِيٍّ ع وَ جَحْدُهُ وَلَايَتَهُ» (تأويل‌الآيات‌الظاهرة/ص‌178) اگر کسي منکر ولايت بشود عملش حبط مي‎شود.
د: ترك نماز
ترک نماز: پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ تَرَكَ صَلَاتَهُ حَتَّى تَفُوتَهُ مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» (جامع‌الأخبار/ص‌73) اگر کسي نمازش را بدون عذر تعطيل کند، عملش حبط مي‎شود. گاهي وقتها مي‌گوييم: عروسي است، بعداً مي‎خوانيم. مريض هستيم، بعداً مي‎خوانيم. مگر مريض مي‎تواند كه نمازش را نخواند. از حضرت امام(ره) در حال نماز فيلمي‎ دارند. ايشان سرم به دستش است. زير کتف ايشان را گرفته‌اند. حال ايشان بدتر مي‎شود و به جايي مي‎رسد که ديگر نمي‎تواند خم بشود. مهر را برمي‎دارند و به پيشاني ايشان مي‎گذارند و ايشان «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» را مي‎گويد. نماز در هيچ حالي ساقط نمي‎شود.
به راننده گفتم: براي نماز نگه دار. اما آن راننده نگه نداشت. ما او را جريمه‎ کرديم و سه روز ماشين او را نگه داشتيم و براي همين كار پنجاه هزار تومان جريمه‎ شد. مي‌گويند: مگر زور است؟ بله براي نماز زور است. چون نماز به اندازه يک چمدان ارزش دارد. اگر چمدان شما بيفتد و شما بگويي نگه دار و او نگه ندارد، او را جريمه مي‎کني؟ اگر شما براي نماز ساکت بشويد، معلوم مي‎شود که غيرت شما براي چمدان بيش از نماز است. مشكل از ما است. مشكل از راننده نيست. راننده اگر بفهمد كه ما جدي هستيم، نگه مي‎دارد. اگر بفهمد كه ما مسلمان آبکي هستيم، او هم آبکي جواب مي‎دهد. نماز چيزي نيست که از آن بگذريم. آشکار کردن زشتي‌ها حتي براي مرده زشت است. اگر مرده شور هنگامي ‎که مرده را مي‎شويد، عيبي از مرده ببيند، نبايد آن را نقل کند. چون آبروي مسلمان، آن هم مرده را برده است.
مي‎گويند: از گناهان اين است که انسان نبش قبر کند. مسلمان آبرو دارد. مرده‎اش هم آبرو دارد. بعضي از مادرها وقتي که مهمان دارند مي‎گويند: اين دختر را مي‎بيني. اين بچه، جان من را به لبم رسانده است. خدا انشاء الله مرگش بدهد. اين دختر هم روبروي مهمان رنگ به رنگ مي‎شود. گاهي وقتها مادرها ميدان پيدا مي‎کنند و روبروي مهمان بچه‌شان را کنف مي‎کنند. مادر حق دارد بچه‎اش را تربيت کند اما حق ندارد آبروي او را بريزد. پدر حق دارد كه بچه‎اش را بزند ولي حق ندارد كه آبرويش را ببرد. شما حق داريد كه مجرم را شلاق بزنيد ولي حق نداريد كه به او احمق بگوييد. شما هم به خاطر اين حرفي كه زديد بايد شلاق بخوريد. خيلي از کلماتي که ما به هم مي‎گوييم قابل تنبيه هست.
و: منت گذاشتن
منت: از چيزهايي که عمل را از بين مي‎برد، منت است. من بودم که شما را به اينجا رساندم. من بودم كه براي شما وام گرفتم. من براي دختر شما جهيزيه‎ خريدم. هرکس بگويد: من! خدا حال او را مي‎گيرد. «فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‌» (نازعات/24) فرعون مي‎گفت: من پروردگار هستم. خدا حال او را گرفت. نمرود مي‎گفت: «أَنَا أُحْيي‌ وَ أُميتُ» (بقره/258) من هرکس را بخواهم اعدام مي‎کنم و هرکس را بخواهم زنده مي‎کنم. حتي فرشته‎ها گفتند: «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ» (بقره/30) ما هستيم که اهل سبحان الله هستيم. اين آدم خونريز و فاسد است. او را خلق نکن. خدا حال فرشته‎ها را هم گرفت و کاري کرد که فرشته‌ها گفتند: «لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا» (بقره/32) هر کاري مي‎خواهي بکني بکن. تو درست مي‎گويي. اصلاً کسي که بگويد: من! خدا حال او را مي‎گيرد. يکي از رييس‎هاي دانشگاه فرد حزب اللهي است. دانشجو‌ها مي‎خواستند نماز بخوانند اما روحاني نبود. ايشان خودش جلو رفت و پيش نماز شد. اساتيد دانشگاه پشت سر او ايستادند. ايشان مي‎گفت: من يك خورده قنوت را طولاني كردم. غرور من را گرفته بود. آن بنده‌هاي خدا خسته شدند و به ركوع رفتند. همين كه من خواستم ذكر ركوع را بگويم، هر كاري كردم يادم نيامد. در مدت عمرم اولين بار بود که پيشنماز شده بودم. مي‎گفت: به قدري حال من گرفته شد كه گفتم: چشمت کور! اين به جاي آن! خدا زود انتقام مي‎گيرد. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْ‌ءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ» (كافي/ ج‌2/ص‌356) اگر کسي مؤمني را مسخره کند. نمي‎ميرد مگر اينکه خودش به همان مرض مبتلا ‎شود. کسي در گفتن «وَ لاَ الضَّالِّينَ» (فاتحه/7) وسواسي بود. مي‎گفت «ولا الض ولاالض» يکي پشت سر او گفت: مرض! مرض! او را مسخره كرد. خود او هم به اين مرض وسواسي «ولاالض» گرفتار شد. تحقير مسئله مهمي‎است. مجرم را شلاق بزنيد ولي به او نيش نزنيد. به همين دليل حضرت زينب کبري(س) گفت: شام بدتر از کربلا بود. چون در کربلا برادرش را کشتند ولي در شام به او نيش زدند. روز فتح مکه پيغمبر گفت: همه‌ي کفار را ببخشيد. همه‌ي بت پرستها آزاد هستند. فرمود: فقط سه نفر را بگيريد و بکشيد. گفتند: مگر اين سه نفر چه کردند؟ گفت: اينها نيش مي‎زدند. به همين خاطر امام فرمود: سلمان رشدي توبه ندارد حتي اگر عابد دهر باشد. مسئله تحقير خيلي مهم است. پيامبر(ص) فرمود: «مَنِ اصْطَنَعَ إِلَى أَخِيهِ مَعْرُوفاً فَامْتَنَّ بِهِ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ ثَبَّتَ وِزْرَهُ وَ لَمْ يَشْكُرْ لَهُ سَعْيَهُ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌4/ص‌17) اگر کسي به برادر ديني خود خدمتي بکند اما منت بگذارد، تمام اعمالش از بين مي‌رود. امام صادق(ع) فرمود: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ قَالَتْ لِزَوْجِهَا مَا رَأَيْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِكَ خَيْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌3/ص‌440) اگر خانمي ‎به شوهرش بگويد: من از تو خيري نديدم. اين خانم هرچه اعمال خير انجام داده است از بين مي‌رود. معلوم مي‎شود كه اعمال ما گوني باروت است كه با يک جرقه منفجر مي‎شود. امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ شَكَّ أَوْ ظَنَّ وَ أَقَامَ عَلَى أَحَدِهِمَا أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ هِيَ الْحُجَّةُ الْوَاضِحَة» (كافي/ج‌2/ص‌400) اگر كسي را وهم بگيرد و او روي وهم خود شماتت كند تمام اعمال او از بين مي‌رود. دوست من مي‎گفت: خانم من خواب ديده است که من رفتم و يک زن ديگر گرفتم. يک ماه با من قهر است. مي‎گويم: خانم آخر من چه خاکي بر سرم بريزم که تو اين خواب را ديده‌اي.
ه: اقسام سوء ظن
سوء ظن سه قسمت مي‎باشد: 1- سوء ظن به خدا كه ممنوع است. 2- سوء ظن به مردم كه اين هم ممنوع است. 3- سوء ظن به خودت كه جايز است. به خودت سوء ظن داشته باش و بگو: من قابل نيستم. البته اين حرف تو به ظاهر نباشد. چون گاهي وقتها مي‎گويد: من قابل نيستم يعني من قابل هستم. آدمهايي هستند كه وقتي وارد جلسه‌اي مي‎شوند اول پايين مي‌نشينند كه بعد با تعارف بالا بروند. اين شخص دنده‌اش مي‎خوارد که بالا برود. اما پايين مي‎نشيند تا به او بگويند: خواهش مي‌كنم بفرماييد بالا بنشينيد. آدم نبايد عمل خودش را زياد بداند. امام زين العابدين در صحيفه سجاديه مي‎گويد «وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي» (صحيفه سجاديه/دعاى 20) خدايا به من توفيق بده كه کار خيرم را صغير بشمارم. خدايا به من توفيق بده كه کار شرم را زياد بدانم. يعني بدي‌هايم را زياد ببينم و خوبي‌هايم را کم ببينم. علت اينکه ما مي‎گوييم: فلاني حجت الاسلام است، براي اين است كه ما سواد او را در تعداد كتاب‌هايي كه خوانده است مي‌دانيم. نگاه نکنيم كه چند ميليون کتاب مطالعه کرده است. نگاه كنيم كه چقدر بي‌سواد است. به کارهاي نکرده‎‌ي خودمان نگاه کنيم تا ببينيم چقدر راه داريم که برويم. به کارهاي انجام داده نگاه نکنيم تا غرور ما را بگيرد. گفتيم: عمل در عمل اثر دارد. بسياري از افراد زحمت مي‎کشند اما به خاطر اينکه راضي به قضاي خدا نيستند، سعايت مي‎کنند. يعني نزد مسئولي مي‎روند و زير آب کسي را مي‌زنند. به کارگر ظلم مي‎کنند. نگاه بد مي‎کنند. به پاکدامني تهمت مي‎زنند. با اميرالمؤمنين(ع) دشمني دارند. نماز را ترک مي‌كنند. منت مي‌گذارند. اين کارها باعث مي‎شود که اعمال خير از بين برود. اينها گوشه‌هايي از عوامل حبط عمل است. در قرآن حدود چهارده، پانزده آيه داريم كه درباره‌ي حبط عمل است. خدا آيت الله مدني را رحمت کند. ايشان مي‎گفت: وقتي ما كاري را با ريا شروع كنيم كار ما از همان ابتدا خراب مي‌شود ولي اگر ما از همان ابتدا كار خود را براي خدا انجام دهيم ديگر هيچ وقت به مشكل نمي‌خورد و خراب نمي‌شود.

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2288

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.