تفسیر آیه 42 انعام، آثار سختیها

موضوع: تفسير آيه 42 انعام، آثار سختي‌ها
تاريخ پخش: 03/09/80

بسم الله الرحمن الرحيم

1- تلخي‌ها و سختي‌ها براي چيست؟
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» (انعام/42) مي‌فرمايد «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا» رسول فرستاده ما فرستاديم «الي» به سوي «امم» امت‌ها مي‌فرستاديم به سوي امت‌هايي كه قبل از تو بودند‌اي پيغمبر قبل از تو امت‌هايي بودند و ما به سوي امت‌هاي قبل از تو «أَرْسَلْنا» پيغمبر فرستاديم چون پيغمبرها را كه مي‌ديدند خوب برخوردهاي مختلفي داشتند ما هم مچ مردم را مي‌گرفتيم «فَأَخَذْناهُمْ» با قهر خود اينها را مي‌گرفتيم «بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ»
با تلخي‌ها مي‌گرفتيم. فقر قحطي زلزله امراض غم و قصه و آبروريزي جهل و ورشكستگي و… مردم را به دردسر مي‌انداختيم چرا «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» تا تضرع كنند اين را من طراحي مي‌كردم كه برايتان بگويم تلخي‌ها براي چيست؟
موضوع بحثمان فلسفه تلخي‌ها چرا گاهي به عقايد انسان لطمه ممكن است برسد اگر آدم جوابش را نداشته باشد چون مي‌گويد مگر خدا عادل نيست؟ مي‌گوييم چرا عادل است؟ مي‌گويد پس چرا ميكروب فلاني را كشت؟ زهر مار به چه درد مي‌خورد جز اين كه آدم را اذيت كند؟ چرا فلاني بدبخت شد؟ چرا چرا چرا اين همه تلخي براي چيست؟
2- تفاوت آنچه خودمان باعثش مي‌شويم و آنچه خدا به وجود مي‌آورد
ما بايد بگوييم كه خيلي از تلخي‌ها به نظر شما تلخ است ولي در واقع تلخ نيست. مثل آب دهن آب دهن توي دهن هر كسي شيرين است مايع حيات هم است. آب دهن ما خشك بشود زندگي تلف مي‌شود منتها اگر آب دهان كسي پرتاب شد به سوي كسي شد خوب آن بد مي‌شود اما جايش عوض شده بد شده. و گرنه آب دهان در دهان جايش درست است. زهر مار در جايش خوب است، اگر بيرون آمد بد مي‌شود. خيلي تلخي‌ها در جاي خودش شيرين است. جا به جا كه مي‌شود اين است كه خيلي تلخي‌ها به دست خودمان است. سيگار كشيده تنگي نفس گرفته. خواب آلود پشت فرمان نشسته تصادف كرده. درس نخوانده رفوزه شده. در انتخاب همسر فقط شكل دختر را ديده. فكر نكرده دختر اخلاقش چيست. ناني كه پدر به دختر داده حلال بوده يا حرام فقط دنبال شكل بوده. حالا بدبخت شده. يك سري روي حوض نرده نگذاشتند بچه‌اش افتاده خفه شده رفيق بد گرفته معتاد شده. پس ببينيد بعضي بدبختي‌ها مقصر اصلي خودمان هستيم. درس نخوانده رفيق بد گرفته همسر بد گرفته پس جايش كه عوض شد بد مي‌شود.
در جايگاه خودش خيلي خوب است. يك سري بدبختي‌ها هم هست كه خداوند پيش مي‌آورد. بحث امروز من مال آنجاست كه دست ما نيست دست خداوند است يعني ما تقصير نداريم اما خدا يك حادثه پيش مي‌آورد كه ما هم مقصر هستيم بابا درس خوانده بودم بازيگوش نبودم درس خواندم حواسم جمع بود. ولي نمي‌دانم سر امتحان همه چيز يادم رفت. آنجايي كه حوادث را خداوند پيش مي‌آورد مي‌گوييم آنجا اين كار را كرد كه بحث امروز من اين است پس آنجايي كه مقصر خودت هستي به گردن خدا نيانداز آنجايي كه جايش عوض مي‌شود بد مي‌شود و گردن خدا نيانداز آن تلخي‌ها كه مقدرات الهي پيش مي‌آورد. آنها چرا؟ ده تا جواب من دارم.
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» انسان فقط جسم نيست. انسان جسم و روح است. همانطور كه بدن را گاهي سنگ پا مي‌زني چركش برود ليف مي‌كشي، چركش برود. آب داغ مشت مال. گاهي وقت‌ها عمليات نظامي، رزمي بدنت را به تكاپو مي‌اندازي. گاهي هم بدن شما اذيت مي‌شود وزنه بلند مي‌كني، مي‌دوي بي‌خودي. همانطور كه بدنت را به دردسر مي‌اندازي تا ساخته بشود بدن سازي مي‌كني. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» پاك سازي روح است «يَتَضَرَّعُونَ» تضرع و گريه.
3- حكمت بعضي از كارهاي خدا
اگر انسان بفهمد كه چيزي نيست. تو فكر كردي خيلي خوش استعدادي خدا حافظه‌ات را مي‌گيرد. مي‌گويي خدا دستم به دامنت چون آدم مي‌گويد من. مي‌خواهد منيت شما بشكند. بگويد خدا. انشاء الله تا ديگر به مطالعه و كامپيوتر تكيه نكني تا ديگر نگويي بابايم پول دارد. بعضي اين راه‌هاي مقدماتي كه ما چيديم، خدا به هم مي‌ريزد تا دل ما را از اين مقدمات بگيرد و به خودش وصل كند. اين وصل به خداي ارزش است، وصل به خدا يك ارزش است.
4- شكوفايي استعدادها
مسأله ديگر شكوفايي استعدادهاست شكوفايي استعدادها گاهي سختي‌ها تلخي‌ها پيش مي‌آيد تا آدم به جنب و جوش بيافتد.
براي دفاع از خودش يعني اگر مرض نبود داروسازي هم نبود اگر تاريكي نبود اديسون و اختراع برق نبود اگر زلزله نبود. فكر مهندسي كه خانه‌هاي ضد زلزله درست كند نبود. اگر سرما نبود گرما سازي نبود اگر گرما نبود سرما سازي نبود كولر و يخچال نبود فشارها و تلخي‌ها آدم را به دست و پا مي‌اندازد. اختراع و ابتكار و استعداد راه مي‌افتد.
5- دريافت پاداش
دريافت پاداش اگر كسي را بيرون از وقت اداري اضافه نگه‌شان دارند مدير اداره مي‌بيند كه اين عيال وار است مشكل است حقوقش كم است مي‌گويد حالا دو ساعت اضافه كار وايستا يك مأموريتي به او مي‌دهند دو ساعت اضافه كار به او مي‌دهند يا يك سرباز مي‌آيد پهلوي سرگرد مي‌گويد خواهرم مي‌خواهند عروس بشود. شما يك هفته به من مرخصي بدهيد. سرگرد نگاهي به سرباز مي‌اندازد و مي‌گويد خيلي خوب يك هفته به تو مرخصي مي‌دهم ولي اين هفته‌اي كه هستي بايد شب‌ها تا صبح هر روز پست بدهي يعني يك هفته دوبله كار بكن براي اين كه مي‌خواهم هفته بعد يك مرخصي اضافه‌ بروي گاهي يك كسي را اضافه كار به او مي‌دهند براي اين كه مي‌خواهند پاداش اضافه به او بدهند.
6- قدرداني از نعمت‌ها
قدرداني از نعمت‌ها. گاهي اوقات خدا مي‌گيرد تا بدانيم داريم چون آدم اگر نعمت هايش يكنواخت باشد. خوابش مي‌برد مي‌گويند خيابان‌ها كه صاف است بيشتر خوابش مي‌برد توي گردنه راننده خوابش نمي‌برد يعني زندگي يكنواخت خواب آور است مثلاً شما تا حالا گفتيد «الْحَمْدُ لِلَّهِ» پلكم تكان مي‌خورد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» نمي‌خواهد چون از اول عمر تا آخر عمر اين پلك تكان مي‌خورد حالا اگر اين فنرش پاره شود و بيفتد روي چشمت چشم‌هاي من را ببينيد اگر اين فنرش پاره شد بيفتد پايين آن وقت هر وقت شما را ببينم بايد همچين كنم.
احوال شما خوب است كي تشريف آورديد يك چاي ميل بكنيد چرا تشريف مي‌بريد تشريف داشته باشيد. يعني اگر فنر پلك شما پاره شود شما بيچاره مي‌شويد يعني يك دو تا فنر بايد پاره بشود كه مردم بفهمند كه فنر پلك هم يكي از نعمت‌ها بود ما تا حالا قدرش را نداشتيم. خيلي از نعمت‌ها را تا خدا نگيرد آدم متوجه نمي‌شود. عجب اين هم يك نعمتي است حوادث تلخ باعث مي‌شود كه آدم قدر حوادث شيرين را بداند يعني وقتي شما روزه گرفتي افطاري برايت خوشمزه است چون يك مدتي گرسنگي كشيده‌اي.
يكي از نعمت‌هاي خدا اين است كه يك چيزهايي يك محروميت‌هايي باعث مي‌شود كه يك چيزهايي لذيذ بشود همين روزه و لذا حالا كه اين‌ها را مي‌دانيم حتماً چشيده‌ايد حديث داريم كه آدم روزه‌دار دو تا كيف دارد يكي وقتي كه مي‌خواهد افطار كند افطاري كه مي‌كند چون يك خورده گرسنه شده مزه افطاري از مزه نهارهايي كه در طول سال خورده شيرين‌تر است. افطاري براي روزه دار شيرين‌تر از نهار هر روزه‌اش است و عيد فطر كه مي‌روند نماز عيد بخوانند وقتي دارد مي‌رود كيف مي‌كند نماز عيد فطر هم با باقي نمازها برايش يعني يك شيريني در نماز هست.
7- رشد و تعالي انسان
يك سري محروميت‌ها رمز يك شيريني‌هاست. قدرداني از نعمت‌ها پنجم آزمايش گاهي تلخي‌ها آزمايش است. در قرآن حدود 20 مرتبه فرموده ما همه را آزمايش مي‌كنيم وسيله آزمايش هم خير است هم شر. «بِالشَّرِّ وَ الْخَيْر». گاهي شرها وسيله آزمايش است گاهي خيرها، گاهي پول مي‌دهند آزمايشت مي‌كنند. گاهي پول مي‌گيرند آزمايشت مي‌كنند و ما هم بايد مثل كارمند‌هاي بانك باشيم. كارمندهاي بانك يك روز در اين باجه بانك مي‌ايستند پول مي‌گيرند هيچ خوشي نمي‌كند. فردا در باجه ديگر پول مي‌دهد سكته نمي‌كند. آن روزي كه مي‌گيرد شاد نيست. آن روزي كه مي‌دهد سكته‌ نمي‌كند. قرآن مي‌گويد مثل كارمند بانك باشيد «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حديد/23) يك جوري باشيد كه دادند مست نشويد گرفتند سكته نكنيد آزمايش است. بايد ظرفيت چك شود. الآن متأسفانه بعضي از جوان‌هاي ما با اينكه تحصيلاتشان بالاست ولي ظرفيتشان كم است آن مي‌زند توي دستش چي شد چي شد مگر سعادت هميني است كه تو فكر مي‌كردي بالاتر فكر كن انسان يك خورده ديدش بزرگ باشد. روي مسايل جزيي نه قهر مي‌كند نه اعصابش خود مي‌شود نه سيگار مي‌كشد نه قيض مي‌كند نه داد مي‌زند. لاستيك‌هاي تراكتور چون بزرگ است از موج رد مي‌شود ولي لاستيك دوچرخه چون باريك است تاب برمي‌دارد.
مي گويد روحتان مثل لاستيك تراكتور باشد روده‌هاي تنگ هسته بزرگ تويش گير مي‌كند.
زينب كبري غروب عاشورا آمد بدن امام حسين را ديد گفت: «ربنا تقبل من هذا القليل»
اين قليل را بپذير. امام حسين كم است. بله وقتي خدا بزرگ شد امام حسين هم كم است. چون روح زينب اينقدر بزرگ است يعني وقتي كلاس بزرگ است تاجرها به يك ميلون مي‌گويند يك تومان. خدا چقدر بزرگ است مي‌گويند چهار تومان اين چهار ميليون تومان است‌. يعني پول اينقدر زياد است كه به يك ميليون مي‌گويند يك تومان زينب كبري به قدري معرفت دارد. عارف است كه مي‌گويد همه هم شهيد شديم شديم، زير بار يزيد نبايد برويم زير اسب مي‌رويم زير بار زور نمي‌رويم. روح بزرگ است.
جلوگيري از غرور و تكبير. آدم فكر مي‌كند كه همه مردم دوستش دارند، صحنه‌اي پيش مي‌آيد آدم مي‌گويد اَه همه ولت كردند.
رفته بوديم مكه هوا داغ بود. فاصله آنجا كه خيمه‌ها بود تا آنجايي كه بايد سنگ بزنيم به شيطان چند كيلومتري بود. آسفالت داغ بود من دمپايي پا كرده بودم. بندش پاره شد دكان كه نيست آسفالت داغ هي مي‌پرم بالا. هي همچنان كردم كاروان‌ها كه سلام آقاي قرائتي هي مي‌گفتند ما را هي ببوس يك دمپايي به ما ندادند يعني گاهي خوب است آدم بفهمد سلام درست است «صبحكم الله» درست است قربان شما مخلص شما حال شما چطور است؟ همه را مي‌گويند ولي دمپايي را نمي‌دهند.
البته حق هم با آنهاست خوب بدهد خودش مي‌سوزد من هم نبايد بگيرم امام صادق بند كفشش پاره شد، دويدند كفش بياورند. فرمود آقا بند كفش من پاره شده جرا شما برهنه برويد. بايد آدم فكر بكند كه توي شلوغي يك جاي كوچكي است يك ميليون دو ميليون مي‌خواهند سنگ بياندازند. سخت ترين كارهاي مكه همان جا است كه توي جاي تنگ آدم مي‌خواهد سنگ بياندازد به شيطان هفت تا سنگ كوچولو قد پسته بايد بياندازي من يكي از سنگ‌هايم نخورد يك سنگ باقي آوردم داشتم خفه مي‌شدم گفتم آقا يك سنگ به من بدهيد من قرأتي تلويزيون هستم.
آي آقا چقدر شيرين بود آقا حالمان به هم خورد. شش تا سنگ انداختيم يكي را نتوانستيم بياندازيم، آمديم بيرون افتاديم. آب يخ دادند حال آمديم دو مرتبه رفتيم يعني خيلي خوب است اينها يعني گاهي آدم حساب كند وقتي بي پولي هيچ كس به فريادت نمي‌رسد يك وقت انسان به يك سنجاقي گير مي‌كند. الآن كه من نشسته‌ام مي‌دانيد بند به چي هستم بند به يك پشه آقاي قرأتي بله پشه مي‌آيد دماغم را مي‌گزد باد مي‌كند خودم با دماغ كلفت ديگر پشت دوربين نمي‌روم. درس‌هايي از قرآن با سابقه 21 سال به خاطر پشه تعطيل شد. وزنه بردارها مي‌دانيد بند به چي هستند يك پوست خيار پايشان را بگذارند روي يك پوست خيار از پشت مي‌افتند قطع نخاعي مي‌شوند. ويلچر بياور.
8- دل كندن از خيلي چيزها
انسان بايد بفهمد كه چقدر پوك است. ممكن است حافظه‌اش را از دست بدهد. فايده تلخي‌ها: 1- گريه و تضرع 2- شكوفايي استعدادها… اينها براي اين است كه آدم دل بكند. بعضي وقت‌ها انسان به يك چيزي چسبيده دل نمي‌كند. يك حادثه‌اي رخ مي‌دهد دل مي‌كند مي‌گويد آقا ولش كن اصلاً من ديگر دل كندم. چند تا روايت هم دارد.
«لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» (انعام/42) حديث داريم سختي‌ها را پيش مي‌آوريم هركه مي‌خواهد توبه كند. بلاها را به آدم‌هاي خوب مي‌دهيم.
هركس در اين درگه مقرب‌تر است *** دام بلا بيشترش مي‌دهند
چون اين آقا مي‌خواهد هفته ديگر برود عروسي خواهرش يك هفته كارش را سنگين‌تر مي‌كنند حديث است امام على(ع): «وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِم» (نهج‏البلاغه/خطبه 192) ما اين را بدبختش كرديم تا بادش خالي شود بهره گيري از نعمت‌هايي كه در درون تلخي‌ها است توي تلخي‌ها يك نعمت‌هايي هم هست مثنوي يك شعري يك قصه‌اي دارد مي‌گويد:
يك كسي زير درخت خوابيده بود دهانش باز بود خرخر مي‌كرد. مارمولك رفت توي معده‌اش. اين آقا ديد اين مار توي دهنش رفت. آن هم خواب است. اين هم بلند شد و يك چوب زد و اين را از خواب بيدار كرد و يك خرده زردآلو و سيب ترشيده به او داد. گفت بايد بخوري. هي زد گفت بايد بخوري. بعد گفت بايد بدوي با چوب اين را دواندش خوب ميوه ترشيده بود و دويد حالش بهم خورد. ميوه را برگرداند وقتي برگرداند آن مار هم برگشت. گفت ببخشيد من معذرت مي‌خواهم. خداحافظ من مأموريتم همين بود. چون تو يك مارمولك توي معده‌ات بود اگر اين غذا را نمي‌خوردي و نمي‌دويدي و برنمي‌گرداندي آن مارمولك ممكن بود برايت دردسر درست كند.
9- تصفيه شدن روح
يعني گاهي وقت‌ها آدم را همچين مي‌كنند تا آن سم‌هاي درون… حديث بخوانيم داريم كه از امام حسن عسکری(ع) روایت شده: «مَا مِنْ بَلِيَّةٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا نِعْمَةٌ تُحِيطُ بِهَا» (تحف‏العقول/ص‏489) هيچ بلايي نيست… بلاها و سختي‌ها در درونش يك نعمت هست يعني وسط سختي‌ها يك شيريني هست به ما آمادگي براي مديريت سختي را مي‌چشانند تا فردا مدير كنند پيغمبر چرا بايد يتيم باشد مي‌گويد بايد پيغمبر يتيم باشد براي اين كه خدا بتواند به او بگويد «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‏» (ضحى/6) يادت رفت خودت هم يتيم بودي پس حالا كه مدير جامعه شده‌اي «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ» (ضحى/9) يادت رفت خودت هم بي پول بودي «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى» ‏(ضحى/8) فقير بودي ما به تو پول داديم پي «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحى/10).
الان يك فقير آمد ردش نكني يعني گاهي سختي‌ها را آدم مي‌چشد تا فردا كه رئيس و مسئول شد مزه سختي‌ها را چشيده باشد گاهي هم كفاره گناهان است حديث داريم كه امام صادق(ع) فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ تَمْحِيصَ ذُنُوبِ شِيعَتِنَا فِي الدُّنْيَا بِمِحْنَتِهِمْ» (تفسيرالامام‏العسكري/ص‏22) خدا را شكر نه خداوند تلخي بوجود آورده تا با اين تلخي‌ها گناهان انسان ريخته شود گاهي انسان يك خلافي كرده يك حادثه‌اي رخ مي‌دهد آن تلخي باعث گناهانش حتي بچه كوچولو هم مريض مي‌شود پدر و مادرش غصه مي‌خورند حديث داريم همين كه پدر و مادر براي مرض بچه‌اش غصه خوردند اين غصه‌ها كه مي‌خورند باعث ريخته شدن گناهان مي‌شود.
من اين را قبلاً گفتم داروين رشته پزشكي رد شد. در دانشگاه رشته علوم آخوندي رفت كشيش در رشته آخوندي هم رد شد. رفت در رشته علوم طبي رد شد. داروين يعني گاهي وقت‌ها دو تا شكست مي‌خوري ولي اين دو تا شكست مقدمه يك استعداد ديگر است ناپلئون مي‌گويد در چهارده عمليات نظامي شكست خوردم اما آن چهارده تا شكست مقدمه شد كه در عمليات پانزدهم پيروز شوم.
گاهي يك خانم در كنكور رد مي‌شود اما همين باعث مي‌شود كه در خياطي استاد بشود هيچ اشكالي هم ندارد. به بنده مي‌گويند آخوند موفق در حالي كه بنده طلبه‌اي بود و دهي منبر رفتم. ايام عاشورا چون روضه بلد نبودم بخوانم از ده بيرونم كردند. يعني مني كه فكر مي‌كنم آخوند خوبي هستم آخوندي هستم كه از ده بيرونم كردند ولي آمدم توي معلمي موفق شدم. گاهي انسان يك جا ضربه‌اي مي‌خورد ولي دنبال مي‌گيرد استعدادش در يك جاي ديگر شكوفا مي‌شود هيچ كس نگويد خدا چرا به او داد به او نداد خدا حكيم است و همه ما را دوست دارد گاهي ضربه‌ها يك دلايلي دارد ما بايد تسليم خدا باشيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2690

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.