تداوم نیکی های رمضان در طول سال

1- ارزش کارها، به استمرار و استقامت
2- تلاش برای رفع مشکلات مساجد
3- جایگاه خادمان مساجد در قرآن
4- هجرت برای تبلیغ دین در طول سال
5- بدون توقع تشکر
6- برنامه ریزی برای رونق مساجد در طول سال
7- نزول رحمت الهی در صورت عمل به دستورات دینی

موضوع: تداوم نیکی های رمضان در طول سال
تاريخ پخش: 14/04/95

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

خوب در ماه رمضان را دارند می‌بندند، یک مقداری راجع به خداحافظی با ماه رمضان و وظایف روزهای آخر ماه رمضان و بعد از ماه رمضان تذکراتی از قرآن و روایات برایتان بگویم.
1- ارزش کارها، به استمرار و استقامت
اول اینکه ارزش هر کار به تداوم آن است. قرآن می‌گوید: الله گفتن مهم است، خیلی‌ها الله می‌گویند، ولی وقتی گیر می‌کنند الله می‌گویند. وقتی راحت می‌شوند یادشان می‌رود. «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ…» قاری: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ،  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏،فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ» (عنکبوت/65) وقتی این‌ها سوار کشتی می‌شوند، می‌بینند موج آمد و خطر غرق شدن است، «دَعَوُا اللَّهَ» یا الله می‌گویند. «فَلَمَّا نَجَّاهُمْ» یادشان می‌رود. قرآن می‌گوید: خوب کسی است که هم حرف حق بزند و هم پایش بایستد. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ…» قاری: «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة» (فصلت/30) «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ…» یعنی گفتند: خدا! پروردگار ما خداست. ولی «ثُمَّ اسْتَقامُوا» ماه رمضان اگر بنا باشد که انسان یک ماه به مسجد بیاید، یک ماه قرآن بخواند،‌ یک ماه سحر بیداری کند. این مثل ظرف یک بار مصرف است، منتهی این یک ماه مصرف است. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» ما باید رابطه‌مان را با مسجد تقویت کنیم، حفظ کنیم.
یک چیزی برایتان بگویم، شما این مذاکرات ایران را با آمریکا و اروپا دیده‌اید. دنیا ما را دوست ندارند. هشت سال هم که بمباران شدیم، دنیا هیچ غلطی نکرد. ما دشمن داریم. در این هشت سال بالای نود و پنج درصد جوان‌های ما که به جبهه رفتند، جوان‌هایی بودند که از مسجد رفتند. یعنی اگر رابطه‌ی ما با مسجد سفت باشد، خطری برای کشور پیش بیاید، بچه‌های مسجد می‌روند و شهید می‌شوند. حدیثی داریم که هر کس به مسجد برود به هشت چیز می‌رسد. که هم یک وظیفه‌ی سختی برای پیشنماز معین می‌کند و هم برای پس نماز. می‌گوید: هر کس که به مسجد برود، به هشت چیز باید برسید، یکی از آن «عِلْماً مُسْتَطْرَفاً» (تهذيب‏الأحكام/ ج3/ ص248) «مُسْتَطْرَفاً» یعنی علم تازه. اخبار دست اول می‌خواهید در مسجد است. ممکن است رادیو تلویزیون هم اخبار بگوید، روزنامه‌ها و سایت و اینترنت هم اخبار داشته باشند، ولی اخبار از زبان یک فرد عادل شنیدن فرق می‌کند تا از زبان یک فرد عادی! علم جدید!
2- تلاش برای رفع مشکلات مساجد
مسجدهای ما چند تا مشکل دارد باید حل بشود. بسیاری از مسجدها زن‌ها را طبقه‌ی بالا می‌فرستند. با اینکه زن‌ها چهار مشکل دارند که مردها ندارند. زن‌ها ویار دارند،‌ مردها که ویار ندارند. زن‌ها حامله هستند، مردها که حامله نیستند. زن‌ها بچه‌ی نوزاد بغلشان است، مردها که بچه‌ی نوزاد بغلشان نیست. درد پا هم در زن‌ها کمتر از مردها نیست. به چه دلیل در مسجدها مردها پایین می‌آیند و زن‌ها بالا می‌روند. لااقل قسمتی از مسجد را یک پرده بکشند، زن‌هایی که دردپا دارند. ظلم است. مسجد محل عدالت است، نه محل ظلم! این عیب مسجد است. بروید و حل کنید. یکی از کارهایی که در مسجد می‌شود و حیف است نباید بشود، این است که هیأت امنا آدم‌های خوبی هستند، خیلی‌هایشان آدم‌های محترم، خانواده‌ی شهید، متدین، باسابقه، و همه کمالاتی ممکن است داشته باشند، اما نسل نو در هیأت امنا خیلی کم است. در هیأت امنا نسل نو نیست. من معلم قرآن هستم، یک آیه را یادگاری می‌گویم بروید و در شهرها و در مسجدها بگویید. قرآن به ابراهیم صدساله و ابراهیم سیزده ساله، یک پسر سیزده ساله، یک پدر صد ساله، می‌گوید: با هم باید مسجد را اداره کنید. «طَهِّرا بَيْتِيَ» قاری: «أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود» (بقره/125)  «طَهِّر» یعنی تو تنهایی تطهیر کن، «طَهِّرا» یعنی با هم. ابراهیم صد ساله، اسماعیل سیزده ساله، با هم مسجد را تطهیر کنید. در مسجد حضور و غیاب است. در مسجد کمک به فقرا است. در مسجد اعتماد به عادل است. مسجد دوای افسردگی است. یک آدم غریب اگر اهل مسجد باشد، انگار در وطنش هست. یک آدمی که در وطنش است، اگر بچه‌ی مسجد نباشد، انگار در محله‌ی غریب است. یک بار دیگر می‌گویم. غریبی که اهل مسجد باشد، انگار در وطنش است. چون هر صبح، ظهر و شب می‌رود و مردم را می‌بیند. با او سلام علیک می‌کند، با او حرف می‌زند، می‌گوید و می‌شنود. غریب مسجدی انگار وطنش است. اهل وطنی که اهل مسجد نباشد، انگار غریب است. مسجد محل وحدت، محل نشاط، محل مساوات است. البته بعضی مسجدها ضعف‌هایی هم دارند.
3- جایگاه خادمان مساجد در قرآن
بد نیست، که اینجا که آمدیم، این را هم بگویم. خادم مسجد در قرآن چه کسانی هستند؟ در قرآن چهار خادم برای مسجد تعیین شده است. دو موردش را شنیدید، ابراهیم و اسماعیل، یکی هم حضرت زکریا، خادم مسجد الاقصی بود، یکی هم حضرت مریم مادر حضرت عیسی خادم بود. مردش که بود؟ پیغمبر ابراهیم، اسماعیل، زکریا، هر سه مورد پیغمبر هستند. زنش چه کسی است؟ حضرت مریم که صدیقه است. خادم مسجد باید این‌ها باشند. الان خادمین مسجد چه کسانی هستند؟ بسیاری از آن‌ها بندگان خدا پیر هستند، مریض هستند، بعضی ممکن است سوادشان خیلی ضعیف باشد. خادم مسجد حضرت ابراهیم بود الان خادم مسجد چه کسی است؟ در این‌ها باید تحول پیدا شود. بعد از سی و چند سال باید تمام خادم‌های سالمند بازنشسته شوند، اوقاف حقوقشان را بدهد. مجلس یک مصوبه بگذراند، این خادم‌های پیر بازنشسته شوند. خادم مسجد باید آدم نو باشد. سه تا هم شرط داشته باشد. یک مؤذن باشد که اذان ما پلاستیکی نباشد. الان اذان‌های ما پلاستیکی است. رادیو را در مسجد روشن می‌کنند و صدای رادیو را پشت بلندگوی مسجد می‌گذارند. یعنی از پلاستیک به پلاستیک است. آدم به آدم نیست. اینکه می‌گویند اذان ثواب دارد، برای اذان حلقومی است، نه اذان پلاستیکی. اگر همه‌ی کامپیوترها هم سر ظهر اذان بگویند، یک ذره ثواب ندارد. ثواب برای اذان حلقومی است. اگر آدم آهنی، اسمش را چه می‌گویند؟ اگر ربات نماز بخواند، ثوابی ندارد. کوکش می‌کنی برایت نماز می‌خواند. اذان پلاستیکی همه‌ی آجرهای کشور با کامپیوتر ظهر اذان بگویند، ثواب ندارد. اذان باید، مؤذن داشته باشد. خادم باید خوش صدا باشد و بتواند اذان بگوید. معلم قرآن هم باشد که بچه‌های محل را پنج تا پنج تا ده تا ده تا بیاورد و کلاس قرآن بگذارد. خادم مسجد طوری باشد که زندگی‌اش محترمانه اداره شود.
رابطه‌مان را با مسجد قطع نکنیم. رابطه‌مان را با آخوندها قطع نکنیم. من اینجا یک جمله به روحانیون و همکارهای عزیزم می‌گویم. باید روستاهایی که روحانی ندارد… یک چیزی را مقام معظم رهبری فرمود، چون حرف ایشان من می‌گویم. سه چهار هزار روحانی ما در نیروی انتظامی و ارتش و سپاه و بسیج و وزارت دفاع، چند صد تا هم در وزارت جهاد کشاورزی داریم. چندهزار روحانی در ادارات هستند. هر روحانی یک روستایی را لااقل شب‌های جمعه برود، شب جمعه برود مسجد روستایی که خاموش است، برقش روشن شود. یک اذانی، یک نماز جماعتی، دو تا مسأله گفته شود، یک حدیثی خوانده شود. با همان ماشین اداره هم برود. این کار باید بشود. بایدهایی است که من در آخر رمضان باید بگویم. به چه دلیل یک کلانتری، عقیدتی به چه دلیل کلانتری که چند تا سرباز و افسر دارد، پیشنماز دارد، ولو برای چهل و پنجاه نفر، بغل کلانتری مدرسه است، سیصد محصل دارد، پیشنماز ندارد. کجای این عدالت است؟ هر روحانی در هر اداره و وزارت‌خانه‌ای و سازمانی نماز می‌خواند… من این را که می‌گویم به عنوان مسئول می‌گویم. می‌خواهم شما هم بشنوید و دنبال کنید. کجا من جمعیت چندهزار نفری پیدا کنم؟ هر روحانی در هر اداره و وزارتخانه و سازمان و پادگانی نماز بخواند، آن دبیرستان بغلش هم برای آن نسل نو نماز بخواند. هزار تا قاضی با کم و زیادش داریم. هر قاضی لااقل هفته‌ای یک بار برود در دبیرستانی که پشت دادگستری است. این کارها باید بشود. رابطه با روحانیت!
4- هجرت برای تبلیغ دین در طول سال
بر روحانیون هجرت واجب است. یک آیه در قرآن داریم که اگر کسی ایمان دارد ولی هجرت نمی‌کند، ذره‌ای دوستش نداشته باشید، هیچ پستی هم به او ندهید. چون تکان نمی‌خورد. دائم می‌گوید جوار قبر امیرالمؤمنین نجف اشرف، جوار قبر مطهر حضرت رضا، جوار حضرت معصومه، این جوار جوار جواب قیامت نیست. اگر یک منطقه‌ای آخوند ندارد، هجرت واجب است. قرآن می‌گوید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ…» قاری: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا» (انفال/72) ببخشید کلمه به کلمه بخوانید که من کلمه به کلمه معنا کنم. «الَّذِينَ آمَنُوا» کسانی که ایمان دارند، وَ لَمْ يُهاجِرُوا ولی از شهرشان تکان نمی‌خورند. «ما لَكُمْ» حق ندارید «مِنْ وَلايَتِهِمْ» ذره‌ای این را دوست داشته باشید، یا ذره‌ای پست به او بدهید. «مِنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا» مگر اینکه هجرت کند. مگر می‌شود؟ یک کسی یک جایی جا خوش کرده است و تکان نمی‌خورد. مثل دکترهایی که همه یک جا جمع می‌شوند و در روستا دکتر نیست. هجرت واجب است. تمام یقه‌ها را روز قیامت می‌گیرند. چرا چنین کردید، چرا چنین کردید؟ یکی از گناهان این است که در دنیا یقه‌ی ما را می‌گیرند. لحظه‌ی مرگ فرشته‌ها می‌آیند جان را بگیرند. از طرفی که می‌خواهد بمیرد می‌گوید: کلمه به کلمه بخوانید «فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ…» (نساء/97) قاری: «فِيمَ كُنْتُمْ» چه کاره هستید شما؟ من عزراییل هستم آمده‌ام جان تو را بگیرم. تو چه کاره بودی؟ «قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ» می‌گوید ما مستضعف بودیم، طبقه‌ی دوازده بودیم. می‌گوید: خوب طبقه‌ی دوازده بودی، چرا تکان نخوردی؟ بلند می‌شدی و جای دیگر می‌رفتی. «قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً» زمین خدا بزرگ نبود؟ «فَتُهاجِرُوا فِيها» باید هجرت کنی. روی میخ نشسته‌ای می‌گویی: آخ!!! خوب بلندشو و آن طرف بنشین.
چطور بعضی کاسب‌ها وقتی می‌بینند در بازار درآمدی ندارند، چهارشنبه بازار، سه شنبه بازار، جمعه بازار راه می‌اندازند؟ اصلاً بلند می‌شوند و جنسشان را در ماشین می‌کنند و در خیابان‌ها تاب می‌خورند. در هر خیابان هم یک طور صدا می‌زنند. محله پولدارها که می‌رسند، می‌گویند: تلویزیون رنگی، قالی دستباف می‌خریم. محله‌ی فقرا که رسیدند می‌گویند: نان خشک، نمد پاره می‌خریم. چطور فروشنده‌ها وقتی دیدند یک جا ثابت هستند، کارشان نمی‌گیرد، با وانت تاب می‌خورند. از بادمجان و کدو گرفته، مردم را از خواب بیدار می‌کنند. ما باید هجرت کنیم. اگر یکی از استان‌ها… منتهی حالا می‌دانم کدام استان را می‌گویم، اما چون تلویزیون پخش می‌شود، اسمش را نمی‌برم، آبروریزی است. امام جمعه‌ی استانی می‌گفت: ما سیصد تا روحانی داریم، سیصد تا روستا داریم، آخوند ندارد. از طرفی هم ما سیصد روحانی داریم که در قم درس می‌خوانند. البته طلبه هم حق دارد در قم بماند که درس بخواند. چون اگر بلند شوند و در روستاها بروند، دیگر فردا یک مطهری هم در حوزه پیدا نمی‌شود. ما صدها اسلام شناس می‌خواهیم. منتهی می‌شود به من بگویند: قرائتی! تو بچه‌ی کاشان هستی، پنج روز از عمرت را در یکی از این روستاها برو. پنج روز! دو روز برو! هجرت واجب است. تناوبی لااقل باشد. هفته‌ی اول من بروم، هفته‌ی دوم او برود، باید حوزه‌ها یک برنامه‌ریزی کنند، طلبه‌های هر استانی، مناطق پرجمعیتی که مسجدش چراغش خاموش است، تبلیغ مگر برای ماه رمضان است؟ «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ» قاری: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْن‏» (احزاب/39) کسانی که «يُبَلِّغُونَ» یعنی اهل تبلیغ هستند. ننوشته است که «يُبَلِّغُونَ فِی شَهرِ رَمَضان» نگفته است که «يُبَلِّغُونَ فِی شَهرِ محرم و صفر» هجرت همیشه هست. تبلیغ همیشه هست. منتهی خوب مردم محرم و ماه رمضان و صفر استقبال مردم بیش‌تر است. اما این معنایش این نیست که در طول سال نباشد. البته در قم و بعضی استان‌های دیگر به لطف خدا برای مسأله‌ی هجرت دفتری درست شده است، الان چند هزار طلبه‌های خوب هم به مناطق مختلف هجرت کرده‌اند. ولی کم است. الان که من خدمت شما نشسته‌ام، هزاران روستای بی‌روحانی دارم. وظیفه‌ی روحانیون هجرت است. ماه رمضان فقط برای هجرت نیست، در طول سال باید هجرت کرد. تبلیغ مخصوص رمضان نیست.
5- بدون توقع تشکر
هجرت دعوت نمی‌خواهد. آقا کسی از ما دعوت نکرده است. لازم نیست که دعوت کنند. تو برو دعوت کن. مگر فرعون از موسی دعوت کرده بود. خدا به فرعون تو بلند شو و برو. «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْن‏» قاری: «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» (طه/24) تو بلند شو و به سراغ فرعون برو، فرعون ممکن است دعوت نکند. اصلاً ممکن است به تو بی‌مهری هم بکند. در مقام بی‌مهری شما کاری… آقا من رفتیم اعتنا نکردند. اصلاً بزنم به سیم آخر، ممکن است یک تکه نان هم به شما ندهند. ولی شما نباید دست از خدمت بردارید. دو تا پیغمبر موسی و خضر وارد یک روستا شدند، گرسنه بودند. «اسْتَطْعَما أَهْلَها» قاری: «اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما» (کهف/77) «اسْتَطْعَما» یعنی دو تا پیغمبر گرسنه به مردم گفتند: یک تکه نان به ما بدهید بخوریم. «فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما» یعنی از ضیافت ابا کردند. یعنی یک تکه نان به دو تا پیغمبر ندادند. دو تا پیغمبر یکی موسی و یکی خضر! با اینکه این‌ها مردم به اینها اینقدر بی‌اعتنا و بی‌مهر بودند، داشتند می‌رفتند، دیدند یک دیواری است که خراب می‌شود. «فَوَجَدا فِيها…» قاری: «فَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَه‏» (کهف/77) کم کم بخوان که من… قاری: «فَوَجَدا فِيها جِداراً» یک دیوار دیدند. قاری: «يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ» داشت خراب می‌شد. قاری: «فَأَقامَه‏» بلند شد و بنایی کرد. موسی عصبانی شد، گفت: آقا! موسی نسبت به خضر عصبانی شد، گفت: بابا یک تکه نان به ما ندادند، این مردم پست بی‌معرفت، البته پست و بی‌معرفت را او نگفت! این مردم پست و بی‌معرفت، که بی‌مهری می‌کنند، یک تکه نان به پیغمبر نمی‌دهند، بنایی مفت؟ لااقل تأمین اعتبار کن. یک بودجه‌ای و یک نانی به ما بده. «قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً» (کهف/77) اگر می‌خواهی اجر بگیر، بگو آقا یک پولی بده، من بنایی می‌کنم. بروید نان بیاورید من بخورم، دیوارتان را هم می‌سازم. کارگری می‌کنم. در عین حال خضر دیوار خرابه را با شکم گرسنه ساخت. این یعنی چه؟ یعنی گاهی بی‌مهری هم می‌کنند. نباید بگوییم که مردم اعتنا نکردند. گاهی مردم یک توقعی دارند، آدم که به توقعشان گوش نمی‌دهد، این‌ها حال‌گیری می‌کنند. می‌گویند حالا که حال ما را گرفتی، ما هم حال شما را می‌گیریم.
یک وقتی انجمن اسلامی یک جایی آمد که من را به روستا ببرد، گفتم: چه دلیلی دارد؟ گفت: تو بیا آنجا من می‌گویم آقای قرائتی که در روستای ماست، بالاخره مردم را جمع می‌کنیم و یک کاری می‌کنیم. گفتم: من اهل آبادی و اینها نیستم. آبادی را به شورای شهر و روستا بگویید. به نماینده مجلس بگویید. من معلم قرآن هستم. گفت: نه شما بیایید. بالاخره ما را برد. آنجا هم در دروازه یک گوسفند پیش پای ما کشت و یک پذیرایی از ما کرد. ولی دید که ما دنبال هدف او نیستیم و دنبال کار خودم هستم. وقتی تهران آمدم، نامه داد که ببخش پول این گوسفند را بده.
منتظر دعوت نباشیم، منتظر مهر هم نباشید. ممکن است بی‌مهری کنند، شما کار خودت را بکن. روحانیون منتظر دعوت نباشند، وظیفه ماست. اصلاً ما به دهاتی‌ها بدهکار هستیم. بنده‌ی حجت الاسلام عمامه‌ای دارم که از پنبه برای کشاورز است، کفش من هم چرم است، پوست گاو و دامداری هم برای کشاورز است. در شکم من هم، گندم و گوشت و سبزی و میوه کشاورز است. یعنی مخ بالا، شکم، کفش همه به روستایی بدهکار هستند. یک برنامه‌ریزی باید بکنیم چون تبلیغ فقط برای ماه رمضان نیست. این برای ماه رمضان و همکارهای عزیزمان. یک برنامه‌ریزی کنید.
6- برنامه ریزی برای رونق مساجد در طول سال
جمله‌ی امام را هم برای شما بخوانم. چون از بس که خوانده‌ام، حفظ شده‌ام. روحانیونی که در نهادها و سازمان‌های دولتی مشغول هستند، شب‌های جمعه از امکانات همان اداره استفاه کنند، به روستای نزدیکی که روحانی ندارد، بروند. در مسجد باز باشد، چراغ روشن باشد، نماز و تبلیغی انجام بدهند. این پیام آقاست به تمام آخوندهایی که در همه نهادها هستند. حالا در نهاد دانشگاه‌ها، نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، در جهاد، در نیروی انتظامی، سپاه، ارتش، دفاع! در مسجد باید باز باشد. اینکه ماه رمضان در مسجد را باز کنیم، روز آخر ماه رمضان هم کلید را ببندیم و برویم که… ببینید این ماه رمضان یک کبریت است. از این کبریت ما باید یک جنگلی را آتش بزنیم. شما سی روز سیگار نکشیده‌اید؟ فردا هم نکشید. سی روز چون روزه بودی، گفتی: بگذار دهانم روی هم باشد. بگذارد فحش ندهیم، بگذار، غیبت نکنیم. پس روز بعد ماه رمضان هم می‌شود. این سی روز برای امتحان است. شما سی روز به خانم خودت دست دراز نکردی، می‌بینی پس به خانم مردم هم می‌شود دست دراز نکرد. من که به حلال خودم دست دراز نکردم، تمرین شد، پس به خانم خودم هم، به خانم مردم به چشم بد نگاه نکنم.
قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: اگر متدین باشید، بارانتان هم خوب می‌شود، میوه‌هایتان مبارک می‌شود و درهای برکت روی شما باز می‌شود. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ…» بشنوید. قاری: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏» (اعراف/96) «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى» اگر مناطق… «الْقُرى» نه به معنای روستا و قریه. قریه در قرآن یعنی محل اجتماع، چه روستا و چه شهر! اگر مناطق پرجمعیت «آمَنُوا» ایمان آوردند،‌ «وَ اتَّقَوْا» تقوا داشته باشند. «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ» برکات بر آن‌ها نازل می‌شود.
7- نزول رحمت الهی در صورت عمل به دستورات دینی
ولیکن خوب اینجا یک شبهه‌ای است که من یادم هست که در تلویزیون هم گفته‌ام، ولی بگذارید که یک بار دیگر هم بگویم چون بعد از سی و چند سال من باید تکرار کنم. عقیده‌ی قرآن، عقیده‌ای که ما از قرآن گرفته‌ایم، می‌گوید: اگر دین داشته باشید، باران رحمت می‌آید، دین داشته باشید گوسفندهایتان دوقلو می‌زاید، میوه‌هایتان و سردرختی‌هایتان سرما نمی‌خورد. دین داشته باشید، نفتتان، آبتان، گازتان، ما برکت می‌دهیم. آیه‌اش این است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا» ایمان داشته باشند، «وَ اتَّقَوْا» تقوا داشته باشند. «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ» درهای برکت را باز می‌کنیم. اما اگر دین نداشته باشید، زکات ندهید، خمس ندهید، اهل ایمان و تقوا نباشید، اهل فسق و فجور باشید، برکت بسته می‌شود. این آیه‌ی قرآن است. یک سؤال می‌کنم، با یک مثال تکراری. می‌دانم تکراری است ولی عنایت دارم که تکرار کنم. اصلاً نمی‌شود تکرار نکرد. مثلاً عاشورای امثال گفتیم علی اصغر شش ماهش است. سال دیگر بگوییم: نه! تکراری است، بگوییم: هفت ماهش است. یک سری چیزها نمی‌شود تکراری نباشد. یک سؤال!!! اگر بچه‌ی شما، دختر و پسر شما، از شما بپرسد: آقاجان! کانادا اصلاً نماز نمی‌خوانند دائماً هم باران می‌آید، تو که اینقدر نماز خواندی چرا اینقدر خشکسالی است؟‌ فلانی جنایت می‌کند، وضعش هم خوب است. تو که اینقدر برای امام حسین(علیه‌السلام) گریه می‌کنی، هزار و یک بدبختی داری. اگر دختر و پسر شما چنین بگویند، شما چه به او می‌گویی؟ حالا نه دختر و پسر شما… یک وقت یکی از وزرای دولت‌های قبل یک چنین حرفی زده بود. رفته بود یک استان، گفته بود: قرائتی شیخ خوبی است. ولی ساده است. به مردم می‌گوید: زکات ندهید، باران نمی‌آید. کانادا زکات نمی‌دهند باران هم می‌آید. یک عده‌ی بی‌سوادتر از خودش هم کف زدند. من تهران به این آقای وزیر گفتم: آقای وزیر! شما در حد خودت حرف زن! کارهای اسلام را دخالت نکن. لااقل به من زنگ بزن، اگر جوابت را ندادم برو سخنرانی کن. گفت: خوب جوابش چیست؟ آن وقت مثالی که آنجا زدم، این است. گفتم: شما چای می‌خوری! وسط چای خوردن عطسه می‌کنی، تا عطسه می‌کنی، استکانت تکان می‌خورد، استکان که تکان خورد، ‌سه قطره چای سه جا می‌ریزد. یک قطره‌اش به عینکت می‌چکد، یک قطره‌اش به لباست می‌چکد، یک قطره‌اش به قالی می‌چکد. شما سه جور برخورد می‌کنید. اگر به عینکت چکید، سریعاً دستمال را درمی‌آوری و پاک می‌کنی. چرا؟ عینک بلور است، سریع پاک می‌شود. اگر به لباست چکید، کاری نمی‌شود کرد، می‌گویید باشد برای بعد می‌روی و خانه می‌شویی! اگر به فرش چکید، اصلاً کاری به آن نداری. می‌گویی باشد برای شب عید. شب عید که می‌خواهیم قالی‌ها را بشوییم. منتها هر چقدر که عقب بیفتد کیفرش سخت‌تر است. اگر زود پاکش کنی، فشار دستمال کاغذی بس است. اگر رفتی خانه، مشتمال می‌خواهد و ماشین لباسشویی! اما اگر قالی شد، قالی را دمر می‌کنند، با دسته بیل و با لگد. یعنی هر چه به قیامت بیفتد، کیفرش سخت‌تر می‌شود. و لذا در دعا داریم خدایا اگر می‌خواهی ما را عقوبت کنی، در همین دنیا گوشمالی بده به قیامت نکشان. چون قیامت که شد، سخت‌تر می‌شود. مثل جریمه‌های دولت که دائم روی آن می‌کشند.
هر سه تا را هم آیه داریم. آیه‌ی دستمال کاغذی چیست؟ «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ…» قاری:‌ «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُم وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِير» (شوری/30) «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ» این مصیبتی که دیدی که امسال باران نیامد، به خاطر این است که زکات ندادی. چرا؟ برای اینکه تو بلور هستی. بلور را فوراً با دستمال کاغذی پاک می‌کنند. تو مسلمان هستی، سه شنبه خلاف کردی، چهارشنبه حالت را می‌گیرم. چون تو دین داری، عمامه سفید را لکه شد، فوری آدم می‌شوید، ولی لباس سیاه را کاری ندارید. این آیه برای این است که فوری.
بعضی‌ها را مثل قالی، مثل لباس، می‌گوییم باشد می‌رویم و خانه می‌شوییم حالا فعلاً کاری با شما نداریم. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً» قاری: «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً» (کهف/59) یعنی برای هلاکتشان موعد داریم. بگذار جاوید شاه بگویند، جاوید شاه، جاوید شاه، بگذار و صبر کن و گیج نشو! سال پنجاه و هفت مرگ بر شاه مرگ بر شاه می‌گویند. «وَ جَعَلْنا» یعنی قرار دادیم. «لِمَهْلِكِهِمْ» برای هلاکتشان «مَوْعِداً» یعنی گذاشته‌ایم سال پنجاه و هفت مردم مرگ بر شاه بگویند. پس بعضی‌ها فوری، مثل بلور با دستمال کاغذی پاک می‌شوند. مؤمن است، عمامه سفید است، فوری! آدم مؤمن اگر خلاف کرد، بچه‌ی خوب زن و مرد خوب، خلاف کنند فوری خدا حالشان را می‌گیرد. چون این‌ها مثل بلور و پارچه‌ی سفید هستند. بعضی‌ها مثل شاه مجرم هستند، خدا می‌گوید: باشد برای سال پنجاه و هفت، باشد سر پیری، باشد بعداً!
بعضی‌ها را اصلاً خدا کاری به ایشان ندارد. قرآن می‌گوید: «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ…» قاری: «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» (آل‌عمران/178) اصلاً کاری به او نداریم. قالی است؟ هر چه هم لک بردارد، کاری به او نداریم. می‌گذاریم برای آخر سال. اگر ما اهل ایمان باشیم، مسجدها درش باز باشد. به فقرا کمک کنیم، به نمازمان عنایت داشته باشیم، خدا قول داده است.
ضمناً طلبه کم داریم. چند میلیون لیسانس و فوق لیسانس زیادی داریم. اخیراً هر جوانی با من مشورت می‌کند که دانشگاه بروم یا حوزه؟ می‌گویم: حوزه برو! می‌گوید: چرا؟ می‌گویم اولا که الان الحمدلله وفور نعمت است. یک زمانی ما دکتر و پزشک‌هایمان از هند و پاکستان بود. الان الحمدلله… یک زمانی حالا اسم نمی‌برم، در یکی از استان‌ها ما چهار نفر لیسانس ریاضی داشتیم. الان در یکی از بخش‌ها چهارهزار لیسانس داریم. تازه اگر دکتر و مهندس کم بود، می‌شود از اتریش و بلژیک آورد، از هند و پاکستان آورد، ولی آیت الله را که نمی‌شود از بلژیک آورد. این کمبود روحانی باید حل بشود. یک تلفن اسلام شناس دندانتان را می‌گیرد؟ کاری ندارد، شما این همه تلفن از هر الف تا ی این هم آدم اسمشان در تلفن شماست. یک اسلام شناس هم در جیبت باشد، فردا یک شبهه‌ای می‌کند، نمی‌دانی چه جوابی بدهی. شبهه را نمی‌دانی که چه پاسخی بدهی. یک تلفن اسلام شناس باید داشته باشیم.
رابطه با قرآن، جلسات قرآن، تلاوت قرآن، در آستانه‌ی عید هستیم. مواظب باشیم که به هر حال، آخرین شب جمعه‌ی ماه رمضان است. روز جمعه متعلق به امام زمان(علیه‌السلام) است. حدیثی دیدم که امام زمان فرمود: من روزی چندین بار به شما دعا می کنم،  و اگر دعای من پشت سر شما نبود، دشمنان قورتتان می‌دادند. حضرت عباسی این اروپا و آمریکا، کشور دیگری روی زمین هست که اینقدر بنشینند و با آن مذاکره کنند؟ کشورهای دیگر را قورت داده‌اند. سران کشورهای دیگر مثل دم سگ دنبال آمریکا هستند. چطور سگ هر طوری که بخواهد دمش را تکان می‌دهد؟ این ایران است که مثل استخوان در آن مانده است. امام زمان فرمود اگر دعای من پشت سرتان نبود، دشمنان شما را قورت می‌دادند. و شب جمعه آخر ماه رمضان دارند در را می‌بندند. اگر این دری که یک ماه باز بود، کسی استفاده نکرد، علامت بدبختی‌اش است. حدیث داریم بدبخت کسی است که رمضان تمام شود و آمرزیده نشود. شب جمعه یکی از کارها سلام به امام حسین(علیه‌السلام) است. یک سلام به امام حسین(علیه‌السلام) می‌کنیم و چند تا دعا می‌کنیم. «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته»
نسئلک و ندعوک، ده مرتبه، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب. اللهم صل علی محمد و آل محمد. خدایا عده‌ای از این ماه کام گرفتند و عده‌ای خسارت کردند. ما را جزء خاسرین و زیانکاران، جزء حسرت کشان قرار نده! اگر تا الان ما را به هر دلیلی نبخشیدی، به آبروی این ماه و شهید این ماه و مولود این ماه و بندگان صالح و روزه‌داران مخلص این ماه، اگر تا الان به ما نظر نکرده‌ای، الان اسم ما را در دیوان افراد سعید ثبت بفرما. صدها میلیون افراد زیر خاک خوابیده‌اند، همه‌ی مرده‌ها را بیامرز. همه‌ی مریض‌ها به خصوص مریض‌هایی که اگر سالم بودند، ‌روزه می‌گرفتند، همه را شفا بده. سفرها را بی‌خطر بفرما. از الان تا ابد قلب امام زمان(علیه‌السلام) را از ما راضی بفرما. سال دیگر هستیم یا نیستیم، نمی‌دانیم شب قدر چه چیزی برای ما مقدر شده است، ولی هر چه مقدر شده‌است، این دعای ما قابل آمین است. اگر مقدر است ما زنده باشیم، زندگی ما را در راه رضای خودت قرار بده، اگر مقدر است ما نباشیم، مرگ ما را در حال مغفرت خودت قرار بده. پدران و مادرانی که در اسلام و تشیع و انقلاب و تعلیم و تربیت ما سهمی داشتند، و الان نیستند، ولی به گردن ما حق دارند، ‌همه را مورد رحمت و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.
ضمناً من باید از همه‌ی تاریخ… کتک‌هایش را ابی‌ذر خورد و ما به پلوهایش رسیدیم. چه آدم‌هایی زحمت کشیدند تا ما مسلمان شدیم؟‌ کتک‌هایش را ابی‌ذر خورد. تبعیدها، زندان‌ها، شکنجه‌ها، آوارگی‌ها، جسارت‌ها، علما مثل مفیدها، طوسی‌ها، طبرسی‌ها،‌حلی‌ها، مجلسی‌ها،‌ خمینی‌ها، حائری‌ها، چه افرادی زحمت کشیدند، چه اساتیدی و چه شهدایی، و چه جانبازی، خدایا هر کسی نوعی به گردن ما حق دارد، با محمد و آل محمد محشورشان بفرما. ما را نسبت به نظام و مسلمین خائن قرار نده. از همه‌ی دست اندرکاران… به هر حال از تولیت محترم آستان قدس، از معاونت‌ها، مدیرکل‌ها، مسؤول برق، صوت، تصویر، حراست، حفاظت، خیلی‌ها زحمت می‌کشند، تا ما دور هم بنشینیم و یک حدیث بخوانیم. هر کس نه در این جلسه، هر کس در هر جلسه‌ای خدمت می‌کند، خدماتشان را ذخیره قیامتشان قرار بده.
ظاهراً فردا شب هم من هستم. حالا که ظاهراً که عید معلوم نشد، فردا شب به عنوان شب عید، هستم؟ عید هم باشد هستم. منتها اگر عید شد، بلافاصله بعد از نماز فوری، اگر فردا ماه رمضان بود،‌ شما فردا باید به قصد ماه رمضان روزه بگیرید. فردا به نیت ماه رمضان روزه بگیرید. مگر اینکه عید شود. عید هم ممکن است فردا ظهر معلوم شود. من جوان بودم زمان آقای بروجردی به تکلیف رسیدم، سر ظهر ثابت شد که عید است. یعنی هم مردم گرسنگی خوردند، هم ظهر معلوم شد عید است. به هر حال شما فردا به عنوان اینکه ماه رمضان است روزه بگیرید، اگر عید بود، بعد از نماز مغرب خدمت شما هستیم،‌ اگر هم عید نبود، به عنوان شب عید فردا همین موقع در خدمت شما هستیم. خدا ان شاء الله دعاهایتان را مستجاب کند.

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3734

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.