انفاق در قرآن – 2

موضوع: انفاق در قرآن – 2
تاريخ پخش: 74/11/10

بسم الله الرحمن الرحيم

1- زكات و ساير عبادات
در جلسه‌ي قبل بحث ما راجع به پول خرج كردن بود. در اين جلسه شرايط و توصيه‌ها و تذكرات را مي‌گوييم. موضوع بحث ما انفاق است. در قرآن راجع به پول خرج كردن شرايط زيادي هست. انفاق در كنار نماز آمده است. «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» (مائده/55) كلمه‌ي زكات سي و دو بار در قرآن آمده است كه بيست و هشت بار آن زكات همراه نماز آمده است. يعني نماز همرديف زكات است. زكات در كنار روزه آمده است. در آخر ماه رمضان چيزي به نام زكات و فطريه مي‌دهيم. پس گاهي زكات كنار نماز و گاهي هم كنار روزه آمده است. زكات كنار حج هم آمده است. به خاطر اينكه هر حاجي بايد يك گوسفند قرباني كند. جهاد هم پول مي‌خواهد. براي اينكه «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» (مائده/55) جهاد بدون پول نمي‌شود. امر به معروف و نهي از منكر هم بدون پول نمي‌شود. گاهي وقت‌ها براي اينكه دعوت به معروف كنيم بايد پول خرج كنيم. همين نمازي كه معروف است خرج دارد. موكت مي‌خواهد. فرش و مسجد مي‌خواهد. اگر ما خواسته باشيم جلوي فساد را بگيريم، بايد پول خرج كنيم. اگر بخواهيم در مقابل تهاجم فرهنگي قد علم كنيم، بايد كتاب زيادي چاپ كنيم و كاغذ وارد كنيم. برنامه‌هاي راديو تلويزيون را توسعه بدهيم. بايد تعداد شبكه‌هاي تلويزيوني را زياد بكنيم. بايد امكانات فرهنگي و كتابخانه وجود داشته باشد. بنابراين هيچ يك از عبادات بدون پول نمي‌شود.
2- چگونه و چه چيزهايي را انفاق كنيم؟
قرآن درباره‌ي زكات مي‌فرمايد: هم علني و هم آشكارا زكات بدهيد. بعضي‌ها همه كارهايشان را مخفي مي‌كنند و مي‌گويند: من دوست ندارم كسي بفهمد. قرآن مي‌گويد: «يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً» (ابراهيم/31) يعني هم سري و هم علني انفاق كنيد. افرادي هستند كه واقعاً خدماتي مي‌كنند و به كسي نمي‌گويند و در جامعه به عنوان آدم‌هاي بي حال و بي كار معروف شدند. حال آنكه آدم‌هاي خوبي هستند. انفاق هم علني و هم مخفي باشد. مي‌فرمايد: براي انفاق جنس مرغوب باشد. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل عمران/92) يعني آن چيزي را كه دوست داري بايد بدهي. نبايد لباسي را كه برايت تنگ شده است، بدهي. نبايد غذاي فاسد را به فقير بدهي. اين يك جنايت است. چيزي را كه دوست داري، انفاق كن. چون قرار است كه تو با انفاق رشدكني و رشد انسان به شرطي است كه دل از يك چيزي بكند. «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» (بقره/267) از چيزهاي طيبي كه به دست آورده‌ايد، انفاق كنيد. «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» مرغوب باشد. چون مي‌گويد: «مِمَّا تُحِبُّونَ» از چيزهايي بده كه آن را دوست داري. هرچيزي را دوست داري در راه خدا بده. انفاق از مال حلال باشد. «مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» يعني از چيزي كه كاسبي كردي، انفاق كن و گرنه مال دزدي انفاق ندارد. انفاق عاشقانه باشد. اگر كسي با رودربايستي انفاق كند، فايده ندارد.
قرآن مي‌گويد: «وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ» (توبه/54) بعضي‌ها پول مي‌دهند، اما كراهت دارد و نمي‌خواهد بدهد. عده‌اي در خانه‌اش مي‌روند و مي‌گويند: آقا شما چقدر مي‌دهيد؟ او هم در رودربايستي گير مي‌كند و پول مي‌دهد. انفاق بايد با علاقه باشد. انفاق بايد با عشق باشد.
انفاق بايد بي منت باشد. در جلسه قبل گفتيم: اگر چيزي را در راه خدا مي‌دهيد، منت نگذاريد و اذيت هم نكنيد. «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» (فرقان/67) گاهي افراد هرچه دارند، در راه خدا مي‌دهند. شخصي تمام اموالش را در راه خدا داده بود. وقتي به حضرت خبر دادند، گفت: مگر او بچه ندارد؟ گفتند: چرا؟ اما هيچ چيز براي بچه‌هايش به ارث نگذاشته است. حضرت فرمود: بسيار كار بدي كرده است. كسي كه بچه دارد اول بايد به بچه‌اش رسيدگي كند. انسان حق ندارد كه بيش از يك سوم مالش را انفاق كند. اگر من 9 تومان دارم. حق دارم3 تومان وصيت كنم. حق ندارم بگويم: چهار تومان در راه خدا بدهيد. دو سوم پول براي وارث است. نبايد بگويي: خودم پول درآوردم. بله! خودت پول درآورده‌اي ولي اگر وارث اجازه ندهد، شما حق نداريد در مال خودتان هم اثر بگذاريد. به هر حال وارث هم حقي دارد. ما بايد متعادل باشيم. حضرت فرمود: اگر من مي‌دانستم كه او همه‌ي اموالش را داده است، نمي‌گذاشتم كه او را در قبرستان مسلمان‌ها دفن كنند. اصولاً عدالت در هر چيزي يك ارزش است.
محبت عادلانه، غضب عادلانه، عبادت عادلانه بايد در همه كار ما باشد. عدل چيز خوبي است. مساله ميانه روي يك ارزش است. در عبادت يك بابي داريم «بَابُ الِاقْتِصَادِ فِي الْعِبَادَةِ» (كافي/ ج2/ ص86) يعني در عبادت ميانه رو باشيم. شخصي آمد و گفت: من روزي يك بار ختم قرآن مي‌كنم. حضرت فرمود: ما كه اين كار را نمي‌كنيم. گفتند: يا رسول الله! ايشان ديگر نزد خانمش نمي‌رود. عطر نمي‌زند. غذاي لذيذ نمي‌خورد. فرمود: اين دين من نيست. اين سليقه‌ي شخصي خودش است. من اين طوري نگفتم. اگر قهر مي‌كني، حساب و كتاب دارد. نبايد از سه روز بيشتر قهر كني. روز چهارم بايد آشتي كني. پيغمبر فرمود: اگر دو مسلمان سه روز قهر كنند و روز چهارم آشتي نكنند، هيچكدام مسلمان نيستند. من اين‌ها را به مسلماني قبول ندارم. «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) غذا خوردن به اندازه باشد. تنبيه به اندازه باشد. اگر خواستيد به مجرم شلاق بزنيد، به اندازه باشد. كسي داشت شلاق مي‌زد. سه ضربه شلاق اضافه زد. حضرت علي شلاق را گرفت و آن سه ضربه را به خودش زد و گفت: سه ضربه اضافه زدي.
اظهار محبت اندازه دارد. يكي به حضرت رسيد و گفت: سلام عليكم و رحمه الله و بركاته! حضرت فرمود: شورش را درآوردي. تو همه را گفتي و چيزي براي ما نگذاشتي. اگر تعريف بيش از اندازه باشد، حسادت است. اگر شجاعت بيش از اندازه باشد، جسارت است. اگر كار بيش از اندازه باشد، حرص است. تعادل يك مساله‌ي مهمي است و بايد به اندازه باشد.
3- ميانه‌روي در انفاق
خانمي بچه‌اش را نزد پيغمبر فرستاد و گفت: برو سلام من را به پيغمبر برسان و بگو: پيراهنت را براي تبرك به من بده. حضرت هم يك پيراهن بيشتر نداشت. آن را به بچه داد. ظهر شد «حي علي الصلاة» را گفتند. پيغمبر مي‌خواست به مسجد برود اما پيراهن نداشت. آيه نازل شد چه كسي گفت: اين كار را بكني؟ «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء/29) پيغمبر اين طور بريز و بپاش مكن. تو يك پيراهن داري. بايد آن را نگه داري. حتي خداوند به پيغمبر انتقاد مي‌كند كه چرا بايد يك پيراهن خود را بدهي؟ اولويت‌ها را مراعات كنيم. در انفاق اولويت با چه كسي است؟
قرآن مي‌فرمايد: «قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيل» (بقره/215) اگر كسي فاميل فقير دارد اما به غريبه‌ها كمك بكند، كمك او ارزش ندارد. پيامبر(ص) فرمود: «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ ج2/ ص68) حديث داريم وقتي فاميل تو محتاج است، حق نداري كه به غريبه‌ها كمك كني. اول مي‌گويد: «فَلِلْوالِدَيْنِ» اگر پدر و مادر تو محتاج هستند اول به آنها كمك كن.
4- در انفاق كيفيت مهم است نه كميت
اولويت‌ها بايد در نظر گرفته شود. انفاق بايد بر اساس ديد و بينش باشد. گاهي بينش‌ها فرق مي‌كند. ديدها فرق مي‌كند. مثلاً گاهي آدم كباب مي‌خورد. مي‌بيند كه فلاني او را ديد. مي‌گويد: حالا يك لقمه هم به او بدهيم. اين طوري خيلي ارزش ندارد. به خاطر اين يك لقمه به او مي‌دهد تا به دل خودش بچسبد. عقيده‌ي بعضي از علما اين است كه اگر سيدي را ديدي، دلت به حال او سوخت و خمس خود را به او دادي، اين خمس قبول نيست. براي اينكه براي سوز دلت خمس دادي و براي خدا ندادي. گاهي وقت‌ها حالت‌هاي انسان فرق مي‌كند. اصل كار ما بر اساس آن ديدها ارزش پيدا مي‌كند. پيامبر(ص) فرمود: «الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ» (كافي/ ج2/ ص164) مردم همه نان خوار خدا هستند. دنيا مزرعه‌ي آخرت است. گيرنده خداست. انفاق با احساس و رودربايستي نباشد، از روي عشق باشد. در حال تنگ دستي و گشايش باشد. گاهي وقت‌ها كه حرف از انفاق مي‌زنيم، افرادي كه پاي تلويزيون نشسته‌اند مي‌گويند: اين حرف‌هايي كه آقاي قرائتي مي‌زند، براي پول دارهاست. نخير! براي شما هم هست. اما پول دارها صد نفر را افطاري مي‌دهند، شما يك نفر را افطاري بدهيد. حضرت فرمود: ماه رمضان حتماً افطاري بدهيد. يكي گفت: نداريم. حضرت فرمود: «ولو بالتمر» با يك خرما افطاري بدهيد. يعني نگوييد: چون ما نداريم افطاري نمي‌دهيم. هر كسي هرچه دارد، بدهد. زمان شاه بود. ديدم پيرزني پول خورده هايش را داخل بشقاب ريخته و آمده كنار جاده نشسته است. خيال كردم كه او فقير است. رفتم تا براي او پول بيندازم. گفت: من فقير نيستم. گفتم: پس چرا در اين بشقاب پول خورد است. گفت: من كه حال ندارم راهپيمايي كنم ولي مي‌خواهم به اين‌ها خدمت كنم. مقداري دو ريالي داشتم. آنها را در بشقاب گذاشتم و كنار تلفن عمومي نشسته‌ام تا هركس خواست تلفن كند، من به او دو ريالي بدهم. يك پيرزني كه درد پا دارد با دو ريالي كمك مي‌كند. اين كار كه به افراد پولدار مربوط نيست. «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (آل‌عمران/134) قرآن مي‌گويد: در شرايط سخت و حساس كمك مي‌كنند. گاهي افراد از جان مي‌گذرند ولي از پول نمي‌گذرند. در سوره‌ي انفال آيه‌اي داريم كه مي‌گويد: تو رزمنده و مخلص هستي. به جبهه رفتي و در كنار پيغمبر جنگ كردي و پيروز شدي، غنيمت هم گرفته‌اي. حالا اگر دين داري بايد خمس بدهي. گاهي وقت‌ها آدم از جان خودش مي‌گذرد اما وقتي به پول مي‌رسد، بي دين مي‌شود. برادرها در جبهه شوخي مي‌كردند. مثلاً وقتي يك كاميون خربزه مي‌آمد، تك مي‌زدند. آنهايي كه مي‌دادند فرقي برايشان نمي‌كرد كه به كدام لشكر مي‌دهند. بين رزمند‌ها تفاوت قائل نمي‌شدند. قرآن مي‌گويد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» (انفال/41) البته آيه‌ي غنيمت براي همه‌ي درآمدها است. هم براي جنگ است و هم براي غير جنگ است. روايت داريم كه مي‌گويد: اگر چيزي را غنيمت گرفتي، بايد خمس آن را بدهي. خدا به رزمنده مي‌گويد: اگر دين داري، بايد خمس بدهي. گاهي وقت‌ها ممكن است كه آدم در مسايل مالي كم بياورد، جان و خون مي‌دهد اما پول نمي‌دهد. در پول دادن مي‌لنگد. «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ» گاهي كه مي‌خواهيد پولي را بدهيد، زود بدهيد. نگوييد: بعد از كار مي‌دهم. همان ابتداي كار بدهيد. تا عرقش خشك نشده است به او بدهيد.
يك تاجري زمان شاه من را به اهواز دعوت كرده بود تا در ماه محرم و صفر سخنراني كنم. در اهواز، آن محلي كه من سخنراني مي‌كردم، يك پنيرفروش هم بود. يك روز اين پنيرفروش يك كاري كرد كه من خيلي لذت بردم. من اين پنيرفروش را خيلي دوست دارم. هر وقت به اهواز مي‌روم سراغ او را مي‌گيرم. اين پنيرفروش گفت: آقاي قرائتي! گفتم: بله! گفت: شما را براي دو ماه به سخنراني دعوت كردند. پول شما را دو ماه ديگر مي‌دهند. گفتم نكند كه شما در اين دو ماه به پول نياز داشته باشي. من پنيرفروش هستم اما مقداري پول دارم كه به شما مي‌دهم. ممكن است آخوند خجالت بكشد كه بگويد: دو هزار تومان از پول من را الآن بدهيد. زن وبچه‌هاي من بي پول هستند. من خيلي مشكل دارم. برق خانه‌ي مرا قطع كردند. اين پنيرفروش گفت: اين تاجر چون خيلي پول دارد، خيال مي‌كند كه همه پول دار هستند. چون مهمان هستي، خجالت مي‌كشي كه به او بگويي: مقداري از پول من را الآن بده. من يك مقدار پول در اختيار تو قرار مي‌دهم. اگر خواستي بردار. اگر هم نخواستي بگذار نزد تو بماند. هر موقع پول تو را داد آن وقت پول را به من پس بده. من آنقدر از شعور اين پنيرفروش خوشم آمد. گاهي وقت‌ها يك پنيرفروش چيزهايي را مي‌فهمد كه يك آدم عاقل نمي‌فهمد.
اگر مي‌خواهيد چيزي را به كسي بدهيد، كمي زودتر بدهيد. مي‌گويند: عجله كار شيطان است. اما داريم كه در كار خير عجله كنيد. در قرآن آيه‌هاي زيادي در مورد عجله كردن داريم. پيامبر(ص) مي‌فرمايند: «الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّيْطَانِ» (المحاسن/ ج1/ ص215) عجله كار شيطان است.
قرآن مي‌گويد: «سارِعُوا» (آل‌عمران/133) يعني سرعت بگيريد. راجع به نماز است. «عجلوا بالصلوة» براي نماز عجله كنيد. «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ»، «حي» به معني عجله كردن است. اگر مي‌خواهيد كار خيري بكنيد، در انجام آن عجله كنيد.
شخصي مرغي را خريد و به نوكر خود داد. گفت: اين مرغ را خورشت فسنجان درست كن. با اين كار من تو را آزاد مي‌كنم. او هم به عشق آزادي مرغ را با مغزگردو يك خورشت فسنجان درست كرد. اين آقا فسنجان را خورد اما مرغ را نخورد. گفت: اگر اين مرغ را با بادمجان درست كني، تو را آزاد مي‌كنم. دوباره اين مرغ پخته را يك بار ديگر در زودپز گذاشت. بادمجان و لپه هم در آن ريخت. اين آقا دوباره بادمجان و لپه را خورد اما مرغ را نخورد. گفت: اگر اين مرغ را با خورشت سبزي درست كني تو را آزاد مي‌كنم. نوكر گفت: خواهش مي‌كنم من را آزاد نكن. اين مرغ را آزاد كن. بعضي افراد هستند كه وقتي مي‌خواهند كاري را بكنند، پدر طرف را در مي‌آورند. به همين خاطر گفته‌اند: اگر يك كارگري را براي كار كردن مي‌بري، قيمت را بگو. تا دائم نگويد: چقدر دست مزد مي‌دهي؟ اما وقتي قيمت را گفتي، يك چيزي هم اضافه به او بده.
سبقت در انفاق خيلي خوب است. مساله‌ي ديگر استمرار در انفاق است. كارهاي انسان نبايد مثل ظرف بستني يك بار مصرف باشد. هركسي يك وقت آدم خوبي مي‌شود. شما فكر مي‌كنيد كه فرعون ايمان نياورد؟ فرعون ايمان آورد اما لحظه‌اي كه داشت غرق مي‌شد، ايمان پيدا كرد. پس انفاق خوب است اگر استمرار داشته باشد. «يُطْعِمُونَ»(دهر/8) به قول ما طلبه‌ها فعل مضارع دليل بر دوام دارد. يعني هميشه اين كار را بكنيد. يعني اگر كار مي‌كنيد، برنامه ريزي داشته باشيد. انفاق كردن شما استمرار داشته باشد. حضرت علي(ع) فرمود: «قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ» (نهج‌البلاغه/حكمت 278) كمكي كه هميشگي باشد، بهتر از زيادي است كه موقت باشد. در زيارت جامعه داريم «وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ» (من‌لايحضره الفقيه/ج2/ ص615) يعني احسان كردن شما مثل ظرف يك بار مصرف بستني نباشد. «عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ» شخصيت افراد را از بين نبريد. با حفظ آبرو انفاق كنيد. اگر پول مي‌دهيد آبروي مردم را حفظ كنيد.
در روايات داريم كه وقتي امام مي‌خواست پول بدهد، از پشت در مي‌داد. گفتند: آقا چرا از پشت در مي‌دهي؟ فرمود: اين كار را مي‌كنم تا سائل وقتي مي‌خواهد پول را بگيرد، در صورت من نگاه نكند و خجالت نكشد. امامان ما صورتشان را مي‌پوشاندند و با صورت پوشيده به فقرا كمك مي‌كردند. براي اينكه هم شكم اين طرف سير بشود و هم طرف نفهمد اين چه كسي است. پول را طوري خرج كنيد كه مردم ذليل و بله قربان گو نباشند. انفاق عمومي باشد. افرادي هستند كه فقط خودشان را مي‌بينند. افرادي هستند تا كسي را نشناسند، طرف او نمي‌روند. مي‌گويند: او چه كسي است؟ مي‌گويد: نمي‌دانم! آدم‌هايي هستند تا كسي را نشناسند به او سلام نمي‌كنند. خير انسان بايد عمومي باشد. كار نداشته باشيم كه ما را شناخت يا نشناخت؟ خدمات بايد عمومي باشد. امام صادق(ع) فرمود: «اصْنَعِ الْمَعْرُوفَ إِلَى مَنْ هُوَ أَهْلُهُ وَ إِلَى مَنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ هُوَ مِنْ أَهْلِهِ فَكُنْ أَنْتَ مِنْ أَهْلِهِ» (كافي/ ج4/ ص27) گاهي اگر به آدم نا اهل كمك كني، اهل مي‌شود.
تاجري بود كه خيلي پولدار بود. اين تاجر يك پسر چاقوكش و لات و عرق خور هم داشت. اين تاجر مريض شد. وحشت كرده بود كه بميرد و تمام سرمايه و ارثش به اين پسر چاقوكش برسد. خدمت آيت الله العظمي بروجردي رسيد. گفت: آقا من يك تاجر هستم و سرمايه‌ي خوبي دارم، اما يك وارث نااهل دارم. نگران هستم كه بميرم و وارث من اموال مرا بردارد. مي‌خواهم تمام اموالم را به شما بدهم. اموالش را به آقاي بروجردي داد و به تهران رفت. اين تاجر بعد از مدتي از دنيا رفت. آن پسر چاقوكش به قم آمد. گفت: پدر من همه اموالش را به آقاي بروجردي داده است. مي‌خواهم يك دقيقه با آقاي بروجردي حرف بزنم. خدمت آقا آمد و گفت: پدر من اموالش را به شما داده است. آن چيزهايي كه پدرم درباره‌ي من به شما گفته است، درست گفته است. پول‌هاي پدرم را به من بده. من همين الان آدم خوبي مي‌شوم. آقا گفت: به او بدهيد. تا گفت: به او بدهيد. يك عده گفتند: آقاجان! او آدم دروغگويي است. شايد به قولش عمل نكند. او چشمش به پول خورده است. شما يك خورده احتياط كنيد. هرچه گفتند: آقا تجديد نظر كنيد. صبر كنيد. دقت بيشتري كنيد. صبر كنيد ما بررسي كنيم. آقا فرمود: پول را به او بدهيد تا برود. آقاي بروجردي بياني داشت. ايشان فرمودند: شما مي‌گوييد اين پول‌ها را چه كنيم؟ يك حوزه‌ي علميه يا يك مدرسه درست كنيم. بعد در اين مدرسه طلبه‌ها را بياوريم و رشد بدهيم كه مثل آقاي مطهري بشوند. صبر كنيد ماه رمضان بشود و آقاي مطهري به تهران برود و سخنراني كند. يك آدم چاقو كش گذرش به اين مسجد بيفتد و همانجا توبه كند و آدم خوبي بشود. ما بايد با اين پول مدرسه بسازيم و در اين مدرسه آدم بسازيم. اگر موعظه اينقدر پيچ بخورد تا اينكه كسي توبه كند، خوب اين همين حالا خودش مستقيم توبه مي‌كند. پول را به او بدهيد برود. گاهي وقت‌ها آدم نااهل است. اما اگر به آدم نااهل خدمتي كردي، آن نااهل هم اهل مي‌شود.
در جلسه قبل بحث ما درباره‌ي پول خرج كردن بود. در اين جلسه آداب پول خرج كردن را گفتيم. گفتيم: هم مخفي وهم آشكارا پول خرج كنيد. مخفي براي اين خوب است كه به اخلاص نزديك است. آشكارا هم براي اين است كه ديگران شما را ببينند و آنها هم پول بدهند. براي انفاق كردن جنس مرغوب بدهيد. از چيزهايي كه دوست داريد انفاق كنيد. از درآمد حلال انفاق كنيد. اگر انفاق از درآمد حرام باشد، باطل است. اگر كسي طلا را بدزدد و به گردنبند تبديل كند و بعد توبه كند و بخواهد طلا را به صاحبش برگرداند، بايد دوباره گردن بند را آب كند و به طلا تبديل كند. نبايد همان گردن بند را بدهد. انفاق بايد از پول حلال باشد. انفاق بايد عاشقانه باشد. در قرآن داريم افرادي كه پول را با سنگيني مي‌دهند، قبول نيست. انفاق بايد بي منت و آزار باشد. حتي اگر كسي پول ندهد و زبانش خشك باشد بهتر است از اينكه پول بدهد و با زبانش نيش بزند. انفاق به اندازه باشد. اولويت‌ها را در نظر بگيريد. اگر فاميل و والدين شما نياز دارند، شما حق نداري كه به كس ديگري كمك كني. انفاق بايد با ديد و بينش باشد. وقتي به كسي غذا مي‌دهيم از روي محبت باشد. در انفاق كردن عجله كنيد. در انفاق كردن استمرار بورزيد و آبروي ديگران را حفظ كنيد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2272

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.