امنیت و مرزبانی
2- مجازات شایعه پراکنی در اسلام
3- حفظ امنیت برای کافران حق طلب
4- دفاع از مظلومان برای حفظ امنیت
5- حفظ امنیت مرزهای آبی و خاکی
6- حفظ آبروی مردم، امنیت عِرضی
7- برخورد شدید اسلام با افراد باغی
8- دعای امام سجاد علیه السلام برای مرزداران
موضوع: امنیت و مرزبانی
تاریخ پخش: 24/05/92
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
توفیقی دست داد که خدمت عزیزانی هستیم که در دورترین نقاط ایران، در مرز ایران، در جزیرهی سیری مسؤول حفاظت جزیره و نفت و سکو و اینها هستند.
من برای مهندسین و کارگران و کارمندان جزیره یک بحثی خواهم داشت. اما شما چون مسؤول امنیت هستید، یک مقداری راجع به امنیت صحبت کنم.
1- پیامبر و پیمان حلف الفضول
قبل از آنکه پیغمبر ما به پیغمبری مبعوث شود، بعضیها به مکه میآمدند، گروهی به اینها حمله میکردند. پیغمبر ما در جاهلیت با چند تا از آدمهای دیگر هم قسم شدند، که هرکس مکه میآید باید در امان باشد. یک قراری گذاشتند اسم قرارش هم حلف الفضول است. یعنی پیغمبر قبل از آنکه مبعوث شود و پیغمبر اسلام شود، برای امنیت افراد، حتی اگر افراد کافر باشند، اقدام کرد. امنیت یک مسألهی انسانی است.
دانشجویی سر کوچه ایستاده بود، پدرش گفت: به او گفتم: چرا سر کوچه ایستادی؟ گفت: رفتم در کوچه بروم دیدم این گربه دارد آب میخورد. وارد کوچه شوم این گربه میترسد. آب خوردنش به دلش نمیچسبد، گفتم: بایستم گربه آب بخورد برود، بعد من وارد کوچه شوم. که اگر گربه فرار کرد، آبش را خورده باشد. یعنی حتی امنیت یک گربه!
آرامش یک مسألهای است. یکبار پیغمبر سریع نماز خواند. گفتند: یا رسول الله! تند خواندی؟ فرمود: سر نماز صدای جیغ شنیدم، فهمیدم مادر سر نماز است، بچهاش را رها کرده است. این بچه مادر ندارد، جیغ میکشد. من تند نماز را خواندم که این استرس و اضطراب بچه برطرف شود و مادر برود بچهاش را در آغوش بگیرد. این مهم است.
مرده در اسلام امنیت دارد. کسی اگر مرده را دفن کرد حق ندارد نبش قبر کند. برویم سر قبر و قبرش را سوراخ کنیم حرام است. مرده باید در امان باشد. اصلاً دلیل اینکه میگویند: مرده را دفن کن شاید این باشد که اگر دفن نکنیم، گرگ و سگ و گربه و برای اینکه هم توهین به مقام انسانیت میشود و هم این مرده باید در امان باشد. امنیت حیوان!
اگر سگی تشنه است شما حق نداری وضو بگیری. باید آب را برای سگ بگذارید و تیمم کنید. این آرامش و امنیت برای حتی کافر، حتی حیوان، کوچک و بزرگ ندارد. شرقی و غربی هم ندارد.
2- مجازات شایعه پراکنی در اسلام
راجع به کسانی که استرس به وجود میآورند، یک شایعهای درست میکنند که ناوگان آمریکا کجا آمده؟ چند ماه دیگر قحطی میشود. بنا است سکه چه بشود. بنا است دلار چه شود. هی یک چیزهایی را شایعه میکنند، که دل مردم را خالی کنند. اسم اینها را قرآن سورهی احزاب آیهی 60، اسم اینها را «الْمُرْجِفُون» گفته است. «الْمُرْجِفُون» در قرآن است. یعنی آنهایی که «رَجَفَ» یعنی لرزان. «الْمُرْجِفُون»، «تَرجُفُ»، «راجفه» در قرآن هست. یعنی آنهایی که در جامعه لرزش ایجاد میکنند. استرس ایجاد میکنند. امنیت را بر هم میزنند، قرآن میگوید: پیغمبر تو باید اینها را از شهر بیرون کنی، اینها مورد لعنت هستند. هر کجا اینها را دیدید، بگیرید و بکشید. خدا به پیغمبرش میگوید. کسی حق ندارد با یک شایعهای امنیت ملی را، امنیت منطقه را بر هم بزند. کار شما یک کار همینطور پوستی و سوری نیست. که حالا یا سرباز هستیم. یا نیروی دریایی و سپاه هستیم. یا ارتش هستیم. فرق نمیکند، بسیج هستیم، پاسدار هستیم. آن کسی که مسؤول امنیت است باید بداند که کارش یک عبادت بزرگی است.
جمعی مکه رفتند به یک نفر گفتند: پیش کفشها بنشین دزد نبرد. تو محافظ کفشها باش. بقیه برای عبادت رفتند. حضرت فرمود: آن کسی که پیش کفشها نشسته است، ثوابش کمتر از کسی نیست که دارد عبادت میکند. یعنی حتی حفاظت از لنگه کفش، تا چه رسد به حفاظت از سکوهای نفتی! مسأله مهم است.
موضوع را بنویسم. بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع: امنیت در قرآن!
1- برخورد انقلابی با دلهرهاندازان. امتحان هوش، در قرآن اسمش چه بود؟ «مُر…» با هم بگویید.. «مُرجِفون». ما باید به کلمات آشنا شویم. همانطور که دیگر طاغوت را میدانیم. مستکبر را میدانیم. مستضعف را میدانیم. امروز هم یک کلمه را اضافه کنیم. «مُرجِف»! برخورد انقلابی، 1- تار و مارشان کن. «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِم» (احزاب/60) یعنی تو را با آنها مینشانیم.
2- از مدینه باید بیرون بروند. «لا یُجاوِرُونَک» (احزاب/60) حق مجاورت ندارند. گورشان را گم کنند.
3- ملعونین
4- «أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا» (احزاب/61) بگیرید، «قُتِّلُوا» اعدام کنید. اهمیت امنیت، جامعه را نمیشود با یک شایعه به لرزش انداخت.
2- حتی برای کودک، نماز را پیغمبر تند خواند که مادرش به بچه برسد.
3- حتی برای حیوان،
3- حفظ امنیت برای کافران حق طلب
4- حتی برای کافر، قرآن میگوید: «وَ إِنْ أَحَدٌ» مشرک، کافر و مشرک، آیهاش این است. «وَ إِنْ» یعنی اگر، «وَ إِنْ أَحَدٌ»، «أَحَدٌ» یعنی یکی، «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ» آیهی قرآن است، اگر یکی از مشرکین «اسْتَجارَکَ» یعنی امان خواست،«فَأَجِرْهُ» به او امن بده. یک مشرکی وسط جبهه گفت: آقا، مسلمانها دو ساعت فرصت بدهید تحقیق کنم. میخواهم ببینم شما حق هستید یا باطل؟ اگر احدی از مشرکین مهلت خواست، مهلتش بدهید. تا کی؟ «حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّه» (توبه/6) تا کلام خدا را بشنود.
بعد هم میگوید: با آرامش، با اسکورت او را به خانه ببرید. «ثُمَّ» سپس، «أَبْلِغْهُ» او را برسانید، «مَأْمَنَهُ» (توبه/6) به مأمنش برسان. یعنی با اسکورت، با حفاظت به خانهاش برسد. یعنی خاطرش جمع باشد. نگوید: خیلی خوب بگذارید این دو ساعت تحقیق کند، بعد از تحقیق در گلوگاه میگیریم و خفهاش میکنیم. میگوید: به سلامتی هم فرصتش بدهید، هم این را جان سالم به خانهاش برسانید. مشرک است وسط جنگ دست بلند میکند میخواهم تحقیق کنم، به او مهلت بدهید. مردم را دست پاچه نکنید، نگویید: این مشرک است، کافر است، حقهباز است. ممکن است حقهباز هم باشد ولی شما…
خوب اصلاً مسلمان یعنی چه؟حدیث داریم «المسلم» دوست دارم این حدیث را حفظ کنید. ما که توفیقی داریم تا اینجا آمدیم شما یک حدیث از ما حفظ کنید. «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه» (بحارالانوار/ج1/ص113) مسلمان این است که مردم از دست و زبان او در امان باشند. اصلاً آن کسی که نیش میزند، حالا مادرشوهر است. عروس است، مادر است، برادر است، شریک است، شاگرد است، هرکس هست، هرکس نیش میزند مسلمان نیست. چون حضرت فرمود: مسلمان کسی است که مردم از دست و زبانش در آرامش باشند.
4- دفاع از مظلومان برای حفظ امنیت
«وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُون» (نساء/75) نه برای خودتان، اگر یک گروه دیگر، به آنها ظلم میشود. از شما استمداد کردند، شما نمیتوانید بیتفاوت و بیغیرت باشید. قرآن میگوید: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُون» چرا شما دفاع نمیکنید از کسی که مظلوم قرار گرفته است. یعنی هم باید در خودتان امنیت باشد، هم باید امنیت دیگران را تأمین کنید.
امنیت را حیوانها هم دنبالش هستند. حضرت سلیمان داشت میرفت، یک مورچه نگاه کرد دید، سلیمان با لشگرش میآیند. الآن زیر پا له میشوند. تا دید امنیت باقی مورچهها در خطر است، «وَ قالت» من از قرآن میخوانم، شما بعضی از کلماتش را میفهمید. «قالَ» یعنی چه؟ «قالَتْ نَمْلَه» (نمل/18) نمل یعنی مورچه. «قالَتْ نَمْلَهٌ» یکی از مورچهها گفت: «یا أَیُّهَا النَّمْل» آی مورچهها! «ادْخُلُوا» یعنی داخل شوید، «ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ» بروید در لانهها. «لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ» سلیمان و لشگرش همه شما را له خواهند کرد، «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» حالیشان نیست. یعنی یک مورچه وقتی احساس ناامنی کرد، هشدار داد، گفت: مورچهها در لانهها بروید، اینکه میآید سلیمان است. آنها هم که دنبالش هستند، لشکرش هستند، الآن له میشوید. یعنی مورچه غیرت دارد. وقتی دید باقی مورچهها له میشودجیغ کشید. آنوقت یک مسلمان میبیند یک آقایی پشت موتور نشسته، خانمش هم پشت موتور است. این چادر خانم تکان میخورد، و ممکن است لای پرههای موتور برود و خانم بیفتد. میگوییم: برو برو بگو: نگهدار! ول کن بابا میافتد میفهمد. (خنده حضار) حضرت عباسی این از حیوان پستتر است.چون حیوان وقتی دید خطر است، گفت: «ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ» در لانهها بروید، الآن له میشوید. این میبیند که دارد میافتد. بگذار در جوی برود بعد میخندیم! (خنده حضار)
داریم: «مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِیهِ وَقَعَ فِیهَا» (بحارالانوار/ج72/ص321) کسی که برای مردم چاه بکند خودش در آن میافتد. خدا در قرآن یک آیه داریم میگوید: «ذُو انْتِقامٍ» (آلعمران/4) یعنی من انتقام میکشم. یعنی چه؟ یعنی اگر یک شن در دیگ آش بیاندازی همینطور لا به لای گردش ایام میرود، میرود تا یک شنی زیر دندان تو برود. میگوید: این شن به جای آن شن. یک شن در دیگ آش انداختی، برود زیر دندان. در صد تا دیگ هم اگر باشد، یک شن زیر دندانت میرود، این عوض آن.
5- حفظ امنیت مرزهای آبی و خاکی
مرز خیلی مهم است. حالا یک چیزی هم برای شما بگویم. یکوقت دیدم حدیثی را که کسی که امنیت آب را بر عهده دارد، پاداشش بیش از کسی است که امنیت خاک را بر عهده دارد. یعنی مرز آبی ثوابش از مرز خاکی بیشتر است. آن هم در جزیرهی سیری که کسی گیر کند تا 24 ساعت میگویند: هواپیما نیست. یعنی انگار جزیره بچهها را گروگان گرفته است. ولی آدم دلش خوش است که من برای چه کسی بیدار هستم. برای 75 میلیون مسلمان.
به یک هلی کوپتر این را گفته بودند، من این را شنیدم. که شاه و خانمش رفته بود کنار دریا لباس شنا یادشان رفته بود. هلی کوپتر را تهران فرستادند لباس شنای شاه و فرح را بیاورد. یک وقت یک هلی کوپتر میپرد، برای تفریح یک آدم جنایتکار. یک وقت یک هلی کوپتر میپرد برای آموزش، یا مهندسی، یا پزشکی، یا خدمت، یا حفاظت، حراست، یک چیزی. آدم دلش خوش است که برای چه کسی کار میکند. برای فرد نیست، برای امت است. حالا شما حفاظت میکنید، نفت صادر شود. این نفت چیه؟ انرژی دنیا است. بگذارید یک مثال بزنم.
شما یک لامپ داشته باشی ممکن است در مستراح بزنی برای ادرار، هم فرد است همان هم میخواهد ادرار کند. یک وقت نه این لامپ یک خرده مقامش بالاتر است، در کتابخانه میزنند. یک نفر مطالعه میکند ولی خوب این ادرار نیست، فهمیدن است. یکوقت این را از کتابخانه شخصی میبرد در کتابخانهی عمومی که نور این لامپ به ده نفر برسد. یک نفر این لامپ را میبرد در یک فلکهی پر جمعیت شهر، در یک فلکه که از نورش دهها هزار نفر استفاده کنند. لامپ، لامپ است. آیا نور مستراح، نور اتاق شخصی، نور کتابخانه یا میدان عمومی شهر، همه حفاظت است. اینکه انسان نخوابد، از زن و بچهاش دور باشد، از پدر و مادرش دور باشد، اما برای انرژی دادن به کرهی زمین، تنگه هرمز فقط به ایران که انرژی نمیدهد، آنچه نفت صادر میشود انرژی دنیا است. پس شما هم اگر زحمت میکشید، غصه نخورید. مثل مادری که میزاید. مادری که میزاید غصه نمیخورد که چه خاکی بر سرم کنم باید درد ببرم. نه! میگوید: یک مدتی درد میبری، در عوض تا ابد یک اولاد خوب داری. درد میبرد اما در عوض نتیجهاش چیست. نتیجهاش این است که اولاد تا ابد. چون اولادش هم اولادی دارد. اولادش هم اولادی دارد. اوه! ممکن است این تا سی قرن بعد هم این زاد و ولد کش پیدا کند. انسان مسؤول امنیت است منتهی نتیجهاش انرژی دنیا است. این خیلی مهم است.
میشد شما از کسی پول بگیری، در جایی که مربوط به یک شخصی بود، بگویند: آقا این پول را بگیر، شما هم شبها اینجا پست بده، برای اینکه مثلاً فلان سرمایهدار اجناسش را دزد نبرد. خوب آن هم عبادت است. ولی این عبادت، با آن عبادت خیلی فرق دارد که آدم لامپی برای یک نفر میخواهد مطالعه کند یا لامپی که صد نفر در کتابخانه مطالعه میکنند یا لامپی که در میدان است صد هزار نفر میروند.
خلاصه میخواهم بگویم یک خرده دقت کنیم ببینیم جایگاه ما کجاست. آخر ما نانی که میخوریم همینطور میگوییم: چه کسی کار کرد؟ نان، کشاورز گندمش را کاشت. بعد هم این گندم آرد شد، آرد هم خمیر شد، خمیر هم نان شد. میشود چهار تا، کشاورز، خمیرگیر و نانوا و بنده. ولی یکی از مسؤولین رده بالای مملکت میگفت: یک روز نشستم حساب کردم این گندمی که من میخورم، 262 نفر روی این کار کردند. گفت: بله! شما نگو: گندم. این گندم تراکتور میخواهد. تراکتور چند جزء است و چطور ساخته شد. این گندم که سیلو آمد، جاده میخواهد. سیلو میخواهد، سیلو را چند نفر باید کار کنند تا سیلو شود. کود شیمیایی، سمپاشی، آبیاری، آبیاری چند نفر میخواهد. کود شیمیایی چند نفر میخواهد. خریدش، خرید گندم چند تا نیرو میخواهد؟ نانوا چطور حمل و نقل کند… میگفت: نشستم نخ نخ کردم، یک لقمه نان که میخوریم، 262 نفر دارند کار میکنند.
این فرشهایی که زیر پای ما است، یک رفیق داشتیم رسید، کفشش را کند. گفتم: رسم نیست، با کفش روی آن میآیند. گفت: خوب علتش این است که بنده هم قبلاً با کفش میآمدم. یک زمانی گذر من به قالی بافی افتاد. خودم شروع کردم قالی بافی، فهمیدم که این قالیها چطوری بافته میشود. از وقتی فهمیدم چطور بافته میشود دیگر با کفش پایم را روی قالی نمیگذارم. ما بدانیم که، مردم ایران بدانند که اگر انرژی دارند، صدقه سر همین عزیزان است که اینجا در دریا، در خلیج فارس حافظ سکوها و حافظ جزیره و حالا… یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
اگر یک کسی یک فرشی دزدید. چهار تا از انگشتهایش را قطع میکنند. میگوییم: چهار تا انگشت برای یک فرش؟ میگوییم: نه فرش ارزش ندارد. امنیت به هم خورده است. چون اگر یک سرقت یکجا باشد، دیگر هیچ زن و مردی میخواهد بخوابد، امنیتش دغدغه دارد. مسألهی امنیت دست را قطع میکنند.
6- حفظ آبروی مردم، امنیت عِرضی
اگر کسی اسلحه کشید، اسلحه کشید ولی نزد. اسلام میگوید: این مفسد فی الارض است. همین که امنیت را بر هم زده و کسی را ترسانده مفسد فی الارض است و باید او را کشت. الله اکبر! نزدم، میگوید: نزدی ولی امنیت را در خطر انداختی.
راجع به امنیت خیلی حرف داریم. من نمیدانم چطور در این هفت، هشت دقیقه بزنم. نکاتش را بگویم. 1- امنیت عِرضی، آدم آبروی کسی را میتواند بریزد. آبرو ریزی از چاقو کشی بدتر است. چون چاقو اگر گوش مرا برید و جوید و خورد، پوست بدن مرا پاره کرد، خون جایش میآید. کسی اگر خون از بدنش بیاید، مقداری شیر و مایعات بخورد خون سازی میشود. خون جایش میآید. گوشت را اگر بکنی ممکن است جایش پر شود، اما با غیبت آبرو را میریزی. آبرو دیگر جایش پر نمیشود. ولذا در قرآن یک آیه داریم میگوید: کسی که غیبت میکند، انگار گوشت … با هم بگویید… گوشت مرده را میخورد. چرا گفته گوشت مرده؟ چون گوشت زنده جایش پر میشود. اما گوشت مرده جایش پر نمیشود. آبرو هم که رفت دیگر آبرو جایش پر نمیشود. پول گم شود آدم جایش میگذارد. خانه خراب شود جایش میسازیم. اما آبرو که رفت دیگر نمیشود کاری کرد. ولذا گفتند: آبروی کسی را بریزی، مثل گوشت مرده است گوشت مرده جایش پر نمیشود آبرو هم جایش پر نمیشود. امنیت عرضی!
امنیت شغلی، حضرت دید یک فقیری، کنار جاده فقیری میکند. گفتند: ایشان نجار بوده مثلاً وقتی جوان بوده نجاری میکرده، حالا پیر شده به گدایی افتاده است. فرمود: چرا حکومت اسلامی نباید مردمش را بیمه کند؟ تا جوان هست از او کار بکشد، پیری به گدایی بیفتد. این سیستم اسلام نیست. امنیت شغلی، پیرمردها هم که بازنشست میشوند، باید امنیت شغلی داشته باشند.
امنیت مالی، دست دزد باید قطع شود. شاهد بگیر. گرو بگیر، بگو: آقا من فلان مبلغ به شما میدهم به شرطی که خانهات را به من گرو بدهی. امنیت شغلی!
امنیت ناموسی، اصلاً نگاه کردن به دختر. بنده یک وقت یک چیزی را یک جای دیگر هم گفتم. گفتم: بنده حالا حکومت که دستم نیست. من اگر خدا قبول کند معلم قرآن هستم. اما اگر یک زمانی قدرت پیدا کنم میگویم: در دانشگاه باید حتماً حجاب باشد. چرا؟ برای اینکه این جوان میخواهد درس بخواند، درس خواندن امنیت میخواهد. اگر بنا باشد هر دختری هرطور بنا باشد خودش را درست کند، بیاید از بغل این جوان برود. این دارد درس میخواند یک مرتبه دلش رفت که رفت. یک مدتی بعد هم میگوید: اوه… یک دختر دیگر از جلویش میرود. بابا کار به حلال و حرامیاش ندارم. اصلاً اگر حجاب واجب هم نبود در مدرسه که آدم میخواهد درس بخواند، در دانشگاهی که آدم میخواهد درس بخواند، باید در آرامش باشد. این قلقلکهای شهوتی، جوانها اصلاً حلال هم باشد به دختر نگاه نکنند. ببینید من کار به حرام ندارم. حرام که هست، میگویم: اگر حلال هم بود نگاهش نکن. چرا؟ برای اینکه وقتی نگاهش میکنی. اینکه خیلی خوشگل است. هو… (خنده حضار) هی به خودت استرس میزنی. چه کار داری چه کسی خوشگل است و چه کسی زشت است، رد شو برو. اصلاً نگاه کردن ایجاد استرس است. آرایش دختر و جلوهگری و تبرّج، یعنی خودش را برج کند، این ایجاد استرس است. دستورات اسلام حکمت دارد. اسلام میگوید: این را شنیدید. ده بار بشنوید. چه اشکالی دارد؟ آدم گلی که خوشبو است ده بار بو میکند. اسلام میگوید: اگر کفش قاضی تنگ است قضاوت نکند. برای اینکه فشاری که به پایش میآید ممکن است در قضاوتش… یا الله! اثر بگذارد. حتی داریم اگر قاضی ادرار دارد قضاوت نکند. فشاری که ادرار به آدم میآورد… اصلاً میگوید: اگر نماز جماعت است، و شما وضو داری، منتهی اگر بروی وضویت را تازه کنی، نماز تمام میشود. میگوید: تمام شود. شما حق نداری ادرارت را نگه داری. چون همین نگه داشتن ادرار آرامش نماز را از شما میگیرد. امنیت شغلی!
7- برخورد شدید اسلام با افراد باغی
امنیت سیاسی، یک «بَقی» داریم که با (ق) است. «بَقی» باقی. مثل بقیه الله! یک «بغی» داریم با (غین). «بَغی» یعنی زورگو! کسی اگر بر یک حکومت عدلی زور آورد، میگوید: باید کشته شود. چون جمهوری اسلامی کودتا نبود که بگوییم حالا یک گروه ارتشی آمدند یک کودتا کردند پستی گرفتند. از هر شهر و روستایی تقریباً، از هر کوچهای تقریباً یک شهید رفته است. صدها هزار جوان از شما بهترها، یا شهید شده یا جانباز یا اسیر، این انقلاب مردمی است. حالا یک چهار نفر با پول خارج یا تحریک داخل یا احمقی، آمدند خروج کردند. این را میگویند: «بَاغی» با (غ) است. این هم باید اعدام شود چرا؟ برای اینکه امنیت سیاسی را از بین برد. مردم خودشان قیام کردند. خودشان در انتخابات گفتند: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر. خودشان هم به رئیس جمهور رأی دادند، خودشان هم به نمایندههای مجلس رأی دادند. خودشان هم به خبرگان رأی دادند، خودشان خبرگان به رهبری رأی دادند. همه خودشان بودند، مملکتی که روی قانون حق درست شده، نمیخواهم بگویم همه کارها حق است. من که میگویم: مملکت حق نگویید آقا خبر نداری، فلانی دزدی کرد، برد و خورد. من نمیگویم همه کارها حق است. میگویم نظام حق است.
بگذارید یک مثل برای شما بزنم. شما یک ماشینی که میخواهی سوار شوی، اگر ماشین سالم است، راننده هم سالم است. کافی است. نمیخواهیم بگوییم: همه مسافرها هم سالم هستند. ممکن است مسافرها یکی سیگار بکشد، اتوبوس را پر از دود کند. یکی تخمه بشکند، پوست تخمه بریزد. یک کسی پرتقال بخورد، پوست پرتقال بریزد. یک کسی سیر و پیاز خورده باشد دهانش بوی سیر میدهد. من نمیگویم کار مسافرها درست است، ممکن است یکی رشوه گرفته، یکی کم فروشی کرده و حقهبازی کرده، غیبت کرده، ممکن است هر مسافری یک غلطی بکند، اما ماشین درست است. جاده درست است، راننده هم درست است. جاده ما اسلام است. ماشین ما قانون است. رهبر ما امام است. الآن هم مقام معظم رهبری است. وقتی ماشین و جاده سالم است دیگر لازم نیست دانه دانه، بگویید… با هم بگویید… دانه دانه مسافرها را لازم نیست…
هیچ وقت دیدید که یک مسافر میخواهد سوار شود، بگوید: آقا توجه، من مسافر هستم میخواهم سوار شوم! کسی سیگار نمیکشد. کسی پوست تخمه، پوست پرتقال، کسی پیاز و سیر نخورد، میگویند: اوه، برو گمشو دیگر! (خنده حضار) حالا میخواهد سوار شود. میخواهد همه مسافرها را دانه دانه کنترل کند. ما نمیخواهیم بگوییم: همه کارهای ما درست است. ولی میخواهیم بگوییم: راه ما درست است. کودتا نبوده. هوس نبوده، امام روی هوس حکومت تشکیل نداد. روی کودتا نبود. یک حزب و باند خاصی نبودند. پول از خارج برای انقلاب ما نیامد. زد و بندی نبود، امت جوشید گفتند: شاه نمیخواهیم. امت جوشید گفتند: ولایت فقیه را میخواهیم. امت جوشید مسؤولین رده اول را با انتخابات درست کرد. این نظام حق است ولو دانه دانه آدمها ممکن است یک خلافی هم بکنند. وقتی نظام حق است اگر یک گروهی تجاوز کردند، امنیت سیاسی به هم میخورد. برخورد انقلابی!
امنیت مرزها، حالا شما هم چون لب مرز هستید، این جزیره سیری آخرین نقطهی بندرعباس است. یک چیزی برای شما بگویم، به نظرم خوشمزه باشد. زیادی گوش بدهید. اول یک صلوات بفرستید برای امام زین العابدین که این جمله را گفته است. (صلوات حضار)
8- دعای امام سجاد علیه السلام برای مرزداران
امام زین العابدین(ع) با چشمانش دید که در کربلا، امام حسین، پدرش را کشتند. خوب اینها که کشتند که بودند؟ لشگر یزید بودند. همین حکومت یزید که حسین را کشت، همین حکومت میآمد لب مرز، امام سجاد به مرزدارها دعا میکرد. مرزدارها که شیعهی علی بن ابی طالب نبودند. ممکن است بین آنها شیعه باشد، ولی بدنهی آنها بنی امیه بود. همان نان خورهای معاویه و یزید بودند. ولی امام زین العابدین نمیگوید: شما نامردها بابای مرا لب تشنه بین دو نهر آب، روبروی چشم بچههایش کشتید. میگوید: فعلاً اینها ارتش نظام هستند. لب مرز هستند، امام زین العابدین به مرزدارها دعا میکند. این یعنی چه؟ یعنی مرز اینقدر مهم است همه مردم باید دعا کنند. و من از همینجا به همه همکاران عزیز، منبریها، مداحها، مسجدها، از همینجا میگویم. به مرزدارها باید دعا کنید.
واقعیتش من خودم در آستانهی 70 سالگی هستم. باید از مرزدارها عذرخواهی کنم. این جزیرهها زن درونش نیست. این جزیره که یک زن و شوهر درونش نباشد. آنوقت مردها چهارده روز میآیند اینجا کار میکنند، چهارده روز نزد زن و بچهشان میروند. یعنی در سال شش ماه زن و بچهی اینها بیکس هستند. بیشوهر هستند. بیهمسر هستند. بیهمدم هستند.
تلفنهای تلخی که برایشان میرسد. مادر چه شد. پدر چه شد. بچه دستش لای در رفت. خانم چه شد. استرسها و ناراحتیها، ولی در این هوای داغ و شرجی، بدون امکانات لازم اینها لب مرز هستند. همه مردم ایران باید به مرزدارها دعا کنند. نه به پیروی از حرف من، من کسی نیستم. من هیچکسی نیستم. به پیروی از امام زینالعابدین. اینها که بچه مسلمان هستند. حتی اگر اینها بچههای منحرفی هم باشند خدای نکرده، چون مرز را حفظ میکنند، باید در حقشان دعا کرد. مرز!
امنیت در جلسهها، شما حق ندارید دوربین مخفی کار بگذارید فیلم برداری کنی. بابا نشستیم داریم حرف میزنیم. دوربین میگذارند ببینند ما چه میگوییم. یک چیزی را در یک جلسهای گفتیم، شما حق داری بروی در یک مجلس دیگر بگویی؟ حدیث داریم «الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَه» (وسایلالشیعه/ج12/ص104) دو نفر اگر با هم صحبت کردند، این مجلس امانت است. تو حق نداری حرفهای این جلسه را جای دیگر ببری. من تعجب میکنم چطور بعضیها به خودشان اجازه میدهند که یواشکی یک دوربینی جایی بگذارند حرف کسی را یواشکی ضبط کنند، و بعد بروند الم شنگه راه بیاندازند. حرام است. حرام قطعی است.
آقا بنده عصبانی شدم یک چیزی به همسرم گفتم. گفتم: برادر من چنین است. همسر من چنین است. خواهر من چنین است. خواستم از بستگانم انتقاد کنم. حالا شما این را نوار میکنی میروی میگویی: ببین، چه برایت گفت. مینشیند فتنه درست میکند. دو آیه در قرآن است، دلم میخواهد این دو آیه را حفظ کنید. دو تا کلمه است. آیه هم نیست، دو تا کلمه است.
1- «الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْل» (بقره/217) 2- «الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل» (بقره/191) دو تا آیه است. فتنه از کشتن بدتر است. شدیدتر است، «الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ»، «الْفِتْنَهُ أَشَدُّ» شدیدتر است. خوب این نوار گرفتن یعنی چه؟ حرفها را نقل میکنی یعنی چه؟ فحشت داد. پشت سر تو حرف گفت. بعضی هستند تا یک چیزی شنیدند، زنگ میزنند به طرف که الو! فهمیدی چه شد؟ فلانی چنین گفت. بابا یک چیزی عصبانی شده و گفته. خدا میگوید: اگر کسی در حال عصبانیت قسم خورد کاری با او نداشته باش. مثلاً میگوید: والله نمیفهمد! بابا میفهمد، تو چرا گفتی والله نمیفهمد؟ ببخشید از زبانم پرید، معذرت میخواهم. قرآن میگوید: این جریمه ندارد. ولو گفت: والله، ولی کفاره ندارد، جریمه ندارد. «لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی أَیْمانِکُم» (بقره/225) یعنی اگر والله گفتی، از روی عصبانیت و هیجان این کفاره ندارد.
بابا اگر به خدا جسارت کردی، عصبانی بودی کفاره ندارد. حالا یک کسی در یک جلسه بگوید: عصبانی شده و یک چیزی گفته است. به چه دلیل عکس میگیری؟ نوار میگیری و فتنه درست میکنی؟ امنیت در مجالس، امنیت شغلی، امنیت سیاسی، امنیت اقتصادی، امنیت مرزها.
به هر حال دست شما درد نکند. من از تقصیر و قصوری که در عمرم راجع به مرزدارها کردم از خداوند معذرت میخواهم، از شما هم معذرت میخواهم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»