امر به معروف و نهی از منكر

موضوع بحث: امر به معروف و نهي از منكر
تاريخ پخش: 20/6/67

بسم الله الرحمن الرحيم

1- اهميت امر به معروف و نهي از منكر

ما مي‌خواهيم بحث امر به معروف و نهي از منكر را مطرح كنيم. امر به معروف يعني تشويق به خوبي و نهي از منكر يعني جلوگيري از فساد و اهميت اين بحث به قدري است كه خدا به بچه‌ها هم مي‌گويد بايد جلوي فساد را بگيريد و به بزرگترها مي‌گويد «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة»(بقره/43) ولي به بچه‌ها «أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ»(لقمان/17) چون بچه كه پول ندارد تا زكات بدهد آن هم با خطاب «يا بني» يعني پسر كوچولو! قرآن مي‌فرمايد كه بچه‌هاي كوچك هم بايد امر به معروف و نهي از منكر نمايند و كسي نبايد خجالت بكشد.
اگر بزرگترين مسئولين مملكتي خطائي كردند و شما مثلاً مدير كل هستيد فرقي نمي‌كند و در هر منصبي باشيد. اگر دختر 9 ساله‌اي به تكليف رسيده باشد بر او واجب است نهي از منكر كند. يعني وقتي حكومت اسلامي است، بايد دختر 9 ساله جرات كند به بزرگترين مسئوولين امر به معروف نمايد و اگر نمي‌تواند معلوم است يا حكومت اسلامي نيست يا اخلاق اسلامي نيست. امربه معروف به قدري مهم است كه امام حسين(ع) فرمود: به كربلا مي‌روم تا «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»(المناقب، ج‌‌4، ص‌‌89) امر به معروف و نهي از منكر نمايم چون حكومت يزيد منكر است. و به قدري مهم است و اگر حسين(ع) فدا بشود مانعي ندارد.
امر به معروف دو قسم است: يك وظيفه‌اي كه همه مسووليت دارند و وظيفه عمومي است و يك وظيفه كه گروه ويژه دارند. فرض كنيد ماشيني در خياباني در حال عبور است. با اينكه تابلو مي‌گويد خيابان يك طرفه است ماشين در جهت ممنوع و خلاف حركت مي‌كند وظيفه عمومي اين است. «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(آل عمران/110) امتتان بهترين است به شرط اينكه «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» جلوي فساد را بگيريد.
اما آيه براي گروه ويژه «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ» يعني در جامعه گروهي با داشتن اختيارات و امتيازات خاص و شخصيت حقوقي و حقيقي ويژه‌اي و به صورت رسمي بايد جلوي متخلف را بگيرند. پس امر به معروف و نهي از منكر هم بر همه واجب است. و هم مسئووليت ويژه دارد پس نمي‌توان گفت به ما ربطي ندارد مسوولين بايد بگويند.
2- يكپارچگي و وحدت شرط امر به معروف
شهيد مطهري نكته‌اي دارد. آيه امر به معروف اين است «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(آل عمران/104) شهيد مطهري مي‌فرمايد هرجا! و قبل از اين آيه، آيه وحدت است. جلوي آن مي‌فرمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً»(آل عمران/103) و بعدش هم مي‌فرمايد: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا»(آل عمران/105) يعني تفرقه نباشد و متحد باشيد.
علامه شهيد مطهري مي‌گويد: آيه جلوي فساد را بگير در جايي واقع شده كه بعد و قبل از آن سخن از وحدت است يعني تا وحدت نباشد امر به معروف اثر نمي‌كند.
يك مثال در خانواده؛ اگر پدر به پسر بگويد نماز بخوان و مادر بگويد بگذار بخوابد و پدر و مادر وحدت نداشته باشند اثر نخواهد كرد. البته مطلب از شهيد مطهري است و مثال از من. يا من بگويم لامپ زيادي را خاموش كنيد و شهرداري تا آخر شب چراغها را روشن بگذارد و يا بگوييم نان را خوب بپزيد ولي در پادگانها نان خمير بپزند. چون در نظام ناهماهنگ هيچ چيز بدست نمي‌آيد و كاشي وقتي مي‌چسبد كه پشت آن سيمان باشد و امربه معروف هم وقتي اثر مي‌كند كه وحدت وجود داشته باشد. مثلاً من مي‌گويم برويد نماز جمعه و آقا فردا مي‌رود نماز جمعه مي‌بيند 3 ساعت طول كشيد، و پاهايش درد مي‌گيرد خوب ديگر نمي‌رود. و فقط عاشقها مي‌روند. چون ما 5 رقم مردم داريم. 1- عاشق 2- فراري 3- مغرور 4- بي تفاوت 5- تشنه و مردمي هستند كه بسته هستند. در اسلام داريم امام جماعت بايد مواظب همه رقم آدم باشد و حتي بايد فكر كند ممكن است زني كه دوقلو حامله است در نماز جماعت باشد كه چند ثانيه بيشتر نمي‌تواند در سجده بماند. و بايد مراعات ضعيف ترين افراد را بنمايد و خلاصه وقتي حرفها اثر مي‌كند كه هماهنگي وجود داشته باشد.
3- پرهيز از ظلم و منكر در هر شرايطي
«قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى‌‌ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً»(انعام/65) يعني گاهي عذاب از بالاست يا از پايين. حديث داريم: «عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ» مثل اينكه مدير كل زيردستي را اذيت مي‌كند.
ظاهر آيه اين است كه عذاب بالاي سر عذاب آسماني است و عذاب پايين، عذاب زيرزميني است. اما حديث داريم در ذيل آيه كه گاهي بالادستها و گاهي هم زيردستها اذيت مي‌كنند مي‌پرسند مگر مي‌شود زير دست هم اذيت كند؟ بله. ما آنقدر مستضعف مستكبر داريم. حضرت موسي به كوه طور رفت و هارون را قائم مقام رهبري قرار داد تا خودش برود كوه طور و تورات را براي هدايت مردم بياورد و به هارون گفت تو جانشين من باش بعد از 10 روز شخصي به نام سامري كه به عقيده من هنرمند و زرنگ بود با 4 تاكتيك مردم را گوساله پرست كرد. 1- هنر داشت 2- از وقت خوبي استفاده كرد 3- همه مردم را شريك كرد 4- از همه زنها گوشواره گرفت چون همه طلاي خود را دوست دارند.
وقت خوبي هم بود چون موسي(ع) نبود. وقتي هارون گفت كه اين گوساله است و بت است همه ريختند تا او را بكشند. اگر چه مستضعف بودند و زيردست فرعون بودند و موسي آنها را آزاد كرده بود، ولي قرآن مي‌فرمايد: «وَ كادُوا يَقْتُلُونَني‌‌» پس مي‌شود مستضعف هم مستكبر شود. پس هركس روي زيلو مي‌نشيند مستضعف نيست و ممكن است وقتي حرف حق به او مي‌زني مستكبر شود. «إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني‌‌ وَ كادُوا يَقْتُلُونَني‌‌»(اعراف/150) هارون گفت مردم من را مستضعف كردند.
عذاب از بالا مثل اينكه از بالا بخشنامه مي‌كند روسري دختران به مدارس بايد سرمه‌اي باشد در حاليكه پارچه سرمه‌اي در بازار نيست. اسلام فقط مي‌گويد دختر بايد حجاب داشته باشد و اين بخشنامه از بالا به مردم زجر مي‌دهد. «مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ» يعني دستور مي‌دهي و آنچنان دستور را خراب مي‌كنند و بد اجرا مي‌كنند.
يك معلم فرهنگي و مذهبي بود، ولي مي‌گفت: من زمان شاه انقلاب سفيد شاه را درس مي‌دادم، ما پرسيديم تو كه مذهبي هستي چرا انقلاب سفيد شاه را درس مي‌دهي؟ گفت چنان بد درس مي‌دهم و به بچه‌ها سخت مي‌گيرم و اذيت مي‌كنم كه مردم مي‌گويند شاه با اين كتابي كه نوشت آتش بگيرد. يعني آنچنان بد اجرا مي‌كنند كه قانون و نويسنده و همه چيز را زير سوال مي‌برند.
چون همه شما مدير كل و مسئول هستيد به شما مي‌گويم كه براي جلوگيري از منكر گاهي مي‌بايد عامل نفوذي داشته باشيد. شخصي بود به نام علي بن يقطين. امام كاظم به او سفارش كرد كه بين بني عباس برو و پستي بگير تا آنجا كه مي‌تواني جلوي فساد را بگير و رواياتي هم داريم كه برايتان مي‌خوانم. «من سعادة علي بن يقطين أني ذكرته في الموقف»(رجال‌‌الكشي، ص‌‌433) يعني از سعادتهاي او اين است كه امام كاظم در مكه او را دعا مي‌كند.
وزير و شيعه بود و در دستگاه بني عباس براي جلوگيري از فساد و منصب گرفته بود و امام او را در مكه دعا مي‌كرد. بعد امام فرمود: من ضمانت ميكنم كه او بهشتي است. علي بن يقطين سالي مي‌رود مكه امام كاظم او را راه نمي‌دهد، هرچه هم در مي‌زند راه نمي‌دهد. هرچه او گفت من بخاطر شما و جلوگيري از فساد به دربار بني عباس رفتم فايده نمي‌كند، تا اينكه امام مي‌فرمايد يادت هست چوپاني در اتاق تو آمد ولي تو او را راه ندادي چرا؟ و من هم تو را به مكه راه نمي‌دهم و نمي‌خواهد هم بروي، چون خدا حج تو را قبول نمي‌كند و بايد به كوفه برگردي و چوپان را راضي كني. او هم برگشت به كوفه و صورتش را بر خاك گذاشت و گفت به چوپاني كه پا بر روي صورت من بگذار تا تكبرم از بين برود تا من ديگر اينطور نكنم و او را راضي كرد و برگشت و امام او را راه داد.
اما گاهي اوقات هم مراجعين بي جهت مراجعه مي‌كنند مثلا به من مي‌گويند بگو پياز گران است يا از چهار اصل دياكتيك مي‌پرسند در حالي كه به من هيچ ربطي ندارد ولي اگر ربط داشته باشد مسئولين موظفند و راه ندادن و گوش ندادن گناه است. انسان در امر به معروف و نهي از منكر نبايد شكست بخورد و اگر به او چيزي گفتند نبايد ناراحت شود.
4- استفاده از راهكار صحيح
حديث داريم «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ» (بحارالانوار،ج71،ص268) اگر آينه را بشكني و باز تكه‌هاي آن را برداري هم باز مي‌گويد فلان جايت سياه است و كار خود را انجام مي‌دهد. نبايد بگويي ما گفتيم فايده نكرد، هر كاري تخصص مي‌خواهد. بايد ديد چگونه گفتي و شايد اصلا شما نبايد مي‌گفتي. حتي گدايي هم تخصص مي‌خواهد. مرجع تقليد و شهرداري هر دو از مردم پول مي‌گيرند ولي مردم روحاني را دعا مي‌كنند و پول مي‌دهند ولي به شهرداري بد مي‌گويند، چون روحاني توجيه كرده و آيه و حديث خوانده و پول مي‌گيرد ولي شهرداري مي‌گويد اتاق ساختي بايد پول بدهي و مردم فحش مي‌دهند. ولي اگر مردم توجيه مي‌شوند ديگر فحش نخواهند داد. چون مي‌خواهند بفهمند پولي كه از آنها گرفته مي‌شود دليل دارد و خرج خودشان شود.
قصه‌اي بگويم: قرآن وقتي مي‌خواهد بگويد روزه بگير با محبت مي‌گويد. حالا فرض كنيد براي مثال من آمپول زن هستم و مي‌خواهم به بچه‌اي آمپول بزنم براي اينكه بچه نترسد چهار كار را انجام مي‌دهم ابتدا مي‌گويم: 1- دوستت دارم 2- همه آمپول زده‌اند 3- پنج دقيقه بيشتر درد ندارد 4- اگر بيشتر از 5 دقيقه درد داشت برايت قرص مي‌نويسم و ديگر آمپول نمي‌زنم تا او آماده شود.
خدا هم در مورد روزه مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/183) يعني ‌اي كساني كه با من رابطه داريد و به من ايمان داريد دوستتان دارم «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ». آمپول را مي‌زند سپس مي‌فرمايد: «كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ». يعني همه آمپول زده‌اند و همه اينها روزه داشته‌اند. «أَيَّامٍ مَعْدُودات‌‌» (بقره/203) يعني 5 دقيقه بيشتر درد ندارد و 30 روز بيشتر نيست و سپس مي‌فرمايد اگر بيشتر درد داشت برايت قرص مي‌نويسم «وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى‌‌ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ»(بقره/185) و ببينيد حواس خدا چقدر جمع است. اگر امر به معروف كردي و در ذوقت خورد، بايد بزني سر خودت. چون مي‌گويند: يك زمان واعظي سخنراني مي‌كرد و مردم خوابشان برد، بر سر آقا بزن، چون او طوري حرف زده است كه مردم خوابيده‌اند. قرآن مي‌فرمايد كه اينگونه جلوي فساد را بگيريد. «هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً»(احزاب/43) يعني خدا براي خارج كردن شما از ظلمات به سوي نور، براي شما صلوات مي‌فرستد و با محبت اين كار را انجام مي‌دهد. «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»(مومنون/51) يا وقتي مي‌خواهد بگويد عبادت كن، مي‌فرمايد: «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ»(قريش/3) «الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»(قريش/4) يا وقتي مي‌خواهد بگويد عبادت كن، مي‌فرمايد: «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»(قريش/4-3) يعني خداي كعبه را عبادت كنيد كه شما را از گرسنگي نجات داد و از ترس ايمن كرد.
5- راهكارهاي تأثير امر و نهي
پس شكل و فرم كار هم فرق مي‌كند و بايد دلمان بخواهد، اگر شما نشسته‌ايد فقط چراغ بالاي سر خودتان را روشن كنيد، اشكالي ندارد. من رفتم اتاق آقاي رئيس جمهور ديدم فقط چراغ بالاي ميزش روشن است و بقيه جاها تاريك است. يعني وقتي كسي به شما چاي مي‌دهد احساس كند خود شما هم صرفه جويي مي‌كنيد و اگر صرفه جويي را در عمل ببيند، تاثير ميكند. ولي اگر ببيند من بريز و بپاش مي‌كنم، ولي حرف از بيت المال مي‌زنم مي‌گويد دروغ مي‌گويم. ولذا مي‌گويد: اميرالمومنين(ع) مي‌فرمايد: هر كاري كه مي‌گويم تو انجام بده، قبلا خودم به آن عمل مي‌كنم.
اميرالمومنين(ع) مي‌فرمايد: پيامبر در جبهه‌ها از همه به دشمن نزديك‌تر بود. و امام حسين(ع) حضرت علي اكبر را قبل از جوانان بني هاشم به جبهه فرستاد. پس خودمان بايد يك قدم جلوتر باشيم. و اگر در اداره نماز جماعت خلوت است به اين دليل است كه شما در صف اول نيستي.
انجمن اسلامي بدون همكاري مديريت فايده ندارد. و گاهي اوقات تنها گفتن فايده ندارد ولي اگر دوتايي بگوييم فايده دارد براي همين قرآن مي‌فرمايد: پيامبران را گاهي تنها و گاهي جفت جفت مي‌فرستيم. مثلا موسي و فرعون «فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمينَ»(شعراء/16) يعني فرعون طوري است كه موسي تنهايي فايده ندارد. و گاهي هم طوري است كه بايد دو نفر جلو بروند. يكي هم از عقب بيايد. «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‌‌ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ»(يس/20) و بايد يك نفر بيايد كه آنها را پيگيري كند.
و گاهي پشت هم بايد بيايد. «رُسُلَنا تَتْرا»(مومنون/44) و گاهي هم پشت دست بيايد «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ»(قصص/51) يعني رد هم گفتيم اثر كرد. و گاهي بايد يك آدم خوش بيان با آدم باشد. مثلا در تهران مي‌خواهد با بي حجابي مقابله كند و نهي از منكر كند، يك تابلو مي‌نويسد كه بد حجاب مگر دين نداري، شرف نداري يا شوهر تو غيرت ندارد. آخر اينطوري نمي‌شود كه! حداقل بايد خوش خط باشد. ما يك پيامبر كچل هم نداشتيم. چون آدم از پيامبر بايد خوشش بيايد. حضرت موسي وقتي مي‌خواهد صحبت كند مي‌گويد «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً»(قصص/34). يعني هارون حرف بزند چون نسخه‌اش از من بهتر است. گاهي با خط زيبا، سرود يا آدم خوش تيپ يا حرف زيبا بايد كاري را انجام داد «قَوْلاً لَيِّناً». قرآن مي‌گويد: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً»(طه/44) «وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»(نساء/5) «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»(بقره/83) «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي». يعني معروف بگو، زيبا بگو با نرمي بگو و شيرين بگو. چون اينها فرم كار است.
6- امر به معروف با سكوت و عدم برخورد
گاهي خوب است انسان صريحاً امر به معروف كند و گاهي بايد فقط نگاه كند. خدا شهيد هاشمي نژاد را رحمت كند، بالاي منبر رفت تا مي‌خواست سخنراني كند. زمان شاه يكي از ساواكي‌ها بلند شد و گفت: براي سلامتي شاهنشاه آريامهر صلواتي ختم كن. شهيد هاشمي نژاد مي‌گفت در فكر بودم كه چه كنم، چون اگر چيزي بگويم يا حركتي بكنم مرا مي‌گيرند براي همين نشستم وچند دقيقه به ساواكي نگاه كردم. مي‌گفت: له شد ولي نواري هم از من ضبط نشد. گاهي سكوت از صد فحش بدتر است. كسي مي‌گفت: مي‌خواستم فلان شيعه را كتك بزنم ولي چون شيعه بوده و يار شما نزدم. پرسيد چرا؟ گفت چون از او طلب دارم نمي‌دهد و مي‌گويد برو فردا بيا و باز هم كه مي‌روم، فردا فردا مي‌كند. براي همين مي‌خواستم او را بزنم. امام گفت چطور مي‌گويي. گفت مي‌گويم: پولم را بده. امام فرمود: برو او را نگاه كن و سكوت كن. چون سكوت گاهي وقتها ويتامينش از فرياد هم بيشتر است. گاهي در خانه وقتي غذا شور شده اگر بگويي شور شده، خانم با اين كه مي‌داند مي‌گويد: چيزي نيست. ولي اگر خوردي و چيزي نگفتي اين زن مي‌سوزد، چون مي‌خواهد ببيند چيزي مي‌گويي ولي شما چيزي نمي‌گويي.
اصلاً گاهي وقتها فقط بايد نگاه كرد و حتي زير سيبيلي رد كرد. به يوسف گفتند ما برادري داشتيم كه دزد بود. قرآن مي‌گويد: «فَأَسَرَّها يُوسُفُ في‌‌ نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ»(يوسف/77) چون برادرها نمي‌دانستند كه يوسف برادرشان است و پرده‌ها كنار نرفته بود. گفتند: اين بنيامين ليوان را ندزديده و ما قبلاً برادري هم داشتيم كه دزد بود. يعني يوسف فهميد ولي به روي خودش نياورد. گاهي مدير بايد تغافل كند يعني شتر ديدي نديدي و گاهي بايد ساكت باشد و به ديگري بگويد تا او بگويد و او آخرين مهره باشد.
گاهي بايد نامه فرستاد، يا كسي از جيب كسي پول دزديده لازم نيست كه بگويد يا بنويسد من فلاني از جيب شما پول دزديدم. بلكه فقط كافي است پول به نحوي به دست طرف مقابل برسد. مثلا حساب او را پيدا مي‌كند و پول را به حساب او مي‌ريزد. حتي اگر غيبت هم كردي لازم نيست بگويي من غيبت كردم. براي او طلب استغفار كن و خودت هم استغفار كن و حتي اگر خواستي بگويي برو بگو كسي غيبت شما را كرد و نگو چه كسي و او هم نپرسد كه چه كسي؟
7- وقت‌شناسي و توجه به ظرفيت افراد
و بايد آبروداري كرد و بگويد بخشيدمش «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ»(مائده/101) از خيلي چيزها نبايد پرسيد. حاج شيخ عبدالكريم حائري پيرمردي را ديد كه با وجود چروكيدگي پوست صورتش را تراشيده، حاج شيخ عبدالكريم با آن سن و مقام كه از حوزه علميه قم و استاد رهبر انقلاب بود به پيرمرد گفت كه مي‌خواهد صورتش را ببوسد و وقتي بوسيد، گفت: جاي بوسه من پيرمرد را اينطوري اصلاح نكن! و اين امر به معروف و نهي از منكر اثر مي‌گذارد. يا شبي كه براي دختر يا پسرت هديه مي‌خري امر به معروف اثر مي‌كند. يا وقتي سرهنگ به سرگرد درجه مي‌دهد، حرفي بزند اثر مي‌گذارد. وقت شناسي خيلي مهم است و حرف حقي را هر جايي نمي‌توان زد و گاهي حرف مثل شكر كه در گلوي بچه گير مي‌كند و باعث خفگي مي‌شود، اثر نمي‌كند و ظرفيت‌ها خيلي مهم است. در خرابه شام وقتي سر امام حسين(ع) را به دخترش رقيه كه سه سال داشت دادند، ظرفيت نداشت و سكته كرد و مسئولين امور تربيتي بايد بدانند كه نمي‌شود به اسم نماز جمعه بچه‌ها را سه ساعت در برف معطل كرد. بلكه بايد آخر خطبه دوم بچه را برد. اگر بچه‌ها از سر كلاس هنگام زنگ تفريح با شتاب رفتند يعني معلم ناموفق است، چون بچه‌ها از كلاس او فرار مي‌كنند. مثلاً بايد سر كلاس داستان يا تمثيل را لطيفه‌اي بگويد. گاهي ما فكر مي‌كنيم اگر مشكلاتمان را بگوييم آبرويمان مي‌رود. يكي از اساتيد حوزه علميه از من پرسيد براي طلاب درس اخلاق چه بگويم؟ گفتم بدبختي‌هاي خودتان را. تا او كه از شما شيريني مي‌بيند، تلخي هايتان را هم بشنود و گمان نكنيد آبرويتان مي‌رود. تا آنها بفهمند شما كه به اينجا رسيديد از ابتدا اينگونه نبوديد «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»(انشراح/5) و اين بدبختي‌ها به پايان مي‌رسد. در قرآن 12 كلمه «عسر» است و 36 «يسر» كلمات قرآن فرمول دارد مثلا برخي جفت هستند مثلا در قرآن 55 كلمه دنيا و 55 كلمه آخرت آماده است و برخي چند برابر است. و اينكه 12 عسر و 36 يسر يعني در برابر 12 عسر 36 يسر وجود دارد.
«سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً»(طلاق/7) ما مي‌توانيم جلوي فساد را بگيريم «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/3) «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»(بلد/17) همه اينها امربه معروف هستند. نماز جمعه مي‌رويد چند نفر را هم ببريد و اين امر به معروف است. براي اينكه تحميلي نباشد از آنها بپرسيد نماز جمعه چطور بود؟ اگرگفتند طولاني بود يا جا نبود انتقادها را منتقل كنيد. اگر مي‌خواهيد به كسي كتاب بدهيد تا. . . مطالعه مرحله‌اي است و در ابتدا هر كتابي را هم نميتوان داد، مثل اينكه نمي‌شود در حمام هنوز خيس نشده صابون زد و صابون خشك نمي‌شويد. خلاصه زبان شناسي و وقت شناسي هنر است. حضرت امير در نهج البلاغه 77 نامه دارد. اول نهج البلاغه خطبه هاست كه همان اصول عقايد است. نامه‌ها مسائل سياسي است در آخر هم موعظه است. يعني افكار، عمل و سپس اخلاق. اگر كارمندان دولت جمع بشوند و اين 77 نامه را يك جوان خوش سليقه و خوش فكر شبها نيم ساعت بگويد و سيستم حكومت و رشوه و كم كاري و. . . را بازگو كند. هزاران شهيد فردا جلوي ما را خواهند گرفت. پس كاري نكنيم كه فردا پشيمان بشويم.
8- اهميت امر به معروف
گاهي وقتها موعظه در يك زماني خيلي خطر دارد. يك وقت به ما گفتند كه اسرا آزاد مي‌شوند، طرحي بريزيم كه اينها ابتدا بيايند به هتلي تا برايشان اصول دين گفته شود ولي من مخالفت كردم و حالا اگر مسائل پزشكي بود، باز خانواده‌ها تحمل مي‌كردند. ولي اگر بگوييم مي‌خواهيم موعظه كنيم و اصول عقايد بگوييم، به هر چي اصول و فروع دين است بد مي‌گويند. خوب وقت ما رو به پايان است براي كساني كه تازه تلويزيون را روشن كرده‌اند بگويم: 1- امر به معروف واجب است 2- اهميت آن بقدري است كه امام حسين(ع) گفت براي آن فدا مي‌شوم. 3- حديث داريم تمام عبادات در برابر امر به معروف مثل قطره در برابر درياست. و امر به معروف را حتي بچه‌ها بايد انجام دهند و نبايد به آنها گفت به تو چه؟ چون قرآن مي‌فرمايد: «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(لقمان/17) و حديث داريم «لا تحقرن أحدا من المسلمين فإن صغيرهم عند الله كبير»(مجموعةورام، ج‌‌1، ص‌‌31) يعني حرف بچه مسلمانها هم نزد خدا بزرگ است.
مرحوم شهيد مطهري مي‌فرمايد: آيه امر به معروف بين دو آيه وحدت است. يعني همان آيه «وَ لْتَكُنْ مِنْكُم‌‌» (آل عمران/104) يعني با اتحاد و هماهنگي بايد بين همه نهادها وجود داشته باشد. و امر به معروف همه وظيفه همه افراد است و هم مسئول دارد. مثل ماشيني كه ورود ممنوع مي‌آيد و هم همه ماشينها وظيفه دارند بوق و چراغ بزنند و هم پليس بايد او را جريمه كند.
امام حسين(ع) مي‌فرمايد: «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»(بحارالأنوار، ج‌‌44، ص‌‌329).

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2260

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.