امر به معروف و نهی از منکر، شیوهها-17
موضوع: امر به معروف و نهی از منکر، شیوه ها-17
تاریخ پخش: 72/06/04
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی تقوی»
دو سه ماهی است که بحث امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کردیم. میتوانیم اسمش را خودسازی و جامعه سازی یا اصلاح اجتماعی بگذاریم. این جلسه بحث ما این است که از کجا شروع کنیم؟ تیترهایی که هست از خودمان، از خانواده مان، از همسرمان، از همسایهمان، از دوستانمان، از مسئولین مملکتی و سرچشمهها، از ازدواج، از نگاه، از مطالعه، از رفیق خوب، از کجا شروع کنیم؟ اسلام برای همهی اینها سفارش کرده است.
1- برای اصلاح دیگران باید اول خود را اصلاح کرد
اول اینکه واقعاً اگر کسی میخواهد بچهاش، دوستش، همکارش، شریکش، همسایهاش را اصلاح کند باید از خودش شروع کند. چند آیه داریم که قرآن به امثال من خطاب میکند. به روحانی، به معلم، به پدر، میگوید: «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ»(صف/2) تو که عمل نمیکنی چرا خودت ژست میگیری که من آدم خوبی هستم؟ جمعی از شما وابسته به شهرداری هستید، اگر واقعاً نمیخواهیم مردم در برق اسراف کنند، چرا بعضی روزها لامپهای خیابان تا ساعت 10 روشن است؟ آن وقت شما به من و بقیه سفارش میکنی، هر خانهای یک لامپ کمتر روشن شود. اگر قرار است فضای سبز باشد، چرا مثلاً یک پولی میگیریم و فضای سبز را به ساختمان تبدیل میکنیم؟ اگر فضای سبز لازم است چرا با اسکناس لازم نیست؟ اگر لازم نیست چرا با اسکناس لازم هست؟ گاهی ممکن است که در جایی آدم فضای سبز را از بین ببرد و جای دیگر به وجود بیاورد. این عقلایی است. چون حدیث داریم، هیچ کس حق ندارد درختی را از بین ببرد، جز اینکه جای دیگر درختی را بنشاند. نباید مساحتش کم شود. حالا اگر جای درخت عوض شود اشکالی ندارد. چون ممکن است در جایی یک درختی پیدا شود که یک منطقه تجاری شود. شرایط ویژه حسابش جدا است. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» اگر میخواهی اصلاح کنی خودت هم باید عمل کنی.
آیهی دیگر میفرماید: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم»(بقره/44) خودت امر به معروف میکنی اما خودت فراموش کردی. اصلاً منبری که وقت نماز بالای منبر باشد، دیگر رویش میشود که دربارهی نماز اول وقت صحبت کند. هیئت عزادار امام حسین که روز عاشورا وقت نماز سینه میزند، میتواند بگوید که روز عاشورا امام حسین مشغول نماز بود؟ کسی که در مدح و سخنرانیاش دربارهی عظمت امام حسین میگوید، امام حسین ظهر عاشورا اول وقت نماز خواند، آن وقت این اول وقت سینه میزند. به هر حال اگر خواستیم اصلاح شود باید من و شما هر دو با هم از خودمان شروع کنیم.
امیرالمومنین میفرماید: من تعجب میکنم از کسی که مسئول اصلاح مردم است. ولی خودش فسادش بیشتر است. واقعاً اگر میخواهیم بچهی ما سیگاری نشود، باید خودمان سیگار را ترک کنیم. پدر سیگاری حرفش نفوذ ندارد که بگوید: آقاجان، تو سیگار نکش. من سیگار کشیدم اما تو نکش. نمیشود. روایت داریم زشت است که انسان خودش عیبی را داشته باشد، بگوید: استفاده از ماشین دولتی ممنوع است. اما خودش ماشین دولتی را برمی دارد و با خانمش به مسافرت میرود. یعنی خودکار اداره برای من حرام است. اما ماشین دو میلیونی برای او حلال است. چقدر زشت است که انسان عیب خودش را نبیند، عیب دیگران را ببیند. بدترین آدمها کسی است که عیبی را از دیگران میگذارد. مثلاً میگوید: چرا مردم آشغالها را در جوی میریزند؟ اما خودش که جارو میکند، در جوی میریزد. امیرالمومنین فرمود: این احمق است. احمق خیلی کلمهی زشتی است. امیرالمؤمنین اهل این نیست که به کسی جسارت کند. اما کسی که به مردم میگوید: این کار را نکن، و خودش این کار را میکند احمق است. میگوید: چرا دیگران ماشینشان را دوبله پارک میکنند؟ خودش هم دوبله پارک میکند. چطور دوبله برای من بد است اما برای تو بد نیست؟ بنابراین شرط اولش این است که اگر خواستیم کاری را شروع کنیم از خودمان شروع کنیم.
2- اصلاح خانواده و بستگان
شرط دوم این است که از خانواده شروع کنیم. درست است که قرآن میفرماید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى»(انعام/164) گناه هرکسی به دوش خودش است، اما این حرف خداست. مردم اگر همسر من بد بود میگویند: این هم خانم آقای قرائتی است. هرچه میگویم: خانم من به من ربطی ندارد، ممکن است خانم من بسیار خوب باشد و من بسیار بد باشم، ولی میگوید: این هم شوهر تو است. میگوید: من هم او را موعظه کردم. اما شوهر بدی است. هرچه خواسته باشیم بگوییم: ما از هم جدا هستیم، مردم اینها را از هم جدا نمیدانند. در قیامت است که هرکسی برای خودش است.
اصولاً دنیا و قیامت با هم چند فرق دارد. یکی این است که دنیا دار سرایت است. یعنی عیب من به شما سرایت میکند. عیب شما هم به من سرایت میکند. اما قیامت سرایت نیست. ممکن است من به جهنم بروم و تمام بستگان من به بهشت بروند. اگر اینجا من پولدار شدم برای زن و بچهی من هم یک چیز خوبی گیر میآید. اگر خانهی من خوب شد آنها هم در رفاه هستند. اگر ماشینم خوب شد، آنها هم در رفاه هستند. یعنی در دنیا اگر من به زندان بروم یا شلاق بخورم آنها هم غصه میخورند. دنیا سرایت میکند. یعنی خوشی من و ناخوشی من به دیگران سرایت میکند. دنیا دار سرایت است. اما قیامت دار سرایت نیست. اگر خواستیم اصلاح کنیم باید از بستگان شروع کنیم.
قرآن میفرماید: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً»(تحریم/6) از خودمان و همسر و فرزند. قرآن وقتی میخواهد بگوید: پیغمبر به خانمها، به زنهای مسلمان بگو، اول میگوید: «قل» بگو، به چه کسی؟ «قُلْ لِأَزْواجِک وَ بَناتِک»(احزاب/59) اول به خانمت بگو. بعد به دخترت بگو. بعد میگوید: «وَ نِساءِ الْمُؤْمِنین»(احزاب/59) این آیه ی قرآن است. اول به خانمت بگو. بعد به دخترت بگو. بعد به زنهای مومنین بگو. «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً» اگر میخواهید اصلاح باشد از خودتان شروع کنید.
رئیس دفتر شما چه کسی است؟ اگر رئیس دفتر شما پارتی بازی میکند چه توقعی از بقیه داری؟ رانندهی شما چه کسی است؟ منشی شما چه کسی است؟ باید از خودمان و از دفتر خودمان شروع کنیم. اگر قرار است اسراف نکنیم باید اول از خودمان شروع کنیم. مقام معظم رهبری وقتی میخواست صحبتی از امر به معروف کند، خودشان در یکی از پارکهای تهران رفتند گفتند: خواهر! اینطور نباشید. اینطور باشید. وقتی بچهای را نزد حضرت رسول آوردند و گفتند: خرما خورده است. فرمود: او را ببرید و فردا بیاورید.
3- فرزندان گردن پدر و مادر حق دارند
«وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِک» امام سجاد(ع) میفرماید: بچه هم به گردن پدر حق دارد. همینطور که پدر و مادر حق دارند بچه هم حق دارد. حق بچه این است که «وَ انَّکَ مسْئُول» تو مسئول هستی. یک خانمی که دارد میرود و دخترش را بد حجاب با خودش میبرد، این دختر بد حجاب در آینده تا روز قیامت هرچه بد حجابی کند گناهش گردن مادرش است. اگر فیلمی را در خانه آوردیم، دختر و پسر ما به هر راهی کشیده شدند، شریک در گناهشان هستیم. امام زین العابدین میفرماید: «وَ انَّکَ مسْئُول عَمَّا وُلِّیتَهُ بِهِ مِنْ حُسْنِ الْأَدَب» (بحارالانوار/ج71/ص6) تو مسئول بچهات هستی. بچهها امانت هستند. اگر بد بچه داری کنی. به امانت خیانت کردیم. بزرگترین خیانتها، خیانت به فرزند است. پدر و مادری که حرف زشت از دهانشان بیرون بیاید. کار زشتی انجام دهند و بچه با چشمانش فیلم برداری کند و یاد بگیرد. تا قیامت بچه هر نوع دسته گلی آب بدهد پدرش هم شریک است. چقدر زشت است که انسان مرده باشد و برای قبر او گناه بفرستند. بگویند: این هم سهمیهی شما از آن است. حدیث داریم روز قیامت به افرادی قطرات خون پخش میشود. میگوید: این چیست؟ میگوید: تو به همین مقدار در خون فلانی شریک بودی.
آیه داریم «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ»(شعراء/214) پیغمبر به فامیلت انذار کن. آنهایی که به شما خیلی نزدیک هستند. وقتی آیه نازل شد، پیامبر اکرم به امیرالمومنین فرمود: یک آبگوشتی راه بیانداز. فامیلها را دعوت کن. آبگوشتی پخته شد و افراد فامیل آمدند. غذا خوردند. تا پیغمبر رفت صحبت کند، ابولهب بلند شد و رقصید. یعنی جلسه را از آن صورت انداخت. یعنی بعد از رقصیدن که نمیشود موعظه کرد. نمیشد گفت: بت پرستی چیست؟ ابولهب با حرکتش جو را به هم ریخت. پیامبر هم دید که دیگر زمینه نیست. دوباره یک مهمانی دیگر راه انداخت. به امام صادق گفت: «اننی اهل بیت» من یک بستگانی دارم «یسمعون منی» به حرف من گوش میدهند. من مسئولیتی دارم؟ فرمود: بله، اگر به حرف تو گوش میدهند تو هم وظیفه داری که اینها را ارشاد کنی. مدیر اداره کسی نیست که فقط سر ساعت برود کارت بزند. نمیشود گفت: ایشان مدیریتش خوب است.
4- مدیر خوب باید به نیازهای مادی و معنوی زیر مجموعهاش توجه کند
مدیر خوب چه کسی است؟ مدیر خوب این است که تولید را بالا ببرد. من یک کلمه راحت بگویم. خیلی راحت حرف بزنم. من بعضی از کارخانهها رفتم، مدیر عامل گفته: ما برای پرسنلمان استخر درست کردیم، بیمه درست کردیم. وام درست کردیم. صندوق قرض الحسنه درست کردیم. گفتم: در این کارمندهای شما آدم تارک الصلاه هم هست. گفت: بله، هستند. در این چند هزار نفر چند نفر هم نماز نمیخوانند. گفتم: برای آنها هم برنامه داشتید؟ گفت: نه، متاسفانه نه! مدیر خوب این است که یک مقدار هم، فقط شکم و شهوت که نیست. وام دادیم. قرض دادیم. فوارهها را چه کردیم. اصلاً پارک خوب پارکی نیست که همه چیز داشته باشد، ولی اگر یک نفر بخواهد نماز بخواند، آنجا یک نماز خانه نباشد. یعنی همه چیز جز خدا مورد توجه است. این معنای «نَسُوا اللَّهَ» است.
اگر شهرداری هر منطقهای در پارک همه نوع چیزی درست کند اما یک نماز خانهی نقلی درست کند که اگر در این پارک کسی خواست نماز بخواند بتواند. پارک جای استراحت است. اما نماز واجب است. نماز هم پنج دقیقه است. من با خانمم آمدم و تفریح کردم. حالا میخواهم نماز بخوانم. میگویم: ببخشید جا نیست. سرسره و آبشار هست، همه چیز هست. خدا نیست؟ از این شهردار باید یک نمره کم کرد. چون همه چیز را یادش بوده است اما خدا را فراموش کرده است. شما هشتاد مغازه در پاساژ میسازی. خوب اگر اینها خواستند نماز بخوانند، نباید جایی باشد. باید از این هشتاد مغازه یکی هم نماز خانه باشد.
شهرداری یکی از شهرستانها به من گفت: آمدند پاساژ بسازند من گفتم به شرطی که یکی از مغازه هایش برای خدا باشد. خدا هم سهم دارد. ما باید کاری کنیم که اینها را فراموش نکنیم. اینقدر افراد هستند که پایشان را به مسجد نمیگذارند. فامیل خوب ندارند. اما مدیر خوب دارند. این مدیر این آقا را دعوت کند، بگوید: شما در فامیل غریب هستی. کسی از تو حمایت نمیکند. این راه درست است. این راه درست نیست.
کارگر شما ماشین که نیست دائم میگویی: اقتصاد، اقتصاد! آدم است. آدم فطرت دارد. روحیه دارد. باید به روحش هم رسید. روحش هم دو بعد مادی و معنوی دارد. این عروس و دامادهایی که تازه بچه دار میشوند گاهی میبینند که نوزادشان گریه میکند. بلد هم نیستند. بچهی اولشان است. میگوید: شاید آب میخواهد. آب به او میدهند باز هم گریه میکند. هرکاری میکند باز هم گریه میکند. میگوید: شاید در قنداقش سیخ و میخی است. آخرش این بچه را بغل میکند و راه میرود بچه آرام میشود. این بچه میخواهد بگوید: نه خوراک میخواهم. نه پوشاک میخواهم. نه مسکن میخواهم. محبت میخواهم. میخواهم یک کسی من را بغل کند و من را در خیابان ببرد. انسان گاهی وقتها در یک شرایطی می خواهد کسی پنج دقیقه با او حرف بزند.
یکی از افراد بسیار محترم، از علمای بزرگوار، برای ایتام تشکیلات مهمی داشتند. من را بردند که تشکیلاتشان را به من نشان دهند. هرشب به 500 بچه یتیم افطاری میدهند. من را در سالنی بردند که تعداد بسیار زیادی لباس آنجا بود. در یک سالن دیگر هم مواد غذایی بود. گفتند: خوب است؟ گفتم: 50 درصد خوب بود. از من توقع نداشتند که بگویم: 50 درصد خوب بود. آن کسی که من را برد آیت الله بود. من از نظر علمی شاگرد او بودم. ولی اشکالی ندارد که آدم به استادش بگوید: شما 50 درصد خوب هستید. من یک موقع به یکی از شاگردهایم گفتم: من چقدر خوب هستم؟ یک خرده فکر کرد، گفت: اگر عیب هایت را کنار بگذاری، بسیار متوسط هستی. این حرف هیچ عیبی ندارد. ایشان تعجب کرد که چرا من نمرهی بالا به او ندادم. گفتم: قرآن میگوید: «وَ ارْزُقُوهُم» یعنی شکمشان را سیر کنید. شما به این آیه عمل کردید. «وَ اکْسُوهُم»(نساء/5) یعنی به بی لباسها لباس بدهید. «وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»(نساء/5) یعنی یک خرده برای یتیم حرف بزن. چون یتیم پدری که برایش قصه بگوید، ندارد. گفتم: شما شکمش را سیر کردی، اما به «قولاً مَعرُوفاً» عمل نشد. ایشان فرمود: راست میگویی. افراد زیادی برای بازدید به اینجا آمده بودند اما فقط تو حرف حساب را زدی. مردم از حرف خوب خوششان میآید. اول برق او را میگیرد. بعد در فکر میرود. بعد به آدم دعا میکند.
بعضیها میگویند: حال او را نگیر. این یعنی چه؟ حالش را باید گرفت. منتهی بداند که شما بر اساس محبت حال او را میگیری. مردم وقتی بفهمند طرف نیش میزند، یعنی عقرب آدم را میگزد و آدم او را با کفش میزند. اما آمپول زن هم آمپول میزند و آدم از او تشکر میکند. آمپول و نیش عقرب هر دو درد دارد. از یکی آدم تشکر میکند. یکی را هم میکشد. بنابراین بین بدی و تلخی فرق است. هر تلخی بد نیست. بین زور و ظلم فرق هست. اما هر زوری بد نیست. من طرفدار زور هستم و با ظلم مخالف هستم. ظلم بد است. زور خوب است. واقعاً اگر زور نباشد هیچ پسری به حرف پدرش گوش نمیدهد. ما یک عده افراد داریم که اگر زور نباشد موعظه بردار نیستند. زور در وقت خودش خیلی چیز خوبی است. ظلم بد است. تفاوت خوب است. تبعیض بد است. اینها با هم فرق دارند. کسانی که فکر میکنند اینها با هم فرق ندارند، دو شاخهی برق را در تلفن میزنند. دو شاخهی تلفن را هم در برق میزنند. همینطور اشتباه میکنند.
5- فرق بین تفاوت و تبعیض
تفاوت خوب است. تبعیض بد است. تفاوت یعنی چه؟ تفاوت یعنی از ایشان تجلیل شود. از او هم تجلیل نشود. تفاوت یعنی افراد را باید درجه بندی کرد. مثلاً پزشک بگوید: من پزشک عادلی هستم. به همه نفری یک سرم بزنید. هر مریضی یک مشکلی دارد و یک دارو می خواهد. این که من همه را با یک چشم میبینم خیلی بد است. یا معلمی بگوید: من عادل هستم. به همه نمرهی هفده بدهد. اینطور که نمیشود. اصلاً بعضی جاها اگر همه را با یک چشم ببینیم دیوانه هستیم. باید با چشمهای مختلف نگاه کنیم. تبعیض بد است. تفاوت خوب است. تفاوت یعنی براساس لیاقت، ایمان، تقوا، هجرت، اخلاص، روحیهی انقلابی، ایثار، اینها تفاوت است. تبعیض یعنی هر دو نفر مثل هم هستند. به یک نفر میدهم. به یک نفر نمیدهم. با اینکه هیچ فرقی با هم ندارند. انگشتان ما با هم متفاوت است ولی خدا عادل است. سلولهای بدن ما، سلول چشم و سلول پا با هم فرق دارد. ما میگوییم: زن باید حجاب داشته باشد. نگویید: زن و مرد چه فرقی میکند. فرقش این است که خداوند برای چشم ما حجاب قرار داده است. هیچ عضو بدن ما جز چشم حجاب ندارد. خدا پنج حجاب برای چشم گذاشته است. مژه، پلک، چون از چربی است با آب نمک است. ابروی مشکی که نور خورشید به چشم فشار نیاورد. خطهای پیشانی که باعث میشود مسیر عرق فرق کند. از وسط صورت نیاید. خداوند 5 رقم حفاظت درونی برای چشم گذاشته است. اما یکی را هم برای انگشتان قرار نداده است. شما روی تلویزیون پارچه میکشی، چون شیشهاش ظریف است. روی گاری که پارچه نمیکشی. روی ماشین زیبا چادر میکشند. ولی کسی روی بشکه چادر نمیکشد. اگر گفتند: زن حجاب داشته باشد، یعنی شیشهی تلویزیونی، چشمی، ظریف و خطرناک هستی. به نفع خودت است. اگر روی ماشین چادر میکشند، به نفع ماشین است.
زن و مرد با هم تفاوت دارند اما تبعیض نه! پس ببینید باید اینها را فرق بگذارید. واقعاً اگر زور نباشد، نمیدانی مردم چه میکنند؟ منتهی زور هم به اندازه باشد. امیرالمومنین در وصیت خود فرمود: ابن ملجم، یک ضربت زد شما هم یک ضربه بزنید. یکی به یکی! فامیل(الف) یک نفر از فامیل(ب) را کشت. فامیل(ب) گفت: شما یک نفر از ما را کشتید. ما ده نفر از شما را میکشیم. آیه آمد چه خبر است؟ «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْل»(اسراء/33) در قتل اسراف نکنید. او یک نفرا را کشت. شما هم یک نفر را بکش. فامیل خیلی میتواند فامیل را نجات بدهد. ما هنوز عادت نکردیم که بچههای فامیل بیایند و کمک بچهها کنند. بگویند: چون شما تجدید آوردی من به شما کمک میکنم. حالا که شما این مشکل را داری من به شما کمک میکنم.
کسانی که دیر تلویزیون را روشن کردند میگویند: بحث چه بود؟ بحث ما این است که از کجا شروع کنیم؟ اگر میخواهیم حرف ما اثر داشته باشد، از خودمان شروع کنیم. یعنی سازمان برق که میخواهد بگوید: برقها را خاموش کنید. اول صبحها برقهای خیابان را خاموش کند. مردم میخندند میگویند: قسم حضرت عباس را قبول کنم یا دُم خروس؟ پیغمبر فرمود: وقتی من در مکه آمدم صحبت کردم، جوانها طرفدار من شدند، پیرمردها طرفدار من نشدند. در انقلاب اول بچهها آمدند مرگ بر شاه گفتند. پدر و مادرها هم میگفتند: بیا. نرو! چون اول راضی نبودند که در خیابان مرگ بر شاه بگوید. بالاخره بچهها راه افتادند و پدرها را دنبال خودشان کشاندند. یعنی در انقلاب رهبر بزرگها بچهها بودند. بچه راحت میفهمد. چون وابستگی ندارد. چون وابستگی ندارد، صاف حقیقت را میفهمد. پدر میفهمد، میگوید: درست است. ولی… چند ولی میگوید. اما بچه هیچ ولی ندارد. راستش را میگوید.
6- بچهها زودتر اصلاح میشوند
از بچهها شروع کنیم. «فَما آمَنَ لِمُوسى إِلاَّ ذُرِّیَّهٌ مِنْ قَوْمِه»(یونس/83) قرآن میگوید: طرفداران موسی، بچهها بودند، یعنی نوجوانها طرفدار بودند. امام زین العابدین(ع) دید نوجوانی مشغول تحصیل است. فرمود: «مَرْحَباً بِکُم»(ص/60) درود بر تو! آفرین که درس میخوانی. درست است امروز کوچک هستی. تو امروز بچه هستی، فردا بزرگ میشوی. ما هنوز فرهنگ احترام به بچه را یاد نگرفتیم. یعنی در مهمانیها به بچهها میگوییم: در آن اتاق بروید. برای همه یکسان بشقاب میگذاریم، برای بچه یک شکل دیگر میگذاریم. نگاه میکندو میبیند چرا فرق دارد؟ این در ذهنش مهر ذلت، میخورد. برای همه بلیط میخریم. به بچه میگوییم: زیر صندلی پنهان شو. این بچه میفهمد که پدرش دزدکی این را آورده است. زندگیاش، زندگی وابستهای است. بزرگ ترها سلام میکنند، میگوییم: سلام علیکم، بچه که سلام میکند، میگوییم: علیک سلام! چرا فرق گذاشتی؟ یعنی در همه چیز برای بچه فرق میگذاریم. مهمان میآید کفش مهمان را جفت میکنیم. کفش بچه را جفت نمیکنیم. بچه میفهمد و به زبان میآورد.
به بچه مثل بزرگ احترام بگذار. راهنماییاش بکنیم، اما تحقیرش نکنیم. نمیشود بچه را روبروی بزرگ تحقیر کرد. اگر کسی به بچه بزند، جریمه دارد. میگوییم: بلند شو این کار را بکن. ممکن است بچه بترسد و این کار را بکند. اما اشکال ندارد. شما بچه را میترسانی. البته پدر و مادر اشکالی ندارد. اما اگر من بچهام را پیش شما فرستادم تا مکانیکی یاد بگیرد، بالاخره بچهی من را به نوکری میگیری. امروز چیزی نمیگوید، اما فردا چه؟ در ذهن بچهها میماند. خوب میفهمند. از مکه آمدم و چیزی برای بچهها نیاوردم. یکی از بچهها با پدرش به منزل ما آمد و گفت: بابا! چطور فلانی برای ما سوغاتی آورد ایشان برای ما سوغاتی نیاورد؟ این خیلی در من اثر کرد. ده سال پیش از یک بچه یک متلک شنیدم و همینطور در ذهن من است. تا آخر عمرش هم یادش است که من به ایشان چیزی ندادم. بچهها را ساده نگیرید. خوب میفهمند.
بچهی سه سالهای به خانهی ما آمد. من این بچهی سه ساله را که با پدر و مادرش آمده بود، بوسیدم. من دیدم بچهی خودم هم سه ساله است. او هم دارد نگاه میکند. من دیدم که بچهی من دید که من بچهی همان را بوسیدم. او را هم بوسیدم. یک خرده نگاه کرد گفت: بابا! تو من را الکی بوسیدی. حسابی جا خوردم. ابروهایم بالا رفت و در فکر رفتم که چقدر میفهمد؟ در اتاق رفت و دوباره آمد گفت: بابا! دیدی به تو گفتم ابروهایت بالا رفت. اینطور نیست که بگوییم: بچه است. خیلی هم بزرگ است.
به بعضیها میگوییم: دخترت را شوهر بده. میگوید: دهانش بوی شیر میدهد. دختر از یازده سالگی همهی مسائل را میفهمد. خودمان را به نفهمی نزنیم. هرچه زودتر دخترها را شوهر بدهید. نگویید: بچه است. این چیزها را نمیفهمد. من یادم است که هفده ساله بودم. یک نفر به پدرم گفت: محسن را زن نمیدهی؟ گفت: این دهانش بوی شیر میدهد. بی خود چیزی را نگویید. به فهمیده نفهم نگویید. اینقدر شاگرد شما خوب میفهمد. یک چیزهایی را که اصلاً احتمال نمیدهد که ایشان اینجا بفهمد. بنابراین اگر میخواهید اصلاح کنید، مواظب باشیم.
پدری که در خانه شرت پا میکند بد عمل میکند. نباید در خانه روبروی دختر و پسر شرت پا کرد. مرد هم باید حجاب داشته باشد. برادر بزرگی که میداند خواهر بزرگ دارد این برادر پیراهن نازک میپوشد. بسیار بد است. میدانی چه کار میکنی؟ مگر لازم است آدم بگوید؟ نمیگوید ولی همان که به قیافهی شما نگاه میکند، برای او خطرناک است.
شما میدانی اگر کسی فرش کسی را بدزدد، دزد است. اما اگر کسی فکر کسی را بدزدد اظلم است. قرآن میگوید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ»(انعام/21) خداوند به کسی که فکر را منحرف کند، رئیس دزدها میگوید. یعنی دزدی فکر دزد بیشتر است. ولذا اگر کسی با یک ویدئو دخترها و پسرها را جمع کرد، نگویید: دوست من ویدئو دارد، بگویید: یک دزد در محله پیدا شده است. به او نگاه یک دزد را بکنید. چون او فکر شما را میدزدد. فکر دزد از قالی دزد بدتر است و آدم تعجب میکند که اگر دزدی در محله پیدا شود همهی مردم محله حساس میشوند. اما یک جایی پیدا شده، فیلمهای زننده و زشتی نشان میدهند، مردم هم میفهمند، اما نسبت به این دزد حساس نیستند. چطور دزد تلویزیون برای شما دزد است. اما دزد عفت و ناموس و فکر شما دزد نیست؟ حدیث داریم اگر کسی از نمازش بدزدد، دزد است. اذان و اقامه که نمیگوید. از نمازش هم کم میگذارد. این دزدی است. کسی که از نمازش بدزدد «اسرق السارقین» یعنی رئیس دزدها است. رئیس دزدها کسی است که فکر را بدزدد.
7- زنان نقش مهمی در اصلاح جامعه دارند
بعد از بچهها از زنها شروع کنیم. زن نقش مهمی دارد. تربیت یک دختر مساوی با تربیت هفت پسر است. همهی بچههای من دختر هستند، در عمرم یکبار هم دعا نکردم که خدا به من پسر بدهد. اگر هنر داشته باشم تربیت یک دختر مساوی با تربیت هفت پسر است. زن نقش مهمی دارد. آنهایی که بین دختر و پسر فرق میگذارند نمیفهمند. بعضی از آنها هم مشرک هستند. به خدا میگویند: این کاری که من میگویم: انجام بده. به هر حال باید مواظب باشیم. همسر خیلی مهم است. زن خیلی میتواند نقش داشته باشد. امیرالمومنین فرمود: با تمام زوردارهای دنیا برخورد کردم و پیروز شدم. اما قویتر از زن ندیدم. زن خیلی قوی است. نه از نظر زور بازو! چنان با اشکش، با حرکاتش، زن عنصر مهمی است. اگر زن انقلابی باشد جامعه انقلابی میشود. اگر زن انقلابی نشود جامعه سقوط میکند. زن خودش نصف جامعه و مربی نصف دیگر است. آنجایی هم که اسلام گفته است: زن نیمی از جامعه است. در حقیقت دوبله است.
مثلاً مردم میمیرند. سی تومان پول دارند. بیست تومانش را به پسرها میدهند، ده تومان به دخترها میدهند. این ظاهرش این است که دختر نصف است. اما این دختر فردا با این پسر ازدواج میکند، بیست تومان پسر وارد زندگی هر دو میشود. ده تومان هم دختر جداگانه دارد. ده تومان را هم از آنجا برای خودش برمی دارد. ظاهرش نیمه است. اما کامیابیاش دوبله است. هیچ خرجی را اسلام به دوش زن نگذاشته است. اگر زنی خودش را آرایش کند و به مردم نشان بدهد، لقب بسیار تندی را در روایات به مرد او گفتند. تعجب این است که افراد ماشینشان خصوصی است، مزرعهشان خصوصی است. خانهشان خصوصی است. زنشان برای مردم است. شما اگر یک باغ زیبا داشته باشید دورش را دیوار میکشید. یعنی انسان باید حساسیتش نسبت به زن از ملکش بیشتر باشد. شما پولت را در گاو صندوق میگذاری. آن وقت دخترت را در خیابان رها میکنی. آن وقت دختری که هزار نوع چشم بد به او نگاه کرد برای شما چه دختری خواهد شد؟ برای امت چه دختری خواهد شد؟ روح این دختر در تلاطم است. چون دختر وقتی چیزی را جز شوهر خودش ندید، این تمام عشقش در شوهرش متمرکز میشود. اما دختری که ساعت به ساعت رنگ و وارنگ دید، دیگر عشقی به شوهر هم نخواهد داشت. چون هزار نفر مثل این را در خیابانها دیده است. برایش مزه نمیکند.
8- حجاب ارزش است
برای محکم شدن زن و شوهری و نظام خانواده، بهتر این است که زن شما حجاب داشته باشد. حجاب ارزش است. اصلاً اگر قران و حدیث راجع به حجاب چیزی نمیگفت، ما میگفتیم: بهترین سیستم برای اینکه زندگیها گرم شود، این است که دختر حجاب داشته باشد. آن وقت شما که به دختر مردم نگاه میکنی، یک حدیث برایت بخوانم. هیچ میدانی حدیث داریم اگر کسی به دختر کسی نگاه کرد مردم به دخترش نگاه میکنند. اگر کسی نگاه بد و غیر سالمی به زن مردم انداخت، مردهایی هم نگاه غیر سالم به خانمش خواهند انداخت. اینها حدیث است. حدیث داریم هرکس فکر بد نسبت به زن و دختر مردم داشته باشد، مردان هرزهای پیدا میشوند که نسبت به زن و دختر او فکر بد میکنند. پاکی خانواده این است.
در اروپا یک همه پرسی کردهاند. 85 درصد مردم اروپا گفتند: ما مشکل مالی نداریم، فقط مشکل ما این است که شب که در خانه میرویم نمیدانیم خانم ما هست یا نه؟ به خانم گفتند: شما مشکلت چیست؟ گفته بود: نمیدانم امشب شوهرم میآید یا یک جای دیگر میرود. 85 درصدگفته بودند: ما هیچ مشکلی نداریم جز اینکه نظام خانواده از هم گسسته است. در ایران گاهی آدم یک پیرزن و پیرمرد را میبیند که چنان با هم اختلاط میکنند. اینها از دیدنیها است. چطور ما فیلم آنها را میبینیم؟ چنین زندگیهایی در غرب نادر است. ما پدر بزرگها و مادربزرگ هایمان بعد از 80 سال با هم راحت زندگی میکنند. اروپا زندگی ما را در خواب هم نمیبیند. چون مرد چیزی جز خانمش ندیده است. خانمش چیزی جز مرد خودش ندیده است. خیلی زندگی گرمی دارند.
شهادت پدر بزرگوار حضرت مهدی(ع) امام حسن عسکری را بر فرزند عزیزش آقا و مولا و صاحب ما، امام زمان(ع) و مقام معظم رهبری و همهی امت اسلامی تسلیت میگوییم. سفارش میکنیم نماز جمعه را شلوغ کنید. انشاءالله خداوند به ما توفیق بدهد، حساسیت غیر دینی ما زیاد بشود طوری که وقتی متوجه شدیم گناه کردیم، وجداناً ناراحت شویم. من از اینکه در این پارک بودم و در خدمت شما برادران بودم خوشحالم. چون این پارک یک پارک متروکه است یعنی کسی در اینجا نیست. خداوند انشالله به همهی شما خیر بدهد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»