امام زمان (ع)، وعده های الهی

موضوع: امام زمان(ع)، وعده‌هاي الهي
تاريخ پخش: 77/09/12
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي»
1- جايگاه قم
خدمت عزيزان در قم هستيم. خود قم شهر مقدسي است به دليل رواياتي كه از اهل بيت(ع) داريم كه: خداوند حرمي دارد (مكه)، پيامبر حرمي دارد (مدينه)، ما اهلبيت حرمي داريم (قم). و در حديثي داريم كه «قُمُّ عُشُّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَأْوَى شِيعَتِهِمْ» (بحارالأنوار/ج‏57/ص‏214) در روايات براي قم خيلي صحبتها هست. فاطمه معصومه(س) در اينجاست كه زيارتش ثواب دارد. مهمترين حوزه‌هاي علميه شيعه در اينجاست. بزرگترين مراجع اينجا بوده و هستند، و نيمه شعبان را در محضر جوانها و نوجوانهايي قمي هستيم.
 حديث داريم: «لَوْ لَا الْقُمِّيُّونَ لَضَاعَ الدِّينُ» (بحارالأنوار/ج‏57/ص‏217) اگر مردان علمي و تقوايي قم نبودند دين از بين مي‌رفت. نمونه‌اش را برجسته بودن حوزه علميه قم و وجود حضرت امام(ره) مي‌توان شمرد. امام در نجف روي منبر گفت: من قمي هستم. نگفت من نجفي و عراقي هستم. يعني امام بنيانگذار جمهوري اسلامي روي منبر نجف به قمي بودنش افتخار كرد.
رواياتي داريم مبني بر اينكه: جمعي از ياران امام زمان(ع) از اين منطقه هستند. شوخي نيست! حدود دوازده هزار طلبه از حدود چهل كشور مي‌آيند در اينجا درس مي‌خوانند و در جاهاي مختلف دنيا پخش مي‌شوند. افرادي از قم به بعضي از كشورها رفته‌اند كه چند هزار نفر را به اسلام دعوت كرده‌اند. انقلاب ايران از قم شروع شد. صدور مكتب جعفري از قم، خيلي افتخار مي‌كنيم كه در اين استان هستيم.
2- علم كافي نيست نبوت و امامت لازم است
بحثمان در نيمه شعبان لابد بايد در مورد امام زمان(ع) باشد. علم كافيست؟ نه، انسان وحي هم مي‌خواهد، نبوت مي‌خواهد، امامت هم مي‌خواهد.
موضوع بحث ما: امام زمان(ع).
علم چاله‌ها و خلاها را پر نكرده است. خطرات امروز كه علم پيشرفت كرده از خطرات ديروز بيشتر است. كامپيوتر آمده اما درون ديسك‌هاي كامپيوتري چي هست؟ اتصال به اينترنت گاهي است اما مثل چاقو، هم استفاده خوب از آن مي‌شود و هم استفاده بد. اگر انسان دستش را در دست دين و اخلاق و تقوا نگذارد از تمام امكانات استفاده بد مي‌كند. علم امروز وسيله‌ها را عوض كرده ولي هدفها را عوض نكرده است.
پس: علم كافي نيست، بشر به انبياء و امام معصوم نياز دارد. حرف ما اين است. وسيله عوض شده. الاغ بوده شده ماشين، شده هواپيما، وسيله‌ها عوض شده اما نه هدفها عوض شده نه هوسها. شمع بود شد برق. ما يك كسي را مي‌خواهيم كه هدف را عوض كند.
پرسيدند: پيغمبر چه كرد؟ آن عرب خوب جواب داد. گفت: تا پيغمبر نيامده بود نگاهمان به پاييني‌ها بود. شب و شام و شراب! پول و پلو و پارتي! زر و زور و تزوير! پيغمبر كه آمد همه‌اش نگاهمان رفت بالا: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ» (اسراء/78) نماز ظهر كي است؟ وقتي خورشيد از بلاي سرت رد شد. نگاه مي‌كرديم ببينيم ظهر شده يا نه. افتخار مي‌كرديم به بيشتر كشتن! اما پيغمبر آمد و گفت: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» (تكوير/9-8) بچه كوچولو دختر را چرا كشتيد؟ چه برسد به انسانهاي زياد! دختر كشتن! دختر انسان است آن هم انسان كامل. چه كنيم هدفها عوض شود؟ اصولا دين چند تاست؟ سه تا: خوراك، پوشاك، و مسكن! گوشت و نخود و… بود حالا شده پيتزا و…. شكم شكم است، پرخوري پرخوري است. آن چيزي كه بر اساس ارزش انسان است هدفها و هوسهاست. خيلي‌ها گلوله خورده‌اند. يك گلوله به هويدا خورد يك گلوله به مطهري. مطهري و هويدا سنّشان نزديك هم بود.
آن چيزي كه ارزش دارد اين است كه هدفها چيست؟ هوسها چيست؟ مطهري در راه دفاع از مكتب و هويدا در راه حمايت از آمريكا. در جبهه ما شهيد مي‌شديم. صدامي‌ها هم كشته مي‌شدند اما او براي حفظ صدام، ما براي حفظ وطن، آنهم وطن اسلامي، چون اگر جمهوري اسلامي بود به ما حمله نمي‌كردند. عنايتي هم كه روي ولايت فقيه است روي همين است. چون رييس جمهور كه همه كشورها دارند. اصلا امتياز ما همين ولايت فقيه است و الا هر چه ما داريم آنها هم دارند. ما نماز جمعه داريم آنها هم دارند. فرق در اسكناس يك نخ است. آن نخ به اسكناس ارزش مي‌دهد. و گرنه آن نخ ولايت را بكشي جمهوري خالي كه… دنيا روي جمهوري حرف ندارد، مي‌گويد: شما جمهوري باشيد، روي اسلاميت حرف دارد.
ويلدورانت كتابهاي زيادي نوشته مي‌گويد: ما از نظر ماشين غني‌تر شده‌ايم اما از نظر هدفها فقير‌تر شده‌ايم. يعني هر چه ماشين پيش مي‌رود هدفها پايين‌تر مي‌آيد!
3- ايمان به منجي و بركات ايمان به امام مهدي(ع)
ايمان به حضرت مهدي(عج) بركاتي دارد: خوش‌بيني به آينده: بالاخره آينده بشر چه مي‌شود؟ هي اين كشور بمبِ خودش را آزمايش مي‌كند. آن كشور انفجار خودش را آزمايش مي‌كند. آن كشور هواپيماي خودش را آزمايش مي‌كند. بالاخره آينده اين مسابقه در تسليحات چه مي‌شود؟! ايمان به مهدي يعني مواظب باش توجه داشته باش كه آينده به دست ما است.
قرآن بارها فرمود: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (توبه/33) توجه داشته باشيد كه: اسلام كره‌ي زمين را خواهد گرفت. آيا ايمان به اينكه: دنيا به سمت صلح مي‌رود مال مسلمانهاست؟ نه، دينهاي ديگر هم و حتي مكاتب ديگر هم غير از دينهاي آسماني هم دينهاي آسماني مثل مسيحيت و يهوديت و هم آنهاي كه اصلا دين ندارند (و مكتبي براي خودشان دارند. ) خيلي از آنها مي‌گويند: در آينده، جهان به سمت صلح مي‌رود بايد يك حكومت جهاني، عادلانه حاكم شود. منتها آنها اسم حضرت مهدي(ع) را نمي‌برند اما به اينكه: «بشريت به سمت يك حكومت مي‌رود» معترفند. همينكه دور هم جمع مي‌شوند و مثلا مي‌گويند: خاورميانه، جماهير شوروي سابق.
فرعون مي‌گفت: «فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏» (نازعات/24) امروز آمريكا مي‌خواهد بگويد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏» نه موسي(ع) گذاشت كه فرعون بگويد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏»، و نه جمهوري اسلامي مي‌گذارد آمريكا بگويد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏». همينكه آمريكا مي‌گويد: جهان دارد يك قطبي مي‌شود. حرف مي‌زند. بايد از طرف خدا باشد و ولي خدا باشد ولي خدا باشد و قانون خدا باشد پس اصل منطق را قبول كرده‌اند. يعني اصل اينكه: «بچه بايد بمكد» حرفي ندارند. منتها يكي مي‌گويد: پستانك و گولزنك، ما مي‌گوييم: نه خير، پستان مادرش. پس در مكيدن حرفي نيست. در اينكه (جهان بايد يك قدرت داشته باشد) حرفي نيست. منتها آمريكا مي‌گويد: من بايد آن يك قدرت باشم. (يك قطبي)، از اينها يك چيزي كشف مي‌شود.
ما گاهي وقتها يك چيزي مي‌بينيم ياد يك چيز ديگر مي‌افتيم. مثل زدن يك وقتي، گفتند: وقتي ديديد ساندويچ فروشي زياد مي‌شود. از اين كشف مي‌كنيم كه ديگر حوصله پختن نيست. وقتي ديديم آبميوه گيري زياد شد كشف مي‌كنيم كه ديگر حوصله جويدن نيست. ما وقتي ديديم در دنيا سازمان غيرمتعدها حمع ميشوند. حرف حسابشان اين است كه بياييد: يكي شويم. در سازمان ملل جمع مي‌شوند و مي‌گويند: به يك چيزي گرم ميشود. در تاريكي مي‌گويند: بيايند برق درست كنيم. پس در اصل تهيه روشنايي اختلافي نيست.
زير يك پرچم رفتن، فكرش در مغزها هست، ما مي‌گوييم: قبول است. منتها كي؟ چي؟ همه بياييم هوس آمريكا را تأمين كنيم! مگر بيل به كمر هوس خودمان خورده؟ خودمان هم هوس داريم. يك كسي دنبال يك آدمي مي‌رفت (آن آدم اعدام شد. ) به يكي از رفقايش گفتم: تو كه با او رفيق بودي! چطور شد؟ گفت: من اول خيال مي‌كردم حرفهاي خوبي مي‌زند، بعد ديدم او دنبال هوسش است. گفتم: اگر بناست دنبال هوس برم مگر بيل به كمرم خورده، خودم هم هوس دارم. اگر قرار است آدم دنبال هوسي برود دنبال هوس خودش برود. خودم هوس دارم بيايم ببينم هوس تو چه است؟ مثل كسي كه دزدي مي‌كند براي رييس كارخانه! كم فروشي براي آقاي بازاري! من به مشتري كم بدهم براي اينكه اربابم پولدار بشود. من فدا شوم براي اينكه شاه حكومت كند. اصل اينكه بايد دنيا به يك سو برود در افكار هست. يك نفر بايد دنيا را صلاح كند. در يهودي‌ها هست. در مسيحي‌ها هم هست
4- رشد و تغيير نگرش‌ها در آستانه ظهور
قرآن هم فرموده: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» (قصص/83) يعني: دنيا در اختيار انسانهاي با تقوا قرار خواهد گرفت: سؤال: آيا مي‌شود يك مرد خدا حكومت كره زمين را بدست بگيرد؟ بله مي‌شود. امام در ايران، حكومت را بدست گرفت. اصلا مي‌شود قانون خدا باشد؟ بله در ايران قانونها اسلامي است. اصلا ميشود در مقابل هواپيماي اف 14 و اف 16 ايستاد؟ بله امام دست خالي در مقابل اينها ايستاد. متخصصين خواهند كرد؟ در جمهوري اسلامي متخصصين آمدند خدمت امام و با ايشان بيعت كردند و تخصصشان را در اختيار امام قرار دارند. حديث داريم: امام زمان(ع) كه بيايد متخصصان شرق و غرب مي‌آيند خدمت امام، دست آقا را مي‌بوسنت و مي‌گويند: آقا! ما متخصصيم تخصصمان را در اختيار شما قرار مي‌دهيم. مي‌شود مردم رشد كنند؟ بله در جمهوري اسلامي مردم رشد كردند. مي‌شود كمبودها جبران شود؟ بله خيلي كمبودها جبران شد. چون حديث داريم: دكترهاي ما هندي و پاكستاني بودند. الآن ديگر به لطف خدا در روستاهايمان هم پزشكان هستند.
همين بچه‌هاي كوچه و بازار جمع مي‌شوند بسيج مي‌شوند سپاه مي‌شوند موشك درست مي‌كنند و دنيا به وحشت مي‌افتد. استعدادها شكوفا مي‌شود. همه اينها مي‌شود. انقلاب ما به ما گفت: همه كاري مي‌شود. كار نشد ندارد.
يادم هست كه هنوز انقلاب پيروزر نشده بود، يك كسي به من رسيد و گفت: حرف حساب شما چيست؟ گفتيم: امام مي‌گويد: شاه بايد برود. خنديد و گفت: خيلي ساده‌ايد! گفت: آدم مستأجرش را نمي‌تواند از خانه‌اش بيرون كند شما مي‌خواهيد شاه را از مملكت بيرون كنيد؟ اصلا مي‌گفت محال است. حديث داريم: امام زمان (ع)  كه آمد همه كره‌ي زمين مي‌گويند: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» آيا مي‌شود؟ در پادگاني كه محل (جاويد شاه) بود. حالا شما صبح بيا و ببين، همه ايستند و مي‌گويند: «اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَّه الْحَسَن فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً» آدم نگاه مي‌كند! اينها جاويد شاه مي‌گفتند! چطور شد؟ همه چيز عوض مي‌شود. شما نگاه كن. درباغچه خاك گل مي‌شود، اين اداره‌ي خدا است. پيغمبر مي‌رود در غار، تار عنكبوت حفظش مي‌كند! آقا! اين همه حركتها و فلان و فلان! اينها چيزي نيست. خوشبيني به آينده: ظهور انبياء بعد از سختي است.
قرآن مي‌فرمايد: «وَ كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ» (آل‌عمران/103) شما لب گودي آتش بوديد پيغمبر آمد. امام زمان(ع) وقتي مي‌آيد كه انسان… «بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» (الطرائف/ج‏1/ص‏177) بعد از آنكه زمين پر از ظلم و جور شد. خود پيغمبر هم همينطور است. لب دره آتش بوديد و پيغمبر آمد شما را نجات داد. وقتي كه كار به بن بست رسيد جرقه‌ها زده مي‌شود. پايان شب سيه سپيد است. برقها در ظلمتها مي‌جهد.
5- وعده‌هاي صادق و حمايت‌هاي الهي
وعده‌ي خدا اين است: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبياء/105) ما راجع به وعده خدا حرف داريم. خدا هم در آخرت وعده‌هايي داده و هم در دنيا.
وعده داده: خلافت كره‌ي زمين مال مؤمنين باشد. وعده‌ي خدا هم صادق است: «وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا» (كهف/98) وعده‌هاي خدا حق است. خدا قول داده: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلاً» (نساء/122) چه كسي صادق‌تر از خداست؟ «وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ» (حج/47) خدا خلف وعده نمي‌كند. «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» (غافر/51)
خدا وعده داده كه: ما انبياء را پيروز خواهيم كرد. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/9) ما قرآن را فرستاديم و ما آنرا حفظ مي‌كنيم. كمي از گذشته‌ها بگويم: پيغمبر آمد تك و تنها نماز خواند: الله اكبر، خديجه هم(س) آمد پشت سرش نماز خواند. علي بن ابيطالب(ع) هم آمد و پشت سرش نماز خواند نماز جماعت سه نفره. اينقدر اين سه نفر را (در مسجد الحرام) مسخره كردند: شكمبه شتر روي سر پيغمبر انداختند! بزرگترين توهين‌ها را به حضرت کردند ولي خدا به پيغمبر فرمود: نماز سه نفري خوانديد همه مكه مسخره‌تان كردند. «إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ» (حجر/95) ما به حساب‌شان مي‌رسيم. به پيغمبر مي‌فرمايد تنهايي! نترس، «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (انشراح/4) ما ذکر تو را بلند مي‌كنيم. الآن 50 تا راديو اذان مي‌گويد و در همه اذانها «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» گفته مي‌شود.
 يكي بود در زادگاه خودش مسخره مي‌شد روبروي پيغمبر به او جسارت مي‌كردند! مي‌گفتند: «إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» (حجر/6) خُل، ديوانه، الآن يك سلمان رشدي آنطرف دنيا جسارت مي‌كند، يك گردان آدم بايد از جان او حفاظت كند. براي اينكه امام با يك خودكار مي‌نويسد: سلمان رشدي بايد اعدام گردد. به پيغمبر جسارت مي‌كردند. دستش خالي بود الآن با يك نيش خودكار وحشت در دل همه مي‌افتد.
به سلمان رشدي گفتند: بدترين حالت چه حالي بود؟ گفت: يكبار توي ماشين بودم 3-2 نفر ديدم و فكر كردم مسلمانند و مي‌خواهند مرا ترور كنند. همينطور كه روزنامه دستم بود آن را جلوي صورتم گرفتم و در ترافيك گير كردم نيم ساعت بدترين حال من آن وقتي بود كه لحظه‌اي احساس كردم مي‌خواهند مرا بكشند، و اين براي ما افتخار است، كه سلمان رشدي در پناه كفر دارد مي‌لرزد.
يك زماني پيغمبر اسلام تنها بود. ديديد شد! «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (انشراح/6) پيغمبر! با سختي‌ها آساني است. ديديد شد! «إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده/56). حزب الله غالب مي‌شود. ديديد شد! وعده‌هاي خدا شدني‌اند. يكي از وعده‌هاي اين است كه مهدي(عج) مي‌آيد.
6- مردم و غيبت و ظهور امام
انتظار:
اول اينكه چرا امام زمان(ع) غايب است؟ جوابش را من در سالهاي قبل گفته‌ام. يك عكسي در تلويزيون كشيده‌ام از يك چراغ، گفتم: اگر اداره برق آمد يك لامپي سر كوچه نصب كرد و بچه‌ها آن را شكستند. يك لامپ ديگر نصب كرد، باز هم شكستند، اگر يازده تا لامپ نصب كرد و باز شكستند اداره برق لامپ دوازدهمي را نصب نمي‌كند. مي‌گويد: اينها هنوز آدم نشده‌اند. علي ابن ابيطالب را شكستند. امام حسن را شكستند و… اگر يازده تا چراغ هدايت را شكستند خدا ديگر چراغ دوازدهمي را وصل نمي‌كند، تا وقتي كه مردم آدم شوند. كي آدم مي‌شوند؟ بايد تلخي دوازدهمي را بچشند. يعني بفهمند.
آن كسي كه مي‌گويد: من پرچم آمريكا را مي‌زنم روي كشتي و از اقيانوسها حركت مي‌كنم! اين هنوز آدم نشده عوض اينكه: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ» (انفال/49)، «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى پرچم آمريكا!! » اين هنوز مخش كار نمي‌كند. آن كشوري كه افتخار مي‌كند به اينكه من به آمريكا پناهنده مي‌شود، حفظم مي‌كند مخشان كار نمي‌كند. نمي‌دانند كه شاه ايران به 98 كشور پناهنده شد و آخرش هيچكدام نتوانستند نجاتش بدهند بايد بشر برسد.
و لذا حديث داريم: هر 3-2 روزي يك حزب و باندي روي كار مي‌آيند و مي‌گويند: ما درست مي‌كنيم. مردم مي‌گويند: ببنيم اين چه مي‌كند؟ بعد مي‌بينند اين هم كاري نكرد! مي‌گوييم برويم سراغ ديگري. يك خرده مردم بايد از اين قدرتها و ابر قدرتها مأيوس شوند.
يك پولدار در يك مجلس نشسته، كلي بايد برايش دعا و… كنيم تا هزار تومان بدهد. خدايا پريشب يك كسي به من زنگ زد گفت: مي‌خواهم همه اموالم را وقف كنم! عصباني بود از زن و بچه‌اش، گفت: حيف كوفت كه بدهم به اينها: و حال آنكه اين آقا قربان زن و بچه‌اش مي‌رفت! بچه هايش بزرگ شده‌اند و هر كدام يك جوري برخورد مي‌كنند، چنان دلسرد شده بود كه مي‌خواست خودش را آتش بزند.
به او گفتم كه: حالا اين كار را نكن چون عصباني شده‌اي و…. و حال آنكه اين آقا يكبار يك ميليون سهم امام داد چکش برگشت! يعني يك ميليون براي امام زمان نمي‌داد ولي حالا حاضر شده صد ميليون بدهد. براي اينكه سرش به سنگ خورده. درست مثل مادري كه مي‌گويد: بچه جان غذاي خوب پختم، بيا بخور، قربونت برم! بچه مي‌گويد: برو بابا مي‌روم غذاي بيرون مي‌خورم. مي‌رود غذاي بيروني مي‌خورد و مسموم مي‌شود و برمي گردد غذاي خانه را مي‌خورد. يعني بايد برود غذاي بيرون بخورد و مسموم شود بعد بر گردد خانه و دست مادرش را ببوسد. بايد سر ما به سنگ بخورد.
7- آمادگي ظهور با سرخوردگي از احزاب و گروه‌ها
يك زماني ماعو بيايد پرچم را بدست گيرد، يك زماني شوروي بدست گيرد، يك زماني هم آمريكا، دلها يكروز به سمت شرق و يكروز به سمت غرب! تكيه گاهمان يكروز پول باشد….
قصه: نوح(ع) به پسرش فرمود: ايمان بياور سوار كشتي شو. خدا اراده كرده همه كفار غرق شوند. گفت: من غرق نمي‌شوم. نوح گفت: خدا، او گفت: كوه! «قالَ سَآوي إِلى‏ جَبَلٍ يَعْصِمُني‏ مِنَ الْماءِ» (هود/43). من مي‌روم بالاي کوه کوه مرا حفظ مي‌كند تكيه گاه کوه بود. بعضي‌ها مي‌ميرند براي اينكه ليسانس كه مي‌شوند بيكارند! پدرش مي‌گويد: حالا حاضري به من كمك كني؟ مي‌گويد: خيلي خوب روزي 2 ساعت مي‌آيم: اول چنان پدرش را تحقير مي‌كرد! نجاري هم شغل است! كارگري! ليسانس مي‌گيرد و مي‌بيند ميز نيست و بر مي‌گردد! دكان نجاري. ما بايد برويم بر گرديم.
طلبگي خودم همينطور شد. پدرم گفت: برو طلبه شو. من گفتم: مي‌خواهم دكتر و مهندس شوم. گفت: برو. رفتم دبيرستان، با بچه‌هاي دبيرستان دعوايمان شد و كلي كتك خوردم! يادم است كه 17 نفر ريختند سر من و بقدري مرا زدند كه سر و صورتم باد كرد. شب آمدم خانه، پدرم گفت: محسن! چرا چنين شدي؟ گفتم: من مي‌خواهم بروم طلبه شوم. گفت: من كه به تو گفتم.
 پسر مي‌گويد: اين دختر پدرش فقير است. من با او ازدواج نمي‌كنم! بابا جان اين دختر كمال دارد چکار به فقر پدرش داري؟! بعد مي‌رود سراغ يك دختر پولدار، همينکه مي‌خواهد ازدواج كند مي‌بيند پدر دختر ورشکست شد! به پدرش مي‌گويد: شما يك كسي را مي‌گفتي؟ بر مي‌گردد همان دختر را مي‌گيرد. كي زمان آمده مي‌شود كه مهدي(ع) را بپذيرد؟ حديث داريم: زماني كه همه احزاب قدرت بدست گيرند مردم دنبال احزاب بروند. سرشان به سنگ بخورد… امام كه امام بود سال 42 قيام كرد و سال 57 نتيجه گرفت. مي‌دانيد چرا؟ چون سال 42 عده‌اي از ايراني‌ها گفتند: امام خوب است. يك عده هنوز مي‌گفتند: جاويد شاه! در اين 25 سال هركه را گرفتند، بردند ساواک و شکنجه دادند، كم كم مردم همه گفتند: مرگ بر شاه! آنوقت امام آمد. امام 42 با امام 57 فرقي نداشت. منتها مردم در سال 42 آماده نبودند. بايد مردم پخته شوند. امام زمان زماني مي‌آيد كه مردم بدانند هيچ حزب و قدرتي مردم را براي خودشان نمي‌خواهند.
8- شرايط انتظار منتظران مصلح
هركسي انتظاري دارد. يكي مي‌گويد: كي مي‌شود تا در كنكور قبول شوم؟ يكي مي‌گويد: كي مي‌شود تا قسط خانه‌ام تمام شود؟ يكي مي‌گويد: كي مي‌شود دخترانم عروس شوند؟ همه در انتظارند. منتها ارزش انتظار به آن چيزي است كه منتظر آن هستيم. كسي كه در انتظار هزار تومان است نرخش هزار تومان است. ما چي؟ در انتظار محو فقر هستيم. مي‌شود؟ محو تبعيض، محو بي عدالتي‌ها، انتظار مهدي(ع) يعني انتظار همه خوبي‌ها و انتظار محو همه بدي‌ها. مسأله انتظار ماشين و تلفن و كنكور و خانه و… نيست. انتظار مهدي(ع) خيلي مهم است. منتها انتظار زباني نيست.
يا حجه ابن الحسن عجّل علي ظهورك! خوب اگر امام زمان ظهور كند شما چه خواهيد كرد؟! من بارها گفتم: كساني كه در انقلاب نقش نداشته‌اند از خدا بخواهند خدا اول به آنها نقش بدهد بعد دعاي ندبه بخوانند. چون در دعاي ندبه داريم: مهدي بيا، مهدي بيا. خيلي خوب مهدي بيايد چه كند؟ مهدي بيايد براي اينكه از حق مردم دفاع كند. خيلي خوب، صدام به ايران دفاع حق ماست. 8 سال جنگ بود شما چقدر از حق دفاع كرديد؟ در اين حوض چقدر شنا كردي كه حالا مي‌گويي: اقيانوس اطلس، اقيانوس اطلس!
آن كساني كه در انقلاب هيچ نقشي نداشتند اصلاً رويشان نمي‌شود كه بگويند: مهدي بيا. براي اينكه بچه‌اش آمد و كاري نكردند. يكبار گفتم كه: خيلي‌ها گريه مي‌كنند كه چرا فدك را از فاطمه گرفتند! خودش هم سهم امام نمي‌دهد!؟ چه فرقي مي‌كند؟ سهم امام مال حضرت مهدي است فدك مال مادرش. اين 2 ليتر گريه ميكند كه چرا حق او را ندادند خودش هم حق فرزندش را نمي‌دهد! آدم مي‌ترسد دروغ بگويد. قرآن مي‌فرمايد: «أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (حجرات/15) اين راست مي‌گويد. قرائتي! شما چند سالي برويد به يكي از روستا‌هاي آفريقا. و… معلوم نيست من گوش به حرف امام زمان بدهم. علت اينكه من دم از آقا مي‌زنم اين است كه الآن سرازيري است، درسرازيري هر بشكه‌اي بنز است! در سرازيري هر بي ديني ديندار است. ماشين سالم در گردنه‌ها پيدا مي‌شود.
انتظار زباني نيست عملي است. انتظار مصلح را كسي بايد بكشد كه خودش هم بايد صالح باشد. كسي كه منتظر است بايد حركت كند.
مثلا: ما شب منتظر هستيم خورشيد بتابد. اما در تاريكي نمي‌نشينيم و يك لامپ روشن مي‌كنيم. انتظار خورشيد به معناي در تاريكي نشستن نيست. به طرف ميگويي شما چرا تكان نمي‌خوريد؟ مي‌گويد: امام زمان خودش مي‌آيد و درست ميكند!! آن كساني كه از اين قبيل حرف‌ها مي‌زنند كه مثلشان مثل كساني است كه در تاريكي مي‌نشينند و منتظر خورشيدند.
9- فلسفه غيبت امام و پاسخ به شبهات
در غياب آن حضرت چه مي‌كنيم؟ الآن امام زمان(ع) نقشش چه است؟ گاهي صلاح معلم در اين است كه موقتاً از كلاس بيرون برود. چون تا سر كلاس است بچه‌ها خوب شناخته نمي‌شوند. بايد ديد در غياب معلم چه مي‌كنند و از بيرون آنها را كنترل كرد. اصلاً پليس را بر مي‌داريم و ببينيم مردم خودشان چگونه رانندگي مي‌كنند؟ والا سر چهار راه ترمز كردي از ترس جريمه است. اينكه هنر نيست. بايد ببينيم چقدر قانونمند شده‌ايم. قانون در نهاد تو رفته يا از ترس پليس قانون را رعايت مي‌كني؟ پس غيبت ضرورت دارد و اين غيبت را امامان يكي يكي تمرين مي‌دادند.
پرسيدند: چرا وقتي اسم زمان را مي‌برند پا مي‌شويم و مي‌ايستيم؟ براي اينكه اين تمرين باشد براي قيام. يعني بايد پاشيم. امام زمان كه بيايد با 313 نفر مي‌آيد. البته يار خيلي دارد313 تا مديرند. از اين هم معلوم مي‌شود كره زمين را مي‌شود با 313 نفر اداره كرد. يك آدم به درد بخور يك كشور را اداره مي‌كند. ياران اصلي حضرت 313 نفرند بعد بقيه ملحق مي‌شوند. از اين 313 نفر 50 نفرشان از خانمها هستند و زماني امام زمان مي‌آِيد كه زنان خانه دار مي‌توانند بفهمند كه حق با كي است. يعني قدرت انتخاب وقضاوت دارند.
آيا در زمان غيبت تكليف هست يا نه؟ من مي‌خواهم كاري كنم كه شما بتوانيد در يك دقيقه راجع به ولايت فقيه صحبت كنيد. زماني كه امام زمان غايب است تكليف است يا نه؟ تكليف هست. تكليف كه هست بايد برنامه هم باشد. بايد يك كسي كه شباهتش به امام زمان بيشتر است، صفاتش به صفات امام زمان مي‌خورد…
قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (قدر/5-1) شب قدر فرشته‌ها مي‌آيند زمين، كجا مي‌روند؟ زمان پيغمبر خانه پيغمبر مي‌رفتند. بعد از پيغمبر خانه كي مي‌روند؟ به خانه صدام!!؟ پس شب قدر مال زمان پيغمبر نيست. هر سال يك شب قدر دارد. الآن هم فرشته‌ها خانه كسي مي‌روند كه صفات پيغمبر را داشته باشد. در زمان غيبت تكليف هست و بايد رهبري دست كساني باشد كه پرتوي از صفات حضرت مهدي(ع) را دارا باشد. ولايت فقيه همين است. حضرت امام پرتويي از صفات حضرت را داشت. ولايت فقيه هم يك مسأله تشكيلاتي است نه تشريفاتي كه دستش را ببوسيم و عكسش را در اتاق نصب كنيم. يعني بايد در اجرا باشد. نيمه شعبان بر همه مبارك باشد.
«والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته» 
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2477

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.