امام حسین (ع)، سخنان – 9

موضوع بحث: امام حسين(ع)، سخنان – 9، محرم 60
تاريخ پخش: 12/07/60

بســم اللّه الرّحمن الرّحــيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي»

گفتيم به مناسبت ايام محرم بحث‌ها و درس هايمان حول و محور سخنان امام حسين(ع) باشد. و در اين شب‌ها بحث در دايره‌ي سخنان امام حسين در مسير حرکت ايشان بوده است. كه در راه آمدن به كوفه با تعدادي برخوردهايي داشته، در اين برخوردها، امام حسين(ع) فرمايشاتي داشته است، كه بعضي از اين قطعات و سخنان را تفسير كرديم. آيه‌اي در قرآن داريم كه اين آيه را هم امام حسين(ع) در شب و روز عاشورا و هم حضرت زينب(س) خوانده است. امام حسين اين آيه را در كربلا خواند و حضرت زينب در شام. اين آيه چيست؟ يك نوع ديد در اين آيه است. ديدي كه بسياري از ما هم داريم. بعضي وقت‌ها مي‌گوييم، اگر فلاني آدم بدي است، چرا خدا اينقدر به او چيزهاي مختلف مي‌دهد؟ فلان كس را ببين، تمام عياشي‌ها و كيف‌ها و گناهان و جنايت‌ها را مي‌كند، زندگيش هم خوب است. چه بچه و خانه و زندگي و درآمدي دارد. اصلاً دست به خاكستر مي‌زند، برايش طلا مي‌شود. چه شانسي دارد. او كيف مي‌كند. ‌اي خدا آن وقت اين آدم به اين خوبي، اين قدر بايد در سختي‌ها بسوزد وآن آدم به آن رذلي آن قدر بايد خوش باشد؟ يك آيه در قرآن داريم كه امام حسين آن را هم در شب عاشورا خواند و هم درروز عاشوا.
1- دادن نعمت نشانه دوستي و دادن رنج نشانه خشم خدا نيست
قرآن مي‌فرمايد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ»(آل عمران/178) تفسير و ترجمه‌ي آيه بدين شكل است. «وَ لا يَحْسَبَنَّ» يعني حساب نكنيد. در قرآن هر آيه‌اي که داريم كه در آن گفته شده حساب نكنيد اينچنين و آن چنان، اين‌ها بيانگر جهان بيني‌هاي غلط است. ديدهاي انحرافي را خدا نفي كرده است. مثلاً مي‌گويد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»(آل عمران/169) حساب نكنيد آنان كه درراه خدا شهيد شدند، مرده‌اند. حساب نكنيد يعني كسي كه شهيد را مرده بداند. ديدش غلط است.
ديدهاي غلط را قرآن با بياناتي از جمله مشتقات «حسب» آورده است. خيال نكنيد، حساب نكنيد و. . . «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا» كفار را حساب نكنيد «أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ» «نُمْلي‏» يعني امداد و كمكي که به کفار مي‌کنيم. حساب نكنيد مهلتي كه به كفار مي‌دهيم برايشان خير است. اگر ديدي به يك كافر عمر و پول و زور داديم، حساب نكنيد كه لابد ما دوستش داريم. اگر يك جنايتكار وضعش خوب است، فكر نكنيد ما دوستش داريم و چون او را دوست داريم، اوضاع زندگيش را بهبود بخشيديم و اگر چيزي را از كسي گرفتيم، معنايش اين نيست كه او را دوست نداريم. چون گاهي وقت‌ها چيزي را از كسي مي‌گيرند، مي‌گويد: خدايا من چه كرده بودم كه اين را از من گرفتي؟ اگر گرفتيم دليل بر اين نيست كه تو بدي و اگر داديم دليل بر اين نيست كه توخوبي. اين غلط است كه شما مي‌گويي خدا مرا دوست دارد، چون هر چه گفته‌ام گوش داده است و هر چه از اوخواسته‌ام، به من داده است. اگر خدا چيزي را به كسي داد، دليل بر اين نيست كه او را دوست دارد. خدا از همه‌ي ما بيش‌تر به فرعون و قارون نعمت داد و اگر خدا چيزي را از كسي گرفت، دليل بر اين نيست كه او را دوست ندارد. خدا همه چيز را از امام حسين گرفت، جوانش را گرفت، بچه‌ي شير خواره‌اش را گرفت، آب را از او گرفت، سوختن دليل بر بدي نيست و خوش بودن دليل بر كمال نيست. داده‌ها ملاك نيست.
2- مهلت دادن به كافر براي افزايش گناه سنت خداست
خيال نكنيد اگر ما به كساني كه كافرند مهلت مي‌دهيم، اين مهلت برايشان خوبست، پس چه«أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ» امكاناتي كه به ايشان مي‌دهيم «لِيَزْدادُوا إِثْماً» براي اين است كه گناهشان را زياد كنند. به ايشان ميدان مي‌دهيم تا هر كاري مي‌خواهند بكنند. بعد «و لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ» عذاب‌هايي براي اين‌ها هست، عذاب‌هاي مهين. عذاب با اهانت در كمين اينهاست. اين ترجمه‌ي آيه بود.
مسئله‌ي ما اين است، ما دو نوع عذاب داريم. عذاب زود و عذاب دير و ديرتر. خدا اين‌ها را كه دوستشان دارد، زود به ايشان هشدار مي‌دهد. مانند پول دستي. پول دستي را كه آدم مي‌گيرد 7 روزه پس مي‌دهد. يك سري نه! در دفتر حساب دارند. اين مي‌گويد: آقا قرض كرديم، نسيه گرفتيم، مي‌گويد: در حساب فلان پرونده دارد و لذا آدم‌هايي كه يك مرتبه جنس مي‌خرند، كاسب محله مي‌گويد: خب آقا شما يك قلم جنس خريده‌اي، اكنون چرا پولش را نمي‌دهي؟ اما آدم‌هايي كه حساب دارند، مي‌بيني هر چه كه خودش يا زنش يا بچه هايش مي‌خرند، در آن حساب مي‌نويسد، چون مي‌گويد: او حساب جاري دارد. بالاخره سر سال پرداخت مي‌كند ولي آن كه دفعتاً جنسي خريده را فوراً مچش را مي‌گيرد. يك عده نزد خدا حساب جاري دارند. هر چه جنايت مي‌كند، خدا به حسابش واريز مي‌كند و اينطورنيست كه به او بگويد، آقا تو چرا جنايت كردي؟ و لذا تا اولياء خدا خلاف كنند، خدا سريع به ايشان هشدار مي‌دهد. اما افرادي كه ولي خدا نباشند و خدا دوستشان نداشته باشد، و به حال خود واگذارشان كرده باشد، اين‌ها را براي امتحانات ثلث سوم نگه مي‌دارد. اگر شاگرد يك بار خلاف كرد، معلم مي‌گويد: آقا چرا خلاف كردي؟ اما اگر شاگرد اصلاً مرخص است، با اين نصيحت‌ها و تنبيهات تغييرپذير نيست، و هر روز در كلاس مشغول خرد كردن اعصاب معلم است، معلم ديگر اعصابش را خرد نمي‌كند. مي‌گويد: هر كاري مي‌خواهي بكن. مريضي كه قابل درمان است، زود درمانش مي‌كنند و به او سرم وصل مي‌كنند و آمپول مي‌زنند اما مريضي كه مرخص است، دكتر مي‌گويد: هر چه مي‌خواهد به او بدهيد بخورد. يعني ديگر مرخص است. هر كاري مي‌خواهد بكند. پس اگر دكتر گفت: هر چه مي‌خواهد به او بدهيد بخورد معني آن حتماً اين نيست که لابد خوب شده است يا دوستش دارد. خيال نكنيد كفار را اگر امكانات به ايشان مي‌دهيم، دوستشان داريم، نه! امكانات به ايشان مي‌دهيم تا پيمانه‌ي ايشان سر برود. ميدان به آن‌ها مي‌دهيم تا هر كاري مي‌خواهند بكنند، اين روش خداست. اين سنت خداست.
امام حسين(ع)، شب عاشورا اين آيه را خواند. يعني چه؟ يعني‌اي ارتش 72 نفري من، اگر ديديد ارتشي، جمعيت و امكاناتش زياد است، دليل بر حقانيت و خوبيش نيست. و حضرت زينب هم در شام اين آيه را خواند، يعني‌اي يزيد اگر ديدي ما كشته داديم و اسير شديم، دليل بر بدي ما نيست. اگر ديدي الآن ملت و قدرت و زور با توست دليل برخوبي تو نيست. خلاصه اين آيه مي‌گويد: فقط كانال يك را نگيريد، كانال ديگري هم هست. ظاهر را نبينيد و عميق فكر كنيد. در همه‌ي مسائل به ما گفته‌اند ريشه‌ي كارها را ببينيد. حتي در بحث ازدواج مي‌گويند: اين دختري را كه مي‌خواهيد بگيريد، فقط خودش را نبينيد، بلكه به اصل و ريشه‌اش نگاه كنيد. چون گاهي دختر خوب است، ريشه‌اش خراب است. مثل گل زيبايي كه ريشه‌اش در مزبله است. روي مزبله گل قشنگ مي‌رويد. اما ريشه‌اش از جاي خوبي نشئت نمي‌گيرد. بطن كارها را ببينيم.
3- در آزمايش خوب از بد جدا مي‌شود
يكي ديگر از آيه‌هايي كه امام حسين(ع) در شب عاشوا خواند، اين آيه است: «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»(آل عمران/179) خدا مؤمنين را به حال خودشان رها نمي‌كند. يعني خداوند به شما زندگي يكنواخت نمي‌دهد. كه فقط خوراك، پوشاك، مسكن، حقوق، زن، زندگي، بچه، سلامتي تأمين باشد «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ» خداوند اينطور نيست كه مؤمنين را بر آن چيزي كه شما بر آن هستيد، رها كند. يعني خداوند زندگي مردم را مانند زندگي شما در يك خط و يكنواخت قرار نمي‌دهد تا اين كه مسئله‌اي پيش بيايد و با اين مسئله خبيث از طيب جدا شوند. يعني امام حسين در شب عاشورا فرمود: ‌اي مردم بايد حوادثي پيش بيايد تا در اين حوادث، خوب و بد از هم جدا شوند و تا امتحان پيش نيامده، انسان خود هم نمي‌فهمد كه چكاره است. گاهي وقت هاآدم فكر مي‌كند، همه‌ي مردم دوستش دارند. بعد صحنه‌اي پيش مي‌آيد و مريض مي‌شود، بعد مي‌بيند فقط اندكي به ديدنش آمدند. بعد مي‌ميرد و مي‌بيند از اين اندك، فقط چند نفر براي تشيع جنازه آمدند. بعد از مرگ او مي‌بيني اصلاًهيچ كس نيامد تا از زن و بچه‌اش خبر بگيرد. بنابراين تا حادثه پيش نيايد، هيچ چيز معلوم نمي‌شود.
4- گاهي نعمت دادن به خاطر فراموشي خداست
آيه‌ي ديگري كه به مناسبت اين ايام مي‌خورد، اين است كه قرآن مي‌گويد: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ»(انعام/44) گاهي افراد همين كه خدا را فراموش كردند، ما بيش‌تر به اين‌ها نعمت مي‌دهيم. افرادي هستند وقتي مسلمانند، وقتي در خط خدا هستند، زندگي آن‌ها خيلي كم رنگ است. تا به خط خدا پشت مي‌كنند، زندگي آن‌ها خوب مي‌شود. وقتي خدا را فراموش مي‌كنند، يا هشدارهاي الهي را فراموش مي‌كنند، وقتي تذكرات الهي را فراموش مي‌كنند. «فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»(انعام/44) جالب است، اين آيه يك مطلب ديگر را عنوان مي‌كند، اين آيه مي‌گويد: گاهي مردم خوش هستند، خوشي و زندگي و رفاه را دليل بر خوبي ندانيد. همين كه بد شديد، خوشي شما را بيش‌تر مي‌كنيم. اين آيه مي‌گويد: اگر ديديد كسي زندگي مرفهي دارد، زندگي مرفه دليل بر خوبي او نيست. اين آيه مي‌گويد: نه! گاهي وقت‌ها مؤمن است، وقتي مؤمن است، زندگيش مرفه نيست. وقتي به ايمان پشت مي‌كند، خدا زندگيش را مرفه مي‌كند. زماني كه هشدارهاي خدا را فراموش كردند «فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» (انعام/44) يزيد به اسلام پشت مي‌كند، چون به اسلام پشت مي‌كند «فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» بر او ابواب دنيا و همه چيز را باز مي‌كنيم. لشكر و ارتش و قدرت و پول و همه‌ي امكانات را به او مي‌دهيم چرا؟ «حَتَّى إِذا فَرِحُوا» تا خوب شاد و فرحناك بشود. همه چيز را به او مي‌دهيم تا شاد شود. وقتي شاد شد «حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا» به آن چيزي كه به او دادم خوشحال شود. بعد مي‌فرمايد: «أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً» يك مرتبه همه چيز را از او مي‌گيريم تا جگرش بسوزد.
يك مثال بزنم. كسي بالاي درخت ميرود. هر چه بيش‌تر بالا مي‌رود، خوشحالتر است. تا نوك درخت كه برسد، خيلي خوشحال است. بعد مي‌بينيم با يك طوفان از درخت پايين مي‌افتد. نزد خودش خوشحال‌تر است، ولي همين بالاتر رفتنش باعث مي‌شود، صدمه‌ي شديدتري ببيند. بنابراين حديث داريم: اگر زماني خلاف مي‌كنيد و دنيا به شما روكرده است، بترسيد كه يا خدا گذاشته است براي امتحانات ثلث سوم، يا اين كه گذاشته تا يك مرتبه تصفيه حساب كند. يااين كه خوب كه دلت خوش شد، يك مرتبه از شما مي‌گيرد. چون اگر آدم نداشته باشد، غصه‌اي هم ندارد. اما اگر داشت، فرق مي‌كند. مثل اين است كه آدم پول ندارد، از چيزي هم نمي‌سوزد، وقتي پول داشت و بعد آن را گم كرد، يا اين كه جيبش را زدند، آن وقت دلش خيلي مي‌سوزد. امام حسين(ع) به مردم گفت: ‌اي مردم به خاطر نداشتن آب، چون شب تاسوعا و عاشورا آب نبود، اسلحه خيلي نبود، نيروي انساني نبود و آن‌ها همه چيز داشتند و امام حسين چيزي نداشت. اين آيه را خواند تا به مردم و به ارتشش بگويد: وجود نعمت‌ها در دست يك نفر دليل بر كمال و خوبي نيست.
5- اولين سخنراني امام حسين (ع) در روز عاشورا: فكرتان را جمع كنيد
امام حسين در اولين سخنراني روز عاشورا فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى أَعْذِرَ عَلَيْكُمْ فَإِنْ أَعْطَيْتُمُونِيَ النَّصَفَ كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِيَ النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ»(إرشادمفيد، ج‏2، ص‏97)‌اي مردم حرف هايم را گوش دهيد و در كشتن من عجله نكنيد. گوش كنيد و ببينيد چه مي‌گويم؟ گوش كنيد تا شمارا موعظه كنم آن حرف حق را به شما بزنم و اتمام حجت كنم. شروع به صحبت كردن كرد، بعد فرمود: اگر قبول نمي‌كنيد كه من، آمدنم به اين منطقه به خاطر دعوت شما بوده است. «وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِيَ النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ» اگر نزد خودتان انصاف قائل نيستيد فكرتان را جمع كنيد. . .
حضرت نوح در مقابل كفار خيلي تلاش كرد. آخر فرمود كه: «إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامي‏ وَ تَذْكيري بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ»(يونس/71) حضرت نوح خيلي نصيحت كرد. آخر به كفار گفت: اگر واقعاً حرف من براي شما سنگين است و نمي‌خواهيد حرف ما را قبول كنيد، هر كاري كه دلتان مي‌خواهد، بكنيد. امام حسين روزعاشورا آيه‌اي خواند كه حضرت نوح در مقابل كفار خواند و آيه، آيه‌ي سوره يونس است. امام حسين اين آيه راخواند «فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ» فكرتان را جمع كنيد «وَ شُرَكاءَكُمْ» از شركاء، از بت‌ها، از ديگر نيروهايي كه مي‌پرستيد، امداد بگيريد «ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً» طوري باشد كه كارتان بر شما پوشيده نباشد. يعني هر چه مي‌خواهيد، قدرت نشان بدهيد. «ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ» به حياتم پايان دهيد و مهلت به من ندهيد. فقط بدانيد كه من كه هستم؟ من پسر فاطمه هستم، بدانيد چرا به كوفه آمدم؟ به خاطر دعوت شما آمدم. بدانيد چرا قيام كردم؟ چون يزيد مفسد است. بدانيد و بعد اگر نخواستيد اعتنا كنيد، بكشيد، يك وقت روز قيامت نگوييد: نفهميديم، نمي‌دانستيم، غافل شديم.
6- امام حسين به آنها فرمود: به وجدانتان بازگرديد
يكي ديگر از سخنان امام حسين(ع) اين است «أما بعد فانسبوني فانظروا من أنا ثم ارجعوا إلى أنفسكم»(إرشادمفيد، ج‏2، ص‏97)‌ اي مردم گوش بدهيد: ببينيد من كه هستم؟ «ثم ارجعوا الي انفسكم» به وجدانتان برگرديد «و عاتبوها فانظروا هل يصلح لكم قتلي» دقت كنيد، به وجدانتان برگرديد، ايا قتل من جائز است؟ گناه من چيست كه مرا مي‌كشيد؟ و اين را مي‌توان به گروهك‌ها گفت، برادر و خواهري كه به تو گفته‌اند به تلويزيون گوش نده! تحريم تلويزيون چيز تازه‌اي نيست. كفار مكه گفتند: «لا تسمعوا لهذا القرآن» پيغمبر به ميان مردم مي‌آمد و قرآن مي‌خواند، كفار گفتند اين قرآن را استماع نكنيد. يعني گوش به قران ندهيد. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ»(فصلت/26) يعني به قرآن گوش ندهيد. اين را كفار درباره‌ي پيغمبر گفتند.
روز عاشورا امام حسين(ع) وقتي مي‌خواست صحبت كند، باز گفتند كف بزنيم كه «لا تسمعوا بكلام الحسين» حرف‌هاي امام حسين را گوش ندهيد. چرا هلهله مي‌كنيد؟ ساكت باشيد، من حرف بزنم و گوش بدهيد، اگر نپسنديديد، قبول نكنيد. اول بگوييد: من كه هستم؟ چرا مي‌خواهيد مرا بكشيد؟ يك گناه براي مطهري بشمريد. گناه مطهري در ايران چه بود؟ گناه آيت الله مدني چه بود؟ حساب كنيد «أ لست ابن بنت نبيكم»(إرشادمفيد، ج‏2، ص‏97) آيا من پسر فاطمه‌ي زهرا نيستم؟ آيا من پسر علي بن ابيطالب نيستم؟ من پسر كسي نيستم كه اولين نفر بود كه به پيامبر ايمان آورد؟ من برادرزاده و حمزه عموي من نيست؟ جعفر طيار عموي ديگر من نيست؟ آيا نشنيديد كه درباره من و حسن پيغمبر فرمود: اين‌ها جوانان اهل بهشتند. همه‌ي اين‌ها را گفت. بعد باز اول سخنش گفت: «ارجعوا إلى أنفسكم» گيج نشويد، كمي ديرتر، عجله نكنيد، اعلام جنگ مسلحانه براي چه؟ اسلحه داري! شك دارد كه جمهوري اسلامي حق است؟ در اداره فلاني بد كرد، فلان غذا كم است، هر چه بگويي! ما قبول داريم.
تمام بدي‌ها و انتقادات درست است. اما يك مسئله اين جا هست، در حقانيت جمهوري اسلامي شك داريد؟ در اين كه ايران نه شرقي و نه غربي است شك داريد؟ شك داريد كه شعار ايران هم مرگ بر آمريكاست و هم مرگ بر شوروي. اين جمهوري را مي‌خواهي بربيندازي؟ آن وقت چه کسي مي‌خواهد روي كار بيايد؟ يك سؤال اين جا مطرح است: اگر جمهوري اسلامي واژگون شود، چه کسي مي‌خواهد سر كار بيايد؟ بنابراين «ارجعوا إلى أنفسكم» اين سخن امام حسين است در روز عاشورا. عجب جمله‌ي جالبي است و جوانان و فريب خورده‌هايي كه به خودشان باز نمي‌گردند، اين‌ها از بت پرستان به مراتب بدترند. چون ابراهيم وقتي با بت پرستان حرف زد، قرآن مي‌گويد: «فَرَجَعُوا إِلى‏ أَنْفُسِهِمْ»(انبياء/64) وقتي حضرت ابراهيم با بت پرستان حرف زد، بت پرستان به نفسشان مراجعه كردند. يعني به وجدانشان بازگشتند. بت پرست به وجدانش بازگشت و اگر كسي با اين همه سخنراني، با اين همه وعظ، با اين همه شهيد، با اين همه آرزو اگر برنگردد، از آن بت پرستان بدتر است.
گناه شهيد مطهري و آيت الله مدني چه بود؟ بگوييد گناهشان چه بود؟ اگر«فَرَجَعُوا إِلى‏ أَنْفُسِهِمْ» نيست، اين آقايان به مراتب از بت پرست بدترند، چون آيه‌ي قرآن است. قرآن مي‌گويد: بت پرست به وجدانش برگشت، چرا من نماز نمي‌خوانم؟ چطور وقتي كسي يك دوربين عكاسي آورده، تشكر مي‌كنم. فكر كن! به سگ يك لقمه نان مي‌دهي، تشكر مي‌كند. دم تكان مي‌دهد. آخر من اين همه نعمت مي‌گيرم، چرا گردني نزد خدا خم نمي‌كنم؟ مگر نماز هفده ركعت بيش‌تر است؟ چرا من تا حالا به جبهه كمك نكرده‌ام؟ خون من رنگين‌تر است؟ مگر من از اين آب و خاك استفاده نمي‌كنم. مرز اين آب و خاك را بايد حفظ كرد. من جزو اين آب وخاك نيستم؟ «فَرَجَعُوا إِلى‏ أَنْفُسِهِمْ» اگر گاهي به وجدانش باز نگردد و كلاهش را قاضي نكند، به مراتب از بت پرستان بدتراست. بت پرستان برگشتند و اين‌ها برنگشتند. امام حسين فرمود: «ارجعوا إلى أنفسكم» مردم كمي فكر كنيد: گناه من چيست؟ يعني يزيد از من بهتر است؟ اين يك سؤال و بعد امام حسين(ع) براي انكه باز وجدان ايشان را تحريك كند، شروع به فرياد زدن كرد، فرياد زد: ‌اي مردم! هر كدام از شما جوانيد و در صحنه نيستيد، سؤال كنيد. ممكن است بگوييد، ما جوانيم، نمي‌دانيم تو نوه‌ي چه كسي هستي؟ در ميان لشكر شما افرادي هستند كه مي‌دانند. جابر بن عبدالله انصاري و ابا سعيدحذري هستند. از آنها بپرسيد. سهل بن سعد صائبي هست، زيد بن ارقم هست، اگر شما سنتان كم است، از پيرمردهايتان بپرسيد كه در فلان صحنه و فلان كار چه شد؟ در همين انقلاب خودمان هم همينطور است.
امام حسين(ع) باز فرمود: «فَإِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ هَذَا أَ فَتَشُكُّونَ أَنِّي ابْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ»(إرشادمفيد، ج‏2، ص‏97) ايا شك داريد در اين كه در مشرق و مغرب تنها كسي كه از رسول خدا باقي است، من هستم؟ كمي صحبت كرد. آيا من مال ديگري را گرفتم و حرام كردم؟ آيا حلالي را حرام كردم؟
شعاري است براي تمام انقلابيون دنيا. شعاري است براي تمام ملت‌هاي تحت ستم. شعاري است براي همه‌ي كارگرها و همه‌ي كشاورزان و همه‌ي بازاري‌ها و همه‌ي محصلان، همه‌ي اداري‌ها، يك شعار است، براي هر انسان آزاده‌اي شعار است. شعار اين است: «لَا وَ اللَّه لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ» اين از سخنان امام حسين در روز عاشورا است. «إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ» «لَا وَ اللَّه» يعني به خدا هرگز عطا نمي‌كنم دستم را به شما، يعني دستم را به شما نمي‌دهم، مثل آدم ذليلي كه از روي ذلت چيزي را قبول مي‌كند. «لَا وَ اللَّه» نه به خدا «وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد» به خدا قسم، اهل فرار نيستم. من بني صدر نيستم كه نعره مي‌كشيد كسي كه در ريگ‌هاي خوزستان آماده‌ي شهادت است، در دادگاه هم آماده‌ي پاسخ گويي است. من اين را در روزنامه خواندم. يك تيتر بزرگ كه خواسته بود، حالا كه به خوزستان نزد ارتشي‌ها مي‌روم، و من كه در ريگ‌هاي خوزستان حاضر هستم كه خون بدهم، در دادگاه هم مي‌آيم. ولي وقتي ديد نزديك است كار به آن جا بكشد، فرار كرد. امام حسين فرمود: من كه بني صدر نيستم. «وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد» من از شما فرار نمي‌كنم. «وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد» مثل فرار كردن برده‌ها فرار نمي‌كنم. برده‌ها هستند كه پا به فرار مي‌گذارند. برده بايد فرار كند. آزاده بايد حرفش را بزند وپاي حرفش هم بايستد و مرگ آزادانه بهتر از فرار خائفانه است. من مرد هستم. گفتم با يزيد بيعت نمي‌كنم. پاي حرفم هم مي‌ايستم و هر كاري هم بكنيد، بيعت نمي‌كنم.
7- امام حسين فرمود: شيطان در شما نفوذ كرده
يكي از ديگر سخنان امام حسين است که فرمود: ‌اي مردم، ‌اي ارتش يزيد، مي‌دانيد چرا شما آمديد مرا بكشيد؟ يك ريشه دارد: «لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْكُمُ الشَّيْطَان»(المناقب، ج‏4، ص‏100) شيطان در شما لانه كرده است. من يك بحث در باره‌ي شيطان داشتم. گفتم که دو رقم و دو نوع شيطان داريم. گاهي شيطان مي‌آيد و يك نفر را هل مي‌دهد. تا او هل خورد، متوجه مي‌شود كه اين وسوسه بود. شيطان بود، خيال و وهم بود. فوراً مي‌گويد: به خدا پناه مي‌برم. خدايا حفظ كن. مي‌فهمد و سپس با اراده و تصميم وپناه بردن به خدا خودش را نجات مي‌دهد. گاهي شيطان نمي‌تواند وارد آدم شود. فقط از بيرون هل مي‌دهد. گاهي نه اينطور نيست. شيطان كاملاً وارد رگ و پوست و افكار و روان آدم لانه مي‌كند. در مورد مؤمن، شيطان فقط مي‌آيد و هل مي‌دهد. «مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا»(اعراف/201) طائف، يعني دوره گرد. كسي كه دوره مي‌گردد. «طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ» يعني شيطان‌هاي دوره گرد مي‌آيند و هل مي‌دهند و تا اين شياطين او را هل مي‌دهد، متذكر مي‌شود و خودش را جمع مي‌كند. اما يك سري را مي‌رود و در روحشان لانه مي‌كند «فَهُوَ لَهُ قَرينٌ»(زخرف/36) قرآن مي‌گويد: شيطان با ايشان قرين است. يعني اصلاً خانه‌اش را به شيطان اجاره داده است.
امام حسين روز عاشورا به مردم گفت: «لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْكُمُ الشَّيْطَان» شيطان بر شما حكومت كرده و به شما نفوذ كرده «فَأَنْسَاكُمْ ذِكْرَ اللَّهِ الْعَظِيم» ديگر خدا را فراموش كرديد، و لذا دل شما سفت شده است. قرآن گاهي مي‌گويد: انسان از خاك پست‌تر است. گاهي مي‌گويد: انسان از سنگ سفت‌تر است. گاهي مي‌گويد: انسان از گرگ درنده‌تر است. انسان از خاك پست‌تر است، چون اگر به خاك يك دانه گندم بدهي، يك خوشه گندم مي‌دهد و انسان‌هايي هستند، اين همه نعمت خدا را مي‌گيرند، هيچ چيز پس نمي‌دهند. پس انسان گاهي از خاك پست‌تر مي‌شود. و مي‌گويد: «يا لَيْتَني‏ كُنْتُ تُراباً»(نبأ/40) روز قيامت مي‌گويي كاش خاك بودم. خاك يك دانه مي‌گيرد، يك خوشه مي‌دهد. من هيچ كاري نكردم. گاهي انسان از سنگ سفت‌تر است. قرآن مي‌گويد: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ»(بقره/74) قلوب اين‌ها مثل حجاره و سنگ است. بعد مي‌گويد: «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ» از كنار سنگ گاهي چشمه‌ي آبي بيرون مي‌آيد، دل‌هايي هست كه نصيحت اميرالمؤمنين(ع) و امام حسين هم در آن‌ها اثر نمي‌كند. دل سنگ و قلب سنگ اينگونه است.
8- امام حسين (ع) فرمود لقمه شما حرام بود
حالا چطور شد كه ارتش يزيد امام حسين را ديدند، پسر پيغمبر را ديدند، بچه‌ي شيرخواره را ديدند، تشنگي را ديدند، رحم نكردند؟ مي‌دانيد ريشه‌اش يك كلمه است. امام حسين فرمود: دل شما از حرام پر شده است. يعني لقمه‌ي شما حرام بود. برادر و خواهري كه پاي تلويزيون هستيد، لقمه‌ي حرام اثر مي‌كند. لقمه‌ي حرام كار را به جايي مي‌رساند كه اگر امام حسين را هم نزدت تكه تكه كنند، تحت تأثير قرار نمي‌گيري. دليل اين كه حسين(ع) را كشتند، مهر دنيا بود. دليل اين كه امام حسين را كشتند، قساوت بود و امام حسين خودش فرمود: دليل قساوت لقمه‌ي حرام است. شما كه پاي تلويزيون هستي، نمي‌دانم درآمدت از كجاست؟ براي آن حقوقي كه مي‌گيري! كار مي‌كني يا نه؟ اگر ما اين هشت هزارتومان را مي‌گيريم، به اندازه‌ي اين هشت هزار تومان، كار مي‌كنيم يا نمي‌كنيم. بازاري در آمدي كه دارد، حقش هست، يا نه؟ براي آن معامله اينقدر بايد سود ببري؟ اين سود حق توست؟ اين سود انصاف است؟ اگر نصيحت‌ها را نپذيري، اگر لقمه‌هاي حرام در غذايت باشد، شاخه‌اي از عمر سعد و يزيد هستي! منتهي هنوز امام حسين را با خود نمي‌بينيم.
خدايا به آبروي امام حسين به ما توفيق بده كه از لقمه‌ي حرام دوري كنيم كه لقمه‌ي حرام در بچه اثر مي‌گذارد. اگر كسي با مال حرام به مكه برود و لبيك بگويد، خدا مي‌گويد: لا لبيك نمي‌خواهم بيايي و اگر لقمه‌ي حرام را صدقه بدهي، ارزش ندارد كه: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ»(مائده/27) امام حسين را به خاطر قساوت كشتند و خود امام حسين فرمود: قساوت به خاطر لقمه‌ي حرام است. از خود خدا بخواهيد، . زندگي كم رنگ چيزي نيست. فوق مسئله آن است كه اگر انسان مال حرام را كنار بگذارد، زندگي او ساده مي‌شود و اين مشكل مهمي نيست. جهنم داغ است. قساوت مهم است. گاهي رهبر انقلاب، هر چه ندا مي‌دهد و هشدار مي‌دهد، در كسي اثر ندارد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1463

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.