Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 85

Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 87
امام حسین (ع)، سخنان – 5 – درسهایی از قرآن
Warning: Undefined array key "beoreo" in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

Deprecated: md5(): Passing null to parameter #1 ($string) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

امام حسین (ع)، سخنان – 5

موضوع بحث: امام حسین(ع)، سخنان – 5، محرم 60
تاریخ پخش: 08/07/60

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

الحمد للّه رب العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی

با عرض معذرت از برادران و خواهرانی که این جا تشریف دارید و پای تلویزیون هستید. ما این دو سه ساله که درتلویزیون هستیم، برنامه‌ی ما درس‌هایی از قرآن بوده است و حالا محرم است. بنا شد، چند نیم ساعت درباره‌ی ایام عاشورا صحبت کنیم. بحث جلسه‌ی قبل ما رسید به آن جایی که باید عزاداری‌ها احیاء امر باشد. چون یک روایتی درباره‌ی عزاداری از امام رضا(ع) داریم، می‌فرماید: عزاداری احیاء امرنا است. یعنی امر ما را زنده کنید.
1- رقابت غیر اسلامی در عزاداری شرک است
پس عزادار باید برنامه‌های عزاداریش اینطور باشد که اهل بیت و اخلاق اسلامی، عقاید اسلامی، حماسه‌ی اسلامی، تاریخ اسلام، تاریخ فداکاری ابا عبدالله الحسین(ع) و اصحابش را زنده کند. اینطور نباشد که عاشورا بیاید و برود، نیروها، بیان‌ها، عمرها و بودجه‌ها صرف شود و آن استفاده‌ای که باید بشود، نشود، یا کم استفاده شود. در این زمینه داشتیم صحبت می‌کردیم و به این جا رسیدیم که اگر کسی در عزاداری‌ها مسائل رقابت را مد نظر داشته باشد، رقابت‌های غیر اسلامی را، البته رقابت حق داریم که انسان باید در کار خیر رقابت داشته باشد. امام امیرالمؤمنین(ع) در دعای کمیل می‌گوید: «حتى أسرح إلیک فی میادین السابقین»(مصباح‏المتهجد، ص‏849) یعنی خدایا مرا در میدان آن‌هایی که باهم رقابت و مسابقه دارند، قرار بده. یعنی در کار خیر، من در میدان آن‌ها باشم. یعنی من هم سبقت بگیرم. در کار خیر باید سبقت گرفت و لذا در قرآن داریم: «سابِقُوا»(حدید/21) یعنی سبقت بگیرید. در قرآن آیه‌ای داریم که می‌گوید: «سارِعُوا»(آل عمران/133) سرعت بگیرید.
سبقت و سرعت در کارهای خیر خوبست، اما رقابت‌های محلی شرک است، چون ما پشت تلویزیون که حرف می‌زنیم، خیلی باید مواظب باشیم، اگر برای کلیه چیزی می‌گوییم، به قلبش ضرر نزند. مثلاً امام می‌فرماید: برنامه‌ها را سنتی پیاده کنید. حرف حق است. بعد در رژیم و سنت‌های قبلی، گاهی جنگ و دعوای محله‌ی پایین و بالا هم بوده است. باید همینطور که خود امام فرمود: با حفظ این که خلاف شرع انجام نشود، باید روی این تکیه کنیم. این یک مطلب و بعد وقتی می‌گوییم این رقابت‌ها شرک است، ممکن است بگوید: آقاجان، آدم باید در راه حق مسابقه بگذارد. در کار حق باید مسابقه گذاشت. اما رقابت‌های محلی و بین من و تو، از این‌ها بوی توحید، کمتر به مشام می‌رسد. و لذا بهترین عزادار، عزاداری است که همین که مشغول عزاداری است، وقتی ظهر رسید، اگر مزاحم کسی نیست و جایی است که می‌تواند نماز بخواند، همانجا نماز بخواند. خلاصه عزاداری‌ها باید امام حسینی‌تر باشد. امام حسین در ظهرعاشورا نماز خواند. نکند غروب عاشورا برسد و عزادار نمازش را نخوانده باشد. اخلاقمان باید اسلامی باشد و اگر یک عزاداری اسلامی بکنیم، دیگر لازم نیست، مردم را دعوت کنیم و بگوییم تشریف بیاورید، خودشان تشریف می‌آورند.
من یک خاطره از یک یهودی برای شما بگویم. یک مدرسه‌ی اسلامی بود. این مدرسه‌ی اسلامی در پذیرش شاگرد، دقت زیادی اعمال می‌کرد که شاگرد، شاگرد خوبی باشد، از خانواده‌ی خوبی باشد. نمره‌ها و اخلاق و انضباط و رفتار و کردارش را مورد بررسی قرار می‌داد و عنایت می‌کرد تا شاگرد خوب بگیرد. معلمان و اساتید را هم عنایت می‌کرد. بهترین معلم و دبیر را در این مدرسه به کار دعوت می‌کرد. رئیس این مدرسه می‌گوید: زمانی دیدیم یک یهودی برای ما پولی آورد و برایمان فرستاد و گفت: برای مدرسه خرج کنید. ما تعجب کردیم که یک یهودی به مدرسه‌ی اسلامی چه کار دارد؟ چون در این مدرسه مسلمان‌ها را هم به سختی راه می‌دهیم، چه برسد به یک یهودی و این جاروی چه حسابی این پول را فرستاده است. خلاصه از او خواستیم که توضیح بدهد. ایشان گفت: من می‌دانم مدرسه‌ی شما اسلامی است و تازه هر مسلمانی را هم راه نمی‌دهید. باید حتماً اخلاق خانوادگی او، نمره و استعدادش چنین وچنان باشد، ولی شما شاگردانی در مدرسه‌ات داری که همسایه‌ی من هستند و به قدری این‌ها پسران مؤدبی هستند، به قدری این‌ها مؤدبند، به قدری این‌ها متین و سنگین هستند، به قدری باوقارند. بچه ما اگر یک سؤال علمی از ایشان می‌کند، بدون منت، بدون فخر فروشی، بدون ناز کردن، بدون تحقیر کردن، با کمال متانت، مطالب را به او یاد می‌دهد و من چون همسایه‌ی این بچه هستم، لذت می‌برم که در کوچه‌ای زندگی می‌کنم که پسران این چنینی در این کوچه هستند و به خاطر همین علت، من می‌خواهم این پول را به شما بدهم.
البته گاهی ممکن است افرادی از روی شیطنت، یک کارهایی بکنند، اما گاهی هم ممکن است افرادی صادقانه و پاک این کار را بکنند. این یک واقعیتی است که اگر پسر، پسر مؤدبی شد، بچه‌ی یهودی را هم به خودش جلب می‌کند. شما خیال می‌کنید گروهک‌ها چگونه و چطور بچه‌ها را جذب کردند؟ علم دارند؟ تقوا دارند؟ سابقه دارند؟ نه علم دارند و نه تقوا و نه سابقه. مسئله این است که یک نفر که می‌آید، به او می‌گویند: تو رئیس پوستر چسباندن کارخانه‌ی فیلکو می‌شوی. او خیال می‌کند، پستی گرفت. غرور کاذبی به او می‌دهند. و همین غرور کاذب، او را باد می‌کند و برای این گروه فداکاری می‌کند. وقتی به کسی گفتند: پهلوان لطفاً سر میز را بگیر. می‌بینی به تو گفته‌اند پهلوان، زور می‌زنی و ذره ذره میز را بلند می‌کنی. اینطور است.
تا این جا رسیدیم که در عزاداری‌ها، رقابت غیر اسلامی و غیر سالم اگر باشد، شرک است. اما معنای رقابت و سبقت در کار خیر، حسابشان از هم جداست. سبقت در کار خیر خوب است، اما رقابت غیر اسلامی بد است. مثلاً گاهی باید درعزاداری‌ها عنایت شود که بچه هایمان را نیز با مکتب آشنا کنیم. یعنی پدری که دست بچه‌اش را می‌گیرد و در این ایام او را به مجالس روضه می‌برد. وقتی بر می‌گردد یا در راه از او بپرسد، می‌دانی روضه چیست؟ ما امامی داشتیم به نام امام حسین، برنامه‌اش چه بود و چه شد؟ اجمالاً می‌دانند امام حسین مظلوم بود. یزید آدم فاسدی بود و امام را کشت. اما باید عمیق‌تر از این باشد و شناخت ما باید به ماجرای کربلا بیش‌تر باشد. پدرها مسائل عاشورا را برای بچه هایشان تحلیل کنند. مادر بزرگ، مادر، در خانه بنشینند و مسائل را برای دخترشان تحلیل کنند. ریشه‌ها را ارزیابی کنند. این تذکرات انتهای بحث جلسه‌ی پیش بود که چون وقت تمام شد، نتوانسته بودم، بگویم. اما در این چند دقیقه مطالب جدیدی را برایتان بگویم.
2- عمروبن قیس دعوت امام حسین را رد کرد
امام حسین هنوز به کربلا نرسیده، یک برخورد با عمروبن قیس دارد. عمروبن قیس در راه به امام حسین می‌رسد و امام حسین او را دعوت می‌کند، می‌گوید: من فرزند زیاد دارم، نزد مردم اموالی دارم و خلاصه هر چه امام او را دعوت می‌کند، بهانه‌ی زندگی و دنیایش را می‌گیرد. من نمی‌توانم بیایم. اولین مطلب این که وقتی انسان می‌گوید: نمی‌توانم، خیلی وقت‌ها آدم فکر می‌کند، کاری را نمی‌تواند بکند، اما بعد می‌بیند که می‌تواند. به زن می‌گویی: واجب الحج هستی، باید به مکه بروی. می‌گوید: من چطور می‌توانم این بچه‌های کوچک را رها کنم؟ بعد همین خانم قهر می‌کند و می‌بینی دو ماه رفت و بچه هایش را رها کرد. یا مثلاً فرض کنید به بازاری می‌گوییم: آقا به مکه برو! می‌گوید: آقا من گرفتارم. فرض کنید، چک و سفته و فلان، حادثه‌ای برایش پیش می‌آید و می‌بینی مدت‌ها در بازار مغازه‌اش تعطیل است. یا وقتی به او می‌گوییم: آقا حساب مالت را بکن. از طبقه‌ی محروم اگر حقی در زندگی تو هست، آن را بده. می‌گوید: آقا نمی‌شود، حسابش مشکل است. سخت است، فلان و بهمان است. اما اگر همین آقا چیزی را گم کند، تمام زندگی و حساب و کتابش را زیر و رو می‌کند. به خود ما اگر بگویند: بدو! می‌گوییم: من 2 کیلومتر بیش‌تر نمی‌توانم بدوم. اما اگر یک گرگ ما را دنبال کند، 40 کیلومترمی دویم.
ما اول خیال می‌کنیم نمی‌شود، خیال می‌کردند با رژیم یزید نمی‌شود مبارزه کرد. امام حسین ثابت کرد که حتی بچه‌ی شش ماهه هم می‌تواند با رژیم در بیفتد. خیال می‌کردند اگر انسان شهید بدهد، تضعیف می‌شود. ماجرای امام حسین ثابت کرد، زینب کبری شهید داد ولی روحیه‌اش تضعیف نشد. خیال می‌کنند تحقیر می‌تواند سرنوشت انسان را عوض کند، بچه‌های کوچک امام حسین را، یکی دو تایی که مانده بودند، به جلسه‌ی یزید بردند. یزید به پسرامام حسین گفت: تو زرنگتری یا پسر من؟ پسر امام حسین گفت: یک شمشیر بده تا به تو بگویم. وقتی چنین چیزی را می‌پرسد، بچه‌ی داغ دیده می‌گوید: احوالت چطور است؟ جواب می‌دهد: خدا را شکر، الحمدلله. می‌گوید: دیدی مابه عزت رسیدیم. جواب می‌دهد: نخیر، عزیز ما هستیم، صبر کن ظهر بشود تا ببینی در اذان بعد از اشهد ان لا اله الا الله چه می‌گویند. می‌گویند «اشهد ان محمداً رسول الله» ظهر معلوم می‌شود، چه کسی عزیز است. یعنی کربلا ماجرایی است که ثابت کرد عزیز کیست؟ به امام سجاد گفتند: تو عزیزی یا ذلیل؟ گفت: صبر کن ظهر بشود تا به تو بگوییم عزیز کیست. کربلا ثابت کرد کودک می‌تواند مبارزه کند، می‌شود زن شهید بدهد و خودش را نبازد. می‌شود بچه را کتک بزنند و از پا در نیاید.

3- عظمت واقعه کربلا
داستان عمر و بن قیس، که امام حسین او را دعوت کرد و او دعوت را قبول نکرد، گفتم. من یک مقداری از آیات قرآن را نسبت به افرادی که به جبهه نمی‌روند، می‌خواهم برایتان بگویم. واقعه‌ی کربلا و ماجرای امام حسین خیلی عظیم است. واقعاً هر چه روی آن کار شود جا دارد. اینقدر آیات قرآن تعریف ابراهیم را کرده‌اند، این قدر تعریف ابراهیم را کرده! تازه می‌بینیم ابراهیم وقتی خواست پسرش را قربانی کند، آماده شد اما پسرش را نکشت. اما امام حسین آماده شد و کشته هم داد، نه یک پسر بلکه چندین پسر را قربانی کرد. خواستند ابراهیم را بسوزانند اما ابراهیم نسوخت، اما در ماجرای کربلا سوختن بود. آن چه سختی همه جمع بود، در کربلا بود و لذا گاهی که اهل بیت از دنیا می‌رفتند، حضرت زهرا، یا امام حسن، همه عنایت داشتند به اینکه هیچ روزی مثل روز تو‌ای حسین نیست. آخر این حماسه‌ها، وجودشان لازم است.
شما حساب کنید در ماجرای غدیر خم، پیغمبر اسلام، علی بن ابیطالب را معرفی کرد و از نظر سند، محکم ترین سندهارا برای غدیر خم داریم. اما چون در غدیر خم حماسه‌ای به وقوع نپیوست و خونی ریخته نشد و جنجالی نبود، لابه لای کتابها، علی را کنار زدند. فقط به صورت رهبری حماسه دار، به صورت علمی در کتاب‌ها در آمد. اما برای امام حسین جنجال کردند و لذا شور امام حسین ماند. اگر از شور عاشورا کم بشود، مثلاً عوض حماسه‌ای که نسبت به عاشورا هست، این حماسه‌ها کم شود، اسلام در خطر قرار می‌گیرد. امام می‌گوید: ما به عاشوا زنده‌ایم. شما حماسه‌ی عاشوا را همینطور کم کن تا به این جا برسد که شهادت امام حسین مانند شهادت امام جواد شود. در شهادت امام جواد، آب از آب تکان نمی‌خورد. اما در شهادت امام حسین، شاه ملعون هم در جوی قرار می‌گرفت که مجبور می‌شد پای روضه بیاید. اوائل که کل دهه پای روضه می‌رفت، این اواخر حداقل روز عاشورا خود را مجبور می‌دید، به مجلس روضه بیاید. آن زن بدکاره هم روز عاشورا حیا می‌کند و چادری سر می‌کند و دست از بی حیایی و کار زشتش برمی دارد. عرق فروشی هم تعطیل می‌کند. فیلم‌های بد تعطیل می‌شود. بسیاری از مفاسد متوقف می‌شوند. این خاصیت حماسه است. اگر چیزی حماسه نباشد، تأثیرش کم است. والا شما عظمت و رهبری امام را در سی و پنج جلد کتاب چاپ کن! اما تا در خیابان نریزید و حماسه نداشته باشد، رهبری امام شکوفا نمی‌شود. بنابراین اگر حماسه نباشد، اثری ندارد. اصولاً در بحث‌ها هم همینطور است. کلماتی که حماسی است در ذهن می‌ماند.
رهبری انقلاب این همه حرف زده است. الآن می‌گویم: آقا دو مورد از سخنان رهبری انقلاب را بگو! شما که پای تلویزیون نشستید دو تا از سخنان امام را بگویید. امام فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. این کلمه یادت است، چون حماسه دارد. از نظر آموزشی هم اگر معلم بتواند حرف‌هایی که می‌زند یا با طنز باشد، یا با حماسه، این‌ها ماندگارترند. خیلی‌ها مرا می‌بینند، می‌گویند: آقای قرائتی آن قصه‌ی میدان شوش را که گفتی، یادمان مانده است. بابا من 250 یا 270 ساعت در تلویزیون حرف زده‌ام، همان یک تکه یادت مانده است؟ چون آن آمیخته با طنز بوده است. آن را به یاد دارند، اما بقیه‌ی حرف‌ها را فراموش کرده‌اند. حماسه حافظ است.
این که امام می‌فرماید: اگر عاشورا را زنده نگهدارید، اسلام را نگه داشته‌اید، به همین خاطراست. چون عاشورا حماسه دارد و حماسه حافظ است. اگر مردم پا برهنه نمی‌شدند و قیام نمی‌کردند، شاه سرنگون نمی‌شد. خدا باهنر را رحمت کند، با بعضی از همکارانش که تعلیمات دینی را می‌نوشتند، یکی از همکارانش گفت: اگر این ملت روز عاشورا بالا و پایین نپرند و حسین حسین نگویند، برنامه‌ی شاه این بود که مانند قرآن، تعلیمات دینی را هم از دروس حذف کند. و زمزمه‌اش هم شد که ما رفتیم و با یکی از سران مملکت صحبت کردیم که آقا شما از عاشورای این مردم بترسید. این تعلیمات دینی بگذارید باشد. حالا بحث‌هایی که برای شما ضرر دارد، یک بحث دیگر است. ایشان می‌گفت: هرکاری کردم موفق نشدم و آخرین چیزی که باعث شد من جلوی این کار را بگیرم، حماسه‌ی مردم در روز عاشوا بود و خود انقلاب ما، مایه هایش از عاشورا است و این هم نقش امام حسین بود. غدیر خم مهم‌تر از عاشورا است. اما چون مردم وقتی علی(ع) را کنار زدند، حرکتی در مخالفت و در اعتراض انجام ندادند، آب از آب تکان نخورد، ولی در عاشورا چون حماسه به خرج دادند، عاشوا را حفظ کردند و چون امام جواد و امام باقر و امام عسگری، این امامان عزیز هم شهید شدند، اما در کنار شهادت این امامان حماسه نیست، به اندازه‌ی عاشورا نمود ندارند. در باره‌ی کسانی که خودشان را به خطر انداختند و کسی که از خطر فرارمی کنند، تعدادی آیه برایتان می‌خوانم و ترجمه می‌کنم.
4- قرآن منطقی را که از تهدید نترسد، ستایش می‌کند
قرآن از کسانی که خودشان را به خطر انداختند، تعریف می‌کند. از ابراهیم به خاطر این که خودش را به خطر انداخت، تعریف می‌کند. وقتی گفتند: می‌خواهیم تو را بسوزانیم آماده شد. به استقبال خطر رفت. حریفش هم بود. وقتی به ابراهیم می‌گویند: زن و بچه‌ات را وسط کوه‌ها و بیابان رها کن! می‌گوید: چشم. آماده می‌شود و به استقبال خطر می‌رود. وقتی می‌خواهند یوسف را به چاه بیندازند، به استقبال خطر می‌رود. قرآن از کسانی که به استقبال خطرمی روند، تعریف می‌کند. از هواداران موسی تعریف می‌کند. می‌گوید: هواداران موسی اول دشمن موسی بودند. به دعوت فرعون آمدند تا آبروی موسی را بریزند. فرعون از ساحران دعوت کرد. گفت: به شما پول می‌دهم تا آبروی موسی را بریزید. گفتند: باشد. پرسیدند حتماً پول می‌رسد؟ گفت: بله. حتماً پول می‌رسد. وقتی معجزه‌ی موسی را دیدند، ایمان آوردند. فرعون دید نقشه‌اش نقش بر آب شده است، این‌ها را آورده تا آبروی موسی را بریزند، مرید موسی شدند. گفت: شما را تکه تکه می‌کنم. تا این را گفت، گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضی‏ هذِهِ الْحَیاهَ الدُّنْیا»(طه/72) هر زوری می‌توانی بزن. هر کاری بکنی، در همین دنیاست.
قرآن منطقی را که از تهدید نترسد، ستایش می‌کند. این نص قرآن است در باره‌ی کسانی که به استقبال خطر رفتند و از تهدید نترسیدند. روی کره‌ی زمین نه کسی مثل حسین به استقبال خطر رفت و نه کسی نسبت به تهدیدها بی تفاوت بود. قرآن کسانی را که به استقبال خطر می‌روند بزرگ می‌دارد. قرآن از یوسف تعریف می‌کند، می‌گوید: وقتی خواستند کام عشق و لذت و شهوت از یوسف بگیرند. گفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ»(یوسف/33) خدایا زندان برای من بهتر از این است که در دربار باشم و دامانم آلوده شود. قرآن از او تعریف می‌کند که زندان را بر آلودگی ترجیح داد. قرآن از انبیا تعریف می‌کند. می‌گوید: پیغمبران وقتی مورد شکنجه قرار می‌گرفتند، شعار می‌دادند، شعار پیغمبران این بود «ولنصبرن علی ما ءاذیتمونا» شما ما را شکنجه می‌دهید. یعنی هر چه شما ما را شکنجه بدهید، ما صبر می‌کنیم. قرآن از انبیا تعریف می‌کند که در برابر تمام سختی‌ها می‌گفتند: ما صبر می‌کنیم. قرآن از مبلغینی که «یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ»(احزاب/39) تعریف می‌کند. از مبلغینی که صدای اسلام را و رسالت الهی را به اطراف دنیا می‌رسانند. «وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً»(احزاب/39) از احدی باک ندارند. قرآن از اسماعیل تعریف می‌کند، وقتی ابراهیم، پدرش به او می‌گوید: به امر خدا می‌خواهم قربانیت کنم. می‌گوید: «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ»(صافات/102) پدرجان، اگر خدا می‌گوید بکش، بکش. من از شهادت استقبال می‌کنم. خدا از زن فرعون تعریف می‌کند، که زن فرعون در دستگاه و رژیم فرعونی بود و می‌گفت: خدایا من را از این سیستم و رژیم نجات بده و جذب طلاها و باقی چیزهای فرعون نشده بود.
تمام امامان ما اصرار بر این داشتند که عاشورا باید با عظمت برگزار شود. آن جمله جالب است، خدا قسمت کند، آدم از نزدیک آن را بشنود. جمله این بود، می‌گفت: «کلهم سفن النجاه و سفینه الحسین أسرع» همه‌ی امام‌ها کشتی نجاتند، اما کشتی امام حسین تندتر می‌رود. «کلهم باب الله و باب الحسین أوسع» خود امامان ما نسبت به امام حسین احترام خاصی قائل بودند. امام حسین(ع) درراه کربلا به آقایی می‌گوید: بیا کمک کن. می‌گوید: زن دارم، بچه دارم، گرفتاری دارم، و در میان ما هم آدم‌هایی هستند که وقتی به او می‌گویی، این کار را بکن، به او می‌گویی: کمک مالی کن! می‌گوید: چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است.
چند آیه بخوانم در باره‌ی کسانی که به استقبال خطر نمی‌روند و انتقاد قرآن از این‌ها را بیان کنم. قرآن می‌فرماید: «وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِی وَ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَه وَ ما هِیَ بِعَوْرَهٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراً»(احزاب/13) یک عده نزد رسول الله می‌آمدند و می‌گفتند: یا رسول الله اجازه بده ما با شما به جنگ نیاییم. می‌گفتند: خانه‌های ما بی حفاظ است. حفاظی و در و پیکری ندارد. قرآن می‌فرماید خانه هایشان درو پیکر دارد، اما این‌ها هدفی جز فرار ندارند. از کسانی که این بهانه‌ها را می‌آورند، که خانه‌ام بیرون شهر است و خانم من در خانه می‌ترسد، انتقاد می‌کند. البته در مواردی که ترس به جاست، مرد باید ملاحظه کند، اما هستند زنهایی در مناطقی که واقعاً امنیت ندارد و این شوهر، آن زن را می‌گذارد و به روضه می‌رود. در ایام عاشورا و ساعت 3 بعد از نیمه شب می‌آید. سینه‌اش را هم سرخ کرده، اما زنش در خانه از ترس به خود لرزیده است. باید مراعات این جهات را هم کرد.
5- در عزاداری باید مراعات حال مردم بشود
باید مراعات بلندگوها بشود. ما در اسلام اجازه داریم، اذان را بلند بگوییم. بلال مؤذن رسول الله بود، اما نه اینکه در هر ساعت شب، هر جا، و هر چه می‌خواهیم، بگوییم. بله وقت‌هایی، آمادگی هست. طوری نیست، زمانی مردم و جو و محله آمادگی دارند، اما اوقاتی که آمادگی نیست، باید بلندگوهای عزاداری‌های ما و مراسم سنتی ما طوری نباشد که در وقت‌های غیر صحیح مزاحم دیگران شود، حتی در جلسات فاتحه هم خیلی باید مراعات بشود. الآن در مملکت ما وضع به جایی رسیده که اگر زمینی کنار مسجد است، کسی حاضر نیست آن را بخرد و خانه بسازد. یک منطقه‌ای را در یک شهر، اسمش را هم نمی‌برم. یک تکه زمین می‌خواستند برای مسجد، زمین‌های زیادی بود. هی گفتند: آقا این تکه فلان و بهمان. آقا شما را به خدا، ما پول ساختمان مسجد را می‌دهیم، مسجد را از این جا ببرید و این جا نسازید. هر جا خواستند مسجد بسازند، آمدند و گفتند: نسازید. ما پرسیدیم که آقا چرا؟ گفتند: به خاطر این که ما مسجد و خدا را دوست داریم ولی به مسلمان‌ها انتقاد داریم. مسجد که ساختند، ساعت 2 و3 بعد از ظهر، عمه‌ی فلانی مرده است، می‌آید و قرآن می‌گذارد، صدای بلندگو هم زیاد است، اصلاً آسایش ما سلب می‌شود. خانه‌ی ما دیگر آرامش ندارد.
این‌ها چیزهایی است که نه علمی است، نه عقلی، ولی باید گفت: اخلاق اسلامی اجازه می‌دهد، ما این‌ها را بگوییم. جاهایی که نزدیک بیمارستان است، جاهایی که نزدیک زایشگاه است. جاهایی که مواردی هست که حتماً باید صدا کم باشد. در عزاداری‌ها، عزاداری‌های بی رویه که باعث شود افرادی زده شوند، چون مردم، همه تشنه نیستند. بعضی‌ها لیز می‌خورند، ما باید به گونه‌ای رفتار کنیم که آن‌ها را هم تشنه کنیم.
6- سفارشات اسلام درباره کیفیت حضور در مسجد و جماعات
و لذا اسلام به ما گفته است: وقتی می‌خواهی به مسجد بروی، سیر و پیاز نخور، چون باعث رنجش دیگری می‌شود. در کارهای جمعی باید مراعات کرد و لذا اسلام گفته است، قبل از نماز جمعه، غسل جمعه انجام بده. لباس تمیز بپوش، عطر بزن که یک میلیون آدم تمیزی که بوی عطر از آن‌ها استشمام می‌شود، اصلاً آدم عاشق است که بین این‌ها برود. بگویند: آقا یک میلیون آدم لباس تمیز پوشیده‌ی عطر آگین، آدم کیف می‌کند بینشان برود.
اما وقتی بین آدم‌هایی رفت که آن یکی گردو خاک می‌کند و آن یکی لباسش را می‌تکاند، او سرفه می‌کند و او عطسه می‌کند و او در ماشین بوق می‌زند و یک اسلامی را نشان می‌دهیم که به قول امیرالمؤمنین: اگر درست به اسلام عمل نشود، مانند پوستین وارونه است. هرچیزی را شما وارونه کنید، وحشت آور نیست. شما کت و لباس و پیراهنت را وارونه کن، هر چیزی را شما وارونه کنی، وحشت آور نیست، جز پوستین. پوستین اگر وارونه شود، آدم می‌ترسد. امام در نهج البلاغه می‌گوید: اگر دین خوب عمل نشود و خوب معرفی نشود، مانند پوستینی است که وارونه شده باشد. عزاداری‌ها باید درست شود. اشعار کاملاً باید کنترل شود. هر مداحی، هر شعری که می‌خواهد بخواند، آن را به یک نفر آشنا و کارشناس به این موارد نشان بدهد که این شعرتوهین نباشد. دروغ نباشد. عنایت کنید، ما دشمن زیادی داریم. سال به سال باید سطح شعرها بالاتر برود. ما باید پارسال شعرها را ضبط می‌کردیم، امسال هم اشعار را ضبط کنیم، ببینیم فرهنگ شیعه‌ی ما از پاسال تا حالا تغییر وپیشرفت کرده یا نه پیشرفتی نکرده است و برای آن بهترین مداحی که بهترین سخنان امام حسین را در بهترین غالب به مردم عرضه کرده، جایزه‌ای تعیین شود و این کار، کار حوزه‌ی علمیه است، که باید برای آن معلم، آن مداح و واعظ و برای آن جوانی که و آن کسانی که خلاصه کارهای مکتبی را به نحو احسن انجام بدهند، باید تشویق شوند.،امیرالمؤمنین می‌فرماید: «ازْجُرِ الْمُسِی‏ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ»(نهج‏ البلاغه، حکمت 177) اگر خواستی جامعه را ادب کنی و بدها را تنبیه کنی، یکی از راه‌های تنبیه، این است که آدم‌های خوب را تشویق کنی! خوب‌ها که تشویق شدند، بدها هم می‌سوزند. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ»(توبه/81)
7- انتقاد قرآن از کسانی که به جبهه نرفته‌اند
قرآن از کسانی که خوشحالند که در مقابل دعوت به جبهه نرفته‌اند، انتقاد می‌کند. قرآن انتقاد می‌کند، می‌گوید: «ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ»(توبه/38) چرا وقتی به شما می‌گوییم، برخیزید و بروید، «ثاقلتم» ثقل یعنی سنگینی. «أَرَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ» به همین زندگی دنیا دلتان خوش است؟ قرآن می‌گوید: کسانی که در جبهه شرکت نمی‌کنند، اگرمردند، برایشان نماز نخوانید و ما چقدر می‌توانیم از این آیه استفاده کنیم؟ یادم نمی‌رود، آخر دوران طاغوت بود، یکی ازساواکی‌ها مرده بود، آخوندهای آن شهر تصمیم گرفتند، بر او نماز نخوانند، او بسیار تحقیرشد. چقدر این‌ها کوبیده شدند. به هر دری زدند، یک آخوند پیدا نشد که بر او یک نماز بخواند و او را پسرانش گفتند: اگر ده میلیون، صد میلیون سود داشته باشد، به ذلت روز مرگ نمی‌ارزد. ما می‌توانیم از تمام مراسم مذهبی و مکتبی خود برای تنبیه افراد فاسداستفاده کنیم.
امام حسین(ع) او را در بین راه دعوت کرد، ایشان گفت: زن و بچه دارم، قرض و خانه و نخلستان دارم و دنیا او را اسیرکرد و بعد هم که نرفت، غصه‌ها خورد.
خدا به آبروی محمد(ص) و آل او به ما توفیق بدهد، وقتی رهبر حق ما را کار دارد، هیچ چیزی ما را اسیر نکند.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1459

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


Deprecated: stripos(): Passing null to parameter #1 ($haystack) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-includes/functions.wp-scripts.php on line 133