ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﻪ ﻣﺜﻞ در ﻗﺮآن

قانون مماثلت در اسلام

اصل مقابله به مثل در اسلام اصلی مسلم و پذیرفته شده است چه در عرصه فردی که این اصل را به نام قصاص می‌شناسند و چه در عرصه اجتماعی، سیاسی و نظامی که مقابله به مثل یک دستور شمرده شده است.

در عرصه فردی آیه ۴۵ سوره مبارکه مائده گویای این اصل است، در این آیه اصل مقابله به مثل به خوبی نمایان است: «وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَهٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون» و در آن (تورات) برایشان مقرر کردیم که (در قصاص) جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان باشد و همه‏ى زخمها را (نیز به همان ترتیب و اندازه) قصاص است. پس هر که آن را صدقه دهد، کفّاره‏ى گناهانش محسوب شود و کسانى که به آنچه خدا نازل فرموده حکم نکنند، پس آنان همان ستمگرانند.

در قرآن، اصلِ مقابله به مثل بارها تکرار شده است، به این معنا که در قبال برخی اعمال و برخوردهای مثبت و منفی، از حیث کمیت و کیفیت اجازه‌ی پاسخ متناسب و متقابل وجود دارد.

نمونه‌هایی از مقابله به مثل در قرآن

۱- تجاوز در مقابل تجاوز

قرآن می‌فرماید: «فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَیکمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَیکمْ»[1] هرکس به شما تعدّى و تجاوز کرد، به مانند آن بر او تعدّى کنید.

دشمنان اسلام با خود فکر می‌کردند که چون مسلمانان در ماه‌های حرام موظف به رعایت آتش‌بس هستند، پس اگر به آنها حمله کنند، پاسخی دریافت نمی‌کنند. این آیه می‌فرماید: اگر مخالفان شما در این چهار ماه به شما هجوم آوردند، شما نیز در برابرشان بایستید و در همان ماه‌ها با آنان بجنگید و ماه حرام را در برابر ماه حرام قرار دهید. زیرا حرمت خون مسلمانان و حفظ نظام اسلامی از حرمت این ماه‌ها بیشتر است، و هرکس حرمت‌ها را شکست، باید مورد قصاص قرار گیرد. سپس به عنوان یک قانون کلّی می‌فرماید: هرکس به شما تجاوز کرد، به همان مقدار به او تعدّی کنید. و تقوا داشته باشید و بیش از مقدار لازم قصاص نکنید و بدانید که خداوند با متّقین است.

این آیه به عدالت حتّی در برخورد با دشمنان، اشاره دارد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره قصاص قاتل خود چنین فرمود:  «فَاضْرِبُوهُ‏ ضَرْبَهً بِضَرْبَهٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُل‏»[2] او به من ضربه‌ای زد و شما هم به او ضربه‌ای بزنید، و نگویید چون او امیرالمؤمنین را شهید کرده است باید او را مثله کنیم. یعنی به خاطر کشته‌شدن من خون‌ریزی به پا نکنید، جامعه را به هم نریزید، دو دستگی درست نکنید و جنگ به وجود نیاورید.

۲- مکر و چاره‌جویی در مقابل مکر و نیرنگ

قرآن می‌فرماید: «و مَکرُوا وَ مَکرَ اللَّهُ»[3] دشمنان نقشه کشیدند و خداوند چاره‏جویى کرد.

منظور از مکر الهی چیست؟

‏مکر در لغت عرب با آنچه در فارسی امروز از آن می‌فهمیم تفاوت بسیار دارد. در فارسی امروز مکر به نقشه‌های شیطانی و زیان‌بخش گفته می‌شود، در حالی که در لغت عرب هر نوع چاره‌اندیشی را مکر می‌گویند که گاهی خوب و گاهی زیان‌آور است. ‏در مفردات راغب می‌خوانیم: «المکر صرف الغیر عما یقصده» مکر این است که کسی را از منظورش باز دارند. (اعم از اینکه منظورش خوب باشد یا بد)

۳- بازگشت از رحمت در مقابل بازگشت به گناهان

قهر الهی نتیجه عملکرد خود ماست. قرآن می‌فرماید: «عَسی‌ رَبُّکمْ أَنْ یرْحَمَکمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً»[4] امید است که پروردگارتان بر شما رحم کند و اگر باز گردید (و دوباره فتنه کنید) ما نیز برمی‌گردیم (و قهر خود را می‌فرستیم).

۴- انحراف مقدمه انحراف

همه چیز از خودمان شروع می‌شود. انحراف در گفتار و رفتار، مقدّمه انحراف دل و روح و شخصیت و هویت و فرهنگ و فکر انسان است. قرآن می‌فرماید: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ»[5] هنگامى که آنها از حقّ منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت.

از این تعبیر استفاده می‌شود که هدایت و ضلالت، هر چند از ناحیه خداوند است اما زمینه‌ها و مقدمات و عوامل آن، از ناحیه خود انسان است، زیرا از یک سو می‌فرماید: هنگامی که آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوب آنها را منحرف ساخت، یعنی گام اول را آنها برداشتند.

و از سوی دیگر قرآن می‌فرماید:

«لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ»[6] «لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»[7] «لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»[8] «لا یهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کفَّارٌ»[9] «لا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کذَّابٌ»[10]

خداوند قوم فاسق، ظالم، کافر، دروغ‌گوی ناسپاس و اسراف‌کار را هدایت نمی‌کند. یعنی نخست فسق و گناه و ظلم و کفر و کذب و اسراف از انسان سرمی‌زند، که انسان مستحق سلب توفیق و هدایت الهی می‌گردد و سپس گرفتار این محرومیت بزرگ می‌شود.[11]

۵- کوردلی و کوری در دنیا و آخرت

قرآن می‌فرماید: «مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمى‏»[12] آنها که در این جهان (از دیدن چهره حقّ) نابینا بودند، در آنجا نیز نابینا هستند.

شخصیت اخروی انسان، بازتابی از شخصیت دنیوی اوست و بصیرتِ اینجا، بصیرت آنجا را در پی دارد و کور دلی اینجا، کوری آنجاست.

چنانکه امام صادق علیه السلام می‌فرماید: ‏«شر العمی عمی القلب»[13]‏ بدترین کوری، کوری دل است.

6- نیرنگ در برابر نیرنگ

قرآن می‌فرماید: «یخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ»[14] (منافقین) مى‏خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مى‏دهد.

مانند شخصی که طنابی به شخصی می‌بندد و او را دور تا دور شهر پیاده می‌چرخواند، غافل از آنکه خود او نیز این مسیر را پیاده به همراه او رفته است.

انسان گاهی گمان می‌کند با خدعه و نیرنگ ثروتی به جیب زده،غافل از آنکه آخرتش و سرمایه وجودیش را در معرض نابودی قرار داده است.

7- تمسخر در برابر تمسخر

کیفرهای الهی، متناسب با گناهان است. منافقان با خدا طرفند، نه با مؤمنان. آنها مؤمنان را مسخره می‌کنند، ولی خدا به حمایت آمده و پاسخ مسخره‌ی آنان را می‌دهد. قرآن می‌فرماید: «إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ* اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ»[15] (منافقان مى‏گویند:) ما (آنها) را مسخره مى‏کنیم، (در حالی که) خداوند آنها را مسخره مى‏کند.

در جای دیگر می‌فرماید: «وَ یصْنَعُ الْفُلْک وَ کلَّما مَرَّ عَلَیهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکمْ کما تَسْخَرُونَ»[16] و نوح (به فرمان الهی) مشغول ساختن کشتی شد. (امّا) هر زمان که اشراف قومش بر او می‌گذشتند، او را مسخره می‌کردند. (او) گفت: اگر شما ما را مسخره کنید، ما (نیز) قطعاً همین گونه شما را مسخره خواهیم کرد.

8- فراموشی در برابر فراموشی  

کیفر الهى متناسب با عمل است و خودفراموشى، گام اول سقوط، از خود انسان است.‏ قرآن می‌فرماید: «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ»[17] خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنان را به فراموشى گرفتار کرد.

مصداق روشن کسانى که خداوند را فراموش کردند، منافقانند. در آیه 67 سوره توبه درباره منافقان مى‏خوانیم: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیهُمْ» البتّه خداوند فراموشکار نیست، بلکه لطف خود را از آنان باز مى‏دارد. «وَ ما کانَ رَبُّک نَسِیا»[18]

غفلت، خطرناک‏ترین آفت انسان است. قرآن مى‏فرماید: گروهى از مردم، از چهارپایان بدترند، زیرا غافلند، «أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِک هُمُ الْغافِلُونَ»[19] بنابراین غفلت از خدا «نَسُوا اللَّهَ»[20]، غفلت از قیامت «نَسُوا یوْمَ الْحِسابِ»[21] و غفلت از آیات الهى، «أَتَتْک آیاتُنا فَنَسِیتَها»[22] باعث سقوط انسان به مرحله‏اى پست‏تر از حیوانیت مى‏شود.

کسى که خدا را فراموش مى‏کند، قهراً فردى بى‏راهه، بى‏رهبر، بى‏هدف و بى‏قانون، غرق در شهوات مى‏شود و تمام هدف‏ها و عملکردش سلیقه‏اى و مطابق تمایلات و هوس‏هاى خودش مى‏شود و این بزرگ‏ترین خطر براى انسان است.

کسى‏که لطف او را فراموش کند، مأیوس شده و به بن بست مى‏رسد.

کسى‏که عفو او را فراموش کند، خود را قابل اصلاح نمى‏بیند و دست به هر کارى مى‏زند.

کسى‏که رهبران الهى را فراموش کند، دنبال هر طاغوتى مى‏رود و فاسد مى‏شود.

کسى‏که قانونِ او را فراموش کند، هر روز به سراغ صدایى مى‏رود و سر در گم مى‏شود.

کسى‏که راه او را فراموش کند، در میان صدها راه دیگر گیج شده و به بى‏راهه مى‏رود.

کسى‏که اولیاى او را فراموش کند، دوستان ناباب او را به بازى مى‏گیرند.

کسى که نعمت‏هاى خدا را فراموش کند، متملّق دیگران مى‏شود.

کسى که خدا را فراموش کند، قهراً اهداف حکیمانه‏ى او در مورد آفرینش انسان را فراموش خواهد کرد و هرکه هدف خلقتش را فراموش کند، عمر، سرمایه واستعدادش را هدر مى‏دهد.

9- رضایت دوجانبه خدا و مؤمنان

قرآن می‌فرماید: «رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»[23] خداوند از آنان راضی است، آنان نیز از او راضی‌اند، این رستگاری بزرگ است.

قابل توجه اینکه در این آیه پس از ذکر باغ‌های بهشت با آن همه نعمت‌هایش، نعمت خشنودی خداوند از بندگان و بندگان از خداوند را ذکر می‌کند و به دنبال آن، «ذلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» می‌گوید و این نشان می‌دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه، واجد اهمیت است. (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار) زیرا ممکن است انسان غرق عالی‌ترین نعمت‌ها باشد ولی هنگامی که احساس کند مولی و معبود و محبوب او از او ناراضی است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ می‌گردد.

‏و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولی به آنچه دارد راضی و قانع نباشد، بدیهی است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد، و ناراحتی مرموزی دائما او را آزار و شکنجه می‌دهد و آرامش روح و روان را که بزرگترین موهبت الهی است از او می‌گیرد.

‏علاوه بر این هنگامی که خدا از کسی خشنود باشد هر چه بخواهد به او می‌دهد و هنگامی که هر چه خواست به او داد او نیز خشنود می‌شود، نتیجه اینکه بالاترین نعمت این است که خدا از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضی باشد.[24]

10- حقوق متقابل زن و مرد بر یکدیگر

قرآن می‌فرماید: «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ»[25] و براى زنان همانند وظایفى که بر دوش آنها (مردان) است، حقوق شایسته‏اى قرار داده شده است.

به گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان، منظور، حقوقی است که زنان بر شوهران دارند از قبیل نیکی معاشرت با آنان، ضرر نزدن به آنها، مساوات در قسمت بیتوته، نفقه و لباس همانطور که متقابلا مردها بر همسرانشان حقوقی دارند مانند  اینکه کسی را به خود راه ندهد و نطفه و فرزند شوهر را بطور صحیح رعایت کند.[26]

واژه معروف که به معنی کار نیک و شناخته شده و معقول و منطقی است، در این سلسله آیات دوازده بار تکرار شده (از آیه مورد بحث تا ۲۴۱) تا هشداری به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود، سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویی و جلب رضای الهی بکوشند.[27]

11- ذکر در برابر ذکر

* «فَاذْکرُونِی أَذْکرْکمْ»[28] به یاد من باشید تا به یاد شما باشم.

این آیه، نشان‌گر نهایت لطف خداوند به بنده است. انسانى که جهل، فقر، فنا و حقارت، از ویژگى‏هاى اوست، چقدر مورد لطف قرار گرفته که خداوندِ علیم، غنى، باقى و عزیز به او مى‏گوید: مرا یاد کن تا ترا یاد کنم. مگر یاد کردن ما چه ارزشى دارد؟ مگر نه این است که یاد کردن ما نیز خود توفیقى از سوى اوست؟

یاد کردن خدا تنها با زبان نیست، با دل و جان باید خدا را یاد کرد. یاد خدا هنگام گناه و دست کشیدن از آن، یاد واقعى است. و شاید بهترین نوع یاد کردن خداوند، نماز است که فرمود: «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی»[29]

فخر رازی در تفسیر خود یاد خدا را در ده موضوع خلاصه کرده:

* مرا به اطاعت یاد کنید، تا شما را به رحمتم یاد کنم «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ‌»[30]

* مرا به دعا یاد کنید، تا شما را به اجابت یاد کنم: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ‌»[31]

* مرا به ثنا و طاعت یاد کنید، تا شما را به ثنا و نعمت یاد کنم.

* مرا در دنیا یاد کنید تا شما را در جهان دیگر یاد کنم.

* مرا در خلوتگاه‌ها یاد کنید تا شما را در جمع یاد کنم.

* مرا به هنگام وفور نعمت یاد کنید، تا شما را در سختی‌ها یاد کنم.

* مرا به عبادت یاد کنید، تا شما را به کمک یاد کنم: «إِیاک نَعْبُدُ وَ إِیاک نَسْتَعِینُ‌»

* مرا به مجاهدت یاد کنید، تا شما را به هدایت یاد کنم: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا»[32]

* مرا به صدق و اخلاص یاد کنید شما را به خلاص و مزید اختصاص یاد می‌کنم.

* مرا به ربوبیت یاد کنید شما را به رحمت یاد می‌کنم. (مجموعه سوره حمد می‌تواند گواه این معنی باشد)[33]

* مرا به شکر یاد کنید تا شما را به زیادی نعمت یاد کنم: «لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکمْ‌»[34][35]

12-  نصرت در برابر نصرت

قرآن می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَکمْ»[36] ‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌سازد.

انسان، موجودی محدود است و نصرت و یاری او از راه خدا نیز محدود، ولی خداوند بی‌نهایت و نصرت او برخاسته از قدرت نامحدود است.

حضرت علی علیه‌السلام درباره این آیه می‌فرماید: «فَلَمْ یَسْتَنْصِرْکُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ یَسْتَقْرِضْکُمْ مِنْ قُلٍّ، اسْتَنْصَرَکُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ، وَ اسْتَقْرَضَکُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ، وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ یَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»[37] خداوند از روی خواری و ناچاری از شما نصرت و یاری نمی‌خواهد. ‏او از شما یاری خواسته در حالی که خود عزیز و حکیم است و سپاهیان آسمان‌ها و زمین به فرمان او هستند. نصرت خواهی و استقراض الهی برای آن است که شما را بیازماید و بهترین عامل به نیکی‌ها را مشخص سازد.

13- گشایش‌ها در مقابل گشایش

قرآن می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یفْسَحِ اللَّهُ لَکمْ»[38] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه به شما گفته شود در مجالس (برای دیگران) جا باز کنید، پس جا باز کنید تا خدا نیز برای شما گشایش دهد.

تفسحوا از ماده فسح (بر وزن قفل) به معنی مکان وسیع است، بنا بر این تفسح به معنی توسعه‌دادن می‌باشد و این یکی از آداب مجلس است که وقتی تازه واردی داخل می‌شود، حاضران جمع و جورتر بنشینند، و برای او جا باز کنند، مبادا سرگردان، و احیانا خسته و شرمنده شود، این موضوع یکی از وسائل تحکیم پیوندهای محبت و دوستی است.

‏‏جمله «یفْسَحِ اللَّهُ لَکمْ» (خداوند به شما وسعت می‌بخشد) مطلق است و مفهوم گسترده‌ای دارد، و هرگونه‌ وسعت بخشیدن الهی را، چه در بهشت، و چه در دنیا، و در روح و فکر، در عمر و زندگی، و در مال و روزی را شامل می‌شود، و از فضل خدا تعجب نیست که در برابر یک چنین کار کوچکی چنان پاداش عظیمی قرار دهد که پاداش به قدر کرم او است نه به قدر اعمال ما.

14- نیکی در مقابل نیکی

قرآن می‌فرماید: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»[39] آیا جزای نیکی جز نیکی خواهد بود؟

در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام می‌خوانیم که فرمود: آیه‌ای در قرآن است که عمومیت و شمول کامل دارد. ‏راوی می‌گوید: عرض کردم کدام آیه است؟ فرمود: این سخن خداوند متعال که می‌فرماید: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» که درباره کافر و مؤمن نیکوکار و بدکار جاری می‌شود (که پاسخ نیکی را باید به نیکی داد) و هر کس به او نیکی شود باید جبران کند، و راه جبران این نیست که به اندازه او نیکی کنی، بلکه باید بیش از آن باشد، زیرا اگر همانند آن باشد نیکی او برتر است، چرا که او آغازگر بوده![40]

15- خوش‌عهدی در مقابل وفای به عهد

وفا به پیمان‏هاى الهى، واجب است و بهره‏گیرى از الطاف خداوند، مشروط به گام برداشتن در مسیر تکالیف الهى است. آرى، اگر مطیع خدا بودیم، خداوند نیز دعاهاى ما را مستجاب و به وعده‌هایش عمل خواهد کرد. قرآن می‌فرماید: «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ»[41] و به پیمانم (که بسته‌اید) وفا کنید، تا من (نیز) به پیمان شما وفا کنم.

و در مقابل می‌فرماید: «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَهً فَانْبِذْ إِلَیهِمْ عَلی‌ سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْخائِنِینَ»[42] و اگر خوف آن داشتی که گروهی (در پیمان) خیانت کنند، تو نیز عهدشان را به سوی آنان بیانداز (و آن را لغو کن، یا به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل‌خواهی کرد.) همانا خداوند خائنان را دوست ندارد.

16- درود در برابر درود

اگر خداوند به ما دستور مى‌دهد: «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»[43] بر پیامبر درود فرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید، در مقابل به پیامبر دستور مى‌دهد: «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ»[44] به آنها که زکات مى‌پردازند درود بفرست.


[1]. (بقره، ۱۹۴)

[2]. (نهج‌البلاغه، نامه ۴۷)

[3]. (آل‏عمران، ۵۴)

[4]. (اسراء، ۸)

[5]. (صف، ۵)

[6]. (توبه، 80)

[7]. (مائده، 51)

[8]. (مائده، 67)

[9]. (زمر، 3)

[10]. (غافر، 28)

[11]. (تفسیر نمونه)

[12]. (اسراء، ۷۲)

[13] . (أمالی، ج۱، ص۴۸۷)

[14]. (نساء،۱۴۲)

[15]. (بقره، ۱۴و۱۵)

[16]. (هود،۳۸) ‏

[17]. (حشر، ۱۹)

[18]. (مریم، 64)

[19]. (اعراف، 179)

[20]. (توبه، 67)

[21]. (ص، 26)

[22]. (طه، 126)

[23]. (مائده، ۱۱۹)

[24]. (تفسیر نمونه)

[25]. (بقره، ۲۲۸)

[26]. (ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن،ج۳،ص۸)

[27]. (تفسیر نمونه)

[28]. (بقره، ۱۵۲)

[29]. (طه، 14)

[30]. (آل‌عمران،۱۳۲)

[31]. (مومن،۶۰)

[32]. (عنکبوت، ۶۹)

[33]. (تفسیر کبیر فخررازی ،ج۴ ،ص۱۴۴)

[34]. (ابراهیم، 7)

[35]. (تفسیر نمونه)

[36]. (محمد،۷)

[37]. (نهج‌البلاغه،خطبه ۱۸۳)

[38]. (مجادله،۱۱)

[39]. (رحمن،۶۰)

[40]. (وسائل الشیعه،ج۱۶، ص۳۰۶)

[41]. (بقره،۴۰)

[42]. (انفال، ۵۸)

[43]. (احزاب، 56)

[44]. (توبه، 103)

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=9012

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.