پاسخ نیک به بدی‌ها

پاسخ نیک به بدی‌ها

1- برخوردهای کریمانه خداوند

تشویق باید بیش از تنبیه و مجازات باشد. این روش برخورد خداوند با بندگان است. اعطاى پاداش زیادتر و مضاعف، با تعبیر «زِیادَهٌ»، «ضِعْفٌ» و «اضعاف» مکرّر در قرآن آمده است. قرآن می‌فرماید: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِیادَهٌ * وَ الَّذِینَ کسَبُوا السَّیئاتِ جَزاءُ سَیئَهٍ بِمِثْلِها»[1]

کسانى که نیکى کردند، پاداش نیک و زیاده بر آن دارند و آنان که به دنبال کسب بدی‌ها رفتند، به قدر همان بدی‌ها مجازات دارند.

و در جای دیگر می‌فرماید: «قُلْ یا عِبادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[2] ‏بگو: ای بندگان من که بر نفس خویش اسراف (و ستم) کرده‌اید! از رحمت خداوند مأیوس نشوید، همانا خداوند همه‌ی گناهان را می‌بخشد، زیرا که او بسیار آمرزنده و مهربان است.

خداوندی که در برابر کارهایی کوچک پاداش‌هایی بسیار بزرگ قرار داده است. مثلاً کسی که حاجات برادران دینی خود را برآورده کند، بالاتر از طواف و طواف‌هاست. «قَضَاءُ حَاجَهِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشَرَهً»[3] در روایات، گاهی فرموده‌اند خدمت به خلق خدا و دستگیری از نیازمندان، ثواب یک حج و عمره دارد. گاهی می‌فرمایند: ثواب آن معادل بیست حج و عمرۀ مقبول است. گاهی ثواب ده تا هفتاد حج برای آن شمرده‌اند، و حتّی ثواب هزار حجّ مقبول نیز برای این امر مهم در روایات ذکر شده است.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «لَقَضَاءُ حَاجَهِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ عِشْرِینَ حَجَّهً کلُّ حَجَّهٍ ینْفِقُ فِیهَا صَاحِبُهَا مِائَهَ أَلْف‏»[4] هر آینه روا ساختن حاجت مؤمن نزد خدا از بیست حجّ که براى هر حجّ صد هزار [درهم یا دینار] خرج شده باشد، محبوب‌تر است.

آری فضل خدا محدودیت ندارد، گرچه حساب و کتاب دارد. قرآن 4 مرتبه می‌فرماید: «وَ یزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِه‏» و در جای دیگر می‌فرماید: فضل خدا نسبت به بندگان مخلصش بزرگ است. «إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیک کبِیراً»[5] در قرآن گاهی پاداش دو برابر «وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَینِ»[6]، گاهی چند برابر «أَضْعافاً مُضاعَفَهً»[7] گاهی ده برابر «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[8] و گاهی هفتصد برابر «کمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ»[9] و گاهی بی‌شمار و غیر قابل شمارش بیان شده است. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَهُمْ»[10] برای بعضی کارها هیچ کس نمی‌داند که چه پاداشی در انتظار است.

به طور مثال تمام عبادت‌های ما در صورت اختیار به قصد قربت است، اما همین که به ماه رمضان می‌رسیم، خداوند نسبت به کارهای غیرارادی ما نیز پاداش می‌دهد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: خواب شما در رمضان عبادت است. «نَوْمُکمْ فِیهِ عِبَادَهٌ» نفس کشیدن در این ماه ثواب سبحان الله دارد. «أَنْفَاسُکمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ» اعمال شما در این ماه مورد قبول است. «وَ عَمَلُکمْ فِیهِ مَقْبُولٌ»[11]

یا اگر تعداد مأمومین در نماز جماعت از ده نفر بیش‌تر شد، در صورتی که همه دریاها و زمین جوهر و درختان قلم شوند و جن و انس بنویسند، نمی‌توانند ثواب یک رکعت، آن را بنویسند. «فَلَوْ صَارَ بِحَارُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ کلُّهَا مِدَاداً وَ الْأَشْجَارُ أَقْلَاماً وَ الثَّقَلَانِ وَ الْمَلَائِکهُ کتَّاباً لَمْ یقْدِرُوا أَنْ یکتُبُوا ثَوَابَ رَکعَهٍ وَاحِدَه»[12] پس چنین پاداش‌هایی شاید به دور از تصور ما باشد، ولی به دور از فضل و عنایت و رحمت خدا نیست.

2- احسان در همه حال

قرآن نسبت به مردم فرمان عدل و احسان می‌دهد: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان»[13] اگر کسى به شما حرف ناروایی زد، مى‌توانى بگویى خودت هستى! اگر گفت ابتر، می‌توانی بگویی: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»[14] خودش ابتر است. اگر گفتند: اینهایى که ایمان آوردند، نادان و سفیه‌اند هستند. می‌توانی بگویی: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»[15] خودشان نادان هستند. اما اگر پدر به بچه‌اش گفت: احمق! بچه نمى‌تواند بگوید: خودت احمقى! نسبت به والدین عدل و احسان نیست، فقط و فقط احسان است.

در چهار سوره از قرآن مجید نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این هم‌ردیف بودن دو مسئله بیان‌گر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است. آیات بقره آیه 83، نساء آیه 36، انعام آیه 151 و آیه 23 سوره اسراء که می‌فرماید: «وَ قَضى‏ رَبُّکَ‏ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً» پروردگارت مقرّر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو نزد تو به پیرى رسیدند، به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو.

قرآن و روایات صریحاً توصیه مى‏کنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند رعایت احترامشان لازم است.

در آیه 15 سوره لقمان مى‏خوانیم: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً» اگر آن‌ها به تو اصرار کنند که مشرک شوى اطاعتشان مکن، ولى در زندگى دنیا به نیکى با آنها معاشرت نما!

حتی شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمت‌هاى خدا قرار داده شده است. چنان‌که مى‏خوانیم: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیکَ»[16] براى من و پدر و مادرت سپاس‌گزار. با اینکه نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، و این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران مى‏باشد.

در احسان به پدر و مادر، فرقى میان آن دو نیست و مسلمان بودن آنها شرط نیست. نمى‏فرماید: «بالوالدین المؤمنین احساناً» لذا در حدیث مى‏خوانیم: «براً کان أو فاجراً» یعنى چه نیکوکار چه فاجر، باید به هر دو احسان کنید و بار معنایی کلمه احسان، بالاتر از انفاق است و شامل محبّت، ادب، آموزش، مشورت، اطاعت، تشکّر، مراقبت و امثال این‌ها مى‏شود.

احسان به والدین، حدّ و مرز ندارد. (نه مثل فقیر، که تا سیر شود، و جهاد که تا رفع فتنه باشد و روزه که تا افطار باشد.) حتی حد زمانی هم ندارد. (به پدر و مادر چه زنده و چه مرده باید احسان کرد.)

3- مهلت‌دادن به بدهکار ناتوان

بخشیدن بدهکار فقیر، نوعی صدقه است. قرآن می‌فرماید: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَهٍ فَنَظِرَهٌ إِلی‌ مَیسَرَهٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[17] ‏و اگر (بدهکار) تنگ‌دست بود، او را تا هنگام توانایی مهلت دهید و (در صورتی که واقعاً توان پرداخت ندارد،) اگر ببخشید برای شما بهتر است، اگر (نتایج آنرا) بدانید.

بر این اساس گذشت از بدهکار نادار، براى شما بهتر است، زیرا:

الف: شاید فردا براى خود شما نیز این صحنه پیش آید.

ب: مال فراموش مى‌شود، ولى بخشیدن به نادار هرگز فراموش نمى‌شود.

ج: کسب رضایت دل محروم و رضاى خالق، از کسب درآمد به مراتب بهتر است.

4- گذشت به جای قصاص

عفو ما از مجرم، عفو الهى را برای خود ما به دنبال دارد. قرآن می‌فرماید: «وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کفَّارَهٌ لَهُ»[18] و هر زخمی قصاص دارد و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص صرف نظر کند) کفاره (گناهان) او محسوب می‌شود.

5- معاشرت نیکوتر

قرآن می‌فرماید: «وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّه فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»[19] و هرگاه شما را به درودی ستایش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحیت گویید یا (لااقّل) همانند آن را (در پاسخ) باز گویید.

مراد از «تحیّت»، سلام کردن به دیگران، یا هر امر دیگرى است که با آرزوى حیات و سلامتى و شادى دیگران همراه باشد، هم‌چون هدیه دادن.[20] چنانکه وقتى کنیزى به امام حسن علیه السلام دسته‌گلى هدیه داد، امام او را آزاد کرد و این آیه را قرائت فرمود. در اسلام، تشویق به سلام به دیگران شده، چه آنان را بشناسیم یا نشناسیم. و بخیل کسى شمرده شده که در سلام بخل ورزد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به هرکس مى‌رسید حتّى به کودکان، سلام مى‌داد.

در نظام تربیتى اسلام، تحیّت تنها از کوچک نسبت به بزرگ نیست، خدا، پیامبر و فرشتگان، به مؤمنان سلام مى‌دهند.

سلام خدا. «سَلاٰمٌ عَلىٰ نُوحٍ فِی الْعٰالَمِینَ»[21]

سلام پیامبر. «إِذٰا جٰاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیٰاتِنٰا فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَیْکُمْ»[22]

سلام فرشتگان. «تَتَوَفّٰاهُمُ الْمَلاٰئِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاٰمٌ عَلَیْکُمْ»[23]

6- صبر در برابر انتقام

مقابله به مثل، حقّ طبیعى و الهى است اما در صبر لذّتى است که در انتقام نیست. قرآن می‌فرماید: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیرٌ لِلصَّابِرِینَ»[24] ‏و اگر عقوبت می‌کنید، چنان عقوبت کنید که شما را بدان عقوبت کردند و البتّه اگر صبر و شکیبایی کنید قطعاً صبر برای صابران بهتر است.

به گفته روایات، همین‌که حضرت حمزه در جنگ احد شهید و قطعه قطعه شد، پیامبر صلى‌الله‌علیه‌وآله فرمود: اگر ما بر کفّار غالب شویم آنها را مُثله (قطعه قطعه) خواهیم کرد. در این هنگام این آیه نازل شد که در صورت انتقام عدالت و صبر را از دست ندهید، حضرت فرمود: صبر مى‌کنم صبر مى‌کنم. آرى، براى معرّفى اسلام باید جنگ احد را در کنار فتح مکّه و عفو رسول اللَّه در کنار هم مقایسه کنیم.

امام سجاد علیه‌السلام فرمود: «إِنَّهُ لَیعْجِبُنِی الرَّجُلُ أَنْ یدْرِکَهُ حِلْمُهُ عِنْدَ غَضَبِه‏»[25] همانا من از مردى که هنگام خشم، بردباریش او را دریابد به وجد می‌آیم.

7- تغافل در برابر بدی‌ها

قرآن کریم به ما فرمان می‌دهد: «وَ لیَعفوا وَ لیَصفَحوا أَلا تُحِبّونَ أَن یَغفِرَ اللَّـهُ لَکُم»[26]  باید ببخشند و نادیده بگیرند. آیا دوست ندارید که خداوند شما را ببخشد؟

بین «عفو» و «صفح» تفاوتی وجود دارد. «عفو» یعنی گذشت، آدم یک چیزی را می‌داند، طرف هم می‌داند که خطا کرده است، به او اعلام می‌کنیم که از تو گذشتم. «صفح» به معنای نادیده گرفتن است. صفحه را برگرداندن است. یعنی انسان به گونه‌ای رفتار کند که اصلاً بدی ندیده باشد، به این «تغافل» یا «صفح» می‌گویند.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «مَنْ لَم یَتَغافَل وَ لا یَغُضَّ عَن کَثیرٍ مِنَ الْأُمُورِ تَنَغَّصَت عِیشَتُه»[27] کسی که تغافل پیشه نکند و از بسیاری امور چشم‌پوشی نکند، [لذت] زندگیش کم می‌شود.

از نظر اسلام گاهى باید انسان خود را به غفلت بزند و تظاهر کند که «من متوجه خلاف تو نشدم» تا از این طریق، کرامت و شخصیت افراد شکسته نشود. قرآن مى‌فرماید که برادران یوسف که پس از ده‌ها سال او را دیدند و نشناختند، به یوسف گفتند: «فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِها لَهُمْ»[28] ما قبلاً برادرى داشتیم به نام یوسف که دزد بود. یوسف خود را به تغافل زد و هیچ نگفت که آن برادر من هستم و چرا به من نسبت دزدى مى‌دهید.

آری افشاگرى همیشه ارزش نیست و جوانمردى و سعه‏صدر، رمز رهبرى است.

8- گذشت در برابر بدی‌ها

عفو و اصلاح از کسى که قدرت انتقام دارد، پاداش بزرگى در پى خواهد داشت. قرآن می‌فرماید: «وَ جَزاءُ سَیئَهٍ سَیئَهٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّـهِ»[29] و جزای بدی بدیی مانند آن است، پس هر که عفو کند و اصلاح نماید پس پاداش او بر خداست.

دریافت الطاف الهى مشروط به عفو و اصلاح است نه انتقام. در قرآن کریم دوبار عبارت «فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» آمده است: یک بار در سوره‏‌ى نساء آیه 100 که مربوط به مهاجرین مخلص است و یک بار در این آیه که مربوط به عفو از بدى‌‏هاى مردم است، پس معلوم مى‌‏شود پاداش عفو و اصلاح هم وزن پاداش مهاجرت الى اللّه است.

و در آیه دیگر می فرماید: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لا السَّیئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَ بَینَهُ عَداوَهٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ»[30] و نیکی با بدی یکسان نیست؛ (بدی دیگران را) با شیوه‌ی بهتر (که نیکی است) دفع کن، که این هنگام آن کس که میان تو و او دشمنی است همچون دوست گرم می‌شود (و عداوتش نسبت به تو تمام می‌شود).

در برابر کسانى که مردم را به خدا دعوت مى‌‏کنند افراد بى‌تفاوت و نااهل و بدرفتارى پیدا مى‏‌شوند که اگر مبلّغ دین، با اخلاق خوش و سعه‌‏ى صدر با آنان برخورد نکند توفیقى حاصل نمى‏‌شود. این آیه سفارش مى‏‌کند که بدى‌‏ها را با خوبى پاسخ بده و اهل انتقام نباش، همان‌گونه که در دعاى مکارم الاخلاق، امام زین العابدین علیه‌السلام از خداوند مى‏‌خواهد به او توفیق دهد که:

«وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ» ایستادن در برابر کسی که به من خیانت کرده، با سلاح نصیحت و خیرخواهی؛

«وَ أَجْزِی مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ» پاداش دادن به کسی که از من دوری جسته، با نیکی و خوبی؛

«وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ» جزا دادن به کسی که مرا از عطایش محروم ساخته، با بذل و بخشش؛

«وَ أُکَافِی مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَهِ» تلافی کردن نسبت به کسی که با من قطع رابطه کرده، با صله و پیوند؛

«وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ» مخالفت ورزیدن با کسی که از من غیبت کرده، با نیکو یاد کردن از او؛

«وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَهَ، وَ أُغْضِی عَنِ السَّیئَهِ»  به جا آوردن سپاس، در برابر خوبی و چشم‌پوشی از بدی.

بارها در سیره‏ى پیامبر اکرم و اهل بیت معصوم آن حضرت نمونه‌‏هایى از این برخوردها را مى‏‌خوانیم که سرسخت‏‌ترین مخالفان را به طرف‌دار آنان تبدیل کرده است.

روزى یکى از خدمتکاران امام سجاد علیه‌السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه‌السلام را زخمى کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: تو را عفو کردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.[31]

یکی از بستگان امام سجاد علیه‌السلام به آن حضرت جسارتی کرد و رفت. امام فرمود: آیا سخنان ایشان را شنیبدید؟ گفتند: بله! فرمود: همراه من بیایید تا پاسخ من به ایشان را ببینید. امام در مسیر آیه «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِین‏»[32] را تلاوت می‌کرد و به در خانه آن شخص رفتند. او خیال کرد که حضرت برای برخورد سخت با او آمده است. به نوعی آماده مقابله شد. امام فرمود: من فرزند امام حسین علیه‌السلام هستم آنچه گفتی اگر در من هست، خدا مرا ببخشد، و اگر در من نیست، خدا تو را ببخشد. آن شخص از برخورد کریمانه امام شرمسار شد و پیشانی امام را بوسید.[33]

9- خوش‌زبانی در برابر بدزبانی

قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[34]و هرگاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گویند) با ملایمت (و سلامت نفس) پاسخ دهند.

و در آیه دیگر می‌فرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»[35] و چون بر بیهوده و ناپسند بگذرند، با بزرگوارى بگذرند.


[1]. (یونس، ۲۶ و ۲۷)

[2]. (زمر،۵۳)

[3]. (کافی، ج2، ص194)

[4]. (کافی، ج2، ص193)

[5]. (اسراء، 87)

[6]. (احزاب، 31)

[7]. (آل‌عمران، 130)

[8]. (انعام، 160)

[9]. (بقره، 261)

[10]. (سجده، 17)

[11]. (امالی صدوق، ص93)

[12]. (بحارالانوار، ج85، ص15)

[13]. (نحل، 90)

[14]. (کوثر، 3)

[15].  (بقره، 13)

[16]. (لقمان، 14)

[17]. (بقره،۲۸۰)

[18]. (مائده، ۴۵)

[19]. (نساء، ۸۶)

[20]. (تفسیر قمى، ج1، ص145)

[21]. (صافات، 79)

[22]. (انعام، 54)

[23]. (نحل، 32)

[24]. (نحل، ۱۲۶)

[25].  (کافی، ج2، ص112)

[26]. (نور، 22)

[27]. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ح10375)

[28]. (یوسف، 77)

[29]. (شوری، ۴۰)

[30]. (فصلت،۳۴) ‏

[31]. (تفاسیر مجمع‏البیان و روح‏البیان‏)

[32]. (آل‌عمران، 134)

[33]. (ارشاد شیخ مفید، ج2، ص145)

[34]. (فرقان،۶۳)

[35]. (فرقان، 72)

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=9020

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.