والدین، احسان به والدین

موضوع: والدین، احسان به والدین
تاریخ پخش: 18/09/80

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در هر جلسه‌ای 25 دقیقه تا نیم ساعت سر سفره قرآن نشسته‌ایم. آیاتی را می‌بینیم. ببینیم خدا چه سفارش‌هایی را به ما کرده، در سوره اسراء آیه 23 به بعد آیاتی است که پشت سر این آیات می‌فرماید: این‌ها حکمت عملی است. و فکر کردیم چند جلسه‌ای روی این 10 تا آیه انشاءالله صحبت کنیم.
1- احسان به والدین
«وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً» (اسراء/23) کلمات آیه را بلدید. ایرانیان هم بلدند. مثلا «رب» یعنی الله می‌دانند یعنی چه، والدین را می‌دانند یعنی چه، احسان را می‌دانند. «کبر» یعنی می‌گویند فلانی آدم کبیری است یعنی بزرگ شده. پیر شده، «قل» می‌دانند یعنی چه، «قَوْلاً کَریماً» را می‌دانند یعنی چه، پس با 5 تا از کلمات این آیه آشنا هستند.
حالا آنهایی که آشنا نیستند، «قضا» یعنی قضاوت کرد. فرمان داد، می‌گویند: فلانی قضاوت کرد، یعنی حکم کرده. کی حکم کرده؟ ربک پروردگار تو حکم کرده. حکم کرده که چی؟ «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ» بندگی نکنید مگر برای خدا. فقط بنده خدا باشید. بنده طاغوت و زر و زور و تزویر و پول و مقام و شهرت نباشید، بنده خدا باشید. بعد می‌گوید بنده خدا باشید، دومین چیزی که حکم کرده: و به والدین خود احسان کنید. بعد می‌گوید که پدر و مادر گاهی پیر می‌شوند، وقتی «إِمَّا یَبْلُغَنَّ» اگر به سن بلوغ، نزد تو رسیدند به پیری: «أَحَدُهُما» و یکی از آنها یا «کِلاهُما» یا هر دو شون پیر شدند، پدر پیر شد، مادر پیر شد، یا هر دو پیر شدند، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» شما یک جوان سوپر دولوکس آنها پیرمرد قدیمی، اه ول کن دیگر، وه نگو، اه نگو، اف نگو، تشر نزن، «وَ لا تَنْهَرْهُما» اینها را از خودت نرنجان.
«و قُلْ لَهُما» بگو برای پدر و مادر پیر: «قَوْلاً کَریماً» با کرامت حرف بزن. خلاصه‌اش می‌گوید: خداوند دو چیز دستور داده به 1- یکتاپرستی 2- احترام به پدر و مادر.
2- احسان به پدر و مادر در روایات
در این آیه نکاتی هست که می‌خواهم بگویم. اول چند تا حدیث بخوانم:
1- نگاه به پدر و مادر ثواب حج دارد، نگاه با محبت. نگاه از روی رحمت یعنی انسان می‌تواند ثواب حج ببرد بدون اینکه مکه برود.
2- البته حالا آقا زاده‌ها و دختر خانم‌ها حوصله کنند. من می‌خواهم بگویم که پدر و مادر احترام شما را بگیرند. تا این حرف‌ها را می‌زنی، پسرها و دخترها می‌گویند: باز به ما می‌گویند قدر پدر و مادر را داشته باشید. آخر آقا شیخ یک مقدار هم به پدر و مادر ما بگو قدر ما را داشته باشند.
یک کسی غذا خورد، گفت خدایا ما که نمی‌توانیم قدر تو را داشته باشیم، لااقل تو قدر ما را داشته باش. به خدا می‌گفت تو قدر ما را داشته باش. حالا هر دو را می‌گویم. انشاء الله رضایت پدر و مادر رضایت خداست.
خشم پدر و مادرهم خشم خداست.
احسان به پدر و مادر عمر را زیاد می‌کند. خب احسان به پدر و مادر باعث می‌شود که بچه‌های ما هم به ما احسان کنند. اگر من به پدر و مادرم احسان کردم. اگر من به پدر و مادرم خیر رساندم. در آینده نسل من هم به من خیر می‌رساند. می‌گویم حدیث است.
جلوی پدر و مادر راه نروید. یکی مادرش را دوش گرفته بود و طواف می‌داد. گفت آقا، من مادرم پیر شده، دوش گرفتم دارم طوافش می‌دهم. حقش را ادا کردم، فرمود ابداً. حق یکی از ناله‌هایی که برای زاییدن تو کشیده، حق یکی از آن ناله‌ها هم ادا نشده.
اگر کسی می‌گوید این «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» بحث آقای قرأئتی برای ما نیست. ما هم پدر‌مان مرده هم مادرمان، دیگر شامل ما نمی‌شود. چرا می‌شود، دو رکعت نماز بخوان و ثوابش را هدیه کن. اگر نماز قضا دارند برایشان بخوان. اگر پدر و مادر بدهکار هستند، بدهیشان را بده. اگر قولی به کسی دادند تعهداتی دادند تعهداتشان را تو عمل کن. دوستان پدر و مادر را احترام کن. مثلاً مادرت، زن‌هایی بودند که با مادرت آشنا بودند یا رفت و آمد داشتند. همان پیرها، مردهایی بودند که رفیق پدر بودند، دوستان بابا را، دوستان مادر را احترام کن، 1- پرداخت بدهی، 2- وفای به عهد، 3- استغفار در حقوقشان بکنیم.
نماز براشان بخوانیم و هدیه کنیم. برای رفع بلا از آنها صدقه بدهیم. برای ثواب صدقه از طرف آنها بدهیم. به هر حال احسان به پدر و مادر زنده و مرده ندارد.
3- تفسیر آیه احسان به والدین
یک مردی آمد از پدرش نزد پیامبر شکایت کرد. پدر را احضار کردند. گفت: آقازاده از دست شما شاکی است. چه کرده‌ای؟ گفت: آقا یک زمانی پسر من بچه بود، فقیر بود بی پول بود، من وضعم خوب بود پولدار بودم کمکش کردم، حالا من پیر شدم بی پول شدم پسرم پولدار شده به من کمک نمی‌کند، پیغمبر زد زیر گریه، عجب یک زمانی بابات به تو پول داد، حالا تو پولدار شدی به بابات پول نمی‌دهی؟ نگذارید پدر و مادر بگویند پول. بچه خجالت نمی‌کشد به باباش بگوید بابا پول، اما پدر خجالت می‌کشد به بچه‌اش بگوید پول.
ما با کامپیوتر «اعوذ» را جستجو کردیم. 350 تا اعوذ بود. یعنی به خدا پناه می‌برم. یکی از این 350 تا این بود که پناه می‌برم بخدا از این خطر که پیر شوم بچه‌ام پولدار بشود و من نیاز داشته باشم به بچه‌ام بگویم که به من پول بده. خیلی برایم سخت است. خدایا آن روز را نیاور که من به بچه‌ام بگویم پول بده. ولذا گفته‌اند، بچه‌ها، همینطور پدر مادر‌هایی که فقیرند، بی پولند، پول بده توی کیسه‌شان بگذار، نگویند مادر پول می‌خواهی؟ خب می‌گوید نه، غرورش می‌شکند، پسر و دختر غرورش نمی‌شکند که به پدر و مادر بگوید پول. پدرمان است ولی خجالت می‌کشد. چون او خجالت می‌کشد، شما قبل از آن که او اظهار کند کمکش کنید، بعد پیغمبر کلی گریه کرد و فرمود: این غصه را هر سنگی بشنود گریه می‌کند. یعنی پدر بی پول شده و نیاز دارد، بچه گردن کلفتی می‌کند. پیغمبر بعد از آن که گریه کرد فرمود: آقازاده پولدار شدی به بابات پول نمی‌دهی؟ «انت و مالک لابیک» (بحارالانوار/ج6/ص100) تو هر چی داری باید در اختیار پدرت بگذاری. مال بابات است. احسان به پدر و مادر از صفات انبیاست. در قرآن راجع به حضرت عیسی می‌گویند: من نسبت به پدر و مادرم احترام می‌گذارم. راجع به یحیی می‌گویند «وَ بَرًّا بِوالِدَیْه‏» (مریم/14).
احترام به پدر و مادر صفات انبیاست. منتها یک پدر و مادر طبیعی داریم، آنهایی که توی خانه‌اند، یک پدر و مادر داریم که مکتبی‌اند،
«أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ» (بحارالانوار/ج16/ص95). پیغمبر هم پدر ماست. امیرالمؤمنین هم پدر ماست.
«حَقُّ عَلِیٍّ عَلَى الْأُمَّهِ کَحَقِّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ» (بحارالانوار/ج36/ص11) یعنی حقی که علی بن ابیطالب بر مردم دارد مثل حقی است که پدر، بر فرزند دارد.
4- نکات مهم آیه
نگفته امر ربک. نمی‌گوید: خدا امر کرده. نمی‌گوید حکم کرده، نمی‌گوید قال یعنی خدا گفته این کار را بکن. گفته قضا. یعنی قضاوت کرد. کلمه قضاوت، قضی، در جایی می‌گویند که فرمان هم قطعی باشد، هم قابل تغییر نباشد.
ممکن است بگوییم: گفت ولی شاید فردا تاریخ مصرفش تمام بشود. قضی به چیزهایی می‌گویند که تاریخ مصرف ندارد. همیشگی است، بعد نمی‌گوید قضی الله، خدا قضاوت کرده، وقَضى‏ رَبُّکَ، رب یعنی تربیت کننده، یعنی دستور می‌دهد که می‌خواهد تو را تربیت کند.
مثل معلمی که می‌گوید دستور می‌دهم مشق بنویس. معلم که دستور می‌دهد مشق بنویس، این دستورش برای تربیت شاگرد است. وگرنه می‌گفت قضی الله، خداوند قضاوت کرده، می‌گوید «وَ قَضى‏ رَبُّک‏».
فرمان قطعی برای رشد ما به چه دلیل؟ این از کلمه قضی در می‌اید. جمله اول این از کلمه چی درمی‌آید؟ رب، وگرنه می‌گفت قضی الله.
نکته سوم این که یکتا پرستی سرلوحه دعوت انبیاست. چون اول گفته «أَلاَّ تَعْبُدُوا» هیچ دستوری در هیچ وقتی مهم‌تر از یکتاپرستی نیست. تمام ادیان آسمانی حرف اولشان توحید است.
احسان به والدین در کنار توحید مطرح شده است این هم مهم است که احسان بوالدین در کنار «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ» یعنی جایگاه پدر و مادر کنار خداست. همینطور هم هست، یعنی الآن که ما هستیم، توحید اول اراده خداست که ما را خلق کرد، بعد دومین کانال، کانال پدر و مادر است. سوم مسلمان بودن شرط نیست. می‌گوید به والدین احسان کنید. چه پدر و مادر مسلمان چه پدر و مادر کافر.
بعضی جاها می‌گوید: حرف خوب بزن ولو طرف مسلمان نباشد. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره/83) برای الناس خوب حرف بزن. نمی‌گوید: «قولوا للمؤمنین حسنا». بعضی دستورات اسلام برای مسلمان هاست، مثل این که می‌گوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه» (حجرات/10) مؤمنین با هم برادرند. بعضی دستورات مال اسلام نیست، مال انسان است.
طرف اگر انسان باشد باید عمل کند. انسان که هست حالا هر کی می‌خواهد باشد. انسان که هست این حقوق انسانی است، نه حقوق اسلامی.
ما دو تا حق داریم: حق اسلامی و حق انسانی. احترام به پدر و مادر انسانی است. یعنی اگر یک بچه حزب اللهی است، پدر و مادرش کافرند، باز هم باید به آنها احسان کند. بله، یک وقت پدر و مادر می‌گویند سراغ غیر خدا بروید، تلاش می‌کند بچه‌اش را منحرف کند. می‌گوید: «فَلا تُطِعْهُما» (عنکبوت/8) دیگر اینجا اطاعت نکن. چون حق خدا مقدم است.
پدر و مادر فرقی ندارد، هر دوشان را باید احسان کند. اشتباه است که بعضی خانه‌ها، مثلاً یکی طرفداری از پدرش می‌کند و یکی طرفداری از مادرش، پدرگرایی و مادرگرایی، پدرسالاری و مادرسالاری، هیچ کدام. همه‌اش غلط است، هر دو یکجورند.
باید احسان بیواسطه باشد. از کجا در می‌آید؟ از کلمه (ب) «بالوالدین»، این بِ ما طلبه‌ها می‌گوییم بای الصاق، مباشره. یعنی با دست خودت. مثل این که تلفن می‌کنی، الو، سلام علیکم. ببخشید یک کیسه برنج بفرستید در خانه ما. نخیر، برنج را بگذارید روی موتور و ماشین و دوچرخه‌ات و خودت ببر. اصلاً تو قابلمه کن در دهانش بگذار. بِ یعنی کمک به پدر و مادر به دست خودت باشد. احسان، نه انفاق. احسان مهم‌تر از انفاق است. حالا نگفته «و بالوالدین انفاقا». اگر می‌گفت بالوالدین انفاقا یعنی انفاق، یعنی پول بهش بده. ممکن است پدر و مادر پول نخواسته باشند. وضعشان خوب باشد اما محبت بخواهند.
احسان به پدر و مادر لازم است. بله اگر فقیر باشد باید انفاق کرد. اما اگر پولدار باشد چی؟ پس گفته «و بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» یعنی اگر پدر و مادر وضعشان خوب بود باید محبت بکنی.
نه احسان مرز ندارد، مثلاً نگفته و بالوالدین دو تا بوس، بالوالدین یک دسته گل. و بالوالدین روز پدر و مادر یک پتو، یک حلقه طلا، یک شیرینی، مرز نگذارید. بگویید آقا من احسان کردم رفتم یخچال، گوشت خریدم گذاشتم یخچال. میوه خریدم، یک پتو هم خریدم، ملحفه هم شستم و…
احسان به پدر و مادر بس ندارد. اگر بس داشت می‌گفت: و بالوالدین احسانا حتی (تا اینجا). آیاتی در قرآن دارد که می‌گوید این کارها را بکنی، بکن حتی (تا این که) یا (تا اینجا)، این که گفته «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً». در را باز گذاشته، یعنی اینجا مرز ندارد. هر چی نیاز بیشتر است، باید کمکشان کنید.
این خانم‌ها که سکنجبین می‌پزند، می‌چشند، همین که دیدند ترشی بیشتر است، شکر اضافه می‌کنند. هر چی نیاز پدر و مادر بیشتر باشد محبت باید بیشتر باشد. و لذا گفته: «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَر» (اسراء/23)، هر چه پیرتر احسان بیشتر، از کجا در می‌آید؟ از «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَر».
یعنی وقتی پدر پیر شد، مادر را ببریم سالمندان؟ می‌گوید نه، از کجا درمی‌آید؟ که پدر و مادر پیر سالمند، میگوید: عندک، عندک میدانی یعنی چه؟ یعنی نزد تو، اگر پدر و مادرت نزد تو پیر شدند نمی‌گوید، «إِمَّا یَبْلُغَنَّ» در سالمندان پیری، می‌گوید «عندک»، «عندک» یعنی پدر و مادرت را نزد خودت نگه دار. از این یک مورد دیگر هم معلوم می‌شود. عندک یعنی نزد تو، به کی؟
پیغمبر خدا به کی می‌گوید نزد تو؟ (کاف) «عندک» یعنی خدا به پیغمبر می‌گوید، چون مخاطب قرآن پیغمبر است. می‌گوید وقتی پدر و مادر نزد تو پیر شد، عندک، از این که می‌گوید عندک، یک نکته لطیفی می‌خواهم بگویم؟ به شرطی که زیادی گوش کنید، یک خرده ظریف است فنی است، نکته‌ای که می‌خواهم بگویم فنی است، ما از این می‌فهمیم که خطابات قرآن لازم نیست به خود پیغمبر باشد، چون شیعه و سنی، نویسنده و تاریخ نویس و حدیث نویس و همه می‌دانند پیغمبر ما یتیم بود. هم پدرش را هم مادرش را از دست داده بود. خب کسی که هم پدرش را از دست داده هم مادرش را، چرا خدا می‌گوید؟
پس معلوم می‌شود این که می‌گوید عندک، به در می‌گوید که دیوار بشنود. و گرنه پدر و مادر که مرده‌اند. از بحث معلوم می‌شود بعضی جاهایی که خدا به پیغمبر می‌گوید تو چرا همچین کرده‌ای؟ یک اشکالی هست.
در قرآن گاهی وقت‌ها اگر خداوند تو قرآن یک تشری می‌زند: پیغمبر چرا همچین کردی، از این که می‌گوید پیغمبر چرا همچین کردی؟ پیداست که به در می‌گوید تا دیوار بشنود. چرا؟ برای این که می‌فهمیم اینجا که گفته نزد تو پدر و مادر پیر شد، پیغمبر که پدر و مادر نداشت، آنها را از دست داده بود. پس اینجا که می‌گوید عندک می‌شود استفاده کرد. بسیاری از جاهایی که خدا به پیغمبر می‌گوید چرا این کار را کردی؟ غرض شخص پیامبر نیست.
والدین سالمند را به آسایشگاه نفرستید، از کجا؟ از کلمه «عندک». نکته دیگر که توی آیه است می‌گوید که احسان کافی نیست باید بنشینی و حرف هم بزنی. گاهی وقت‌ها پدر و مادر را احسان می‌کنی، گوشت، نان، میوه و… می‌خری پشت موتور می‌نشیند و حتی پارک هم می‌برد، نماز جمعه‌اش هم می‌برد. اما در عین حال اخموست. بیا بنشین نیفتی، برو سوار شو، پدر و مادرش را می‌برد اما همچین می‌گوید: «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً».
احسان به تنهایی کافی نیست. زیبا سخن بگویید. «قولا کریما» دیگر چی؟ فرق نگذار. اسیرها می‌گفتند، وقتی می‌خواستند آزاد شوند اسیرها را بردند کربلا زیارت، می‌گفتند بعثی‌ها داخل با کلت آمدند حرم امام حسین، حرم ابالفضل کلت‌ها را پهلوی رئیسشان گذاشتند و بدون کلت آمدند. گفتند آخر چطور توی حرم امام حسین با کلت می‌آیید؟ گفتند ما از ابالفضل می‌ترسیم حسابش جداست. این طور نباشد که من از بابا می‌ترسم از مادر نه، بعضی وقت‌ها اگر آدم نترسد نعره می‌کشد، ولی می‌ترسد یواش.
ترس نباشد «وَ قُلْ لَهُما» وقت تمام شد، من دو دقیقه وقت ندارم! من دو دقیقه وقت می‌خواهم. حالا اینها همه مال پدر و مادر بود. بچه حقش چیست؟ بچه هم به گردن پدر و مادرش حق دارد.
5- حق فرزند بر پدر و مادر
روایت داریم که «حَقُّ الْوَلِدِ عَلَى واَلَدِه» تا حالا به بچه‌ها گفتیم گوش بده، حالا به پدر و مادر می‌گوییم.
بچه هم به گردن پدر و مادر حق دارد. مثلاً اسم خوب انتخاب کند. کتاب خدا را یادش بدهید. «وَ یُطَهِّرَهُ» (کافی/ج6/ص48) او را پاکدامن بار بیاورد. «وَ یُعَلِّمَهُ السِّبَاحَه» شنا یادش بدهد «وَ إِذَا کَانَتْ أُنْثَى»، اگر دختر است سوره نور یادش بدهد، «وَ یُعَجِّلَ سَرَاحَهَا إِلَى بَیْتِ زَوْجِهَا» زود شوهرش بدهد.
تا بالغ شد زود دامادش کند. «وَ أَنْ یُعِفَّ فَرْجَهُ إِذَا أَدْرَکَ» (مستدرک‌‏الوسائل/ج15/ص169) همینکه مسأله شهوت پیش آمد زود اقدام کند. حالا بگذار لیسانسش را بگیرد. مگر لیسانس یعنی چی؟ شما اگر وضعت خوب است دخترت را عروسش کن، بعد لیسانس را می‌گیرد. پسرت را هم همان دوره اول دانشگاه دامادش کن. حالا مثلاً لیسانس را گرفت چی؟ حالا بعضی‌ها بله، ندارند، مشکل دارند، هیچ چی، اما گیر ندهید.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2703

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.