نماز

موضوع بحث: نماز
تاریخ پخش: 28/12/65

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمدو علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من العام الی قیام یوم الدین»

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
1- شادی مزمن و غیر مزمن
چه طور تخم کدو برای بعضی‌ها خوشمزه است. برای بعضی هم «سبحان اللّه» گفتن شیرین است. امام می‌گوید: مناجات یک شیرینی دارد. آن شیرینی را به من بچشان. شادی خوب آن است که آدم آخرتش را تأمین کرده باشد. در این دنیا خانه‌اش کاهگل بوده است و آپارتمان شده است. دوچرخه‌اش به ماشین تبدیل شده است. مثلاً اگر عبای من نخی باشد. نخ از پنبه است و اگر از پشم باشد. پشم برای شتر است. دیگر برای گوسفند پنبه و پشم ارزش ندارد. نخ و پشم شرف نیست. حتی مدرک هم ارزش ندارد. «فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِکَ»(نهج‏‌البلاغه، نامه‏22) اگر خواستی شاد بشوی ببین چه قدر آخرتت را تأمین کرده‌ای؟ چند رکعت نماز با توجه در عمرت خوانده‌ای؟ از پارسال تا به حال چه قدر جبهه رفته‌ای؟ چقدر به پشت جبهه کمک کرده‌ای؟ از پارسال تا به حال چقدر به آواره‌ها و سیل زده‌ها کمک کرده‌ای؟ از پارسال تا به حال چند بچه یتیم را بوسیده‌ای؟ به دیدن چند خانواده‌ی شهید رفته‌ای و اظهار ادب کرده‌ای؟ چند کتاب مطالعه کرده‌ای؟ چه گامی برداشته‌ای؟ این که آدم انبارش را بچرخاند. بازارش را بچرخاند. دکورسازی کند. خانه سازی کند. مبلمان و ماشینش را عوض کند، ارزش ندارد. این‌ها چیزی نیست. خودت چه قدر بزرگ شده‌ای؟ یک نفر یک لنگ هفتصد تومانی خرید و به حمام رفت. مرد حکیمی را دید و گفت: من چقدر می‌ارزم؟ گفت: هفتصد تومان! گفت: بی شعور من فقط هفتصد تومان لنگ خریدم. گفت: تو خودت که ارزش نداری. من قیمت لنگ را گفتم. حالا فرض کنیم که من ماشین و کفش و کلاهم را عوض کردم. مهم این است که خودم چقدر بالا آمدم؟ یعنی علم، تقوا، نور، شعور، انسانیت و شخصیت من چقدر بالا رفته است؟ اینکه پنبه، پشم شده است، مهم نیست. اینکه دوچرخه به موتور تبدیل شده است، مهم نیست. خودت چه شده‌ای؟ و لذا امام گفته است: اگر خواستی شاد بشوی، ببین چقدر بالا رفته‌ای؟ «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»(یونس/58) به فضل و رحمت خدا شاد شوید. اگر خدا به شما فضل داد با فضل خدا شاد بشوید.
قماربازی خوب نیست. هر برنده‌ای که باخته است، نمی‌فهمد. قبل از اینکه قمار را شروع کنیم، همدیگر را دوست داشتیم. اما تا من تو را بردم تو دیگر مرا دوست نداری. یعنی با صد تومانی که من از تو گرفتم، محبت تو را هم از خودم گرفتم. پس من برنده نیستم. تمام قمار بازان باخته‌اند. تمام برنده‌ها باخته‌اند. چون محبت خود را از دل‌ها کنده‌اند تا یک صد تومانی و دویست تومانی بدست آورند. اگر خواستید شاد شوید به فضل خدا شاد شوید. در این جا بد نیست که یک نکته هم بگوییم. در یکی از خیابان‌های تهران صندوقی به نام صندوق ابوالفضل بود. مردم فکر می‌کردند که این صندوق برای حضرت عباس است. مردم از ابوالفضل یک طور دیگر حساب می‌بردند. برای همین پول بیشتری را در صندوق می‌انداختند. یک نفر صندوق را برداشت و رفت. پلیس او را گرفت و گفت: این صندوق برای ابوالفضل است. گفت: شناسنامه‌ام را ببین. اسم من هم ابوالفضل است. می‌گوید: اگر خواستید شاد بشوید به فضل و رحمت خدا شاد بشوید. «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ»(روم/5-4) مؤمنون به یاری خدا شاد هستند. این‌ها شادی‌ها بجا است. ولی شادی بی جا شادی است که مردم به یک سری چیز‌های بی خود خوش هستند.
2- انواع شادی‌ها
قبلاً گفتیم که ما 3 نوع مسلمان داریم. 1- مسلمان الکی 2- مسلمان کلکی 3- مسلمان چپکی
یک سری مسلمان حقیقی هستند. ما و شما مسلمان حقیقی هستیم و انشاء الله می‌خواهیم باشیم. شادی‌های نابجا: افرادی بی خود خوش هستند. عید خوشی می‌کند. می‌گوید: عید است درختان گل کرده‌اند. خوب به تو چه که درختان گل کرده‌اند. اگر طبیعت جدید شد. تو که جدید نشدی. یکی می‌خندید. گفتند: چرا می‌خندی؟ گفت: دارند آش می‌پزند. گفتند: به تو چه که‌ آش می‌پزند؟ طبیعت دگرگون می‌شود. تو که دگرگون نشده‌ای. اگر تو هم خودت را دگرگون کردی، آن موقع خوشحال باش. البته عید نوروز عید خوبی است. اما قرآن می‌گوید: یک عده بی خود خوش هستند. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ»(توبه/81) عده‌ای شاد هستند. مخالفان با این که بر خلاف خدا و رسول خدا عمل کرده‌اند، شاد هستند. عده‌ای شاد هستند و می‌گویند: بچه‌ی ما به جبهه نرفت. بعضی‌ها هم تلاش کرده و می‌گویند: می‌شود بچه‌ی ما این کار را بکند؟ خوب اگر قرار است کار کند، بگذار به سربازی برود. خوشحال است که بچه‌اش به جبهه نرفته است. قرآن انتقاد می‌کند که این‌ها از فرار از جبهه شاد هستند.
3- شادی با مال و شغل و مدرک
یک عده به مال شاد هستند. مثل قارون که خیلی پول داشت. قرآن می‌گوید: پول‌ها را رها کرد و رفت. یک زمانی افرادی همه چیز داشتند. باغ‌هایی داشتند و در آن نشسته بودند. اما در آن فرو رفتند. ما هم می‌رویم. این‌ها گذشتنی است. افرادی به مال شاد هستند. یک روز هارون الرشید دید که ابرها حرکت می‌کنند. گفت: کجا می‌روید؟ هر جا بروید در ملک من هستید. اینقدر غرور داشت. اول که شاه حزب رستاخیز را درست کرده بود گفت: هرکس نمی‌خواهد در این حزب باشد، باید از ایران برود. ولی همه ایرانی‌ها ماندند و خودش رفت. قرآن می‌گوید: شاد بودن به مال، شادی خوبی نیست. به خصوص اگر در جمع کردن مال دروغ بگوید. یعنی مالی را که جمع کرده است با ریا و کلک بوده است. به قارون گفتند: « لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ»(قصص/76) با پول عیاشان شادی نکن. خدا دوست ندارد. بعضی‌ها با هدیه خوش می‌باشند. قرآن می‌گوید: «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ»(نمل/36) شما با هدیه خوش هستید. بچه‌های کوچک هم دلشان به عیدی خوش است. این عیبی ندارد. ولی اگر کسی بزرگ شد و باز هم دلش به عیدی خوش بود، یعنی روحش هنوز کوچک است. قصه قبرستان یادتان نرود. به یک شهری رفته بودم. روی قبرها نوشته بود. یک ماهه، دو ماهه، شش ماهه! فکر کردم که قبرستان بچه‌ها است. گفتم: اینجا قبرستان بچه‌ها است؟ گفتند: نه! ما اینجا به سن نگاه نمی‌کنیم. به شعور نگاه می‌کنیم. شاید آدمی پنجاه سال سن داشته باشد اما شعورش به اندازه‌ی یک فرد یک ساله است. نگاه نکرده‌اند که چند سال دارد. نگاه کرده که دلش به چه خوش است. «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ» شادی با هدیه‌ها شادی بی جا است. بعضی‌ها دلشان به مدرک خوش است. «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»(غافر/83) یک مدرکی گرفته است و دلش به این مدرک خوش است. لذا بیشتر که درس می‌خواند و سوادش بیشتر می‌شود، می‌گوید: این اتاق برای من است. فکر می‌کند که چون با سواد است، اتاقش هم باید جدا باشد. پدرش پول ندارد امّا می‌گوید: چرا برای من آن لباس قشنگ را نخریدی؟ بچه باید لباس قشنگ بپوشد. حالا که شما بزرگ شدید، باید لباس ساده بپوشید.
بزرگی شما به خودت است. به لباست نیست. وقتی که آدم به حسنیه جماران می‌رود، به فرش و موکت آن نگاه نمی‌کند. به عظمت آنجا نگاه می‌کند. قرآن می‌گوید: به همین چیزی که به او دادیم، خوشحال است. با مدرکش خوشحال است. با سوادش خوشحال است. گاهی هم می‌گوید: چند ساعت مطالعه کرده‌ام. چند تا کتاب دارم. اصولا آدمی که چیز کمی دارد، خیلی پز می‌دهد. مَشکی که آب کمی دارد، صدا می‌کند. اما مَشکی که پر است، هیچوقت صدا نمی‌دهد. پولی که خرد است، جرق جرق می‌کند. اما اسکناس هزار تومانی هیچ وقت صدا ندارد. کسانی هم که تازه به جایی رسیده‌اند، این چنین هستند. مثلاً آن‌هایی که تازه پولی را در بانک گذاشته‌اند. وقتی سبزی هم می‌خرند، چک می‌کشند. اصولا پز دادن نشانه کمبود است. اگر آدم کمبود داشته باشد مثل بچه‌ی کوچکی است که وقتی می‌خواهد نیم متر بپرد، می‌گوید: مامان من را نگاه کن و بعد می‌پرد. چون برایش مهم است. قرآن می‌فرماید: «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»(غافر/83) ترک جبهه، مال، هدیه، مدرک و. . . شادی‌های نابجا هستند. قرآن بخوانم «تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ»(غافر/75) فرح و خوشی هست. اما به غیر حق شاد هستند. با لهو و لعب شاد هستند. مواظب باشید در شادی‌ها مرتکب گناه نشوید. حدیث داریم که امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند: «لَا خَیْرَ فِی لَذَّهٍ بَعْدَهَا النَّارُ»(من‏‌لایحضره‏‌الفقیه، ج‏4، ص‏392) لذت‌هایی که بعدش آتش است، لذت نیست. مثل غذای خوشمزه‌ای است که بعدش باید به بیمارستان برود. مواظب باش با گناه شادی نکنی. با دست انداختن و مسخره کردن دیگران شادی نکنیم.
نباید مسلمان را دست بیاندازی و سر به سرش بگذاری. حدیث داریم هرکس سر به سر کسی بگذارد، نمی‌میرد تا خودش هم به همان بلا دچار شود. مثلاً کسی موهای کمی دارد. شما نباید او را مسخره کنید. نباید بگویی: آفتاب شد! مسخره کردن خیلی گناه دارد. کسی را دست نیاندازید. حدیث داریم که می‌گوید: شادی و خوشی خود را با ناراحتی کسی عوض نکنید. بعضی‌ها با تشکیلات شاد هستند. بعضی‌ها می‌گویند: ما تشکیلات داریم و این سیستماتیک است. این مدیر کل است. این کارمند است. این وکیل است. این قائم مقام است. این بازرس کجا است. این‌ها خوشی‌های غلط است. ولی گاهی هم خوشی‌ها حق است. خوشی‌های حق به پیروزی، به مناجات، به رشد انسانی و ملکوتی است. «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»(یونس/58). شادی دو نوع است. 1- شادی بی جا 2- شادی به جا خدایا از این شادی‌هایی که حق است نصیب ما بگردان. شادی ایمان، شادی اتحاد، شادی پیروزی بر کفر، شادی علم و تقوا و شادی عزت را نصیب همه‌ی ما بگردان.
4- چند نوع خنده داریم
ما چند نوع خنده داریم. گاهی خنده‌ها، خنده‌های مسخره آمیز است. یک کسی به کسی از روی تحقیر می‌خندد. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ»(مطففین/29). «اجرموا‌ها» به «آمنو‌ها» می‌خندند. جوان 16 ساله که تازه به سن تکلیف رسیده است برای دید و بازدید عید به خانه‌ی عمو می‌رود. تصمیم هم گرفته است که به کسی نگاه نکند. دختر عموها می‌بینند که پسر 15 ساله نگاه نمی‌کند. متلک می‌گوید: این حزب اللهی است. دختر دایی‌ها با چشم و ابرو به متلک می‌گویند: این آقا حزب اللهی است. قرآن می‌گوید: «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ»(مطففین/29) یعنی مجرمین به مومنان می‌خندند. «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ»(مطففین/30) وقتی مجرمون کنار هم باشند، فکاهی می‌گویند. می‌گویند: تفریح رفته بودیم. یک حزب اللهی را دیدیم و صفای ما را به هم زد. گفتیم: آقا جایی برویم که این‌ها نباشند. پشت سر آن‌ها فکاهی می‌گویند. «وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ»(مطففین/32) این‌ها عقب مانده هستند. ضال هستند. ما این متلک‌ها را بشنویم و چیزی هم نگوییم. قرآن می‌گوید: نه گوش کن. «فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ»(مطففین/34) صبر کن روزی می‌آید که این‌هایی که ایمان آورده‌اند کفار را مسخره می‌کنند. کفار در دنیا مسخره کردند. مؤمنین در قیامت مسخره می‌کنند. روز قیامت «آمنوها» کفار را مسخره می‌کنند. «عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ»(یس/56) روی تخت‌ها تکیه خواهند داد و شما را مسخره می‌کنند. ایام عید است. عید روزی است که معصیت نباشد. سعی کنید در صله‌ی رحم مرتکب معصیت نشویم. بسیاری از شهرهای ما بمباران شده و بسیاری از روستا‌ها و شهرها را سیل برده است. جنگ زده داریم. مجروح داریم. جانباز داریم. خانواده‌ی شهید داریم. باید لباس پوشیدنمان درست باشد. حالا مگر آدم هر لباسی را که دارد باید بپوشد؟ یک نفر هرچه سید خوشگل بود را می‌بوسید. بعد می‌گفت: من به خاطر جدت حضرت محمد(ص) تو را می‌بوسم. یک سید کچل را آوردند. گفتند: جد ایشان هم حضرت محمد(ص) است. گفت: حالا باید من همه‌ی ثواب‌ها را ببرم.
5- مراعات دیگران را بکنید
حالا واقعاً ایام عید آدم باید هرچه لباس شیک دارد بپوشد؟ هرچه عطر و آرایش دارد بزند؟ اما در عید هم باید جو مناسب باشد. امام صادق(ع) وضع مالیش خوب بود. غذای گندم می‌خورد. امّا همین که دید وضع شهر بد است. گفت: نه! من هم نان گندم نمی‌خورم. جو و گندم را با هم مخلوط کنید. گفتند: بدتر شد. گفت: پس ما نان جو خالی می‌خوریم. یعنی امام صادق دارد که بخورد. امّا چون محیط مناسب نبود، ایشان هم نخورد. ماه رمضان اگر به مسافرت رفتی، جلوی روزه دارها غذا نخور. یعنی باید مراعات اجتماع را کرد. درست است عید است. اما این عید در جنگ است. مجروح و جانباز و اسیر داریم. ما به خانه‌ی شخصی رفتیم. خدا ایشان را بیامرزد. این قصه را از پدرم نقل می‌کنم. ابوی گفت: خانه یک نفر کاشانی رفتیم. شیرینی خرید و آورد روی کرسی گذاشت. بعد اشاره کرد. چون بعضی از کاشانی‌ها شکستنی‌هایشان را روی طاقچه‌های بلند می‌گذاشتند. به هر حال شیرینی را در کاسه‌ای ریخت و روی کرسی گذاشت. گفت: آقا ما هم شکستنی داریم. حالا شما می‌گویی: اگر لباس ساده بپوشم، می‌گوید: ندارد. مقداری در آرایش و لباس و دید و بازدید مراعات کنید. از خوبی عید نوروز همین دید و باز دید‌ها است. اما مراعات کنید.
6- قهقهه نزنید
قهقهه نزنید که از شیطان است. امام صادق(ع) فرمود: لبخند بزنید. حدیث داریم اگر یک جایی خیلی خنده و قهقهه زدید، هنگام بلند شدن بگویید: «لَا تَنْقُضْنِی‏» (بحارالانوار،ج39،ص178) یعنی خدایا بر من غضب نکن. جاهایی که خنده و قهقهه باشد، شاید تلخی‌هایی همراه داشته باشد. یعنی لبخند بزنید. شاد هم باشید امّا بد مستی نکنید. خنده درجه دارد. خنده قهقهه نباشد. حماقت دیگران را برای خنده‌ی خود استثمار نکنید. این جمله مهمی است. عیبی را نگویید تا خنده کنید. آخر بعضی‌ها آدم‌های ساده‌ای هستند. آدم ساده را می‌آورند و سین جیم می‌کنند و می‌خندند. آمریکا مردم را استثمار می‌کند. تو هم آدم‌ها را استثمار کرده‌ای. او استثمار اقتصادی کرده است. تو استثمار روانی کرده‌ای. یعنی برای این که خودت شاد باشی، دیگری را دست انداخته‌ای. اگر کسی از آدم‌های ساده برای شادی خودش استفاده کند، این هم خصلت آمریکایی است. بخندید امّا از سادگی دیگران استفاده نکنید. یک وقتی ما طلبه‌ها یک جلسه داشتیم. می‌خواستیم تفریح کنیم. گفتیم: همه‌ی تفریح‌ها بد در می‌آید. گفتیم: هرکس هر دسته گلی آب داده است، بگوید و ما بخندیم. یک نفر گفت: آقایی بالای منبر رفت. به جای این که بگوید: یک صلوات بلند ختم کنید. گفت: یک بسم اللّه بلند ختم کنید. یک نفر دیگر گفت: من بالای منبر رفتم تا روضه بخوانم. باید می‌گفتم: پاهای امام سجاد را به شکم شتر بستند. چیز دیگری گفتم. خلاصه هرکس چیزی گفت و ما خندیدیم. آدم وقتی نقاط ضعف خود را می‌گوید، هم تجربه شده و هم کسی مسخره نمی‌شود. ما برای خندیدن خودمان دسته گل‌های آب داده زیاد داریم. نیاز نیست که دسته گل‌های دیگران را ذکر کنیم. مراقب باشید که برای خنده‌ی خودتان از سادگی دیگران استفاده نکنید. بخندید اما سرمایه خنده‌ی شما گریه دیگران نباشد. این مهم است. گاهی وقت‌ها بنی عباس می‌گفتند: وقتی شما بچه‌های سید را می‌کشید، من کیف می‌کنم. یعنی کیف او به قیمت شهادت سادات بود. مثلاً بالای شهر که در جوی‌ها آشغال می‌ریزند. وقتی بارندگی می‌شود، آشغال‌های جوی‌ها به قسمت جنوب شهر می‌آید و سیل می‌شود. یعنی خنده‌ی شما به قیمت سیل آن است. گاهی کسی با بوق شما بالا می‌پرد. گاهی اوقات پشت فرمان از خنده غش می‌کنی. عید هست و جاده‌ها شلوغ است. کمی مراعات مردم را بکن. نکند با گاز دادن و نور بالا و بوق زدن بخندی. نکند که خنده‌ی تو به قیمت گریه دیگران باشد.
بخندید اما صدای خنده‌ی شما آنقدر بلند نباشد که ناله‌ی مظلوم را نشنوی. این جمله‌ی خوبی هست. در ایام عید حتما به خانه شهدا بروید. لباس نو بپوشید. اما بهترین لباستان را نپوشید. مراعات دل مردم را بکن. اگر پول داری برای بچه‌ی همسایه هم لباس بخر. اگر می‌خواهی چیزی به بچه‌ات بدهی که بخورد، در همان خانه بده. نگذار داخل کوچه بیاید. ممکن است که دل بچه‌ها هم بخواهد. کمی مراعات کنید. خنده خوب است به شرطی که آرام بخش باشد. گاهی خنده مخدر است. خنده مثل خواب است. خواب خوب است که خستگی آدم بیرون برود. نه این که شغلش خوابیدن باشد و دائم بخوابد. بعضی خنده‌ها سوزنده است و سازنده نیست. خنده سازنده خنده‌ای است که از روی محبت باشد. پدری بود که هر وقت می‌خواست به بچه‌هایش عیدی بدهد. می‌گفت: این نماز را بخوان ببینم. این شعر را بخوان ببینم. یعنی هروقت می‌خواست که به بچه‌اش عیدی بدهد، به دخترش گوشواره‌ای بدهد، این عیدی را به کمالی وصل می‌کرد. می‌گفت: ناخنت بلند است. برو آن را کوتاه کن. من به تو عیدی می‌دهم. خدا پاکیزگی را دوست دارد. پس من هم تو را دوست دارم و به تو عیدی می‌دهم. پیغمبر خواب دید که وارد مسجدالحرام می‌شوند. می‌رفتند و می‌گفتند که نمی‌شود. پیغمبر گفت: می‌شود. شاید یکی دو روز دیرتر شود. امّا همان دیرتری «فَتْحاً قَریباً»(فتح/18) است. بگذارید رزمنده‌های ما زیاد شوند تا هرچه مهره‌ی کثیف از صدام وجود دارد از بین ببرند. درباره‌ی خنده‌ها و شادی‌ها صحبت کردیم. خدایا خدمتگزاران جمهوری اسلامی را تایید بفرما. خدایا توطئه گرانی را که هدایت شدنی هستند هدایت و گرنه نابود بکن. شب عیدی یک کاری بکنید که همدیگر را ببخشید. بگویید: خدایا هرکس را که به من بد کرده است، می‌بخشم. تو هم ببخش. کینه‌ها را کنار بگذارید. در ایام عید نماز جمعه‌ها را شلوغ‌تر کنید.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2245

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.