نماز-1، فلسفه وجوب

موضوع: نماز-1، فلسفه وجوب
تاریخ: 15/05/58

بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلی الله على سيدنا و نبينا محمد و على اهل بيته و لعنة الله على اعدائهم اجمعين.

بعد از آنكه بحثى از توحيد و شرك در نشستهاى قبل با دوستان داشتيم، چه خوب است كه درباره پيوند ما با خدا و آن راه و نوع پيوندى كه براى ما مقرر كرده‏‌اند يك خورده صحبت كنيم و آن پيوند دائمى و پيوند هر روزى و شبانه روزى، پيوندى كه در عصرها و نسل‏ها،اين پيوند در آن سفارش شده است، پيوندى كه پايه دين در اسلام آمده است، پيوندى كه در رواياتى كه مى‏خوانيم اسلام بر چند پايه بر پا شده است، يكى از آنها همين مسئله هست، اين پيوند عبارت است از نماز. من و شما نماز مى‏خوانيم، الحمدلله، اما اگر يك دوستى نماز نمى‏خواند، در كوپه قطار نشسته‌‏ايم و با هم صحبت مى‏كنيم. همسايه و رفيقى داريم كه نماز نمى‏خواند، بسيارى از اينهايى كه نماز نمى‌‏خوانند، لجاجتى با خدا ندارند، چون همه مردم، آگاهانه و يا ناخودآگاهانه ته دلشان به خدا بدهكار است.
1- بحث نماز
خيلى‏‌ها خدا را دوست دارند، يك خورده نماز خواندنشان روى حساب عدم شناختشان است، البته بعضى‏‌ها هم لجاجت دارند، ما كارى به افراد لجباز و عنود نداريم،افرادى كه آگاهى از نماز ندارند و نماز خواندنشان يا بى اعتناى به نمازشان بخاطر عدم آگاهى است، يك مقدارى مى‏خواهيم با هم صحبت كنيم. در بحث نماز چند تا مسئله مطرح مى‏شود كه شما در كوپه قطار و يا در ماشين، سر كلاس، در مهمانى‏ها و نشست‏ها، گاهى كه صحبت مى‏شود اين چند تا سوال را مى‏كنند، يكى از اين سوالها اين است كه چرا نماز مى‏خوانيم؟ چى به آن مى‏گوييد، بعد گاهى وقتها سوالى كه پيش مى‏آيد، اين سوال پيش مى‏آيد كه اين كشورهايى كه نماز مى‏خوانند، چرا علم و صنعتشان عقب است؟ چه نقشى نماز مى‏تواند در ما داشته باشد، نماز خوان‏ها چه كرده‌‏اند؟ از اين سرى سوالها هست كه خيلى از اين نوع سوالها مطرح مى‏شود، ما با هم صحبت مى‏كنيم، يكخورده فرم اينكه چطورى با رفقا صحبت كنيم، مطرح مى‏شود. پس سوال اولش اين است، در بحث نماز به دنباله بحث توحيد و شرك، بحث نماز، سوال اول اين مى‏شود، عرض كردم شما خودتان كه نماز مى‏خوانيد، بايد ببينيد با يك كسى كه نماز نمى‏خواند چطورى حرف بزنيد، چون يك وقتى مى‏گفتم، مى‏گفتم يك هروئينى كه در يك كوچه كه مى‏آيد، يك هفت، هشت، ده تا هروئينى براى خودش درست مى‏كند و يك جوان نماز گزار بايد يك، هفت، هشت، ده تا نماز خوان براى خودش درست كند. كسانى كه در باطل اصرار دارند، ما هم درحق بايد اصرار داشته باشيم. اميرالمومنين (ع) يكى از ناله هايش همين بود كه گروهى در حزب معاويه، در داخل اصرار مى‏كنند اما طرفدارهاى من شل هستند، خوب. سوالهايى كه مطرح مى‏شود، سوال اول، چند سوال.
2- چرا بايد نماز خواند؟
1 – چرا نماز بخوانيم؟ اين سوال كه مطرح مى‏شود، جوابى را كه در سطح عموم مى‏شود مطرح كرد، كه قرآن هم به اشاره مى‏گويد «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ» (بقره/21) عبادت كنيد چون او شما را آفريد، «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ» عبارت دارد كه او به شما هستى داد، مى‏خواهد بگويد تشكر. دوستان عزيز ما دو رقم حق داريم.
حق بر دو قسم است. گاهى حق، حق اسلامى است و گاهى حق، حق انسانى است. حق اسلامى، يك سرى حقوقى است كه اسلام معين كرده است. چه كسى حق دارد حكومت بكند، چه كسى حق دارد حكومت نكند، در زندگى خانوادگى مخارج به دوش چه كسى باشد، در جامعه‌‏ها و كانون‌هاى كوچك و بزرگ چه كسى قدرت داشته باشد تصميم گيرد، تصميم نهايى را چه كسى بگيرد، حق وتو چه كسى داشته باشد، يك سرى حقوقى است كه اسلام معين كرده است و يا در فلان داد و ستدد در چه شرايطى مى‏شود معامله را بهم زد، در معاملات اگر چنين شد، مشترى مى‏تواند معامه را بهم بزند و يا فروشنده مى‏تواند معامله را فسخ كند و بهم بزند، يك سرى حقوقى است كه اسلام مى‏گويد.
يك سرى حقوقى است كه از حقوق انسانى است، يعنى گيرم طرف ما مسلمان نباشد، يك سرى حقوقى است كه بايد مراعات كند. مثلاً در روايات پيشوايان معصوم (علیهم السلام) مى‏خوانيم، اگر به كسى قول دادى به قولت عمل كن، گرچه به آنكه قول داده‏‌اى مسلمان نباشد، به هر كسى كه قول دادى بايد وفا كنى، ولو به مشرك. در روايات پيشوايان دين مى‏خوانيم احترام والدين را بايد گرفت، گرچه پدر و مادر مسلمان نباشند. در روايات مى‏خوانيم كه امانت را بايد به صاحبش رد كرد، گرچه آن كسى كه چيزى را پهلوى ما به امانت گذاشته است مسلمان نباشد. پس ببينيد «أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَيْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً» (كافى،ج‏2،ص‏636) به قول امام، چه خوب باشد و چه بد، چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان، از حقوق انسانى است. يكى از حقوق انسانى، مسئله تشكر است.
3- تشكر يكي از حقوق انساني است
من يك وقتى براى پسرها همچين مى‏گفتم، حالا اينجا هم براى دوستان چنين بگويم، مى‏گفتم آقازاده اگر يك ماشينى را شما، فرض كنيد، كه دارد در خيابان مى‏رود و عده‏‌اى هم منتظر تاكسى هستند، آقاى راننده كه نشسته است پشت ماشين، مى‏بيند گروهى منتظر تاكسى هستند، مى‏گويد خدمت كنم به اينها و بعضى از آنها را سوار كنم، پيش پاى اينها ترمز مى‏كند و مى‏گويد، بفرمائيد كجا مى‏رويد، ببرم شما را، اين افرادى كه مى‏بينند آقاى راننده احترام كرد، خدمت كرد به اينها و ترمز كرد، همه آنها يك نوع تشكر را مى‏كنند گرچه نوع تشكرشان فرق بكند، ممكن است يك نفر بگويد «جَزَاكُمُ اللَّهُ خَيْراً» در مقابل اين تشكرش «جَزَاكُمُ اللَّهُ» باشد. ممكن است يكى بگويد: متشكرم. مثلاً آخوند باشد، روحانى باشد مى‏گويد «جَزَاكُمُ اللَّهُ خَيْراً»، بازارى باشد مى‏گويد: متشكرم. از اين افراد…چيز باشند، مى‏گويند: مرسى. بعضى مثلاً مى‏گويند: قربان تو. يك چيزى مى‏گويند به هر زبانى و به هر بيانى، در هر فرم و پستى باشند، وقتى كه ديدند خدمتى به آنها، لطفى به آنها كرد و ترمز كرد، يك تشكرى مى‏كنند، هر دينى و هر نژادى و هر زبانى و هر نوع فكر و ايده‏اى داشته باشند، تشكر يكى از حقوق انسانى است. انسانى كه هيچى، مى‏خواهيم بگوييم يكى از حقوق حيوانى است. حيوان هم به مقدار شعورش تشكر مى‏كند. سگ را ببينيد، سگ، يك لقمه كه مى‏دهى به سگ، فورى دمش را تكان مى‏‌دهد و همين دمى كه تكان مى‏دهد، تشكر مى‏كند از صاحبش. چند تا استخوان چرب در خانه كسى مى‏خورد، اگر به اين خانه حمله شد، به دزد حمله مى‏كند، پاسدارى مى‏كند، هر حيوانى به مقدار شعورش تشكر را مى‏كند. بنابراين چرا نماز بخوانيم؟ مى‏خواهيم تشكر كنيم، حالا در اينجا باز يك سوال مطرح مى‏شود.
4- تشكر اثر سازندگي دارد
سوال 2 – آيا خدا نياز به تشكر ما دارد؟ مسلماً نه، خدا نيازى به تشكر ندارد اما اين تشكر در خود ما اثر سازندگى و مثبت و مفيد دارد. يك مثال بزنم، معلم مىايد سركلاس و مى‏گويد دوستان عزيز، من كه مى‏آيم، مى‏ايستم و داد مى‏زنم، تشكر كنيد از زحمت من و تشكرتان همين نباشد كه فقط بگوييد برپا، گرچه بلند شدن هم خودش تشكرى است و بايد باشد، انسان بايد از استادش تشكر كند، اما من قانع نيستم كه شما برپايى بگوييد براى من، اگر مى‏خواهيد تشكر كنيد، درسى را كه من مى‏دهم، خوب درس بخوانيد. خوب درس خواندن تشكر است، اما تشكر سازنده. برپا هم تشكر است اما تشكر تشريفاتى است.
ما تشكر دو رقم داريم: يك تشكر داريم، تشكر تشريفاتى، يك تشكر داريم، تشكر سازنده. خوب درس خواندن شاگرد تشكر از استاد است اما چيزى به جيب استاد نمى‏رود. شما درس بخوانيد و يا نخوانيد، اين استاد رشد نمى‏كند، خود شما رشد مى‏‌كنيد. گرچه خوب درس خواندنت تشكر است اما تشكرى است كه نفعش به جيب خودت مى‏رود. نماز تشكر از خداست اما تشكرى است كه فايده‏‌اش براى خودمان است، چطور؟ در ادامه بحثم چطورش معلوم مى‏شود و دوستدارم اين جلسه و جلسه بعد را خيلى با عنايت گوش بدهيد. خدا نيازى به تشكر ما ندارد اما اين تشكر اثر سازندگى در خود ما دارد. بحث سوم كه در نماز مطرح است.
5- روح نماز تشكر است اما فرم آن تعبد است
سوال 3 – مى‏پرسند گاهى، چرا اين تشكر به ميل خود ما نيست؟ خوب كه حالا كه بناست از خدا تشكر كنيم هر كه هر جورى كه دلش مى‏خواهد تشكر كند. تو چه كار دارى كه من وضو بگيرم و يا نگيرم، راست قبله بايستم و يا نايستم، حتماً بگويم «بسم الله الرحمن الرحيم» حتماً «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (فاتحه/2)، من خودم از خدا يكجورى كه بلد هستم تشكر مى‏كنم، حتى زير رختخواب كه خوابيده‌‏ام، مى‏گويم اى خدا تو كه مى‏دانى من مخلصت هستم، شما ول كن معامله نيستى، مى‏گوييد حتماً بايد همچين تشكر كنم، در اين هم بايد بگوييم كه گرچه تشكر يك اصل عقلى است، اما نوعش تعبد است.
دوستان عزيز شما اگر يك مهمانى آمد برايتان و خواستيد پذيرايى كنيد، ما دو نوع پذيرايى داريم، يك وقت ببينيم آن چه ميل دارد، يكوقت ببينيم ما چه ميل داريم، بهترين نوع اين پذيراى اين است كه ببينيم مهمان چه ميل دارد، اينطور نيست. اگر هم خواستيم تشكر كنيم يكجور تشكرى كه آن مى‏گويد چه و يكجور تشكرى است كه ما مى‏گوييم چه، بهترين نوع تشكر اين است كه ببينيم او مى‏گويد چه، بنابراين گرچه روح نماز تشكر است اما فرمش تعبد است، تعبد، خدا اينطور گفته است، براى خاطر اينكه او بايد به ما بگويد چه جورى حقش است و چه جورى ما را مى‏سازد. حالا خيلى هم ما ناز نمى‌‏كشيم، اگر كسى آورد چيزى همچون نماز، پرمايه و پر محتوا، پر مغز، بياورد و بگويد اين به جاى آن. اگر كسى خانه‏‌اى بهتر ساخت، اين خانه را خراب مى‏كنيم. فرم نماز تعبد است، كما اينكه بهترين پذيرايى اين است كه ببينيد او مى‏گويد چه، بهترين تشكر هم اين است كه ببينيد او چه مى‏گويد. بسيارى از رشد ما در ين است كه عبد باشيم. حالا، از اين بحث كه گذشتيم سوال 4 مطرح مى‏شود.
6- نقش نماز
سوال 4- مى‏‌پرسند كه چرا كشورهاى نمازگزار علم و صنعت، كشورهاى نماز گزار عقب هستند، حالا از نظر اقتصادى، فكرى، فرهنگى، شما كه نماز خواندى چكار كردى. الان مى‏گوييد ما الان كه عقب ماندگى خودمان را حساب مى‏كنيم، نبايد گردن اين بگذاريم كه دو دقيقه و يا يك دقيقه نماز مى‏خوانيم، اين چند دقيقه نماز هيچ جلوى ترقى ما را نمى‏گيرد. من براى كوچولوها يك مثلى بزنم، ولى چون مثل در سطحى است كه مى‏تواند براى همه مفيد باشد اين است و اينجا هم مطرح كنم، مثلى كه آنجا داشتم اين است، مى‏گويم شما سه تا ميوه را فرض كنيد، يكى از ميوه‌‏ها سيب، يكى از ميوه‌‏ها انار، يكى از ميوه‏‌ها انگور، هر ميوه‌‏اى يك نوع اثر و خاصيت و ويتامينى دارد، مثلاً سيب داراى ويتامين فلان، انار داراى مزه و ويتامين فلان، انگور هم داراى مزه و ويتامين فلان، حالا، اگر ديد كه هر ميوه‏‌اى را بخورد، مزه و ويتامين ديگر را خواسته باشد كه تقاضا كند، توقعش غلط است. بنده بروم و دو كيلو سيب بخرم، بعد از چند روز اين سيب را ببرم و پس بدهم به آقاى ميوه فروش، بگويم داداش اين سيب شما خوب نبود، براى اينكه من هر چه سيب تو را مى‏خورم مزه انگور نمى‏دهد، اين بقال يك نگاهى به مشترى مى‏كند و به آن شاگردش مى‏گويد كه اين مشترى ما خل هستش. سيب را از من گرفته و رفته پس آورده، مى‏گويد سيب تو مزه انگور نمى‏دهد. داداش تو اگر مزه انگور مى‏خواهى، بايد انگور بخورى، توقع تو غلط است كه از سيب مزه انگور مى‏‌خواهى، اين مثل خيلى روشن است. ما همچنين سه تا برنامه داريم، يك برنامه داريم، برنامه نماز. يك برنامه داريم، برنامه تحصيل. يك برنامه داريم، برنامه كار و ساير برنامه هايى كه در اسلام هست، اينها هر كدام يك مزه‏‌اى دارد، يك ويتامينى دارد. مزه، ويتامين، اثر نماز، ياد خدا «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه/14)، «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ» (بقره/21) ياد خدا و تشكر از خدا، اين مزه نماز. اثر نماز، اثر تحصيل هم پيشرفت اختراع و اكتشاف. اثر كار هم پيشرفت اقتصاد. حالا، سوال شما ببينيم چه سوالى است، شما مى‏گوييد كه چرا نماز خوان‏ها مخترع نشده‌‏اند؟ مثل اينكه بگوييم نماز خوان‏ها، مثل اين مى‏ماند كه بگوييم سيب خوارها چرا مزه انار نمى‏دهد، شما اگر خواستى مخترع بشوى بايد بروى دنبال درس. قرآن نگفته است: «اقم الصلاة لتخترع» نماز بخوان تا مخترع بشوى، گفته است «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» نماز نقش خودش را دارد و اختراع و تحصيل هم نقش خودش را دارد، حساب اينها را بايد از هم جدا كنيم.
7- نبوغ مسلمانان در گذشته
علاوه بر اينكه، چه كسى گفته كه نماز خوان‏‌ها علم و صنعت ندارند، مگر تاريخ مسلمانها نوشته نشده است. در بسيارى از علوم مسلمانها نابغه بوده‌‏اند، مخترع بوده‏‌اند، ما فراموش نكرده‏‌ايم بوعلى سينا، رازى را، ما فراموش نكرده‏‌ايم جابربن حيان را، در اين زمينه هم اخيراً كتابى نوشته شده است، دانش مسلمين، اصولاً هم مسلمانها پايه ريز بسيارى از علوم بوده‏‌اند، اما اگر من و شما اختراعى نداريم بخاطر اين است كه دنبال درس نمى‏رويم. خلاصه‌‏اش اين بود. اگر پيشرفت كار، اقتصادمان پيشرفت به خاطر اين است كه نظام اقتصادى و كارمان خوب نيست، اينها حسابش را نبايد به حساب نماز بگذاريم. پس سوال، جواب، چرا نماز خوان‏ها علم و صنعت ندارند؟ جوابش چى شد، براى اينكه نماز خوان‏‌ها، نماز فرهنگى و اقتصاديشان، خوب نيست. اگر من مخترع نيستم براى اين نيست كه صبح به صبح، دو دقيقه مى‏گويم «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» (فاتحه/5) پس بنابراين مخترع نشده‏ام، چه ربطى دارد به هم.
8- علل بدبختي جوامع اسلامي
علل بدبختى در جامعه در اثر چيست؟ انشاء الله در اين زمينه صحبت مى‏كنيم. يكى از آنها رهبر است. قرآن مى‏گويد كدام گروه را زير و رو كرديم، چرا؟ براى اينكه «وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنيدٍ» (هود/59) چون رهبرشان يك جبار ستمگر بود، ما زير و رو كرديم، پس رهبر. يا قانون، قوانين غير آسمانى و يا قوانينى كه از افرادى نالايق و از افكارى پوچ سرچشمه گرفته است، قانون هست و مردم هست و رهبر، اينها مى‏تواند عامل بدبختى باشد. يك مثالى بزنم از سال گذشته، سال گذشته از كشورهاى اسلامى افرادى رفتند مكه، در منى كه هر حاجى يك گوسفند مى‏كشد، به جاى اينكه اين رهبران كشورها بيايند وسيله‏اى و سردخانه‏اى بسازند و تهيه كنند كه گوشتها را به يك نحوى سرد كنند و بعد مصرف كنند، كوره هايى آوردند در منى و اين گوسفندان را دم كوره مى‏دادند و به فاصله چند دقيقه و ثانيه خاكستر مى‏شد. روز عيد قربان، در كنار كعبه تقريباً، در منى، يك فرسخى كعبه، روز عيد قربان، پارسال حدود يك ميليون گوسفند خاكستر شد و بعد غروبش مرغ يخى آوردند و دادند به حاجى‏ها، يك ميليون گوسفند خود مسلمانها بايد خاكستر شود و بعد گوشت يخى بايد از خارج بيايد براى اينها، اين براى چى است؟ براى خاطر اينكه نماز مى‏خوانند،يا بخاطر اينكه طراحى مى‏كنند، دست استعمار، نقشه‏‌ها.
همان نقشه‏‌اى كه در سالهاى قبل پاى فيلم‌ها مى‌‏نشاند و چيزهايى يادمان مى‏داد، چقدر من و شما، يكوقتى من حساب كردم، ساعاتى كه ما ايرانى‏‌ها را در رژيم قبل مى‏نشاندند پاى فيلمهاى مسخره، فيلمهايى كه نسل ما مى‏نشست و هيچ رشد پيدا نمى‏كرد، امام فرمود: تلويزيون يك دانشگاه عمومى است، بعد يك افراد مسخره‌‏اى اونجا بازى در مى‌‏آوردند و شبهايى كه اين بازيگرها بازى در مى‏آوردند چه غوغايى، اصلش خيابانها خلوت مى‏شد. مى‏رفتند اونجا، بشينيم تا ببينيم. يا مثلاً بسيارى از فيلمهايى كه مثال زدم، يكوقتى يك جايى گفتم، ما را مى‏نشاندند و مى‏گفتند اين كشور فلان، با كشور فلان دارد فوتبال بازى مى‏كند، ميليونها من و شما مى‏نشستيم و ببينيم توپ بلژيك كجا رفت و نفهميم كه نفس خودمان كجا مى‏رود. مى‌‏نشاندند ما را به يك تفسير ورزشى، تمام حواس ما اين بود كه توپ بلژيك رفت كجا و نفهميم كه نفس خودمان كجا رفت.
با بچه‌‏هاى ما، با مغزهاى ما بازى شد و بازى كردند و مال ما هم بازى شد، بنابراين اگر علت بدبختى ما هست، علت بدبختى ما بايد جاى ديگه سراغش را بگيريم، سراغش را نبايد از وقت نماز. اما سوال ديگه‏اى كه مى‏گويند نماز چه فايده دارد، اين را هم مطرح كنم.
9- فوايد نماز
مى‏پرسند، نماز چه فايده دارد؟ اول بايد حساب كنيم كه نماز چى است. نماز را دو جور مى‏شود معنا كرد، يك وقت مى‏گوييم نماز يعنى تكان دادن، نماز يعنى جنباندن، تكان دادن دست و لب و كمر، يك وقت ديد ما از نماز اين است، آخر هر جورى نگاه كنى، همانطور مى‏بينى. شما اگر عينك سبز بزنيد، همه چيز را سبز مى‏بينيد. مى‏گويند يك كسى آمده بود دكان چينى فروشى، استكان‌ها وارونه بود، يك استكانى را كه وارونه بود نگاهش كرد و همينطور كه وارونه بود، بلند كرد و گفت اين استكان چرا درش بسته است، بعد هم بلندش كرد و گفت اين ته هم كه ندارد، يك كسى گفت آقا استكان را از اينطرف بگير، هم درش باز است و هم ته دارد، كج نگاه مى‏كند و كج هم مى‏فهمد. بعد مى‏گويد كه نماز جنباندن دست و لب و كمر است كه آدم اول بگويد (الله اكبر) و بعد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» وبعد هم خودمان را بجنبانيم، يك وقت مى‏گويد نماز اين است، راست مى‏گويد اين نماز هيچ فايده‌‏اى ندارد. شخصى وارد مسجد شد و يك همچين نمازى خواند، از اين نمازهايى كه من و شما گاهى مى‏خوانيم. پيغمبر نگاهش كرد و گفت: «نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَابِ» (كافى،ج‏3،ص‏268) مثل كلاغ نوك به زمين مى‏زند عوض سجده به زمين و بعد فرمود اين اگر با اين نماز بميرد، رستگار نيست اما يكوقتها مى‏گوييم نماز يعنى ياد خدا. دوست عزيز تو كه مى‏پرسى نماز چه فايده‏‌اى دارد معناى اول و يا معناى دوم، تا ببينيم چه معنايى مى‏كنيم…..
مى‏گويد «أَقِمِ الصَّلاةَ» نماز بخوان «لِذِكْري»، «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه/14) نماز بخوان براى اينكه ياد من باشى. ياد خدا چه فايده‌‏اى دارد؟ ياد خدا، بيا پله دوم، «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28).
نماز بخوان تا ياد من در تو زنده شود، ياد من كه در تو زنده شد، آرامش پيدا مى‏كنى. آرامش چه فايده‏اى دارد؟ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً» (فجر/28-27) پرواز به بى نهايت، پس ببينيد سه تا پله شد، يك، دو، سه. پله اول «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» نماز بخوان براى تذكر. ِ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1367

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.