موضوع بحث: کتمان
تاریخ پخش: 16/07/66
بسم الله الرحمن الرحیم
بحثمان بحث کتمان است. کتمان یک بلایی است که خیلیها به آن گرفتار هستند. زن و مرد به آن گرفتار هستند. متخصص و بی سواد به آن گرفتار هستند. گاهی یک چیزی را میدانند، نمیگویند. علماء به آن گرفتار بودند. افراد عادی به آن گرفتار هستند و بشر هم خیلی در این زمینه زیان داده است.
1- شدت برخورد قرآن با کتمان کنندگان
گاهی یک سری چیزها را باید گفت و یک سری چیزها را نباید گفت. یک جایی باید کتمان کرد ولی یک جایی کتمان حرام است و میخواهم امروز مواردش را مطرح کنم.
قرآن میفرماید: «یَعْرِفُونَهُ» یعنی به پیامبر اسلام معرفت داشتند، پیامبر را میشناختند. «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ»(بقره/146). «ابن» به معنای پسر است. نسبت به پیغمبر معرفت داشتند همان گونه که نسبت به بچههایشان معرفت داشتند. یعنی دانشمندان یهود و مسیحیت وقتی پیغمبر آمد، خوب فهمیدند این همان کسی است که در تورات و انجیل وعده داده شده بود. حضرت عیسی و موسی گفته بودند: شخصی میآید و نشانه¬هایش این است. نشانه هایش را یافتند و فهمیدند این خودش است. اما کتمان کردند. وقتی از علمای یهود و مسیحیت پرسیدند که آیا این همان شخص است؟ به جای اینکه بگویند: بله! گفتند: نه! یک نه گفتند، میلیاردها یهودی و مسیحی در طول این قرن بر یهودیت و مسیحیت به خاطر این یک کلمه باقی ماندند. این خطر کتمان است. یک جا آدم بیخود میگوید: نه. یک جا بیخود میگوید: بله. اینها همه آثار دارد. آنوقت قرآن در مقابل کتمان یک جمله عجیبی دارد که میگوید: «أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ»(بقره/159) از نظر ادبیات عرب فعل مضارع دلیل بر استمرار است. یعنی دائماً خدا بر اینها لعنت میکند. «وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ». تمام افرادی که میتوانند نفرین کنند از انسان و فرشتگان و جن و هر ذی شعوری که میتواند لعنت کند، بر اینها لعنت میکند. لعنت میکند خداوند بر آن کسی که آنجایی که باید بگوید: بله! میگوید: نه! و آنجایی که باید بگوید: نه! میگوید: بله!
در مسائل علمی و تخصصی کتمان هست. ما الان سالهاست، دانشجو به خارج میفرستیم. هواپیماهای ساخته را به قیمت بالا به ما میفروشند، اما برای ما هواپیماساز تربیت نمیکنند. یعنی چیزهایی که بلد هستند، به دانشجوهای ما یاد نمیدهند. وگرنه ایرانی ذهنش اینطور نیست که از دیگران کمتر بفهمد. ما ذهنمان خوب میفهمد. ما 10 قرن پیش، دانشمندان درجه یکی داشتیم، تمدن مهمی داشتیم. زمانی که مسلمانان مخترع ساعت داشتند، فرانسه در توحش زندگی میکرد. یک ساعتی را برای سلطان فرانسه فرستادند. دید عقربه هایش میچرخند. گفت: این جن است که دارد آنها را میچرخاند، چکش آوردند که آن را خرد کنند. یعنی ما مخترع ساعت داشتیم ولی آنها وحشی بودند. مغز ایرانی میفهمد. ما همشهری بوعلی سینا هستیم. مرحوم مطهری از ما هست. در این خدمات متقابل ایران و اسلام اسم تمام دانشمندان و نوابغ را میبرد که نشانگر هوش بالای ایرانی است. چرا نیم قرن است دانشجویان ما در خارج هستند، اما هواپیما ساز تحویل نمیدهند؟ چرا هواپیمای ساخته شده برای ما میفرستند؟ یک مثلی است که بسیار مثل خوبی است. میگویند: هرکس را دوست نداری ماهی به او بده. میخورد و میخوابد. اما هرکس را دوست داری، تور به او بده که خودش برود و ماهی بگیرد. هرکس را خیلی دوست داری به او تور بافی یاد بده. و اینها ماهی به ما میدهند، یعنی هواپیمای ساخته شده به ما میدهند. اما تور نمیدهند که ما خودمان ماهی بگیریم یا به ما تور بافی یاد نمیدهند.
کتمان یک بلائی است که در دانشگاه هم هست. در مکانیکها و نجارها هم هست. در عالم آخوندی هم هست. من از یک عالم بزرگواری یک دفترچه گرفتم تا گفتم: چیزهای خوبی دارد، گفت: راضی نیستم از رویش بنویسی! 10سال پهلوی من بود هرچه التماس کردم، گفت: راضی نیستم. دفترچه را به او دادم. البته خوب شد که به او دادم، چون بنده خدا به سرنوشت بدی مبتلا شد. الآن خودش و همه یادداشتهایش زمین گیر است. آدم در یک چیز حقی دارد و باید برای دیگران بگوید و اگر یکجایی هم باید کتمان کند، کتمان کند.
گناه تمام مسیحیت و تمام یهودیت گردن یک نه است. که یک کارشناس گفت: نه. لعنت خدا و لعنت هر ذی شعوری و با شعوری بر کسی که حق را کتمان کند.
2- انواع کتمان و حکم آن
قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»(بقره/174) گاهی یک چیزی را میبینید، مثلاً رشوه میدهد و توطئه میسازد، اگر به او بگویم نانش آجر میشود. اگر به او بگویم ممکن است اخراجش کنند. زن میبیند شوهرش دارد با آدمهایی رفت و آمد میکند که برای نظام خطرناک است یا انسان میبیند که این دختر یا پسر با کسانی رفت وآمد دارند که فاسد است. میگوید: حالا اگر به پدرش بگویم، پدرش او را میزند. یک خرده حسابها را میکند و نانش قطع میشود. پدرش دعوایش میکند. خانمش قهر میکند و ممکن است طلاق داده بشود.
البته گاهی مسائل فردی است باید کتمان کرد. من یک گناه دارم حتماً شما نباید به کسی بگویی، اگر کسی گناهی را دید رفت گفت، آن کسی که گفته است گناهش مثل همان کسی است که گناه را انجام داده است. بنابراین گناهان شخصی قطعاً باید کتمان شود، انسان خودش هم حق ندارد گناه خودش را بگوید. افراد نباید برای هم از گناه خود بگویند. این گناه فردی است.
اما یک چیزی که مربوط به علم است، اگر نگویی به دنیای علم و نسل ضرر خورده است، به نظام ضرر خورده است. بنابراین در آن مصلحت است، آنرا باید گفت. قرآن میفرماید: کسانی که برای خاطر دو فلز پول نمیگویند: «أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ» آنچه میخورند گویا آتشی میخورند، این تعبیر فقط در مورد کسی است که مال یتیم میخورد، درباره کسی هم که مال یتیم میخورد میگوید: آتش میخورد. کلمه آتش میخورد دو جا است. یکی آنجا که به خاطر نه و آره گفتن انسان نان میخورد، یکی آنجا که مال بچه یتیم را میخورد. «وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ» خدا به اینها نظر مرحمت نمیکند و «وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ». خدا عذاب دردناکی را نصیب اینها میکند که حق کتمان میکنند. بعد میگوید: «أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَهِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ»(بقره/175) اینها بدبختی را با هدایت خریدند. «وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَهِ». عذاب را با مغفرت جابجا کردند. هدایت را با گمراهی جابجا کردند. بعد میگوید: «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ» چقدر اینها تاب جهنم دارند؟ چه جرأتی دارند که اینطور کتمان میکنند؟ حاضرند به قهر خدا دچار شوند. این مقدار درباره خطرکتمان بود.
3- موارد کتمان
سراغ موارد کتمان میآییم. موارد کتمان چهار مورد است که من خدمت شما عرض میکنم. حالا گاهی کتمان، کتمان حق است. گاهی کتمان، کتمان شهادت است. گاهی کتمان فضائل است. گاهی کتمان مطالب علمی است.
گاهی انسان حق را کتمان میکند، مثل آمدن پیغمبر. قرآن میگوید: خوب میدانستند که پیامبر همان کسی است که در تورات و انجیل آمده است، ولی نگفتند که او را شناختند. میپرسند: آقا چه کسی را رئیس این مؤسسه کنیم؟ مثلاً آدم میداند فلان رئیس معیوب است، اما کتمان میکند. یا فلان رئیس لیاقت دارد، لیاقتش را کتمان میکند. این راننده مست است کتمان میکند. بلد نیست، کتمان میکند. خلاصه برای کتمان حق موارد زیاد است.
اما دربارهی کتمان فضائل بگویم که موارد مختلفی دارد، یا مثلاً فرض کنید که ما نگاه میکنیم که محمد حسین هیکل یک کتابی به نام حیات محمد نوشته است. در چاپ اول این کتاب درباره علی بن ابیطالب جملهای گفته شده است، در چاپ دوم همین جمله را حذف کرده است، در یک چاپ مینویسند و در یک چاپ حذف میکنند. این یک مورد کتمان است. یا مثلاً روایاتی را جعل میکنند. در فضیلت شخصی یک حدیثی داریم، میآیند در مقابل او رقیب تراشی میکنند. حدیثهای دروغ هم که بافتند، به خاطر این است که در مقابل حدیث حق سدی درست کنند، پس این کتمان است. گاهی وقتها کتمان اینگونه است که در چاپ اول مینویسند و در چاپ دوم بر میدارند. گاهی جمله را برمی دارند و. . . گاهی یک چیز دروغی مخلوط با آن میکنند که با راستها قاطی شود و مردم گیج شوند. این انواع کتمانها بود.
گاهی کتمان فضائل است. آدم گاهی میداند که فلانی فلان فضیلت را کتمان میکند. در بنگاههای معاملاتی این چیزها هست مثلاً میداند این خانه به خیابان میخورد. در ازدواج مثلاً میداند این دختر یا پسر یک چنین عیبی دارد، و نمیگوید. ازدواج میکنند، بعد معلوم میشود که هروئینی است، تریاکی است و. . .
مسئله کتمان خیلی مسئله عجیبی است. در ازدواج، در دفاتر، در بنگاههای معاملاتی، در دانشگاهها، علماء، مکانیکها، یک چیز عجیب غریبی است. آدم باور نمیکرد که اینقدر کتمان ریشه داشته باشد.
گاهی کتمان شهادت است. میگویند: آقا تو که دیدی بیا بگو! میگوید: حالش نیست. الغدیر 11 جلد است، در جلد اول مرحوم علامه امینی از علمای اهل سنت تکههایی را نقل میکند که میگوید: علی بن ابیطالب افرادی را خواست، و گفت: تو در غدیر خم بودی که پیغمبر فرمود. . . یا نه؟ گفت: والله من چیزی یادم نمیآید، آن روز بود اما این شهادت خودش را کتمان کرد. آنوقت امیرالمؤمنین گفت: خدایا این که بوده و این طور نمیگوید، به فلان مرض مبتلایش کن و همه آن کسانی که از مهرههای حساس بودند و علی بن ابیطالب نفرینشان کرد، به همان بلا دچار شدند. این را اهل سنت بسیار زیاد نقل کرده است. کسانی که به نفرین علی بن ابیطالب گرفتار شدند، به خاطر این بود که کتمان کردند. کتمان شهادت کرد.
4- کتمان شهادت در آیات و روایات
درباره کتمان شهادت یکی دو آیه و حدیث بخوانم. قرآن میفرماید: «وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُه» (بقره/283) اگر خبری را داری و میدانی حق کسی از بین میرود، دیدی که به فلانی وام داده شد، دیدی که فلانی این را عاریه گرفت، دیدی که این را قرض گرفت، دیدی ولی چیزی نمیگویی. قرآن میگوید: کسانی که کتمان میکنند و حق مظلوم از بین میرود و این شاهد بوده است ولی چیزی را نمیگوید «فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»(بقره/283). این از نظر روحی کافر است. در تفسیر این طور معنا شده است. «وَ أَقیمُوا الشَّهادَهَ لِلَّهِ»(طلاق/2) قرآن میگوید: اگر توخبری داری برو بگو، نگذار با سکوت تو حقی از بین برود. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»(نساء/58). امام رضا در ذیل آیه مربوط به اداء شهادت میفرماید: امانت را به اهلش بده، یعنی اگر فهمیدی حق با کیست، برو و بگو. مسئله لباس و صنف و نان آجرشدن مطرح نیست. در احقاق حق، حق را بگیر.
در مورد شهادت باطل، پیغمبر فرمود: «مَنْ کَتَمَ شَهَادَهً أَوْ شَهِدَ بِهَا لِیُهْدِرَ لَهَا بِهَا دَمَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ لِیَزْوِیَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَى یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لِوَجْهِهِ ظُلْمَهٌ مَدَّ الْبَصَرِ وَ فِی وَجْهِهِ کُدُوحٌ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ»(کافى، ج7، ص380) اگر کسی شهادتی را قورت بدهد. یا شهادت بدهد برای اینکه خون یا مال یا آبروی کسی از بین برود، روز قیامت وارد میشود، در حالی که صورتش سیاه و خراش خورده است و همه مردم او را تحقیر میکنند. یعنی روز قیامت رسوا مبعوث میشود.
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَهً»(بقره/140). قرآن میفرماید: ظالم ترین افراد کسی است که حق را میداند، اما روبروی دو چشمانش میبیند که دارد حق کسی از بین میرود و این را خبر دارد و میگوید: به ما چه؟ آقا دنبال زندگیات برو. حالا هر سال میگفتند: سیب زمینی کیلویی چند است؟ امسال الحمدلله با این نرخ گذاری دولت خیلی به نفع مستضعفین شد. خدا پدرشان را بیامرزد، گرچه یک عده از کشاورزان ناراحتند اما بالاخره همیشه برای اداره کردن مملکت یک عده ناراحت میشوند و یک عده خوشحال میشوند. امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میفرماید: سیستم حکومتداری این است که همیشه باید عوام و عموم را راضی کنیم، گرچه خواص بیشتر است. حالا گاهی وقتها ممکن است به کشاورزان بربخورد، گاهی وقتها ممکن است به پزشکان بر بخورد، ویزیت پایین بیاید، ممکن است مثلاً 2000 پزشک بگویند: چرا ما این همه زحمت کشیدیم؟ ممکن است پزشک ناراحت بشود، اما در عوض همه بندگان خدا که بیمارند خوشحال میشوند. الان هم باغداران ناراحت شدند، ولی خوب یک کاری است که به نفع عموم است و آنها باید خوشحال باشند، به خاطر اینکه مهم نیست، حالا قالی من موکت شود، اما 5000 نفر شاد شدند. نخ و پشم مهم نیست. زیر کفش نخ و پشم باشد مهم نیست اما 10000 نفر راضی باشند یا ناراضی این ارزش دارد.
«وَ مَنْ رَجَعَ عَنْ شَهَادَهٍ أَوْ کَتَمَهَا أَطْعَمَهُ اللَّهُ لَحْمَهُ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ وَ یَدْخُلُ النَّارَ وَ هُوَ یَلُوکُ لِسَانَهُ»(وسائل الشیعه، ج27، ص320). باز حدیثی داریم پیغمبر فرمود: اگر حق را شنیدی بیا بگو، اگر باطل را خبر داری بیا بگو، حق و باطل را کتمان نکنید. اگر خبری دارید که یک حقی را از بین بردند و تو ساکت باشی شما هم مسئولید. این هم مسئلهای دیگری است. حالا گاهی هم کتمانها، کتمانهای مفیدی هستند.
5- انگیزههای کتمان
اما انگیزههای کتمان چیست؟ درباره انگیزه کتمان مطالب علمی هم جملاتی را عرض کردم. بزرگترین کتمان کننده آمریکا و اروپاست، چون چند سال است از ما دانشجو گرفت و تعلیم بسیاری از مطالب را بر بچههای ما کتمان کرد. این کتمان علمی است. ما کسی را در کاشان داشتیم، یک کسی بود نقاش را به خانهاش میبرد، نقاش هم تریاک میکشید. صاحب خانه منقل تریاک برایش درست میکرد، کباب برگ برایش درست میکرد. میگفت: میخواهم یک نقشهای بکشی که دیگر کپی نداشته باشد، آن قالی که من در کاشان تولید میکنم منحصر به فرد باشد. یک نقشهاش روی کره زمین بیشتر نباشد. مثلا این به خاطر بالا بردن خودش است. کتمان مطالب علمی، کتمان شهادت. خبر دارد ولی نمیگوید. کتمان فضائل، محمد حسین هیکل در حیات محمد در چاپ اول میگوید چاپ دوم قورتش میدهد. کتمان میکند حالا چرا کتمان میکنند؟ دربارهی انگیزههای کتمان خودتان هم یک خرده فکر کنید، مثلاً حالا من اینجا نوشتم ولی چرا از فکر شما استفاده نمیکنم؟ انگیزه کتمان چیست؟ چرا یک چیزی را میدانند ولی نمیگویند؟
گاهی ممکن است انگیزه کتمان ترس باشد، میگوید: میترسم راستش را بگویم پدرم را در آورند. به درد سرم بیاندازند. بروم ثواب کنم و کباب بشوم، گاهی میترسند.
گاهی انگیزه کتمان حسد است. میدانم فلانی از من بهتر است ولی نمیگویم. میگویم: اگر بگویم ایشان از من بهتر است، فوری من را بر میدارند و او را جای من میگذارند و من نمیتوانم تحمل کنم که او رئیس باشد. میدانم که او یک کمالی دارد اما از روی حسادت نمیگویم.
گاهی انگیزه کتمان خجالت است. میگوییم: آقا تو که خبر داری برو بگو میگوید: خجالت میکشم.
گاهی انگیزه کتمان طمع است، یک پولی به او میدهند حق السکوت میگیرد، میگویند: این را بگو و. . . مثل کیسههای پولی که برای ابوذر فرستادند. کیسههای پولی پهلوی ابوذر فرستادند، گفتند: آقا این را نگو گفت: چرا نگویم؟ حق السکوت پول بگیر و هیچی نگو و این حق السکوت شامل رانندهها هم میشود. رانندهها در جادهها یک جایی که میایستند، میدانند غذایش آشغال است ولی چون چلوکبابی سبیل راننده را چرب میکند و غذای خوبی به آقای راننده میدهد، آقای راننده هم حاضرند مسافرها مسموم بشوند. به درک من که وضعم خوب است. بهترین غذا را به ما میدهد تا یک قضیه را کتمان کند، که این غذا آشغال است. به خاطر یک طمع کتمان میکند. یک سیخ کباب راننده را میخواباند. این نامردیهایی است که در زندگی وجود دارد. اصلاً همینطور راه میروی و میبینی آثار کتمان هست.
در کارهای سیاسی، اجتماعی، از قهوه خانه قنبر گرفته تا رئیس جمهور آمریکا، همهی اینها شاخههای کتمان هست. برای چه راستش را نمیگوید؟ برای اینکه یک قالیچه به من داد، یک سیخ کباب به من داد، یک کف زد، ناراحت شد، خجالت میکشم. آنوقت ما به نسل بشر ظلم میکنیم. حدیث داریم اگر پسری مشروبات الکلی میخورد، دختر به او ندهید و تو که خبر داشتی داماد اهل مشروبات است، ساکت شدی و این ازدواج صورت گرفت آدمی که مشروب خور است، روی نسل اثر میگذارد. تو به نسلی ظلم کردی. ولی خب حالا میگوید: برای اینکه به هم نخورد این قضیه را کتمان میکند. به همین خاطر گفتند در مشورت غیبت حلال است، در حالی که غیبت حرام است. اما اگر کسی سؤال کرد ایشان چگونه است؟ در مقام مشورت غیبت حلال میشود. کتمان نباید کرد.
پس انگیزههای کتمان: میترسم بگویم؟ از چه میترسی؟ خدا شهید رجائی را رحمت کند. وقتی رفته بود سازمان ملل سخنرانی کند، مثل جناب آقای خامنهای که یک همچنین سخنرانی عالی کرد، آقای رجائی هم برای یک سخنرانی رفته بود، از او سؤال کردند که آقا نترسیدی که آمریکا تو را گروگان بگیرد؟ گفت: ما 50 سال است که گروگان آمریکاییم. از وقتی پهلوی روی کار آمد، ایران درگرو آمریکاست. حالا 51 سال بشود، بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. البته یک پیرمردی میگفت: بالاتر از سیاهی رنگی است، چون ریشهای من سفید شده است.
گاهی حسود است. نمیتواند بگوید، میگوید: اگر بگویم فلانی بهتر از من است او را جای من میگذارند. گاهی حسادت است و گاهی خجالت است، ولی ما بازاریهایی داریم که وقتی از او جنس میپرسیم؟ میگوید: میخواهی راستش را بگویم؟ این جنس متوسط است، از این جنس بهترفلان مغازه دارد. سلام و صلوات خدا بر آن مغازه دار که میگوید: از این بهتر در مغازهی فلانی است. گاهی یک آدمهایی پیدا میشوند که حق میگویند. من وضع یک تاجر را میگویم، هنوز زنده است. پیر مردی است، کاسبی هست که خیلی پولدار نیست در بازار هم محترم است از نظر عنوان میگفت: من به شاگردم گفتم اگر یک مشتری از من پرسید خودت این را چند خریدی و من دروغ گفتم و خرید واقعی را کتمان کردم و نگفتم تو باید روبروی مشتری آب دهانت را در صورت من بیاندازی و اگر نیاندازی تو را بیرون خواهم کرد و اگر اینطور که گفتم عمل کردی مقداری از سود غیر از حقت به تو خواهم داد. یک همچنین آدمهایی هم پیدا میشوند که خیلی مواظبند که واقعاً چیزی را کتمان نکنند. گاهی میگویند: دروغ نگوییم نمیشود. خیلیها هستند در عمرشان دروغ نگفتند، زندگیشان هم اداره شد. ترس، حسادت، طمع، خجالت، اینها انگیزههای کتمان است.
6- کتمان بجا و مفید
اما اینها که تا حالا گفتیم کتمانهای مضر بود. اما یک سری از کتمانها هم مفید است. درباره کتمانهای مفید هم یک چیزی بگوییم. بعضی چیزها را باید آدم کتمان کند و کتمانش هم خوب است.
حالا یک خرده هم راجع به شغل شما صحبت کنیم. پزشک کتمان میکند یا نه؟ در پزشک هم هست، همانطور که در عالم هم هست، در روحانی هم هست، در همه هست. پزشک چگونه مریض را معاینه میکند؟
اگر نمیفهمد که علت چیست اینجا باید سه کار انجام دهد: 1- باید روشن بگوید: برادر من مسئله شما را نفهمیدم. با کمال صداقت راستش را بگویید. بگوید: آقا من این را بلد نیستم،
2- بعد آدرس بدهد بگوید: آقا فلان پزشک در فلان جا در این رشته تخصصش از من بیشتر است. هم صداقت و هم صراحت داشته باشد.
3- یک مردانگی هم بکند و پول ویزیت را پس بدهد. بگوید: آقا این صد تومانت را هم بگیر، چون من مرض شما را تشخیص ندادم. اگر پزشکانمان اینطور باشند، آنوقت میتوانیم به دنیا اعلام کنیم که ما پزشک کم داریم، اما آنها که داریم یک همچنین خصلتهایی دارند. ممکن است تعدادشان کم باشد، اما از نظر رشد انسانی خیلی بالا هستند.
بعضی از پزشکان میگویند: حالا برو و سه روز دیگر برگرد، ببینم زندهای یا مرده؟ هم با جان مردم و هم با پول مردم بازی میکنند، تا ببیند چه میشود. کتمان در همه اقشار هست.
کتمانهایی که کتمان مفید است:
1- کتمان گناه: عرض کردم هر که گناه شخصی دارد، نباید بگوید، هرکسی یک زمانی یک دسته گلی آبداده است و یک کاری کرده است، گفتن ندارد. به نزدیکترین افراد هم نباید گفت. گناه شخصی خود و دیگران را نگو. افشاگری برای کسی است که میخواهد یک مسئولیت اجتماعی را بگیرد، اگر کسی خواست یک مسئولیت اجتماعی بگیرد، اینجا باید گفت: آقا به ایشان پست ندهید، ایشان در فلان جایی چنین خطایی داشته است. اما اگر کسی تنهایی مست است و دارد میرود، چه کارش داری؟ به توچه که مست است؟ اما یک وقت میخواهد پشت قطار یا ماشین بنشیند، اگر خواست یک کار اجتماعی بکند، مسئله را باید گفت. گناه فردی خود و دیگران را بازگو نکنید و اصولاً تجسس هم نباید بکنیم. که نگاه کنیم و ببینیم که این چه میکند؟ یک کسی دارد با کسی حرف میزند، در ماشین بایستیم از آنطرف ببینیم که بالاخره چه شد؟ به توچه که چه شد؟
2- کتمان حوائج مردم: این خیلی سفارش شده است که اگر مردم مشکلاتی دارند، مشکلات مردم را به کسی نگویید. بنده خدا دلم برایش میسوزد، چند تا دختر دارد. هیچ کدام جهیزیه ندارند، دلم برایش میسوزد. چند تا پسردارد، هیچ کدام کار ندارند، حوائج و مشکلات مردم را نگویید. و لذا قرآن فرموده نجوی گناه است. مگر اینکه نجوی داشته باشد که به کسی کمک بکند. دو نفر میخواهند نجوی کنند که میخواهیم درد فلانی را دوا کنیم. در اینجا سفارش شده است که مشکلات مردم را حتماً کتمان کنید، اینها همه روایت دارد.
3- کتمان مصیبت: مصیبت را باید کتمان کرد. هرکسی مشکلاتی دارد. روایات ما به ما میگوید اگر مشکلی برایتان پیش آمده مشکلات خود را کتمان کنید و به کسی نگویید.
4- کتمان درآمد: درآمدتان را کتمان کنید، به کسی نگویید. امام از کسی پرسید وضعت چطور است؟ فرمود: من دو شتر و دو غلام دارم. فرمود: چرا میگویی؟ من پرسیدم ببینم میگویی یا نمیگویی؟ به کسی نگو که من چه دارم. لازم نیست کسی از سرمایه تو با خبر باشد که تو چه داری و چه نداری؟ قرآن تعریف میکند از افرادی که درآمد ندارند ولی فقر خود را کتمان میکنند. «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»(بقره/273). یعنی به قول ما ایرانیها صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند و نمیگذارد مردم بفهمند که او چه دارد و چه ندارد. آقا این زنها که پهلوی هم مینشینند هرچه دارند میگویند. دیشب آمدم این بچه حالش بهم خورد بلند شدم و تا صبح خوابم نبرد. آمدیم در صف ایستادیم و با مشکل گوشت گرفتیم، گوشت را گربه برد. در قابلمه گذاشتیم، قابلمه سوخت. همه زندگیش را میگوید. اول که آدم میببیند او را به عنوان یک خانم محترم میبیند، بعد چنان خودش را پایین میآورد و کوچک میکند، که اگر در اول برخورد فکر میکردیم که خانم محترم و باشخصیتی است در آخر، دیدمان نسبت به او تغییر میکند. مشکلاتتان را نگویید. هر کسی مشکلات دارد منتها ما مشکلات خودمان را وقتی میگوییم که یکوقت یک کسی دردی را دوا میکند، آدم آن مشکل را میگوید. آدم واقعاً در مملکت یک مشکلی را میبیند و برای نخست وزیر، رئیس جمهور مجلس، به دو سه نفر، میگوید که مؤثر باشد.
به ما گفتهاند: کتمان گناهانتان را نگویید. گناهان مردم مشکلات و فقر مردم را نگویید. تلخیها که برایتان پیش میآید، نگویید. درآمدتان را به کسی نگویید، اینها همهاش سفارش شده است. شخصی خدمت امیرالمومنین آمد تا حضرت دید این نیاز دارد، چراغ را خاموش کرد، بعد حضرت امیر فرمود: میخواهم وقتی کمکت میکنم، پیشانیت عرق نکند. حضرت امیر که صورتش را میپوشاند و در خانه فقرا میرفت، به خاطر این بود که شکم آنها سیر شود، آنها هم ایشان را نشناسند که بله قربان گو تربیت نشوند، و تنها شکمشان سیر شود. «السَّخَاءُ مَا کَانَ ابْتِدَاءً فَأَمَّا مَا کَانَ عَنْ مَسْأَلَهٍ فَحَیَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ»(نهجالبلاغه، حکمت 53). اگر به کسی همان اول کار پول کمک کردی این سخاوت است، اما اگر گفت: یکی چیزی بده دادی، این پول آبرویش است. چون نیم کیلو آبرو ریخته است. اگر گفت: بده و دادید سخاوت ندارید. هر که میخواهد ببیند سخی کیست، ببیند نگفته چه کسی کمک میکند. اما بعد از آن که سفره دلش را پهن کرد و یک سری مشکلات را گفت: دلت حال به حال شد و سوخت کمکش کردی، آن دیگر ارزش ندارد.
7- برای رضای خدا خمس بدهید
یکی از علماء که خدا رحمتش کند، فتوای عجیبی داشت. فتوایش این بود که اگر یک سیدی را دیدی دلت سوخت و به او خمس دادی قبول نیست، چون دلت سوخته و برای مرحم دلت دادی و برای رضای خدا ندادی. خمس آن است که آدم برای رضای خدا بدهد، اما اگر کسی دلش حال به حال شد، کمک میکند. آدم بهائی هم باشد، وقتی دلش سوخت یک کمکی میکند، آنوقتهایی که آدم عواطفش داغ شود و کمکی میکند، برای این است که دنده عواطف میخارد. آن فایده ندارد. آدم باید برای خدا اقدام کند.
گاهی میآیند، میگویند: فلانی هزار تومان داد. فلانی هزار تومان داد. همچنین هزار تومان هزار تومان میکنند که بنده خدای کارمند که حقوقش، 4 تومان است، رویش نمیشود 5 تومان بدهد، چون از بس هزار تومان، هزار تومان، روی سر این میگذارد، این مجبور است حتی اگر ندارد، 3 تومان بدهد. پول گرفتن باید اصول داشته باشد. اگر ما کم داشته باشیم، انتخاب کنیم ارزش است. در همین نهضت سوادآموزی خیلیها به ماپیشنهاد میکنند تا حالا از هر صاحب نظری نظریه خواستیم، چه در داخل ایران چه در خارج گفتند: آقا اجباریاش کنید. اجباری کنید که اگر کسی سواد نداشته باشد، آبش را قطع میکنند، برقش را قطع میکنند، کوپنش را کم و زیاد میکنند، پروانه ساختمان به او نمیدهند، معافی سربازی به او نمیدهند، یک کمی جاهایی که بیسواد هستند را در فشار قرار دهید، ولی نه امام راضی است، نه مجلس، نه شورای نگهبان، به خاطر اینکه اگر مردم آزادانه سر کلاس بیایند، مهم است. الآن اول مهر است اسم نویسی میکنند، خوب دختر مدرسه ایها، پسر مدرسه ایها، به مادرشان بگویند: برو اسم من را بنویس. مدیران مدارس پدر مادرهای بی سواد را دعوت کنند. پیام امام را بخوانند، اسم نویسی کنند. اگر ما صد هزار کلاس آزاد داشته باشیم بهتر از این است که دویست هزار کلاس با اجبار داشته باشیم. این خیلی خوب است برای همه برنامههای تلویزیون ما هزاران نامه آمده که آقای قرائتی برنامه تلویزیونیت را بعد از اخبار بگذار، چون ما تا در خانه میآییم برنامهات تمام شده است. من میگویم ممکن است قبل از اخبار پنج میلیون پای تلویزیون باشند، اما 5 میلیون گوش میدهند. بعد از اخبار ممکن است 7 میلیون بیننده داشته باشد، ولی 7 میلیون شام میخورند. و 7 میلیون آدمی که سه دانگش گوش به تلویزیون باشد یا 5 میلیون آدمی که شش دانگش به تلویزیون باشد، آن 5 میلیون از آن 7 میلیون بهتر است. چون کسی که شام میخورد، چیزی گوش نمیدهد و این فایدهای ندارد. من وقتی چیزی میخورم، فکر غذا خوردن هستم. یکوقت آدم حرف میزند و غذا داغ است و هواسش به یک چنین چیزهایی است. بعد میبیند قرائتی چه میگوید: بالاخره سخنرانی ما هم داغ است و سخنرانی خراب میشود، بگذار ما از 2 میلیون بیننده صرف نظر کنیم، اما آن چند میلیونی که هستند راحت گوش بدهند. گناه کردی نگو، سراغ داری نگو. حدیث بخوانم هر کس عیبی را از کسی سراغ دارد و این را گفت: نمیمیرد مگر اینکه خودش به همان بلا مبتلا میشود.
8- اسرار را کتمان کنید
کتمان اسرار: نوافلت را نگو. کارهای مستحبی را نگو. البته بعضی جاها که آدم متهم است نباید کتمان کند. به یک کسی میگویند: ایشان خمس نمیدهد. اگر گفتند: ایشان خمس نمیدهد، آدم باید ورقه را نشان دهد که این رسید است که من خمس میدهم. اگر متهم شدی به اینکه نماز نمیخوانی، برو و در نماز خانه نماز بخوان. انسان زمانی که متهم شد، باید اظهار کند. اما اگر متهم نمیشوی، حدیث داریم که کارهای مستحبی را کتمان کن. حتی آدم اگر روزه مستحب گرفته است، اگر به آدم چیزی تعارف میکنند، میگویند، کتمان کن و نگو من روزهام. بردار بخور و خدا ثواب مستحبی به تو میدهد. اینقدر اسلام به مسئله کتمان عنایت دارد. سرّت را به کس دیگر نگو. حدیث داریم امام صادق فرمود: سر مثل خون است، خون خودت را در رگ مردم جریان مده.
پس یک سری جاها باید کتمان کرد. یک سری جاها نباید کتمان کرد. من چون در این برنامه ماه محرم و صفر است، حرفهایم را جمع کنم و 1 دقیقه آخرهم درباره آل سعود یک حرفی بزنم.
بحث ما چه بود؟ بحث امروز ما این بود که دربارهی کتمان گفتیم. گفتیم: کتمان چند گونه است. اول گناهان کتمان را گفتیم و گفتیم کسی که حقی را نگوید و اینکه تمام مسیحیها و یهودیان موجود به خاطر کتمان است، یعنی علماءشان میدانستند که این محمد(ص) همان شخصی است که با نام و نشان در تورات و انجیل هست و پیغمبر را مثل بچه هایشان میشناختند همانطور که پدر بچهاش را میشناسد، اما کتمان کردند. میلیاردها یهودی و مسیحی به خاطر کتمان باقی ماندند. این یک گناه کتمان بود.
دوم گفتیم: درباره کتمان تعبیری است که قرآن میگوید: «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ»(بقره/175) چقدر اینها صبر دارند که در جهنم بسوزند؟ «أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ»(بقره/159). خدا و هر باشعوری در طول تاریخ به اینها لعنت میکند، این خطر کتمان بود.
بعد موارد کتمان را گفتیم. گاهی حق را کتمان میکند. گاهی فضیلت شخصی را کتمان میکند. گاهی شهادت را کتمان میکند. میگویند: بیا شهادت بده، بیا گواهی کن. میگوید: من حالش را ندارم. «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا»(بقره/282) قرآن میگوید: اگر تو خبر داری و گفتند: بیا امضاء کن، نگو حالش را ندارم، باید بروی شهادت دهی و احقاق حق کنی. امیرالمومنین فرمود: حکومت کره زمین نزد من هیچ ارزشی ندارد جزء اینکه بتوانم حقی را زنده کنم. اگر بروی گواهی بدهی، از مظلوم حمایت میشود. گاهی به خاطر اینکه حالش را ندارم کتمان میکند. کتمان شهادت میکند. کتمان فضائل میکند.
علامه امینی در جلد اول الغدیر آورده که علی به برخی گفت: آقاجان در غدیر خم تو بودی، پیغمبر درباره من چه گفت؟ میگفت: والله ما نفهمیدیم. گفت: خدایا اگراین میداند و کتمان میکند به فلان مرض مبتلایش کن و مبتلا هم شد. دلائل کتمان را گفتیم. انگیزههای کتمان این بود که یا میترسد بگوید، مثلاً میگوید: اگر بگویم مرا میزند، با من قهر میکند. یا از روی حسادت میگوید: اگر بگویم فلانی بهتر است، آنرا سر کار میگذارند و من را بر میدارند. یا از سر خجالت است. رویش نمیشود حق را بگوید، میگوید: خجالت میکشم. یا حق السکوت است و به او پول میدهند و میگویند: نگو. اینها انگیزههای کتمان است.
9- کتمان بعضی جاها لازم است
یک جاهایی هم کتمان خوب است. گناه شخصی خود و دیگران و حوائج مردم را به کسی نگو. مصیبت دارید، مرض دارید، نگویید و بعد گفتیم: پزشک اگر خواسته باشد کتمان را حساب کند، این است که وقتی مرض را تشخیص نمیدهد، صاف بگوید نمیدانم و کتمان نکند، بگوید: فلانی هست که از من در این رشته تخصصش بیشتر است. راننده در بیابان هم همین گرفتاری را دارد، عالم هم همین گرفتاری را دارد، کتمان گناه عجیب است و درباره یک سری چیزهایی که شخصی است باید کتمان کنیم. درباره مسائل عمومی نباید کتمان کنیم و اما حرفم که تمام شد یکی دو جمله هم درباره آل سعود بگویم. روضه آخر ما در این بحثها، روضه آل سعود باشد.
آل سعود چند کار کرد:
1- خیبر جنگی بوده که در صدر اسلام اتفاق افتاد و یهودیها از مسلمانان شکست خوردند. مسیر خبیر در راه مکه و مدینه بود، آل سعود جاده را عوض کرد تا مردم نیایند و شکست یهود را نبینند. مسیر مکه و مدینه را از طریقی برد که از جاده قبلی نباشد، ما حدود 20 سال پیش در جادهی قبلی رفتیم. از کنار خیبر رفتیم و آن قلعه خیبر را دیدیم، قدرت اسلام و ذلت یهود پهلویمان مجسم میشد. آل سعود برای حمایت از یهود مسیر را طوری عوض کرد که این قلعه خیبر از مسیر حذف شود. در مدینه سه حزب شرکت کردند که بریزند و مسلمانان را قلع و قمع کنند و کودتا کنند: 1- بت پرستان 2- یهودیان 3- منافقین.
سه حزب بودند. حزب بت پرست، حزب منافق و حزب یهود. و لذا به آن میگویند: جنگ احزاب. پیغمبر برای اینکه سه حزب جمع شدند، دور مدینه خندق کند و لذا دو اسم دارد. هم میگویند: جنگ خندق، چون مسلمانان خندق کندند و هم میگویند: جنگ احزاب، چون سه حزب شریک شدند. آن وقت این خندق را آل سعود پر کرد که باز در جنگ خندق چون مسلمانان پیروز شدند، خبری از آن جنگ نباشد. خندق را پر کرد و مسیر قلعه خیبر را عوض کرد. و خلاصه وهابیها به ما مشرک میگویند. چرا مشرک میگویند؟ ما به غیر از والله به کسی دیگر هم قسم میخوریم، اما آنها میگویند: به هرچه غیر الله قسم بخوری مشرک هستید. مثلاً میگویید: به امام حسین، به علی، به ابوالفضل، میگویند: مشرک هستید. فقط بگویید: والله. غیر از الله قسم به هرکه بخوری مشرکید و ما دیروز فهمیدیم که خود خدا هم مشرک است. چون خدا به غیر خودش قسم خورده است. در قرآن میگوید: «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمینِ»(تین/3) یعنی به مکه قسم. و خدا به مکه قسم خورده است. به عقیده وهابیها یکی از مشرکین خودخداست. دیروز فهمیدیم به نظر آل سعود حضرت ابراهیم هم گناه کبیره کرده است. چون آل سعود میگوید: کسی که برائت از کفار بجوید، این مرتکب گناه شده است، پس حضرت ابراهیم که در قرآن میگوید: «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ»(ممتحنه/4). ابراهیم در مقابل کفر فرمود: من از تو بری هستم، پس ابراهیم هم به نظر آل سعود گناه کبیره کرده است. آل سعود خیبر را عوض کرد تا ذلت یهود فراموش شود. خندق را پر کرد تا عزت اسلام فراموش شود. آل سعود قسم غیر الله را مشرک میداند و یکی از مشرکین خود خداست. برائت را جرم میداند و یکی از مجرمین ابراهیم است. و به خاطر زمزم، زمزمهها دارد و نالهها دارد و مقام ابراهیم که در مسجد الحرام است، بد است.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد، تمام کسانی که در طول تاریخ حق را کتمان کردند، لیاقتها را هم کتمان کردند، به خاطر سکوت بی لیاقتها در کار آمدند و لایقها خانه نشین شدند. خدایا تمام کسانی که در طول تاریخ کتمان کردند بر عذابشان بیفزا. خدایا الان که در سایه خون شهدا جمهوری اسلامی به دست ما رسیده است، به ما توفیق بده که به خاطر دو روز زندگی حقایق را کتمان نکنیم. به ما توفیق بده که چنان باشیم که آن جاهایی که باید مشکلات خودمان را، مشکلات مردم را، لغزشهای خودمان را کتمان کنیم. آبروی مردم را آنجا که باید کتمان کنیم به ما توفیق کتمان مرحمت بفرما. آل سعودی که به عزت یهود کمک کرد، مسیر خندق را عوض کرد ولی چون خودش در برابرآمریکا خفه شده بود ما را هم با گاز خفه کن، خفه کرد. خدایا این آل سعود را که در مقابل آمریکا خفه است و فریادگران را هم با گازخفه کن خفه کرد، او را هم خودت خفه کن. به رزمندگان ما پیروزی عطا کن. رهبر عزیز ما را به سلامت بدار. جانبازان ومریضان را شفا مرحمت بفرما. اموات ما را مغفرت نصیب بفرما.
اول مهر است هر چه میتوانید به آموزش پرورش برسید. اول مهر است نهضت سواد آموزی دارد اسم نویسی میکند در این سر شماری اخیر فهمیدیم، چهارده میلیون و نیم کشور اسلام بی سواد دارد. جمهوری اسلامی کشوری است که اولین آیهای که نازل شد «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ»(علق/1) بود کشوری که اولین آیه اش«اقْرَأْ» بود، یعنی بخوان چهارده میلیون و نیم بی سواد دارد و الان نهضت سواد آموزی دارد در دفاتر اسم نویسی میکند، اگر این خواهران ما بلند میشوند میروند در خانهها را میزنند، شما کمک کن مردها در خانه کمک زنها کنند. خانمهایشان، خودشان، دختر، پسرهای دبیرستانی، راهنمایی کمک کنند که انشاءالله از این چهارده میلیون سالی یک میلیون کم شود، حتماً نهضت را حمایت کنید. فرمان امام است. زشت است که به ما بگویند: کوبا و اسرائیل بی سواد ندارد، کشور رسول خدا 14 میلیون و نیم بی سواد دارد. حالا که او تفنگ دست میگیرد و جبهه میرود تو هم قلم دست بگیر، حالا که او به جبهه میرود تو هم سر کلاس برو. روحانیون تکیهها، مساجد، باسوادها، آموزش پرورش همه حمایت کنند. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»