قرآن كریم و قیام امام حسین(علیه‌السلام)

1- قيام بر اساس بصيرت و آگاهي
2- رفعت نام و نشان امام حسين(عليه‌السلام)
3- امام حسين(عليه‌السلام)، پيشگام در قيام و استقامت
4- وفاداري ياران امام حسين(عليه‌السلام)
5-  عشق امام حسين(عليه‌السلام) به شهادت در راه خدا
6- عفو و گذشت از خطاكار، درس عاشورا
7- گريه بر امام حسين(عليه‌السلام)، عامل نجات و سعادت

موضوع: قرآن كريم و قيام امام حسين(عليه‌السلام)

تاريخ پخش:  03/10/88

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان عزيز زماني پاي تلويزيون بحث را گوش مي‌دهند كه در آستانه‌ي تاسوعا و عاشورا هستيم. بنده هم به عنوان معلم سي ساله‌ي درس‌هايي از قرآن مي‌خواهم راجع به آياتي صحبت كنم كه امام حسين (ع) در راه خواند. بر خلاف بعضي از ما كه بيشتر در سخنراني‌هايمان به مطالب ديگر مي‌پردازيم، فاطمه‌ي زهرا (س) وقتي در مسجد سخنراني كرد، كه چرا حق علي را نداديد. خطبه‌ي حضرت زهرا پر از آيه است. زينب كبري وقتي در كوفه و شام سخنراني مي‌كرد، صحبت‌هايش مملوّ از آيه بود. امام حسين كه از مكه به سمت كربلا حركت كرد، قدم به قدم آيه‌هايي را مي‌خواند كه آيه‌هاي هشدار دهنده بود. و من چند تا آيه‌اش را ديشب يادداشت كردم، بگويم. آياتي را كه امام حسين در مسير راه خواندند. صلواتي بفرستيد.

1- قيام بر اساس بصيرت و آگاهي

آياتي كه امام حسين (ع) در راه كربلا تلاوت فرمودند. 1- فرمود: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصيرَة» (يوسف/108) آيه‌ي قرآن است. «أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني‏» (يوسف/108) يعني من بصيرت دارم. مي‌فهمم چه مي‌كنم. اينطور نيست كه من رفتم مثلاً حكومت تشكيل بدهم، نشد. باختم شهيد شدم. حالا گاهي وقت‌ها يك افرادي يك كاري مي‌كنند، وقتي مي‌گوييم: به چه دليل؟ مي‌گويد: والله نمي‌دانم. يا مي‌گويد: آقاي من گفته است. نياكان ما گفتند. آداب و رسوم ما است.

بصيرت، حضرت قاسم يك بچه‌ي سيزده ساله پسر امام حسن مجتبي مي‌گويد: مرگ از عسل شيرين‌تر است. اين نعوذ بالله نعوذ بالله نمي‌فهمد چه مي‌گويد؟ مگر مي‌شود براي يك بچه‌ي سيزده ساله مرگ از عسل شيرين‌تر باشد؟ اين چيه؟ نعوذ بالله دروغ گفته است؟ مبالغه كرده است. اين يك سياست‌مدار، متديّن، عارفي است كه مي‌گويد: هستي براي بشر،خوب گوش بدهيد! هستي براي بشر آنوقت اين بشر دستش در دست يزيد باشد. مرگ بر اين زندگي! ابر و باد و مه و خورشيد و فلك براي بشر، آنوقت خداوند دست بشر را در دست يزيد بگذارد. اگر بنا باشد حكومت دست بني‌اميه باشد، اصلاً زير خاك باشيم بهتر است. مرگ از عسل شيرين‌تر است. اين يك تحليل سياسي است. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصيرَة» مي‌فهمم.

اگر بنا باشد اين درآمد همراه با گناه باشد، من نان خالي مي‌خورم و روي گوني زندگي مي‌كنم، اين غذا و اين قالي ابريشمي را با اين گناه نمي‌خرم. خيلي بايد انسان متديّن باشد، ما گاهي وقت‌ها مثلاً مي‌گوييم: اگر امر به معروف كنيم، نهي از منكر كنيم، مشتري‌مان از دست ما درمي‌رود. حالا اين را بگذار يك سودي از اين ببريم، ولو اين خانم هرطور مي‌خواهد باشد، اين مرد هرطور مي‌خواهد باشد. ما گاهي وقت‌ها براي فروش يك قرقره، گاهي براي فروش يك آدامس، گاهي براي فروش يك صابون و يك تايد و يك سطل ماست، بدترين منكر در مغازه‌ي ما مي‌شود، ولي مي‌گوييم: اگر به او بگوييم، نان ما قطع مي‌شود. يعني مثلاً من بايد 50 تومان از اين سود ببرم، نمي‌برم. خيلي وقت‌ها ممكن است انسان تحصيلات عاليه هم داشته باشد، تحصيلات حوزوي و دانشگاهي، اما در عين حال ببيند يك خرده رفاهش لق مي‌شود، مي‌گويد: نه رفاهم باشد، هرچه گناه شد، شد! اين پسر خوشگل‌تر است. اين را قبولش كنيد. اين دختر خوشگل‌تر است. ولو پسر نماز نمي‌خواند، دختر هم پدرش مشروبات الكي مي‌خورد. عوضش يك خرده خوشگل‌تر است. اين خانه قشنگ‌تر است. ولو خوب اين خانه قشنگ است ولي همه‌ي همسايه‌ها تو را مي‌بينند. انگار كنار كوچه زندگي مي‌كني. حفاظ ندارد. ببينيد ما گاهي وقت‌ها يك دختر و پسر زيبا، يك درآمد بيشتر، يك رفاه بيشتر، يك ذره زندگي ما رفاه باشد از رفاه نمي‌گذريم. ولو صد تا گناه بكنيم. اما اين قاسم مي‌گويد كه: خدا هستي را براي چه آفريد؟ «خَلَقَ لَكُم‏»، «سَخَّرَ لَكُمُ»، «مَتاعاً لَكُم‏» ابر و باد و مه و خورشيد و فلك براي بشر است. بشر براي اين كه راه خدا را برود. اگر حكومت دست بني‌اميه باشد كه مردم راه خدا را نمي‌روند. پس مرگ از عسل شيرين‌تر است. اين بصيرت است. بصيرت است.

يك وقت يك كسي جمكران مي‌رود، يا توجه به امام زمان مي‌كند، روي عشق حضرت مهدي. يكوقت چون كارش گير كرده مي‌گويد: يا صاحب‌الزمان! يكوقت يك كسي نماز مي‌خواند، روي عشق به خدا، روي معرفت خدا! يكبار هم چون كارش گير كرده است نماز مي‌خواند. اينها شناخت‌ها فرق مي‌كند. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصيرَة» فرمود: من مي‌فهمم چه مي‌كنم. وگرنه آدم حاضر باشد خواهرش اسير شود. علي‌اصغر روي دستش تكه تكه شود؟ گلويش پاره شود؟ علي ‌اكبرش جلوي چشمش شهيد شود. اين همه زجر براي چه؟ مي‌گويد: بصيرت دارم. اينطور نيست كه رفتيم گير كرديم چاره‌اي نداشتيم. رفتيم گير كرديم نيست. دارم به طرفش مي‌روم. اصلاً سختي‌ها را قبول مي‌كنند. بايد زير سم اسب بروم، تا مردم بفهمند كه اين حكومت بني‌اميه حكومت به درد بخوري نيست. بايد من تكه تكه شوم تا مردم غيرتشان به جوش بيايد. پسر پيغمبر را كشتند، غيرتشان كه به جوش آمد، مرگ بر بني‌اميه، مرگ بر بني‌اميه شروع شود، كم‌كم بني‌اميه سقوط كند. بعد امام باقر و امام صادق بيايند معارف اسلام را بگويند. بصيرت دارم. مي‌دانم چه مي‌شود.

2- رفعت نام و نشان امام حسين(عليه‌السلام)

2- قرآن مي‌فرمايد: «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (شرح/4) اين براي پيغمبر است. هيچ قبري را 17 بار شخم نزدند. مگر قبر امام حسين! و هيچ قبري به اندازه‌ي قبر امام حسين عاشق ندارد. حتي مكه مي‌آيد مي‌گويد: خداياكربلا قسمت من كن. هرجا مي‌روي كربلا مي‌گويد. با هر آبي كه مي‌خوريم. سلام بر حسين! به ما گفتند: 17 ركعت نماز بخوان هر ركعت نماز دو تا سجده دارد. در هر سجده پيشاني‌ات را روي خاك بگذار.و بهترين خاك خاك كربلا است. يعني حسين فراموش نشود. اين خيلي مهم است. لب زدن به هر خاكي حرام است. ولي مي‌گويند: نوزاد كه به دنيا آمد، با خاك امام حسين لبش را كام بگير. يعني اولين چيزي كه به لب نوزاد مي‌مالي خاك امام حسين باشد. در قبرش مي‌گذاري، صورت مرده را روي خاك امام حسين بگذار. در هر شب جمعه السلام ‌عليك يا اباعبدالله! با هر آب خوردني، با هر نمازي، در هر شب جمعه‌اي، شب قدر براي اميرالمومنين است. زيارت امام حسين! شب عيد قربان زيارت امام حسين. شب عيد فطر، روز عيد فطر، يعني در هر مراسمي نگاه مي‌كني، سر و كله‌ي زيارت پيداست. «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ»

در كربلا استثنا زياد بود. اصلاً اگر يك نفر يك كتاب بنويسد، استثناهاي كربلا، يعني هيچ جاي كربلا با هيچ جاي كره‌‌ي زمين نمي‌خورد. همه چيزش استثنا بود. از روزي كه خدا زمين و زمان را خلق كرده است. از روزي كه خدا زمين و زمان را خلق كرده است، مهمان داشتيم كه دوازده هزار تا نامه برايش بيايد. در عروسي‌هاي ما يك كارت دعوت مي‌آيد. آخر 12 هزار نامه براي يك مهمان! يك چنين مهماني در تاريخ بوده است؟ در طول تاريخ در همه‌ي قراردادها و پيمان‌ها، پيماني بوده كه صبح هجده هزار نفر با مسلم بيعت كنند، غروب يك نفر وفادار نباشد. يعني اينطور نيست كه بگوييم، هفده هزار و نهصد و نود و نه تا از آنها خراب شدند. يكي ته آن ماند. همه چيز امام حسين استثنا است. خدا هم «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» عشق امام حسين كم نمي‌شود. برنج گران شود. روغن گران شود. گوسفند گران شود. هوا سرد شود. هوا گرم شود. نمي‌دانم هرچه گران شود، مردم از امام حسين كم نمي‌گذارند. از زن و بچه‌شان كم مي‌گذارند. از بچه‌شان كم مي‌گذارند. از امام حسين كم نمي‌گذارند. اگر مكه خطر دارد، حج واجب نيست. ولي كربلا را مي‌روند با خطرش!

3- امام حسين(عليه‌السلام)، پيشگام در قيام و استقامت

آيه‌ي سوم! «أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمينَ» (زمر/12) آيه‌ي قرآن است. پيغمبر مي‌گويد: من مأمور شدم، «أُمِرْتُ» امر شدم، به من امر كردند كه اول باشم. امام حسين در كربلا اول علي‌اكبر را فرستاد، بعد باقي جوان‌ها. گفت: اول بچه‌ي خودم را. قرآن هم همين را مي‌گويد. مي‌گويد: «قُلْ لِأَزْواجِكَ»  اول به خانم خودت بگو. «وَ بَناتِكَ» به دخترهايت بگو. بعد مي‌گويد«وَ نِساءِ الْمُؤْمِنين» (احزاب/59) «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ» (شعرا/214) اول به فاميل‌هايت بگو. اول پسر خودت جبهه برود. بعد باقي بچه‌ها!

آيه‌‌ي چهارم. «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك‏» (هود/112) خدا به پيغمبرش در قرآن مي‌گويد كه: «فَاسْتَقِمْ» استقامت كن. بعد هم استقامت، «كَما أُمِرْتَ» اينطور كه مأمور شده‌اي. آخر گاهي وقت‌ها آدم از روي يكدندگي استقامت مي‌كند. ممكن است يك كمونيست هم سي سال زندان برود. روي حرفش هم مقاومت كند. از حرفش هم عقب‌گرد، عقب‌نشيني نكند. فرق است بين كسي كه توده‌اي است، يا كمونيست‌ است زندان برود يا يك مؤمن زندان برود. او روي يكدنده افتاده است. ما داريم، آدم ممكن است بگويد: من قهرم تا بيست سال ديگر هم با تو آشتي نمي‌كنم. خوب اين هم يكدندگي است. 20 سال قهر كرد! اينها يكدندگي است. بين استقامت و يكدندگي فرق است. يكدندگي روي نفس است كه مقاومت مي‌كند. استقامت «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» يعني استقامت بر اساس «رَبُّنَا اللَّهُ» اگر بر اساس «رَبُّنَا اللَّهُ» استقامت كردي، ارزش دارد. وگرنه حالا زن از خانه‌ي شوهرش بيرون مي‌رود، مي‌گويد: ديگر خانه‌ات نمي‌آيم. نه من گفتم: ديگر نمي‌آيم، بايد ديگر نروم! خوب اين يكدندگي است. گفتي، ديگر نمي‌آيم، برگرد. من ديگر با اين حرف نمي‌زنم. نه اين حرف‌ها چيست؟ گفت: حرف نمي‌زنم دومرتبه با او حرف بزن. اگر كسي روي غيظ، روي هوا و نفس، مقاومت كرد، اين نبايد بگويد: ايشان آدم قاطعي است. ايشان آدم مقاومي است. نخير بايد گفت: لجباز و يكدنده! فرق بين لجبازي و استقامت اين است كه اگر روي هوا و هوس استقامت كردي، لجبازي است. اگر روي حرف حق استقامت كردي…

ما سر درس مرجعي مي‌رفتيم. آمد سر درس گفت: آنچه ديروز گفته بودم، امروز مي‌خواهم چيز ديگر بگويم. گرچه ديروز اين حرف را تأييد مي‌كردم، ولي ديشب فكر كردم، از حرفم برگشتم. ما داريم بعضي از مراجع فتوايشان عوض مي‌شود. فتوايشان عوض مي‌شود. نبايد بگويي: نه آقا من رساله‌ام اينطور شده، مرجع تقليد هستيم. زشت است فتواي من عوض شود. طوري نيست. چه كسي گفته حرف مرد اين است كه يكي باشد. مرد آن است كه وقتي فهميد حرف شانزدهمش درست نبوده، حرف هفدهم بزند. مرد اين است كه وقتي هفده كلمه گفت، فهميد حرف هفدهمش درست نبوده حرف هجدهم بزند. مرد اين است كه حرفش يكي باشد يعني چه؟ مرد اين است كه حرفش حق باشد. ولو از حرف اولش درس بگيريم. ديگر چه؟

تابلوهاي خوبي در كربلا مجسم شد. قرآن يك تابلو دارد مي‌گويد: پيغمبر داشت در نماز جمعه سخنراني مي كرد، ايستاده بود. خطبه مي‌خواند. يك مرتبه يك كارواني آمد جنس بفروشد. بوق مي‌زدند، شيپور مي‌زدند. طبل مي‌زدند. يك جنسي را آوردند بفروشند. همه‌ي اينهايي كه پاي منبر نشسته بودند، همه بلند شدند رفتند. فقط دوازده نفر نشستند. اين يك قشر است. كه پيغمبر و نماز جمعه و خطبه‌ها را رها مي‌كنند مي‌روند مثلاً يك جنس بخرند.

4- وفاداري ياران امام حسين(عليه‌السلام)

در كربلا چه بود؟ امام حسين كه سرنماز رفت، يك چند نفر جلوي امام حسين ايستادند، گلوله هم خوردند، شهيد هم شدند، فقط وقتي امام حسين بالاي سرشان آمد، فرمود: وفا كردم؟ فرمود: آري وفا كردي. وفا كردم؟ يعني چقدر فرق است بين كسي كه … اينكه امام حسين فرمود: اصحابي مثل اصحاب خودم نديدم، اين است. اصحاب پيغمبر پيغمبر را رها كردند. آيه‌اش اين است. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها» (جمعه/11) دويدند، رفتند، «وَ تَرَكُوكَ قائِماً» همينطور كه داشتي صحبت مي‌كردي، تو را تنهايي رها كردند. پيغمبر را رها كردند، رفتند مثلاً شانه‌ي تخم‌مرغ بخرند. اصحاب امام حسين خيلي عجيب بودند.

تابلوهاي خوبي در كربلا است. توحيد، جلوه‌ي توحيد، امام حسين ساعت‌هاي آخر عمرش يك جمله فرمود. فرمود: «لَا مَعْبُودَ سِوَاكَ» (بحارالانوار/ج81/ص206) خدايا جز تو هيچ‌كس لياقت پرستش ندارد. معناي لا اله الا الله اين است. لا اله الا الله يعني هيچ‌كس لياقت پرستش ندارد. عصاره‌ي توحيد اين است. «لَا مَعْبُودَ سِوَاكَ» خدايا من هستم و تو! اين چه جمله‌اي است؟ «رضاً برضاك» اين را كجا مي‌گويد؟ مي‌خواهد زير سم اسب برود، مي‌گويد: راضي هستم. ما الآن متأسفّم، متأسفّم، متأسفّم به يك كسي كه مثلاً نفر اول يك اداره هست، مي‌گوييم: آقا دوستان نظرشان اين است كه شما نفر اول نباش. حالا به هر دليلي. فلاني از شما يك دو نمره بالاتر است. مي‌گويد: نه اگر نفر اول نيستم، من استعفا مي‌دهم. يعني از اين اتاق مي‌خواهد آن اتاق برود، نماز هم مي‌خواند. مكه هم مي‌رود. مذهبي هم هست. اما يك ذره خواسته باشند، سرهنگي‌اش را سرگرد كنند، استعفا مي‌دهد. ولي امام حسين مي‌خواهد زير سم اسب برود. كجا بود؟ روي دوش پيغمبر بود. كجا مي‌خواهد برود؟ مي‌خواهد زير سم اسب برود. مي‌گويد: راضي هستم. يعني روي دوش پيغمبر باشم يا زيرسم اسب، هرطور كه خدا مي‌خواهد، من همان را مي‌خواهم. اينها كجاست؟ در كدام كشور است؟ در كدام يك از مخ ما اين هست؟

به خود بنده بگويند: آقاي قرائتي شما لازم نيست تهران باشي. و لازم هم نيست در تلويزيون باشي. شما بياييد برويد در فلان استان، فلان روستا، آنجا براي روستايي‌ها مسئله بگو. حديث بگو. قرآن بگو. مثلاً من چقدر راضي هستم؟ اصلاً راضي هستم يا نيستم؟ و اگر راضي هستم نق مي‌زنم يا عاشق هستم؟ آخر قرآن مي‌گويد: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُون‏» (نسا/65) به خدا قسم ايمان ندارند. جز وقتي كه هروقت تو يك چيزي گفتي، حرف تو را قبول كنند و «وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما» (نسا/65) نمي‌گويد: «يُسَلِّمُوا»، «يُسَلِّمُوا تَسْليما» «تَسْليما» يعني عاشقانه باشيد. آخر ببينيد جنگ كربلا، آگاهانه بود. آگاهانه، بصيرت داشت. عاشقانه بود.

5-  عشق امام حسين(عليه‌السلام) به شهادت در راه خدا

امام حسين وقتي مي‌خواهد كربلا برود، مي‌گويد: شهادت براي من، مرگ براي من مثل گردنبند در سينه‌ي دختر جوان است. امام حسين دروغ گفت؟ اينها چه نگاهي داشتند؟ چه نگاهي داشتند؟ مرگ و شهادت براي من از گردنبند در سينه‌ي دختر جوان… اينها چه مي‌گويند؟ قرآن مي‌گويد: «وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما» اين «تَسْليما» پير درمي‌آورد. وگرنه ما هم گاهي وقت‌ها مي‌گوييم: ديگر حالا چه مي‌شود كرد؟ ديگر حالا داغ ديديم ديگر. حالا ديگر خانه خراب شد. ماشين ما تصادف كرد. چه مي‌شود كرد؟ قضا و قدر است. چه مي‌شود كرد؟ ما گاهي وقت‌ها چون چه مي‌شود كرد، تسليم مي‌شويم. اما مي‌گويد: تسليم شوند عاشقانه! يعني مثل اينكه شما مي‌گويي: پذيرايي، بعد مي‌گويي: چه پذيرايي! درجه يك! آقا كتكت زدند؟ چه كتكي! يعني كتك درجه يك! اين تسليم‌ها يعني عاشقانه، آگاهانه، عاشقانه، آزادانه، آزادانه!

امام حسين شب عاشورا فرمود: هركس مي‌خواهد برود. كجا برويم؟به بچه‌هاي مسلم گفت: پدرتان شهيد شد. حضرت مسلم! بس است! فرمود: بس يعني چه؟ بس يعني چه؟ پدر ما شهيد شده براي خودش! ما هم مي‌خواهيم تو را ياري كنيم.

در قرآن از افرادي ستايش مي‌كند. مي‌گويد: «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة» (حشر/9) مردان خدا ديگران را بر خودشان ترجيح مي‌دهند، ولو خودشان نياز دارند. خودش نياز دارد ولي به ديگران مي‌دهد. بالاترين اوج ايثار اين است كه… حضرت زهرا و حضرت امير (صلوات الله عليهما) وقتي ديدند بچه‌شان مريض شده نذر كردند روزه بگيرند، امام حسن و امام حسين مريض شدند، كوچولو بودند. نذر كردند روزه بگيرند. اين كوچولوها الحمدلله خوب شدند، روزه گرفتند. تا رفتند افطار كنند، ديدند كسي در مي‌زند. يك شب يتيم، يك شب مسكين، يك شب اسير، افطارشان را به آنها دادند. «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعام‏» (انسان/8) يك سوره‌ي «هَلْ أَتى‏» (انسان/1) آمد. يك سوره‌ي «هَلْ أَتى» آمد، چقدر از اينها تجليل كرد. به خاطر اينكه افطارشان را به فقير دادند. ابالفضل آب را آورد، دم دهانش «فذكر العطش الحسين» آب مي‌خوري، داداشت تشنه است. كل عمر آدم يك دقيقه به درد مي‌خورد. به اين عمرهاي ما خيلي نگاه نكنيد. حالا هشتاد سال، صد سال، ببين در كل عمرت، يك شب بنشينيد ببينيد در كل عمر كجا شيرين‌كاري كرديم. كل عمر حر آن يك دقيقه‌اي كه برگشت نزد امام حسين، آن يك دقيقه توبه‌اش مهم است. يوسف اوج كارش همين بود كه زليخا همه‌ي درها را بست گفت: خلوت كنيم. فرمود: معاذ الله! آب را بياوري و نخوري. اصلاً اصحاب امام حسين چقدر شيرين‌كاري كردند؟ از صبح تا ظهر چهار ساعت بيشتر نبود. يك خاطره بگويم.‏  

خدا لعنت كند پهلوي را، پدر و پسر را لعنت كند. پدرش چند تا كار مهم كرد. يكي با زور چادرها را برداشت. در مسجدها را بست. عمامه‌ها را برداشت. هرچه آثار مذهب اسلام بود، قلع و قمع كرد. يكي از طلبه‌ها نزد مؤسس حوزه‌ي علميه‌ي قم رفت. استاد حضرت امام حاج شيخ عبدالكريم حائري (ره) ايشان آمده بود از اراك به قم تا حوزه‌ي علميه درست كند. يك طلبه رفته گفته: آقا دلت خوش است؟ مي‌داني چه كسي حاكم است؟ رضاشاه است. نسل آخوند را قطع كرد. تمام عمامه‌ها را برداشت. مسجدها را بست. حجاب را با زور، حتي روضه‌خواني كه مي‌كردند حق نداشتند علني باشد. مثلاً در يك كوچه روضه‌خواني مي‌كردند، در خانه بسته بود. كه پاسبان‌ها بيايند و ببينند در بسته است. اين خانه را به آن خانه سوراخ مي‌كردند، آن خانه رابه آن خانه، به يك كوچه‌ي ديگر، كه يكوقت آيت‌الله العظمي خوانساري كه در تهران بازار بود، ايشان خواسته بود روضه برود، او را برده بودند خانه به خانه، در يكي از اين خانه‌ها رسيده بود از داخل آشپزخانه رد شود، از يك سوراخي روضه برود. كه در آشپزخانه نقل شد حالش به هم خورد و افتاد. گفت: من بايد روضه‌ي امام حسين را اين رقمي بروم؟ خوب رضاشاه بود ديگر. خود ابوي بنده مي‌گفت: وقتي مي‌خواستيم روضه بخوانيم، آخرين خانه‌ي كوچه را انتخاب كرده بوديم، هر بيست متر بيست متر يك نفر گذاشته بوديم كه اگر پاسبان رضاشاه آمد، علامت بدهند كه پليس مي‌آيد. و بعد مي‌گفت: زمان روضه راتاريك و روشن شروع كرديم تا اول آفتاب روضه تمام شود.

يك كسي به شيخ‌عبدالكريم گفت: آقا دلت خوش است؟ اين جمله از شيخ عبدالكريم حائري است. خيلي جمله‌ي قشنگي است. اين براي مديريت خيلي خوب است. براي استقامت، حاج شيخ عبدالكريم گفت: اگر امام حسين يار نمي‌داشت چه موقع كشته مي‌شد؟ اگر امام حسين يار نمي‌داشت، صبح عاشورا ساعت 7 كشته مي‌شد. گفت: هنر اين يارها چه بود؟ يارها رفتند خودشان را پيش‌مرگ كردند، بالاخره امام حسين را تا ظهر، نگه داشتند. گفت: هنر اصحاب امام حسين نصف روز بود. آنوقت ما در طول تاريخ 1400 سال بايد دائم بگوييم: السلام عليكم يا انصار دين الله! «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُم‏» (زيارت عاشورا) تاريخ بايد به اينها بگويد، اينها يك عمر شصت ساله، هفتاد ساله كمتر و بيشتر چهار ساعت هنر داشتند. يعني كل عمرشان در اين چهار ساعت بود. قله‌ي عمر اين چهار ساعت بود. بعد ايشان گفت: بله رضاشاه آمده دين را از بين ببرد، آخر گاهي وقت‌ها مي‌گوييم: خوب امر به معروف كن. آقا چه فايده‌اي دارد؟حالا امر به معروف هم بكنم در همان كوچه مي‌رود، باز همان كار را مي‌كند. من بگويم: دختر و پسر شما نا محرم هستيد، اينطور درست نيست با هم گفتگو مي‌كنيد. ممكن است بگويند: آقا اينجا نمي‌شود در آن كوچه برويم. چه فايده دارد حالا من به او بگويم، در كوچه‌ي كناري مي‌رود. يا مثلاً من در اين مجلس بنشينم گناه مي‌كنند، حالا من هم بلند شوم بروم، دوباره مثلاً گناه مي‌شود. اصلاً اگر شما يك دقيقه بتواني گناه را كم كني بايد يك دقيقه كم كني. يك جايي است هجده دقيقه گناه مي‌كنند، اگر شما دخالت كني، هجده دقيقه هفده دقيقه مي‌شود. واجب است. دخالت كنيم ولو يك دقيقه از گناه كم شود. اگر يكجايي گناه كبيره مي‌كنند، شما وارد شوي، به احترام شما گناه كبيره را كنار بگذارند. گناه صغيره مي‌كنند. اينجا واجب است ما وارد شويم، ولو گناه كبيره به گناه صغيره تبديل شود. اگر شما وارد نشوي گناه علني مي‌كنند. شما اگر وارد شوي، گناه يواشكي مي‌كنند. مثلاً اگر شما نباشي به هم مي‌زنند. شما كه وارد شدي، مي‌نشينند. اما سنجاق دست مي گيرد و به بغل‌دستي‌اش فرو مي‌كند. يعني گناه علني به گناه يواشكي تبديل مي‌شود. باز مي‌گويد: بايد وارد شوي، يعني ما وظيفه‌مان اين است كه حتي اگر يك دقيقه گناه را كم مي‌كنيم.

آقا يك سيلي مي‌آيد جوان‌ها را مي‌برد. اگر بتواني يك بچه‌ي شيرخوار را از رودخانه بگيري، وظيفه‌ات است. برو بابا سيل آمد همه رفتند. ديگر حالا چه فايده! بابا اگر مي‌تواني يكي را هم بگيري، بايد بگيري. اصحاب امام حسين هنرشان اين بود كه امام حسين را چهار ساعت نگه داشتند. ما اگر بتوانيم يك ساعت علاوه بر اينكه همه هم اين نيست كه ما حساب مي‌كنيم. يك زماني تركيه دو جلسه‌ي روضه داشت، الآن تركيه اينقدر روضه‌خواني در ايام عاشورا است. در شوروي روضه است. در اندونزي روضه است. عشق امام حسين عجيب است. « وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَك‏»

6- عفو و گذشت از خطاكار، درس عاشورا

عفو و گذشت در كربلا. شما كه عزادار امام حسين هستيد، خوب از امام حسين ياد بگيريد، ببخشيد! حر آمد گفت: آقامن اول كسي بودم كه جلوي شما را گرفتم. مي‌خواهم ببخشي! گفت: تو را بخشيدم. چطور عزادار امام حسين همديگر را نمي‌بخشد. با هم قهر هستيد. آخر گاهي هيئت‌ها با هيئت‌ها قهر هستند. اين هيئت با او قهر است. آن هيئت با او قهر است. در خود هيئتي‌ها مثلاً مي‌بيني، سر اينكه گاو بكشيم يا گوسفند يا شتر، كباب بدهيم يا شله‌زرد، يا برنج، يا قيمه، اصلاً اين رييس هيئت با مردم قهر است. مردم با رييس هيئت، بابا اصلاً كربلا مركز عفو بود. امام حسين از قاتل خودش، قاتل خودش را بخشيد. از يوسف ياد بگيريد، يوسف به برادرهايش گفت: همين امروز همه‌ي شما را بخشيدم. از پيغمبر ياد بگيريم. وقتي مكه را فتح كرد، فرمود: همه‌ي مردم مكه را بخشيدم. جز سه نفر! يعني پيغمبر ما يك لحظه يك شهر را مي بخشد. حضرت يوسف يك لحظه همه‌ي برادرهايش را مي‌بخشد. امام حسين در كربلا در يك آن حر را مي‌بخشد. آنوقت چرا هيئتي‌ها با هم بد باشند؟

مال مردم، امام حسين وقتي آمد زمين‌هاي كربلا را خريد. گفت: من نمي‌خواهم خون من در زمين مردم ريخته شود. بايد حلال باشد. برويم از زمين برويم. بابا اين زمين مردم است. كشت كرده است. اينجا نمي‌دانم چه چيز است؟ ما گاهي وقت‌ها براي اينكه دست‌هايمان به هم نخورد، از هرجا شد مي‌رويم. شب عاشورا امام حسين فرمود: هركس به مردم بدهكار است، راضي نيستم جزء شهدا باشد. برويد طلب مردم را بدهيد. پرداخت مال مردم مهم‌تر از عزاداري و شركت در اصحاب امام حسين است. كربلا كلمه به كلمه‌اش، تمام حركات و كلماتش درس است.

7- گريه بر امام حسين(عليه‌السلام)، عامل نجات و سعادت

البته عزاداري خيلي مهم است. يك قطره اشك چشم مثل يك سوييچ ماشين مي‌ماند. يك سوييچ ماشين يك ماشين را راه مي‌اندازد. يك كبريت يك شهر را آتش مي‌زند. به شرطي كه ماشين سالم باشد و شهر هم بنزيني. اگر ما باقي كارهايمان درست باشد، اين اشك چشم مثل يك سوييچ ماشين است. خيلي پرواز مي‌دهد. خدا از همه قبول كند. اول عزادار حضرت مهدي است. و شما در عزاداري با حضرت مهدي (ع) هم نوا مي‌شويد. اين نماز ظهر تاسوعا و عاشورا خيلي قشنگ شد. يك عمري ما آخوندها از نماز گفتيم، نتوانستيم نماز را به صحنه بكشيم. ولي عزاداران امام حسين نماز را در خيابان بردند، از ايران به پاكستان و كويت و دبي و اينها منتقل شد. و از پاكستان به آمريكا منتقل شد. وسط خيابان نيويورك شيعيان نماز جماعت خواندند. دانماركي كه كاريكاتور پيغمبر را مي‌كشد و پيغمبر ما را مسخره مي‌كند، چهل هزار تا شيعه وسط خيابان جمع شدند، عزاداري كردند. وجمعي از آنها نماز خواندند. اين نماز ظهر عاشورا و تاسوعا خيلي تبليغ خوبي بود. امام حسين از نماز كه نگذشت، از مستحبات هم نگذشت. آقا حالا اذان نگو. نمي‌شود! حالا اقامه نگو. نمي‌شود! حالا جماعت نخوان. نمي‌شود. حالا اول وقت نخوان، نمي‌شود. يعني امام حسين نه از نماز نگذشت، از مستحباتش هم نگذشت. برنامه‌هاي عزاداري طوري نباشد كه نماز صبح قضا شود.ظهر عاشورا و تاسوعا به نماز عنايت داشته باشيم.

يك سلام مي‌كنم، سلام بدهيد. هرچه من بلند مي‌گويم شما يواش بگوييد.

«السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي اليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السلام علي الحسين و علي علي بن‌الحسين …» صداي بلندگوها اذيت نكند. در عزاداري خيابان‌ها را ترافيك نكنيد. عزاداري‌ها را شب‌ها طول ندهيد. عزاداري‌ها همراه با نماز جماعت باشد. اينطور نباشد كه ما بيرون مسجد عزاداري بكنيم، پايمان را در مسجد نگذاريم. اگر هم بناست حسينيه باشد، حسينيه رقيب مسجد نباشد. حسينيه و مسجد يا ادغام شود. يا نماز را در مسجد بخوانند عزاداري در حسينيه، اينطور نباشد عده‌اي اهل حسينيه باشند و مسجد نيايند. عده‌اي هم اهل مسجد باشند، حسينيه نيايند.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- امام حسین(علیه‌السلام) با استناد به آیه 108 سوره یوسف، مبنای حركت خود را چه امری دانست؟
1) شور و حماسه
2 ) بصیرت و آگاهی
3) قضا و قدر
2- زیارت كدام معصوم در همه اعیاد مذهبی سفارش شده است؟
1) حضرت علی(علیه‌السلام)
2) حضرت زهرا(سلام الله علیها)
3) امام حسین(علیه‌السلام)
3- قرآن، كدام قیام و مقاومت را ستایش می‌كند؟
1) مقاومت بر عقیده
2) استقامت در برابر مخالفان
3) استقامت بر مدار فرمان الهی
4- وفادارترین یاران، چه كسانی بودند؟
1) اصحاب امام حسین(علیه‌السلام)
2) اصحاب پیامبر گرامی اسلام
3) اصحاب امام علی(علیه‌السلام)
5- آیه 65 سوره‌ی نساء، نشانه‌ی ایمان واقعی را چه می‌داند؟
1) شهادت در راه خدا
2) تسلیم بودن در برابر خدا
3) كشتن دشمنان خدا

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3263

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.