عوامل انحراف دینی

برنامه سمت خدا 1 اسفند 1391

بی قرار تواَم و در دل تنگم گِله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست، مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست، بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست، باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست.

سوال- چه عواملی باعث می شود که دین جذابیتش را از دست بدهد و انسان از دین منحرف شود؟

پاسخ – روز تولد امام حسن عسگری(ع) را تبریک می گویم. امام حسن عسگری(ع) می فرماید: فقیه کسی است که مردم را از دشمن برهاند. پس به هر ملایی، فقیه نمی گویند. ممکن است که فردی محقق باشد ولی نتواند هیچ منکری را از جامعه بردارد. امام خمینی مردم ایران را از شر شاه و امریکا نجات داد. ما باید به اطراف مان نگاه کنیم که ببینیم چه کارهایی کرده ایم. اگر کسی دچار شبهه است، او را از شبهه در بیاوریم و اگر گرفتار است مشکلش را رفع کنیم.

یکی از عوامل انحراف دینی، نظری و فکری است .گاهی انسان کج می فهمد. مثل اینکه انسان عینک مشکی می گذارد و همه چیز را سیاه می بیند. دید باید عوض بشود. گاهی انسان سوءظن به خدا دارد .مثلا انسان ازدواج نمی کند و می گوید که چطور خرجش را در بیاورم. این فرد به خدا سوء ظن دارد. سه نوع سوء ظن داریم: سوء ظن به خدا ،مردم و خود که سوءظن به خدا و مردم بد است ولی سوءظن به خود، خوب است. سوء ظن به خود باعث پیشرفت انسان می شود. سوءظن به مردم بد است و به خدا بدتر. سوءظن به خدا نشانه ی ایمان ضعیف است .

چرا اگرما جلوی دوربین سرفه کنیم و آب بخوریم معذرت خواهی می کنیم در حالیکه این کار گناه نیست؟ چون ما در دید مردم هستیم باید معذرت خواهی کنیم. اولیاء خدا گناه نمی کردند ولی دائما از خدا معذرت خواهی می کردند. زیرا خودشان را در محضر خدا می دانستند.

به افرادی گفته می شد که به فقرا کمک کنید و آنها می گفتند که اگر خدا می خواست خودش کمک می کرد. یعنی می گویند که خدا خواسته که من مرفه باشم ولی آنها نمی دانند که این امتحان است و این کج فکری در مورد خداست بعضی ها در مورد قضا و قدر کج فکری دارند. قضا و قدر وجود دارد ولی همه ی انسانها اختیار دارند. مربیانی که تعلیم رانندگی می دهند یک گاز و ترمز زیر پایشان دارند بنابراین نمی توانند هنگام آموزش رانندگی بگویند که ما هیچ کاره هستیم و از طرفی نمی توانند بگویند که ما همه کاره هستیم. پس مربی اختیار دارد ولی تمام اختیار را ندارد. پس ما اختیار و قدرت داریم.

مثلا می گویند که چرا خدا فلان کار را نکرد با اینکه می توانست آنرا انجام بدهد. شما می توانید یقه ی خودتان را پاره کنید ولی آیا این کار را می کنید؟ خیر. چون اینکار حکیمانه نیست. شما قدرت خیلی از کارها را دارید ولی آنرا انجام نمی دهید. شما می توانید پول هایتان را آتش بزنید ولی این کار را نمی کنید. پس خدا وقتی از قدرتش استفاده می کند که کار حکیمانه باشد. خدا می تواند همه بچه را بوعلی سینا خلق کند ولی حکیمانه این است که بچه خودش زحمت بکشد و بوعلی سینا بشود. خدا می تواند بدون کشاورزی ،به درختان میوه بدهد ولی حکمت خدا این است که میوه از مسیر تلاش بدست بیاید.

گاهی اوقات، ما بد می فهمیم. اگر ما یک آبکش جلوی صورت مان بگذاریم طرف مقابل را سوراخ سوراخ می بینیم. گاهی دید ما نسبت به دنیا اشتباه است. دید ما نسبت به دنیا عشرتکده و خوابگاه است و تا چیزی کم می شود فوری می گوییم که چرا این طور شد؟ حضرت امیر می فرماید: دنیا خانه ی رشد است. در جای رشد نباید دنبال استراحت بگردیم. پادگان محل جست و خیز است و نباید در آنجا دنبال متکای پر و تشک گشت. ما دنیا را کج می فهمیم .فکر می کنیم که دنیا عشرتکده است و محل خوشی است و … نگاهها باید درست بشود تا ما آخرت را بفهمیم.

گاهی ما نسبت به افراد دیدهای کجی داریم. من در نهضت سواد آموزی نماینده ی امام شدم. در شهرستانی به صاحبخانه گفتیم که برای نماز مرا صدا بزنید. ایشان تعجب کرد و گفت که شما که حجت الاسلام هستید، من شما را برای نماز صدا بزنم؟ گفتم: مگر نماینده ی امام برای نماز از خواب می پرد؟ نماینده هم مثل بقیه ی انسانهاست. ممکن است که خواب بماند. خواب من که نماینده ی امام نیست. ایشان فکر می کرد کسی که نماینده ی امام می شود بطور اتوماتیک تمام خصلت هایش هم عوض می شود. گاهی ما از افرادی توقعاتی داریم. اگر ما نگاه های مان را درست کنیم مشکلات مان حل می شود.

گاهی آقا به منزل می آید و به خانمش می گوید که چرا فلان کار را نکردی؟ یعنی دیدش این است که این خانم از صبح بیکار بوده است .ما باید همدیگر را درک کنیم و توقعات مان را پایین بیاوریم. اگر ما توجیه بشویم آرام می شویم. قرآن می فرماید: حضرت موسی کارهای خضر را درک نمی کرد. حضرت خضر با حضرت موسی سوار کشتی شدند و حضرت خضر کشتی را سوراخ کرد و موسی فریاد زد که الان غرق می شویم. بعد حضرت خضر کودکی را کشت و دوباره حضرت موسی گفت که چرا او را کشتی؟ بعد حضرت خضر مجانی دیوار خرابه ای را تعمیر کرد. دوباره حضرت موسی علت را پرسید و حضرت خضر دلایل کارها یش را به حضرت موسی گفت و حضرت موسی توجیه شد.

گاهی ما معنای کلمه را نمی دانیم. طلبه ها باید کلمات را درست معنا کنند، عزاداری یعنی چه ؟عبادت یعنی چه ؟تقوا یعنی چه ؟دعا یعنی چه؟ و … دختری در حرم امام رضا(ع) به من گفت که من هر چه به امام رضا(ع) متوسل می شوم، به حرفهایم گوش نمی دهد. نگاه این دختر این طور بود که امام نوکر اوست. اگر امام رضا(ع) بخواهد به حرف همه ی زائران گوش بدهد نظام هستی بهم می خورد. ممکن است که سنگی به پیشانی شما بخورد و شما بگویید مگر خدا نمی توانست این سنگ را به پنبه تبدیل کند که وقتی به پیشانی من می خورد،خون نیاید. بله ،خدا می توانست ولی در این صورت نظام هستی بهم می خورد و هیچ چیز جای خودش باقی نمی ماند.  گاهی ما از خداوند توقعات بیجایی داریم.

بچه ای در امتحان جغرافیا همه ی سوالات را اشتباه جواب داد و وقتی به خانه رفت شروع کرد به دعا کردن و گفت که خدایا کوه هیمالیا را در سبزوار و اقیانوس اطلس را در ایران و … قرار بده. مادرش پرسید این چه دعایی است ؟ پسر گفت: من در امتحان اشتباه کرده ام و از خدا می خواهم که آنها را درست کند. ما فکر می کنیم معنای دعا این است که همه ی غلط های ما اصلاح بشود. هرچه زمان می گذرد نیاز ما به اسلام شناس بیشتر می شود.

اگر شما پسری دارید که به طلبگی علاقه دارد آنرا به این رشته بفرستید زیرا ما اسلام شناس کم داریم اسلام شناس یعنی کسی که دین را خوب بشناسد و قرآن را بفهمد، این فرد می تواند روحانی هم نباشد. وهابی ها مرقد امام عسگری(ع) را منهدم کردند. و آنها گفتند که اگر پسر ایشان زنده است بگویید بیاید و جلوی آنها را بگیرد. این توقع بیخودی است زیرا امام حسین(ع) به زیر سُم اسب رفت. بنا نیست که ائمه مشکلات شان را از روی معجزه حل کنند. امام حسین(ع) می توانست نفرین کند و یزیدیان نابود بشوند یا می توانست با معجزه از زمین آب در بیاورد. زندگی امام ها نباید براساس معجزه باشد. امامان باید تمام غصه های مردم را داشته باشند. اگر آنها بخواهند مشکلات شان را با دعا حل کنند دیگر نمی توانند امام ما باشند. وقتی امام به ما می گوید صبر کنید باید خودش هم صبر کرده باشد. اگر امامان مشکلات شان را با دعا و معجزه حل می کردند ،دیگر برای ما الگو نبودند.

ما تبلیغ بصری و عملی داریم که تبلیغ عملی مهمتر است. پیامبران و امامان باید تبلیغ عملی کنند و خودشان مشکلات را چشیده باشند. قرآن می فرماید: ای پیامبر تو خودت یتیم بودی و یتیمی را چشیده ای. اگر آنها زندگی استثنائی داشتند مُبَلغ عملی نبودند بلکه فقط حرف می زدند. امامان باید تمام مصیبت ها را چشیده باشند تا برای ما الگوی عملی باشند.

حضرت زهرا تا زمانی که پیامبر بود تابع ایشان بود و وقتی پیامبر نبود تابع حضرت علی (ع) بود. در بین چهارده معصوم یک زن وجود دارد که زن ها نگویند که چهارده معصوم از ما زن ها خبر ندارند. پس باید یک زن باشد که همسرداری و بچه داری ایشان الگوی زنان باشد.

سوال- چرا بعضی مواقع رفتار دین داران ما را دلسرد می کند؟

پاسخ – روایت داریم : دین را از مردم نگیرید، از عقل و وحی بگیرید. بعضی ها پشت سر امام جماعت نماز نمی خوانند و می گویند که خط سیاسی ایشان با من فرق دارد، این فرد به نفس خودش توجه دارد زیرا عدالت امام ربطی به خط سیاسی ندارد. اگر امام به فردی رای بدهد که شما رای نمی دهید این کار عدالت امام را زیر سوال نمی برد. زیرا شما گناه کبیره ای از امام ندیده اید و می توانید پشت سر امام نماز بخوانید. ما مبنای عدالت را خودمان می دانیم که این اشتباه است. در حوزه و دانشگاه علم را چیز دیگری می دانند. در جوانی ما مباحثه ی المیزان داشتیم و به ما می گفتند که تفسیر، مباحثه ندارد، مباحثه ی علمی بکنید. آیا قرآن علم نیست ؟ این کج فهمی است که قرآن و نهج البلاغه را علم ندانیم. ما فکر می کنیم که هر چیزی را که می فهمیم علم است.

معنای علم چیست؟ روزی خدمت علامه طباطبایی رفتم و در مورد آیه قرآن که می فرماید عالم خوف و خشیت الهی دارد، سوال کردم. گفتم که من در اول طلبگی ،در هنگام نماز حال خوبی داشتم و گریه می کردم .الان سوادم زیاد شده است ولی سر نماز حواسم پرت است. پس این آیه قرآن چه معنایی دارد؟ علامه فرمود :معلوم است این چیزهایی که ما می خوانیم علم نیست، این اصطلاح علم است نه خود علم . اگر ما علم بخوانیم اشک مان زیاد می شود. حضرت علی(ع) می فرماید :میوه علم، عبودیت را زیاد می کند. پسر امام خمینی می گفتند که امام در اول اشک هایش را با دستمال کاغذی بعد با پارچه و بعد با حوله پاک می کرد یعنی هر چه به خدا نزدیکتر می شد تضرعش بیشتر می شد. مرحوم کوثری می گفت که وقتی من در حسینیه جماران روضه می خواندم ،امام می فرمود که در خانه هم برای من یک روضه بخوان. وقتی من در خانه برای امام روضه می خواندم، امام جور دیگری گریه می کرد. کسانی که به خدا وصل شدند اشک شان زیاد شده است ولی ما که وصل نشده ایم ،وقتی تعدادی اصطلاحات یاد می گیریم فکر می کنیم که دانشمند هستیم. وقتی شما لامپ را روشن می کنید در اثر نور لامپ ستاره ها را نمی بینید. نور لامپ جلوی نور ستاره های دیگر را می گیرد. اگر می خواهید نور ستاره ها را بهتر ببینید باید لامپ را خاموش کنید. گاهی علم، نور و گاهی حجاب است.

زمان شاه در شهری سخنرانی می کردم و چون روی تخته سیاه سخنرانی می کردم ،در آن شهر درخشیدم .جوانی در سخنرانی من حضور داشت و عده ای از آیت الله ها هم در جلسه بودند. جوان فریاد زد: حرفهایی که شما امشب به ما گفتید این آیت الله ها، عمری است که به ما نگفته بودند. من مانده بودم که چه جوابی بدهم. من تخته را پاک کردم و همزمان داشتم فکر می کردم که بین این جوان احساساتی و آیت الله ها چه بگویم. از خدا کمک خواستم ،گفتم: این صحبتی که جوان می کند مثل این است که فردی به لوستر بگوید که درود بر توشیشه ،برقی که تو به ما می دهی یک عمر است که آهن های سقف به ما نداده اند، زنده باد شیشه ( شیشه وصل به آهن است)من که این درس ها را به شما می دهم، پیش همین آیت الله ها درس خوانده ام. این آیت الله ها مثل آهن درون سقف هستند که مشخص نیست و شما من را می بینی که برق می دهم و بَه بَه می گویی. در قرآن داریم اگر کار خوبی کردی کار از خداست و اگر کار بدی کردی ، کار از خودت است. کره ی زمین هم دور خودش و هم دور خورشید می گردد، هر جا که نور دارد از خورشید است و هر جا که نور ندارد از خودش است.

از آقای بهشتی پرسیدم که شما به جوانان آلمان چه می گفتید؟ من می خواهم برای جوانان کاشان صحبت کنم. عده ای که در اتاق بودند خندیدند. من فکر کردم که صحبت من بیهوده بود. آیت الله بهشتی فرمود: خنده ی آقایان بیهوده بود. سوال ایشان به جا بود. نیازهای جوانان همه ی دنیا یکی است. شما در تبلیغ دو کار بکنید :خرافاتی که قاطی اسلام شده است را جدا کنید .(یکی از عواملی که انسان را از دین زده می کند خرافات است. خرافات مثل این است که مگسی در آب بیفتد و کسی این آب را نخورد با اینکه نیاز به آب دارد.) و عمل مسلمانان را از اسلام جدا کنید. یعنی اگر می گویید: دروغ بد است این حرف اسلام است و ممکن است که عده ای از مسلمانان دروع بگویند که این ربطی به اسلام ندارد. ممکن است که عده ای ادعای اسلام بکنند ولی هیچ یک از کارهایشان اسلامی نباشد. ما باید خط مان را از قرآن و اهل بیت بگیریم. محور قرآن است. پس عمل مسلمانان و خرافات با اسلام فرق دارد.

سوال – صفحه 243 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.

پاسخ – فردی خیلی تند نماز می خواند ،پیامبر فرمود: این فرد مثل کلاغ نوک می زند.

بعضی از حیوانات انسان را نجات داده اند. هابیل برادرش را بر اساس خاک کردن کلاغ دفن کرد. عنکبوت پیامبر را حفظ کرد و هدهد یک سفر کرد و عده ای را مسلمان کرد.

در این صفحه داریم که حضرت یعقوب به فرزندانش گفت که اگر وارد شهر می شوید از درهای مختلف وارد بشوید. یعنی برای جذب یوسف باید از چند راه بروند. آیا ما برای جذب یوسف ها در خیابان می توانیم از یک راه برویم؟ خیر، باید از راه های مختلف برویم . بعضی ها از راه شعر، فیلم، گفتگو و میهمانی جذب می شوند. الان دشمنان ما از هر راهی وارد می شوند از راه جنسی ،وام دادن، راه انداختن مراکز تفریحی و …

اینکه سازمان صدا و سیما شبکه های تخصصی درست کرده است خیلی خوب است. پدر داروین هم پزشک بود و هم کشیش .داروین در هر دو رشته شکست خورد ولی در علوم طبیعی درخشید. گاهی انسان در شغلی شکست می خورد ولی اگر شغلش را عوض کند پیشرفت می کند. بعضی ها فکر می کنند که اگر فرزندشان را تنبیه کنند تربیت می شود و بعضی فکر می کنند که اگر به فرزندشان پول بدهند تربیت می شود. پس ما باید راه را پیدا کنیم.

خدایا به آبروی امام حسن عسگری(ع) و امام زمان(عج) به ما توفیق بده که حق را درست بشناسیم و خالصانه از آن پیروی کنیم و در فهم حق و باطل ما را به خودمان واگذار نکن .

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=8918

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.