صالحان در قرآن

موضوع: صالحان در قرآن
تاريخ پخش: 75/12/09

بسم الله الرحمن الرحيم

1- عالمان منحرف
بيان و تفسير اين آيه به اين معنا نيست که من به اين آيه عمل مي‌کنم معنايش اينست که بايد اينچنين باشيم خوشا بحال هر کسي که هست.
حضرت امام(ره) فرمود تربيت بايد تربيت قرآني باشد گاهي ممکن است افرادي از نظر علمي رشته‌هاي علوم تربيتي را بخوانند دکترا و فوق ليسانس آنرا بگذرانند، کتابهاي روانشناسي و قرآن و حديث را بخوانند روحاني يا غيرروحاني باشند اما آنکه سيماي قرآن است ممکن است بعضي داشته باشند و بعض ديگر نداشته باشند. چون علم غير از عمل است.
در قرآن يک سري آيه داريم مي‌فرمايد «إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ» (جاثيه/17) يعني با اينکه علم داشته خراب کرد. اين آيه زياد در قرآن تکرار شد.
«وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‌ عِلْمٍ» (جاثيه/23) با اينکه باسواد بود منحرف شد «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا» (نمل/14) با اينکه علم داشتند چپه شدند «كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» (جمعه/5) باسواد بود ولي به سوادش عمل نکرد. مثل الاغي که کتاب بار کند.
2- تواضع از ويژگي بندگان خدا
«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) بندگان خدا کساني هستند که راه مي‌روند روي زمين با تواضع وقتي افراد نااهل با اينها برخورد مي‌کنند اينها درگير نمي‌شوند «قالُوا سَلاماً». البته راه رفتن مي‌شود همين راه رفتن خودمان باشد بنده خوب خدا آرام راه مي‌رود. دختران راهنمايي و دبيرستانمان را طوري بايد تربيت کنيم که آرايش نکند. وقتي يک خانم از تاکسي بيرون مي‌آيد بوي آرايش‌اش فضاي تاکسي را نگرفته باشد. بچه مدرسه‌اي ما وقتي سوار دوچرخه يا موتور مي‌شود ويراژ نرود. آرام راه رفتن يا همين قدم زدن است يا اصلاً مشي‌اش آرام باشد عطسه کردنش، صدا کردنش، خريد و فروش‌اش، «هَوْن» يعني نرمخويي و مدارا. قرآن در جايي ديگر مي‌فرمايد «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً» (اسراء/37) با تکبر راه نرو با تکبر ننشين، بعضي حرف که مي‌زند تحقير مي‌کند. وقتي مي‌خواهد جايي وارد شود دم در نمي‌نشيند مي‌رود آن بالا مي‌نشيند ولو جا تنگ باشد. بنده خوب خدا آرام است، هرجا جا بود مي‌نشيند حتي حديث داريم در جلسه‌اي که وارد شدي آنجا که‌شان شماست يک خورده پائين‌تر بنشينيد.
3- كسي كه از تو پوك است مي‌خواهد با تبليغات جبران كند
اصلاح ريش‌اش جوري نيست که چشم‌ها را متوجه خودش کند زلفش جوري نيست که… وقتي بنائي مي‌کند بنائي او جوري نيست که همه سوت بکشند لباس‌اش، آرايش‌اش، بنده خوب خدا آرام است، يعني از تو بزرگ است اينهايي که از تو پوک‌اند از بيرون مي‌خواهند پز بدهند. آدمهاي تارک الصلواة مهر و تسبيح جمع مي‌کنند. «وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» (ابراهيم/43) از تو پوک‌اند در دنيا و قيامت از تو پوک‌اند «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ» (قارعه/8) ميزانش سبک است ما اگر بچه‌ها را از تو پر کنيم نيازي نيست از بيرون هي پُز بدهد.
امام کاظم(ع) فرمود هرکس در بيرون پز مي‌دهد پيداست از تو پوک است با تبليغات مي‌خواهد جبران کند.
حديث داريم «مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ» (كافي/ج‌2/ص‌312) تکبر و تجبري نيست جز اينکه آدم احساس مي‌کند پوک است.
آيت الله العظمي بروجردي به شخصي گفت شما برويد تهران يانماينده من بشويد يا عالم تهران، آن شخص هم کلي اجازه اجتهاد که از علما داشت براي ايشان فرستاد گفت: تو مي‌خواهي من بروم پيش نماز تهران باشم مي‌داني صد نفر به من گفته‌اند تو مجتهد هستي؟ گفت من يک همچين کسي هستم آنوقت بروم تهران پيش نماز بشوم؟ من خودم يک مرجع تقليد هستم. ولي وقتي به آيت الله خونساري گفت شما برويد به تهران، ايشان مثل يک طلبه گفت چَشم و آمد توي بازار تهران مرجع بود مرجع‌تر شد. عزيز بود و عزيزتر شد. آن بنده خدا هم از دنيا رفت نه نامي نه نشاني نه کتابي هيچي نه مسجدي نه مدرسه‌اي. از تاريخ اسمش محو شد خبري از قبرش هم نيست. اما هر روز مي‌روند سر قبر آيت الله خونساري و فاتحه مي‌خوانند در قم. اين در دنياي روحاني در دنياي اساتيد دانشگاه، در دنياي بازار عزت و لذت دست اوست.
4- مدال بندگي بالاترين مدال‌هاست
بالاترين مدالها مدال بندگي است «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» (فرقان/63) بنده خدا. توي پاسدارها آن کسي که پاسدار امام(ره) است افتخار مي‌کند هرچه شخصيت بيشتر باشد در خانه او عزت دارد من پزشک امام(ره) هستم من خادم امام رضا(ع) هستم من بنده خدا هستم «كَفَى لِي فَخْراً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً» (المناقب/ج‌3/ص‌104) امام مي‌فرمايد افتخار من همين بس که بنده خدا هستم.
اگر از خداوند جدا شويم دنبال اين هستيم که فلان هنرپيشه مرغي که خورده استخوانش را که ليسيده آن استخوان نزد من است دمپايي فلان شخص پيش من است، مثل همان کساني که قوطي کبريت و ته سيگار و ني سيگار جمع مي‌کنند اينها از تو پوک شده‌اند از بيرون ني سيگار جمع مي‌کنند.
اگر انسان از تو بند به خدا باشد آرام است، مثل کسي که دستش را به طناب گرفته تو دريا طناب محکم «فَقَدْ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‌» (بقره/256) «عروة» يعني طناب «الوثق» محکم کسي که دستش را به طناب محکم گرفته حالا موج هرچه مي‌خواهد بيايد.
اگر توي دست شما طلا باشد همه بگويند سفال است. مردم مي‌گفتند مرگ بر شاه آن احمق مي‌گفت نوار است شما که خودت مي‌داني صدا است حالا بگو نوار است.
اميرالمومنين(ع) مي‌فرمايد اگر در دستت طلا است همه مردم بگويند سفال است تو آرامي چون خودت مي‌داني که طلا است و اگر توي دستت سفال است همه مي‌گويند طلا است خودت که مي‌داني. تواضع و نرمي نخستين نشانه بندگي خدا است. اولين نشانه «يَمْشُونَ» مَشي. من يکوقت ديدم ماشيني که برادران انقلابي در آن بودند حزب اللهي‌ها چنان در تهران ويراژ داد که آنهايي که در صف اتوبوس بودند همه ترسيدند چنان ترسيدند که من خودم ماشين را تعقيب کردم با اينکه پليس نبودم رفتم ماشين را متوقف کردم آقايان را همانجا دستگير کرديم چه خبره؟ مي‌خواهد نان بگيرد کلت‌اش را بيرون مي‌گذارد که چي؟ که زودتر به تو نان بدهد؟ يعني ما بدمستي مي‌کنيم يکي با مهرش يکي با تسبيح‌اش يکي با کلت‌اش، يکي با کرواتش، يکي با مدرک‌اش، يکي با چادرش پيداست. از تو پوک هستيم.
از صدتا بانک و پهلوي هر کس و ناکسي گردن خم مي‌کند وام مي‌گيرد ولي مي‌خواهد در عروسي‌اش چند تا ماشين بوق بزند حالا مثلاً ما که عروسمان را بي بوق برديم عروسي‌مان باطل بود که چي؟ تالار نگرفتيم طوري است؟ ازدواج به کجا کشيده مي‌شود؟ چرا زندگي‌ها آرام نيست؟ خدا مي‌داند بعضي‌ها براي بعضي کادو مي‌برند آدم اطلاع دارد که اين نه خودش پول دارد نه شوهرش يا انگشتر فروخته يا گريه کرده يا دعوا کرده چه خبره؟ کادو نبريد کادوي ارزان ببريد افطاري هايت کجا دارد مي‌رود؟ صله رحم و ميهماني ما کجا دارد مي‌رود؟
زندگي ما از مرز تواضع و آرامش به تلاطم افتاده و در تلاطم خودمان هم داريم زجرکش مي‌شويم هر کس يک عروسي يا ميهماني دارد يک مقداري قبل از عروسي و مقداري بعد از عروسي خواب از سرش مي‌پرد که فردا چي خواهد شد؟ مهريه به کجا کشيده مي‌شود؟ چه خبره؟ مگر عروس را مي‌فروشند؟ مگر مهريه نشانه شخصيت است؟ حديث داريم بهترين زن آن زني است که مهريه‌اش کم باشد من که دو تا دخترهايم را هر کدام شوهر داده‌ام با 14 سکه يعني من آدم بي شخصيتي هستم؟ حضرت زهرا(س) که ما خاک کف پاي فضه او هم نمي‌شويم بي شخصيت است که مهريه‌اش کم بود؟ و هم ما را گرفته امور تربيتي بايد دخترها را اين رقمي پر کند که خانم ارزش شما از تو است.
بنده خوب خدا کسي است که… امام صادق(ع) فرمود: «الرجل يمشي بسجيته التي جبل عليها لا يتكلف و لا يتجبر» (تأويل‌الآيات‌الظاهره/ص‌378) همانطوري که هست، هست «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ» (ص/86) من اهل تکلف نيستم بعضي‌ها در حرف زدن اهل تکلف هستند حالا مثلاً مي‌خواهد تهراني حرف بزند مگر تهراني حرف زدن کمال است؟ هر جوري هستي حرف بزن، خودت باش حتي قاري‌ها مي‌خواهند مثل عبدالباسط بخوانند که چي؟ خودت يک کسي هستي، قاري‌هاي بين المللي خوب مي‌خوانند اما تو لحن را خودت را خوب بخوان. يک وقت آدم واقعاً مي‌تواند تقليد کند و مثل او بخواند طوري نيست اين مي‌گويد «يَتَکَلَّفُ» يعني نمي‌تواند دارد دست و پا مي‌زند.
امام صادق(ع) ذيل اين آيه فرمود «عِبادُ الرَّحْمنِ» بنده خوب خدا خودش، خودش است وقتي مي‌خواهد بنائي کند مي‌گويد بدليل اينکه سه خانوار مي‌خواهيم زندگي کنيم اين رقمي است آن آقا مي‌آيد و مي‌گويد اين نقشه مهندسي است بابا! ! ولم کن ما اينجا چهار خانوار مي‌خواهيم زندگي کنيم نقشه ما بايد اين رقمي باشد که همديگر را نبينيم هر کسي زندگي‌اش آرامش باشد محفوظ باشد. يک مهندسي در غرب اينطوري ساخته خوب آنها يک زن و شوهر بوده‌اند بند به حياء و حجاب هم نبوده‌اند چکار دارند به چهار تا دختر مسلمان که پايبند به عفت و دين‌شان هستند. اين رقمي استاندارد نيست؟ باسمه تعالي من مي‌خواهم استاندارد نباشد. رفتم توي يک سالن ديدم سقف‌اش نزديک سر من است گفتم اين خيلي سقفش کوتاه است گفتند هيس! ! گفتم چرا گفتند اين نقشه مهندسي است گفتم من خودم يک آدم هستم دارم خفه مي‌شوم طوري ما را پوک مي‌کنند که نمي‌گذارند خودمان بفهميم.
به يک جوان گفتم ران شما کلفت است يا باريک گفت كلفت است. گفتم ساق پايتان گفت باريک گفتم اين شلواري که پايت کرده‌اي براي کلفت تنگ دوخته‌اي نمي‌تواني بنشيني آنوقت ساق پا که باريک است پاچه را گشاد دوخته‌اي خوب چيه پايت کرده‌اي؟ نمي‌فهمد کجاي بدنش چه لباسي مي‌خواهد. چون خانم‌هاي ديگر موهايشان را زرد کرده‌اند اين هم گريه مي‌کند از شوهرش پول مي‌گيرد و موهايش را زرد مي‌کند شوهرش مي‌گويد حالم به هم مي‌خورد مي‌گويد نه دخترخاله‌ام زرد کرده من هم مي‌خواهم زرد کنم حاليش نيست چطوري خوشگل است. حاليش نيست شوهرش چقدر پول دارد پوک است. خودمان آدم هستيم توکل بر خدا اطمينان بر خود.
سيد جمال الدين رفت اروپا دست هايش را شست و با دست غذا خورد قه قه خنديدند شروع کردند به فيلمبرداري گفت چه مرضي داريد؟ گفتند اُمُلي با دست مي‌خوري گفت نه من روشنفکرم دستهايم را خودم فهميدم چطوري شستم قاشق شما را نمي‌دانم چطوري شسته‌ايد من به شستن خودم ايمان دارم و به شستن شما ايمان ندارم.
5- اسلام براي همه چيز برنامه دارد
تربيت يعني بچه را از تو پر کنيم بند به چيزهاي ظاهر نشويم. اسلام حتي براي راه رفتن هم برنامه دارد «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» (فرقان/63) اصلاً دين خوب ديني است که براي همه چيز برنامه دارد براي مژه تکان دادن براي غمزه کردن «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ» (مطففين/30) روي غمزه‌ها حساب مي‌کنند «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ» (غافر/19) حتي آن نگاه‌هايي که مي‌کند پشت اين نگاه‌ها نگاه براي خداست، نگاه براي شهوت است اين نگاه چه نگاهي است خدا مي‌داند در اسلام هيچ چيزي نيست مگر اينکه براي آن برنامه داشته باشد.
«قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) چند رقم ما سلام داريم
1- سلام تهيت وقتي آدم وارد مي‌شود مي‌گويد سلام عليکم
2- يک سلام يعني خداحافظ مثل سخنرانها که آخر صحبت هايشان مي‌گويند «وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ الله» اين يعني سلام وداع وقتي با جاهل بر مي‌خورند سلام وداع مي‌کنند يعني از کنارش رد مي‌شوند. شما وقتي وارد حرم امام رضا(ع) مي‌شوي مي‌گويي: السلام عليک يا علي بن موسي الرضا(ع) وقتي هم مي‌خواهي بيرون بيايي مي‌گويي«السلام عليک» اين دومي سلام وداع است يعني خداحافظ مثل سلام نماز «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ» يعني خداحافظ.
کار غباروبي که امسال شروع شد کار خوبي بود من در تلويزيون ديدم که وقتي مي‌خواهند غباروبي کنند همه مي‌روند محراب را غباروبي مي‌کنند مستراح‌ها جزوش نيست؟ حالا من نمي‌گويم مستراح‌ها را نشان بدهند، ولي يکي بگويد که ايشان رفته و مستراح‌ها را به شيلنگ بسته و تميز مي‌کند ما وقتي پولي را هم براي فقراء جمع مي‌کنيم هزار توماني‌ها را مي‌شماريم 5 توماني‌ها جزو پول نيست؟ يک روح بلندپروازي در ما هست منتهي اين يک جاهايي خودش را نشان مي‌دهد. پارسال يک کسي سيلي عملي به من زد توي آن رشته تربيت شدم يعني توي آن رشته تکان خوردم من که تربيت بشو نيستم حالم را گرفت خيلي هم خوب بود.
ما يک افطاري داديم، خانه ما توي پادگان است به افرادي افطاري داديم که شخصيت بودند، مشهور بودند، يکي از همسايه‌ها آمد خانه ما ديد من درافطاري آدمهاي مشهور را دعوت کرده‌ام البته من هم يک نيتي داشتم که دعوت کرده بودم وگرنه نمي‌خواستم نه پُستي از آنها بگيرم نه پولي. من از هيچ تاجري پول نگرفتم. من يک حکم از امام(ره) گرفته‌ام. يکي ديگر گفت آقاي قرائتي من افطاري آمدم خانه شما ديدم به مشهورين افطاري دادي، من هم همه باغبانها را دعوت کردم من رفتم سر سفره او خجالت کشيدم ديدم آن پاتک بود براي کار من اين خيلي گوشمالي بود.
يکبار ديدم يکي از اين شخصيت‌هاي مملکتي از اين رفت گوشه‌اي نشست گفت من مي‌خواهم آنجا باشم چون اگر همه ما يک طرف باشيم پذيرايي‌ها را همه مي‌آورند اينطرف و معلوم نيست به آن آخري‌ها کسي چيزي مي‌دهد يا نه، يکي دو نفر برويم آنجا بنشينيم که به هواي ما يک چيزي بخورند. آن چيزي که تربيت مي‌کند اينست.
ما الآن فقط مقام معظم رهبري را مي‌شناسيم، کساني ديگر اگر هستند من نمي‌شناسم ممکن است باشد اينست که مشي علي بن ابي طالب(ع) را دارد گاهي خانه يک شهيد، دو شهيد، جانباز مي‌رود بصورت ناشناس با يک ماشين ساده وقتي يک مقام معظم رهبري ناشناس رفت خانه شهيدي، پدر شهيد مي‌بيند اِه! ! آقا آمده اصلاً اينها تا يک ماه خواب از سرشان مي‌رود، اثر تربيتي اين حرکت از سخنراني‌هاي مقام معظم رهبري کمتر نيست.
ما همه‌اش فکر مي‌کنيم آقا در عروسي ما فلاني و فلاني آمدند عقد من را فلاني خواند مهريه فلاني اينقدر است.
جهل مطرود است «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) سلام، سلام وداع است در نهي از منکر سلسله مراتب است گاهي آدم ديد اين آدم نااهل است او را نگاه کند و رد شود «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» قرآن مي‌فرمايد بعضي‌ها که آدم نااهل هستند آدم بايد از کنارش رد شود َ «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72) يک مرحله هم داريم «وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ» (توبه/73) يک مرحله هم بايد گفت «أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (انبياء/67) يک مرحله هم بايد گفت «قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ في‌ ضَلالٍ مُبينٍ» (انبياء/54) خودت و بابات نفهميد درجه دارد.
6- انواع بدحجابي‌ها و ريشه‌هاي آن
من يکوقت نشستم و نوشتم فوکُلي‌هاي تهران را 11 رقم فوکُلي داريم هر کدام يک جوري است 1- پدر و مادرش اهل حجاب نيست اين هم اهل حجاب نيستند غرض مرضي چيزي ندارد خانواده اينطوري بزرگ شده گير ندارد خط و ربطي ندارد
2- بدحجابي را عيب نمي‌داند
3- مسئله‌اش را بلد نيست
4- مشکل روحي دارد مي‌خواهد عقده‌اش را خالي کند
5- دهن کجي به نظام مي‌کند
6- چشم هم چشمي است مثل کسي که در جلسه‌اي نشسته همه مسخره‌اش مي‌کنند يا همه از او انتقاد مي‌کنند اين هم براي اينکه(خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو) اين هم يک چيزي مي‌گويد نوعش فرق مي‌کند نهي از منکر خيلي مشکل است اينها اگر جابجا بشود خيلي هم مهم است.
مي گويند يک نخست وزيري در يک روستايي برادري داشت برادر نخست وزير گفت يک روز مي‌خواهم بيايم پايتخت پهلوي برادرم نخست وزير گفت داداش نيا هرچه مي‌خواهي من برايت مي‌فرستم برنج مي‌خواهي، پول مي‌خواهي… خواهش مي‌کنم نيا گفت نه تو! برادر من پهلوي شاه نشسته‌اي من هم يک روز مي‌خواهم بيايم تهران ببينم چه خبره؟ (مثلاً) اين برادر آمد به شاه گفتند برادر نخست وزير است شاه هم آمد ديدنش در جلسه ملاقات شاه يک دانه سيب برداشت تحويل برادر نخست وزير داد اين هم به رسم محلي ديد سيب تميز است شروع کرد کُلوچ کُلوچ خوردن نخست وزير سرخ شد، سبز شد، آبرويش رفت آمد بيرون گفت نيا تو آداب و رسوم بلد نيستي گفت مگر چي شده؟ گفت شاه که يک چيزي به آدم مي‌دهد نبايد خورد گفت چه مي‌کند؟ خوب سيب براي خوردن است گفت نه، آدم مي‌گيرد خم مي‌شود بو مي‌کند مي‌گذارد روي پيشاني‌اش بعد مي‌گذارد توي کيسه‌اش گفت خيلي خوب حالا دفعه بعد. در بازديد شاه يک قاشق عسل به ايشان داد عسل ر ابو کرد گذاشت روي پيشاني‌اش ريخت توي کيسه‌اش گفت بابا… گفت مگر خودت نگفتي گفت آخر آن سيب بود اين عسل است کُد اينها فرق مي‌کند. آن دو شاخ تلفن است آن دو شاخ برق است. تو چرا قاطي پاتي مي‌کني.
7- دقت در امر به معروف و نهي از منكر
در امر به معروف و نهي از منکر گاهي وقتها اگر بلد نباشيم خراب مي‌کنيم. شخصي به ديگري گفت گوشم درد مي‌کند گفت برو بکش گفت چطوري؟ گفت من دندانم درد مي‌کرد کشيدم. کلمه‌اي است که اگر اينجا بگوييم مفيد است همين کلمه را به کس ديگري بگوييم مضر است. با يکي بايد خصوصي صحبت کرد ديگري را بايد عمومي با او صحبت کرد. به يکي بايد نامه نوشت به يکي بايد تلفن زد و با او تلفني صحبت کرد. يکي با حرف من اثر ندارد بايد به ديگري بگويم تو به او بگو يکي را بايد مستقيم به او گفت يکي را غيرمستقيم بايد گفت. يکي را بايد تنبيه‌اش کرد ما در اسلام کتک هم داريم هم در قرآن داريم هم در روايات منتهي جاي کتک زدن يک درصد است.
«وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً» (فرقان/64) بنده خوب خدا کساني هستند که بيتوته مي‌کنند «لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً» بيتوته يعني شب زنده داري. حالا شب زنده داري لازم نيست از سر شب تا صبح باشد. ما نبايد کاسه داغتر از‌آش بشويم خداوند به پيغمبرش(ص) «قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً» (مزمل/2) سحرخيز باش منتهي «نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلاً أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً» (مزمل/4-3 )
نصف شب کمي بيشتر از نصف شب پاسي از شب آخر اگر آدم از سر شب تا صبح آدم عبادت کند روز که نمي‌تواند کار کند. يک آقايي بالاي منبر مي‌گفت خداوند ميلياردها فرشته دارد يک نفر پائين منبر گفت اُه! ! چي به اينها مي‌دهد بخورند؟ آقا بالاي منبر گفت فرشته‌ها غذا نمي‌خواهند گفت خوب غذا نمي‌خواهند لازم نيست خدا آنها را نگه دارد بيايد خانه خودم نگه‌اش مي‌دارم چون جا نمي‌خواهد غذا هم نمي‌خواهد.
گفت شب عيد فطر دو رکعت نماز دارد رکعت اول 1000 تا «قل هوالله» گفت رکعت دوم چندتا؟ گفت اگر رکعت دوم زنده بودي «قل هوالله» چون توي هزار «قل هوالله» آدم مي‌ميرد البته اين مال آدمهايي است که يک دارد. اولياء خدا هزار «قل هوالله» را يک ساعت و نيم مي‌خوانند کيف هم مي‌کنند مثل ماهي هر چقدر شنا برود خسته نمي‌شود، ما هستيم که اگر امام جماعت 2 تا سبحان الله بيشتر بخواند ما ديگر پشت سر اين آقا نماز نمي‌خوانيم اينها يک عشقي مي‌خواهد. پاسي از شب زنده داري منتهي «لِرَبِّهِمْ» بيتوته براي خدا نه براي حاجت ممکن است ما يک شب جمکران يا شاه عبدالعظيم(ع) برويم منتهي براي حاجتي يا اينکه گيري داريم. «سُجَّداً وَ قِياماً» سجده بهترين جاي بدن آدم.
8- توجه به مساجد و نماز جماعت
چند روز پيش جلسه‌اي داشتيم وزير راه بود و چند تا از مسئولين ديگر بنا بود برنامه ريزي بشود براي مساجد توي راهها الحمدلله حرکت مسجد و نماز خيلي خوب شد امسال بازار تهران اول ظهر کارهاي قشنگي کرد يا مي‌بستند يا پرده مي‌کشيدند يا لامپ را خاموش مي‌کردند يعني پيداست براي اذان يک ارزشي قائلند بايد يک جوري باشد که وقتي بازاري‌ها صداي اذان را شنيد از خودش يک عکس العملي نشان بدهد 1- ببندد 2- نمي‌تواند ببندد همانجا يک سجاده بيندازد و نماز بخواند. يک مقدار هم شوخي است که مي‌گوئيم آقا وقت اداره نماز نخوانند اميرالمومنين(ع) رئيس حکومت اسلامي بود يا نه؟ وقتي حکومت اسلامي تشکيل داد نماز اول وقت مي‌خواند يا نه؟ ما نمي‌توانيم در شعار بگوئيم کشور ما کشور علوي است اما اين آقا قاضي است اين آقا دادستان است اين آقا سفير، وزير، وکيل يا نيروي انتظامي است و پشت اداره از نظر مقبرات اداري بايد 8 ساعت کار بکند اول به 124هزار پيغمبر هيچ اداره‌اي 8 ساعت کار نمي‌کند! دروغ نگوئيم افراد نادري هستند که 8 ساعت کار مي‌کنند شب عيدي باشد، انبار گرداني، بازرس، يا براي اضافه کار، حضرت امير(ع) وقتي حکومت تشکيل داد نمازش را غروبها مي‌خواند؟
به يک قاضي در سفر حج گفتم شما نمي‌شود به يک دبيرستاني که بغل دادگستري است بروي و 10 دقيقه نماز بخواني؟ گفت آخر من کارمند دولت هستم گفتم مگر کار شما قضاوت نيست؟ گفت چرا گفتم «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» (عنكبوت/45) اگر نماز احياء بشود فحشا و منکر کم مي‌شود و نياز به قضاوت شما کم مي‌شود مثل کسي که اتاق اداره را سفيد مي‌کند مي‌گوئيم آقا از اين پنجره دود داخل مي‌آيد بگير مي‌گويد نه بنده بايد 8 ساعت سفيدکاري کنم اگر 10 دقيقه پنجره را ببندي دود نمي‌آيد و نياز به سفيد کردن تو هم نيست لباس سفيد بپوش.
خودت روي زمين آلوده نمي‌نشيني، مسجدي شوي دزد نمي‌شوي حزب اللهي شوي مجرم نمي‌شوي نمازي شوي فحشا و منکرت کم مي‌شود. هر جوري سوال کنيم يک جواب است کسي اگر 8 ساعت اجير است اجازه هست نيم ساعت دزدي کند از 8 ساعت کم کاري کند؟ مرجع تقليد مي‌گويد باسمه تعالي اگر کسي بناست 8 ساعت کار کند کار کند کم کاري «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ» (مطففين/1) حرام است شرعاً اما اگر اين رقمي سوال کنيد بنائي است 8 ساعت سالن را سفيد مي‌کند اما اگر 5 دقيقه پنجره‌هايي که دود وارد مي‌شود را ببندد نيازي به اين همه سفيد کاري نيست اجازه مي‌دهيد بجاي 8 ساعت سفيدکاري 10 دقيقه پنجره را ببنديم؟ هر عاقلي مي‌گويد بله. من نمي‌دانم چطور سر نماز اينقدر دقيق مي‌شويم وقتهاي ديگر اينطور نيست. نگاه مي‌کني بين التعطيلين 7 روز مرخصي توي سازمان نهضت سوادآموزي يک روز نگاه مي‌کنم مي‌بينم کسي نيامده مي‌گويند آقا بين التعطيلين بوده همه جيم شده‌اند مرخصي گرفته‌اند چطور يکمرتبه يک 24 ساعت را قورت مي‌دهيم، سوريه مي‌رويم، حج مي‌رويم 5، روز 5 روز صله رحم مي‌کنيم. يکي از بستگان بميرد يک هفته مرخصي مي‌گيريم اما تا مي‌گوييم 10 دقيقه نماز تمام «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) آقا کم کاري است فقهاً، شرعاً، اجيراً تمام حقوق دانهاي بين المللي توي اين ده دقيق حقوق يابي مي‌کنند. بابا حضرت امير(ع) قاضي بود نماز مي‌خواند کشاورز بود نماز مي‌خواند خطيب بود نماز مي‌خواند معلم بود نماز مي‌خواند شمشير مي‌زد گاهي هم سرش را هوا مي‌کرد باز شمشير مي‌زد ابن عباس آمد و گفت آقا چرا سر به هوا هستي؟ فرمود مي‌خواهم نماز اول وقت از دستم نرود گفت آقا جنگه؟ ! فرمود توي ميدان جنگ هم علي(ع) نماز اول وقت مي‌خواند. ما مسئول هستيم مگر امام حسين(ع) ظهر عاشورا مسئوليت نداشت کداميک از کارمندهاي دولت ما مسئوليت‌شان بيش از ظهر عاشورا است؟
دولت قانوني تصويب کرده 8 ماده براي مسجد خيلي قانون خوبي است آب و گاز و برق مسجد نرخ‌اش اقل ارزانترين نرخ اگر کسي مي‌خواهد مسجد بسازد بانکها به او وام بدهند بدون سود يا حداقل کارمزد کارهاي مردمي هم خيلي خوب شده بازارها تکان خورده اداره‌ها و…
من کسي نيستم ولي اگر کسي تشکر نکند نامرد است که آدم اين هم خوبي ببيند و تشکر نکند. درست نيست براي روستا آب و برق و گاز ببريم اما يک روحاني نيست مي‌گوئيم چرا؟ مي‌گويند اتاق نيست چرا؟ يک مشت روستايي خودشان يک اتاق کاهگلي دارند معلوم نيست زلزله آنرا روي سرشان خراب کند اتاق ندارند به کسي بدهند توي هر روستا يکي دو اتاق بسازيم تابستان که درسها حوزه تعطيل است يک طلبه برود الحمدلله جمهوري اسلامي بودجه خوبي گذاشته توي هر روستا دو اتاق بسازد ملک کسي هم نکند بنام خانه عالم. اين طلبه دو ماه تابستان به آنجا مي‌رود مزاحم کسي هم نمي‌شود براي بچه‌ها قرآن، قصه‌هاي قرآن احکام اسلامي، موعظه کند.
9- احياء نماز صبح در مساجد
مسجدهاي صبح هنوز کم رونق است بعد از ماه رمضان مسجدها را احياء کنيم حالا لازم نيست نماز اول وقت بخوانيم 20 دقيقه به طلوع آفتاب چون سحرخيزي مشکل است ولي نماز را عقب بيندازند که صبحها در مساجد باز باشد «يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ» حالا شب زنده داري پيش کشمان نماز صبح را بخوانيم.
مي‌گويند يک آقايي هرجا عقد مي‌خواند يک کله قند مي‌گرفت نوکر آقا گفت ما مي‌خواهيم داماد شويم اين کله قند ر از ما نگير. گفت اگر تو ندهي آن هم مي‌گويد همسايه آقا هستم. ديگري مي‌گويد مستضعف هستم، آن هم مي‌گويد بسيجي هستم جبهه بوده‌ام، هيچي خلاصه اين نرخ ما از بين مي‌رود. گفت رويت مي‌شود از ما کله قند بگيري گفت تو يک ته قند درست بگذار باقي‌اش توخالي ولي قالب، قالب کله قند باشد تا نرخ ما به هم نخورد به شما هم خيلي فشار نيايد اين آقا هم با يک ته قند و کادوپيچي آورد عقد که تمام شد کله قند را پهلوي آقا آوردند آقا رفت بگيرد ديد تو مي‌رود گفت آقا يک خورده پائينتر آنرا بگير ديد تو مي‌رود گفت پائينتر آقا پائينتر گفت خالي است زير آنرا بگير.
ما هم زيرش را بگيريم لااقل 10 دقيقه به صبح جمع شوند به آقاي محله بگويند ما سحرخيز نيستيم اما بدمان نمي‌آيد صبحها در مسجد باز باشد يک نماز نيم ساعت به آفتاب بخوانيم. به هر حال نماز صبح بايد احياء بشود «يَبيتُونَ» هيچي لااقل زيرش را بگيريم قيمت تعاوني حساب کنيم حداقل.
10- اهميت نماز جمعه
نماز جمعه يادتان نرود خلوت شدن نماز جمعه شاد کردن دشمن است نماز جمعه ميزان الحرارة انقلاب است هر وقت نماز جمعه شلوغ مي‌شود مي‌گويند اِه! ! مردم با انقلابند تا نماز جمعه خلوت مي‌شود اولين کسي که خوشحال مي‌شود آمريکاست من خودم از اول انقلاب تا الآن شايد 10 تا نماز جمعه نرفته باشم تهران بودم رفتم هر شهري هم بودم رفتم چون بسياري از جمعه‌ها من تهران نيستم. حالا که دنيا روي اين حساس است واجب تخييري است.
ما مي‌توانيم اسم بچه‌مان را هرچه بگذاريم اما حالا که معاويه مي‌گويد اسم علي(ع) روي بچه‌ات نگذار امام حسين(ع) فرمود به کوري چشم معاويه اسم همه بچه هايم را علي(ع) مي‌گذارم يکي از بچه‌ها علي اکبر ديگري علي اوسط و بچه ديگر علي اصغر يعني حالا که معاويه مي‌گويد علي(ع) نه ما بايد بگوئيم علي(ع) آري. نماز جمعه واجب تخييري است مي‌شود بجاي آن نماز ظهر خواند اما حالا که دشمنان ما روي نماز جمعه حساسند، ما بايد به کوري چشم دشمنان در نماز جمعه شرکت بکنيم.

«و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2365

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.