Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 85

Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 87

Deprecated: strtotime(): Passing null to parameter #1 ($datetime) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-content/plugins/wp-parsidate/includes/parsidate.php on line 112

Deprecated: preg_match_all(): Passing null to parameter #2 ($subject) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-content/plugins/wp-parsidate/includes/fixes-permalinks.php on line 251

Warning: Undefined array key 0 in /home/gharaati/public_html/wp-content/plugins/wp-parsidate/includes/fixes-permalinks.php on line 255

Warning: Undefined array key 1 in /home/gharaati/public_html/wp-content/plugins/wp-parsidate/includes/fixes-permalinks.php on line 256

Warning: Undefined array key 2 in /home/gharaati/public_html/wp-content/plugins/wp-parsidate/includes/fixes-permalinks.php on line 257
سیر و سفر – 3، انبیاء و اولیاء و امام خمینی (ره) – درسهایی از قرآن
Warning: Undefined array key "beoreo" in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

Deprecated: md5(): Passing null to parameter #1 ($string) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

سیر و سفر – 3، انبیاء و اولیاء و امام خمینی (ره)

بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقی بالهدی و الهمنی التقوی

بینندگان عزیز بحث را در آستانه ایام حساسی گوش می‌دهید. موضوع هفته‌های قبل ما سفر بود به مناسبت جهانگردی و سفر، در این جلسه می‌خواهم اشاره کنم به سفرهای انبیاء و بعد هم به سفرهای امام خمینی «ره» و بعد هم آخرین سفرش، ورود امام خمینی به ایران.
پس ادامه بحث هفته قبل است که پخش شده موضوع بحث سفر، سفرهای انبیاء و اولیاء، سفرهای امام خمینی آخرین سفر، برکات.
اما سفرهای انبیاء، انبیاء که خیلی سفر داشته‌اند ما پنج تا سفر از پیامبران اولی العظم را می‌گوییم. یعنی پیامبرانی که کتاب داشته‌اند. چون یک پیغمبر محور بوده و باقی انبیاء فتوکپی قبلی بوده‌اند، بلندگو بوده‌اند.
مثلاً فرض کنید ما یک امام داریم و بقیه نماینده امام هستند در خط امام می‌شوند. مثلاً حضرت ابراهیم پیامبر بود، حضرت لوط یکی از یاران حضرت ابراهیم بود، او هم خودش پیغمبر بود ولی.
سفر نوح، سفر حضرت ابراهیم، سفر حضرت موسی، سفر حضرت عیسی، سفر حضرت رسول اکرم حضرت محمد(ص)(صلوات حضار).
اما سفر نوح برای نجات امت بود. برای نجات، قصه نوح را کم و بیش شنیده‌اید، 950 سال تبلیغ کرد، حالا سال سنش چقدر بود نمی‌دانم. این 950 تا هم شوخی نیست.
چون می‌فرماید: «أَلْفَ سَنَهٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً» عنکبوت/14 هزار تا 50 تا کم.
آخه گاهی وقت‌ها آدم می‌گوید: من دو ساعت است نانوایی ایستاده‌ام. دو ساعت است توی برفها ایستاده‌ام، دو ساعت است زیر آفتاب ایستاده‌ام، این دو ساعت معلوم نیست واقعاص 120 دقیقه است، یا مبالغه می‌کند، اما اگر گفت: دو ساعت 18 دقیقه کم، اگر گفت: 18 دقیقه کم معلوم می‌شود ساعتش دقیق است.
در بیان عدد را گفتند: دو ساعت، گاهی وقت‌ها عدد مبالغه است.
مثلاً داریم که: یهودی‌ها دوست دارند هزار سال عمر کنند.
می فرماید: «یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ» بقره/96 یعنی دوست دارد هزار سال عمر کند.
یعنی: معنایش این است که دوست دارد هزار سال عمر کند یعنی دوست ندارد هزار و صد سال عمر کند؟ چرا هزار و صد سال را هم بیشتر دوست دارد اما وقتی می‌گوید: «أَلْفَ سَنَهٍ» هزار سال، مبالغه است. گاهی عدد برای مبالغه است، دو ساعت زیر آفتابم، دو ساعت توی برفم، هزار سال می‌خواهد عمر کند، گاهی مبالغه است، گاهی مبالغه نیست، دقیق است، اعداد قران کد است، یعضی هایش عین آن است، یعنی یک ذره کم و زیاد نمی‌شود.
مثلاً می‌خواهد بگوید: اصحاب کهف 309 سال خوابیدند، اگر گفت سیصد و نه سال می‌گوییم شاید مبلاغه است، ولی می‌گوید: سیصد سال خوابیدند بعد می‌گوید نه تا هم بگذار رویش.
«وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» کهف/25 لحن عبارت یه جوری است که نمی‌گوید: سصید و نه سال، اول می‌گوید: سصید سال، نه سال هم بگذار رویش. «وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» این خمسین سنه، «أَلْفَ سَنَهٍ إِلاَّ خَمْسینَ».
خب بالاخره عده کمی بهش ایمان آوردند و خسته شد و به درگاه خدا ناله کرد که خدایا من نهصد و پنجاه سال دعوت کردم، هر چی می‌گویم اینها گوش نمی‌دهند، توهین، جسارت، خدا بهش گفت: کشتی بساز به امر ما، الهام یم کنم بهت که چه جوری کشتی بساز:
«اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا» مومنون/27
صنعت، تکنولوژی، به دست انبیاء به الهام و «وَحْیِنا» من وحی می‌کنم که کشتی بساز، کشتی را که می‌ساخت تق، تق، تق، مردم مسخره‌اش می‌کردند:
«وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ» هود/38 مسخره می‌کردند.
مثل اینکه پیامبری‌ات گل نکرد به نجاری افتاده‌ای، بعضی‌ها مسخره می‌کردند که این کشتی را، هر آدم عاقلی که کشتی می‌سازد، لب دریا می‌سازد آخر تو که کشتی می‌سازی با کدام حمال، جرثقیل که نبود که چه جوری کشتی را می‌خواهی بیاندازی توی آب، گفت: خیلی خب حالا شما مسخره کنید، یه زمانی هم ما شما را مسخره می‌کنیم، به هر حال، کشتی که ساختند به زمین دستور داده شد، آب، باران به زمین دستور داده شد، هر چه آب داری بجوش، زمین جوشید و به قول قران ِ «بِماءٍ مُنْهَمِرٍ» قمر/11جوشید اب از زمین و آسمان، زمین رفت زیر آب، حضرت نوح مومنین را سوار کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها» هود/41 تا خلاصه یه سفر دریایی. قران می‌گوید:
َ «یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ » هود/48 اینجا فرود‌ای به سلام و برکات.
سفر برای نجات امت، همه مؤمنینی را سوار کرد، هم مؤمنین و هم نسل حیوان‌ها، از هر حیوان مفید دو تا نر و ماده را سوار کشتی کرد که نسل حیوان‌ها هم منقرض نشود.
باز این هم خودش درسی است برای محیط زیست که باید برنامه‌ها جوری باشد که نسل حیوان‌ها ورنیافتد. پس ببینید چند تا قصه است توش، تا حالا هفت، هشت تا نکته گفته‌ام ببینم تیز بودید نکته‌ها را بگویید که هستید.
1- بسم الله تاریخش مال اسلام نیست
2- صنعت تاریخ طولانی دارد
3- صنعت کشتی سازی به امر خداست. «اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا»
4- اعدادی که قران می‌گوید دو جور است، اعداد مبالغه‌ای و اعداد دقتی و این عدد، عدد دقتی است که می‌گوید 950 سال نوح عمر کرد
5- سه تا پیامبر را خداوند سه جا حفظ کرد، یکی پیامبر را روی آب حفظ کرد و یه پیامبر را زیر آب و یه پیامبر را کنار آب. پیامبری را که روی آب حفظ کرد نوح، پیامبری را که زیر آب حفظ کرد یونس و پیامبری را که کنار آب حفظ کرد یوسف بود که برادرانش او را به چاه انداختند، کنار آب حفظش کرد. رو آب، زیر آب، کنار آب.
گر نگهدار من است ان که من نمی‌دانم         شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد.
خب این یک سفر نوح(ع).
سفر حضرت ابراهیم:
سفر حضرت ابراهیم هم رفت به یه جایی که، سفرهای پیامبران هم تاریخی است. خود پیامبران که تاریخی هستند سفرهای آنها هم، یعنی همه‌اش ابتکار و منحصر به فرد است. نمونه ندارد. خداوند، ابراهیم بچه دار نمی‌شد. تا استانه صد سالگی به درگاه خداوند ناله و گریه کرد. در سن حدود صد سالگی بچه دار شد.
حالا می‌خواهد ابراهیم را آزمایش کند می‌گوید: زن و بچه‌ات را بردار برو در بیابان‌ها، حالا اولش که هنوز نوجوان بود بهش گفت: برو توی بیابان‌ها، سفر ابراهیم به مکه، در بیابانی که نه اب بود و نه گیاه، «بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ» ابراهیم/37 گفت: این زن و بچه که شیر خواره هم هست، هنوز سیزده، چهارده سالش نشده، آغاز تولد، بگذار برو، ابراهیم اسماعیل را گذاشت و حالا ماجرا کار دارد، من می‌ترسم بگویم پرت بشوم از حرفم، بالاخره. این سفر ابراهیم به مکه بعد هم پایه هایش را بالا برد:
«وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ» بقره/127 پایه‌های ابراهیم، حضرت ابراهیم پایه‌های کعبه را بالا برد بعد هم گفت: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا».
از این تقبل هم یک نکته‌ای استفاده کنیم که، هر چی کار مهم باشد ولو ساختن کعبه و هر چه آدم مهم باشد ولو حضرت ابراهیم اگر خدا قبول نکند ارزش،
مثل ماشین، درشکه یا بنز اگر کلیدش گم بشود هیچ کدام راه نمی‌رود. اصل این است که کلیدش باشد یا نه.
کلید قبولی، خدا قبول، «رَبَّنا تَقَبَّلْ» گاهی وقت‌ها خدا یه کار کم را قبول می‌کند و کار بزرگ را قبول نمی‌کند، مهم این نیست که چه کسی کار می‌کند، مهم این اس که چکار می‌کند، کی کار می‌کند، هر کی می‌خواهد باشد، چه کار می‌کند؟ هر کاری باشد، مهم این است که خدا قبول کند.
گاهی یه نخ کوچک مورد نیاز است و قبول می‌شود و گاهی یه طناب کلفت مورد نیاز است و قبول نمی‌شود.
ابراهیمبزرگ، کعبه بزرگ را می‌سازد و تازه می‌گوید: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا».
به همین خاطر ما نباید نگاه کنیم کی چکار کرده، قبول شده یا نه. سفر ابراهیم هم برکتش این بود، بنیانگذار کعبه شد، یعنی پایه‌های کعبه را بلالا برد و بنیانگذار شهر مکه شد، در آن زمان مکه شهری نبود. حالا برکات این سفر چیه، خودت آنهایی که رفته‌اند مکه و خواهند رفت.
سفر موسی:
قران می‌گوید: «أَسْرِ بِعِبادى» طه/77 یا الله بنی اسرائیل را بردار بو کنار دریا، رفت و دیدند اِ جلوشان دریاست، پشت سرشان هم فرعون با لشکری می‌آید اینها را بکشد گیج شدند، جلو دریا پشت سر دشمن، گفت خدایا، حالا بگو چکار کنم، گفت هیچی عصایت را بزن به دریا، عصایش را زد به دریا خشک شد از آن طرف دریا رفتند.
حالا جالب این است که وقتی گچ می‌کشی سفید می‌شود، زغال وقتی می‌کشی سیاه می‌شود. می‌گویند: یک علت یک معلول بیشتر نمی‌شود داشته باشد، یا سفید می‌شود یا سیاه. اما عصای موسی چه علتی بود، که یکبار به دریای‌تر می‌زند خشک می‌شود یه وقت به سنگ می‌زند‌تر می‌شود.
«اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ» بقره/60 یه ایه است و «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ» شعراء/63 هم یه آیه است.
یه موسی و یه عصا، یه قدرت، یه آدم، یه چوب، هیچ تغییری هم نکرده.
سفر موسی باز برای نجات بود.
سفر عیسی:
سفر عیسی که تقریباً دائم السفر بود. او دیگه تقریباً دائم السفر بود.
این هم سفر عیسی.
سفر پیغمبر:
پیغمبر ما هم 5، 6 رقم سفر داشت. سفر تجاری، سفر عاطفی، سفر علمی، سفر تبلیغی و حکومتیؤ سفر نظامی، سفر عبادی، سیاسی هم داشت، عبادی، آموزشی و سیاسی. انواع سفرهارا داشت.
اما سفر تجاری همان وقتی که مال التجاره را از مکه برد به شام. سرمایه خدیجه، هنوز خدیجه همسرش نشده بود، خدیجه خانمی بود سرمایه دار، سرمایه‌اش را گرفت.
از این هم بار معلوم می‌شود که سرمایه بد نیست، علاقه به سرمایه بد است. ببین مال خوب است، مال پرستی بد است. وطن خوب است که انسان وطنش را دوست داشته باشد. وطن پرستی بد است. لباس خوب است لباس پرستی بد است. هر چیز خوب تا مادامی که به پرستش نرسد خوب است. پول خوب است، امام پول پرست، یعنی چه؟ پول پرستی یعنی، علم و تقوا و عاطفه و وجدان، همه را به خاطر پول زیر پا می‌گذارد.
ورزش خوب است، ورزش پرستی بد است. که آدم از درسش هم عقب می‌افتد به خاطر فوبال، نمی‌دانم به مادرش هم جسارت می‌کند، نمی‌دانم نان هم نمی‌گیرد، یعنی به پدر و مادر و تحصیل همه چیزها را زیر پا می‌گذارد برای گل زدن، این دیگه پرستش ورزش بد است.
ورزش دوستی، خوب، پرستش ورزش بد است. علمدوستی خوب، اما پرستش علم من فقط می‌خواهممدرک بگیرم، حالا کار ندارم دو تا هم دروغ گفتم، تقلب کردم، من فقط نمره بگیرم، من می‌خواهم مدرک بگیرم به هر قیمتی می‌خواهد باشد، هر چیزی به پرستش برسد بد است، ما یکتا پرستیم فقط خدا.
سفر عاطفی
مادرش پیغمبر وقتی 6 سالش بود از مکه بردش مدینه برای دیدن دایی‌ها، فامیل
سفر علمی
معراج، سفر هوایی، فضایی دومین فضانورد هستی
«سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ» اسراء/1 بعد می‌گوییم: معراج رفت چکار کند؟ قرآن می‌گوید: «لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا» بردیمش آنجا تا آیات و نشانه‌های الهی را نشانش بدهیم.
سفر تبلیغی و حکومتی
هجرت به مدینه
سفر نظامی
سفرهایی که پیامبر برای جنگ رفت که دورترینش تبوک بود تبوک الان مرز عربستان است. کسانی که از عراق می‌آیند با ماشین مرزشان تبوک است.
سفر عبادی و آموزشی
حج الوداع، سال آخر عمرش پیامبر رفت مکه، تبلیغات کردند، که هر که می‌خواهد برود مکه بیاید مدینه از اطراف مدینه با کاروان پیغمبر برود که مراسم و مناسک حج را پیغمبر، در مسیر آموزش بدهند، یعنی آموزش عملی، آموزش عملی هم بهتر از آموزش کلاسی است. دکترها دانشکده‌های پزشکی، دانشکده نظامی همه دانشجوها در رشته‌های مختلف ممکن است سر کلاس یه فرمول‌هایی را یاد بگیرند. اما بعد از این فرمول‌ها باید بروند تجربه کنند. یعنی آنچه خوانده برود پیاده‌اش را ببیند.
حجه الوداع: یعنی حجی که درش وداع، خداحافظی بود، آخرین حج
سفر سیاسی: مردم از همه دنیا جمع کنند آنجا در غدیر خم، خط امام و رهبری را تعیین کند، تبیین خط رهبری، تبیین، بیان کردن خط رهبری معصوم:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»(کافی، ج‏1، ص‏286)
سفر چیز مقدسی است. حالا شما این سفرها را بگذار پهلوی سفرهایی که:
1-    برای گناه می‌روند.
2-    برای غفلت می‌روند، خاصیتشان این است که یک کباب می‌خورند، آروغ می‌زنند، و یه نیم کیلو هم تخمه می‌شکنند، و یه خورده هم چرت و پت می‌گویند. البته تفریح خوب است. تفریح منهای گناه خوب است. سفرهای باردار. آدم می‌تواند سفرهای تفریحی‌اش را هم، آقا می‌خواهیم برویم مسافرت هر کس یه خاطره شیرینی که برای خودش اتفاق افتاده، هم تجربه منتقل شود، هم خاطرات شیرین را بخندیم. جون خنده هم لازم است، اگر خنده لازم نبود قران نمی‌فرمود:
«وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى‏» نجم/43 یه ایه داریم در قران که خدا می‌خنداند و می‌گریاند، اگر خنده بد بود خدا نمی‌خندانید، این هم درست نیست که همه‌اش آدم گریه کند. یعنی انسان به همان مقدار که اشک و ناله می‌خواهد به همان مقدار هم خنده می‌خواهد. حالا بعضی‌ها همه‌اش می‌خواهند ناله کنند، بعضی‌ها هم همه‌اش می‌خواهند بخندند، «أَضْحَکَ وَ أَبْکى‏» هم خنده و هم گریه.
(حدیث): امام رضا فرمود: یه ساعتی را برای تفریح و لذت کنار بگذار. « و ساعه للذه»؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ! ! ! ! ! حدیث داریم: دین ما دین جامعه‌ای است هیچ مسئله‌ای را فروگذار نمی‌کند. به تمام ابعاد روحی انسان رسیده و بعضی‌ها که گریه دارند خنده ندارند، 50 درصدی هستند. و بعضی‌ها که خنده دارند گریه ندارند 50 درصدی هستند. قصه همان شنا است که گفتند: شنا بلدی؟ گفت 50 درصد، گفت چه جوری؟ گفت شیرجه می‌روم دیگه بیرون نمی‌ایم. یعنی 50 درصدی‌های ناقص.
سفر سفر مقدسی است. گفتم که در قران بارها فرموده: «سیرُوا فِی الْأَرْضِ» انعام/11.
حتی گاهی افراد هم که سفر نمی‌کنند می‌فرماید: «أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ» یوسف/109
حالا جون بحث قزوین پر می‌شود، شما حساب کنید، در خود این قزوین، اواخری که ما یاد داریم مثلاُ، استام امام قزوینی بوده است. آیه الله رفیعی. توی قزوین بود که آیه الله رفیعی نمی‌شد در نیروی هوایی بابایی قزوینی بوده. من سفارش می‌کنم که زندگی بابای ر باید جزوه کنند و جزء کتاب‌های درسی باشد. اگر خواستند یه وقتی برای دبیرستان‌ها و دانشجوهای کشور اخلاق بنویسند، زندگی بابایی، زندگی رجایی، کتاب اخلاق باشد. اخلاق ملموس.
یه وقت می‌گویند چه کرد، ما نمی‌دانیم راست است یا دروغ. یه وقت می‌گوییم این است و با چشم‌های خودت می‌بینی. «وَ إِنَّها لَبِسَبیلٍ مُقیمٍ» حجر/76 قران می‌فرماید: اگر قوم لوط را داغون کردیم چه کردیم. این جادتان است. جلو راه که می‌روید ببینید خرابه هایش را «لَبِسَبیلٍ مُقیمٍ» یعنی جلو راهتان است.
یه شهرداری حرف می‌زد میگفت: هر کسی می‌تواند دروغ بگوید من که نمی‌توانم دروغ بگویم، من شهردارم. وقتی گفتم: مثلاً تهران چهل تا پل دارد مردم در یک لحظه پل‌ها را می‌شمارند، یکی کم بود می‌گویند مثل سی و سه پل نمی‌شود سی و دو تا باشد ادم بگوید سی و سه تا یکی می‌شمارد. بله می‌شود گفت: در ایتالیا چند پل، آدم نمی‌داند راست می‌گوید یا نه، اما اصفهان را نمی‌شود سی و سه پل را دروغ گفت. چون هر کسی نگاه کند می‌شمارد.
ما باید تاریخمان تاریخ‌های زنده باشد. ابوترابی کی بود؟ آیه الله رفیعی کی بود؟ رجایی کی بود؟
و اما سفرهای امام خمینی(ره):
امام 6 تا 7 تا سفر داشته، هر سفری هم یه مبنی داشته است.
اولین سفر امام به اراک بوده، از خمین ه اراک، 2- از اراک به قم، از قم حالا ما سفر حجش را حساب نمی‌کنیم. سفرهای زیارتی‌اش را حساب نمی‌کنیم کخ، مکه یه بار رفته و کربلا نمی‌دانیم چند بار رفته، از خمین به اراک، از اراک به قم، از قم به ترکیه، از ترکیه به عراق، از عراق به کویت، از کویت به فرانسه، از فرانسه به ایران. شب دوازده بهمن. آن وقت هر حرکتی یه زیر بنایی دارد که ریشه مبنایی دارد.
خوشا به حال کسی که حرف هایش ریشه داشته باشد.
بعضی حرف‌ها بی ریشه است. آدم‌ها بی ریشه‌اند. ولی بعضی‌ها ریشه دارد، ریشه‌ها.
ـ سفر از خمین به اراک ریشه‌اش چیه؟ آیه قران، قران یه آیه دارد می‌فرماید:
«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ» توبه/122 از هر فرقه‌ای یک نفر بیاید فقیه شود.
سفر برای طلبه شدن، الان هم ما طلبه کم داریم.
طلبه از قم، خمین آمد اراک، از اراک رفت قم برای چی؟ چون استادش حاج شیخ عبدالکریم حائری رفت قم، مردم جمع شدند گفتند شما چرا اراک حوزه علمیه؟ بیا قم حوزه علمیه درست کن. کنار حضرت معصومه، شهر قدیمی و مذهبی. اراک هم خوب است ولی حالا قم قداستش بیشتر است. آیه الله حائری استخاره کرد که طلبه‌ها را از اراک بیاورد قم آمد که:
«وَ أْتُونی‏ بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعینَ» یوسف/93
حضرت یوسف گفت: بروید همه دارو دسته‌تان را بیاورید تا پایتخت، این آیه آمد که همه فامیل را بیاورید اینجا.
بالاخره حوزه را منتقل کرد و آیه الله العظمی گلپایگانی، آیه الله العظمی امام خمین همه علمایی که آنجا گردش بودند همه را کشید قم بعد به ترکیه.
سفر به ترکیه‌اش این بود که: «الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ» حج/40
تبعید بود، مردان خدا در راه حق تبعی می‌شوند، بعد ترکیه گفتند: او را بفرستیم عراق چرا؟ چون در نجف آیه الله العظمی زیاد است وقتی زیاد است آنوقت امام را پهلوی آن آیه الله‌ها نورش کم می‌شود. یعنی وقتی آنجا مرجع تقلید هست، حوزه علمیه نجف هزار سال سابقه دارد، آنجا آنقدر علمای قدیمی هستند، دیگه امام توی ایران گل کرد آنجا دیگه گل نمی‌کند اصلاً بردنش در عراق برای اینکه نورش کم شود.
«وَ مَکَرُوا مَکْراً» نمل/50 قران می‌گوید: اینها حیله زدند اما حیله‌شان.
ایشان رفت در نجف هم گل کرد، ولایت فقیه را آنجا مطرح کرد بین علما، بعد عراق گفت: اینجا باید تابع من باش. امام خمینی فرمود: من نه تابع شاه می‌شوم نه تابع صدام، گفتند بیرونت می‌کنیم. گفت من فرودگاه به فرودگاه میروم و ناله خودم را می‌زنم من ساکت نمی‌شوم.
یادم می‌آید از این آیه که به شعیب گفتند: «لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‏ مِلَّتِنا» اعراف/88 یا هر چی ما می‌گوییم گوش بده یا اگر تو می‌خواهی برای خودت یه خط فکری داشته باشی بیرونت می‌کنیم. من بیرون می‌روم.
فرانسه رفت، قران می‌فرماید: «إِنَّ أَرْضی‏ واسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ» عنکبوت/56 زمین بزرگ است.
یه جا نمی‌توانی کار بکنی پاشو برو جای دیگه «فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ».
به ایران برگشت شب دوازده بهمن.
«إِنَّ الَّذی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى‏ مَعادٍ» قصص/85 یه ایه داریم توی قران: اونی که قران را بر تو نازل مرده بر می‌گردد به جایگاه اصلی.
قران می‌فرماید: «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ» قصص/7 ما به موسی می‌گوید: موسی را شیرش بده بگذارش توی جعبه بیاندازش توی رودخانه این جعبه را برمی گردانیم: «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ» ما این را بر می‌کردانیم. «وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ»
امام را پرت کنید به ترکیه، و از ترکیه به عراق و از عراق به کویت و از کویت به فرانسه بالاخره شب 12 بهمن با عظمت برمی گردد. با ماشین زمان شاه که یکی دو تا سرهنگ این طرف و آن طرفش نشسته بودند رفت و با استقبال 5 میلیونی برگشت. این است که نقشه خدا‌ای است، ورود امام خارج شد با دو نفر، وارد شد با 5 میلیون. شاه توی ایران نتوانست حکومت کند. امام از بیرون کشور را اداره می‌کرد و رهبری می‌کرد. اگر خدا بخواهد کسی توی ایران نمی‌تواند رهبری کند. از بیرون می‌تواند رهبری کند. اگر خدا بخواهد شاه با همه قدرتش فلج می‌شود. امام دست خالی پیروز می‌شود. پیغمبر یتیم، رجایی هم یتیم، رجایی رئیس جمهور می‌شود و آدم‌هایی که پول پدر و مادر و زور و پاری دارند فلج می‌شوند. دست خدا را در این حرکت‌ها ببینید.
خدایا ترا به حق محمد و آل محمد دعایی بکنم بحث سفر بود. خدایا سفرهای ما را مبارک کن.
تحصیلات ما را مبارک کن.
خدایا برکت را در علم و مال و سفر و فکر قرار بده.
روح شهدا از ما راضی، روح مراجع، امام، پدران و مادران، اساتید و مربیان، روحشان از ما راضی، و ما را خون‌ها و خدمات آنها قرار بده.
رهبر و دولت و ملت و نسل و ناموس ما را حفظ بفرما.
آنها که به مملکت خیانت می‌کنند دستشان بشکن و آنهایی که خدمت می‌کنند کمکشان کن.
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته.

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2715

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


Deprecated: stripos(): Passing null to parameter #1 ($haystack) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-includes/functions.wp-scripts.php on line 133