زمینه‌ها و ابزار فریب مردم(1)

1- اظهار و نشان دادن ثروت و قدرت برای فریب مردم
2- فریب کاری با استفاده از اشک و سوگند
3- بهره‌گیری از وعده و وعید در جهت عوام فریبی
4- اقدامات مالی دشمن برای مقابله با گسترش فرهنگ دینی
5- برگزاری نشست‌هاو اعزام هیأت‌ها برای جلوگیری از گسترش اسلام
6- خطر آمال و آرزوهای دست نایافتنی در زندگی
7- توکّل بر خداوند، در کنار تدبیر و تلاش خود

موضوع: زمینه‌ها و ابزار فریب مردم

تاریخ پخش:  27/03/89

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

موضوع بحثمان امروز بحث عوام فریبی است.ابزار عوام فریبی چیست و اگر کسی از نظر عقل و علم و بصیرت حواسش جمع نباشد، اینقدر کلاه هست، که یکی از این کلاه‌ها سرش می‌رود. من در اینجا سی و یک عامل از قرآن و حدیث برای عوام فریبی جمع کردم. البته من سوادی ندارم. طلبه‌ای هستم، یعنی تتبّع کامل نکردم. آن مقداری که همینطور عبوری، به چشم من آمده نوشتم. ولی خوب سی‌و یک مورد هم کم نیست. عوام فریبی یک خیانت است. یک کلاهبرداری است. عوام فریبی در مسائل سیاسی، در مسائل اقتصادی، در مسائل اجتماعی، عوام فریبی در مسائل خانوادگی، چقدر پسرها سر دخترها کلاه می‌گذارند. چقدر دخترها سر پسرها کلاه می‌گذارند. ممکن است استاد سر شاگردش کلاه بگذارد. یعنی عوام فریبی هم فقط سیاسی نیست. در همه مسائل ممکن است انسان کلاهبرداری کند. و این گناه برای دانشمندان و تیزهوشان و فرهیختگان هم هست. عوام فوقش این است که پرتقال‌های خوب را روی جعبه می‌گذارد، پرتقال‌های بد را زیر می‌گذارد. عوام فریبی یک میوه‌فروش در چهارتا پرتقال است. عوام فریبی یک گیوه‌دوز این است که باید کُک‌ها را ریز بزند، درشت می‌زند. یعنی عوام، عوام فریبی‌شان، خیلی خطر ندارد، خیلی هم ضرر ندارد. خدا نکند که عالمی، دانشمندی، قدرتمندی، آدم‌های برجسته و فرهیخته، در خط عوام‌فریبی بیافتند، آنوقت خیلی خطرناک می‌شود. یکوقت می‌بینی یک کشور را به باد دادند.

1- اظهار و نشان دادن ثروت و قدرت برای فریب مردم

خوب ابزار عوام فریبی: 1- به رخ کشیدن امکانات. این عوام فریبی است. «أَ لَیْسَ لی‏ مُلْکُ مِصْرَ » (زخرف/51) فرعون می‌گفت: نمی‌بینی حکومت مصر… «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی‏» (زخرف/51) عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. نمی‌بینید من در کاخ نشستم و نهرها از زیر پای من جاری می‌شود. شاه اگر باشد، با کاخش عوام فریبی می‌کند. بنده اگر باشم با کتابخانه‌ام. مهمان که بیاید او را در کتابخانه می‌برم. یک مهمان آمد، او را در کتابخانه بردم. دائم چنین کرد. اوه… اوه… اوه… اوه… گفتم: آقا من همه اینها را که نخوانده‌ام. کاشان یک مثلی هست، نمی‌دانم شهرهای دیگر هم هست یا نه؟ خدا همه‌ی اموات را رحمت کند. یکبار بحار خریدم، بحار صد جلد است. آوردم، مادری داشتم، مهمان هم بود از کاشان به قم آمده بود. گفت: در کارتن‌ها چیست؟ گفتم: کتاب است. گفت: آدم‌ تارک‌الصلاه مهر و تسبیح جمع می‌کند. یعنی آدمی که نماز نمی‌خواند تظاهرش بیش‌تر است. بعضی‌ها که دین ندارند، یک قیافه‌ی دینی درست می‌کنند، که آدم فکر می‌کند ایشان اصلاً نماز شبش تعطیل نمی‌شود. عوام فریبی به رخ کشیدن امکانات است. ماشینش را به رخ می‌کشد. نمی‌دانم، خواستگار که برای دخترش می‌آید، اتاقش را تغییر می‌دهد. اصلاً قرض می‌کند. از همه‌ی بانک‌ها قرض کرده است. جز بانک خون! بانک خون هم چون قرض نمی‌دهد. وگرنه، از همه‌ی بانک‌ها قرض کرده است، می‌خواهد بگوید: من! به رخ کشیدن امکانات.

آیه‌اش را بنویسم. «أَ لَیْسَ لی‏ مُلْکُ مِصْرَ» فرعون می‌گفت: مگر نمی‌بینید ملک مصر برای من است.

2- به رخ کشیدن زر و زیور. «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ فی‏ زینَتِه‏» (قصص/79) «فی‏ زینَتِه‏» برای قارون است. قارون وقتی بیرون می‌آمد،«فَخَرَجَ» قارون از خانه‌اش خارج می‌شد، «فی‏ زینَتِه‏» به قدری اسکُرت، به قدری پسوند و پیشوند، به رخ‌کشیدن زینت.

2- فریب کاری با استفاده از اشک و سوگند

3- گریه، گاهی با گریه عوام فریبی می‌کنند. به رخ کشیدن اشک! برادرهای یوسف، که یوسف را در چاه انداختند، آمدند نزد پدر «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ» (یوسف/16) «یَبْکُونَ» یعنی برادرهای یوسف شروع کردند اشک ریختن که گرگ او را خورده است.  می‌خواستند وانمود کنند که ناراحتند.

4- سوگند، گاهی عوام فریبی از راه سوگند است. قسم می‌خورد که آدم باور کند. قرآن در این زمینه می‌گوید که: « اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّه» (مجادله/16) «أیمان» جمع یمین است. یمین یعنی سوگند. «أَیْمانَهُمْ جُنَّه»، «جُنَّه» یعنی سپر. چون آدم سپر که گرفت، صورتش را پشت سپر پنهان می‌کند. اینکه به بچه‌ی در شکم جنین می‌گویند، چون این بچه پشت پوست شکم، پنهان شده است. اینکه می‌گویند: جن است، یعنی پنهان شده است. «جنّات» به باغ جنّات می‌گویند، چون زمین پشت برگ‌ها پنهان می‌شود. جنات، جنه، جنین، جن اینها همه ریشه‌اش یکی است. «أَیْمانَهُمْ جُنَّه»، «جُنَّه» یعنی سپر. حدیث داریم «الصَّوْمُ جُنَّهٌ مِنَ النَّار» (بحارالانوار/ج65/ص330) روزه سپر آتش است.

5- سخنرانی، گاهی با سخنرانی عوام فریبی می‌کند. می‌خواهد رأی بیاورد، قولهایی می‌دهد که می‌داند خودش هم عمل نمی‌کند. خودش هم می‌داند عمل نمی‌کند. حالا «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُه‏» (بقره/204) پیغمبر بعضی از مردم به قدری قشنگ حرف می‌زنند، که «یُعْجِبُکَ قَوْلُه‏» یعنی قول او، گفتار او، «یُعْجِبُکَ» تو را هم به تعجب وا می‌دارد، یعنی چنان حرف می‌زند که پیغمبر هم تعجب می‌کند. عجب بیانی! «یُعْجِبُکَ قَوْلُه‏» از راه سخنرانی. «یُعْجِبُکَ» یعنی تو را به تعجّب وامی‌دارد. «قَوْلُه» حرف که می‌زند، تو پیغمبر هم بُهت زده می‌شوی.

6- گاهی می‌گوید: من مسئولیت شما را به عهده می‌گیرم.‏ می‌گوید: آقا با من. تو بیا با من! نامه می‌نویسد از خارج، که آقا بیا. من کانادا هستم. تو را نگه می‌دارم. شما اینجا بیا من خودم هستم. مثلاً بیا تهران، بیا شهر، بیا روستا، آقا من با شما شریک هستم. شما این باغ را بخر، من خودم آبیاری‌اش می‌کنم. بعد باغ را می خری، می‌بینی باغ خشک شد. یعنی قبول مسولیت، از راه قبول مسئولیت کلاهبرداری می‌کند. آقا من ضامن، بخر، نترس! نسیه کن، چکش رسید من کمک تو می‌کنم. بعد آن روز وعده می‌بیند نیست. کسی در مملکت نیست که بگوید: این کلاه‌ها سر من نرفته است. هرکسی یک کلاهی سرش رفته است. قبول مسئولیت، «وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ» (عنکبوت/12) یعنی من خطایای تو را حمل می‌کنم. به گردن من، به دوش من، به عهده من، من ضامن می‌شوم. ضامن می‌شود و بعد گم می‌شود. اگر این ضامن نمی‌شد، من معامله نمی‌کردم. او ضامن من شد، من به اتکّای او… حالا آدم از قرآن تعجّب می‌کند. که چه کتاب خوبی داریم. چه کتاب آسمانی، که یک طلبه‌ی عادی مثل قرائتی در چند لحظه می‌تواند سی تا سوژه از قرآن پیدا کند که همه برای عوام فریبی است. آنوقت به همین خاطر قرآن می‌گوید: «هذا بَصائِر» (اعراف/203) این آیات بصیرت است. یعنی اگر به آیات دقت کنی، کلاه سرت نمی رود. چون همه‌ی راه‌های کلاهبرداری را برایت گفتم، اگر دستت به قرآن بیافتد، کلاه سرت نمی رود.

خوب در مورد سخنرانی یک آیه‌ی دیگری هم نوشتم. «یُوحی‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْل‏» (انعام/112) یعنی با همدیگر حرف می‌زنند، «زُخْرُفَ» یعنی طلا. سوره‌ی «زُخْرُفَ» یعنی سوره‌ی طلا. اینکه به یک حرف‌های بد مُزَخرَف می‌گویند، یعنی حرف‌هایت بد است. منتهی طلاکاری می‌کنی. آدم فکر می‌کند حرف خوب می‌زند. «زُخْرُفَ الْقَوْل» یعنی کلمات طلایی گفته می‌شود.

3- بهره‌گیری از وعده و وعید در جهت عوام فریبی

7- گاهی با وعده، فرعون به ساحرها گفت: با سحر و جادو آبروی موسی را بریزید. اصلاً یک کارت سبز می‌دهم، صاف در کاخ بیایید. «إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ» (شعرا/42) یعنی شما جزء مقربیّن می‌شوید. اصلاً شما دیگر جزء دربار می‌شوید. «إِنَّکُمْ» شما ساحرها، «إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ» شما جزء مقربیّن درگاه می‌شوید.

8- گاهی با ترساندن، با زهر چشم گرفتن. «لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ» (اعراف/124) فرعون گفت: شما ایمان آوردید؟ آخر فرعون ساحرها را دعوت کرد که با سحر و جادو آبروی موسی را بریزند. خود ساحرها وقتی معجزه را دیدند که عصا اژدها شد، خود ساحرها «فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ ساجِدینَ» (شعرا/46) خود ساحرها ایمان آوردند. فرعون گفت: معلوم می‌شود، این خودش یک توطئه است. موسی رییس شما است. شما می‌خواهید رژیم مرا واژگون کنید. دست راست با پای چپ، یا دست چپ با پای راست! دو تا پا را قطع نمی‌کنم که سینه‌خیز بروید. دو تا دست را قطع نمی‌کنم که با پا راه بروید. ضربدری قطع می‌کنم. «لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ»

9- گاهی با پول، پول خرج می‌کنند. رفته یک گاوداری را کرایه کرده، به صاحب گاوداری گفته:آقا بیا این دو میلیون را بگیر، و امروز نیا. یک گاوداری مهم. بعد رییس بانک را آورده است.  گفته: آقا این گاوداری سرمایه من است. می‌خواهم تولید را توسعه بدهم. یک پول هنگفتی از بانک کلاهبرداری کرده است. رییس بانک را هم کلاه سرش می‌گذارند. یعنی از طریق کرایه‌ی گاوها، از نفس گاوها در طویله، کلاه سرش می‌گذارند.

گاهی آدم یک چیزهایی می‌فهمد که فکر نمی‌کند شیطان اینقدر سرش شود. یک بازاری کاشان بود، خدا بیامرزدش. صبح که می‌خواست دکان را باز کند، می‌گفت: خدایا تو شرّ مردم را از سر من کم کن، خودم با مردم کنار می‌آیم. یعنی می‌گفت: شیطنت مردم‌ها بیش از شیطان است. من خیلی خندیدم وقتی دیدم گاوداری را اجاره کرده است. باغ اجاره می‌کنند. مزرعه اجاره می‌کنند. از هر دری، آقا به اسم زکات کلاهبرداری می‌کنند. دولت یک چیزی گفت که هر منطقه‌ای زکات بدهند، همان مقدار هم ما روی آن می‌گذاریم خرج روستایشان می‌کنیم. می‌گفتند: اگر روستا پنجاه میلیون زکات جمع کرده است، پنجاه میلیون هم دولت روی آن می‌گذارد، صد میلیون خرج همان روستا می‌کنند. حالا مدرسه‌ای، درمانگاهی، جاده‌ای، چیزی، ان آقا می‌خواهد حسینیه بسازد. به دروغ می‌گوید: آقا این بیست میلیون پول زکات است. بیست تومان هم از دولت روی آن می‌گذارد، 40 میلیون آنوقت می‌رود حسینیه می‌سازد. آخر ببینید مذهبی به اسم زکات از طریق آدم‌های مذهبی، من هم چیزی ندیدم که کلاهبرداری نشود.

عید قربان حاجی‌ها مکه در لباس احرام هستند. لباس احرام هم دو تا حوله است. یکی به کمر، یکی روی دوش. چند تا کار باید عید قربان بکنند. یکی باید گوسفند بکشند. آنجایی هم که حاجی‌ها هستند، آنجایی که گوسفند می‌کشند، مسافت زیاد، هوا داغ، یک نفر گفت: آقا من قصّاب هستم. من را وکیل کنید با لباس احرام. من برای شما گوسفند بکشم. همه نفری چهارصد هزار تومان، پانصد هزار تومان، کمتر، بیشتر دادند. گفتند: وکیل ما، این هم از طرف همه نوشت و گفت: خیلی خوب! نود تا آدم هستند. پولها را گرفت و با لباس احرام فرار کرد. (خنده حضار) یعنی در مکّه، بین حاجی‌ها، سر تراشیده، در لباس احرام، به اسم وکیل، روز عید قربان، کلاهبرداری، آدم باید همه ی وجودش چشم باشد. دو تا چشم کم است. اگر همه‌ی وجودمان چشم باشد، باز هم کم است. این بصیرتی که مقام معظم رهبری فرمود، اینطور نیست که کسی بگوید: من فوق لیسانس هستم، کلاه سر من نمی‌رود فوق پروفسور هم کلاه سرش می‌رود. آیت‌الله کلاه سرش می‌رود.

کسی خدمت یک آیت‌اللهی آمد، گفت: آقا من درآمدم حرام است. من اصلاً می‌خواهم یک توبه‌ی واقعی بکنم. می‌خواهم تمام اموالم را بدهم. خانه، زندگی، همه برای شما، نوشته هم داد. بعد گفت: شما یک پول حلالی به من بده که من از آغاز زندگی‌ام، زندگی خودم را از اول شروع کنم. بنده‌ی خدا آیت‌الله، گفت: باشد. یک چک مثلاً فرض کنید بیست میلیونی از آقا گرفت، به هوای اینکه می‌خواهد دویست میلیون از اموالش را در راه خدا بدهد. چک بیست میلیونی را برداشت رفت، فرار کرد رفت، و پول هم به آقا نداد. (خنده حضار) به عقل جن می‌رسد؟ چقدر تا به حال سر من کلاه رفته است.

یک روز یک نفر در نهضت سواد آموزی آمد و شروع به گریه کردن کرد که چقدر تو آدم خوبی هستی. گفتیم: خبری شده است؟ گفت: بله من امام رضا را خواب دیدم، به من گفت: چرا برای بدهی‌ات ناراحت هستی؟ نزد قرائتی برو، بدهی‌ات را می‌دهد. (خنده حضار) گفتم: به امام رضا بگو: شما دیگر مثل بعضی بازاری‌ها چک بی‌محل نده. اول پول بفرست و بعد حواله کن. (خنده حضار)

4- اقدامات مالی دشمن برای مقابله با گسترش فرهنگ دینی

خوب، گاهی با پول خرج کردن. «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّه‏» (انفال/36) پول خرج می‌کند تا جلوی راه خدا را بگیرد. پول خرج می‌کنند. ولی البته آن کسی که ما را نگه داشته است، آن است که خدا می‌گوید: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ» (آل‌عمران/54) هرچه تدبیر می‌کنند، خنثی می‌شود. در این سی سال آمریکا چقدر دلار برای براندازی خرج کرده است! و سال به سال هم بهتر شده است. سال به سال هم بهتر شد. ما ضربه‌هایی خوردیم. در جبهه ما خیلی عزیز از دست دادیم. اما همین هشت سال استخوان‌های نظام را محکم کرد. یک آیت‌الله‌هایی مثل آیت‌الله طباطبایی تبریز، مدنی تبریز، صدوقی، نمی‌دانم صدام به عدد هر حرفش یک آیت‌الله کشت. صدام «صاد» داشت. صدوقی را کشت. «دال» داشت، دستغیب را کشت. «الف» داشت، اشرفی را کشت. صدام! «میم» داشت، مدنی را کشت. یعنی به عدد هر حرفش یک آیت‌الله کشت. ما خیلی از دست دادیم، عزیزهای مهمی را از دست دادیم. اما به هر حال الآن جمهوری اسلامی با سی سال پیش فرق می‌کند. هر سال بهتر شده است. قرآن هم قول داده است. گفته: «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ» بعد می‌گوید: «فَسَیُنْفِقُونَها» (انفال/36) هم خرج کردند، هم از این به بعد خرج خواهند کرد. «یُنْفِقُونَ» یعنی خرج کردند، «سیُنْفِقُونَ» یعنی از این به بعد هم خرج می‌کنند. اما می‌گوید: «ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَهً» (انفال/36) اما آه به دلشان می‌ماند که ما این همه دلار دادیم، ولی چیزی گیرمان نیامد.

یک عکس هایی را مونتاژ می‌کنند. آمریکا یک شبکه‌ای درست کرده است، مخصوص خراب کردن آخوندها! غیر آخوند ندارد. فقط آخوند را خراب می‌کند. ولی به لطف خدا سال به سال، هم حوزه‌ها طلبه‌اش بیشتر می‌شود و هم الآن صدها نفر داریم که فوق لیسانس هستند، آمدند طلبه شدند. دیشب چهل تا آمده بودند، چند تا از آنها فوق لیسانس بودند. فوق لیسانس، لیسانس، اینطور نیست که خراب می‌شود. خدا قول داده است. «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» (حج/38) دم بزنگاه مشت آدم را باز می‌کند.

10- گاهی با عناوین، «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (بقره/11) با لقب، «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» یک لقب‌هایی به خودشان می‌بندند که حالا چه لقب مذهبی، با کلمه‌ی حزب‌الله که آدم حزب‌اللهی نمی‌شود. با کلمه‌ی دکتر که آدم دکتر نمی‌شود. با کلمه‌ی مهندس که آدم مهندس نمی‌شود. با گفتن قند، دهان شیرین نمی‌شود. القاب،«إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»

11- ستایش نابجا، ستایش دیگران، گاهی افرادی آدم را یک ستایشی می‌کنند، آدم گول می‌خورد. قرآن می‌فرماید: «وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا» (آل‌عمران/188) «یُحْمَدُوا» یعنی حمد می‌شوند. ستایش می‌شوند. «بِما لَمْ یَفْعَلُوا» به کارهایی که نکردند. به کارهایی که نکردند، ستایش می‌شوند. به کارهایی که نکردند.

12- از طریق ساختمان. «أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ» (شعرا/128) «تَبْنُونَ»، «أَ تَبْنُونَ» یعنی آیا بنا می‌کنی، «بِکُلِّ ریعٍ»، «ریعٍ» یعنی سراشیبی، بلندی، دامنه‌ها، در هر بلندی «آیَهً» یعنی برج، «تَعْبَثُونَ» یعنی برای عیّاشی! عبث! «تَعْبَثُونَ» یعنی برای کارهای عبث، برای کارهای بیهوده، برای عیّاشی، در دامنه‌ها، ساختمان می‌سازند. یکی کانادا دارد. یکی دُبی دارد. یکی شمال دارد. یکی جنوب دارد. یکی نمی‌دانم شرق دارد. یکی غرب دارد.

5- برگزاری نشست‌هاو اعزام هیأت‌ها برای جلوگیری از گسترش اسلام

13- با کنفرانس، سران یک کشوری جمع می‌شوند. قرآن می‌فرماید: «یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلیمٍ» (شعرا/37) فرعون گفت: یک کنفرانس، که تمام «ساحرها» نمی‌گوید، می‌گوید: «سحّار». «ساحر» یعنی سحر می‌کند. «سحّار» یعنی در سحر کردن، ابر قدرت است. می‌گوید: «بِکُلِّ سَحَّارٍ» تمام ابرقدرت‌های سحر را همه را در پایتخت جمع کنید، که با سحرشان آبروی موسی را بریزند. «بِکُلِّ سَحَّارٍ» جمع‌آوری اندیشمندان ساحر از همه‌ی مناطق.

14- با رفت و آمدها و سفرها، قرآن می‌فرماید که: «لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ» (آل‌عمران/196) نماینده‌ی آمریکا کشورهای خلیج رفت، کشورهای غربی رفت، کشورهای همسایه رفت، یعنی مثلاً ممکن است، یک هیئتی را بفرستند تمام همسایه‌های ما را در یک هفته ملاقات کنند. می‌گوید که: «لا یَغُرَّنَّکَ» گول نخوری. گول نخوری. «لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ» «تَقَلُّب» یعنی زیر و رو، «تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ» «بلاد» یعنی شهرها. یعنی اگر یک رفت و آمدهایی در شهرها کردند، شما حواست جمع باشد، اغفال نشوی.

6- خطر آمال و آرزوهای دست نایافتنی در زندگی

15- گاهی با بیان آرزوها، آدم گول می‌خورد. بله اگر با هم ازدواج کنیم، یک ثروتی پدرم داده است. می‌خواهم شما را به فلان منطقه ببرم. با عروس چنان حرف می‌زند که برای عروس یک کاخی از مقوّا درست می‌کند. کاخ ولی از مقوّا. هیچی! اگر این کار را بکنی، برایت گذرنامه می‌گیرم. نمی‌دانم چه می‌کنیم. بعد آنجا می‌رویم. بعد چه می‌کنیم. بعد چه می‌کنیم. بعد چه می‌کنیم. یعنی دائم یک آرزوهایی، خیال‌پردازی‌هایی، در ذهن طرف عروس یا طرف داماد، در یک خیال‌هایی است و آرزو است. من اگر دختر فلانی را بگیرم، ایشان پیرمرد است. حتماً سکته‌ی ناقص کرده است. بعد از ازدواج ما سکته‌ی سومش است، ارثی گیر ما می‌آید. من اگر فوق لیسانس و دکتر شوم، حقوق من چنین می‌شود. بعد این پول را که بخوابانم، وام چنین می‌شود. چنین می‌شود. چنین می‌شود. آدم‌هایی هستند در طول عمرشان، برنامه‌ریزی می‌کنند. در طول‌ عمرشان هم گرسنگی می‌خورند.

حدیث داریم آدم‌هایی که خیلی زرنگ هستند، خدا مرتب به کار اینها تاب می‌دهد که به آنها بفهماند به زرنگی نیست. ماشین شخصی که نیست. دیدی که ماشین‌های آموزشی یک گاز و ترمز زیر پای تو است. ولی یک گاز و ترمز هم زیر پای این مربّی است. اینطور نیست که تو بخواهی برود. شما گازش می‌دهی و او ترمز می‌کند. ما باید تدبیر بکنیم، حواسمان جمع باشد. ولی همه‌اش به زرنگی نیست. همه‌اش به زرنگی نیست. گاهی آدم فکر می‌کند که اگر این دختر را بگیرد، یا زن این پسر شود به تمام آرزوهایش می‌رسد. دنیای خیال است. چه کسی گفت؟ قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا» خیلی‌وقت‌ها یک چیزی را دوست داری، «وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» (بقره/216) نزد من آمده می‌گوید: یک موردی است برای انتخاب همسر، شما یک دعایی یاد من بده که آن دعا را بخوانم، من به این همسر برسم. می‌گویم: حالا یقین داری خیر تو است؟ می‌گویم خوب اگر یقین نداری، بگو: خدایا هرچه خیر است قسمت من کن. چنان زوم کرده‌ای که حتماً با این ازدواج کنی. از کجا؟

منزل آمدم. دخترم گفت: بابا در دانشگاه قبول شدم.گفتم: خوب، الحمدلله! گفت: همین! گفتم: برقصم! چه کنم؟ خوب قبول شدی که شدی. گفت: آخر دانشگاه است. گفتم: خوب باشد. چه دلیل داریم که هرکس در دانشگاه قبول شد، حتماً خوشبخت است؟ و هرکس رد شد حتماً بدبخت است. اینقدر آدم در دانشگاه قبول نشد، و زندگی‌اش خیلی راحت است. و اینقدر آدم تحصیلات عالیه دانشگاهی دارد، و دائم در کارش تاب می‌خورد. دانشگاه خوب است، در حد الحمدلله! اما در حدی نیست که اگر کسی رد شد، فکر کند بدبخت شد. پدر و مادر زار زار گریه می‌کند. اوه.. اوه.. چه شده؟ بچه‌ام در کنکور رد شد. خوب رد شد که رد شد! گاهی وقت‌ها رد می‌شود و جای دیگر سبز می‌شود. طوری نیست.

من رفتم محرم یک جایی روضه بخوانم. هرچه روضه خواندم مردم خندیدند. نتوانستم روضه بخوانم. همینطور گفتم امام حسین چه کرد، علی اصغر چه کرد، مردم می خندیدند. چند تا روضه خواندم. بنا به خندیدن کردند. دیدم نمی‌توانم روضه بخوانم. آمدم معلم شدم با تخته سیاه، خوب شد! گاهی وقت‌ها آدم جایی سرش به سنگ می‌خورد، یک جای دیگر راه باز می‌شود. دست خدا که «یَدُ اللَّهِ» است، «مَغْلُولَهٌ» (مائده/64) قرآن می‌گوید: بعضی‌ها می‌گویند: دست خدا بسته است. نه! اگر دانشگاه نباشد دیگر چه خاکی بر سرم کنم؟ هیچی! مثل باقی مردم که دانشجو نیستند، خاک هم بر سرشان نمی‌کنند. دانشگاه در حد این است که بگوییم: «الحمدلله رب العالمین» همین مقدار! اما هرکس قبول شد، قطعاً خوشبخت است. و هرکس رد شد، قطعاً بدبخت است. نه اینطور نیست. هرکس رفت تهران زندگی کند، قطعاً خوشبخت است. هرکس در روستا است، قطعاً بدبخت است. خیلی‌ها در تهران زندگی می‌کنند با هزار بدبختی، و خیلی‌ها در روستا زندگی می‌کنند با هزار خوشبختی. ما گاهی وقت‌ها در دنیای خیال هستیم. کاخ‌هایی در مخ ما است، منتهی از مقوّا! آدم اگر بصیرت داشته باشد، کلاه سرش نمی‌رود.

وقت من تمام شد. چند مورد گفتم؟ پانزده تا گفتم تا سی تا. نصفش را گفتم. خوب دیگر حالا تمام شد که تمام شد.

7- توکّل بر خداوند، در کنار تدبیر و تلاش خود

خدایا ما عقلمان نمی‌رسد، خلاص! اگر عقل ما می‌رسید و کامل بود، هیچکس در عمرش پشیمان نمی‌شد. پشیمانی دلیل بر این است که عقل ما کوتاه است. هیچ‌کس نگوید: آقا ما عاقل هستیم. می‌دانم عاقل هستی، پشیمان نشدی؟ اگر پشیمان شدی، با همه‌ی عقل و با همه‌ی تحصیلاتت، باز هم ممکن است.

خدایا به ما توفیق بده، بالاترین تحقیق و تحصیل را داشته باشیم. بالاترین تجربه و مشورت را داشته باشیم، اما به خودمان تکیه نکنیم.توکل ما به تو باشد. ما را از امدادهای خودت در همه لغزشگاه‌ها و در همه‌ی کلاهبرداری‌ها، و در همه‌ی کارها، دست همه‌ی ما را همیشه بگیر. و خلاصه اینکه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏» (فاتحه/6) حالا من می‌فهمم چرا همه‌ی دعاها مستحب است. یک دعای واجب داریم. و آن «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏» است. چون در نماز است. معلوم می‌شود همه‌ی ما در هر لحظه‌ای ممکن است از راه مستقیم منحرف شویم. و لذا روزی ده بار، هفده رکعت نماز، هفت تا «تسبیحات اربعه» است. ده تا که حمد است، روزی ده بار همه‌ی ما باید «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏» بگوییم. پیغمبر ما بیست بار «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏» می‌گفت. چون نماز شب بر پیغمبر واجب بود. پیداست همه‌ی ما با هر درجه‌ی علمی که هستیم، باید به خدا پناه ببریم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


 «سؤالات مسابقه»

1- چه کسی با به رخ کشیدن زر و زیور خود در صدد فریب مردم بود؟
1) فرعون
2 ) قارون
3)  هارون
2- بر اساس آیه 16 سوره مجادله، منافقان برای فریب مردم از چه ابزاری استفاده می‌کنند؟
1) اشک و گریه
2) سوگند دروغ
3) سخنرانی‌های فریبنده
3- فرعون، برای بهره‌گیری از توان ساحران، از چه ابزاری استفاده کرد؟
1) تطمیع به ثروت
2) تهدید به قتل
3) هر دو مورد
4- آیه 36 سوره‌ی انفال به کدام شیوه مخالفان برای جلوگیری از گسترش اسلام اشاره دارد؟
1) هجوم نظامی
2) محاصره‌ی اقتصادی
3) کمک‌های مالی
5- برای درامان ماندن از برنامه‌های دشمن چه باید کرد؟
1) تلاش و تدبیر
2) توکّل بر خداوند
3) تدبیر و توکّل

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3287

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.