راه اهل بیت (علیهم السلام)، راه خدا
الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
بحث ما درباره راه مستقیم بود، راه مستقیم چه راهى است؟ اسلام هم راه مستقیم را گفته، مشخصاتش چطور است، هم یک انسانهایى را معرفى کرده گفته این راه مستقیم است، راه مستقیم این است، «انتم الصراط»، روایت داریم که راه مستقیم الگویش اهل بیتند، حالا در این زمینه راجع به الگوهاى راه مستقیم صحبت مىکنم و بعد هم یک بحث خوبى است، یک کمى هم فنى است ولى آنچه خدا به من قدرت داده بتوانم این را روانش کنم که افرادى هم که عادى هستند گیر نکنند. الگوهاى راه مستقیم: در زمان ما افرادى حرفهایى مىزنند، مثلاً مىگویند هر کسى غیر از خودش و خدا یک راهى دارد، من از طریق عرفان با خدا حال مىکنم، من از طریق موسیقى با خدا حال مىکنم، حالا چرا قرآن را عربى بخوانیم، من فارسى مىخوانم، تو چکار دارى به کار من، من دلم با خدا گره خورده، من از طریق خانقاه به خدا وصل مىشوم. بالاخره هر کسى مىگوید من از یک راهى مىروم و به خدا وصل مىشوم، باید ببینیم واقعاً، همه اینها هم که این حرف را مىزنند یا بقول امروزیها مىگویند قرائتهاى مختلف، از دین قرائتهاى مختلفى، برداشتهاى مختلفى، مقصود تویى، کعبه و بتخانه بهانه، حالا یا کعبه یا بتخانه، آن شاعر دیگر مىگوید عبادت بجزخدمت خلق نیست، خلاصه هر کسى، یکى مىگوید عبادت خدمت خلق است، یکى مىگوید عوض مکّه دوتا دختر جهازیه بدهیم، یکى مىگوید روز عاشورا ما همه غرق گناهیم و یک حسین داریم، یکى از راه قمه و سینه زدن، یکى از راه بریز و بپاش، یکى از راه، هر کسى همینطور، این جنگل مولایى است، که درست شده و هر کسى یک جایى مىگوید بالاخره خدایى که مرا آفریده، هدف داشته یا نه؟ خدا حکیم است یا نه؟ ما چند مقدمه بنویسیم که باید خود خدا راه را معین کند
آفرینش بر اساس حکمت الهی
خداوند حکیم است، از کجا مىگوییم؟ از گودى کف پا، مژه چشم، مشکى بودن ابرو، فضایى که دور زمین است، مکیدن نوزاد در مقابل فوت کردن، یعنى نوزاد فوت نمىتواند بکند اما مکیدن بلد است، چون چیزى را نمىخواهد فوتش کند. فعلاً نوزاد باید بتواند بمکد، کمبودهایى که زن و مرد نسبت به هم دارند، گرفتن ما اکسیژن و پس دادن کربن و بالعکس درختها کربن مىگیرند و اکسیژن پس مىدهند، تناسبى که هست در عالم آفرینش. ما معتقد مىشویم که خدا حکیم است، خدا که حکیم است، آفرینش هدفمند است، آفرینش هدفمند است، گل سرسبد آفرینش انسان است، ابر و باد و مه و خورشید و فلک براى انسانند. «خلق سخر لکم، متاعاً لکم» این انسان هم هزار شاخه مىرود، عرفان، موسیقى، خدمت خلق، اشک، مناجات، کمک، عرفان، لسفه، مینطور. . . ، انسان که مىخواهد هر کسى او است، خداوند حکیم درست است که ابر و باد و مه و خورشید را براى انسان خلق کند و انسان را اختیارش را با خودش بگذارد، بگوید هر راهى را خودت بخواهى قبول کنى، اگر خدا حکیم است و اگر از آفرینش ما یک هدف دارد، باید دست ما را بگیرد، یک رهنمودى بکند، بگوید از این راه برو. آخر یک سرباز مىآید توى پادگان، به او مىگویند بابا این رقمى باید احترام بدهى، وگرنه یک سرباز بگوید آقا وقتى دلم مىخواهد، وقتى ادب مىدهم زبانم را در بیاورم، یکى مىگوید من مىخواهم کلاهم را بردارم، یکى مىگوید من مىخواهم. . . ، هر کسى فرض کنید که مثلاً دستش را بگذارد روى شکمش، یکى بگوید دو تا دستم را بگذارم روى سرم، خوب این که هرج و مرج مىشود، اگر پادگان هدفى دارد، فرماندهى دارد، نظم و انضباط و ادبى در کار است باید قانونش را هم خود مسئولان پادگان توجه کنند، که بگویند اینجا این ساعت بیدار شوید، این رقمى سلام کنید، این رقمى بر پا، این رقمى بنشینند، نمىشود خداوند حکیم آفرینش را با حکمت خلق کند، مردم را بگوید هر کس هر کارى مىخواهد بکند، بکند، حالا این یک مقدمه، مقدمه دوم این است که یک شاخه گل یک کسى بدهد به یک کسى، تشکر دارد، تشکر واجب است، هم عقلاً، هم شرعاً، در تمام دنیا، هر جاى کره زمین هر کس با هر عقیده و مذهب و مرام و آئینى که دارد، یک گل به او بدهى تشکّر مىکند، حتى توى حیوانها تشکّر است، تشکّر واجب است، هر چه نعمت مهمتر باشد، تشکّرش سنگینتر است. هرچه خدمت بیشتر، تشکّر برتر و این هم عقلى است. حالا ما آفریده شدهایم، بناست یک راهى برویم، در قران 114 سوره داریم، هر سوره روى یک چیزى تکیه مىکند.
پیامبران ما پاداش نمیخواهیم
سورهاى در قرآن است بنام سوره شعراء، تکیهگاهش این است، تاریخ انبیاء را نقل مىکند از آیه 109 تا حدود آیه 130، بیست تا آیه تاریخ پنج پیامبر را نقل مىکند، هود و صالح و لوط و نوح(علیهم السلام) و مىگوید همه پیامبرها مىگفتند ما مزد نمىخواهیم.
شعار انبیاء: ما مزد نمىخواهیم، آیهاش هم این است: «ان اجرى» اجرى ما از شما نمىخواهیم، «الا على ربّ العالمین» ما اجرمان را از پروردگار عالمیان مىگیریم. ما از شما اجر نمىخواهیم. خوب تمام انبیا گفتند ما مزد نمىخواهیم در سوره بگویید، شعراء، چند تا پیامبر همه مىگویند ما مزد نمىخواهیم، پیامبر ما هم بارها توى قرآن آیهاش آمده که به مردم بگو من مزد نمىخواهم. بحث این است که آیا این که مىگوید مزد نمىخواهم، مراد مزد مادّى است، یعنى اگر من آمدم گفتم من اینجا سخنرانى مىکنم، پول نمىخواهم، اما معنىاش این است که گوش به حرفم بده دیگه، چون تمام انبیا که گفتند مزد نمىخواهیم، خودشان مىگفتند: «و اتقوالله» تقوا داشته باشید و «اطیعون» به حرفهایمان گوش بدهید، پس مراد از این که مىگویند مزد نمىخواهیم، مىگویند مزد مادى نمىخواهیم، مزد معنوى مىخواهیم، اگر معلم به شاگردش گفت مزد نمىخواهم، معنایش این نیست که به درس من گوش نده، یعنى مزد نمىخواهم، مزد من این است که درس من را گوش بدهى، پس مراد انبیا این که مىگویند مزد نمىخواهیم، یعنى مزد مادى نمىخواهیم، ولى مزد معنوى مىخواهیم. حالا ما مزد نمىخواهیم، مراد از مزد چیست؟ این مزدهاى مادى است، پس مزد معنوى مىخواهیم.
پاداش پیامبران , انتخاب راه خدا
براى پیامبر ما، این مزد معنوى چیست؟ دو تا راه فرموده که این است، پیامبر گفت: من هیچ مزد از شما نمىخواهم، مزد معنوى چیست؟ «الا من شاء ان یتخذ الى ربّه سبیلا»، پیامبر گفت من مزد نمىخواهم «الا» هر که خواست «شاء» هر کس خواست این «شاء» یعنى بخواهد، «انشاء الله» یعنى اگر خدا بخواهد، «ما شاء الله» یعنى آنچه که خدا بخواهد، «شاء» یعنى خواستن، من مزد نمىخواهم مگر این که هر که مىخواهد، اجبارى نیست. خواست مسلمان بشود، خواست مسلمان نشود، هر که دوست داشت بگیرد بسوى خدا یک راهى را، مزدم این است که هر کسى یک راهى را بین خودش و خدا انتخاب کند. پیامبر فرمود من زجرهایى که کشیدهام، مزد رسالتم این که، هر یک از شما یک راهى را به سوى خدا، انتخاب کنید، پس این را فارسى کنیم، راهى آزادنه به سوى خدا. این مزد پیامبر است، ترجمه «الا من شاء» باز این جا هر کس یک راهى را مىرود، مىگوید خیلى خوب مگر نگفته مزد پیامبر این باشد که یک راهى را براى خدا برویم، من این راه را انتخاب مىکنم، من دوست دارم سینه بزنم. آن یکى مىگوید من دوست دارم افطارى بدهم، آن مىگوید من دوست دارم دارالایتام درست کنم، من دوست دارم. . . . دانشگاه بسازم، خوابگاه بسازم، حوزه علمیه بسازم، من دوست دارم. . . . هر کس یک راهى را مىگوید، الان آقا اگر به یک کسى بگوئیم این پول را چه کارش کنیم، هر کسى یک نظریه مىدهد، پیامبر از ما مزد مىخواهد، مزد هم این است که هر کسى یک راهى را به سوى خدا برود، باز راهها مختلف مىشود، چه کنیم که «اهدنا الصراط المستقیم»، قرآن براى اینکه این راهها را جمعش کند، آخر، هر کس یک راهى دارد، «الى ربه سبیلا»، این راه، یکى این ور مىرود، یکى آن ور مىرود، این ور مىرود، این ور مىرود، براى اینکه این راههاى مختلف جمع بشود.
پاداش پیامبر مودت اهل بیت(علیهم السلام)
یک جا، گفته ببینید جمع این است که، اگر خواسته باشیم جمع بشود، «قل» به مردم بگو «لا اسألکم اجراً» من اجرى از شما نمىخواهم، «الّا المودّه»، شما مىخواهید بگوئید باقىاش را بگوئید، بگوئید «فى القربى» من هیچ چیزى نمىخواهم مگر «موده»، پس اینجا که مىگوید، اینجا «الّا» است، «الّا»، اینجا مىگوید: «الّا»، «الّا»، یعنى فقط، فقط راهى را بسمت خدا بروید، مزد من این است که فقط راهى به سمت خدا برود، اینجا مىگوید مزد من فقط مودّت است، دو تا فقط که نمىتواند باشد، دو تا فقط دروغ است، آدم بگوید فقط تابستان درس مىخوانم. دو مرتبه بگوید فقط زمستان درس مىخوانم، اِ، یک کسى بگوید فقط نان مىخورم، بعد بگوید فقط آب مىخورم. این دروغ، دو تا فقط نمىشود یک آدم، یک آدم معمولى دو تا فقط نمىگوید، خواسته باشد راست بگوید، تا چه برسد با پیامبر، تا چه برسد به خدا، توى قرآن وقتى دو تا «الّا» آمده، یا باید اینها تضاد داشته باشد، مثل فقط تابستان، فقط زمستان، که دروغ است، یا باید این دو تا «الّا»، آفرین! یکى باشد، مثل اینکه شما مىگوئید من فقط مایع مىخورم، بعد مىگویى فقط شیر مىخورم، اینها یکى است، مرادم از مایع شیر است، اگر بگویى فقط نان مىخورم، فقط آب مىخورم دروغ است، وقتى دو تا فقط داریم، مىگوید من مزد نمىخواهم فقط راه به سمت خدا بروید، یک جا هم مىگوید من مزد نمىخواهم فقط اهل بیت من را دوست داشته باشید، از این پیداست این دو تا فقط یکى است.
انحصار راه خدا در پیروی از اهل بیت(علیهم السلام)
یعنى راه خدا فقط راه اهل بیت است، خیلى از این حرف دَر مىآید، آن وقت ما مىتوانیم فقهمان را از غیر امام صادق(علیه السلام) بگیریم، (هر مسلمانى فقهاش را از غیر على(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها)، چون امام احمد حنبل، از بزرگان، اصلاً حنبلىها فرقهاى بزرگ از اهل سنت هستند) مىگوید از پیامبر(صلّى الله علیه و آله و سلّم) پرسیدم، این «قربى» چه کسى است؟ «قربى» که مىگوید مزد رسالتم فقط «قربى» است، على و فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) و نسل اینها است، حتى امام احمد حنبل هم این را گفته است، روایات زیادى داریم از اهل سنت که اهل بیت اینها هستند، هیچ کس دیگر نیست، خوب تکرار مىکنم که آقایانى که دیر پیچ تلویزیون را باز مىکنند، یک بار دیگر دقّت کنید، من دلم مىخواهد، این بحث براى من یک بحث نویى است، یعنى در این شصت سال، که تقریباً از عمرم گذشته، هیچ چیزى را به اندازه این آیه رویش کار نکردهام، قلّه مطالعات من این آیه است، توى تمام تفسیر نور هم، این آیه را بیشترین دقت را رویش کردهام، لطف خدا بوده، حالا مىخواهم، فقط فنى است، هِى مىخواهم روانش کنم، یک بار دیگر روانش مىکنم. بسم الله الرحمن الرحیم. یک شاخه گل تشکّر دارد، تشکّر از کسى که به ما خدمت کرده، لازم است چه مسلمان باشیم، چه نباشیم، بیشترین کسى که به ما خدمت کرده، بعد از خدا انبیاء هستند، خدا ما را آفرید، انبیاء ما را هدایت کردند و گرنه آب و نان و. . . . اینها که، زنبور عسل هم کندو دارد، مسکن دارد، حیوانها هم مىچرند، علف مىخورند، هنر ما به خوراک و پوشاک و مسکن نیست، هنر ما به تفکّر و هدایتمان است، بعد از خداوند هیچکس به اندازه انبیاء از ما مزد نمىخواهد، شعار انبیاء این است که ما از شما، من دوست دارم نصفش را من بگویم و نصف دیگرش را شما بگوئید، که آنهایى هم که پاى تلویزیون هستند تمرین کنند، تشکّر از ولى نعمت لازم است، هر که خدمتش بیشتر باشد، تشکّراش بیشتر است. بعد از خدا کسى به اندازه انبیاء به گردن ما حق ندارد، انبیاء همه شعارشان این بود ما از شما هیچ مزد نمىخواهیم، مراد که مىگوید مزد نمىخواهیم، مزد مادى است، وگرنه مزد معنوى مىخواهند، مثل معلمى که به بچهاش مىگوید پول نمىخواهم، نه معنایش این است که درس هم یاد بگیر، یعنى مزد معنوى مىخواهم، مزد معنوى پیامبر دو تا قالب براى آن درست شده است، یک قالبش این است که مزد معنوى من این است که راه خدا را بروید، فقط «الّا» دو تا آیهاى هم که مىگوید مزد مىخواهم «الّا» است، «الّا» یعنى فقط دو تا فقط یا باید به هم بخورد یا باید ضد هم باشد، ضد هم باشد، دروغ است، اگر به هم خورد معلوم مىشود که آن مزدى که مىگوید فقط مزد من راه خداست، بعد مىگوید مزد من فقط عشق به اهل بیت است، معلوم مىشود راه خدا جزء عشق به اهل بیت نیست. اگر بگویند فقط راه خدا را بروید، فقط، اگر گفت مزد من فقط راه اهل بیت است، هیچ مسلمانى حق ندارد فقهاش را از غیر اهل بیت بگیرد چون غیر فقه اهل بیت راه خدا نیست، تمام فقهها باید بیافتد به اقیانوس اطلس، به دلیل قرآن، یک «قال الصادق» هم من نمىخواهم بگویم هان! بحث امروز من «قال الصادق» نیست، فقط از متن وحى است، یعنى هر کس قرآن را قبول دارد خلاص. دیگر کسى نمىتواند بیاید بگوید دین قرائات مختلف دارد هر کسى با یک قرائتى، یک قرائت بیشتر نداریم، آن هم قرائت امام صادق «الاالموده» باقیها «الى ربّه سبیلاً» نیست، سبیلها و راههاى سلیقهاى است، آن سلیقهاش مىتواند دو دستى بزند، آن یکى بزند، آن چى کند، آن قمه بزند، اینها دیگه، هر کس سلیقهاى است، مودت، حالا، تشکر از پیامبر لازم است.
ماموریت پیامبر(ص) در معرفی راه اهل بیت(علیهم السلام)
خداوند در قرآن مىفرماید: «قُل» اتفاقاً این را هم به شما بگویم، لطیف است، تمام آیاتى که پیامبر مىگوید من مزد مىخواهم، «قُل» جلوى آن است، یعنى خود پیامبر انگار که رویش نمىشد به مردم بگوید، مثل آدمى که دختر دارد، خودش نمىگوید آقا، دختر دارم بیا خواستگارى، باید یک کس دیگر بگوید که فلانى دختر دارد. تمام آیاتى که به مردم مىگوید بگو من مزد مىخواهم، خود پیامبر(صلّى الله علیه و آله و سلّم) نگفته است، مىگوید: «قُل» به مردم بگو من مزد مىخواهم، این هم یک لطیفهاى است هان، نکته لطیفى است این هم خودم تازه یاد گرفتهام. تمام آیاتى که حجهالاسلام محسن قرائتى، آدم خودش رویش نمىشود که به خودش بگوید، حجهالاسلام مگر اینکه یک کسى به کسى پیامى بدهد، توى پیامش، به من مثلاً لقب بدهد و بنده به خاطر اینکه پیام آقا را مىخوانم به خودم هم لقب بدهم، والا خودم بگویم، اینجا بنویسم حجهالاسلام زشت است، کسى دیگرى باید بگوید، آیاتى که به پیامبر(صلّى الله علیه و آله و سلّم) مىگوید مزد بگیر، جلوى آن «قُل» است یعنى پیامبر از طرف من به مردم بگو که من مزد مىخواهم، مزدم هم دو تا قالب دارد، یک قالبش این هست که راه خدا، فقط راه خدا، پشت سرش مىگوید فقط اهل بیت، دو تا فقط دروغ دَر مىآید، فقط تابستان درس مىخوانم، فقط زمستان، دروغ است، مىشود گفت فقط تابستان درس مىخوانم، بعد گفت فقط شبها درس مىخوانم، یعنى مرادم شبهاى تابستان است، این قابل. . . فقط مایع مىخورم، فقط شیر مىخورم، مایع و شیر یکى است، اما فقط نان، فقط آب، این دروغ است. وقتى مىگوید مزد من فقط راه خداست، از آن طرف مىگوید مزد من فقط اهل بیت است یعنى راه خدا، فقط راه اهل بیت است. خوب حالا که تا اینجا آمدهایم یک صلوات ختم کنید تا لطیفههایش را بگویم. مودّت غیر از محبّت است، محبت آدم دوست دارد ممکن است آدم انگشترش را هم دوست داشته باشد. لباسش را هم دوست داشته باشد، فرش را هم دوست داشته باشد، مودّت یعنى آن عشقى که دنبالش اطاعت باشد، پس نتیجه مودّت، اطاعت، ریشه مودّت هم معرفت، آدم تا کسى را نشناسد، دوستاش. . . (اگر نمىدانیم این حلبى است یا طلا دوستش نداریم، باید بفهمیم طلا است دوستش داشته باشیم، بفهمیم که این سیّد است که مىرود علامه طباطبایى است سلام علیکم، اگر ندانیم که مىگوئیم سیّدى است و دارد مىرود، باید بفهمیم استاد دانشگاه است، پس ببینید مودّت یک ریشهاى دارد، معرفت، یک نتیجه دارد چى؟ این مودّت. آخر وقتى به یک کسى مىگویند کراوات ببند یعنى شلوارت را هم پا کن، پیراهنت را هم بپوش، لخت که کراوات که نمىشود بست که، وقتى مىگوید مودّت، زیر مودّت یک پیراهن هست، تا انسان شناخت نداشته باشد، به آن عشق نمىورزد، شما به یک بچه سه ساله بگو عروس مىخواهى یا بستنى؟ مىگوید بستنى، خوب آن بچه سه ساله نمىفهمند عروس یعنى چه؟ او بستنى را به اندازه سى تا عروس دوست دارد، پس باید یک شناختى باشد، هر وقت مىگوید مودّت، مودّت یک پیشوندى دارد یک پسوند، قبل از مودّت یک معرفت است، بعد از مودت، چون آدم به یک کسى مىگوید دوستت دارم، شما امشب به خانمت بگو دوستت دارم. مىگوید برویم بازار، بگو نه بازار نمىروم، مىگوید دروغ مىگویى، نمىشود گفت دوستت دارم ولى پول خرجت نمىکنم.
معرفت , مودت و اطاعت ملازم یکدیگرند.
مودت قبلش معرفت است، بعدش اطاعت، خلاصه چه مىخواهى بگویى آقاى قرائتى امشب، مىخواهم بگویم که بسم الله الرحمن الرحیم پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) ما را نجات داد، از چه؟ از جهل به علم، هنوز سخنان پیامبر روى دستش روى کره زمین نیامده، هیچ دانشمندى، این همه وزراى آموزش و پرورش کشورها دور هم مىنشینند، هنوز کسى این حرف را نزده، زگهواره تا. . . آخرین اجلاس وزراى آموزش و پرورش چند سال پیش در داکا بود، آخرین قطعنامهشان این بود که آموزش براى همیشه، گفتیم خیلى زحمت کشیدید، پیامبر به ما مىگوید تا گور، هنوز کسى بالاتر از پیامبر در هیچ کلمهاى حرف نزده است. در عبادت، در تقوا، در خدمت به خلق، در احترام به کودک، پیامبر در سجده بود، کوچولوها رفتند روى کمرش بازى کردند، پیامبر(صلّى الله علیه و آله و سلّم) سجدهاش را طول داد، فرمود کمرم میدان ورزش بچهها بود، خواستم بازى بچهها را. . . کدام دکتراى روانشناسى کودک(و نمىدانم کیهان بچهها و برنامه کودک، نمىدانم از این چیزهایى که تلویزیون و رادیو و دنیا حرف مىزند تا حالا هیچ کدام) حاضرند تا کمرشان میدان ورزش بشود، هیچ کس بالاتر از اسلام چیزى نگفته است. مىگویند ضد عفونى کنیم، بهداشتى. ولى پیامبر ما هزار و چهار صد سال پیش لباسهایش را توى دیگ مىجوشاند که ضد عفونى بشود، خیلى از طرف بهداشت مىآیند که مرغها و دامداریها و گاوداریها و اینها را مُهر و موم مىکنند، پیامبر ما مرغ که مىخواست بخورد، جوجه مىگرفت، توى خانه اینها را دانه مىداد، که یک وقت این نوک به یک چیز خراب نزده باشد، بالاترین حق را پیامبر به گردن ما دارد، حق انسانیت دارد، اصلاً انسان بدون دین یعنى خوراک، پوشاک، مسکن، حالا خوراک سوپردولوکس، ولى پیامبر به گردن ما حق دارد، (مزد از ما مىخواهد، مزدش گفته «الّا»، «الّا» فقط راه خدا، فقط راه اهل بیت. راه خدا و اهل بیت یکى است. اگر دو تا باشد، شما بگوئید اگر دو تا باشد، دروغ است. بگویم من فقط تابستان درس مىخوانم، فقط زمستان درس مىخوانم این که دروغ است. وقتى مىگوید مزد من فقط راه خداست، بعد مىگوید مزد من فقط اهل بیت است، یعنى راه خدا فقط راه اهل بیت است.
اگر راه خدا فقط راه اهل بیت است، هیچ فقهى جز فقه اهل بیت، راه خدا نیست، دارم نتیجههاى خطرناکى مىگیرم هان. هیچ فقهى جز فقه اهل بیت راه خدا نیست، هیچ قرائتى جز قرائت اهل بیت خدا نیست. باید بدانیم اهل بیت ما خانقاه رفتند یا نه، مسجد مىرفتند.
اگر اهل بیت ما اهل مسجد بودند، خانقاه غلط است، اگر اهل بیت ما قمه نمىزدند، قمه زدن غلط است، من عاشق حسینم، بسم الله الرحمن الرحیم، تو عاشق حسینى، ببین حسین چه گفته است، اگر خیلى مودّت دارى، نتیجه مودّت اطاعت است، عبادت به جز خدمت خلق نیست. یعنى تمام انبیاء کج رفتند، چون تمام انبیاء غیر از خدمت خلق کارهاى دیگرى هم داشتند، وقتى مىگویى عبادت بجز خدمت خلق نیست، یعنى کارهاى امام صادق(علیه السلام) دروغ است، چون امام صادق(علیه السلام) خدمت به خلق مىکرد، عبادت هم مىکرد، من نماز نمىخوانم ولى خدماتم خوب است، سر وقت مىآیم و سر وقت مىروم، خیلى منظم هستم، نمىدانم حق و ناحق. . . . امینم، تمام کمالات را داشته باشى منهاى نماز، راه خدا نیست، راه اهل بیت نیست. نماز سر جایش، اون هم سرجایش، نمىشود با یک بال پرواز کرد، یک ماشین نمىتواند با یک لاستیک مسافرکشى کند، دین غیر پزشکى است، که تخصصى باشد، یک پزشک مىتواند بگوید که من متخصص قلبم، کار به کلیه ندارم، کلیهام کار به چشم ندارم، دین تخصصى نیست که هر کسى یک گوشه دین را بگیرد، این آقا خیلى کارهایش خوب است، فقط نماز حال ندارد، این آقا نماز مىخواند، دروغ مىگوید، باقى کارهایش غلط است، راه خدا فقط یکى است و آن فقط راه اهل بیت است، ببینیم اهل بیت چه گفته، همه چیزى گفتهاند، امام رضا(علیه السلام) دو تا میهمان داشت فرمود: «شرقاً او غرباً» به شرق بروید و یا به غرب نروید، حرف منطقى پیدا نمىکنید جز این که ما گفتهایم، چون علم ما بند به علم خداست که او خالق شماست، خالق شما هر چه که شما نیاز داشتید توى قرآن آورده، «لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین»(59-6) هیچتر وخشکى نیست جز اینکه توى قرآن است و ما بند به همان قرآنیم.
عصمت اهل بیت(ع) لازمه مودت و اطاعت از آنان
حالا، یک سؤال مىکنم جواب بدهید، تشکّر از ولى نعمت مال یک قرن خاصى هست؟ هان؟ ! پس ما هم باید از پیامبر(صلّى الله علیه و آله و سلّم) تشکّر کنیم. خیلى خوب، یا رسول الله بنده مىخواهم از شما تشکّر کنم چه کنم؟ مىگوید فقط یک راه دارد، فقط مودّت قربى، مىگویم قربى کیست؟ قربى باید معصوم باشد، چون نمىشود پاداش پیغمبر معصوم مودّت و محبّت به گنهکار باشد، یعنى یکى معصومى بیاید و بگوید من پیغمبر معصوم به شما حق دارم. حق من این است که این گنهکار را دوست داشته باشید، یعنى عشق به گنهکار پاداش به رسول نیست، پس قربى حتماً باید معصوم باشد، الان هم که بنده، بعد هم گفتیم تشکّر تاریخ مصرف ندارد، هر مکان، هر زمان، تشکّر لازم است پس ما در این زمان هم خواسته باشیم، تشکّر کنیم باید یک رهبر معصومى باشد که به او مودّت داشته باشیم، باید الان هم در زمان ما قربایى باشد که ما «مودّت فى القربى» به او بورزیم و آن عشق به قربى پاداش پیامبر(صلّى الله علیه و آله و سلّم) باشد، پس الان باید حضرت مهدى(علیه السلام) هم چى باشد، عشق به امام زمان(علیه السلام)، عشق به امام زمان(علیه السلام) گفتیم شناخت آقا، عشق به آقا، سپس اطاعت آقا، اطاعت آقا که شد، آقا فرموده: وقتى که من غایبم، بروید دستتان را بگذارید توى دست کسى که سه تا شرط داشته باشد، فقیه، باتقوا، بىهوس، یعنى مرجع تقلید، نمىشود بگوئیم خیلى خوب، حالا ما، خودمان مىشناسیم، سهم امام را. . . اصلاً من دیروز به یکى از تجار گفتم اصلاً شما حق دارید به مرجع تقلید بگوئید که به من اجازه بده خمسم را خودم بدهم، ما غصّه مىخوریم که چرا فدک را غصب کردند، حق زهرا(سلام الله علیها) بود، خوب اگر گریه مىکنیم که حق زهرا(سلام الله علیها) چرا غصب شد، نباید گریه کنیم که بنده هم سهم امام را نمىدهم، حق امام را غصب کردم، غصب، غصب، چه غصبِ مادر، چه غصبِ، خدا یک میلیون به من داده، باید دویست تومان آن را بدهم، (آقا من خودم مىدهم، شما حق ندارید خودت بدهى، پول مال امام زمان است، این آقا را قبول ندارم، حق دارى قبول نداشته باشى، اگر با سند باشد، ولى باید بروى دنبال یک آقایى که قبولش. . . ما در «قد قامت الصلوه» انتخابات، حالا جمهورى اسلامى پز مىدهد که ما سالى یک بار انتخابات بپا کردیم، بابا ما در هر روزى پنج تا انتخابات داریم، یعنى 5 دفعه که اذان مىگویند یا حالا که کشور ما سه بار اذان مىگوید، هر آقایى را که قبولش دارى برو مسجدش، هر آقایى را قبولش ندارى، پشت سرش نماز نخوان، من نمىخواهم پشت سر این آقا نماز بخوانم، گناه دیدم خداى ناکرده اگر، اگر ازش گناه دیدم، برو یک مسجد دیگر، شما حق ندارید اقتدا کنید، رودربایستى هم نداریم.
والله حالا که دیگه گیر کردهایم با زور الله اکبر، نه با زور نیست، نمازت باطل است، گیر کردى برو جاى دیگر، اگر یک ادارهاى هم آقایش را قبول نداره باید زنگ بزند به سازمان تبلیغات که آقا به این دلیل من آقا را قبول ندارم عوضش کن. البته عدالت هم معنایش گناه کبیره است. هان! حالا خط سیاسىاش به شما نخورد، رنگ ابایش را شما نپسندیدى، یک اختلاف سلیقه به شما آمد، اینها گناه کبیره نیست، حالا، حرفهایم را جمع کنم، پیامبر(صلّى الله علیه و آله و سلّم) ما را از شرک به توحید دعوت کرد از جهل به علم دعوت کرد از ضلالت به هدایت دعوت کرد از تفرقه به وحدت دعوت کرد، پیامبر ما را هدایت کرد، مزد مىخواهد مىگوید مزد من این است که راه خدا را بروید، آیه دیگر این است که گفته مزد آن این است که اهل بیت را دوست داشته باشید، الان هم مزد پیامبر(صلّى الله علیه و آله و سلّم) این است که ما حضرت مهدى(علیه السلام) را دوست داشته باشیم، خوب حالا این مودّت چیست؟ این مودّت هم یک بارى دارد هان، من نمىدانم چیست؟ یک خورده دیگر باز اینجا یک خورده فنىتر مىشود، اگر یک کسى پنجاه سال زحمت کشید، شما یک سکه به او دادید، گفتى این سکه مزد پنجاه سالت، اگر شما عادل باشى، معلوم مىشود این سکه، سکه طلاهاى عادى نیست، باید به قدرى این گران باشد که هموزن خدمات پنجاه سالهاش باشد، قرآن آیات زیادى داریم که اگر کسى اهل ایمان و عمل صالح بود، «جنات»، باغهایى به او مىدهیم، «تجرى من تحت الانهار»، «روضات» باغهایى به آنها مىدهیم «لهم مایشاؤن»، هر چى بخواهد به او مىدهیم، «جنت ارضها کارض السماوات»، اگر یک نفر اهل خیر شد و هدایت شد، باغها و بهشتها به اومىدهیم، حالا که پیامبرى که صدها میلیون آدم را به یک همچین بهشتى فرستاده مزدش چیست؟ مىگوید مزد من فقط مودّت است، معلوم مىشود این مودّت یک کیمیایى است، یک جوهرى است که هم وزن صدها میلیون آدم است که هر کدامش باغها و کاخها، باز این مودّت چى چى است؟ اصلاً یک چیز بگویم حرف آخر اگر بشر را دستش را توى دست غیر معصوم بگذارند، ظلم به بشر است، چون تمام هستى براى بشر آفریده شده. آن وقت این بشر که گل سرسبد هستى است، دستش را بگذاریم توى دست گناهکار، ظلم به انسان است مثل اینکه تمام گاز و آب و مدرسه و کتابخانه و آزمایشگاه و فرّاش و خادم و مدیر و همه اینها براى اینکه بچه درس بخواند توى مدرسه بعد یک معلم فول بفرستیم سر کلاس، تمام پولها را جمع کردهایم، ویزا و ارز و دلار و نمىدانم، گذرنامه و همه اینها را بوده که برویم مکه، حالا یک خلبان چرتآلود مىنشیند پشت فرمان، خیانت به حج است، خیانت به مسافرین، ابر و باد و مه و خورشید و گذرنامه و ویزا و امضاء، دلار، خداحافظى نمىدانم چى، چى، چى، همه اینها که برویم مکّه حالا یک خلبانمان چرتى باشد، یعنى هیچى، همه کارها را کردیم، تالار عروسى، حالا لحظهاى که عروس و داماد مىآیند برق خاموش مىشود، اصلاً دست بشر را بگذاریم توى دست غیرمعصوم، ظلم به هستى، یعنى ظلم به خورشید است. چون خورشید تابید به خاطر من، آن وقت دستم را گذاشتید توى دست خلافکار، ابر و باد و مه و خورشید مال ماست، آن وقت ما دستمان توى دست خلافکار باشد، دست بشر توى دست غیر معصوم ظلم به بشریت است. حالا آدم مىفهمد این قربى، مودّت چیست؟ قطعنامه سخنرانى من، بسم الله الرحمن الرحیم مودّت بقدرى کیمیاست که وزنش هموزن تمام بهشتیها و کاخها و باغهاى بهشتى است. دو- قربى قطعاً باید معصوم باشد، چون نمىشود پاداش پیامبر معصوم عشق به پیامبر غیر معصوم باشد. سه- دو تا فقط نمىشود آورد، وقتى مىگوید مزد من فقط راه خداست، آیهاى دیگر مىگوید مزد من فقط اهل بیت یعنى راه خدا فقط راه اهل بیت است، فقط راه اهل بیت که شد فقههاى دیگر ممنوع، قرائات دیگر ممنوع، ما حق نداریم که هر جور دلمان مىخواهد عبادت کنیم، دارد مىرود کربلا، زنجیر گردنش است و وارد صحن مىشود، کدام یکى از امامان ما وقتى مىخواستند بروند زیارت امام حسین به پیروانشان دستور دادند که زنجیر گردنت کن و برو، با زانوهایشان مثل گوسفند راه مىروند، کدام یک از امامان ما گفتهاند که وقتى مىروى زیارت این رقمى بروید زیارت، تمام اینها عزاداریهاى خودسرانه است، همه این خرافات، به اسم عشق هم نگذارید رویش، عشق هم کانال دارد، یک کسى نمىگوید به خانمش که من عاشقتم، مىخواهم گوشت را گاز بگیرم، بابا عشق هم، آخه، باید ببینیم چه جورى گفتهاند عشق، اظهار عشق هم. . . ، اظهار عشق هم کانال دارد، آقا هر کس یک جورى، ما خبرهایى مىشنویم از زوّارهاى کربلا، عکس را بلند کردند با هیئت عظیمى دارند مىروند توى صحن، گفتم این عکس چه کسى است؟ گفتند عکس سیّد حسنى، سیّد حسنى دیگر کیست؟ ما الان دو سه تا امام زمان داریم، توى زندان همینطور بلند مىشود مىگوید که من خواب دیدم که امام زمان را. . . یک مشت زن و مرد ساده هم عقبش مىروند، توى همین تهران آدمهاى دروغگو هستند، دکان باز کردند، مگر دین را مىشود عقب خواب رفت، دین مىگوید سگ وارد مسجد نباید بشود، حالا شما اگر هر شب خواب ببینى که خود امام صادق(علیه السلام) فرمود: فردا مىروى توى مسجد اوّل موجودى که مىآید احترام مىگیرى، مىروى توى مسجد مىبینى که سگ آمد، اگر صد شب هم خواب امام صادق(علیه السلام) را ببینى که موجودى را که مىآید توى مسجد احترام بگیر، اما وقتى که بیدار شدى دیدى سگ آمد، فقه اهل بیت مىگوید که سگ وارد مسجد نباید بشود، باید با چوب بیرونش کنى ولو هر شب خواب امام صادق(علیه السلام) را ببینى، مگر مىشود که یک خانمى مىگوید که من خواب یک سیّد بزرگوارى را خواب دیدم، به نظرم خود حضرت ابوالفضل بود، این سیّدهاى بزرگوار نمىدانم که چرا خواب ما نمىآیند، ما صبح تا شب قرآن و حدیث مطالعه مىکنیم، یک بار این سیّدهاى بزرگوار خواب ما نمىآیند، این خانم حجابش درست نیست، نمازش درست نیست، زبانش درست نیست، اخلاقش درست نیست، آن آقا نه خمس مىدهد، نه زکات مىدهد، نه حج رفته، واجب الحج، هیچ کارش درست نیست، هر شب هم خواب این سیّد بزرگوار را مىبیند، اینها دکان است، آقا! بسم الله الرحمن الرحیم دکان، دکان، دکان، یک راه بیشتر نیست و راه «موده فى القربى» است مودّت هم، معرفت، مودّت، اطاعت، کانالش هم مجتهد عادل، خلاص، مجتهدین ما هم تقلید مىکنند بى رودربایستى، امام خمینى(رحمه الله علیه) وقتى مریض مىشد، هر چه دکترها مىگفتند گوش مىداد، مراجع ما وقتى مریض مىشوند، هر چه دکتر مىگوید گوش مىکنند، ما هم هر چه مرجعمان مىگوید باید گوش کنیم. خدایا! این راه مستقیمهایى که ما گذاشتیم کنار، این ور و آن ور مىرویم، دنبال خواب و خیال و شعر و هر کسى یک چیزى تحلیل مىکند، یکى عینک سرخ مىگذارد، همه شلغمها را لبو مىبیند، یک کسى عینک سبز مىگذارد همه کاهها را علف مىبیند، هر کسى در دنیاى خیال یک چیزى فکر مىکند، به اسم دین، خدایا! ما را از تمام خطوط انحرافى گاهى مدرن است، مىگوید قرائات مختلف، گاهى سوپردولوکس مىگوید گاهى استاد دانشگاه مىشود، مىگوید دین، دین یک هدفى دارد، یک گوهرى، یک هدفى است، هدفش ثابت است، گوهرش متغیّر، گوهرش ثابت است ایدئولوّژى قبل از جهانبینى، جهانبینى قبل از ایدئولوژى، اینها همه آروغ مىزنند) یک راه بیشتر نیست «ان الموده فى القربی»
والسلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته