حقوق در اسلام – 2

موضوع: حقوق در اسلام (2)
تاريخ پخش: 77/01/13
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي»
1- حقوق در اسلام
بحث ما درباره حقوق است. البته نه حقوق کارمندان و کارگران و… اول مقداري مقدمه مي‌گويم و بعد وارد حقوق مي‌شوم از حق جمادات و حيوانات تا حق انسان و خدا، حق گياهان و… حتي دشمن هم بر ما حق دارد، جنگ مقرّراتي دارد، صلح مقرّراتي دارد.
حقوق دو رقم است. در يک تقسيم بندي مي‌توان گفت: حقوق الهي است يا بشري. حقوق الهي مقرراتي است که خداوند براي اداره جامعه قرار داده است. حقوق بشري هم مقرراتي است که بشر براي اداره جامعه قرار داده است. در جلسه قبل گفتيم که حقوق بشر کوتاه است. اينجا مي‌خواهيم بگوييم: حقوق خدا کافيست، کوتاه نيست. بشر عقلش کم است، همانطور که گفتيم: حقوق بشر کوتاه است، حالا مي‌گوييم حقوق خدا امتيازاتي دارد. (ما بحثمان معناي عام حقوق است يعني مقررات و قوانين و حقوق و…)
2- امتيازات حقوق الهي
1- قانونگذار علم مطلق دارد (خدا) 2- نياز را مي‌داند. 3- انسان را مي‌شناسد. 4- امکانات را مي‌داند. 5- آينده را مي‌داند. 6- استعدادها را مي‌داند، قانون به شرطي کامل است که قانونگذارش همه اينها را مي‌داند. اگر نيازي را نداند، نمي‌داند چه مي‌خواهد، مثل کسي که مريض است و دکتر بيماري او را تشخيص نمي‌دهد و به او مي‌گويد: لطفاً در مراجعات بعدي نسخه‌ها را همراه خودت بياور، بايد انسان را بشناسد. انسان چه موجودي است؟ انسان چقدر نياز مادي و معنوي دارد؟ چه چيزي در چه چيزي اثر مي‌کند؟ گاهي وقتها ما به يک چيز توجه مي‌کنيم و از چيز ديگري غافل مي‌شويم. شخصي به حضرت گفت: آقا چشمانم اشک ندارد! فرمود: گوشت زياد مي‌خوري؟ بچه‌هايم زشت مي‌شوند! فرمود:… گفت: ترسو هستم! فرمود… امکانات را بداند: گاهي وقتها نياز را مي‌داند، اما بايد امکانات را هم بداند. شخص مريضي پيش پزشک رفت، پزشک به او گفت: ناهار کباب برگ، شب چلو مرغ، صبح… بخور و… مريض گفت: لطفاً آدرس منزلتان را بدهيد، چون اين چيزها در خانه ما پيدا نمي‌شود.
يک روايتي منسوب به اميرالمومنين(ع) داريم: «شرب الدواء للجسد كالصابون للثوب ينقيه و لكن يخلقه» (شرح‌ نهج‌البلاغه ابن‌ابى‌الحديد/ج‌20/ص‌300) دارو مثل صابون است. اين را همه پزشکان قبول دارند. صابون لباس را تميز مي‌کند اما استحکام لباس را كم مي‌کند. دارو درد را کم مي‌کند، از طرفي هم استخوانهاي انسان را پوک مي‌کند. از عوارض دارو اين است. گاهي وقتها طرف نياز را مي‌داند اما نسبت به امکانات و عوارضش نا آگاه است. بايد آينده را هم در نظر بگيرد. مدتي از شير خشک خيلي تعريف مي‌شد و آن را تبليغ مي‌کردند. بعداً فهميدند بچه‌هايي که عوض شير مادر شيرخشک خورده‌اند از بچه‌هايي که شير مادر خورده‌اند کم هوش‌تر هستند. اصلاً برخي از قوانين، عوارضشان بعد از يک قرن معلوم مي‌شود. يعني ممکن است به اين زودي‌ها جواب ندهند. برخي نيز زود جواب مي‌دهند. يکي از طلبه‌ها دچار درد پا شده بود. رفت نزد پزشک، پزشک به او گفت: در ايام طلبگي حجره‌ات نمناک بود؟ گفت: بله، گفت: اين عوارض آن زمان است. آن وقت جوان بوديد و متوجه نمي‌شديد. پس قانونگذار بايد علم مطلق داشته باشد.
مسئله بعدي اين است که بايد رحمت داشته باشد، رحمت مطلق. کسي ما را دوست ندارد. کسي قانونش خوب است که ما را دوست داشته باشد.
7- از قانون به نفع خودش استفاده نکند، يعني بي نياز باشد، بي نياز مطلق. گاهي من مي‌گويم که: دنيا که ارزش ندارد اين را من براي شما مي‌گويم تا خودم استفاده کنم. من وقتي مي‌گويم: بنده که قابل نيستم، اين جمله را به اين خاطر مي‌گويم که شما بگويي: هستي. نياز دارم و خودم را بي نياز نشان مي‌دهم.
8- در معرض خطا و سهل انگاري نباشد، سبحان الله، منزه باشد از هر خطا و شکي و سهوي. البته اين ديد قرآن است، کتابهاي آسماني ديگر با کمال تأسف تحريف شده‌اند. الان در تورات داريم که خدا مي‌فرمايد: من از آفرينش انسان پشيمان شده‌ام. در تورات خدا کسي است که پشيمان مي‌شود. ما منظورمان خدايي است که قرآن مي‌فرمايد.
9- بشر در سايه عمل به قانون، قرب به خدا پيدا مي‌کند. (قانون سبب رشد معنوي شود. ) در رشد مادي که جوجه هم مرغ مي‌شود. رشد کيلويي که مهم نيست. انسانيت ما به رشد معنوي است. قانون بايد قانوني باشد که ما در سايه آن قانون از نظر معنوي نيز رشد کنيم.
10- جامعيت داشته باشد. يعني چيزي نباشد جز اينکه قانون باشد. اين طور نيست که بگوييم: در اين زمينه قانوني نداريم. حتي در برخي مسايل ريز قانون داريم. شما از قانونگذارها بپرسيد که آيا براي دستشويي هم قانون دارند يا نه؟ با پاي چپ وارد شو. يک حوله بر سرت بکش سر برهنه در دستشويي نرو. دستشويي را طول نده. ايستاده نباش. سنگيني بدنت را روي پاي چپت بينداز. اين را بايد دکتراي ارتوپدي و عکس برداري تحقيق کند که اين کار چه آثاري دارد، با آب سرد يا آب گرم… هنگام تخلي رو به قبله نباش. رو به باد نباش. رو به خورشيد نباش. رو به انسان نباش و… براي سوار اسب شدن يا سوار شتر شدن هم قانون داريم. داريم اگر اسب چموش بود زنگوله سرش کند وگرنه زنگوله سرش نکن.
بينندگان عزيز وقتي بحث را مي‌بينند که حاجيها در مکه هستند. يک چيز هم از مکه بگويم: داريم: اگر حاجي زودتر از بقيه حاجيها به مکه رسيد امضايش را قبول نکنيد. چرا؟ چون حاجي که زودتر از بقيه حاجيها به مکه رسيده معلوم مي‌شود که اسب و شترش را در راه دوانده‌اند. و کسي که اسب و شترش را حتي در راه مکه بدواند و خسته کند بي‌رحم مي‌باشد امضايش در دادگستري قابل قبول نيست. عجب! آقا ما مي‌خواهيم برويم مکه، چه شتري سوار شويم. حضرت فرمود: شتر ضامن، در ترجمه قرآن آمده بود که يعني شتر ناقه، لغت باز کرديم و ديديم که يعني شتري که چابک باشد. يعني پي نداشته باشد… پرسيدند آيا مي‌شود به گوسفند شلاق بزنيم؟ اصلاً به حيوان مي‌توان شلاق بزنيم؟ مي‌فرمايد: به بدنش بزن اما به گوشش شلاق نزن. قانون الهي اسلام است.
3- پايه و اساس حقوق
مطلب ديگر اينکه: سرچشمه و هدف حقوق چيست؟ مثلاً وقتي مي‌گويي اين حق من است به چه دليل اين حرف را مي‌زني؟ دو چيز سرچشمه حق مي‌شود. سوسياليستها مي‌گويند: سرچشمه حق کار است! اين آقا چون کار کرده به اين جا رسيده. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ غَرَسَ شَجَراً نَدِيّاً أَوْ حَفَرَ وَادِياً بَدِيّاً أَوْ أَحْيَا أَرْضاً مَيِّتاً فَهُوَ لَهُ قَضَاءً مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (تهذيب‌الأحكام/ج‌6/ص‌378) هر که زميني را زنده کند آنجا مال او خواهد بود. يکي ديگر از سرچشمه‌ حق هدف است. گاهي ممکن است کسي کار نکرده باشد اما چون هدف است حقش است. مثلاً نوزاد که کار نکرده است. تازه متولد شده است. اما مي‌گوييم: شير مادر حق اين بچه است. مي‌گويند اين بچه کار کرده است؟ نه خير. وقتي که بچه نبود مادر هم شير نداشت. و از آنکه نوک پستان مادر به اندازه دهان بچه است و بچه نيز آن را مي‌مکد پس شير مادر حق نوزاد است. پس سرچشمه حق يا کار است يا هدف. اما کار، اميرالمؤمنين(ع) اين را قبول دارد. مي‌فرمايد: کار سرچشمه است. شخصي بيرون از جبهه مالي پيدا کرده بود. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَيْسَ لِي وَ لَا لَكَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْ‌ءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ جَلْبُ أَسْيَافِهِمْ فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ» (نهج‌البلاغه/خطبه232) اين مال براي من است نه براي تو. بلکه براي مسلمين است. اين در آمد مسلمانهاست. شمشير کشيده‌اند و اين غنيمت جنگي است. «فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ» اگر در جبهه بودي، حظ تو هم مثل بقيه. استفاده مي‌کني (سهم داري) «وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ» کار آنها مال حلقوم ديگران نيست. يعني مال حلقوم خودشان است. از اين جمله (نهج البلاغه/خطبه232) که مي‌فرمايد: سرچشمه حق کار است. اگر کار کردي حق داري. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‌» (نجم/39)، «إِلاَّ ما سَعى‌» که در قرآن آمده با عقيده سوسياليستها فرق دارد. آنها مي‌گويند: به مقدار کار، قرآن نمي‌گويد به مقدار کار، مي‌فرمايد: به مقدار سعي و تلاش. يعني سعي و لو اينکه نتيجه‌اي هم نداده است. آقا صبح رفتيم نماز جماعت بخوانيم منتها دير رسيديم يا اينکه آقا زود نماز را خواند، بالاخره من سعي خودم را کرده‌ام. اينجا من به ثواب جماعت مي‌رسم. نگفته «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما عَمِلَ» بلکه فرموده: «إِلاَّ ما سَعى‌». اين برکات اسلام است.
برادران دقت کنيد. اين را که مي‌گويم نکته لطيفي است. اسلام يک سري لطايفي دارد که مُخها توجهي به آنها ندارند. مثلاً وقتي مي‌فرمايد: بين کارگر و سرکارگر بايد رفاقت باشد نه به اين خاطر است که توليد بالا برود بلکه به خاطر خود انسانهاست يعني اخلاق براي اخلاق. در اين صورت توليد هم بالا مي‌رود. هدف دنياي امروز از اخلاق اين است که مردم با هم خوب باشند تا توليد بالا برود.
4- نظر اسلام درباره اخلاق اقتصادي
اسلام مي‌گويد: من کاري به توليد ندارم خود اخلاق بالا برود و لو توليد بالا نرود. خود اخلاق يک ارزش است. و لذا در سوره عبس و تولي که شخصي براي يک نابينا عبوس کرد فوري آيه نازل شد: «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/1) عبوس کردي و روي برگرداندي «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‌» (عبس/2) وقتي يک کور و نابينا وارد شد! «وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى» (عبس/3) چه حقي داشتي که عبوس کردي شايد او از تو مهذب‌تر است. «أَمَّا مَنِ اسْتَغْني فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى» (عبس/6-5) آن کسي که پولدار است متصدي کارهاي او شدي رفت در جمع پولدارها نسبت به فقير نابينا عبوس مي‌کني واي به حالت. ده تا آيه به رگبار مي‌بندد که چرا به نابينا عبوس کردي! حالا من سؤالم اين است اگر براي نابينا بخندي نمي‌فهمد، عبوس هم کني نمي‌فهمد. او که چشم ندارد. اما اين کار را کردي. از اين مي‌فهميم که خود عبوس کردن بد است چه او بفهمد و چه نفهمد. و علامت تحقير يک مؤمن است. اسلام، اخلاق را براي اخلاق مي‌خواهد. يک وقت مي‌گفتند سرمايه داري عامل طغيان است. يک آيه را هم يدک مي‌کشيدند. دستاويز قرار داده بودند. مي‌گفتند: که قرآن مي‌فرمايد: اگر مي‌گفت «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌ أَنْ اسْتَغْنى‌» (علق/7-6)، حرف آنها درست بود. يعني اگر پول دار شوي ياغي مي‌شوي اينجا فرموده: «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌» يعني کسي که خودش را مستغني ببيند. ممکن است کسي پول هم داشته باشد اما جفتک نزند. به خاطر اينکه پولها را از خودش نمي‌داند. مثل رييس بانک که پولهاي بانک را از خودش نمي‌داند. اينها دقت‌هاي اسلام است. اسلام اخلاق را براي خود اخلاق مي‌پسندد نه براي جذب مشتري و… وقتي مي‌گويد: پولداري عامل گردن کلفتي است، مي‌گويد: به شرطي که پولدار خودش را فراموش کند. وگرنه سليمان(ع) هم پولدار بود، اکثر ثروتها به خاطر همين هدف است. مثل ماهي، جنگل، دريا، معادن،… اينها را که بشر با کار بدست نياورده است.
بيشتر سرمايه‌ها بر اساس هدف است. مسئله ديگر اين است که: يک دسته بندي است که اين دسته بندي دانشگاهي است و خيلي به درد تلويزيون و عموم نمي‌خورد. که حقوق را دسته بندي مي‌کنيم به حقوق داخلي و خارجي، حقوق داخلي در رابطه با افراد است باز حقوق داخلي ممکن است عمومي باشد، ممکن است خصوصي باشد. (حقوق خارجي) ممکن است روابط بين الملل خصوصي باشد يا عمومي باشد. اسلام هدفش از احياي حقوق اين است که نزاع را بر دارد، تعاون ايجاد کند، عدالت ايجاد کند. دنيا نظرش چيز ديگري است. دنيا مي‌گويد: حقوق کارگرها را بالا برديم. چرا؟ چون آنها اعتصاب کرده بودند. خواستيم سر و صدا بخوابد حقوقشان را بالا برديم. آيا عدالت بود يا ساکت کردن؟ اسلام کارها را با توجه به عدالت انجام مي‌دهد.
به اميرالمؤمنين علي(ع) گفتند: يک کمي به طلحه و زبير برس! حالا معاويه را هم کاري به کارش نداشته باش! به اصطلاح فرمود: با الاغ دزدي بروم مکه؟! شما مي‌گوييد من حکومت خودم را با رشوه اداره کنم (البته منظور طلحه و زبير نيست) در حق عاطفه هم وجود ندارد. حق بايد مراعات شود. قانون بايد براي همه اجرا شود بين بنز و ژيان متخلف در جريمه کردن فرقي نگذاريم. خيلي مهم است که آدم در حق فقط حق را ببيند. چيزهاي خودش را نبيند. به همان دليل مي‌گويند: فلان فقيه وقتي مي‌خواست راجع به آب چاه فتوي بدهد اول در چاه خانه‌اش را بست، گفت: بگذار تا در خانه‌مان چاه نداشته باشم تا خيالم راحت باشد. به همين خاطر اميرالمؤمنين(ع) که مي‌خواهد به ميهماني برود در خانه غذا مي‌خورد و بعد به ميهماني مي‌رود. و مي‌فرمايد: مي‌خواهم سير شوم که براي خدا به ميهماني بروم نه براي شکم. يعني کسي بتواند در احياي حقوق خودش را نبيند، فاميلش را نبيند، شهرش را نبيند. و بگويد: نياز فلاني بيشتر است. اينها سرچشمه حقوق بودند.
5- چرا حقق و قوانين بايد باشد؟
زمينه و بستر حقوق چيست؟ 1- تعدد افراد، افراد زيادند 2- منافع هم کم است. 3- صفا و محبت هم نيست. اينجاست که درگيري ايجاد مي‌شود و حقوق در اينجا بايد درگيري را مهار کند. آدمها زيادند اگر يک نفر بود دعوا نمي‌شد. منافع هم کم است. کسي سر هوا دعوا نمي‌کند. چون اکسيژن کم نيست. هيچکس براي تنفس به کسي تنه نمي‌زند. ولي کمبود زمين وجود دارد و آب کم است. نفت کم است. طلا کم است. يا بايد آدمها کم شوند يا بايد منافع زياد شوند. يا بايد صفا ايجاد شود درگيري نمي‌شود. يعني هيچوقت مادر با بچه‌اش سر حق دعوا نمي‌کنند. چون هر چه دارد مال بچه‌اش است. برادران با هم دعوا مي‌کنند.
گاهي حقوق، حقوق بين المللي است. الان ايام حج است. «لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ» (حج/25) يعني چه کسي که مقيم مکه است يا باديه نشين است همه حقشان نسبت به مکه يکي است. مثل نماز جمعه. کسي نمي‌گويد: امام جمعه مال من است. امام جمعه مال همه است.
ظهر عاشورا امام حسين(ع) مال کي است؟ برخي چيزها را کسي نمي‌تواند بگويد مال من است. يک سري حقوق بين المللي است. مثلاً در قرآن داريم که: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‌ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (آل‌‌عمران/64) ‌اي مسيحي‌ها، ‌اي يهودي‌ها بياييد با هم باشيم. ما برخي عقايد مشترکي داريم. فقط خدا پرست باشيم. همديگر را ارباب نگيريم و… حقوق دايره دايره مي‌شود. يعني انسان با خودش، با پدر و مادرش، با خواهر و برادرش، با فاميل، با همسايه، با مردم قريه و شهر، با مردم کشور، با باقي مسلمانها، با باقي انسانها، با طبيعت و…
6- رساله حقوق امام سجاد
امام زين العابدين(ع) رساله‌اي دارند به نام رساله حقوق. فرموده: رابطه انسان با خودش… حق زبانت چي است؟ اصلا انسان حق دارد از خودش نيشگون بگيرد. اينهايي که خالکوبي مي‌کنند آيا حق دارند اين کار را بکنند؟ بله برخي زجرها را اسلام اجازه داده، مثل برخي از آرايش‌هاي خانمها. زير ابرويش را بر مي‌دارد، ممکن است اذيت هم بشود اما اين کار يک هدف عقلايي دارد. اما اين خالکوبي چه معنا دارد؟ گيرم که عکس رستم در سينه‌ات زدي. حالا تو رستم شدي؟
حديث داريم: اگر حاجي رفت مکه برگشت اما عوض نشد او شترش حاجي شده خودش حاجي نشده است! ممکن است کسي برود مکه و کله‌اش حاجي است نه خودش. ممکن است کسي يک بار برود مکه و به هدف برسد و يکي هم با ده بار رفتن نرسد. لامپي که سالم است با يک بار به سرپيچ بستن روشن مي‌شود اما لامپي که سوخته است. آدم‌هايي هستند که دفعه اول که مي‌روند مکه حضرت مهدي(ع) را هم مي‌بينند، دعايشان هم مستجاب مي‌شود. آدم‌هايي هستند که با يک موعظه متأثر مي‌شوند. آدم‌هايي هستند که يک مهر کوچک دارند هزار‌ها رکعت نماز مي‌خوانند. بعضي خانه‌ها هم سجاده‌هاي گلدوزي شده دارند، سجاده بزرگ به اندازه يک بقچه حمام داخلش ناخنگير، شانه، عطر، تسبيح است اما چيزي که در اين سجاده نيست يک رکعت نمازِ با توجه است. روي موکت کلي افطاري داد آن بدبخت هم ماه رمضان آمد و رفت يک روزه دار را روي قالي ابريشمي افطار نداد. زنده باد موکت مرگ بر قالي گاهي يک راديوي کوچک نه موج را مي‌گيرد گاهي هم يک راديو به اندازه بشکه موج تهران را هم نمي‌گيرد! يک کمي پشت قصه را هم نگاه کنيم. و لذا قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ… » خدا ليسانس را دوست دارد فوق ليسانس را تاجر را «آية الله» خدا چه کسي را دوست دارد؟ محبوب خدا کي است؟ «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ» چه کساني هستند؟
پول حق نمي‌آورد. ولي از چيزهايي که حق مي‌آورد اينها هستند: سواد، معلمي، فاميلي، حقوق هم سلسله مراتب دارد. حديث داريم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌2/ص‌68) اگر فامليت احتياج دارد ولخرجي‌هايي که در جاهاي ديگر مي‌کني ارزشي ندارد. يک وقت نگويي بنده اين قدر خرج کرده‌ام، بعد هم به ما سفارش کرده‌اند: کسي که ضعيف‌تر است به حقوقش بيشتر توجه کنيد. مثلاً داريم: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ» (نهج‌البلاغه/نامه47) عيد است. حتماً خانه شهداء برويد. کسي که بابا ندارد محبت بيشتري مي‌خواهد «اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى» (نهج‌البلاغه/نامه53) اگر دو تا عمه داري که يکي بي پول است و ديگري پولدار، موقع عيد اول برو خانه عمه بي پوله. خانه‌اش هم مثلاً نيم ساعت بنشين و در خانه عمه پولداره 25 دقيقه.
حضرت سليمان(ع) سان مي‌ديد. «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ» (نمل/17) سان مي‌رفتند، حضرت سليمان(ع) هم مي‌ديد. مراسم که تمام مي‌شد موقع غذا مي‌رفت پهلوي طبقه ضعيف مي‌نشست. يعني با آنها مأنوس‌تر بود.
لذا در روايات داريم: «أُحِبُّوا المَساكين» (مجموعةورام/ج‌2/ص‌119) يعني دوستش داشته باشيد. خيلي افراد هستند که اگر به آنها پول بدهي ناراحت مي‌شوند. اما شما به هواي عيدي به بچه‌اش عيدي بده. البته يک عيدي بده که مشکلي حل شود. به ما سفارش کرده‌اند که در وقت حقوق طبقه محروم دقت کنيم. مردم ايران مردم خوبي هستند. با عاطفه‌اند و انصافاً خوب کمک مي‌کنند. در جشن عاطفه‌ها و… کمک مي‌کنند. اما در عين حال ما افراد فقير زياد داريم. بايد به آنها دقت کنيم.
برخي حقها اسلامي هستند. يعني حقوقي که مسلمانها براي يکديگر قائلند. برخي حقها حق انساني هستند. يعني فقط در بين مسلمانان نيست بلکه در بين تمام انسانها مشترک است. آيا خواهد آمد آن روزي که دانشجوها هفته‌اي يک ساعت کلاس نهج البلاغه داشته باشند؟ اينها جزو آرزوها است.
7- نظر اسلام درباره حقوق حيوانات
در نهج البلاغه راجع به حقوق خيلي چيزها آمدهاست. در نامه 25 مي‌فرمايد: شما که مي‌رويد زکات بياوريد نکند حيوانات را خسته کنيد. «وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ» (نهج‌البلاغه/نامه25) حيواناتي که خسته شده‌اند بگذار استراحت کنند. به مسؤول زکات مي‌فرمايد: وقتي مي‌روي فلان منطقه و شتر مي‌آوري در راه اين شترها را خسته نکن. اگر پرنده‌اي خوابيده نمي‌شود سرش را بکني‌‌. اين نامردي و جفاست. گوسفند را مقابل گوسفند ديگري سر نبر، چون او نيز به مقدار شعورش زجر مي‌کشد. مي‌فرمايد: اگر ده تا شتر داري و ده ساعت راه مي‌روي هر شتر را يک ساعت سوار شو. نکند يک شتري را دو ساعت سوار شدي و ديگري را ده دقيقه. الله اکبر به اين دين. بايد حقوق دانان عالم را در يک جا جمع کرد و اين جمله‌ها را برايشان خواند تا همه سجده کنند. «وَ لْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا» (نهج‌البلاغه/نامه25) آن عدالتي که انسان نتوانسته براي خودش اجرا کند اميرالمؤمنين براي حيوانات فرموده! سيد بزرگواري بود. چادر که مي‌خريد يک شش متري مي‌خريد و يک پنج متر. آن وقت پول آن يک متر را به آن خانم کوتاه قد مي‌داد! عدالت آن است که پيغمبر ما(ص) حتي وقتي بيمار بود (در آخر عمر شريفشان) و از جايش نمي‌توانست بلند شود رختخوابش را مي‌برد در آن اتاقي که نوبت آن خانم بود، در آن اتاق مي‌خوابيد. يعني بيماريش را هم تقسيم مي‌کرد. اين عدالت است. اميرالمومنين(ع) زني را ديدند که 3 تا خرما داشت و دو تا بچه، به هر کدام يک خرما داد وقتي ديد يک خرما اضافي است آن را نصف كرد و به هر دو بچه‌هايش داد. اميرالمؤمنين به او فرمود: ‌اي زن تو به خاطر همين عدالت اهل بهشت هستي. مگر مي‌شود ظلم کرد؟ در حديث داريم: يک نفر را به جهنم بردند فقط به خاطر اينکه گربه‌اي جيغ مي‌زد و او اعتنائي نمي‌کرد. شخصي بر الاغش باري گذاشته بود و با دوستش مشغول صحبت بود. حضرت امير(ع) وقتي الاغ را با بار سنگين ديد. فرمود: صاحب اين الاغ خودش را آماده کند براي جواب در قيامت. حيوان را حق داري بار بارش کني و ببري، نه که او را نگهداري. اين بحث ادامه دارد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته» 
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2442

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.