حدیث شناسی
موضوع بحث: حدیث شناسی
تاریخ پخش: 17/10/66
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الحمد للّه رب العالمین و صلی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته»
در خدمت برادرانی هستیم که در آستانهی معلم شدن هستند، شغل عزیز انبیا ما را دارند. بحثی را که پیش بینی کردهام که برایتان بگویم انس با حدیث و حدیث شناسی، لزوم و اهمیت حدیث، نوشتن حدیث، جعل حدیث، آشنایی با حدیث و. . . است.
1- اهمیت حدیث
اگر حدیث نباشد ما دین نداریم و دست و پایمان فلج میباشد، چون این قرآن به تنهایی کافی نیست. نمیشود ما تنها با قرآن زندگی کنیم، چون قرآن میفرماید: «أَقیمُوا الصَّلاهَ»(بقره/43) اما نمیگوید: نماز صبح چند رکعت است. قرآن ما میگوید: «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ»(حج/29) یعنی حاجی دور خانه کعبه طواف کن، اما نمیگوید: چند دور طواف کن. بسیاری از دستورات ما در قرآن کلی است، چون قرآن کتاب قانون است و هر کتاب قانونی نیاز به شرح و بیان و تفسیر و تکمیل و تبصره هم دارد. بنابراین لازم است اگر ما دربارهی قرآن بحثی کردیم، بحثی هم دربارهی حدیث انجام دهیم.
اهمیت حدیث:
اگر کسی از ما بپرسد ما به چه دلیل باید از حدیث تبعیت کنیم؟ در کجای قرآن این امر آمده است؟ میگوییم: قرآن میفرماید: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(حشر/7) یعنی هرچه پیامبر میآورد بگیرید و به آن عمل کنید. پس از کلمات پیامبر نیز به دلیل این آیه لازم است که پیروی شود. قرآن دربارهی کلمات پیامبر(ص) میفرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»(نجم/3) پیغمبر اسلام از روی هوس حرف نمیزند.
2- قرآن معجزه جاوید همراه با مبارزه طلبی
حال میگویند: این برای پیامبر بود اما به کلمات حضرت علی(ع) به چه دلیل باید عمل کنیم؟ مرحوم مجلسی میفرماید که قرآن به پانزده دلیل معجزه است. علامه طباطبایی(ره) میفرماید: قرآن به یازده دلیل معجزه است. در اعجاز قرآن حرفی نیست. گرچه زبان ما ایرانیان فارسی است و عربی بلد نیستیم و نمیفهمیم اینکه قرآن اعجاز دارد یعنی چه؟ اما میدانیم که اسلام میلیونها دشمن دارد و این را هم میدانیم که قرن هاست که اسلام دشمن دارد و این را هم میدانیم که ممکن است زبان ما فارسی باشد، اما بسیاری از دشمنان قرآن دشمنانی عرب زبانند. ما خیلی عرب زبان داریم که اصلاً مسلمان نیستند. مگر عرب مارکسیست نداریم؟ مگر عرب مسیحی نداریم؟ همان زمان اسلام، پیامبر فرمود: کلامی مثل قرآن بیاورید تا من دست از کارم بردارم. چهار تخفیف نیز به آنها دادند. اول، فرمود: یک قرآن مثل قرآن من بیاورید و دیگر نه جنگ کنیم و نه بودجه خرج کنیم. هزاران کشته دادند و میلیاردها پول خرج کردند، اما پیغمبر فرمود: شما میلیونها دشمن هستید، قرن هاست که دشمن اسلام هستید، اگر ایرانیها فارس هستند و ترکیه زبانش ترکی است اما زبان مادری شما عربی است، شما که عرب هستید، قرن هاست که با ما دشمن هستید. این همه کشته میدهید، میلیاردها تومان بودجه دارید. عوض اینها، یک قرآن بیاورید. «فأتوا بکتاب مثله» حالا صد و چهارده سوره زیاد است، صد و چهار سورهاش پیش کش شما «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین»(هود/13) ده سوره بیاورید. بعد میگوید: یک سوره هم پیش کش شما و فرمود: «فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقینَ»(طور/34) یعنی یک مطلبی مثل قرآن بیاورید. هرچه تخفیف داد و چهار بار هم تحریک کرد و فرمود: «إِنْ کانُوا صادِقینَ» اگر مردید مثل قرآن بیاورید. و دیگر این همه تبلیغ و جنگ علیه اسلام نکنید. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» هرکس را که میخواهید دعوت کنید، نگویید: ما نمیتوانیم. الان هواپیما هم هست. بلیط دو سره بگیرید و از شرق و غرب دعوت کنید «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»(یونس/38) «لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً»(اسراء/88) هر کس را که میخواهید دعوت کنید گرچه بعضی برای بعضی پشتوانه باشند. یعنی اینطور نیست که بگویید ما تنها بودیم. از هر نقطهی زمین دعوت کنید هرکسی را که استطاعت دارید، بیاورید.
یعنی همه میدانیم که سور یعنی سورهها، حدیث، صادق، استطاعت، بعضی برای بعضی، یعنی این آیات از آیاتی است که اگر فردی که شش کلاس هم سواد داشته باشد 80 درصد معنای آن را میفهمد. اول فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»(اسراء/88) یعنی یک کتاب مثل قرآن بیاورید. بعد فرمود: اگر یک کتاب زیاد است، ده سوره بیاورید، اگر زیاد است یک سوره بیاورید. اگر یک سوره زیاد است، یک مطلب، یک آیه بیاورید. اگر راست میگویید از هرکس و هرجایی میتوانید کمک بگیرید و آیهای مثل قرآن بیاورید. این فریاد قرآن است. میلیونها دشمن، در قرنها، با داشتن زبان عربی، هزارها کشته میدهند و علیه اسلام میلیاردها دلار خرج میکنند، اما یکی از آنها نمیآید تا این که از راه میانبر برود، و یک سوره، یا یک آیه مثل قرآن بیاورد و بساط اسلام را جمع کند.
ما درست است که عرب نیستیم، اما خوب، میفهمیم. به یک کسی گفتند: آیا معقول خواندهای؟ گفت: نه معقول نخواندهام، اما عقل دارم. لازم نیست حتماً فلسفه خوانده باشم، معقول نخواندهام اما عقل که دارم. من زبان مادریم عرب نیست اما میفهمم که عربهای مخالف اسلام دشمنی کردند و از این راه میان بر نرفتند. معجزه بودن قرآن با سایر معجزهها فرق دارد. قرآن هم معجزه و هم بیان است. اما معجزهی حضرت موسی یک چیز بود و بیانش چیز دیگری بود. یعنی ایشان عصا را میانداخت اژدها میشد و ازطرف دیگر بیانش چیز دیگری بود. معجزهی حضرت عیسی هم با بیانش تفاوت داشت. یعنی مرده را زنده میکرد و از طرفی بیانش چیز دیگری بود. آنها معجزاتشان موقت بود و با احکام و بیانشان تفاوت داشت.
3- ضرورت همراهی قرآن با روایات
آیا قرآن به تنهایی کافی است؟ آیا شعار «کفانا کتاب الله» حرف حقی است؟ خیر حرف باطلی است. ما اگر همین الآن نگاه کنیم میبینیم که قرآن در بین همهی مسلمانان هست ولی همهی حرفها یکی نیست و نظرات یکی نیست. پس قرآن به تنهایی کافی نیست و باید به حدیث مراجعه کرد. این آیهی قرآن پشتوانهی حدیث است که پیامبر از هوایش حرف نمیزند. پس هرچه رسول میگوید بپذیرید. (که او از هوایش نطق نمیکند) خداوند متعال پیامبر را تأیید میکند و پیغمبر میفرماید: «عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ»(أمالى صدوق، ص659) شما حتماً این حدیث را شنیدهاید که پیامبر فرموده: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍِ»(إرشاد مفید، ج2، ص127) این حدیث را شیعه قبول دارد. ابن ماجه از کتابهای درجه یک اهل سنت است نقل میکند(ابن ماجه، جلد اول) که پیامبر فرمود: «عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ» و علی بن ابیطالب نیز از این طریق تأیید میشود. از ماجرای غدیر خم گرفته تا غیر آن. . . بعد همینطور یکی یکی میآید تا این جا که پیامبر میفرماید «الْمَهْدِیُّ مِنِّی»(کشف الغمه، ج2، ص481) این حدیث در سنن ابی داود میباشد(جلد 4، صفحه)
ما شیعیان چهار کتاب درجه یک داریم، سنیها شش کتاب درجه یک دارند. ابن ماجه و سنن ابی داود مثل صحیح مسلم و صحیح بخاری و دو کتاب دیگر است، شش کتاب اهل سنت هستند. پس ببینید خدا حدیثهای پیغمبر را تایید میکند، پیغمبر هم حدیثهای امیرالمؤمنین را تأیید میکند و همین طور یک یک تا میرسد به حضرت مهدی(عج). . . از همه گذشته «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ»(احزاب/33) خداوند اراده کرده که چه کار کند؟ که هر نوع پلیدی، کجی، انحراف را از اهل بیت دور کند «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی»(أمالى طوسى، ص547) البته صد حدیث داریم عترتی یک حدیث هم داریم «کِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّتِی»(کمال الدین، ج1، ص235). پس قرآن ما توسط معجزه تثبیت شده و روایاتمان نیز توسط این آیه تثبیت میشود و این مثل سلسله سند میباشد.
4- ضرورت شناخت حدیث صحیح از ناصحیح
ولی یک روایاتی داریم که هر بلایی سر بنی اسرائیل آمد بر سر مسلمانان نیز میآید یعنی همین طور که کتاب دین موسی تحریف میشود، کتمان و تلبیس میشود، ممکن است این خطرات در مورد مسلمانان هم باشد که در اینجا مسئله حدیث شناسی مطرح میشود.
مثلاً هر چیزی که گفته شد و منسوب به امام صادق(ع) شد ممکن است امام صادق(ع) آن را نگفته باشد پس این حدیث شناسی مسئله مهمی است. ممکن است طلبههایی سالها در قم درس بخوانند ولی در علم رجال را ندانند و کار نکرده باشند، نمیتوانند بفهمند که این حدیث درست یا غلط است. من قبل از این که سراغ حدیثهای دروغ بروم و دربارهی آن حرف بزنم از حدیثهای راست و مثبت حرف میزنم. چون آدم وقتی میخواهد تبلیغ کند باید اول حرفهای مثبت بزند. اصولاً قرآن هر کجا که میخواهد از حق و باطل حرف بزند اول حق را میگوید. هر کجا بین بکن و نکن است، اول مثبتش را میگوید. بخور، نخور را که میخواهد مطرح کند، اول بخور را مطرح میکند. یعنی عینک انسان باید مثبت باشد. منتهی توجه داشته باشید عینک منفی هم داریم.
خداوند در قرآن میفرماید: «کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ»(بقره/35) یعنی هرچه میخواهید بخورید. سپس میفرماید: نزدیک این گندم نروید. پیغمبر وقتی میخواهد از چیزی نهی کند، اول میگوید: این کار را بکنید، سپس میگوید: این کار را نکنید. این سیستم تربیت است. اول میگوید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا»(اعراف/31) بعد میفرماید: «وَ لا تُسْرِفُوا» البته یک کسی میگفت: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» میترسم شما هم همین را یاد گرفته باشید. یعنی من یک ساعت هرچه آیه و حدیث بخوانم آخرش میگویید: قرائتی گفت «کُلُوا وَ اشْرَبُوا مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» یعنی اول میگوید: بخورید و بیاشامید بعد میگوید اسراف نکنید.
در زمانی که حضرت لوط پیامبر خدا بود، گناه خطرناک لواط زیاد بود. وقتی میخواست از این کار نهی کند. اول یک طرح مثبت داد و فرمود: «یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فی ضَیْفی»(هود/78) به لاتهای شهر فرمود: بابا اینها دختران من هستند «هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ» اینها که بهتر هستند. بیایید من دخترانم را به عقد شما در میآورم. بعد فرمود: «وَ لا تُخْزُونِ فی ضَیْفی» یعنی لواط را کنار بگذارید. این خودش یک روشی است که هر وقت معلم، مبلغ یا روحانی، میخواهد بگوید این کار را نکن، باید قبلاً یک کار مثبتی را پیشنهاد دهد. مثل وزارت راه که اگر بخواهد جادهای را مسدود کند و ممنوع کند از کنارش یک راهی باز میکند. همیشه باید یک راه مثبتی باشد. نمیشود گفت: آقا، با این حرف نزن. با این رفیق نشو، این غذا را نخور، این کار را نکن. نخند، نگو، نکن، . . . پس چه کنم؟ آخر باید گفت: بیا به گردش برویم، ولی با او گردش نرو. بیا با هم برویم بستنی بخوریم ولی با او بستنی نخور. بیا با خودم برویم این فیلم را ببینیم، ولی آن فیلم را نبین. «کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ» «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»
البته بعضی موارد اصلاً آره ندارد مثل «و لا تأکلوا مال الیتیم» (تفسیر القمی،ج1،ص130) خوردن مال یتیم از مواردی است که اصلاً شاخه آره در آن وجود ندارد. این نکتهها برای افرادی که میخواهند تبلیغ کنند مفید است. در خانه و برای زن داری هم این نکته¬ها مفید است. مثلاً اگر میخواهی نگویی که این سبزی گل دارد، باید بگویی: خانم کمی دیگر این سبزی را بشوی. لباس شستی، درس خواندی، مطالعه کردی، خیاطی کردی، این کارهای خوب است ولی بعد میگویی که این سبزی مانده است ولی اگر وارد شدی و گفتی: سلام، این سبزی مانده است این خیلی کار بدی است. یعنی اگر در زن داری هم از منفی شروع کنی پاتک میخوری. در حدیث شناسی هم باید اول مثبتها را بگوییم. حدیث خوب است، اگر حدیث نباشد ما در درک قرآن فلج هستیم و بعد از این که اهمیت حدیث را گفتیم سراغ نقل و نوشتن حدیث میرویم.
5- ضرورت یادداشت موضوعی احادیث
نوشتن و یادداشت برداری خیلی مهم است. اگر میخواهید بعداً معلم شوید حالا که جوان هستید عنایت کنید و دفترهای مختلف داشته باشید و هرچه دارید یادداشت کنید و این کار را طوری انجام دهید که یادداشت هایتان کد داشته باشد. بعضی زنها خیلی دقیق هستند. برق هم که میرود، باز هم میداند که قوطی کبریت کجاست؟ و آدمی هم هست که آن قدر بی برنامه است که برق هم که باشد قابلمه را گم میکند. من برای معلمها طوری حرف میزنم که زنهای خانه دار هم مخاطب باشند و این خیلی مشکل است. طوری بیان میکنم که بچه مدرسهای هم بگوید: منظورش به من هم بود.
نوشتن خیلی مهم است. «ن والقلم» قلم مورد قسم توسط خداوند واقع شده است و سورهای به نام قلم داریم. خود پیامبر هجده نفر قلم به دست داشت که هر کدام کارهای مختلف پیامبر را مینوشتند. یکی قراردادها و دیگری نامههایی که میآمد را مینوشت. فرد دیگری ورود و خروج بیت المال را ثبت میکرد. خلاصه پیامبر هجده منشی داشتند.
آیت الله احمدی از مدرسین قم کتابی به نام «مکاتیب الرسول» دارد. مکاتیب به معنی نامهها است و دراین کتاب نامههای مختلف پیامبر جمع آوری شده است. حدیث داریم «الْکُتُبُ بَسَاتِینُ الْعُلَمَاءِ»(غررالحکم، ص49) یعنی کتاب باغ علماست. یعنی همان طور که آدم در باغ و بوستانش قدم میزند باید برای عاشق علم، شیرین ترین مغازهها، کتاب فروشی باشد و نداشتن ساعت و خانه چیزی نباشد و تنها کتاب مهم است. در کتاب بحارالانوار روایتی داریم، که زمانی میآید که بهترین چیزی که مردم با آن مأنوس میشوند کتاب میشود.
و امام صادق(ع) فرمودند: حرف هایتان را یادداشت کنید و پخش کنید. «قَیِّدُوا الْعِلْمَ بِالْکِتَابَهِ»(أعلام الدین، ص82) علم را با نوشتن مقید کنید. پیامبر فرمود: خلفا و جانشینان من کسانی هستند که حدیث را بنویسند وسپس در میان مردم پخش کند. پس اصل حدیث مهم است و نوشتن آن هم مهم است.
6- بیان احادیث و کاربردی کردن آنها
در زندگی مسئلهای نداریم مگر این که برایش حدیث داشته باشیم. مثلاً در مورد شهرداری خیلی حدیث داریم. در مورد راهها کلمهی آسفالت نیامده است ولی اصلاح الطریق آمده است. چقدر حدیث دربارهی آب و جوی آب، درخت و درخت کاری اطراف راهها داشته باشیم خوب است؟ حدس بزنید. در احادیث کلمهی ترافیک نیست ولی سد معبر در احادیث آمده است. چه قدر حدیث دربارهی کشتارگاه داشته باشیم خوب است؟ چقدر حدیث دربارهی مسئلهی قبرستان داشته باشیم خوب است؟ چقدر حدیث برای مسئلهی آتش نشانی داشته باشیم خوب است؟ مسئلهی خانه سازی هم همینطوراست. در مورد ناودانهایی که آبشان بر سر مردم میریزد و ناودانهای عمودی که این طور نیستند هم بسیار حدیث داریم.
برای مسئلهی پارکها، بریدن درختان و اشجار هم حدیث داریم. چقدر حدیث برای درخت کاری، گل و حیوان داری داریم. بیش از دو هزار حدیث دربارهی خوردنیها داریم. اگر در جمهوری اسلامی یک گروه محققی پیدا میشدند و همه را به دانشکدهی غذاشناسی دعوت میکرد، یا این دو هزار حدیث را پس از پاک سازی احادیث ناباب، هزار و پانصد حدیث را در کتابی با موضوع «اطعمه و اشربه» با نام کتاب خوردنیها و آشامیدنیها میآوردیم خوب بود. گاهی وقتها در احادیث مناسبتهای غذاها ذکر شده است. راجع به لباس هم بسیار حدیث داریم. راجع به رنگ لباس چطور؟ راجع به شب زیر درخت خوابیدن چطور؟ راجع به دویدن چطور؟ راجع به کوه نوردی چطور؟ راجع به زلف چطور؟ راجع به حمام هم چند حدیث داریم. راجع به غذاهای عمومی هم چند حدیث داریم. دربارهی چلوکبابیها، مسافرخانهها، راجع به سفر، راجع به بیت المال و وسایل عمومی هم چند حدیث داریم. چه مسئلهای هست که ما دربارهی آن حدیث نداشته باشیم؟
مسائل خانوادگی: آدم میخواهد زنی بگیرد، باید چگونه زنی بگیریم؟ راجع به شکل زن، ساق پا، رنگ پوست، موی زن که چه نوعش خوب است دربارهی همهی اینها حدیث داریم.
زن و مرد، زن و شوهر چقدر میتوانند صحبت کنند و چقدر میتوانند همدیگر را ببینند و راجع به مهریه و مقدار مهریه و بخشیدن مهریه با هم صحبت کنند. مهریهی زیاد، مهریهی کم، چه چیز را مهریه کنیم؟ چقدر مهریه کنیم؟ درجلسه عقد چه کسی را دعوت کنیم؟ مسئلهی شاهد، صیغهی عقد چگونه خوانده شود؟ در فهرست این کتاب ببینید که چقدر حدیث داریم. دربارهی انتخاب همسر، مراسم خواستگاری، مراسم عقد و مهریه و مراسم عروسی و. . . چقدر حدیث داریم. همین مسائلی که میگوییم سکسی است. دهها حدیث دربارهی آن، یعنی آموزش مسائل جنسی داریم. منتهی چون در تلویزیون نمیتوان گفت، نباید آنها را یاد بگیریم. و باید یک جاهایی باشد که عروس و دامادها بروند و یاد بگیرند تا بعد از عقد با یادگیری آنها آمادهی زندگی مشترک شوند. بعد از مسائل آمیزشی دربارهی حاملگی روایت دارم که غذای زن حامله چه باشد؟ حرکات و ورزش زن حامله چگونه باشد؟ افکار زن حامله، ارتباطش با خدا و دعاهایی که برای ایام حاملگی است. بعد مسئلهی زایمان مطرح میشود. مکان زایشگاه، بعدمسئلهی شیر دادن، محبت و. . . است. در مجموع مسئلهای نیست مگر این که در حدیث باشد. و ما در جمهوری اسلامی هرچه میتوانیم باید استخوان بندی فکرمان را از حرف محکم و حدیث پر کنیم.
دو نفر خدمت امام باقر(ع) آمدند امام فرمودند: هر کجا میخواهید بروید «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»(کافى، ج1، ص399) یعنی به شرق یا غرب بروید، حرف مایه دار صحیح پیدا نمیکنید، مگر این که در خانه ما اهل بیت آن را پیدا کنید. البته چیزهایی که مربوط به «هُدىً لِلنَّاسِ»(بقره/185) یعنی هدایت مردم باشد ممکن است شما بگویید، آپلو سازی در کجای احادیث آمده است؟ آپلو را خود آدم هم میتواند بسازد. آن چه دنیا نمیتواند بسازد، آدم است. یعنی اف چهارده ساخت، اف شانزده هم ساخت، ممکن است اف صد هم بسازد. حال اف چهارده را میخواهی چه کار کنی؟ چه کسی را در آن بنشانی؟ برای چه کاری میخواهی؟ انسان در همه کارها موفق است، جز در ساختن خودش و در این جاست که انسان شکست خورده است. بنابراین به احادیث عنایت کنیم. گاهی انسان احادیثی را میبیند که خودش را میبازد. الله اکبر اسلام تا اینجا دقت کرده است، این قدر اسلام ظریف است.
7- آثار و برکات و توجه به شرایط مخاطبان
در بارهی حدیث روایت داریم. پیامبر(ص) فرمودند: «وَ تَحَدَّثُوا فَإِنَّ الْحَدِیثَ جِلَاءٌ لِلْقُلُوبِ إِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرِینُ کَمَا یَرِینُ السَّیْفُ جِلَاؤُهَا الْحَدِیثُ»(کافى، ج1، ص41) خلاصه این که حدیث دل را جلوه میدهد، هنگامی که دلها زنگ میزند. حدیث نورانیت دارد.
حدیث داریم که اگر کسی دو حدیث یاد بگیرد که از آن استفاده کند و به دیگران هم یاد دهد ارزشش از عبادت شصت سال بیشتر است. چرا که حدیث خط میدهد، میگوید: که از این راه حرکت کنید، علم است، نور است راجع به اهمیت حدیث روایت زیاد داریم. «رَاوِیَهٌ لِحَدِیثِنَا یَبُثُّ فِی النَّاسِ وَ یُشَدِّدُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ» (بحارالانوار،ج2،ص145) این هم برای طلبهها و معلمین بود. اگر کسی یک حدیث جالب را یاد بگیرد و برای دیگران نقل کند و دل مؤمنین را محکم کند، بهتر از هزار عابد است. این عالم اگر با کلمات حق به مردم دل دهد خیلی مهم میباشد. البته این کار سلیقه میخواهد، چرا که اگر آدم بسیاری از حدیثها را بازگو کند، طرف مقابل را خفه میکند. خود احادیث مثل شکر میباشند ولی اگر شکر را در حلق مردم بریزند خفه میشوند. این شکر را باید به نحوی تبدیل به شربت کرد که قابل خوردن هم باشد. اینطور نیست که بگوییم: بنشین تا برایت حدیث بگویم. چون باید جای حدیث گفتن را دانست. چطور بیان شود؟ چه وقت بگوید؟ زمان تبلیغ هنر میخواهد، هر وقتی نمیشود تبلیغ کرد. زمانش، مکانش، نوعش، ظرفیتش یعنی طرف مقابل چقدر ظرفیت دارد؟
چندی پیش من موفق شدم قرآن را به قصد تبلیغ نگاه کنم. در قرآن در این باره آیات زیادی هست. مثلاً چه موقع زمان تبلیغ باشد؟ حتی خود قرآن که بهترین تبلیغ است، زمان تبلیغش در شب قدر میباشد. وقتی معلم نمرهی بیست میدهد، اگر شاگرد را زیر نمره نصیحت کند، شاگردش میگوید: چشم. اما وقتی که نمره صفرمی دهد، آن هم صفر به اندازهی قدر در قوری، زیر نمره صفر هم هر چقدر نصیحت کند اثر نمیکند. مثل چسباندن کاشی روی کاهگل است. کاشی روی کاه گل نمیچسبد. نصیحت از معلمی که نمرهی صفر داده پذیرفته نمیشود. آن شبی که آدم گوشواره برای دخترش میخرد، موعظهاش در او اثر میکند. زمان حدیث، مکان حدیث، حدیث خواندن جا دارد. از کجا شروع کنیم؟ سلیقه مهم است. از یکی از منبریها پرسیدند چه کنیم که منبرمان خوب شود؟ چه کتابی بخوانم؟ گفت: کتابی نیست، سلیقهای است. آدم خودش باید بفهمد مخاطبش چه زمینه و ظرفیتی دارد و متناسب با آنها صحبت کند. ببینید خدا چقدر زیبا فرموده است: که هنگام سحر یک ساعت دعای سحر بخوانید، اما هنگام افطار که شکم گرسنه است میگوید: حالا وقت دعای طولانی نیست و یک دعای کوتاه باید خوانده شود. «اللَّهُمَّ لَکَ صُمْتُ وَ عَلَى رِزْقِکَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ»(إقبال الأعمال، ص117) یعنی پیغمبران وقتی میخواهند برای افطار دعا بنویسند، یک دعای یک سطری مینویسند و برای سحر یک دعای ده صفحهای مینویسند. یعنی باید به زمان و مکان عنایت داشته باشی.
8- راویان و کتابهای حدیث
ما راجع به نقل حدیث عزیزان زیادی را از دست دادهایم. طاغوت، اصحاب امیرالمؤمنین را اعدام میکرد. اصحابی که در هنگام آویخته شدنشان به چوبهی دار میگفت: مردم جمع شوید تا برایتان یک حدیث دیگر بخوانم و وقتی این کار او را دیدند زبانش را بریدند. زبان را میبریدند تا حدیث نقل نکند.
ابوذر غفاری در مکه وقتی حاجیان میخواستند در جمرات به شیطان سنگ بزنند، برایشان حدیث میخواند و از شلوغی زیاد آن جا استفاده میکرد.
ما چهار کتاب مهم حدیث داریم: (اصول کافی، من لا یحضرالفقیه، استبصار و تهذیب) که بعضی از آنها اثر شیخ صدوق است که در شهرری دفن است که لازم است به او احترام بگذاریم. بعضی اثر کلینی است که کلینی نیز دهی اطراف شهرری است که هر دوی این عزیزان بیش از هزار سال پیش زندگی میکردند. ولی قبل از این چهار کتاب خوب شیعه میخواهم به قسمتهایی از کتاب اعیان الشیعه اشاره نمایم.
از زمان امیرالمؤمنین تا زمان امام حسن عسگری، شش هزار و شش صد کتاب نوشته شده است. در زمان یازده امام این شش هزار و شش صد کتاب نوشته شده که در اعیان الشیعه جمع شده است. چهارصد کتاب از آنها اصول اربعه است. بعضی از کتاب نویسها که اسم آنها را میبرم عبارتند از: حارث همدانی، میثم تمار، سلیم بن قیس، جابر جعفی و اسبق بن نباته و درقرن سوم شخصی به نام محمد بن مسعود عیاشی داشتهایم که دویست کتاب داشته است. در سال دویست و ده یعنی قرن دوم، هزار و دویست سال پیش سی کتاب داشته است.
فضل بن شاذان صد و هشتاد کتاب و رساله داشته است.
کلینی برای این که کتاب کافی را بنویسد، بیست سال مسافرت رفته و از معتبرترین کتابها استفاده کرده است. بیش از شانزده هزار حدیث در اصول و فروع کافی وجود دارد. در من لا یحضره الفقیه بیش از پنج هزار حدیث وجود دارد. در تهذیب بیش از سیزده هزار حدیث وجود دارد. در استبصار بیش از پنج هزار حدیث وجود دارد.
9- لزوم شناخت حدیث و راویان دروغگو
آیا همهی احادیث درست میباشند؟ حال میخواهیم کمی در بارهی احادیث دروغ هم صحبت کنیم. «کُلُوا» را گفتیم، حالا میخواهیم بگوییم «لا تَأْکُلُوا» (بقره/188) چرا حدیث دروغ گفته میشود؟ آیا برای دوستی یا برای دشمنی اینها را میگویند؟ دوستان از روی غلو، دروغ میگفتند و گاهی اوقات چیزی را چند برابر نقل میکردند. ماه دو نیم شد. قرآن میفرماید «اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»(قمر/1) ماه دو نیم شد. خوب طوری نیست. همان طور که ما خشت را دو نیم میکنیم، خدا نیز ماه را دو نیم میکند. اما دیگر این که این ماه به یقه پیامبر رفت و یکی از این آستین و نصف دیگر از آن آستین بیرون آمد، بزرگ در کوچک جا نمیشود. ماه نمیتواند در آستین من قرار گیرد. یا باید ماه کوچک شود و یا این که آستین من بزرگ شود. این شدنی نیست و دروغ است. حدیث دروغ زیاد داریم، که آنها خیلی بلا بر سر ما آورده است. گاهی بشر سراغ آبی میرود ولی در آن مگسی میبیند. به خاطر مگسش از آب صرف نظر میکند و حدیثهای دروغی خیلیها را از اسلام فراری داد.
امام رضا(ع) میفرماید: اگر مردم همانهایی که ما گفتیم را بشنوند و بفهمند، همه مسلمان میشوند. اگر دیدید کسی مسلمان نیست، یا حرف ما را به او نگفتهاند و یا اگر گفتهاند به آن دروغ بستهاند و گفتهاند. اوایل انقلاب حرف در آوردند که عکس امام درماه میباشد. بعد از آن حرف در آوردند که چه کسانی در ایران دارند انقلاب میکنند؟ در ایران یک عده آدم هستند که میگویند: عکس امام در ماه هست. حالا اگر مثلاً عکس امام هم در ماه باشد، آیا برای امام مقامی است؟ این چه مقامی است؟ گاهی یک دروغ میگویند تا انقلابیون را تحقیر کنند و بگویند: کسانی که انقلاب کردند طرز تفکرشان این است. خیلی باید مواظب باشیم. گاهی احمقانه دروغ میگویند. چرا دروغ میگویی؟ میگوید: راستش را بخواهید من دیدم مردم قرآن نمیخوانند، همواره گفتم هرکس فلان سوره را بخواند چقدر ثواب دارد. من این حدیثها را بافتم تا مردم قرآن بخوانند. گاهی غلو و مبالغه میکنند، میگویند: امامان ما چه میدانند و. . . البته علم غیب را خدا بخواهد عرضه میکند، اما این افراد بیش از اندازه تعریف میکنند. مثلاً نسبت به امام رضا(ع) به دروغ در آوردند که ایشان فرمودهاند: تمام مردم کرهی زمین بردهی ما هستند. خوب، اگر هر انسان آزادی خواهی این حرف را از امام رضا(ع) بشنود، ناراحت میشود.
صحیح بخاری از کتب اهل سنت است. ابوهریره در این کتاب حدیثی میگوید. روی منبر فردی از پای منبر به او گفت: این حدیث از کیست؟ آیا از کیسهی خودت است یا از کیسهی رسول الله است؟ ابوهریره گفت: نه، این از کیسهی من است. فردی گفت: خبر دست اول دارم. گفتند: چطور؟ گفت: چون الآن از کارخانهی دروغ سازیام خارج شد. روی منبر ابوهریره دروغ میگفت و جالب این جاست که میگویند: مگر ابوهریره از اصحاب پیغمبر نبوده است؟ چرا هست ولی در اصحاب پیامبر هم دروغگو وجود دارد. قرآن یک سوره به اسم منافقون دارد. در قرآن صدها آیه در مورد منافقون آمده است. سؤال این است هنگامی که این قدر آیه در مورد منافقین میآمد منافقین بودند یا نه؟ بودند که مسجد ضرار را ساختند. بودند که توطئه میکردند. پس منافق بود که در موردش آیه نازل شد. اگر خود خدا میگوید: که منافق بوده است، پس چرا ما بگوییم هر که در زمان پیامبر بوده و او را دیده منافق نیست و قطعاً عادل است. این حرف با متن وحی نمیسازد. اگر در روایتی آمده بود کل صحابی عادل است یعنی هر کس پیامبر را دید عادل است، میگوییم: این حدیث دروغ است. به این دلیل که صحابی یعنی کسی که پیامبر را دیده است و با او بودهاند و از طرفی ما در قرآن داریم که آدمهایی با پیامبر بودهاند ولی عادل نبودهاند، هیچ! بلکه منافق هم بودهاند. شاهد هم آیاتی است که دربارهی آنها نازل شده است. مگر میشود که قرآن بگوید در زمان پیامبر منافق بود و ما بگوییم قرآن اشتباه میکند و هرکس در زمان پیامبر بوده است عادل است. خلاصه هرگاه حدیثی ضد قرآن بود، باید آن حدیث را به دیوار زد. در اصحاب پیامبر، هم افراد و هم افراد بد بوده است. همه که یک طور نیستند.
زنهای پیامبر هم مختلف هستند. خداوند نمیگوید: که هر کس زن پیامبر باشد خوب است. خدا در قرآن میفرماید: «فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظیماً»(احزاب/29) یعنی خداوند برای زنان خوب پیامبر، مزد عظیم قرار داده است. خوب، اگر همهی زنان خوب بودند، نباید اجر و مزد داشتن آنها را مشروط به خوب بودن میکرد. مثلاً اگر کسی بگوید: من به خوبها جایزه میدهم، وقتی حرفش را اینطور میزند که در جمعیت بد هم باشد، و الاحرف لغوی زده شده است. اگر نمرهی همه بیست باشد، نباید تقسیم به خوب و بد کند. باید بگوید: به همه جایزه میدهم. اگر بگوییم: هرکس زن پیامبر باشد نمرهاش بیست است، این آیه لغو میشود. چون خدا میفرماید: «لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ» یعنی اجر عظیمی برای زنهای خوب پیامبر است. پس معلوم میشود همهی زنان پیامبر در یک سطح نیستند. وقتی خود خدا میفرماید: سورهی منافقون، در آیهی منافقون بارها میفرماید: پیامبر اطرافت منافقین هستند. «لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُم»(توبه/101) تو آنها را نمیشناسی و ما او را میشناسیم.
یک آقایی میگفت: من مجتهد نیستم ولی مریدانش میگفتند: آقا مجتهد است. میگفت: آقا به خدا خودش میگوید که من مجتهد نیستم. گفت: این مجتهد است، خودش نمیفهمد که مجتهد است. اینجا هم قرآن میگوید: در زمان پیامبر منافق بودند. این آقا میگوید: هرکس زمان پیامبر بوده و او را دید عادل است. این که نمیشود. ما اگر حدیثی ضد قرآن داشتیم نباید ترتیب اثر بدهیم. حدیث ضد عقل هم داریم. ماه دو نیم شد، رفت در یقه، نصفش از این آستین بیرون آمد و نصفش هم از آستین دیگر، خوب این دروغ است چون ضد عقل است. بزرگ در کوچک جا نمیگیرد. اگر خود راوی گفت: دروغ گفتم، خوب معلوم است که نباید به آن حدیث عمل کرد.
یک نفر را گرفتند که اعدام کنند. گفت: مرا اعدام کنید ولی آن قدر حدیث دروغ گفتهام که حالا حالاها باید زحمت بکشید. شما هر حدیثی را از خود عالم یا کتاب عالم شنیدی، باید عمل کنید ولی آن عالم مسئول است اگر حدیث غلط را نقل کند. ما یک علمی به اسم علم رجال داریم، که علم حدیث شناسی میباشد. چطور بانک مرکزی فرق پول قلابی را با پول واقعی تشخیص میدهد. طلای اصل و بدلی را تشخیص میدهد، عسل اصل و تقلبی را میفهمد. هر چیزی اصلی و قلابی دارد. حدیث هم درست و باطل دارد. در حوزههای علمیه حدیث شناس هم میباشد. آن هم نه اینکه هر طلبهای بتواند حدیث درست را از حدیث غلط تشخیص بدهد، بلکه طلابی که در علم رجال کار کردهاند.
10- هر حدیثی صحیح نیست و نباید گفت
بنابراین هرکس حدیثی گفت به حدیث عنایت کنید. ولی توجه کنیم ممکن است هر حدیثی راست نباشد. اخیرا گاهی احادیثی را میبینیم که پیداست دروغ هستند. مثلاً هرکس صبح جمعه انار بخورد، خدا ثواب هفتاد پیامبر را به او میدهد. به این ترتیب این همه قرآن میگوید: «آمنوا»، «جاهدوا» یعنی اینکه همهی اینها بی خود است، یعنی هیچ است. «اوذوا فی سبیلی» یعنی شکنجه درراه خدا، بی خود است. همهی معیارها «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»(حجرات/13)، «وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدین»(نساء/95) یعنی تمام معیارها نابود شود که ما صبح جمعه انار بخوریم. مثلاً خانمی با آستین کوتاه بوده و نامحرم بازویش را دیده است، آن وقت همان خانم شب خواب میبیند یک سیدی که شال سبزی دارد، که لابد خود ابوالفضل العباس بوده است به او آن شال را میدهد. بابا شما با آن بازویت نمیتوانی خواب ابوالفضل را ببینی. حالا اگر هم سیدی را در خواب دیدی باید ببینیم کیست. صندوقی کنار خیابان بود، روی آن نوشته بود نذر ابوالفضل است. بعد هم دیدند شخصی هر شب به نام ابوالفضل میآید و پولهای صندوق را میبرد. پس ضمن این که باید به حدیث توجه کنیم باید توجه کنیم که هر حدیثی درست نیست. در مورد عالم هم همینطور است.
حدیث هم مثل غذاست، نیاز به غذا داریم اما غذایی که سالم باشد. نیاز به هوا داریم، اما هوایی که سالم باشد. به شدت نیاز به حدیث داریم، ولی باید مواظب باشیم. گاهی طبع انسان حدیث را پس میزند. البته گاهی ما نمیفهمیم، گاهی میفهمیم که غلط است. پس آن جایی که عقلت حدیث را پس میزند و میفهمی که غلط است و یقین داری که با هیچ حسابی جور در نمیآید به آن احادیث اعتنا نکنید. اما اگر حدیثی را نفهمیدیم، باید صبر کنیم تا اهلش بفهمند. ما ادعا نمیکنیم هرچه را نمیفهمیم درست نیست. اگر گفتند 18=1+2 حتی اگر آن را به امام صادق(ع) نسبت دادند، میفهمیم دروغ است. اما گاهی یک سری چیزها را نمیدانیم. میگویند: اگر مسواک نکنید، در موی سر شما اثر میگذارد. ممکن است این امر را در زمان نقل حدیث کسی نمیفهمید، ولی الآن بحمدلله دکترای دندان پزشک میگویند: مسواک در موی سر اثر میگذارد. پس باید بدانیم عقل خود را خیلی نباید خط کش حق و باطل قرار دهیم.
11- همراهی قرآن و احادیث
بحث اول ما این بود. ما به حدیث نیاز داریم. کلمهی «کفانا کتاب الله» غلط است. اگر بگوییم قرآن کافی است، نمیدانیم نماز صبح چند رکعت است. تعداد طواف در قرآن نیست. بسیاری ازدستوراتمان را از حدیث میگیریم. قرآن قانون است و حدیث تفسیر قانون است اما این که آیا حدیث ارزش دارد؟ بله قرآن به ما گفته است که پیامبر«وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»(نجم/3) یعنی کلمات پیامبر اعتبار دارد و استاندارد است و پیامبر هم فرمود: علی بن ابیطالب و دوازده امام همه معصومند و کلماتشان اعتبار دارد و اهل بیت هستند «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ»(احزاب/33) کلماتشان حجت است و ما باید به حدیث عنایت کنیم.
نوشتن حدیث، نشر حدیث، عمل به حدیث، اعتبار حدیث، همهی مثبتها را گفتیم و آخرش هم گفتیم: حدیث دروغی هم داریم. آقایان طلبه اگر پای تلویزیون هستند و خواستند دربارهی حدیث دروغی بحث کنند به جلد پنجم الغدیر علامه امینی رجوع کنند. علامه امینی صد و هفتاد صفحه دربارهی حدیث دروغ و این که چرا حدیث دروغ وضع میکردند، برای این که خود را به طاغوت نزدیک کنند و عیوب خود را رفع کنند، نوشته است. در مقابل مخالفین گاهی خوبها برای مبالغه میگفتند: عکس امام در ماه دیده میشود. پس گاهی بدها برای شیطنت دروغ میگویند و گاهی خوبها برای مبالغه دروغ میگویند.
امام رضا(ع) فرمود: اگر اسلام ناب را به مردم نشان دهید همهی مردم کرهی زمین آن را میپذیرند. پس اگر کسی اسلام را نمیپذیرد یا اسلام معرفی نشده و یا بد معرفی شده است. مثل لیوان آبی که با مگس عرضه شده است. یعنی همراه خرافه و دروغ معرفی شده است. خود اسلام اشکال ندارد آن چه عیب هست از مسلمانی ماست.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»