حج و جهاد

موضوع: حج و جهاد
تاریخ پخش: 02/12/80

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث ما زمانی پخش می‌شود که ماه ذی الحجه است. ضمناً در آستانه شهادت اولین سفیر امام حسین حضرت مسلم بن عقیل هستیم. پس شهادت حضرت مسلم و ایام حج را هم داریم.
1- جنگ و شناخت دشمن
یک مقایسه بین دفاع، جبهه و حج، ما الآن باید همیشه یک آماده باش ضمنی داشته باشیم. چون دشمن خیلی داریم، چون بله قربان به شرق و غرب نگفته‌ایم، و شاخ آمریکا را در ایران شکسته‌ایم، به هرحال آمریکا دور تا دور ما، این همسایه و آن همسایه را پادگان قرار داد، و باید هم بدانیم که دشمن هم رحم نمی‌کند. همنیطور که به افغانستان رحم نکرد به بهانه‌های حق و باطل یک حالتی باید داشته باشیم که ضمن اینکه نباید سوژه دست دشمن بدهیم، نباید هم غافل باشیم.
2- جنگ نظامی و جنگ فرهنگی
ما سه رقم جبهه داریم، جبهه نظامی، جبهه اقتصادی، جبهه فرهنگی و اعتقادی، که ممکن است یک بودجه‌هایی خرج شود، تضعیف اعتقادات. چون آن چیزی که باعث شد 8 سال جنگیدید، و یک وجب خاک ایران را ندادیم، این رهبری امام خمینی(ره) بود و اطاعت مردم، حالا اگر ما بتوانیم امام را از مردم بگیریم، یا امام باشد ولی اعتقاد مردم را از امام بگیریم، راحت می‌شود حمله کرد. صدام حمله کرد ایران هم می‌توانست بگیرد، آن چیزی که باعث شد توی دهن دولت بعثی زدند این بود که یک امامی بود و یک فتوایی داشت و مردم هم عشق به امام داشتند، یعنی وجود امام، فتوای امام، عشق مردم به امام، ما هر جا بتوانیم یا امام را بشکنیم یا ایمان و عشق مردم را بشکنیم، دیگر راحت ایران گرفتن و تسخیر ایران مشکلی ندارد.
جبهه سه قسم است: الف: جبهه نظامی، ب: جبهه اقتصادی، ج: جبهه فرهنگی و اعتقادی.
3- مهم‌ترین جنگ، جنگ اعتقادی است
و مهمترین جبهه‌ها این است. در کربلا بدن امام حسین(ع) سوراخ سوراخ شد، اما چیزی که سوراخ نشد اعتقاد امام بود. امام حسین فرمودند: سر به نی می‌دهم اما تن به ذلت نمی‌دهم، و زیر سم اسب می‌روم و زیر بار زور نمی‌روم. این یعنی اعتقاد من محکم است. شما می‌خواهید بدن مرا سوراخ سوراخ کنید بدنم قطعه قطعه بشود ولی نمی‌گذارم اعتقاد و فکرم از بین برود، این ضربه زدن به عقیده نسل نو، بی عقیده کردن، حالا بی‌عقیده کردن از راه شکست، حالا در این جبهه ایران رو سفید است.
اگر اعتقاد باشد پیروز است. ایمان انسان را نگه می‌دارد. راجع به این من می‌خواهم یک خورده صحبت کنم.
دشمن، می‌فرماید که «وَدَّ الَّذین» (بقره/109) من در قرآن دیدم چهار تا «وَدَّ» دارد یعنی مودت یعنی دوستی یعنی دشمن برای ما چی می‌خواهد؟
می فرماید «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون» (بقره/109) دوست دارند شما غافل باشید.
«وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» (آل‌عمران/118) دوست دارند شما به زحمت بیفتید. دوست دارند شما را برگردانند از راهی که دارید. شما را مرتجع کنند، برگردانند.
4- برتری جهاد بر حج در یک مقایسه
مقایسه با حج، حج در ایام مخصوص است. در سال از پنجم، ششم ذی الحجه شروع می‌شود تا پانزدهم ذی الحجه ایام حج یک هفته است، واجبات و مستحبات حج همه‌اش در یک هفته است، البته سفر حج بیست روز تا یک ماه طول می‌کشد، برای اینکه می‌خواهند چند روز مدینه یا مکه اضافه بایستند، اصل اعمال یک هفته است، می‌فرماید: «أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ» (بقره/184) یعنی چند روز معدود؛ ولی مهلت دفاع همیشه: دفاع اینجور نیست که انسان در سال 5 روز از خودش دفاع کند، تا دشمن هست و تا توطئه هست، دفاع هم باید باشد.
مسئله دیگر حج لازم نیست پول پیدا کنی تا مستطیع شوی، اگر پولدار شوی باید بروی مکه، اما در دفاع باید بروی سراغ استطاعت این هم خیلی مهم است، در حج و جهاد استطاعت آمده، می‌فرماید:
«لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ» (آل‌عمران/97) در حج فرموده اگر مستطیع شدی، یعنی امکان مالی و بدنی داری که بروی مکه، در حج می‌گوید اگر مستطیع شدی، ولی در جهاد و دفاع می‌فرماید: باید بروی خودت را مستطیع کنی، یعنی باید تلاش کنی، مثل اینکه می‌گویم اگر پولداری بده. یک وقت می‌گویم پاشو برو پول پیدا کن. می‌فرماید، «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» (انفال/60)، در حج می‌گوید: «مَنِ اسْتَطاعَ» یعنی هرکس استطاعت دارد، لازم نیست بروی استطاعت پیدا کنی، پولدار شدی، برو حتی آدم می‌تواند پولدار نشود، بگوید من برای اینکه مکه نروم سعی می‌کنم بیش از خرجی زحمت نمی‌کشم. می‌خواهم وقت ذخیر نداشته باشم، که به گردنم واجب نشود، در حج می‌شود آدم دنبال پول نرود. اما در دفاع اینجور نیست که بگویید من دنبال دفاع نمی‌روم. در حج باید برای دشمن «ما» آنچه «اسْتَطَعْتُمْ» استطاعت دارید آماده کنی.
در حج می‌رود جای اولیای خدا را می‌بیند، جای پیامبر و بلال و سلمان و ابوذر و امام صادق را می‌بیند و جای حضرت زهرا را می‌بیند، در جبهه خودش هم از اولیا می‌شود، ما در قرآن دو تا آیه داریم یک آیه داریم که می‌گوید: «لَهُمْ دَرَجات» (انفال/4) برای این افراد درجه خوب است. یک آیه دارد می‌فرماید «هُمْ دَرَجات» (آل‌عمران/163) فرق اینها می‌دانی چیه؟ «لَهُمْ دَرَجات» یعنی درجه را روی دوشش می‌چسبانند، یعنی درجه بهش می‌دهند، «هُمْ دَرَجات» یعنی اصلاً وجود خود ایشان درجه است، یعنی بوعلی سینا را هیچ درجه‌ای هم بهش ندهند خودش درجه بود.
در یک جلسه می‌گویند بالا کجاست؟ آنجا که صندلی‌اش گران‌تر است، یا پشتی گذاشته‌اند بالای جلسه آنجاست، اما اگر بوعلی سینا وارد شد لب در نشست، بالای جلسه کجاست؟ لب در، بوعلی سینا خودش درجه است، اگر پایین هم بنشیند، آنجا بالا است.
مثال: طاووس در چاه برود طاووس است گنجشک روی منار هم بنشیند گنجشک است.
امیرالمومنین می‌فرمایند: اگر در دستت طلاست همه بگویند سفال است خودت می‌دانی که طلاست. اگر طلاست همه بگویند سفال و اگر سفال است همه بگویند طلاست.
یعنی با شعار حقیقت عوض نمی‌شود. پس در حج جای اولیا دیده می‌شود و در جبهه انسان از اولیاء می‌شود. این همشهری شما رجایی، بابایی، ابوترابی، اینها خودشان از اولیا خدایند، ولی اگر می‌رفتند مکه جای سلمان و ابوذر را می‌دیدند، حالا خودشان سلمان و ابوذر شدند.
در حج آدم محرم می‌شود. چند فرسخی مکه همه لباس‌ها را می‌کنند یک حوله سفید به کمر می‌بندند و یک حوله سفید هم روی دوش می‌اندازند، به این لباس‌ها لباس احرام می‌گویند، به آقایی هم که این لباس‌ها را پوشیده محرم می‌گویند، در حج آدم محرم می‌شود؛ و در جبهه محرم می‌شود فرق است بین مُحرم و مَحرم. در حج آدم یدالله را می‌بوسد.
حدیث داریم در گوشه کعبه یک سنگی است به اندازه یک بشقاب این سنگ یدالله است. حدیث داریم می‌بینند ببوسند حجرالاسود را می‌گوید هر کس دست کشید به حجرالاسود، بوسید با خداوند بیعت کرده این یدالله است؛ اما در جبهه انسان در مقابل دشمن خودش شمشیر می‌زدند می‌شود یدالله آنجا با یدالله بیعت می‌کند اینجا خود انسان می‌شود.
در حج آدم عدد می‌بیند، در جبهه آدم اثر می‌بیند. به عبارت دیگر در حج آدم کمیت می‌بیند اینقدر حاجی، دو میلیون حاجی، آدم عدد می‌بیند، ولی در جبهه کیفیت می‌بیند. کربلا 72 نفر بودند اما این 72 نفر برای همیشه ماندند میلیون به میلیون حاجی آمدند و رفتند و خبری ازشان نشد. یعنی آنجا تعداد زیاد است ولی اثر می‌پرد. اما در جبهه اثر زیاد است ولو تعداد کم باشد، در حج عدد است و در جبهه اثر.
در حج شما کوه صفا را می‌بینی، در جبهه روح صفا را می‌بینی، از حج می‌شود رفت جبهه، یعنی اگر خطری پیش آمد انسان حجش را تعطیل کند و برود جبهه. اما از جبهه نمی‌شود رفت حج، یعنی نمی‌شود جبهه را رها کرد و گفت می‌خواهم بروم حج. از جبهه نمی‌شود رفت حج ولی از حج می‌شود رفت به جبهه. مثل اینکه امام حسین(ع) ایام حج، حج را رها کرد و رفت کربلا. همین ایام هم بود. شهادت حضرت مسلم روز هشتم ذی حجه دو شب به عید قربان، همه جمع شدند، حالا که همه جمع شدند امام حسین رفت البته رفتنش هم تاکتیک داشت.
امام حسین وقتی می‌خواست بیرون برود سه، چهار تا طرح پیاده کرد، یکی اینجا مکه است، حاجی از همه دنیا حاجی آمده‌اند. خوب که حاجی‌ها جمع شدند، آنوقت حرکتش را شروع کرد، وقتی می‌خواست برود روز حرکت کرد، با قافله حرکت کرد، از وسط جمعیت حرکت کرد، اینها همه فرمول دارد چون امام حسین می‌خواست به مردم بگوید که‌ای مردمی که به مکه آمده‌اید تروریست‌های حکومت بنی امیه می‌خواهند مرا ترور کنند و چون مکه منطقه امن است برای حفظ حرم از مکه بیرون می‌روم که اینجا خونی ریخته نشود.
امام حسین می‌توانست شب از مکه برود بیرون، می‌توانست پیاده برود که کسی او را نبیند، می‌توانست تک تک برود، کاروان راه نیندازد که مشخص شود، می‌توانست از آن پشتها برود از کمربندی برود، این فرمول‌ها برای این است که مردم بگویند، حسین جان شب عید قربان است، همه به مکه می‌آیند شما چرا بیرون می‌روی؟
می گوید: خبر ندارید؟ معاویه مرده یزید به حکومت رسیده می‌دانید یزید کیست؟ چنین و چنان است، شما سلام مرا به مردم منطقه برسانید و بگویید: امام حسین، پسر پیغمبر امنیت جانی نداشت خونش در معرض خطر بود حتی شب عید قربان مکه را ترک کرد. بعنوان یک پیام مهم و لذا هر حاجی وقتی برگشت گفتند چه خبر تازه ؟ گفتند: خبر تازه اینکه امام حسین شب عید قربان جانش در امان نبود از مکه رفت و سلام رساند و گفت بگویید که حرکت یزید اسلامی، قانونی نیست، و اگر یک وقتی مردم رئیسشان یزید باشد خاک بر سر آن مردم «عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید» (بحارالانوار/ج44/ص326).
جالب این است که گفت مثل یزید، اگر می‌گفت رهبر یزید است. می‌گفتیم خوب حالا یک یزید بود تمام شد و رفت، می‌گوید مثل یزید، یعنی هر کس تفکر یزیدی داشته باشد و این حکومت را به دست بگیرد فاتحه اسلام را باید خواند.
حج سیر افقی است، جبهه سیر عمودی دارد و پرواز معنوی است. در حج هوا گرم است و آدم عرق می‌ریزد، در جبهه آدم خون می‌ریزد، عرق ریختن سیر افقی و خون ریختن سیر عمودی.
در حج 18 تا عمل داریم پنج عمل داریم مال حج عمره است و 13 تا مال حج، تمام اعمال حج و عمره 18 تا است، 5 در عمره و حج باید ناخن و مو را قیچی کرد. کوتاه کرد و اگر سفر اولش هست. آدم باید سرش را به فتوای خیلی‌ها تیغ بزند. اگر مرتبه دومش است مقداری از مو و ناخن را کوتاه کند. در جبهه آدم سر و اعضای بدن و جان می‌دهد. حاجی می‌رود و برمی‌گردد، عزت می‌آورد و می‌شود حاجیه خانم، حاجی آقا، کسی که حج می‌رود برای خودش عزت می‌آورد و کسی که به جبهه می‌ورد برای کشورش عزت درست می‌کند، فرق می‌کند کسی که برای خودش عزت درست می‌کند یا برای دینش یا برای فکر و کشورش عزت درست می‌کند.
در حج انسان مو می‌دهد در جبهه انسان سر می‌دهد. آنجا موی سر می‌دهد در جبهه خود سر، نمی‌شود اینها را با هم قیاس کرد.
در حج آدم شکل فرشته‌ها می‌شود.
سئوال کردند آقا این طواف چیست که ما دور حج می‌گردیم؟ دور کعبه می‌گردیم؟ امام فرمودند بالای همین کعبه در آسمان جایی بنام بیت المأمور است، فرشته‌ها آنجا طواف می‌کنند خداوند فرموده است زمینی‌ها هم اینجا طواف کنند، که این طواف‌ها در این دو استوانه، یک هماهنگی بین فرشته‌ها و زمینی‌ها. کسی که برود مکه طواف کند شکل ملائکه می‌شود، اما اگر کسی حاضر شد جان بدهد بلکه از فرشته بهتر می‌شود. امیرالمؤمنین علی(ع) جای پیغمبر(ص) خوابید، آن شبی که پیامبر آمد به مدینه، خداوند به فرشته‌ها گفت کدام از شما حاضرید مثل انسان جانتان را قربان همدیگر کنید؟ یعنی کاری که امیرالمؤمنین کرد که از فرشته‌ها برتر شد و خداوند به کار امیرالمؤمنین علی(ع) بر فرشته‌ها بالید و نازید و مباهات کرد.
یعنی انسان در وقتی که ایثار می‌کند، می‌تواند جوری ایثار کند که فرشته‌ها به وحشت بیفتند، در حج آدم شکل او می‌شود، در ایثار ممکن است از فرشته‌ها بالاتر برود.
حج مصرف می‌کند جبهه تولید می‌کند. «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا» (آل‌عمران/97) مکه جای امن است چون جای امن است می‌روی تا از امنیت استفاده کنی، نماز می‌خوانی، اعمال حج انجام می‌دهی، کسی که به جبهه می‌رود ایجاد امنیت می‌کند یعنی می‌گوید صدام آمده در کشور من، من می‌روم جلوی تجاوز را بگیرم. رزمنده می‌رود ایجاد امنیت کند، اما حاجی می‌رود از امنیت موجود استفاده کند. یعنی حاجی مصرف می‌کند.
در حج ظالم در امان است اگر یک ستمگری فرار کرد و به مکه رفت. می‌گوید کاری به او نداشته باشید، آقا جنایتکار است، باشد، چون پناه برده به مکه کار نداشته باشید. بله می‌شود او را محاصره اقتصادی کرد و آب و نانش را قطع کرد بیاید بیرون او را بگیریم اما در حج ظالم در امان است، در جبهه ظالم در امان نیست.
حج مِکنت می‌خواهد و جبهه جرئت می‌خواهد؛ چرا رفتی مکه مکنت دارم، امکانات دارم پول دارم، ولی جبهه مکنت نمی‌خواهد جگر می‌خواهد، جرأت می‌خواهد.
سوغاتی حج لباس، ضبط صوت، رادیو و تلویزیون است، سوغاتی جبهه مقام شفاعت است رزمنده می‌تواند برای اطرافیانش شفاعت کند.
ما امامی که مکه نرفته باشد داریم، امام حسن عسگری(ع) می‌گویند مکه نرفته ولی این یازده امام هیچ کدامشان بدون شهادت نرفته‌اند، یعنی امام شهید نشده نداریم، غیر از امام زمان(ع) که هنوز برنامه‌اش مانده است. اما این امامانی که رفته‌اند همه‌شان، شهید شده‌اند. امام بی حج داریم ولی امام بی شهادت نداریم.
این مقایسه‌ای است بین حج و جبهه، و اولین شهید کربلا حضرت مسلم(ع) است هشتم ذی حجه و چقدر مردم بی وفا بودند خیلی مهم است آدم تصور نمی‌کند. صبح 18 هزار نفر با آدم دست بدهند بگویند ما با تو هستیم، تا خون در رگ ماست، تو رهبر ما هستی. غروب حضرت مسلم نمازش را خواند دید هیچ کس نیست. این اهل کوفه چه کردند؟ صبح گفتند آری عصر گفتند نه.
خدایا، ما را نسبت به اسلام و انقلاب، دین، تشیع، خون شهدا، وفادار قرار بده. لحظه‌هایی که دشمن می‌خواهد ما غافل باشیم آن لحظه‌ها را برای ما پیش نیاور. دشمن را به آرزویش نرسان. روح انبیا، شهدا را از ما راضی بفرما. قلب آقا امام زمان(ع) را از ما راضی بفرما. مشکلات فرد و جامعه ما را حل کن.
روز عرفه بسیار روز مهمی است با اینکه روزه‌اش بسیار ثواب دارد ولی در عین حال می‌گویند اگر ضعف می‌آید نمی‌توانی دعا بخوانی روزه نگیر، آن روز مستحب است که بتوانید دعا بخوانید و از برکاتی که در جمهوری اسلامی است که بهایی ویژه داده شده بتوانیم دعای عرفه را بخوانیم. خدایا هر کس در مکه هست حجش را قبول کن و هر کس آرزو دارد نصیبش کن.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2718

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.