جایگاه قرآن در آموزش و پرورش

1- تقدّم تربيت بر تعليم
2- ادب شاگرد در برابر معلّم
3- توجه به نيازهاي فردي و اجتماعي در برنامه‌ريزي آموزشي
4- سرچشمه علم، نزد خداست
5- رشد و كمال، اثر علم واقعي
6- تعاليم قرآن، محور زندگي و بندگي
7- حق تلاوت قرآن، در كلام امام صادق(عليه‌السلام)
8- معيار انتخاب مسئولان بر اساس قرآن كريم

موضوع: جايگاه قرآن در آموزش و پرورش

تاريخ پخش: 28/08/88

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در محضر مبارك جمعي از فرهنگيان هستيم. مديران، مربيان، مسئولين،موضوع هم گرايش به قرآن است. توجه به قرآن، واقعيت اين است كه همينطور ما مي‌گوييم قرآن كتاب مقدس، ولي هنوز مزه‌ي قرآن را نچشيديم.  بنده يك طلبه‌اي هستم، كمي با قرآن آشنا شدم، تا الآن كه خدمت شما هستم حدود 3000 نكته‌ي حقوقي در قرآن كشف كرديم. با همكاري بعضي، يعني يك نفر دكتراي حقوق، دانشجوهاي حقوق و زير نظر يكي از اساتيد رييس دانشكده‌ي حقوق، خود بنده هم كه الآن 65 سالم است، 15 سالگي طلبه شدم. يعني 50 سال است من طلبه هستم. يعني بعد از نيم قرآن آخوندي نفهميدم كه قرآن 3000 نكته‌ي حقوقي دارد.

تنها انرژي هسته‌اي نيست كه كشف نشده است. تنها در دريا نيست كه چاه‌هاي حفاري نشده داريم. در خود قرآن ميليون‌ها نكته‌ي كشف نشده داريم. حالا چون آموزش و پرورش است يك نكته بگويم. اول كه قرآن راجع به تحصيل علم چه مي‌گويد. اين تحصيلات را قبول دارد يا نه؟ قرآن مي‌گويد: آن علمي ارزش دارد كه مفيد باشد. بسياري از چيزهايي كه ما مي‌خوانيم علم هست، اما مفيد نيست. بگذار آيه‌اش را بنويسم. خداوند به موسي خطاب كرد كه برو شاگردي كن. موضوع: تعليم و تربيت، اگر خواسته باشم درستش را بنويسم، بايد بگويم: تربيت و تعليم. اما چه كنم كه تيتر آموزش و پرورش داريم. تربيت و تعليم! الآن مشكل دنيا تعليم نيست. مشكل دنيا تربيت است. وضعي كه بعد از انتخابات پيش آمد، آيا بي‌سواد‌ها بودند يا بي‌تربيت‌ها!؟ ما مشكل سواد نداريم. ميليون ميليون ليسانس و فوق ليسانس و دكتر و مهندس داريم. بي‌ادبي باعث مي‌شود كه اين به او نيش مي‌زند. او به اين! به سراغ قرآن بياييم. قرآن فرمود: «وَ لا تَنازَعُوا» (انفال/46) نزاع نكنيد. برنامه‌ات را بگو من مي‌خواهم چه كنم. چه كار داري كه آن وزير مي‌خواهد چه كند، آن رييس جمهور مي‌خواهد چه كند. بگو:آقا برنامه‌ي من اين است. «لا تَنازَعُوا» به هم نزاع نكنيد. بعد مي‌گويد: «فَتَفْشَلُوا» اگر نزاع بكنيد هردوي شما سست مي‌شويد. مردم از هردوي شما دست برمي‌دارند. شل كه شديد، «وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ» بادي كه به پرچم شما مي‌خورد ديگر نمي‌خورد. يعني عزّت بين‌المللي شما كم مي‌شود. اين آيه‌ي قرآن است. «لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ» آن بادي كه كشتي شما را مي‌برد. بادي كه به پرچم شما مي‌خورد، «تَذْهَبَ ريحُكُمْ» يعني پنچر مي‌شويد. فشل مي‌شويد.

1- تقدّم تربيت بر تعليم

حالا راجع به تربيت و تعليم كه قران هم مي‌گويد: «وَ يُزَكِّيهِمْ» بعد مي‌گويد: «وَ يُعَلِّمُهُمُ» البته يكجا داريم مي‌گويد كه: «وَ يُعَلِّمُهُمُ» بعد مي‌گويد: «وَ يُزَكِّيهِمْ» اما سه جا مي‌فرمايد: «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُم‏»، «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُم‏»، «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُم‏» حالا يك سؤال: اگر تزكيه جلو است پس چرا يكجا قرآن آموزش را جلو انداخته است؟ آنجا كه آموزش جلو است حرف خدا نيست. حرف حضرت ابراهيم است. ابراهيم دعا كرد. گفت: « رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولا» (بقره/129) خدايا بعد از من پيغمبري به مردم بده كه به آنها آموزش و پرورش بدهد، آنجا دعا آموزش و پرورشي بود، اما استجابت به عكس بود. خدا گفت: به آنها مي‌دهم. اما نه آنكه تو گفتي. «يُعَلِّمُهُم وَ يُزَكِّيهِمْ‏»، به آنها مي‌دهم كسي را كه «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُم‏» يعني ابراهيم از اين طرف دعا كرد، خدا از اين طرف مستجاب كرد.

2- ادب شاگرد در برابر معلّم

حالا در قرآن مي‌فرمايد كه: هر علمي ارزش ندارد. خدا به موسي گفت: دنبال خضر برو، چيزي ياد بگير. موسي خضر را پيدا كرد، فرمود: «هَل‏»، «هَل‏» يعني چه؟ «هَلْ أَتَّبِعُ» تبعيت كنم«هَلْ أَتَّبِعُكَ» آيا من پيروي بكنم، «عَلى» به شرط اينكه من مي‌خواهم دنبالت راه بيافتم. «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ» به شرطي كه «تُعَلِّمَنِ» به من چيز ياد بدهي. چه چيز ياد بدهي؟ «مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» (كهف/66)‏

در اين آيه چند تا نكته بگويم. اين «هَل» يعني با اجازه. اين خودش درس است. يعني شاگرد نسبت به استاد بايد كارهايش رابا اجازه، «هَلْ» اصلاً استاد كه سر كلاس مي‌آيد، برپا! كجا، قرآن مي‌گويد: برپا. قرآن مي‌گويد: وقتي يك استاد آمد «َانْشُزُوا»، «انْشُزُوا» يعني برپا. چه كسي است كه من برپا، مي‌گويد: «يَرْفَعِ اللَّه‏» رفعت، بالا مي‌برد. «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا» خداوند افراد مؤمن را بالا مي‌برد، «وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم‏» (مجادله/11) كساني كه اهل علم هستند، «أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات‏» برپا، چه خبر است؟ «آمنوا» آمد. برپا! چه خبر است. «أُوتُوا الْعِلْم‏» آمد. يعني اگر مؤمني يا عالمي وارد شد، «اُنشُزوا» برپا. آيه‌ي برپا است. «اُنشُزوا»، «هَل» آيا، با اجازه، «أَتَّبِعُك» يعني تبعيت كنم. يعني مي‌خواهم يك چيزي ياد بگيرم كه قابل پيروي باشد. بعضي چيزها علم هست، اما قابل پيروي نيست. قابل پيروي نيست. مثل چه؟ مثل كوه هيماليا چند متر است؟ خوب، حالا مي‌خواهي بالا بروي؟ در قطب شمالي شش ماه شب است، شش ماه روز، نماز چگونه است؟ مادرت رفته يا پدرت كه حالا تو سؤال مي‌كني؟ براي چه اين سؤال را مي‌كني؟ تو كه نمي‌خواهي بروي. مي‌گويد: چيزي را ياد بگيريد كه قابل پيروي باشد.

3- توجه به نيازهاي فردي و اجتماعي در برنامه‌ريزي آموزشي

زماني حوزه و دانشگاه‌ها، آموزش و پرورش ما در خط قرآن است كه هرچه مي‌خواند و به درس بچه‌ها درس داد، چهار تا شرط داشته باشد. وگرنه استاد و شاگرد، آيت الله و طلبه، هر دو روز قيامت بايد جواب بدهند. شوخي هم با كسي نداريم. يا بايد واجب باشد، يا مستحب، يا نياز فردي را حل كنند، يا نياز جامعه را، بسياري از چيزهايي كه ما ياد مي‌گيريم، نه واجب است، نه مستحب، نه به درد فرد مي خورد. نه به درد جامعه، بوعلي سينا كجا متولد شد؟ نه واجب است، نه مستحب، نه نياز فرد است، نه نياز جامعه. بوعلي سينا چه كرد كه… شيخ مفيد خواهر و برادر هم داشت يا نه؟ نه واجب است، نه مستحب. پدر حضرت امام شغلش چه بوده است؟ نه واجب است، نه مستحب است. نه نياز فرد است. نه نياز جامعه است. امام چه كرد كه توانست ايران را از شر طاغوت نجات بدهد. آنچه مي‌خوانيم و آنچه مي‌گوييم بايد باشد.

در كتاب‌هاي عربي مي‌نويسند «العصفور طار» گنجشك پريد. اين چه عربي است ياد ما مي‌دهيد؟ در دانشگاه متون دارند عربي شعرهاي «امرؤ القيس» را بلغور مي‌كنند. آنوقت فارغ التحصيل دانشگاه ما قرآن بلد نيست. خوب تو كه مي‌خواهي بگويي: گنجشك پريد يك آيه را بخوان. بگو: «وَ الْعَصْرِ» (عصر/1) يعني قسم به زمان، «إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ» (عصر/2) چرا مي‌گويي: گنجشك پريد؟ يعني از اول يك دست‌هايي در كار بوده كه نسل ما از قرآن جدا شود.

«هَل» آيا، «هَلْ أَتَّبِعُك‏» يعني موسي به خضر گفت: مي‌خواهم يك چيزي ياد بگيرم كه قابل پيروي باشد. نه معلومات من اضافه شود. آخر يك وقت شما مي‌گويي: آقاي قرائتي كراوات گران شده است. خوب گران شده! مگر من كراواتي هستم؟ بسياري از چيزهايي كه گفته مي‌شود، اين اصلاً به درد آنجا مي‌خورد. اصلاً ترجمه‌اش در ايران غلط است. يك كسي گوشش درد گرفت، گفت: برو بكش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد مي‌كرد، كشيدم. اصلاً بعضي علوم ما ترجمه‌هايي هست كه حساب نكرده اين به درد آنجا مي‌خورد. خيلي جاها به درد نمي‌خورد. «هَلْ أَتَّبِعُك‏» مي‌خواهم پيروي كنم. «عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَن‏» يعني پيروي من بي‌خود نيست. به شرط اينكه «تُعَلِّمَن» به من آموزش بدهد، «مِمَّا» يعني از چيزها يعني بايد ادب طوري باشد كه به استاد بگويي گوشه‌اي از علمت را به ما بده. وگرنه من كه قابل نيستم كه همه‌ي علوم شما را «مِمَّا» يعني بعضي «مِمَّا عُلِّمْت‏» بعد نمي‌گويد: «عَلَّمْت» مي‌گويد: «عُلِّمْت» يعني اي استاد! خدا به تو ياد داده است. «عُلِّمْت‏» يعني خودت هم آموزش ديده‌اي. يعني ببين به استاد چه مي‌گويد؟ مي‌گويد: استاد پُز ندهي! آن هم كه دادي…

4- سرچشمه علم، نزد خداست

شما يكوقت مي‌گويي: آقاي قرائتي از علمت به من بده. يكوقت مي‌گويي: آقاي قرائتي حالا كه خدا يك حديث ياد تو داده است، مي‌گويي: خدا ياد تو داده است. يعني براي خودت نيست. «مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّه‏» يعني براي خودت نيست، خدا به تو داده است. «رَزَقَكُمُ اللَّه‏»، «مال الله»، «آتاكم الله» خداست. خداست.

نگو: باران باريد. كمونيست‌ها مي‌گويند: باران باريد. بگو: خدا باران آورد. نگو: گياه روييد. كمونيست‌ها مي‌گويند: گياه روييد. بگو: خدا روياند. «انزلنا» يعني ما آن باران را فرستاديم. «أَنْبَتْنا» ما نبات را رويانديم. بابا نان داد نگو. خدا نان داد. بابا واسطه بود. يعني توحيد از روز اول بايد تزريق شود. ما الآن گرمك بي‌مزه توليد مي‌كنيم بعد از بيرون ستاد ارتقا درست مي‌كنيم. چطور ستاد ارتقا فيزيك و شيمي نداريم. معلوم مي‌شود دين را خراب كرديم، حالا مي‌بينيم گرمك بي‌مزه است مي‌گوييم: ستاد ارتقا، از بيرون شكر قاطي آن مي‌كنيم. ستاد ارتقا يعني كتاب‌هاي ما مفيد نيست. ما مي‌خواهيم از بيرون شكر قاطي آن كنيم. سؤال: چطور هيچ كتابي ستاد ارتقا ندارد، كتاب ديني دارد؟ باقي كتاب‌ها هم دارد؟ هان! سؤال من اين است. چطور علوم ديگر ستاد ارتقا ندارد. به خدا و پيغمبر كه رسيد بايد ستاد ارتقا داشته باشد. اين پيداست مشورت هم نمي‌شود. مشورت هم نمي‌شود. باران باريد، كمونيست هم همين را مي‌گويد. خدا باران فرستاد. گياه روييد.

لباسي كه خانم‌ها سر كلاس داريد بايد رنگش روشن باشد. چادر سياه براي خيابان خوب است. مانتو سياه براي خيابان خوب است. اين دختر من سر كلاس آمده، چون در تلويزيون پخش مي‌شود مي‌گويم. مدرسه‌اي كه مردي نيست، پسري نيست. نامحرمي نيست. خوب به چه دليل اين دختر بچه‌ها به سياه نگاه كنند؟ شما تخته‌ها را هم سبز كرديد. رنگ شاد! قرآن بخوانم. «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ» (بقره/69) يعني رنگ بايد شادي‌آور باشد. رنگ بايد شادي آور باشد. شما الآن قباي مرا ببين. شاد است، حالا يك بار قباي سياه بپوشم. حالا يكوقت عاشوراست، محرم است. در خيابان طوري نيست. لازم هم هست.

اما اجازه مي‌دهي. يك درس! درسي را مي‌خواهم كه «اتبع» پيروي كنم نه اينكه فقط كله‌ام باد كند. مي‌خواهم علومي ياد بگيرم كه قابل پيروي باشد. پيروي من براساس آموزش است.  «عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ» مي‌خواهم عقب تو بيايم به شرطي كه به من ياد بدهي. «مما» يعني بخشي از علومت را به من ياد بده. تازه علومت هم از خودت نيست. «عُلِّمْت» يعني به خودت هم اين علوم داده شده است. يعني از خدا است. خدا را فراموش نكنيم.

5- رشد و كمال، اثر علم واقعي

«رُشْداً» مي‌خواهم در علم رشد باشد. الآن در علم ما رشد است. اگر رشد در آن است، علامت رشد اين است. بگذار از خودم حرف نزنم. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «ثمرة العلم العبوديه» ثمره‌ي علم بندگي خدا است. يعني چه؟ يعني بايد دبيرستاني‌ها حضورشان در نماز جماعت بيش از راهنمايي‌ها باشد. دبيرستاني‌ها بايد ادبشان به استاد بيش از راهنمايي‌ها باشد. بايد حضور دانشجوها در مسجد بيش از دبيرستاني‌ها باشد. بايد دبيرها در مدرسه حضورشان در نماز جماعت بيش از بچه‌ها باشد. ما كه علي را قبول داريم. اميرالمؤمنين است. اين حديث را لااقل مي‌توانيم دو تا كلمه حفظ كنيم. «ثمرة العلم العبوديه» يعني اگر بچه هرچه باسواد شد، بندگي‌اش نسبت به پدر و مادرش، استادش، استاد دانشگاه، دانشجو مي‌آيد از كنار استاد مي‌گذرد، سلام نمي‌كند. مي‌گوييم: آقا، اين مگر استاد تو نبود؟ مي‌گويد: اين ترم با او درس ندارم. ديگر بالاترين درجه‌ي ورشكستگي است كه چون با او درس ندارم، اين ترم با او درس ندارم سلامش نمي‌كنم. «ثمرة العلم العبوديه» خوب پس ببينيد اينكه مي‌گويند: قرآن شفا است، اين است.

حالا، كنگره‌اي بين المللي براي خلوت كردن زندان‌ها بود. رياست محترم قوه‌ي قضاييه از كشورهاي ديگر هم آمده بودند، ما رفتيم آنجا سخنراني كنيم. گفتيم: كنگره نمي‌خواهد. قرآن زندان‌ها را خلوت كرده است. اجازه بده من با قرآن در زندان بروم، بسياري از اينها را آزاد مي‌كنيم. طبق آيه! بنده وارد زندان مي‌شوم. آقا ببينم چرا شما زندان هستي؟ والله ما عصباني شديم. متأسفانه يك چاقو برداشتيم، به هر حال چاقو كشيديم. خوب حالا چاقوكش بايد زندان برود؟ قرآن چه مي‌گويد؟ مي‌گويد: «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَة» (شوري/40) همان جايي كه چاقو كشيده چاقو بكش. يا او را عفو كن. چرا زنداني‌اش كني. آنوقت من كه بيرون از زندان هستم ماليات بدهم، ماليات مرا بگيرند خرج چاقوكش كنند. يعني چاقو نكش خرج چاقو كش را بايد بدهد. «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَة» برو بيرون!

آقا شما چرا زندان هستي؟ والله راننده بوديم. خواب آلود بوديم. اشتباه كرديم. به يك نفر زديم. قرآن مي‌گويد: عمدي كه نبوده است. «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأ» (نساء/92) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. شما معنا كنيد. كسي كه مؤمني را اشتباهي كشت، بايد ديه بدهد. چرا بايد زندان برود؟دارد يكجا بدهد، ندارد «فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَةٍ» (بقره/280) قسطي بدهد. تو هم برو بيرون. شما چرا زندان هستي؟ والله چك من برگشته است. قرآن مي‌گويد: اگر كسي بدهكار است بايد زندان برود؟ «فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَةٍ» آيه‌ي قرآن است. يعني صبر كن تا پولدار شود. آقا برد، خورد. از او ضامن مي‌گرفتي. رهن مي‌گرفتي. «فَرِهانٌ» آيه‌ي قرآن است. هرچه عربي مي‌خوانم قرآن است. «فَرِهانٌ مَقْبُوضَة» (بقره/283) يعني رهن را قبض كن. يعني از اول رهن بگير، كه اگر برد و خورد، سند خانه‌اش به اسم شما باشد. ما نيامديم قرآن را به صورت مكتب دربياوريم.

اي كاش فقط تلاوت و تجويد بود. نگران هستم كه بعضي جاها سر و كله‌اش پيدا شد كه من با مقدار تواني كه داشتم با آنها مقابله كردم. ديدم قرآن به سمت لات بازي رفته است. لات‌ها مي‌گويند: با يك نفس دو كيلو آب غوره سر مي‌كشم. او مي‌گويد: با يك نفس يك آية الكرسي مي‌خوانم. كدام دستور به ما گفتند: آية الكرسي را با يك نفس بخوانيد. تو با لات‌ها چه فرقي مي‌كني؟ آن لات مي‌گويد: سه كيلو آب غوره را با يك نفس سر مي‌كشم. او هم مي‌گويد: من آية الكرسي را با يك نفس مي‌خوانم. قرآن لات‌بازي شده است. يك جا رفتم ديدم قرآن را با اشاره ياد مي‌دهند. چنين مي‌كرد. (با بيان حركت) گفتم: اين رقص‌ها چيست؟ ببينيد آدم وقتي از قرآن و اهل بيت جدا شد، به بدبختي مي‌افتد. كدام ائمه‌ي ما گفتند: قرآن را اين رقمي درس بده؟

6- تعاليم قرآن، محور زندگي و بندگي

اخلاق درس مي‌دهد، بله فلان عارف در خانه‌اش قبري بود. در قبر مي‌خوابيد. ياد خدا باشد! زن‌ها هم گريه مي‌كردند. اين عارف براي خودش كرد. سليقه‌ي خودش بود. اين قرآن آيه‌اي نداريم كه در خانه‌تان قبر باشد. 2- هيچ حديثي هم نداريم كه در خانه‌تان قبر باشد. 3- هيچ كدام از چهارده معصوم در خانه‌شان قبر نبوده است. 4- هيچ كدام از مراجع تقليد هم در خانه‌شان قبر نيست. يك كسي عاشق يك كسي مي‌شود برمي‌دارد اين معشوق را مطرح مي‌كند. شما حق نداري. «كتاب الله و عترتي» امام رضا فرمود: حتي من كه عترت هستم و اهل بيت هستم، اول از امام رضا ديدم، بعد ديدم كه يك امام ديگر هم فرموده، به نظرم امام باقر بود. من تا به حال از دو امام ديدم كه فرمود: شما حتي حرف‌هايي را هم كه من مي‌زنم از ما بپرسيد: اين حرفي كه تو مي‌زني و اين حديثي كه مي‌گويي از كجاي قرآن در آوردي؟ اگر ضد قرآن بود، حديث ما را «فاضربوه علي الجدار» به ديوار بزن. نمي‌گويد: به زمين بزن. چون زمين ممكن است شُل باشد. شن باشد. مي‌گويد: به ديوار بزن كه سفت باشد. نمي‌گويد: «فاتركوه» رها كن. مي‌گويد: «فاضربوه» بزن. يعني آن را داغان كن. يعني امام صادق به ما فرمود: اگر حديثي ضد قرآن بود آن را داغان كن. ما همينطور هركس هر سليقه‌اي دارد، سليقه‌ي خودش را در دين مي‌چپاند. به همين خاطر گفتند: تقليد لازم است. مرجعيت لازم است. و بچه‌ها بايد دستشان را در دست مجتهد بگذارند. به سه شرط! فقيه عادل، بي‌هوس، عدالت و بي‌هوس. چون اگر عدالت نباشد به ديكتاتوري كشيده مي‌شود. هوس باشد يك شاه معمّم مي‌شود. و لذا گفته: مجتهدي عادل است كه «مخالفا لهواه»

قرآن از يك عده تعريف مي‌كند، مي‌گويد: آنها «يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِه‏» (بقره/121) اين حق تلاوت چيست؟ حديثي برايتان مي‌خوانم.

7- حق تلاوت قرآن، در كلام امام صادق(عليه‌السلام)

امام صادق فرمود: حق تلاوت هشت مورد است. 1- ترتيل، يعني خيلي شمرده بخوانيد. 2- تفّقه، بفهميد. 3- وقتي فهميديد، عمل كنيد. 4- به وعده‌هاي قرآن دلگرم شويد. 5- از وعيدهاي قرآن راجع به دوزخ و مسئوليت بترسيد. چند تا شد؟ 6- از داستان‌هاي آن عبرت بگيريد. از داستان‌هاي آن عبرت بگيريد. اصلاً داستان‌هاي قرآن براي عبرت است. من يكبار ديگر هم اين را گفتم. وقتي مي‌گويد: «لِإيلافِ قُرَيْشٍ» (قريش/1) «إيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ» (قريش/2) يعني قوم قريش تابستان و زمستان مي‌رفتند يعني چه؟ يعني ما هم يك مرتبه سه ماه تعطيل نكنيم. بلند شويم اين طرف و آن طرف برويم. حوزه‌هاي علميه مي‌توانند از بندرعباس، تويسركان بياييم. از خوزستان به ملاير بروند. از تهران به دماوند بروند. ما مي‌توانيم «رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ» را عمل كنيم، سه ماه تعطيلي نداشته باشيم. البته اين را همه ساكت هستيد. چون دوست داريد سه ماه تعطيل باشيد. (خنده حضار) قرآن وقتي مي‌گويد: «لِإيلافِ قُرَيْشٍ» نمي‌خواهد قصه بگويد. وگرنه واقعاً به من چه… ما بنشينيم گوشت كيلويي چند هزار تومان بخوريم، هزار و چهارصد سال پيش قوم قريش چلّه‌ي زمستان و تابستان اين طرف و آن طرف مي‌رفتند. خوب پيش پدرشان، به من چه! به من چه؟ مي‌گويد: از داستان‌ها عبرت بگيريد. از داستان‌ها عبرت بگيريد.

قصه برايتان بگويم. شخصي آمد به موسي گفت: فرعون شوراي نظامي تشكيل داده، دادگاه صحرايي، تو را بگيرند مي‌كشند. «وَ جاءَ» يعني چه؟ «رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ» از دورترين نقطه‌ي شهر يك كسي بدو آمد، «يَسْعى» (قصص/20) مي‌دويد، گفت: بدو بدو فرار كن. شوراي نظامي، اعدام انقلابي! «فَخَرَج‏» موسي هم فرار كرد. «مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ» (قصص/21) رفت و وارد مَديَن شد. تا وارد مدين شد، يك منطقه‌ي ديگر ديد يك جمعيتي كنار چاه بزغاله‌ها و ميش‌ها و گوسفندها را آب مي‌دهند، ولي دو تا خانم هم كنار ايستادند. جمعيت را ديد. خانم‌ها را هم ديد. اين موسي تحت تعقيب نزد خانم‌ها رفت. گفت: خانم‌ها! سلام عليكم ببخشيد چرا شما كنار ايستاديد؟ يعني چه؟ يعني حتي وقتي هم فرار مي‌كنيم دنبال مظلوم‌ها باش. اين خانم مظلوم بود. گفتند: والله ما پدر پيري داريم، حضرت شعيب، پير است نمي‌تواند چوپاني كند. ما بزغاله‌ها را چوپاني مي‌كنيم. الآن بزغاله‌ها تشنه شدند، ما لب چاه مي‌آييم تنه‌ي ما به تن مردها مي‌خورد، كنار مي‌ايستيم، «لا نَسْقي‏» (قصص/23) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ» (قصص/23) آنها بروند ما… موسي گفت: بده من آب بدهم. بزغاله‌ها را گرفت و رفت. زودتر آب داد. دخترهاي شعيب وارد شدند، پدرشان گفت: زود آمديد. گفت: والله يك جواني بدو آمد. گفت: چرا كنار ايستاديد؟ گفتيم: براي اينكه تنه‌ي ما به تن مردها نخورد، بزغاله‌ها را گرفت آب داد، زودتر آمديم. گفت: برو بگو بيايد. آمد و گفت: چه شده؟ گفت: « فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَص‏» (قصص/25) ماجرايش را گفت. كه من موسي هستم و تحت تعقيب هستم، فرعون شوراي نظامي تشكيل داده براي اين كه مرا بگيرند، اعدام انقلابي صحرايي! گفت: «نجََوْت‏» خدا تو را خوب جايي فرستاده است. بيا خانه ما. يكي از اين دخترها گفت: آقاجان! اين را بگيريم اجير ما باشد. « يَأَبَتِ اسْتَْجِرْه‏» (قصص/26) پدر جان اين را اجير كنيم. تو كه پير هستي نمي‌تواني چوپاني كني. ما هم كه دختر هستيم به درد چوپاني نمي‌خوريم. اين جوان است. هم قوي است هم امين. «إِنَّ خَيرَْ مَنِ اسْتَْجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِين‏» (قصص/26)

8- معيار انتخاب مسئولان بر اساس قرآن كريم

اين قصه است ولي امروز به درد شوراي اسلامي مي‌خورد. امروز در مجلس شوراي اسلامي بحث است كه چه كسي به درد وزارت مي‌خورد، چه كسي به درد وزارت نمي خورد. قرآن مي‌گويد: «إِنَّ خَيرَْ مَنِ اسْتَْجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِين‏» هم بايد قوي باشد، هم بايد امين باشد. قوي باشد، يعني زير كار له نشود. امين باشد خط بازي سياست بازي، باند بازي نكند. اين قصه است ولي از قصه بايد درس بگيريم. بعد گفت كه: «إِنىّ‏ِ أُرِيد» (قصص/27) ديگر شما فرهنگي هستيد. «إِنىّ‏ِ» يعني به درستي كه من «أُرِيد» يعني من اراده كردم. «أَنْ أُنكِحَكَ» به نكاح دربيايد. «إِحْدَى ابْنَتى هَتَينْ‏ِ» (قصص/27) يكي از اين دخترهاي مرا بگير. بيا داماد خودم شو. اين يعني چه؟ يعني اگر داماد خوب گيرت آمد تو خواستگاري كن. اگر دامادي مثل موسي بود طوري نيست كه پيشنهاد بدهيد.

بعضي از مشكلات خانواده اين است كه مي‌گويد: دختر اول نرفته دختر دوم در ترافيك گير كرده است. باباحالا بلكه دختر اول نخواست ازدواج كند. من چه خاكي بر سرم كنم؟ پدر بچه‌اش را صدا زد گفت: بلند شو. آفتاب زد. بلند شو نماز بخوان. گفت: شايد خورشيد دلش خواست زود بزند. به من چه؟ من مي‌خواهم بخوابم. مي‌گويد: يكي از اين دخترها دليل ندارد كه حالا حتماً دختر اول برود. حتماً پسر اول برود بعد پسر دوم. ممكن است پسر دوم عجله دارد. بعضي چيزها بايد ديد نياز چيست؟ يكي كسي كه آب مي‌خواهد… آقا صبر كن به نوبت. به نوبت نيست او تشنه‌تر است. صف دستشويي هم نوبتي نيست. ممكن است كسي نيازش … اصلاً بعضي جاها نوبت غلط است. ازدواج يك مسئله‌ي نياز است. گرسنگي نياز است. گفت: خوب پول كه ندارم. من خودم يك جوان فراري هستم. مي‌گويد: لازم نيست داماد پول داشته باشد. تو هشت سال براي من چوپاني كن. بعد گفت: مي‌خواهي هم ده سال. « أَيَّمَا الْأَجَلَينْ‏ِ» (قصص/28) يعني هردو. يا هشت سال يا ده سال. «فَلَا عُدْوَان‏» بعد گفت كه: «وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْك‏» (قصص/27) نمي‌خواهم تو به مشقّت بيافتي. يعني هرطور آسان است. تالار بگيري، يا نگيري. مهر چقدر باشد. هر طور كه « وَ مَا أُرِيدُ» اينكه مي‌خوانم آيه‌ي قرآن است. «وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْك‏» قصه است. منتهي از قصه‌ها بايد عبرت گرفت. اين مراسم بله برون در قرآن است. «وَ مَا أُرِيدُ» يعني من اراده ندارم «أَنْ أَشُقَّ عَلَيْك» تو به مشقّت بيافتي. «سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّلِحِينَ» (قصص/27) ‏خواهي ديد كه من آدم صالحي هستم. يعني گير نمي‌دهم. پس يكي از نمونه‌هاي صالح اين است كه پدرزن به داماد گير نمي‌دهد.

شما در نماز مي‌گويي: «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» در قرآن هم مي‌گويد: «سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّلِحِينَ» شعيب به دامادش گفت: انشاءالله خواهي ديد من صالح هستم. يعني گير نمي‌دهم. پس همه‌ي ما در نماز مي‌گوييم: السلام علينا و علي هر پدر زني كه گير به داماد ندهد.

قرآن براي اين نازل شده است. اينكه مي‌گويد: قصه‌هاي قرآن، در قصه‌ها حرف است. هر كلمه‌اش يك نكته دارد. مزه‌ي قرآن را نچشيديم. نچشيدند. نچشيديم. و نه ما به نسل نو نچشانديم. يكبار ديگر. نچشيدند. نچشيديم. و نه ما قرآن را به نسل نو چشانديم. يك چيزهايي گفتيم كه… نگفتيم: امام جواد چه كسي بود. سنش، مرقدش، مثل اينكه آدم مي‌گويد: ابوعلي سينا 72 كيلو، پيراهنش آبي است. قبرش همدان است. خوب اينكه بوعلي سينا نشد. نچشانديم. حالا به اميد روزي كه آموزش و پرورش ما از خواب بيدار شود. دانشگاه و حوزه‌ي ما هم از خواب بيدار شود. به اين آيه عمل كنند.

چند تا آيه است همه‌ي مردم ايران به آن عمل مي‌كنند. همه‌ي مردم دنيا به اين… من حساب كردم آيه‌اي كه همه‌ي مردم دنيا به آن عمل مي‌كنند اين آيه است.«كلوا» بخوريد. تنها آيه‌اي است كه همه به آن عمل مي‌كنند. به بعضي آيه‌ها عمل نشده مثل اين آيه، به اين آيه عمل نشده است. «خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّة» (مريم/12) وزير محترم آموزش و پرورش يك روز مرا دعوت كرد گفتند: تحول بنيادي! رفتيم آنجا ديديم از اين آقايان تحصيل كرده‌ها، دكترها، هركسي يك چيزي مي‌گويد. گفتم: آقا جان! بنده كه ديگر نمي‌آيم. تا حالا چهل بار هم مرا دعوت كردند، با كم و زيادش نرفتم. گفتم: آقا بگو: مي‌خواهي چه كار كني من آيه‌اش را برايت بنويسم. چرا گيج هستي؟ چرا گيج هستيد؟ مي‌خواهيد چه كنيد؟ هر مشكل فرهنگي داري بگو: من آيه‌اش را مي‌نويسم. ما اسلام را كنار گذاشتيم، ببينيم روانشناسي، جامعه… پوچ هم در رفتيم. عرض كردم نتيجه‌ي سي سال بعد از انقلاب اين است كه شما بگوييد: دبيرستاني‌ها ادبشان بيشتر است يا راهنمايي‌ها؟ راهنمايي‌ها ادبشان بيشتر است به پدر و مادر، به استاد دانشگاه، رابطه‌شان باخدا بيشتر است يا… اينطور نيست. يك تحول بنيادي وقتي درمي‌آيد كه همه‌ي همت‌مان را بگذاريم به اين آيه عمل كنيم. «خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّة» دو بار هم اين آيه تكرار شده است. يعني قرآن را جدي بگيريد. نه مراسم، ما الآن قرآن مراسم است. روي كيف عروس مراسم است. روي كيف عروس يعني عروس خانم ببين بخوان اين آيه را با هم طبق آيه عمل كنيم. بالاي سر مسافر مراسم است. «بك يا الله» مراسم است. قسم به قرآن مراسم است. استخاره مراسم است. ما الآن برخوردمان با قرآن برخورد مكتبي نيست. بايد كلمه به كلمه معذرت مي‌خوام. بايد حرف به حرف قرآن نكته‌هايش استخراج شود، بنده از اين آيه‌ي يكي از اين دخترهايم را مي‌خواهم به تو بدهم، اگر پول نداري براي من چوپاني كن. يا هشت سال يا ده سال،نمي‌خواهم به تو سخت بگذرد، من 56 نكته از اين آيه بيرون كشيدم. مزه‌ي قرآن را نچشيديم.

خدايا يك انقلاب قرآني، نه به اسم نهضت قرآن آموزي، اين خوب است. حفظ خوب است. نمي‌دانم تلاوت خوب است. آموزش خوب است ولي اينها عبورگاه است توقفگاه نيست. به سوي اينكه مزه‌ي قرآن را بچشيم و بچشانيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- بر اساس آیات قرآنی، اولین وظیفه پیامبران در برابر مردم چیست؟
1) تزكیه و تربیت آنان
2 ) تعلیم و آموزش آنان
3) تنبیه و توبیخ خطاكاران
2- آیه 11 سوره مجادله فرمانِ برپا در برابر چه كسانی را مطرح می‌كند؟
1) مؤمنان
2) معلّمان
3) هر دو مورد
3- بر اساس كلام حضرت علی(علیه‌السلام)، ثمره‌ی علم چیست؟
1) توسعه و پیشرفت
2) بندگی و عبودیت
3) رفاه و ثروت
4- شرایط مرجعیت دینی فقیهان چیست؟
1) تقواو عدالت
2) مخالفت با هوای نفس
3) هر دو مورد
5- بر اساس آیه 26 سوره‌ی قصص،‌ ملاك مسئولیت‌پذیری چیست؟
1) قدرت و امانت
2) ایمان و عبادت
3) قدرت و صداقت

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3258

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.