تفسیر سوره ی اعلی

موضوع: تفسیر سوره‌ی اعلی
تاریخ پخش: 76/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

1- تسبیح و تنزیه نام خدا
در این برنامه سوره‌ی اعلی را تفسیر می‌کنیم. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى» (اعلى/1) «سَبِّحِ» یعنی منزه کن. یعنی خداوند را از هر عیب و نقصی دورکن.
توحید یعنی چه؟ توحید یعنی اینکه انسان خدا را از شرک، ضعف، نقص پاک کند.
در قرآن در بین کلمات کبِر داریم. یعنی تکبیر بگو. در بین ذکرهای «الحمدلله»، «فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّه‌» (مؤمنون/28) داریم. «الحمدلله» بگو. «الله اکبر» بگو. «سبحان الله» بگو. در قرآن همه اینها هست. اما «سبحان الله» بیش از همه آمده است. تمام هستی خدا را عبادت می‌کند. قرآن می‌گوید: «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» (جمعه/1) یعنی آنچه در هستی است، «سبحان الله» می‌گوید. این آیه را تکرار کنید. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى» فقط خود خدا را تسبیح نکن. اسمش را هم تسبیح کن. هم خودش و هم اسمش مقدس است. نگفت: «سبح الله» گفت: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى» نامش هم باید مقدس باشد.
یکی از مراجع آیت الله صافی در شورای نگهبان بود. از علمای بزرگ قم است. ایشان می‌فرمود: آیت الله العظمی بروجردی مریض بود و در اتاق خوابیده بود. در خانه‌اش روضه خوانی بود. به صدا‌ها گوش می‌داد. دید یک نفر گفت: برای سلامتی امام زمان و آیت الله العظمی بروجردی صلوات! به محض اینکه شنید که اسم امام زمان را در کنار اسم او آوردند، عصایش را برداشت و به در کوبید. گفتند: آقا بفرمایید! فرمود: چرا اسم من را در کنار اسم امام زمان آوردید؟ نام امام زمان نباید در کنار نام‌های دیگر بیاید.
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى» اسم امام زمان مقدس است. اسم خلق را نباید کنار اسم خالق گذاشت. مثل این که آدم بگوید: من دو نفر را دوست دارم. هم شما را دوست دارم. هم سوسک را دوست دارم. این توهین است. جاهل را در کنار عالم گذاشتن، توهین است. در دعا می‌خوانیم «أَنْتَ الْعَزِیزُ وَ أَنَا الذَّلِیلُ» (البلدالأمین/ص‌380)، «أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ»، «أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ» (البلدالأمین/ص‌380)، «أَنْتَ الْعَالِمُ وَ أَنَا الْجَاهِلُ» (البلدالأمین/ص‌380)
نباید گفت به نام خدا و به نام خلق! اسم خدا باید منزه باشد. زنجیر طلا برای مرد حرام است. اگر دست بی وضو روی انگشتری که نام خدا روی آن است، بخورد گناه است. خودش مقدس است. نامش هم مقدس است. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى» بعد از «الله» هیچ کلمه‌ای به اندازه «رَبّ» نیست. خداوند حدود هزار اسم دارد. در دعای جوشن کبیر در میان اسم‌های خداوند «الله» از همه بیشتر است و بعد از «الله»، «رَبّ» از همه بیشتر است.
2- ربوبیت خداوند و تنزیه او
کلمه‌ی رب خیلی کاربرد دارد. خیلی اثر دارد. در اصول کافی حدیثی داریم که اگر کسی ده مرتبه بگوید: یا رب! می‌گوید: لبیک! هرچه می‌خواهی بگو. من به تو می‌دهم. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى» همه الله را قبول دارند. حتی قرآن می‌گوید: از کافران بپرسید «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزیزُ الْعَلیمُ» (زخرف/9) که چه کسی آسمان و زمین را خلق کرد؟ می‌گویند: خدا خلق کرده است. اما آنچه که سرش دعوا است، ربوبیت، اطاعت، فرمانبرداری و سیاستگذاری است. این که می‌گوید: خدا هست، باشد. اما فعلاً دستور دستور من است. قانون، قانون من است. باید از من اطاعت کنی. مربی تو من هستم. نعمت‌های تو دست من است. بر روی مسئله‌ی ربوبیت دعوا است.
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى» یعنی چه؟ یعنی مردم پیغمبر هم می‌گوید: سبح! یعنی رهبر مسئول است که تنزیه کند. یک وقت امام (ره) دید که یکی از نماینده‌های مجلس اسم امام خمینی را کنار اسم امام زمان گذاشت. امام فوراً فرمود: که شئونات را حفظ کنید. یعنی مقام امام زمان از ما جداست. رهبر باید بداند که خدا منزه است. خدا را منزه کن. یعنی چه؟ یعنی اگر یک بدبختی برایت پیش آمد، نگو: ‌ای خدا چرا چنین کردی؟ در قرآن آیاتی داریم که می‌فرماید: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ» (شورى/30) اگر به بدبختی رسیدی، دست خودت است. اگر درس نخواندی و مردود شدی، خدا تقصیر ندارد. اگر سیگار کشیدی و تنگی سینه گرفتی، تقصیر خدا نیست. در انتخاب همسر به فکر پول و شکل و مقام بودی و کمال را در نظر نگرفتی. پس خودت مقصر هستی. خدا منزه است. نگو: خدا تو چرا چنین کردی؟ خمیر تلخ به نانوا داده است و نان تلخ شده است. نانوا مقصر نیست. خمیر خودت تلخ بود. خدا مقصر نیست.
خدا منزه است. یعنی نسبت ظلم به خدا ندهید. «وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعالَمینَ» (آل‌‌عمران/108) خدا اراده ظلم نمی‌کند. ظلم را کسی می‌کند که عاجز است. شاه ظلم می‌کرد. برای این که می‌ترسید که حکومت را از او بگیرند. مردم را به رگبار گلوله بست برای اینکه جان خودش را حفظ کند.
3- نبوت و قیامت و تنزیه خداوند
«سبحان الله» خدا منزه است. چون خدا منزه است. نبوت هست. وگرنه خدا مردم را بی رهبر رها نمی‌کند. یک چوپان گوسفندایش را رها نمی‌کند. خدا انسان را خلق می‌کند. اما بدون سرپرست او را رها نمی‌کند. و لذا قرآن می‌گوید: «سبحان الله» منزه است. خدا از این که مردم را بی رهبر و بی پیغمبر بگذارد، منزه است.
«وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‌ءٍ» (انعام/91) قرآن می‌گوید: آنهایی که می‌گویند: خدا پیغمبر را نفرستاده است. اینها نبوت را قبول ندارند. خدا را قبول ندارند. چون اگر بدانند خدا حکیم است و مردم را بی رهبر رها نمی‌کند، اینطور نمی‌گویند. آن‌هایی که می‌گویند: معاد نیست. آنها هم خدا را نشناختند.
«سبحان الله» یعنی خدا منزه است از این که کار بیهوده بکند. آن‌هایی که می‌گویند معاد نیست. اعتقاد دارند که خدا انسان را آفریده است که بعد هم می‌میرد و هیچ می‌شود. یعنی می‌گویند: خدا از خاک گندم را درست کرد. از گندم نطفه را درست کرد. نطفه انسان شد. انسان کامل شد. بعد هم می‌میرد و او را خاک می‌کنند. می‌گویند: خدایا اگر می‌خواستی ما را خاک کنی. ما که اول خاک بودیم. «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً» (مؤمنون/115) خدا کار عبث کرده است. بعد از مرگ هیچ چیز نیست. یعنی هستی لغو است. پیداست که خدا منزه نیست. «سبحان الله» منزه است خدا از اینکه کار عبث انجام دهد. اگر قیامت نباشد، کارهای خدا عبث است. اگر نبوت نباشد، کار خدا عبث است. ما را آفرید و بی رهبر گذاشت.
این «سبحان الله» خیلی بار دارد. منزه است خدا از این که ظلم کند. منزه است خدا از این که مردم را بی رهبر رها کند. نبوت منزه است. خدا از این که خوب و بد را رها کند و حساب و کتابی در کار نباشد، منزه است.
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى» پیغمبر خدا را منزه کن. خدا منزه است. قرآن یک آیه دارد که می‌گوید: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» (نساء/79) خوبی‌ها از خداست. بدی‌ها از خودت است. هرچه خوبی است برای خداست و هرچه بدی است برای ما است. کره زمین هم که دور خودش و دور خورشید می‌گردد، همیشه یک سمت آن روشن و یک سمت آن تاریک است. هرجایش روشن است از خورشید است و هرجایش تاریک است از خودش است. «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» خوبی‌ها از خداست. بدی‌ها از شماست.
4- چگونگی خلقت و هدایت و تنزیه خداوند
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى الَّذی خَلَقَ فَسَوَّى» (اعلى/2) گفتیم: «سبح» یعنی پاک کن. منزه بدار. خدا را پروردگار اعلی را منزه بدار. «وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدى‌» (اعلى/3) اگر شما از یک جایی عبور کنید و ببینید که یک ماشین خاک خود را در خیابان خالی کرده است، می‌گویید: این خاک‌ها را چه کسی در اینجا ریخته است؟ خلق هم از خاک است. «فَسَوَّی» یعنی سامان داد. سامان دادن دلیل بر حکمت است. اما یک موقع هم می‌بینیم که این خاک‌ها را سامان داده است. خشتش کرده است. آجرش کرده است. باز سرو سامان دادن دلیل بر حکمت است. «قَدَّرَ» یعنی اندازه گرفت. همه چیز را اندازه گرفته است. موی سر هر لحظه رشد می‌کند. اما مژه و ابرو اصلاً رشد نمی‌کند. همه چیز را اندازه گیری کرده است. سر چه طور باشد. چشم چه طور باشد. دست انسان پنج برابر می‌شود. اما چشم انسان پنج برابر نمی‌شود. اندازه‌ی چشم نوزاد با چشم بزرگ یکسان است. اما دست و پایش ده برابر او است. اندازه گیری کرده است که برگ انار چقدر باشد. برگ انگور چقدر باشد. این میوه چه مزه‌ای باشد. اندازه گیری دلیل بر دقت است.
«فَهَدی» بعد هم که آفرید و سامان داد و اندازه گیری کرد. هدایت کرد. یعنی در خط قرار داد. تخم مرغ را هدایت کرد تا مرغ شود. دانه را هدایت کرد تا خوشه شود. هدی یعنی هدایت کرد.
پس ببینید که در این آیه چند حسنه است. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى الَّذی خَلَقَ فَسَوَّى‌وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدى‌». خداوند آفرید و بعد هم هدایت کرد. بعضی‌ها فقط کمپرسی دارند. یعنی خاک می‌ریزند، اما دیگر هنر اینکه این خاک را سروسامان بدهند، ندارند. بعضی‌ها هم می‌توانند این خاک را سرو سامان بدهند. اما نمی‌توانند اندازه گیری کنند. نمی‌توانند هدایت کنند.
5- توجه به رویش گیاهان و تنزیه خداوند
«وَ الَّذی أَخْرَجَ الْمَرْعى‌» (اعلى/4)، «أَخْرَجَ الْمَرْعى‌» خدا کیست؟ پروردگار تو «اَخرَجَ» خارج کرد. از زمین «مَرعی» گیاهان را رویانید. سر علف نرم است. توانست زمین سفت را بشکافد و از آن علف نرم را خارج کند. گاهی از دامنه کوهی که سنگ است، گیاه بیرون می‌آید.
«أَخْرَجَ الْمَرْعى‌»، «اَخرَجَ» یعنی حساب نکنید که چیزها خودش درست شده است. خدا اینها را درست کرده است. «وَ الَّذی أَخْرَجَ الْمَرْعى‌» من تعجب می‌کنم که چطور گل کاغذی سازنده می‌خواهد. گل طبیعی سازنده نمی‌خواهد؟ عکس خروس نقاش می‌خواهد. خود خروس خدا نمی‌خواهد. «فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‌» (اعلى/5) «غثاءً» به معنی خاشاک است. «أَحْوى‌» یعنی سبزی که رو به سیاهی می‌رود. اول سبز است. کم کم پژمرده می‌شود و سیاه می‌شود و خاشاک می‌شود. مگر خدا رب نیست؟ رب یعنی چه؟ یعنی تربیت می‌کند. اگر تربیت می‌کند. پس چطور علف سبز خشک می‌شود؟ می‌گوید: همین خشک کردن هم تربیت است. چون همین علف سبز خشک می‌شود و پای درخت می‌افتد و کود می‌شود. باز قدرتی برای همین درختان می‌شود. جنگل سبز خشک می‌شود. نابود می‌شود و بعد از یک جای دیگر سردر می‌آورد و نفت می‌شود. یعنی اگر هم دیدید کسی رفت، نگویید نیست شد. مثل گندم که وقتی کنده می‌شود، نابود نمی‌شود. آرد می‌شود. آرد نان می‌شود و از بین نمی‌رود. نان سلول بدن انسان می‌شود. اگر می‌بینید که برگ از درخت می‌افتد. فکر نکنید که نابود می‌شود. در عالم هستی باز تکامل پیدا می‌کند.
6- توجه به وحی و نبوت و نزول کتاب آسمانی
«سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى‌» (اعلى/6) «وَ الَّذی ‌خَلَقَ» نمی‌گوید: خالق آسمان و زمین است. خالق هر چیزی هست. چطور همه چیز را آفرید. همه چیز را سر و سامان داد. همه چیز را اندازه گیری کرد. همه چیز را هدایت کرد. آن وقت ما را هدایت نمی‌کند. پس «سَنُقْرِئُکَ» یعنی ‌ای پیغمبر حالا که من از زمین گیاه را بیرون می‌کشم. از انسان هم باید استعدادها را بیرون بکشم. حالا که همه هستی را هدایت کردم. انسان را هم باید هدایت کنم. حالا که به همه چیز سر و سامان دادم. «فَسَوَّى» باید به زندگی انسان هم سر و سامان بدهم. چه طور سر و سامان بدهم؟ از راه نبوت، از راه قانون آسمانی سر و سامان می‌دهم. قانون آسمانی چیست؟ «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى‌» می‌گوید: ما به زودی قرآن را برایت می‌خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد. پیغمبران فراموش نمی‌کنند. پیغمبر فراموش نمی‌کند. «فَلا تَنْسى‌» نسیان ندارد. این علم غیب است. یعنی پیغمبر آیات را خواندم. تو در آینده هم دیگر فراموش نمی‌کنی. یعنی از آینده خبر می‌دهد. «سَنُقْرِئُکَ» یعنی هرچه پیغمبر می‌گوید از وحی است. پیغمبر از خودش چیزی نمی‌گوید. «سَنُقْرِئُکَ» ما به تو قرائت می‌کنیم. ما به تو تلاوت می‌کنیم. «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى‌» وقتی من هستی را آفریدم و آن را سامان دادم. اندازه گیری کردم. هدایت کردم. باید به زندگی تو هم سروسامان بدهم. باید تو را هم هدایت کنم. «فَلا تَنْسى إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یَخْفى‌» (اعلى/7-6). «إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ» اگر خدا بخواهد فراموش می‌کنی. یعنی اینطور نیست که دست خدا بسته باشد. کلمه‌ی انشاءالله را باید گفت. در قرآن یک آیه داریم که می‌گوید: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‌ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً» (کهف/23) هیچ وقت نگو من فردا این کار را می‌کنم؟ «إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّه» (دهر/30) مگر این که خدا بخواهد. ممکن است که همه‌ی برنامه‌ها را بریزی. اما خدا چیز دیگری بخواهد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «عَرَفْتُ اللَّهَ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ» (بحارالأنوار/ج‌84/ص‌303) یکی از راه‌های خداشناسی این است که هرچه ما می‌خواهیم طور دیگر درمی‌آید. هرچه خدا خواست، همان شد. به چه دلیل خدا هست؟ می‌گوییم: به دلیل این که خیلی وقت‌ها ما یک تصمیم می‌گیریم. اما چیز دیگری از آب در می‌آید. معلوم است که اراده از ما نیست. دست دیگری در کار است. «یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یَخْفى‌» (اعلی/7) خداوند هم آشکار را می‌بیند و هم پنهان را می‌بیند.
7- آسانی دین اسلام و وظیفه پیامبر
«وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرى‌» (اعلى/8) یعنی پیغمبر تو را برای آسانترین شریعت آماده می‌سازیم. یعنی دین تو را آسان می‌کنیم. مشکلات تو را حل می‌کنیم. «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ» (عبس/20) راه را باز می‌کند. مثلاً وقتی قرار است یک کسی موفق شود، همه دلها به سوی او گرایش پیدا می‌کند. دل مردم دست او است. همه دلها او را دوست دارند. خودش را کاندید می‌کند. همه به او رأی می‌دهند. خدا می‌خواهد. مشکلاتش حل می‌شود. روحش بزرگ می‌شود. در گردنه‌ها خداوند به او الهام می‌کند. یک زمانی کارتر به ایران آمد. فکر نمی‌کرد که شاه گریه کنان از ایران بیرون برود. خدا امام خمینی را آماده کرده بود که امام خمینی بر شاه پیروز شود. خدا اراده کرد که یوسف را از چاه بیرون بیاورد و به او حکومت بدهد. خدا اراده کرد که ابرقدرت‌ها بترسند و مستضعفین حکومت پیدا کنند.
«وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرى‌» دین تو را آسان می‌کنیم. مشکلات تو را حل می‌کنیم. تو را برای یک شریعت و دین آسان آماده می‌سازیم. «فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى‌» (اعلى/9) پیغمبر تو به مردم تذکر بده.
تمام آیات ذکر و تذکر معلوم است. گاهی اوقات من باید خاطره‌ای را تعریف کنم، تا چیزی را به یاد شما بیاورم. مثلاً بگویم: یادت هست که مهمان به خانه‌ات آمد و شما رختخواب نداشتی؟ پس آیاتی که می‌گوید: تذکر بده! معلوم است که انسان یک فطرتی داشته که با فطرت خودش می‌فهمد. مثلاً بعضی آیات در قرآن می‌گوید: «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون‌» خودتان هم می‌دانید. اصلاً معنای فطرت هم همین است. فطرت این است که بی معلم، بی مربی، بی تلقین آدم می‌فهمد که مادر بچه‌اش را دوست دارد. کسی هم به آنها نگفته است که مادرها بچه‌های خود را دوست داشته باشید. خواهش می‌کنم بعد از زایمان بچه‌های خود را دوست داشته باشید. این حرف‌ها نیست. این کشش‌های درونی است. گرایش‌های درونی است. اما انسان یادش می‌رود. می‌گوید: «فذکر» یادشان بیاور. این که گفتند: نماز را مرتب بخوانید. برای این است که انسان از خدا غافل می‌شود.
8- لیاقت برای پذیرش تذکرات پیامبر
«فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى‌» به مردم تذکر بده. تذکر تو مفید است. «سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى‌» (اعلى/10) در آینده هرکس خدا ترس است، حرف‌های تو را گوش می‌دهد. انسان‌های مستعد متذکر می‌شوند. نرود میخ آهنین در سنگ! آدم‌هایی که سنگدل هستند، هرچه هم به آنها بگویی فایده ندارد. آمدند و به پیغمبر گفتند: ماه را دو نیم کن. اگر ماه دو نیم شد، ایمان می‌آ وریم. شق القمر شد. ماه دو نیم شد. اما باز هم ایمان نیاوردند. قرآن می‌فرماید «وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ» (انعام/25) اگرمعجزه‌ای ببینند، می‌گویند: سحر است و اعتراض می‌کنند. «سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى‌» اگر مردم آمادگی داشته باشند، خشیت داشته باشند، حرف‌های تو در دلشان می‌نشیند. اگر هم آمادگی نداشته باشند، امام حسین هم به آنها موعظه کند، اثر نمی‌کند. روز عاشورا امام حسین سه مرتبه موعظه کرد. همین طور مردم نگاه کردند. قساوت قلب داشتند. اگر چشم گریه نمی‌کند، به خاطر قساوت قلب است. باید به خدا پناه برد. افرادی هستند که وقتی به قبرستان می‌روند، انگار به پیک نیک رفته‌اند. سر قبر مرده‌ها قلیان می‌برند. بین دو قبر را فرش می‌کنند و می‌نشینند و اصلاً به فکر مرده‌ی خود نیستند. سنگدل شده‌اند. خوشا به حال کسی که از جرقه‌ها روشن شود. وای به حال کسی که از آتش‌ها روشن نشود.
9- پیامدهای نپذیرفتن دستورات الهی و رستگاری در خودسازی
«وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» (اعلى/11) ولی آن کسی که بدبخت است از تذکر تو فرار می‌کند. «وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى». بدبخت ترین افراد از پند و موعظه دوری می‌کنند. «الَّذی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرى‌» (اعلى/12) کسی که از موعظه فرار می‌کند، در قیامت گرفتار آتش می‌شود. «الَّذی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرى‌» «کبری» به معنی آتش بزرگ است. یعنی کسی که خیلی بدبخت است، آتشش هم خیلی آتش دردناکی است. آتش جهنم پوست می‌کند. «تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى» (معارج/17) اگر کسی از موعظه انبیاء فرار کرد و بی اعتنا بود. «یَتَجَنَّبُهَا» بدان که دارد در می‌رود. این همه آلودگی صوتی وجود دارد. هیچ حرفی نمی‌زند. اما تا همسایه‌اش بنایی می‌کند، ابراز ناراحتی می‌کند. تا صدای «حَیَّ عَلَى الصَّلَاهِ» را می‌شنود، می‌گوید: دوباره صدای اذان بلند شد. از اذان فرار می‌کند. آن کسی که از پند خدا و از یاد خدا فرار می‌کند. «الَّذی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرى‌»، «ثُمَّ لا یَمُوتُ فیها وَ لا یَحْیى‌» (اعلى/13) نه در دوزخ می‌میرد و نه زندگی می‌کند. زجر می‌کشد. و لذا در آیات دیگر داریم که اهل جهنم می‌گویند: خدایا مرگمان بده تا تمام شود. می‌گوید: نه مرگ نیست. باید زنده باشی و زجربکشی. چرا؟ برای این که بی اعتنا بودی. شما سه ساعت با فلانی حرف زدی. اما در هنگام نماز خواندن یک دقیقه هم با خدا حرف نزدی. چقدر به تو تذکر بدهند. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» (اعلى/14) کسی که تزکیه کند. کسی که پاکی بورزد، رستگار است. رستگار کیست؟ می‌گویند: فلانی آدم رستگاری است چون مدرکش را گرفته است. کسی که مدرک گرفت. رستگار نیست. خیلی از آدم‌ها مدرک گرفتند. اما رستگار نیستند. «قَدْ أَفْلَحَ» کسی که خانه‌اش خوب است. ماشینش خوب است. همسرش خوب است، رستگار نیست. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» رستگار کسی است که خودش را تزکیه کند. پاک باشد. در دلش کینه نباشد. حدیث داریم اگر سه مسلمان با هم قهرکنند. روز چهارم باید آشتی کنند. پیغمبر فرمود: اگر روز چهارم آشتی نکنند، من اینها را به مسلمانی قبول ندارم. کینه نداشته باشید. او را ببخش. نباید کینه مسلمان در دلت باشد. قرآن می‌گوید: مورچه به مورچه‌ها گفت: ‌ای مورچه‌ها «قالَتْ نَمْلَهٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» (نمل/18) داخل لانه‌ها بروید. این که دارد می‌آ ید حضرت سلیمان است. آنها هم لشگریانش هستند. الان شما از بین می‌روید، خودتان هم نمی‌فهمید. زود در لانه‌هایتان بروید. مورچه گفت: «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» یعنی توجه ندارند. «لا یَشْعُرُونَ» مورچه به سلیمان گفت: اینها توجه ندارند. شعور ندارند. یک مورچه به یک پیغمبر می‌گوید: «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» سلیمان می‌گوید: «فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها» (نمل/19) سلیمان لبخند زد. گاهی یک کسی که به آدم فحش می‌دهد، آدم باید لبخند بزند. نگو: به من فحش داد. پدرش را در می‌آورم. تزکیه یعنی تکبر نداشته باشیم. حرف حق را قبول کنیم. تزکیه یعنی اقرار کن. آقا این گناه تقصیر من بود. تزکیه یعنی زبانت پاک باشد. مالت حلال باشد. حق فقرا و خمس و زکات در آن نباشد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» دو تا «قَدْ أَفْلَحَ» داریم. قرآن یک «قَدْ أَفْلَحَ» را برای مؤمنین می‌گوید. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» (مومنون/1) «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» یک «قَدْ أَفْلَحَ» داریم که فرعون می‌گوید. «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌» (طه/64) هرکس امروز پیروز شد، رستگار است. در دید قرآن هرکس ایمان آورد، رستگار است. قبر رضاشاه را خراب کردند و مدرسه ساختند. در بیابان‌های بهشت زهرا امام را دفن کردند و برایش حرم ساختند. رضاشاه یک مدتی قلدری می‌کرد و امام خمینی نمی‌توانست در قم راه برود. امام خمینی صبح‌های زود از قم بیرون می‌رفت و در باغ‌های اطراف قم می‌نشست و مطالعه می‌کرد. هوا که تاریک می‌شد دوباره به قم می‌آمد. چرا؟ برای این که رضاشاه گفته بود: هرآخوندی را می‌بینند، عمامه‌اش را بردارند. بالاخره رضاشاه مرد و قبرش هم مدرسه شد. امام خمینی هم سی و چهل میلیون ترسو را شجاع کرد و مقابل آمریکا ایستاد. آمریکا را تحقیر کرد و به مردم روحیه داد. ابتکار داد. شجاعت داد. جمهوری اسلامی الآن از بهترین کشورهای دنیا است. امنیت عمومی خوب است. مردممان، رهبرمان، نظاممان همه خوب هستند. البته همه خوب نیستند. یکی رشوه می‌گیرد. یکی پارتی بازی می‌کند. اما باز هم باید تحقیق کرد. قرآن یک آیه دارد که می‌گوید: اگر فاسق خبری داد، تحقیق کنید. من می‌خواهم بگویم: حتی اگر عادل هم خبری داد، تحقیق کنید. چند روز پیش در یکی از روزنامه‌ها نوشته بود: ستاد نماز درست شده است. قرائتی مسئول آن است. هرکس نماز نخواند، در ستاد نماز استخدام می‌شود. اصلاً استخدام هیچ ربطی به من ندارد. روزنامه را خواندم. هفده دروغ دیگر هم در آن نوشته بود. در همین خیابان یک کسی من را دید و گفت: آقای قرائتی پسر شما در دانشگاه چنان کرده است! مردم جمع شدند. من صبرکردم تا حرف هایش تمام شود. گفتم: اصلاً من پسرندارم. گفت: آخر در روزنامه نوشته بود که شما پسر دارید. خوشبختانه از این روزنامه‌های معروفی نبود. از این گروهک‌های ورشکسته سیاسی بود. مواظب باشید که اگر حرف می‌زنید، با سند حرف بزنید. نگاه پاک باشد. چشم پاک باشد. مال پاک باشد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى».
10- نماز راه رستگاری و آخرت‌خواهی کلید نجات
«وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» (اعلى/15) هرکس پاکی بورزد، رستگار است. «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» نام پروردگارش را یاد کند. نماز بگذارد. من نمی‌دانم مسیر نماز چیست؟ مثل آبی که در همه‌ی میوه‌ها است. مثل نخی که در همه‌ی دانه‌های تسبیح هست. اصلاً همه جا سر و کله‌ی نماز پیداست. اول ماه نماز دارد. وسط ماه نماز دارد. ما سیصد و پنجاه نوع نماز داریم. نماز شب عید، نماز اول ماه، نماز آخر ماه، نماز شب قدر، نماز جعفر طیار، نماز نافله، نماز غفیله و… از آدم تا خاتم همه‌ی انبیاء نماز داشتند. وقتی بچه متولد می‌شود در گوش راستش اذان می‌گویند. «حَیَّ عَلَى الصَّلَاهِ» وقتی هم از دنیا می‌رود. می‌گویند: برایش نماز بخوان. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» راه تزکیه چیست؟ این است که انسان اهل نماز باشد. اما نماز باتوجه خوب است. نمازهای ما مثل انگورهایی است که شوفرهای تاکسی کنار آینه آویزان می‌کنند. انگورهای پلاستیکی آب ندارد. نمازهای ما انگور نما است. ولذا داریم اگر می‌خواهی ببینی نماز چقدر برایت ارزش دارد. ببین نماز چقدر تو را از فحشا و منکر باز داشته است. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا» (اعلى/16) می‌گوید: اشکال شما این است که دنیا را ترجیح می‌دهید. دنیا خوب است. اما دنیا را بر آخرت ترجیح ندهید. دنیا پنجاه سال است. شصت سال است. تمام شدنی است. «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى‌» (اعلى/17) شخصی نزد یکی از اولیای خدا آمد و گفت: استخاره کن. من می‌خواهم برای تجارت به فلان سفر بروم. استخاره بد آمد. اما دوستانش گفتند: این تجارت سود دارد. برو! گوش به حرف آقا و استخاره نده. ایشان گوش نداد و رفت. سود خوبی بدست آورد. با آقا بد شد. آمد گفت: آقا شما استخاره کردید و گفتید: که اگر من بروم بد است. من گوش به استخاره ندادم. رفتم و سود خوبی را بدست آوردم. ایشان فرمود: در این سفر یادت رفت که فلان روز نمازت قضا شد. گفت: خوابم برد و نمازم قضا شد. گفت: خیلی خوب! همین کافی است. شما حساب نکن که حالا پنج هزار تومان بدست آوردی. سه تا دروغ شنیدی و این همه گناه کردی. همین برای تو بس است. «تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا» اگر برای دختر شما خواستگار می‌آید و با تقوا است. با ایمان است. دخترت را به او بده. به پول او کار نداشته باش. خیلی از دخترها هستند که داماد را کیلویی حساب می‌کنند. همین که تیپش خوب باشد، با او ازدواج می‌کند. «وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ» (بقره/221) حتی اگر کنیزی می‌خواهد ازدواج کند، ببینید فکر کنیز چه طور است. فکر مهم است. شکل و ظاهر مهم نیست. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا»
11- برکات تزکیه و نماز
اشکال شما این است که دنیاگرا هستید. در اطراف اراک شهری به نام ساروق است. پیرمردی آنجا بود که سواد نداشت. اما یک مرتبه همه‌ی قرآن را حفظ کرد. او را نزد آیت الله العظمی بروجردی آوردند. همه مراجع گفتند: این بنده خدا، اصلاً سواد نداشت. اما تمام قرآن را یکباره حفظ کرد. خداوند اراده کرده بود که او در یک لحظه همه‌ی قرآن را حفظ شود. از او پرسیدند: چطور خدا این لطف را به تو کرد؟ ایشان گفت: بنده نماز اول وقت می‌خواندم. کشاورز هم هستم. وقتی گندم را درو می‌کردم، همان سر زمین زکات می‌دادم. من از اول عمرم تا حالا یک لقمه‌ی حرام نخورده‌ام.
این طور نیست که شما زرنگی کردی و لقمه حرام گیرآوردی. کلاهبرداری کردی و دومیلیون بدست آوردی. خدا یک جایی طوری به زندگیت می‌زند که آن دو میلیون از نوک انگشت پایت در بیاید. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا» اگر بین دنیا و آخرت حرف شد، سمت آخرت را بگیرید. «إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولى‌صُحُفِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‌» (اعلى/19-18) این چیزایی که گفتیم مربوط به قرآن نیست. در کتاب‌های انبیای قبل هم هست. «إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولى‌»
خدا را منزه بدانید. خداوند ما را آفرید و ما را سامان داد. «قَدَّرَ» اندازه گیری کرد. «فَهَدی» هدایت کرد. خداوند دانه را یک خوشه کرد. گیاه را از زمین درآورد. حتی از دل سنگ‌های سفت علف را بیرون کشید. همین علف‌های سبز سیاه می‌شود. کود می‌شود و نابود نمی‌شود. دوباره تکامل می‌یابد. خدا از زمین علف را بیرون می‌کشد. هستی را اندازه گیری می‌کند. هدایت می‌کند. شما را هم هدایت می‌کند. از طریق وحی شما را هدایت می‌کند. «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى‌» رو به تو قرائت می‌کنیم. پیغمبر تو فراموش نمی‌کنی. خداوند خفا را می‌داند. بعد می‌گوید: پیغمبر دین تو دین آسانی است. گره‌ی کار تو را حل می‌کنیم. تو را مسخره می‌کنند. «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ» (حجر/95) ما جلوی مسخره‌ها را می‌گیریم. «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» (انشراح/4) ما نام تو را بلند می‌کنیم. دین تو را دین شریعت جهانی قرار می‌دهیم. «فَذَکِّرْ» تذکر بده. تذکر مفید است. هرکس دلش نرم باشد، تذکر را می‌پذیرد و هرکس شقی باشد، تذکر را نمی‌پذیرد. جایگاه این افراد جهنم است. بعد می‌گوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» درود و رستگاری برای کسی است که خودش را تزکیه کند. خودش را از بدی‌ها، لغزش‌ها، عیب‌ها پاک کند. راه خودسازی نماز است. بعد می‌فرماید: بین دنیا و آخرت ما دنیاگرا هستیم. ارزش‌ها و معنویات را کنار می‌گذاریم و حال این که ارزش‌ها بهتر است. «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى‌»
من از همه شما تشکر می‌کنم. یک تشکر از آن پانصدهزار نوجوانی است که هرهفته یک ورقه‌ای را می‌گیرند و قبل از پخش تلویزیونی آن را می‌خوانند و جواب می‌دهند. یعنی مستمعین شوخی به مستمعین جدی تبدیل شدند. من از این نوجوانان خیلی تشکر می‌کنیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2394

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.